ادب در پیشگاه خداوند
تبهای اولیه
قبل از ورود به بحث شریف ادب در پیشگاه الهی مقدمهای را در باب چگونگی ورود به حیطهی عبادات، تقدیم محضر عزیزان می نمایم و آن این که: برای انجام هر عمل عبادی دو رکن اساسی وجود دارد که عبارتند از:
1- نیت خالص و قربتاً الی الله
2- حفظ طهارت، اعم از داشتن وضو و طهارت ظاهری اعضاء و جوارح و لباس.
بر این اساس شایسته است که اولاً انسان قبل از انجام هر عملی، حتی اعمال روزمرهی زندگی خویش، قصد و نیت خود را تنها برای رضایت و تقرب به خداوند خالص نماید زیرا این خلوص نیتِ انجام اعمال برای خداوند است که به اعمال انسان شرافت می بخشد تا آنجا که فرموده اند: «الاعمال بالنیات» و اهمیت این موضوع چنان است که حتی اگر انسان در امور به ظاهر غیر عبادی، مانند کسب و کار روزمره، نیت خویش را تنها برای تقرب به خداوند خالص نماید و مثلا بگوید: «خداوندا چون تو مرا به کسب روزی حلال برای زن و فرزند امر فرمودی و تامین معیشت بندگانت را به من سپردی، پس من جهت اطاعت از امر تو و قرب به تو، به سوی کسب روزی حلال روانه می شوم»، این عمل به ظاهر مادی او حکم عبادت پیدا خواهد کرد و حتی فرموده اند: چنین شخصی اگر در راه کسب و کار خویش دچار حادثه ای شود و مرگ او را دریابد، اجر شهید فی سبیل الله را خواهد داشت.
[="Tahoma"][="Blue"]البته قصد و نیت یک امر باطنی و قلبی است نه ظاهری و لسانی، لذا تنها به زبان آوردن قصد نیکو کافی نیست بلکه انسان باید چنان ریاضت نفس کشیده و مراقبت نفسانی کند که بتواند تمام اعمال خود، اعم از اعمال عبادی و اعمال به ظاهر غیر عبادی را، قلباً و حقیقتاً جهت تقرب به خداوند انجام دهد نه از روی مقاصد دنیوی و تزویر و ریا و امثال آن، که البته رسیدن به چنین خلوص و مرتبه ای در اعمال، کمی دشوار است و نیاز به زحمت و مراقبت نفسانی خواهد داشت.
و چه نیکو که فرموده اند: «افضل الاعمال احمضها» یعنی بهترین اعمال، مشکل ترین آن است و چه کاری دشوار تر از این که انسان در طول عمر خویش تمام کارهای عبادی و حتی روز مره ی خویش را بپاید و آنها را از آلوده شدن به مقاصد دنیوی، که باعث ابطال حقیقت معنوی آنها خواهد بود، حفظ نماید، به ویژه این که گاهی شیطان با ایجاد وسوسه در نیت عبادات انسان را به سوی ریا کاری می کشاند. تا جائی که حتی گاهی خود شخص هم متوجه آلودگی نیت خود نمیشود، زیرا در روایات فرموده اند: پنهان بودن ریا در نیات همانند راه رفتن مورچه بر روی صخره در ظلمت و تاریکی شب است.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بنابراین انسان با تطهیر نیت خود به قربتاً الی الله، میتواند تمام اعمال ظاهری و مادی خویش را به عبادت تبدیل کند و حتی خوردن و خوابیدن و نشست و برخاست و کسب و کار و تحصیل علم او، همه و همه، برای تقرب به خدا باشد.
حال که قرار است با نیت الهی تمامی اعمال معنوی و حتی مادی خود را به عبادات بدل کنیم، ادب اقتضاء میکند تمامی مقدمات، از جمله طهارت را که برای ورود به حیطه انجام عبادات، توسط شرع، جعل شده به نحو احسن اجرا نمائیم تا هم ادب در پیشگاه حق متعال حفظ شده و هم تاثیر تکوینی این اعمال بر دلهایمان جاری گردد.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
اما اولین مقدمه برای رسیدن بدین مقصود، داشتن وضو و تطهیر نمودن لباس از نجاسات است که به نوعی هر دو، طهارت ظاهری اعضا و جوارح محسوب میشوند و نقشی اساسی در ایجاد ارتباط بین انسان و عالم ملکوت بر عهده دارند، لذا بهترین آمادگی برای حضور یافتن در پیشگاه هر عبادت، طهارت و وضو می باشد، یعنی انسان به نیت طهارت، صورت و دست بشوید و مسح سر و مسح پا کند و در حالی که هیچ گونه نجاستی در اعضا وجوارح و لباس او وجود ندارد رو به سوی خداوند نماید.
زیرا یکی از مراتب ادب در پیشگاه خداوند آراستگی و طهارت است و این مهم در هنگام حضور در مجالس گفت و شنود علمی، از اهمیت بالاتری برخوردار میشود، چون وقتی گوینده و یکایک مستمعین، با طهارت در گفت و شنود و قرائت معارف الهیه حضور یابند، تاثیر تکوینیِ حقایقِ مطرح شده بر دلهایشان وارد می شود چرا که انسان، موجودی است با دو بعد جسمانی و روحانی که از هر دو بعد جسمانی و روحانی خویش به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، بر دیگران تاثیر گذاشته و از آن ها متاثر میگردد.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بر این اساس همانطور که گوینده و استاد با حالات و سخنان خود، بر مستعمین تاثیر گذار می باشند، یک مستمع نیز با حالات خوش و ناخوش خود، بر گوینده و دیگر مستمعین اثر می گذارد. لذا انسان باید در انتخاب مجالس و محافل و حتی سایتها و انجمنهایی که وقت خود را در آنها مصروف می دارد و نیز در چگونگی حضور و فعالیت در آنها اهتمام بسیار داشته باشد زیرا هر آنچه شخص می شنود و می خواند و می گوید و می نویسد به صورت متقابل در طرفین بحث تاثیر گذار خواهد بود و آنچه باعث نورانیت این تاثیرات می شود در قدم اول وضو داشتن است و بهترین مجلس و محفل مجلسی است که گوینده و شنوندگان آن، با طهارت ظاهر و در حد وسع با طهارت باطن در آن حضور یابند .
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
اما اهمیت مسئله ی طهارت و دوری از نجاست بدان حد است که حتی فرموده اند: اگر به اندازه سر سوزنی نجاست در لباس نمازگزار باشد نماز او باطل میشود و باید خود را تطهیر نموده و نماز را اعاده نماید، زیرا نجاست همانند پردهای ظلمانی بین عالم ملک و ملکوت حجاب افکنده و مانع ظهور تمثلات ملکوتی و تقرب شخص به خداوند میگردد، پس هر چه بدن پاک تر باشد تمثلات ملکوتی هم بیشتر خواهد بود.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بر این اساس یکی از دلایلی که بانوان در ایام عادت ماهیانه از انجام تکالیفی چون نماز و روزه منع شده اند، وجود نجاستی است که بر آنان عارض میگردد و همین نجاست، مانع ایجاد تمثلات و حقائق میشود، در حالی که مراد از انجام اعمالی چون نماز و روزه و حج، آن است که این اعمال، مقدمه ای شوند تا حقائق و اسرار نظام عالم، از طریق تمثلات، بر جان انسان متجلی گردد و اولین پله برای رسیدن به چنین مرتبه ای، طهارت فقهی و ظاهری است و در حقیقت دستورات فقهی مقدمه ای برای تقرب به حقیقت اسرار عالم و قرآن است.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
با این بیان ممکن است این شائبه برای بانوان محترم پیش آید که شرع مقدس در این موضوع مهم، یعنی تقرب به اسرار و حقائق عالم، بین زن و مرد تفاوت قائل شده است که در جواب گوئیم:
اولا وجود مسئله ی عادت ماهیانه در زنان از نظر خلقت، امری اجتناب ناپذیر و ضروری است و نه تنها از نظر حکمی، نقص به شمار نمی آید، بلکه دارای محاسنی است که مهمترین آنها ایجاد بستری مناسب برای خلقت و تکون انسان است و اهمیت آن تا جائی است که اگر زنی در طول دوره بلوغ خود تا یائسگی که سن تولید مثل زنان است، خون حیض نبیند، قطعا عقیم بوده و قادر به تولید مثل نخواهد بود، و چه افتخاری برای زنان بالاتر از این که رحم زن، کارخانه انسان سازی و جایگاه پرورش اشرف مخلوقات باشد.
ضمن این که به فرموده بزرگان اهل معرفت، خداوند برای جبران محرومیت زنان از عبادت در دوره ی عادت ماهیانه سن بلوغ دینی آنان را پیشتر از پسران جعل نمود و در حقیقت آنان را شش سال زودتر به بارگاه عبودیّت و بندگی خویش فرا خوانده است فتدبر! [/]
[="Tahoma"][="Blue"]
پس تاثیر وجود نجاست بر حالات انسان به حدی است که مثلا اگر لباسی را که بواسطه جنابت یا خون نجس شده است، تطهیر نموده و با آن عبادت کنند هرچند نماز از نظر فقهی صحیح است اما آن چنان که باید تقرب آور نیست و در بسیاری از موارد نمیتوان ادعای شخصی را که در چنین لباسی نماز خوانده و مدعی باز شدن چشم دل و مشاهده اسرار و حقایق عالم است، پذیرفت چون مسئله تاثیر نجاست امری تکوینی است نه اعتباری، و خواسته و ناخواسته تاثیر خود را بر حالات انسان خواهد داشت. و همچنین است اتاقی که در آن جنابت واقع میشود و یا گوشه ای از آن که به نجاست آلوده میگردد.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
از این رو در روایات فرموده اند: ادب اقتضا میکند که نمازگزار برای اقامه نماز در منزل، مکان مخصوصی برگزیند و یا به مسجد برود و همچنین لباس پاک و مخصوصی را از کسب حلال خویش برای نماز اختصاص دهد تا هرگاه اراده عبادت کرد، آن را بپوشد، مانند لباس احرام که بسان کفن است و حجاج تنها در زمان احرام آن را بر تن میکنند و چنان طاهر است که حتی بعد از مرگ هم، او را با همین لباس کفن کرده و دفن می نمایند، لذا برخی بزرگان اهل معرفت در باب آداب حج فرموده اند: اگر قبل از اعمال واجب لباس احرام نجس شود حتی اگر برای انجام اعمال تطهیر گردد تاثیر حقیقی حج بر جان حاجی مکشوف نخواهد شد، زیرا نجاست مانع اتصال ظاهر عالم به باطن آن میشود.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بر همین مبنا نقل است که جناب آیت الله مرعشی نجفی کفن مخصوصی را برای خود تهیه نموده و بیش از پنجاه سال نمازهای خود را با آن خوانده بودند، ضمن این که وصیت کرده بودند تا ایشان را با همان کفن دفن کنند، چون اعتقاد داشتند در نشئه مادی، روح به بدن تعلق دارد پس وقتی با کفن خود در این بدن به عبادت و نماز می پردازم، از آنجا که بین بدن مادی و مثالی ارتباط است، بعد از مرگ ملائکِ عذاب، از عذاب نمودن بدن مثالی ام خجالت کشیده و می گویند: صاحب این کفن کسی است که از روی تعبد شدید با این کفن به عبادت خداوند می پرداخت.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
عزیزانم! مطلب مهمی که در این زمینه لازم به تذکر است این است که در همه شئون از حکم عقل غافل نشوید و عاقل باشید، یعنی هر چند که بهتر است انسان در منزل برای نماز، لباس مخصوصی را با کسب حلال تهیه کند که هیچ نحوه نجاست در آن راه نیافته باشد، اما این بدان معنا نیست که اگر چنین شخصی اراده حضور در نماز جماعت مسجد را کرد، کفن پوش وارد اجتماع و مسجد شود و خود را انگشت نما و مضحکه عام و خاص کند
اسلام، دین اعتدال و میانه روی و عقلانیت است و برای شخصیت و آبروی افراد بیش از جان آنها ارزش قائل شده است و برنامه ها و دستورات آن به گونه ای است که رعایت آنها نه تنها باعث تنزل شخصیت افراد نمیشود بلکه به آنها عزت و ابرو می بخشد و رعایت اصول و دستورات شرع مقدس، برای رسانیدن شخص به یک حالت خوش معنوی و در نهایت تقرب به خداوند است و یکی از معانی ثواب همین فزونی اندیشه و تعالی و تقرب روح به خداوند بواسطه همین فزونی اندیشه است.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
ادب در پیشگاه خداوند، یکی از حقایق و لطایفی است که عامل بروز توفیقات و فتوحات فراوان برای سالک الی الله میشود، زیرا تنها با پیاده شدن ادب در جان انسان است که اعمال و اذکار او به ثمر نشسته و به نتیجه مطلوب منتهی میشود.
لذا اولین و اخرین اصل برای انسان سالک که در وادی عرفان نظری و عرفان عملی قدم می گذارد ادب مع الله است یعنی نه تنها اولین پله ای که سالک پا بر روی آن می گذارد ادب می باشد بلکه به عنوان ره توشه ای است که باید آن را در این طی طریق، تا پایان راه با خود همراه کند و چنان در این مرتبه قوت یابد که حتی آن را با خود به نشئات بعد منتقل نماید، همچنان که فرموده اند خداوند، انبیاء و رسولان خود را چنان تادیب نمود که ایشان علاوه بر نشئه طبیعت، در عالم برزخ و حتی در عالم قیامت نیز به فراخور احکام هر نشئه مودّبند.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بر همین مبنا ائمه اطهار علیهم السلام همچون حضرت علی علیه السلام در دعای شریف کمیل، تنها امید و آرزوی خویش را قرار گرفتن در جوار رحمت حق عنوان فرموده و هیچ توجهی برای وصول به بهشت و نیل به حورالعین و نعمت های دیگر نمی نمایند و حتی تحمل انحاء عذابهای الهی را به مراتب آسان تر از تحمل دوری و فراق از حق سبحانه وتعالی می بینند آنجا که میفرمایند: «فهبنی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» یعنی خدایا بر جهنم عذاب تو صبر می کنم اما چگونه بر دوری وفراق از تو صبر نمایم .
و در جای دیگر میفرمایند: «ما عبدتك خوفا من نارك، و لا طمعا لجنّتك، بل وجدتك أهلا للعبادة فعبدتك» یعنی خدایا تو را به جهت ترس از آتش جهنمت و یا به جهت طمع رسیده به بهشتت عبادت نمی کنم بلکه تو را فقط به جهت آن که سزاوار پرستیدن یافتم عبادت می کنم.
[/]
تنها آدرس انسان کامل و عارف واصل در نظام عالم، همان جایی است که خداوند در سوره مبارکه قمر بدان اشاره نمود آنجا که فرمود «فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر» یعنی هر جا خدا را یافتید انسان الهی هم همانجا خواهد بود زیرا لازمه ادب مع الله انسان کامل این است که همواره خود را در پیشگاه خداوند حاضر و خداوند را دائما بر اعمال و شئون خود ناظر ببیند، پس چون انسان کامل دائما در چنین مقامی به سر میبرد، لذا در سراسر نظام عالم حاضر خواهد بود، زیرا همانگونه که خداوند بر اساس توحید صمدی حق که توحیدی قرآنی است، در همه جای نظام هستی حضور دارد و هیچ نقطه ای از نظام هستی از حضور وجودش خالی نیست كه هو معكم اينما كنتم و هو الذي في السماء اله و في الارض اله، انسان کامل نیز که مودب ترین موجود نظام هستی است، با رعایت حضور خود در نزد حق متعال آرمیده است که کامل ترین مصداق آن در عصر حاضر حضرت بقیه الله الاعظم -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است که در همه جای عالم حضور تام داشته و در هیچ نقطه ای از هستی غایب نیستند و این ما انسان ها هستیم که چون از یک شخص انتظار دیدن جسم مادیش را داریم و او را در قوالب دیگر مراتب وجودیش مشاهده نمیکنیم قائل به غیبت ایشان می شویم.
آری حضرتش یکپارچه در مرتبه ادب و حضور عند الرب میباشند و در همه جا حضور تام دارند به طوری که در حقیقت ما هر چه می نگریم و می شنویم و می چشیم و می بوییم و لمس میکنیم، در همه جا وجود نازنین حضرت بقیه الله -عجل الله تعالی فرجه الشریف- است كه مشهود همه و شاهد بر همه است، و اگر می خواهی این فیض حضور حضرتش را ادراک نمایی پس همواره ملازم بر طهارت باش که اصل «لایمسه الا المطهرون» اصلی اساسی در نظام احسن عالم است آنگاه هر وقت اراده نزدیکی به هر چه را کنی خواهی دید که حضرت ولی الله اعظم در انجا حضور تام دارد.
با این بیان ممکن است این شائبه برای بانوان محترم پیش آید که شرع مقدس در این موضوع مهم، یعنی تقرب به اسرار و حقائق عالم، بین زن و مرد تفاوت قائل شده است
سلام و احترام .
این تفاوتها انقدر اشکار هست که برخی دنبال حقوق زنان راه بیفتند و دم از تساوی حقوق بزنند و به اشتباه تشابه حقوق را مطرح کنند
سوال کلی من اینست ایا در اسلام مرد به زن برتری داده نشده ؟ اینکه زن به خاطر همین مساله ای که مطرح کردید برای تقرب از مرد عقب تر هست شما سن تکلیف را اشاره کردید در صورتیکه زنان در خیلی از موارد دچار دوره های زمانی می شوند که نمی توانند اصل لازم برای تقرب را داشته باشند و راهی را که یک مرد می تواند با پرهیز از نامحرم یک شبه طی کند یک زن در دوره ای بسیار طولانی به ان شاید برسد.
سلام و احترام .
این تفاوتها انقدر اشکار هست که برخی دنبال حقوق زنان راه بیفتند و دم از تساوی حقوق بزنند و به اشتباه تشابه حقوق را مطرح کنند
سوال کلی من اینست ایا در اسلام مرد به زن برتری داده نشده ؟ اینکه زن به خاطر همین مساله ای که مطرح کردید برای تقرب از مرد عقب تر هست شما سن تکلیف را اشاره کردید در صورتیکه زنان در خیلی از موارد دچار دوره های زمانی می شوند که نمی توانند اصل لازم برای تقرب را داشته باشند و راهی را که یک مرد می تواند با پرهیز از نامحرم یک شبه طی کند یک زن در دوره ای بسیار طولانی به ان شاید برسد.
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و با تشکر از سوالتان که واسطه خیر شدید تا این بحث از نقل یک طرفه خارج شود.
در پاسخ به سوالتان باید بگویم اگر چه به گواه کریمه الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلیَ النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلیَ بَعْضٍ وَ بِمَا اَنفَقُواْ مِنْ اَمْوَلِهِم (النساء/24) در مواردی برتری با مردان ذکر شده است اما این به معنا نقص زیستی و وجودی زن در مسیر تکاملی خویش نیست.
به طور کلی در زنان صفاتی هست که در مردان نیست و در مردان نیز صفاتی وجود دارد که در زنان نیست.
بعضی از صفات بانوان ایشان را در برخی امور بالاتر از مردان قرار می دهد و همین صفات، زنان را در بعضی کارهای دیگر پایین تر از مردان قرار می دهد. در نقطه مقابل نیز این چنین است یعنی در مردان نیز صفاتی هست که در بعضی کارها آنان را بالاتر و سرپرست و در بعضی کارها آنان را پایین تر و مطیع قرار می دهد.
برای مثال اکثر مردان از قدرت بدنی بیشتری نسبت به زنان برخوردارند این قدرت بدنی باعث می شود مرد در جامعه هم از امنیت بیشتری برخوردار باشد و هم اینکه در مقابل سختی ها و فشارهای جسمی پایدارتر است. در بدو نظر این خصوصیت مردانه باعث برتری مطلق مرد نسبت به زن خواهد بود در حالی که اگر همین صفت (قدرت بدنی) را در مورد تربیت فرزندان و رشد عاطفی و درک عقلانی ایشان در نظر بگیریم خواهیم دید که ارزش چندانی نخواهد داشت.
به همین ترتیب در زنان نیز صفت عاطفه و محبت و احساس بیشتر از مردان است. این صفت باعث می شود زن در تربیت فرزند و یا معلمی و یا در ایجاد علاقه در دیگران نسبت به مرد یا پسر برتری داشته باشد ولی همین احساسات و عواطف در انجام کارهایی مثل قضاوت اثر مخرب دارد! بنابراین همان طوری که مردان در برخی موارد برتری دارند زنان نیز در بعضی مسائل بر مردان برتری دارند و آنچه قرآن کریم در آیه فوق بدان اشاره نموده است برتری مردان نسبت به زنان در امر سرپرستی خانواده و تامین مخارج زندگی بر اساس ویژگیهای جسمانی و برتری مردان نسبت به زنان در امر تحمل سختیهای حاصل از کسب در آمد و اشتغالات اجتماعی است.
اما این موضوع به هیچ وجه دلالت بر برتری مطلق مردان نسبت به زنان ندارد. بلکه آنچه موجب برتری واقعی یکی از دوجنس مرد و زن نسبت به دیگری می باشد طهارت و ادب و تقوا است که قرآن کریم بدان تصریح نموده و فرموده است: إِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاکُمْ یعنی همانا برترین و والاترین شما انسانها نزد خدا با تقوی ترین شماست.
و اما دوره های زمانی که زنان نمی توانند بواسطه آن نماز به جای آورند نیز دلالت بر نقص زنان نسبت به مردان ندارد بلکه این حکمی تشریعی به جهت مراعات و تسهیل امور زنان است که در ایام عادت، انجام نماز واجب موجب عسر و حرج ایشان می شود و خداوند بدین حکم عنایت ویژه خود را به بانوان ابراز داشته و تکلیف واجب را به جهت همگامی با مقتضیات عالم طبیعت از ایشان ساقط نموده است.
پوزش ، سوال از استاد عزیز پرسیده شد و بنده چیزی نوشتم.
ضمن عرض سلام و تشکر بابت پاسخی که ارائه فرمودید،
ای کاش خوانندگان محترم دیگر نیز همچون حضرتعالی در امر پاسخ بدین سوال همت می گماردند.
[="Tahoma"][="Blue"]علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه در تفسیر شریف المیزان، در ذیل تفسیر آیات 116 تا 120 سوره مبارک مائده، معنای کلی ادب را چنین مطرح میفرمایند:
«ادب بنابر آنچه که از معنای آن استفاده میشود هیئت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد، مانند دعا و امثال آن، و چه مشروع عقلی باشد، مانند دیدار دوستان، بر طبق آن هیئت واقع شود.
به عبارت دیگر: ادب عبارت است از ظرافت عمل، و معلوم است که عمل وقتی ظریف و زیبا جلوه میکند که اولا مشروع بوده و منع تحریمی نداشته باشد، پس در ظلم و دروغ و خیانت و کارهای شنیع و قبیح، ادب معنا ندارد.
و ثانیا عمل اختیاری باشد، یعنی ممکن باشد که آن را در چند هیئت و شکل درآورد و شخص به اختیار خود آن را به وجهی انجام دهد که مصداق ادب واقع شود. نظیر ادبی که اسلام در غذا خوردن روا دانسته و آن گفتن «بسم الله» است در اول غذا و گفتن «الحمد لله» در آخر آن و احتراز از خوردن در حال پری شکم و امثال اینها و نیز نظیر ادب نشستن در حال نماز که «تورک» نامیده میشود و آن عبارت است از نشستن به روی رانها و گذاشتن دستها روی زانو و نگاه کردن به دامن و همچنین نظائر آن .
ادامه دارد...
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
گرچه معنی ادب، حسن و ظرافت عمل است و در معنی حسن که موافقت عمل است با غرض زندگی هیچگونه اختلافی نیست، لیکن تطبیق این معنای اصلی با مصادیق آن در نظر مجتمعات مختلف بزرگ مانند اقوام و ملل و ادیان و مذاهب مختلف و همچنین در نظر مجتمعات مختلف بزرگ مانند اقوام و ملل و ادیان و مذاهب مختلف و همچنین در مجتمعات کوچک مانند خانواده ها بسیار مختلف است و این اختلاف از جهت اختلافی است که در تشخیص کار نیک از بد دارند.
ادامه دارد...
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
مثلا چه بسا چیزهایی که در نزد قومی از آداب به شمار میرود و حال آن که در نزد سایر اقوام ادب نیست و چه بسا آدابی در نزد قومی مستحسن و در نزد قوم دیگری شنیع و زشت است، مانند تحیت در موقع برخورد و ملاقات با یکدیگر که در اسلام این تحیت، «سلام» است که از طرف خدای متعال مبارک و طیب نامیده شده و در نزد اقوامی دیگر برداشتن کلاه و یا بلند کردن دست و یا سجده و رکوع کردن و یا پایین انداختن سر است و در بین زنان اروپا آدابی در برخورد معمول است که اسلام آن را شنیع و زشت دانسته و همچنین آداب دیگر، جز این که همه این اختلافات ناشی از اختلاف در مرحله تشخیص مصداق است وگرنه همان طوری که گفتیم در اصل معنای ادب، که عبارت بود از هیئت زیبایی که سزاوار است عمل بر طبق آن انجام شود، اختلافی نیست حتی دو نفر از عقلای بشر در معنای آن و این که ادب امر مستحسنی است اختلاف ندارند .
ادامه دارد...
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
بعد از آن که معلوم شد زیبایی و حسن از مقومات معنی ادب است و نیز معلوم شد که این زیبایی در مجتمعات مختلف از نظر اختلافی که در مقاصد خاصه دارند مختلف و در نتیجه آداب و رسومشان مختلف میشود، اینک می گوییم:
بنابراین دو مقدمه ای که گذشت آداب و رسوم اجتماعی به منزله آینه افکار و خصوصیات اخلاقی آن اجتماع است، زیرا این آداب، زائیده شده مقاصد اجتماعی شان می باشد و مقاصدشان ناشی از عوامل اجتماعی و طبیعی و تاریخی آنهاست.
شاید بعضی ها خیال کنند که اخلاق و آداب یکی است و حال آن که چنین نیست، زیرا اخلاق عبارت است از هیئت های زیبای مختلفی که اعمال صادره از آدمی متصف بدان میگردد و نحوه صدور اعمال آدمی بستگی به صفات مختلفه روحی دارد و بین این دو قسم اتصاف (اتصاف روح به اخلاقیات واتصاف عمل به آداب) فرق بسیاری است.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
پس معلوم شد که آداب ناشی از اخلاق و اخلاق زائیده از مقتضیات اجتماع است و مطلوب نهایی انسان در زندگی همان چیزی است که ادبش را در رفتار شخص ساخته و برایش خط مشی ترسیم میکند که در کارهایی که به منظور رسیدن به آن مطلوب انجام میدهد از آن خط مشی تعدی نمیکند، وقتی معلوم شد که ادب در خصوصیاتش تابع مطلوب نهایی در زندگی است بنابراین ادب الهی که انبیاء و فرستادگان الهی به آن مودب بوده، همان هیئت زیبای اعمال دینی است که از غرض و غایت دین حکایت میکند و آن غرض، عبویت و بندگی است. البته این عبودیّت در ادیان حق از جهت زیادی دستورات وکمی آن و همچنین از جهت مراتب کمال که در آن ادیان است فرق میکند..» الميزان في تفسير القرآن، ج6، ص 257- نقل به ترجمه
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]جناب علامه طباطبایی[=V_Symbols]; در تعریف شریف خود از معنای ادب به چند قید مهم اشاره نمودند:
یکی این که فرمودند: «ادب هیئت زیبا و پسندیده است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی اعم از دینی و عقلی، بر طبق آن هیئت واقع شود.»
طبق تعریف ایشان، ادب، تنها در کارهای مشروع که مشروعیت آن توسط عقل و شرع ثابت میگردد مطرح می باشد و در اعمال غیرمشروع مطرح نمیگردد، مثلا هر جا که سخن از تادیب نمودن اشخاص و یا انجام اعمال و اوامر شرعی و عقلی چون خواندن نماز وگرفتن روزه و انجام حج و نحوه کسب وکار و معاشرت های اجتماعی و امثال آن به میان بیاید، رعایت ادب به معنای انجام آن کار به بهترین شیوه، ضروری است .
لذا ادب تنها در اعمالی که به حکم عقل یا شرع مشروع هستند لازم است و در اعمال غیر مشروع از جمله ظلم کردن مطرح نیست، مثلا نمیتوان گفت من که می خواهم به دیگران ظلم کنم به مودبانه ترین شکل آن را انجام خواهم داد.
و اما دوره های زمانی که زنان نمی توانند بواسطه آن نماز به جای آورند نیز دلالت بر نقص زنان نسبت به مردان ندارد بلکه این حکمی تشریعی به جهت مراعات و تسهیل امور زنان است که در ایام عادت، انجام نماز واجب موجب عسر و حرج ایشان می شود و خداوند بدین حکم عنایت ویژه خود را به بانوان ابراز داشته و تکلیف واجب را به جهت همگامی با مقتضیات عالم طبیعت از ایشان ساقط نموده است.
سلام علیکم
احساس نمی کنید این با حرف قبلیتون تناقض داره؟
بر این اساس یکی از دلایلی که بانوان در ایام عادت ماهیانه از انجام تکالیفی چون نماز و روزه منع شده اند، وجود نجاستی است که بر آنان عارض میگردد و همین نجاست، مانع ایجاد تمثلات و حقائق میشود، در حالی که مراد از انجام اعمالی چون نماز و روزه و حج، آن است که این اعمال، مقدمه ای شوند تا حقائق و اسرار نظام عالم، از طریق تمثلات، بر جان انسان متجلی گردد و اولین پله برای رسیدن به چنین مرتبه ای، طهارت فقهی و ظاهری است و در حقیقت دستورات فقهی مقدمه ای برای تقرب به حقیقت اسرار عالم و قرآن است.
بالاخره این حکم تشریعی است یا تکوینی؟
سوال دیگری هم که الان با مرور مطالبتون برام ایجاد شد اینه که
پس تاثیر وجود نجاست بر حالات انسان به حدی است که مثلا اگر لباسی را که بواسطه جنابت یا خون نجس شده است، تطهیر نموده و با آن عبادت کنند هرچند نماز از نظر فقهی صحیح است اما آن چنان که باید تقرب آور نیست و در بسیاری از موارد نمیتوان ادعای شخصی را که در چنین لباسی نماز خوانده و مدعی باز شدن چشم دل و مشاهده اسرار و حقایق عالم است، پذیرفت چون مسئله تاثیر نجاست امری تکوینی است نه اعتباری، و خواسته و ناخواسته تاثیر خود را بر حالات انسان خواهد داشت. و همچنین است اتاقی که در آن جنابت واقع میشود و یا گوشه ای از آن که به نجاست آلوده میگردد.
اگر تاثیر نجاست تا این حده که حتی بعد از تطهیر هم، لباس یا اتاق مانع تقرب می شوند، چطور خود انسانی که روزانه چند بار نجس میشه بزرگترین مانع برای تقرب نیست و امکان تقربش وجود داره؟
quote=مکیال;900468]در ابتدا باید عرض کنم خداوند حکیم است و حتما حکمتی در آن هست.
سلام و احترام و ممنون از پاسخ شما
بله در حکمتهای خدا شکی نیست جهانی به احسن افریده و به ان نظم داده و خواسته که این چرخه اینگونه بچرخد و من بنده خدا میگم فتبارک الله احسن الخالقین
در ثانی مواردی برای خانم ها هست که برای آقایان وجود ندارد مثل بارداری و همینطور تربیت فرزند و خانه داری که بخش زیادی از آن بر عهده خانم هاست .بعید می دانم مادر علامه حسن زاده حفظه الله تعالی از بیانات و کتب ایشان بی نصیب باشند؟
به نکته خوبی اشاره کردید اما مساله اینه که همه مادر ها چنین افتخاری نصیبشان نمی شود
پوزش ، سوال از استاد عزیز پرسیده شد و بنده چیزی نوشتم.
ممنون از جوابی که دادید به نکته ای اشاره کردید که به ان دقت نکرده بودم
اگر تمایل داشتید جواب این سوال را هم بدهید
چرا یک زن نمی تواند مرجع باشد؟
ایا این مساله به خاطر همان بحث تقرب و طهارت که کارشناس محترم به ان اشاره کردند نیست ؟
به طور کلی در زنان صفاتی هست که در مردان نیست و در مردان نیز صفاتی وجود دارد که در زنان نیست.
سلام و احترام و ممنون از پاسخ شما
بله . قطعا همنطوره . زن و مرد به لحاظ ساختار فیزیکی و بدنی متفاوت طبیعتا وظایف و استعدادهای بالقوه متفاوتی دارند که همین می طلبد که حقوقشان متفاوت باشد و در این بحثی نیست
در مواردی برتری با مردان ذکر شده است اما این به معنا نقص زیستی و وجودی زن در مسیر تکاملی خویش نیست.
اما این موضوع به هیچ وجه دلالت بر برتری مطلق مردان نسبت به زنان ندارد.
خوب همین برتری را شما هم به ان اشاره کردیدو در ادامه اشاره کردید این برتری مطلق نیست یعنی یک برتری وجود داره اما مطلق نیست درسته؟
اما دوره های زمانی که زنان نمی توانند بواسطه آن نماز به جای آورند نیز دلالت بر نقص زنان نسبت به مردان ندارد
زیرا یکی از مراتب ادب در پیشگاه خداوند آراستگی و طهارت است
فکر می کنم با توضیح سایر مراتب ادب به این مطلب که این تقطیع زمانی نقصی برای زن نیست بهتر روشن می شود
یک سوال و ببخشید که متفاوت است
مردی که جراحتی دارد و نماز هم می خواند بحث طهارت و تقرب را در این مورد توضیح بدهید ممنون.
ادب اقتضا میکند که نمازگزار برای اقامه نماز در منزل، مکان مخصوصی برگزیند و یا به مسجد برود
کدام ارجح است ؟ اینکه در مکانهای مختلف نماز بخوانیم برای اینکه این مکانها شهادتی برای عبادت ما باشند ( مطلبی در اینمورد دیده ام ) یا فقط در یک مکان مخصوص در نظر بگیریم ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
بنظرم دوستان اول باید کمی نگاهمون به کمال و تکامل وسیع تر بشه تا ببینیم این ادب و یا تفاوت ها چه کمکی می تواند بکند به عنوان یک کلید واژه برای فهم مسائل
ببنید یک بخشی از برنامه و مسیر احصا و تجلی خلق و خو و صفات مختلف است
ویا احصا اسماء الحسنی
یکی که کریم است دارد تجلی اسم کریم میشود
کسی که رحیم هست رحیم طاهر طاهر
حال هر صفتی یا از یک اسم است یا چند اسم تشکیل می شود که بر حسب شرایطی که در مسیر پیش می آید می توان آن را تجلی داد.
حال ربط این مسئله به بحث چیست؟
بحث اینجا است که تفاوت در خلق و خو و احکام تشریعی بنظرم مداخله ایی ایجاد نمی کنه و نقصی ایجاد نمی کنه بلکه برنامه رو جهت دهی می کند
مثل بانوان محترم که بنابر ایامی که به وجود می آید دارای دلیلی می شوند که نمی توانندپاک باشند اما بقیه صفات را می توانند احصا کنند و تقویت کنند.
مثلا صبر!
این مسئله بانوان گرامی هم با بارداری حل می شود که خود بارداری و مراقبت ایام آن صفاتی دیگر رو رشد می دهد و تجلی می بخشد که بستگی به شرایط مختلف، می شود برای رشد خلق و خو و تجلی صفات برنامه ریزی کرد.
اگر نکته ایی هست بفرمایید.
یا علی(ع)@};-
[="Microsoft Sans Serif"][="Black"]پس تاثیر وجود نجاست بر حالات انسان به حدی است که مثلا اگر لباسی را که بواسطه جنابت یا خون نجس شده است، تطهیر نموده و با آن عبادت کنند هرچند نماز از نظر فقهی صحیح است اما آن چنان که باید تقرب آور نیست و در بسیاری از موارد نمیتوان ادعای شخصی را که در چنین لباسی نماز خوانده و مدعی باز شدن چشم دل و مشاهده اسرار و حقایق عالم است، پذیرفت چون مسئله تاثیر نجاست امری تکوینی است نه اعتباری، و خواسته و ناخواسته تاثیر خود را بر حالات انسان خواهد داشت. و همچنین است اتاقی که در آن جنابت واقع میشود و یا گوشه ای از آن که به نجاست آلوده میگردد.
سلام و عرض ادب
چنین مطلبی در بیان و سیره معصومین هم بوده ؟
همانطور که سرکار الرحیل هم گفتند اگر پلیدی نجاست و اثری که میفرمایید به این صورت هست چطور مثلا با غسل یا تطهیر بدن برطرف میشود ولی شتشوی لباس بر طرف نمی شود. یا حتی مواد نجس در داخل بدن وجود دارد پس آن چگونه میشود؟
اگر فرض رو بر درستی مطلب شما بذاریم به نظرتون چنین مطلبی زمینه ساز وسواس در افراد نمی شود؟ و بیانش برای عموم صحیح هست؟
آیا این توصیه ها با این مطلب در تناقض نیست؟
يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ -بقره 185
پیشاپیش ممنون بابت پاسخگویی
یا حق
[="Tahoma"][/quote
اگر تمایل داشتید جواب این سوال را هم بدهید
چرا یک زن نمی تواند مرجع باشد؟
ایا این مساله به خاطر همان بحث تقرب و طهارت که کارشناس محترم به ان اشاره کردند
سلام و عرض ادب
مرجع کسی است که مجتهد باشد و مجتهد کسی است که بتواند احکام را از کتاب و سنت بدست آورد و یک خانم هم می تواند مجتهده شود و حتی شاید قوی تر از مرجعی. ولی از آنجایی که مرجع بودن وظیفه سنگینی است و محل مراجعات مردم می باشد برای روح لطیف زن پر زحمت خواهد بود و با او سازگاری ندارد و این تکلیف از دوش وی برداشته شده است.
مرجع یک منصب است و نه یک مرتبه و مقام : ان اکرمکم عندالله اتقاکم
موفق باشید
[="Tahoma"][="Blue"]نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست ها
و اما دوره های زمانی که زنان نمی توانند بواسطه آن نماز به جای آورند نیز دلالت بر نقص زنان نسبت به مردان ندارد بلکه این حکمی تشریعی به جهت مراعات و تسهیل امور زنان است که در ایام عادت، انجام نماز واجب موجب عسر و حرج ایشان می شود و خداوند بدین حکم عنایت ویژه خود را به بانوان ابراز داشته و تکلیف واجب را به جهت همگامی با مقتضیات عالم طبیعت از ایشان ساقط نموده است.
سلام علیکم
احساس نمی کنید این با حرف قبلیتون تناقض داره؟
نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست ها
بر این اساس یکی از دلایلی که بانوان در ایام عادت ماهیانه از انجام تکالیفی چون نماز و روزه منع شده اند، وجود نجاستی است که بر آنان عارض میگردد و همین نجاست، مانع ایجاد تمثلات و حقائق میشود، در حالی که مراد از انجام اعمالی چون نماز و روزه و حج، آن است که این اعمال، مقدمه ای شوند تا حقائق و اسرار نظام عالم، از طریق تمثلات، بر جان انسان متجلی گردد و اولین پله برای رسیدن به چنین مرتبه ای، طهارت فقهی و ظاهری است و در حقیقت دستورات فقهی مقدمه ای برای تقرب به حقیقت اسرار عالم و قرآن است.
بالاخره این حکم تشریعی است یا تکوینی؟
سلام علکیم
خیر منافاتی در میان نیست.
بیان اول حقیر که نقل نمودید مربوط به حکم تشریعی و بیان دوم حقیر که نقل نمودید مربوط به حکم تکوینی بود یعنی اینکه زنان در ایام عادت مکلف به ترک نماز هستند حکمی تشریعی است و اینکه نجاسات ظاهریه در ایام عادت مانع از تمثلات است حکمی تکوینی است.
سوال دیگری هم که الان با مرور مطالبتون برام ایجاد شد اینه که
نقل قول نوشته اصلی توسط اویس نمایش پست هاپس تاثیر وجود نجاست بر حالات انسان به حدی است که مثلا اگر لباسی را که بواسطه جنابت یا خون نجس شده است، تطهیر نموده و با آن عبادت کنند هرچند نماز از نظر فقهی صحیح است اما آن چنان که باید تقرب آور نیست و در بسیاری از موارد نمیتوان ادعای شخصی را که در چنین لباسی نماز خوانده و مدعی باز شدن چشم دل و مشاهده اسرار و حقایق عالم است، پذیرفت چون مسئله تاثیر نجاست امری تکوینی است نه اعتباری، و خواسته و ناخواسته تاثیر خود را بر حالات انسان خواهد داشت. و همچنین است اتاقی که در آن جنابت واقع میشود و یا گوشه ای از آن که به نجاست آلوده میگردد.
اگر تاثیر نجاست تا این حده که حتی بعد از تطهیر هم، لباس یا اتاق مانع تقرب می شوند، چطور خود انسانی که روزانه چند بار نجس میشه بزرگترین مانع برای تقرب نیست و امکان تقربش وجود داره؟
فرق میان انسان نجس با لباس نجس این است که انسان نجس علاوه بر تطهیر بواسطه نماز و اذکار و اوراد و تقرب به حق از تاریکی های عارض شده بواسطه نجاسات می رهد.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]فکر می کنم با توضیح سایر مراتب ادب به این مطلب که این تقطیع زمانی نقصی برای زن نیست بهتر روشن می شود
بله انشالله در ادامه بحث این موضوع روشن تر خواهد شد.
ک سوال و ببخشید که متفاوت است
مردی که جراحتی دارد و نماز هم می خواند بحث طهارت و تقرب را در این مورد توضیح بدهید ممنون.
در برخی موارد است که تکوینیات و تشریعیات با یکدیگر رابطه متقابل دارند و از جمله آن مواردی است که عسر و حرجی در میان باشد که در اینگونه موارد تکوینیات به مدد تشریعیات آمده و همچنان که نماز در چنین حالتی مجاز خواهد بود از جهت تکوینی نیز چنین نمازی مانع تمثلات نخواهد شد. پس نیک تامل نما!
[/]
چنین مطلبی در بیان و سیره معصومین هم بوده ؟ همانطور که سرکار الرحیل هم گفتند اگر پلیدی نجاست و اثری که میفرمایید به این صورت هست چطور مثلا با غسل یا تطهیر بدن برطرف میشود ولی شتشوی لباس بر طرف نمی شود. یا حتی مواد نجس در داخل بدن وجود دارد پس آن چگونه میشود؟ اگر فرض رو بر درستی مطلب شما بذاریم به نظرتون چنین مطلبی زمینه ساز وسواس در افراد نمی شود؟ و بیانش برای عموم صحیح هست؟ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ -بقره 185 پیشاپیش ممنون بابت پاسخگویی یا حقسلام و عرض ادب
آیا این توصیه ها با این مطلب در تناقض نیست؟
با سلام خدمت شما برادر گرامی
اولا اختصاص دادن لباس خاصی برای عبادت کار چندان سختی نیست که باعث عسر و حرج شود.
ثانیا برای کسانی که مستعد وسواس هستند هرگونه عمل مستجبی مورد نهی قرار گرفته و در واجبات نیز به کوتاهترین حد آن بسنده شده لذا روی سخن ما در موضوع کسب مقامات عالی معنوی این گروه از افراد نیستند.
ثالثا با غسل و طهارت، نجاست از بدن آدمی رخت برمی بندد به جهت آنکه در این گونه اعمال تقرب انسان به خداوند نهفته شده است.
رابعا در برخی احادیث نیز اشاره به لباس خاص پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام برای عبادت شده است. از آن جمله در حدیث است که:
کان له ثوب للجمعة خاصة یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله برای نماز جمعه لباس خاصی داشتند. بحارالانوار، ج 16، ص 227 .
همچنین لباس احرام حجاج خود نمونه ای از توجه ویژه شریعت مطهره به مساله لباس خاص عبادت است.
[="Tahoma"][="Blue"]
نکته دیگر این که جناب علامه طباطبایی در تعریف اصطلاح ادب، به قید ظرافت عمل اشاره نموده و میفرمایند: «ادب عبارتست از ظرافت عمل» بدین معنا که لازم است انسان برای نیکو و پسندیده نمودن هر عمل مشروع، آن را در نهایت دقت و ظرافت انجام دهد و فقط در این صورت است که حقیقت ادب در آن فعل جاری شده و آن را زینت می بخشد، لذا هر کس که هر عملی را دقیق تر وظریف تر انجام دهد در آن عمل مودب تر خواهد بود.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]
در میان تمامی انسانها مودب ترینشان انبیاء و پیغمبران الهی هستند، زیرا آنان به حکم کریمه و علم آدم السماء کلّها شاگرد و تعلیم یافته ی مکتب بزرگترین معلم نظام عالم، یعنی خداوند متعال هستند و تمامی حقایق و اسرار را مستقیماً از او اخذ نموده اند، خداوندی که در غایت حسن، اشرف موجودات را خلق نمود و عالم را که شرح عینی انسان کامل است، در نهایت نظم و ظرافت گسترد و قرآن کریم را که شرح کتبی انسان کامل است، بی هیچ نقصی بر قلب انسان فرو فرستاد تا دارایی خویش را با عرضه اثر خود بر مخلوقات بنمایاند. از این روی الگو قرار دادن انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام در بحث ادب، انسان را زودتر و کاملتر بدان غایت می رساند.
[/]
نکته ای که در مساله الگو قرار دادن انبیا و ائمه اطهار علیهم السلام در موضوع ادب قابل توجه است این است که اگاهی از تمامی قوانین حاکم بر یکایک اجزا نظام هستی از انسانی که دارای عقل قاصر است و از آنجا که برای نیل به ادب تامه لازم است حدود موجود در اشیا مراعات شود این مقتضی آن است که در این صراط، انسانی کامل، امام و مقتدای انسان قرار گیرد و انبیا و ائمه اطهار به دلیل اتصاف به تمامی اسمای حسنای الهی در این صراط بهترین معین و راهنما هستند.
به عنوان مثال پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله از باب تعلیم و تادیب دیگران، در شب ازدواج فرزند گرانقدرش حضرت زهرا سلام الله علیها به داماد گرامش حضرت علی علیه السلام آدابی را توصیه نمودند تا با مراعات آنها فرزندی سالم و صالح به ثمر بنشیند. زیرا اگر در زمان بذرپاشی مرد در زمین و كارخانه انسان سازي رحم زن، آداب و اصول انعقاد نطفه رعایت نشود نتیجه و محصول این کاشت فرزندی است که علاوه بر مشکلات جسمی به مشکلات روحی غیر قابل جبرانی دچار خواهد شد که شايد با دخیل بستن به هیچ امامزاده ای برطرف نشود، چرا که اولا بذری که در فصل کاشت، خوب کاشته نشود و نامرغوب به بار بنشیند شايد با هیچ دعایی به محصول دیگر بدل نشود، و ثانیا اگر قرار بود اموری که دارای علل و اسبابی مادی هستند با دعا و دست به دامن بزرگان شدن، تغییر یابند، پس دیگر نیازی به مراعات اصول و قوانین دین و تلاش و کوشش در دنیا نبود و مثلا می بایست بدون کشت و کار در زمین و تنها با دعا کردن، محصولی در زمین سبز می شد و یا می بایست بدون ازدواج و بدون انجام نکاح، صرفاً با توسل به بزرگان و ائمه ی معصومین[=V_Symbols][=V_Symbols]، آدمی صاحب فرزندی می شد، پس دستورات ديني در مقام و جايگاه خاص تكويني انسان در عالم براي او وضع شده است.
و همه چیز در نظام عالم، قانون و مجرای تحققی خاص دارد که عدول از آن، نتیجه ای نامطلوب به دنبال خواهد داشت.
تصدیق می فرمایید اگر این آداب از زبان انسان کاملی همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عموم مردم القاء نگردد احدی از انسانها قادر به تلقی این حقائق و مراعات آنها نخواهد بود.
[="Tahoma"][="Blue"]
جناب علامه حسن زاده آملی در نکته 391 هزار و یک نکته پیرامون معنای ادب میفرمایند:
درخت به بستن و پیراستن تربیت شود و حیوان به یوغ و افسار و ایلام و انسان به تحصیل علوم الهیه و تزکیت نفس، آدم اولیاء الله امیرالمومنین علی [=V_Symbols][=V_Symbols]علیه السلام به فرزندش امام حسن مجتبی [=V_Symbols]علیه السلام فرمود:
«ولاتکونن ممن لاتنفعه العظه الا اذا بالغت فی ایلامه فان العاقل یتعظ بالادب و البهائم لاتتعظ الا بالضرب»
یعنی مباش از كسانى كه موعظه و هشدار به حال آنها سودى ندارد مگر در صورتى كه تحت اذيت و آزار قرار گيرند. چون عاقل و خردمند با همان موعظه و هشدار پند مي پذيرد، ولى بهائم و حيوان تا زدن و شلاق در ميان نباشد روبراه نمیشود.
[="Tahoma"][="Blue"]
ادب به معنای نگهداری حد و حدود هر چیز است، یعنی خداوند متعال برای هر موجودی از موجودات عالم، راه تادیبی قرار داده است تا همه ذرات عالم از جماد گرفته تا نبات و حیوان و انسان، هر کدام به مقدار سعه وجودی خویش از حقیقت معنای ادب بهره گیرند، زیرا تنها راه کمال و ارتقای هر ذره، در مراعات حدود و ادب مربوط به خود می باشد، یعنی حتی یک مشت خاک هم برای رسیدن به کمالات لایق خویش از حدود مقرر خود تجاوز نمیکند و هرگز به یکباره از مرتبه جمادیت به مرتبه نباتیت منقلب و متحول نمیشود، بلکه در دامن حرکت تدریجی، راه کسب و کمالات را در پیش می گیرد چرا که انحراف و خارج شدن هر موجود از حد مقرر شده خویش، نظم نظام آفرینش را بر هم خواهد زد، لذا هر موجودی از روی حکمت و مشیت الهی در هر نقطه از نظام عالم مامور به حفظ حدود خویش است و حق تخطی از آن حدود را ندارد که از این مرتبه، به ادب موجودات در مرتبه خویش و توقيفيّت اسماء تعبیر میگردد و این چنین است که مجموعه سرای هستی حائز ادب و طهارت مطلقه می باشند.
[/]
در برخی موارد است که تکوینیات و تشریعیات با یکدیگر رابطه متقابل دارند و از جمله آن مواردی است که عسر و حرجی در میان باشد که در اینگونه موارد تکوینیات به مدد تشریعیات آمده و همچنان که نماز در چنین حالتی مجاز خواهد بود از جهت تکوینی نیز چنین نمازی مانع تمثلات نخواهد شد. پس نیک تامل نما!
سلام بسیار زیبا وجمیل!
اما حیف نیست کاربران کم سن و سال کانون گفتگوی دینی هم بهره ای از گلشن ادب و نثر ونظم داشته باشند
الان بنده که دانشجوی دکترا هستم نیاز به تأمل دارم بقیه چه؟!
اطلاعات و گنجینه های گهربار شما درخور فهم مستمعان صدقه ی جاریه محسوب می شود.
:-h@};-
[="Tahoma"][="Blue"] الان بنده که دانشجوی دکترا هستم نیاز به تأمل دارم بقیه چه؟! اطلاعات و گنجینه های گهربار شما درخور فهم مستمعان صدقه ی جاریه محسوب می شود.اما حیف نیست کاربران کم سن و سال کانون گفتگوی دینی هم بهره ای از گلشن ادب و نثر ونظم داشته باشند
با عرض سلام و احترام
از عنایت شما به این مبحث بسیار سپاسگزارم.
منتهی دقیق متوجه منظور حضرتعالی نشدم. منظور شریفتان این است که بحثی که ارائه کردم سنگین تر از درک برخی از کاربران است؟[/]
باسمه الحکیم
عرض سلام و ادب و تشکر از مباحث بسیار خوب و عالی حضرتعالی
لذا هر موجودی از روی حکمت و مشیت الهی در هر نقطه از نظام عالم مامور به حفظ حدود خویش است و حق تخطی از آن حدود را ندارد که از این مرتبه، به ادب موجودات در مرتبه خویش و توقيفيّت اسماء تعبیر میگردد
استاد گرامی مقصود از حدود،چه حدودی است؟حدود وجودی؟
اگر حدود وجودی باشد با حرکت جوهری مستمر در هیچ دو آنی،این حدود حفظ نمی شوند
این مسئله چگونه با عدم تخطی موجودات از حدود وجودیشان سازگار می شود؟
این چنین است که مجموعه سرای هستی حائز ادب و طهارت مطلقه می باشند.
مقصود از طهارت مطلقه چیست؟همان عدم تخطی از تکوینیات است؟
در اینصورت نجاسات شرعی مثل حیوانات نجس العین چه حکمی در تکوین دارند؟
این طهارت مطلقه در مورد آنها چگونه تبیین می گردد؟ آیا نفوس حیوانی آنها با ابدان
عنصریشان در این عدم طهارت علقه و ارتباطی ندارند؟
با تشکر
سنگین تر از درک برخی از کاربران است؟
سلام
کاملا درست متوجه شدید
شما الان در این مبحث ساده چند نمونه وزن و افعال عربی می توانید نام ببرید؟!!
توقيفيّت اسماء
به عموم مردم القاء نگردد احدی از انسانها قادر به تلقی این حقائق و مراعات آنها نخواهد بود.
کلمات ساده و دوست داشتنی زبان وادبیات فرهنگ کامل این مرز و بوم مگر چه کم و کاستی دارند که به کار نگیریم؟!
چرا به زبان شیخ اجل سعدی شیرازی سخن نگوییم؟!
چرا از سخنان منطق الطیر بهره نبریم؟!
مگر توسل الی الترسل چه عیبی دارد که نمی گوییم؟!
مگر مناجات نامه شیخ ابوسعید ابوالخیر سرشار از داستان و حکمت و اندرز نیست خب ما که از توبره ی خودمان داریم چرا دست به دامان فرهنگهای ثقیل وزن و عروض وقافیه شویم؟!
سپاس
^:)^@};-
باسمه اللطیف
مگر توسل الی الترسل چه عیبی دارد که نمی گوییم؟!
سلام و عرض ارادت
منظورتون کتاب التوسل و الترسل است؟
قسمتی از کتاب:
"و ظن من آن است و الظنُ یخطی و یصیب،که چون مبتدی به حفظ چند رسالت از این مکتوبات
مستظهر شود،در این فن تهذّبی تمام یابد و در هر شیوه که تحریر کند طبیعت را پیاده نبیند
و بر تلفیق معانی رشیق و سیاقت سخن پر نکته قادر گردد و در صناعت ترسل وسیلتی بزرگ
و ذریعتی مؤکد یابد و بدین سبب نام این کتاب التوسل الی الترسل نهاده آمد"
فهم فرمایشات استاد آسانتر نیست؟
فهم فرمایشات استاد آسانتر نیست؟
سلام
فرهنگ و ادب این مرز و بوم باشد بهتر است بله حتی این نوشته هم بهتر از بسیاری از قواعد و فنون عربی است. ما نوشته های نویسندگان معروف این مرز و بوم را می خواهیم.
جالب است بدانید بعد از حملات مغول و فرار سلطان جلال الدین خوارزمشاه کتابهای زیادی به رشته تحریر در آمد که به زیبایی از انشاء و قرائت منظوم و منثور فارسی و عربی بهره گرفتندو قابل درک وفهم هستند.
خلاصه: حب الوطن من الایمان:-h@};-
باسمه السلام
عرض سلام و ادب
فرهنگ و ادب این مرز و بوم باشد بهتر است بله حتی این نوشته هم بهتر از بسیاری از قواعد و فنون عربی است. ما نوشته های نویسندگان معروف این مرز و بوم را می خواهیم.
فریال عزیز متون عرفانی اصطلاحات خاص خودش را دارد بعضا نمی شود آن را تغییر داد و مخاطب علاقمند به این
مباحث،برای فهم و بهره مندی از آن باید سعی کند آنها را بیاموزد.
حتی بسیاری از آثار ادیبان فارسی گو(نظیر حافظ و سعدی و عطار)که عارف و عالم اخلاقی نیز بوده اند نیاز به شرح
و تفسیر دارد،در واقع اصطلاحات عرفانی با ادبیات فارسی عجین شده است همینطور الفاظ و واژگان عربی.
امّا خب بعضی مطالب را هم می شود ساده تر بیان نمود و بعضی را هم در صورت ندانستن می شود پرسید
@};-@};-@};-
[="Tahoma"] فرهنگ و ادب این مرز و بوم باشد بهتر است بله حتی این نوشته هم بهتر از بسیاری از قواعد و فنون عربی است. ما نوشته های نویسندگان معروف این مرز و بوم را می خواهیم. جالب است بدانید بعد از حملات مغول و فرار سلطان جلال الدین خوارزمشاه کتابهای زیادی به رشته تحریر در آمد که به زیبایی از انشاء و قرائت منظوم و منثور فارسی و عربی بهره گرفتندو قابل درک وفهم هستند. خلاصه: حب الوطن من الایمان:-h@};-سلام
با سلام و احترام گرامی
در بعضی مباحث نمی توان برای بعضی کلمات و جملات جایگزینی قرار داد زیرا در اینصورت حق مطلب ادا نخواهد شد.
حب الوطن من الایمان
نظر شخصی: وطن را در اینجا نفس خود باید در نظر گرفت و کسی که نفس خود را دوست دارد و قدر و منزلت آن را شناخت و از بدی ها او را دور نگه داشت نشانه ایمان اوست.
لذا هر موجودی از روی حکمت و مشیت الهی در هر نقطه از نظام عالم مامور به حفظ حدود خویش است و حق تخطی از آن حدود را ندارد که از این مرتبه، به ادب موجودات در مرتبه خویش و توقيفيّت اسماء تعبیر میگردد
سلام
و احتمالا این اولین مرتبه ادب است؟
اینطور که شما اشاره کردید یعنی این مرتبه تکوینی است و تخطی ندارد بله اینطوره ؟
مشیت الهی سبب این فعل شده و از طرفی اختیار انسان جزو همین مشیت است اگر تخطی امکان نداشته باشد و فعل تکوینی باشد اختیار چه می شود ؟
باسمه النور
عرض سلام و ارادت
اگر تخطی امکان نداشته باشد و فعل تکوینی باشد اختیار چه می شود ؟
اختیار در حوزه ی تشریع است،در امور تکوینی اختیاری نیست:
"إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ"
چون به چيزى اراده فرمايد، اين بس كه مى گويد باش پس [بى درنگ] موجود مى شود.
پ.ن
البته عذرخواهم از استاد اویس گرامی سؤال کرده بودید
امّا تا ایشان تشریف بیاورند فکر کردم اندکی مباحثه بد نیست.
و احتمالا این اولین مرتبه ادب است؟
اینطور که شما اشاره کردید یعنی این مرتبه تکوینی است و تخطی ندارد بله اینطوره ؟
مشیت الهی سبب این فعل شده و از طرفی اختیار انسان جزو همین مشیت است اگر تخطی امکان نداشته باشد و فعل تکوینی باشد اختیار چه می شود ؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام علیکم ورحمة الله وبرکاته
اگر درست متوجه شده باشم
این تخطی که اینجا گفته می شود منظور در حیطه اختیار نیست بلکه منظور چیزی است که از اختیار فرد خارج است و در هنگام خلقت با آن مواجه است
مثلا
یکی سیاه پوس میشه یکی سفید پوست یکی فقیر یکی غنی یکی بینا یکی کور
اینها حدودی است که وجود دارد همین طور گزینه هایی که برای انتخاب برای افراد وجود دارد
(همه چیز را خدا خلق کرده)
حال انسان در اینجا مثلا خدا دو راه برایش گذاشنه یکی را باید انتخاب کند
هیچ موجودی خارج از حدودی که وجود تعیین کرده نمی تواند باشد
امیدوارم روشن گفته باشم و درست.
یا علی(ع)@};-
اختیار در حوزه ی تشریع است،در امور تکوینی اختیاری نیست:"إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ"
چون به چيزى اراده فرمايد، اين بس كه مى گويد باش پس [بى درنگ] موجود مى شود.
سلام و احترام
بله اما تمام ممکنات، از جمله اختیار انسان، مشمول این مشیت و قضا و قدر الهی است
و خود مشیت هم تکوینی و تشریعی دارد ایا اینطور نیست؟
پ ن :
پ.نالبته عذرخواهم از استاد اویس گرامی سؤال کرده بودید
امّا تا ایشان تشریف بیاورند فکر کردم اندکی مباحثه بد نیست.
خواهش می کنم و از حسن نظرتون و این که به مطلبم توجه کردید سپاسگزارم
این تخطی که اینجا گفته می شود منظور در حیطه اختیار نیست بلکه منظور چیزی است که از اختیار فرد خارج است و در هنگام خلقت با آن مواجه است
سلام و احترام و ممنون
یعنی فعل تکوینی است و انسان اختیاری در این باب ندارد
حال انسان در اینجا مثلا خدا دو راه برایش گذاشته یکی را باید انتخاب کند
کدام دو راه؟ با کدام اختیار ؟( اگر نفی اختیار شده و تخطی جایز نیست )
باسمه الکریم
سلام خواهر خوبم
بله اما تمام ممکنات، از جمله اختیار انسان، مشمول این مشیت و قضا و قدر الهی است
و خود مشیت هم تکوینی و تشریعی دارد ایا اینطور نیست؟
بله اختیار انسان خواست خداوند است ولی در چه اموری؟ در افعال اختیاری که در حوزه ی تشریع معنا می یابد
یا در امور تکوینی که در اختیار انسان نیست؟
امّا یک نکته اینجا(در ارتباط با فرمایش استاد بزرگوار که برای هر دوی ما سؤال شده است) محل تأمل است و آن اینکه انسان
با افعال اختیاری خویش صورت نوعیه ی خود را رقم می زند،یعنی به نظر می رسد حدود وجودی انسان با افعال اختیاریش در ارتباط
است چون در عالم آخرت باطن انسان ظاهر او می شود و باطن انسان را اعمال اختیاریش می سازد،حال با این وصف چگونه است
که قدرت تخطی از حدود خویش را ندارد؟
مگر اینکه قائل به این مطلب باشیم که انسان طبق عین ثابت خویش در عالم اسماء عمل می کند و با اختیار خویش همان راهی
را می رود که اسمی که مظهر آن است اقتضاء می کند!(الله اعلم)