حجاب

شما دینتان را فروختید ما آن را خریدیم!

انجمن: 

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت (ع) "جواد فرهنگی" در صفحه گوگل پلاس خود نوشت :
بانوی محجبه ای در یکی از سوپرمارکت‌های زنجیره‌ای در فرانسه خرید می‌کرد؛ خریدش که تموم شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندق‌دار یک خانم بی‌حجاب و اصالتاً عرب بود.
صندوق‌دار نگاهی از روی تمسخر بهش انداخت و همینطور که داشت بارکد اجناس را می‌گرفت اجناس او را با حالتی متکبرانه به گوشه میز می‌انداخت. اما خانم باحجاب ما که روبنده بر چهره داشت خونسرد بود و چیزی نمی‌گفت و این باعث می‌شد صندوقدار بیشتر عصبانی بشه ! بالاخره صندوق‌دار طاقت نیاورد و گفت: ما اینجا توی فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته که عاملش تو و امثال تو هستید! ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار نه برای به نمایش گذاشتن دین و تاریخ! اگه می‌خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می‌خوای زندگی کن!
خانم محجبه اجناسی رو که خریده بود توی نایلون گذاشت، نگاهی به صندق‌دار کرد … روبنده را از چهره برداشت و در پاسخ خانم صندوق‌دار که از دیدن چهره اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود گفت: «من جد اندر جد فرانسوی هستم…این دین من است . اینجا وطنم…
شما دینتون را فروختید و آن را ما خریدیم!

شما چادری ها از چه آرایشی استفاده می کنید؟

از دختر جوان و چادری پرسيدند :

از چه نوع آرايشى استفاده مى كنى ؟ گفت : اينها رو به كار مى برم :
.
.
.
.
.
.
.
.
ﺑراى لبانم ........... رﺍﺳﺘگويى

براى صدايم ........... ذكر الله

براى چشمانم .......... ﭼشم پوشى از حرامات

ﺑراى ﺩﺳﺘانم ........ كمك و يارى به مستمندان

براى پاهايم ......... ايستادن براى نماز

براى قامتم ........... سجده بردن براى الله

براى قلبم............حب الله

ﺑراى عقلم ......... ﺩﺍﻧﺎﯾﯽ

براى خودمم .......... ايمان به وجود الله


در آینده ای نزدیک گاهی به دور و برت بینداز

یک وقت هایی می شود که خودت را تنها چادریِ کلِ خیابان می بینی

لبخند بزن، رو به آسمان کن و بگو:

خــــدایــــا!!

ممنونم که بهم اجازه دادی بین همه ی این آدمای رنگ وارنگ یه دونه باشم.

شک نداشته باش که این یک فرصتِ ویژه است تا برایِ او (خدا) هم یکی یک دانه باشی..



برنامه های جذاب و شنیدنی رادیو افسران

انجمن: 



رادیو افسران تقدیم می کند :

السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللَّهُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّةِ یا حضرت معصومه (س)
ضمن عرض تبریک بمناسبت فرا رسیدن سالروز میلاد کریمه اهل بیت (ع) ، خداوند بزرگ را شاکریم که بار دیگر توانستیم با یکی دیگه از مجموعه برنامه های رادیو افسران در خدمت شما دوستان خوبمون باشیم.
برنامه دهم رادیو افسران با تلاش های شبانه روزی اعضای تیم رادیو افسران آماده شد و امروز طبق وعده (هر دو هفته یکبار یکشنبه ها )منتشر شد …
محوریت این برنامه رو دختران ، حجاب ، عفاف و چادر قرار دادیم و طبق رویکرد برنامه های گذشته محتوای متنوعی رو در این شماره بکار گرفتیم.

نکته مهم : نظر یادتون نره ، حتما نظراتتون مورد استفاده ما قرار میگیره

برنامه رو از اینجا دانلود کنید .


لینک برنامه :http://www.afsaran.ir/link/352635

شرکت در مهمانی هایی که نامحرم در آن حضور دارد

انجمن: 

سلام.

دیروز یه خاطره ای از خانم زهرا مصطفوی دختر حضرت امام خوندم که منو واقعا به فکر فرو برد. متن این خاطره رو اینجا می گذارم. سوالم هم اینه :
تا جایی که من در احکام خونده بودم، شرکت در مهمانی هایی که نامحرم ها در اون حضور دارند، اگر حجاب اسلامی رو روعایت کرده باشیم و مراعات کنیم بی دلیل با نامحرم صحبت نکنیم و... ایرادی نداره. اما طبق این فرمایش امام خمینی ،قائدتا شرکت در مهمانی ایی که نامحرم در اون حضور دارند
حرامه.
ممنون می شم بنده رو در این مورد راهنمایی بفرمایید.
مرجع بنده آقای خامنه ای هستند.

آنچه در پي مي‌آيد بخشي از خاطراتي است كه در طول سال‌هاي گذشته از خانم دكتر زهرا مصطفوي، يادگار گرامي حضرت امام سلام‌الله عليه نقل شده است:

امام نسبت به مسئله محرم و نامحرم و برخورد با نامحرم، بسيار مقيد بودند. من حدوداً 11 سال داشتم و هنوز چادر چيت سر مي‌كردم. آقاي اشراقي (داماد اول امام) ما را دعوت كرده بودند و من همراه ايشان به مهماني رفتم. آقاي اشراقي باغچه‌اي داشتند كه وسط آن معبري بود و آنجا دو سه تا صندلي گذاشته بودند كه در آنها امام و آقاي اشراقي روي صندلي نشسته‌اند. آن روز كسي در را باز كرد و خود آقاي اشراقي به استقبال آمدند. ما به خاطر قضيه نامحرم بودن، جلوي شوهر خواهرها نمي‌آمديم.من يكه خوردم و از امام پرسيديم: «سلام بكنم؟» امام گفتند: «واجب نيست». من چون خجالت مي‌كشيدم با آقاي اشراقي روبه‌رو بشوم و سلام نكنم، از مسير خارج شدم و رفتم ميان علف‌ها و گياهان باغچه و از آن معبر نرفتم تا با ايشان روبه‌رو نشوم.الآن هم منزل ما اين‌طوري است كه مردها و زن‌ها به خاطر مهماني دور هم نمي‌نشينند؛ مگر به خاطر مراسم و مسائل جدي شرعي. بعد از انقلاب خود من در تلويزيون، سمينارها، سخنراني‌ها و جلساتي كه آقايان و خانم‌ها حضور داشتند، حضور فعال داشتم و امام هرگز نگفتند نرويد و اين كار را انجام ندهيد، ولي در همان دوران اگر شوهر خواهرم مي‌آمدند، اين طور نبود كه سفره زن‌ها و مردها يكي باشد. رفت‌وآمد بود اما مردها جداي از زنان در اتاق‌هاي مختلف پذيرايي مي‌شدند.

سفره محرم و نامحرم جدا بود

تا آخرين لحظه زندگي امام،‌ همواره سفره محرم و نامحرم جدا بود. يك بار مادرم به امام گفته بودند: «ما امشب منزل نفيسه خانم - دختر بزرگ آقاي اشراقي - دعوت داريم». امام فكر كرده بودند كه در منزل نفيسه خانم، همسرش و شوهر خواهرهايشان هستند و مرد و زن با هم هستند و به مادرم گفته بودند: «اين مجلس، مجلس حرام است. شما مي‌خواهيد به مجلس حرام برويد؟»مادرم گفته بودند: «همه به من محرم هستند.» امام گفته بودند: «به دخترها كه محرم نيستند». مادر گفته بودند: من مي‌روم كه به همه مردها محرم هستم (دامادها و احمد). امام در اين مورد بسيار دقت مي‌كردند.



اختلاط زن با مرد نامحرم تا چه حدّی جایز می باشد؟
جواب: در گفتگوها باید نكات زیر را مراعات نمایند: 1ـ از صحبت كردن به نحوی كه موجب تلذذ و ریبه شود خودداری گردد. 2 ـ از شوخی كردن پرهیز شود. 3 ـ از حرفهایی كه موجب تهییج شهوت است باید خودداری شود. 4 ـ رعایت حجاب كامل بشود و از نگاه كردن حرام خودداری گردد. 5 ـ زن و مرد در یك محیط خلوت تنها نباشند. (ر.ك مسائل جدید از دیدگاه علماء و مراجع، ج1، ص137)

حجاب : فرهنگ سازی بهتر است یا برخورد ؟

انجمن: 

به قلم بنده حقیر از مجله خبری فان فار : در مورد برخورد با زنان بدحجاب چه تو این سایت چه جاهای دیگه عکس و مطالب زیادی باید دیده یا خونده باشید. من در بیشتر بازخورد های که از این مطالب دیدم کاربران بیشتر به این نکته اصرار داشتند که با برخورد با دختران و پسران بد حجاب شاید در کوتاه مدت جواب بدهد ولی در بلند مدت مطمئا جواب معکوس خواهد داد.

اما امروز که داشتم یه سری از خبر رو نگاه میکردم یه عکس نظرم رو جلب کرد .


همون جور که تو عگس بالا می بینید که همیشه عادت داشتیم و انتظار برخورد با بدحجابین رو داشتم بر خلافش از زنان با حجاب با یه شاخ گل تقدیر و تجلیل شد .

در عکس ها و مخصوصا عکس بالا که یه مادر با حجاب با دختر خودش در خیابان از طرف نیروزی انتظامی استان گلستان مورد تجلیل با یه شاخ گل قرار میگیرد !!! تقدیم گل به مادر محجهبه ی روی فکر و روح اون دختر چه تاثیری مثبتی می تواند داشته باشد.

این فرهنگ سازی به نظر من بسیار موثر تر و کارآمد تر از بعضی برخورد های زننده پلیس با زنان و دختران بد حجاب می تواند باشد ، با این کار شان و اعتماد به پلیس در بین مردم بیشتر نیز خواهد شد.
هر چند باید به این نکته هم توجه داشت که در عکس های ادامه فقط حجاب برتر رو مثل این که چادر می دانند و فقط از زنان چادری تجلیل میشود که در ادامه باید روی این دسته طرح ها کار و فکر بیشتر شود که این گونه کم و کاستی ها نیز بر طرف شود.
در ادامه عکس های بیشتر از اجرای طرح تقدیر و تجلیل از بانوان محجبه توسط پرسنل نیروی انتظامی گلستان در عصر چهارشنبه رو قرار میدم .



در آخر به نظر شما دوستان طرح های برخورد با زنان و دختران بد حجاب در جامعه ما اثر بیشتر خواهد داشت یا این که فرهنگ سازی و تجیل و تشویق بانوان و دختران محجبه !!! نظر شما چیست ؟

آیا اعتقاد قلبی بدون داشتن حجاب کافی است؟

سلام وقت همه بزرگواران بخیر >
مدت هاست این صحبتبرای من جای سوال شده! آیا این که صرف اعتقاد داشته باشیم ! یعنی اینکه بگیم من دلم پاکه ! شما نگاهت رو درویش کن درسته ؟
آیا اینکه حجاب نداشته باشیم اما قرآن به سر بگیریم درسته ؟

خواهشی دارم از اساتید محترم بحث که نظرشون روبفرمایند و همچنین همه کاربران محترم که دیدگاه شخصی شون درج بفرمایین

ارادتمندیم

من اعتراف کردم , بیا دوباره ما بشیم


من و تو "ما" بودیم . آن روز که به خدایمان قول دادیم تنها " او " را رب بدانیم . در پیچ و خم حوادث من " من " شدم و تو " تو " شدی "او " نیز فراموش شد . من و تو آنقدر بزرگ شده ایم که بفهمیم " قالوا " فعل جمع است و زمانی همه ی ما گرد پروردگارمان وحدت داشته ایم وقتی پرسید : الست بربکم؟ و نه من ... نه تو ... همه ما با هم و یک صدا گفتیم " بلی " .

اما حالا من جدا شده ام از تو . این جدایی یعنی نگاه سرزنش آمیز من به حجاب تو و فریاد غم آلود تو بر سر دل نا پاک من . این جدایی یعنی همان وقتی که من دل پاک تو را نمی بینم و تو تاج بندگی مرا ! از هم جدا شدیم از همان روز که من شاید نه به رسم رفاقت که به خاطر منفعت , شاید به خاطر عقده گشایی ! گاهی به رسم فضل فروشی و هر روز به آزار تازه ای تو را به حجاب خواندم . تو نیز با تنفر از ریا و تظاهر ظاهر حجاب را کنار گذاشتی . این گونه ما مدت هاست که حیران و سرگردان گرد خودمان میچرخیم و دست اتهام به سوی هم دراز می کنیم .

من شرمنده ام ... بابت همه چیز . تو چه طور؟... وقتی داشتی برایم از دل پاک میگفتی , وقتی سرود قلب پاکت به آهنگی دلنشین , هر جان خسته و شکسته ای را نوازش میداد , من تنها فکر این بودم که برتری حجابم را بر تو ثابت کنم. " تو " را ندیدم . حجابت را دیدم . اجازه ندادم ندای قلبت به قلبم برسد . انگشت اتهامم را به سمت حجابت گرفتم و نگذاشتم حرفت را بزنی . این گونه شد که تو نیز ... حرف مرا گوش ندادی . شاید نشنیدی , حق داشتی .

این بار اما قصد دارم یک بار هم که شده انگشت اتهام را به سمت خودم بگیرم ؛ وقتی انواع و اقسام بر چسب ها رو به " تو " زدم . به بهانه حجابت هر چه خواستم گفتم و تو در سکوت و شاید گاهکی فریادی بی صدا فقط نگاهم کردی . " تو " یعنی همان کسی که نمی خواست خودنمایی کند ؛ دوست نداشت دیگری را به گناه بیندازد؛ هیچ وقت نخواسته بود با حجابش مقابل خدا سرکشی کند . خدا را شاید بیشتر از من دوست دارد . با تمام وجودش به دینش عشق می ورزد . " تو " یعنی تمام اینها ! و من تمتم این ها را ندیدم و فقط چشم دوختم به روسری و مقنعه ات تا موهایت را سانت کنم ! یا خط کش گذاشتم روی آستین مانتویت و ... من هر بار یکی از این ها را اندازه گرفتم و اسمش را گذاشتم اندازه ایمان تو ! و این همان وقتی بود که دلم هوای سنگ شدن داشت و نمیفهمیدم . این همان وقتی بود که تو آهسته در گوشم سنگ شدن دلم را و بد اخلاقی ام را و تقلیل ایمانم را میگفتی . گوش من اما پر بود از فریاد خودم ! مرا ببخش ..........

حالا اما میخواهم دست هایم را جلو بیاورم و با تمام وجودم دست های گرم و صمیمی ات را بفشارم . این بار تصمیم گرفته ام ؛ نگاهم را از سرزنش ها پاک کنم . یخ بر خورد هایم را بشکنم . این بار تو را به کمک می طلبم . من و تو یک بار دیگر باید با هم , یک دل و یک صدا دعوت پروردگارمان را لبیک گوییم . این بار به جای سرزنش و تحقیر و توهین به هم , چشم هایمان را به بی کران پروردگار می دوزیم و هر چه گفت بی وقفه می گوییم : لبیک ... اللهم لبیک ... لبیک لا شریک لک لبیک ... و در این راه من باید دلم را پاک کنم و تو " تاج بندگی " بر سر گذاری ... این بار بیا یکدیگر را در نقص هایمان یاری دهیم . مرا کمک کن در پاکی دلم تا خدا نیز تاج بندگی اش را به تو هدیه دهد .

ماییم و نوای بی نوایی * بسم الله اگر حریف مایی ....

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:

رعایت حجاب و احساس کمبود اعتماد به نفس؟؟؟

با نام و یاد دوست

سلام و عرض ادب و احترام

سوال یکی از کاربران محترم رو که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح بشه در این تاپیک مطرح می کنم.

با توجه به اینکه کارشناس محترم ، جناب حامی در نظر دارند که به جهت استفاده از نظرات دوستان و کاربران تاپیک باز باشه ،

من هم تاپیک رو باز میذارم تا کاربران در مورد سوال اظهار نظر نمایند.

فقط خواهش میکنم که در مورد موضوع مورد سوال ، بحث و گفتگو و تبادل نظر داشته باشند

و از بحثهای حاشیه ای و گفتگوهای دو نفره و جدالهای بی فائده خودداری نمایید

تا همکاران اجرائی انجمن مجبور به حذف پستها نشوند.

با تشکر از کاربران محترم

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

نقل قول:

با سلام و عرض ادب و احترام

معذرت میخوام من یه چند وقتیه خود درگیری شدید پیدا کردم در مورد حجاب

من قبلا موهامو کامل میذاشتم تو و احساس حقارت میکردم و اعتماد به نفسم از بین رفته بود

این که من موهام یکم بیرون باشه نه زیادا!! در حد معمولی نه اینکه بریزم رو صورتم . این اشکال داره ؟

بلاخره منم جوونم و هزارتا ارزو و دوست دارم خوب دیده بشم این طوری که کامل میذارم تو خودم بدم میاد از خودم چه برسه به افراد جامعه

به مامانم میگم با این مدل که من دارم تو اگه پسر باشی میای خواستگاری من میگه نه با اینکه مامانم خودش محجبه هستاا !:geryeh: