تظاهر

ظاهر بهتر از باطن یا باطن بهتر از ظاهر ؛ کدامیک؟

انجمن: 

با سلام
روایتی از امام باقر علیه السلام وجود دارد که می فرماید: «مَن كَانَ ظاهِرُه أَرجَح مِن بَاطِنِه، خَفَّ مِیزانه»؛ هر كس ظاهرش از باطنش بهتر باشد، ترازوی اعمالش سبک می‌شود.
از طرف دیگر گفته می شود ظاهر بر باطن تاثیرگزار است و کسی که می خواهد باطنش را اصلاح کند باید در ظاهر خود را شبیه صالحان نماید.
آیا این دو مطلب با هم تعارض ندارند؟

کلیپ های صوتی کوتاه از آیت الله شیخ حسین انصاریان

انجمن: 

[=&amp]سلام به کاربران اسک دین،من تو اینجا سخنان شیخ حسین انصاریان رو می زارم،به شکل فایل [/]MP3[=&amp]،فعلا هم 5تا از سخنان کوتاه ایشان رو گذاشتم که درباره مناجات با خدا است،خیلی قشنگه،پیشنهاد می کنم حتما دانلودشون کنید،بعدا درباره ی موضوعات دیگه هم از ایشان براتون فایل صوتی می زارم.
مناجات گنهکار با خداوند:لینک دانلود از آپلودبوی = [video]http://uploadboy.com/ota3ejnjijy6.html[/video][/]


[/HR][=&amp]
مناجات با خداوند 1:لینک دانلود از آپلودبوی= [video]http://uploadboy.com/ham3f1m2kw1x.html[/video][/]
[/HR]مناجات با خداوند 2:لینک دانلود از آپلودبوی= [video]http://uploadboy.com/079xedb2qy70.html[/video]
[/HR]مناجات با خداوند 3:لینک دانلود از آپلودبوی= [video]http://uploadboy.com/zxp7npuxsw35.html[/video]
[/HR]مناجات با خداوند 4:لینک دانلود از آپلودبوی= [video]http://uploadboy.com/asuuebijir89.html[/video]

ریا و راه درمان آن

[="DarkGreen"]سلام . ریا چیست ؟ من هر کاری که می کنم ، احساس می کنم که ریا کردم و همین کار من و دچار شک می کنه و این شک ، من و از خدا دور می کنه . لطفا کمکم کنید که با این گناه آشنا بشوم و از شرش خلاص بشوم .[/]

چشم و همچشمی

امان از چشم و همچشمي



چشم و همچشمي‌ زندگي‌هاي فراواني را ويران كرده است. به جاي اين‌كه باعث پيشرفت و تغيير بشود، اختلاف‌ها را بيشتر مي‌كند. زندگي با چشم و همچشمي ‌زندگي روي خط‌هاي لرزان و شكننده‌اي است كه هر لحظه فرو مي‌ريزند؛ البته نگاه كردن به زندگي ديگران گاهي مي‌تواند انگيزه‌بخش باشد و حركت ايجاد كند. خيلي از آدم‌ها حركت‌هاي مهم زندگي‌شان را با احساس غبطه به مسير رو به جلوي ديگران، آغاز كرده‌اند.
اما كمتر كسي پيدا مي‌شود كه فرق بين چشم و همچشمي‌ و انگيزه گرفتن را نداند.
چشم و همچشمي‌ در واقع زماني اتفاق مي‌افتد كه يك نفر نتواند بين تلاش براي پيشرفت زندگي‌اش و تقليد از ديگران فرق بگذارد و اين اتفاق زن و مرد هم ندارد. هر چند بعضي نشانه‌ها بر اين دلالت مي‌كنند كه زن‌ها بيشتر اهل چشم و همچشمي‌ مي‌باشند و حتي آماري وجود دارد كه مي‌گويد براساس تحقيقات انجام شده، 15 درصد از زن‌ها دچار چشم و همچشمي هستند كه 5 درصد اين افراد به دليل مشكلات رواني و كمبودهاي دوران كودكي و‌10 درصد نيز به دليل حسادت و رقابت منفي چشم و همچشمي مي‌كنند، اما ما در ادامه اين مطلب به شما نشان مي‌دهيم كه چشم و همچشمي ‌چطور بين همه افراد رواج دارد و چرا زن‌ها در اين زمينه مشهورتر شده‌اند.
خيلي از كارشناسان چشم و همچشمي‌ را يك بيماري رواني مي‌دانند. اين بيماري خيلي آرام و خزنده بروز مي‌كند، يعني هر چه از رقابت مثبت و دوستانه به سمت حسادت و رقابت منفي برويم، چشم و همچشمي به عنوان يك پديده رفتاري و ناهنجاري اخلاقي در رفتارمان آشكار مي‌شود و در نتيجه مشكلات و رنج‌هاي بي‌شماري ايجاد مي‌شود كه بسياري از آنان قابل درمان نيست؛ به عبارت ديگر اين بيماري نشان‌دهنده نداشتن رشد عاطفي و فكري است. آدمي‌كه چشم و همچشمي‌ مي‌كند، به معيارهاي مادي در ذهن خودش اولويت مي‌دهد. پس چشم و همچشمي نوعي نقص و نارسايي است كه مي‌تواند منجر به بيماري شود.
اما در زندگي‌هاي ما چشم و همچشمي‌از كجا شروع مي‌شود؟

من اعتراف کردم , بیا دوباره ما بشیم


من و تو "ما" بودیم . آن روز که به خدایمان قول دادیم تنها " او " را رب بدانیم . در پیچ و خم حوادث من " من " شدم و تو " تو " شدی "او " نیز فراموش شد . من و تو آنقدر بزرگ شده ایم که بفهمیم " قالوا " فعل جمع است و زمانی همه ی ما گرد پروردگارمان وحدت داشته ایم وقتی پرسید : الست بربکم؟ و نه من ... نه تو ... همه ما با هم و یک صدا گفتیم " بلی " .

اما حالا من جدا شده ام از تو . این جدایی یعنی نگاه سرزنش آمیز من به حجاب تو و فریاد غم آلود تو بر سر دل نا پاک من . این جدایی یعنی همان وقتی که من دل پاک تو را نمی بینم و تو تاج بندگی مرا ! از هم جدا شدیم از همان روز که من شاید نه به رسم رفاقت که به خاطر منفعت , شاید به خاطر عقده گشایی ! گاهی به رسم فضل فروشی و هر روز به آزار تازه ای تو را به حجاب خواندم . تو نیز با تنفر از ریا و تظاهر ظاهر حجاب را کنار گذاشتی . این گونه ما مدت هاست که حیران و سرگردان گرد خودمان میچرخیم و دست اتهام به سوی هم دراز می کنیم .

من شرمنده ام ... بابت همه چیز . تو چه طور؟... وقتی داشتی برایم از دل پاک میگفتی , وقتی سرود قلب پاکت به آهنگی دلنشین , هر جان خسته و شکسته ای را نوازش میداد , من تنها فکر این بودم که برتری حجابم را بر تو ثابت کنم. " تو " را ندیدم . حجابت را دیدم . اجازه ندادم ندای قلبت به قلبم برسد . انگشت اتهامم را به سمت حجابت گرفتم و نگذاشتم حرفت را بزنی . این گونه شد که تو نیز ... حرف مرا گوش ندادی . شاید نشنیدی , حق داشتی .

این بار اما قصد دارم یک بار هم که شده انگشت اتهام را به سمت خودم بگیرم ؛ وقتی انواع و اقسام بر چسب ها رو به " تو " زدم . به بهانه حجابت هر چه خواستم گفتم و تو در سکوت و شاید گاهکی فریادی بی صدا فقط نگاهم کردی . " تو " یعنی همان کسی که نمی خواست خودنمایی کند ؛ دوست نداشت دیگری را به گناه بیندازد؛ هیچ وقت نخواسته بود با حجابش مقابل خدا سرکشی کند . خدا را شاید بیشتر از من دوست دارد . با تمام وجودش به دینش عشق می ورزد . " تو " یعنی تمام اینها ! و من تمتم این ها را ندیدم و فقط چشم دوختم به روسری و مقنعه ات تا موهایت را سانت کنم ! یا خط کش گذاشتم روی آستین مانتویت و ... من هر بار یکی از این ها را اندازه گرفتم و اسمش را گذاشتم اندازه ایمان تو ! و این همان وقتی بود که دلم هوای سنگ شدن داشت و نمیفهمیدم . این همان وقتی بود که تو آهسته در گوشم سنگ شدن دلم را و بد اخلاقی ام را و تقلیل ایمانم را میگفتی . گوش من اما پر بود از فریاد خودم ! مرا ببخش ..........

حالا اما میخواهم دست هایم را جلو بیاورم و با تمام وجودم دست های گرم و صمیمی ات را بفشارم . این بار تصمیم گرفته ام ؛ نگاهم را از سرزنش ها پاک کنم . یخ بر خورد هایم را بشکنم . این بار تو را به کمک می طلبم . من و تو یک بار دیگر باید با هم , یک دل و یک صدا دعوت پروردگارمان را لبیک گوییم . این بار به جای سرزنش و تحقیر و توهین به هم , چشم هایمان را به بی کران پروردگار می دوزیم و هر چه گفت بی وقفه می گوییم : لبیک ... اللهم لبیک ... لبیک لا شریک لک لبیک ... و در این راه من باید دلم را پاک کنم و تو " تاج بندگی " بر سر گذاری ... این بار بیا یکدیگر را در نقص هایمان یاری دهیم . مرا کمک کن در پاکی دلم تا خدا نیز تاج بندگی اش را به تو هدیه دهد .

ماییم و نوای بی نوایی * بسم الله اگر حریف مایی ....

:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol: