بسمه تعالی
با سلام و خسته نباشید خدمت کارشناسان و کاربران سایت
به نظر بنده در استدلال به اعجاز لفظی قران یک دور وجود دارد که به آن اشاره میکنم
استدلال به قرار زیر است :
مقدمه اول: حضرت محمد (ص) ادعای نبوت و پیامبری کرد مقدمه دوم :با توجه به ایات قرآن , ایشان همه کفار را دعوت کرد که اگر در نبوت ایشان شک دارند و فکر میکنند قرآن کلام خود اوست یک سوره یا ده سوره مثل قرآن بیاورند و آنها نتوانستند نتیجه : قرآن از نظر فصاحت خارق العاده و معجزه است
اشکال من به مقدمه دوم است
از کجا معلوم این ایات خود ساختگی نباشد !!!
در اینجا دور پیش می آید زیرا طبق مقدمه دوم اعجاز قرآن بوسیله آیات تحدی ثابت میشود و از طرفی مصون بودن قرآن از تحریف هم به اعتبار اعجاز قرآن است
پس در این استدلال یک اشکال وجود دارد
میخواستم بدونم با توجه به آیه ی [بقره/۱۰۲] که دو ملکین هاروت و ماروت به مردم سحر و جادو می آموختند آیا این کار آنها با توجه به احادیثی که از حضرت علی و پیامبر آمده حرام نبود ؟ ولی ملائکه که گناه نمی کنند پس چرا چنین اتفاقی افتاده است ؟
وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطینُ عَلى مُلْكِ سُلَیْمانَ وَ ما كَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لكِنَّ الشَّیاطینَ كَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ كانُوا یَعْلَمُونَ؛[بقره/۱۰۲]
و از افسونى كه دیوها به روزگار پادشاهى سلیمان مى خواندند پیروى كردند، و سلیمان كافر نبود، ولى دیوها كه مردم را جادوگرى مى آموختند كافر بودند. و نیز آن افسون كه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابل نازل شد، در حالى كه آن دو به هر كس كه جادوگرى مى آموختند مى گفتند: كار ما فتنه است، مباد كافر شوى. و مردم از آن دو جادوهایى مى آموختند كه مى توانستند میان زن و شوى جدایى افكنند و آنان جز به فرمان خدا به كسى زیانى نمى رسانیدند و آنچه مردم مى آموختند به آنها زیان مى رسانید، نه سود. و خود مى دانستند كه خریداران آن جادو را در آخرت بهره اى نیست. خود را به بد چیزى فروختند، اگر مى دانستند
و اما احادیث چه می گویند :
امام على عليه السلام : مَن تَعَلَّمَ شَيئا مِنَ السِّحرِ قَليلاً أو كَثيرا فَقَد كَفَرَ ، و كانَ آخِرَ عَهدِهِ بِرَبِّهِ ، و حَدُّهُ أن يُقتَلَ إلاّ أن يَتُوبَ هر كه چيزى از جادو بياموزد ، كم يا زياد ، كافر است و [اين ]پايان عهد او با پروردگارش باشد و كيفرش آن است كه كشته شود، مگر اينكه توبه كند .
الميزان في تفسير القرآن : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : قالَ رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إذا أخَذتُمُ السّاحِرَ فاقتُلُوهُ ، ثُمّ قَرَأ «و لا يُفْلِحُ السّاحِرُ حَيثُ أَتى» قالَ : لا يَأمَنُ حَيثُ وُجِدَ . هرگاه جادوگرى را گرفتيد ، او را بكشيد . سپس اين آيه را تلاوت كرد : «و جادوگر هر جا باشد نجات نمى يابد» . [آن گاه ]فرمود : هر جا يافت شد در امان نيست .
امام على عليه السلام : پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود : سـاحِرُ المسلمينَ يُقتَلُ ، و لا يُقتَلُ ساحِرُ الكُفّارِ ، قيلَ : يا رسولَ اللّه ِ ، و لِمَ ذلك ؟ قالَ : لأنَّ الشِّركَ و السِّحرَ مَقرُونانِ ، و الذي فيهِ مِن الشِّركِ أعظَمُ . جادوگرِ مسلمان بايد كشته شود و جادوگر كافر كشته نمى شود . عرض شد : اى رسول خدا! علّتش چيست؟ فرمود : چون شرك و سحر قرين همند و وجود شرك در كسى، بدتر از وجود سحر است.
در سالهای 85-90 که میخواستم لباس بخرم ، مانتو ها جذب بودند و کلا جذب و کوتاه مد بود ،
چقدر باید ازین مغازه به اون مغازه میگشتیم که مانتوی شیک و با حجاب پیدا کنیم ..
نهایتا تصمیم گرفتم به جای مشقت اونطوری چادری بشم ، چادری شدم به معنای حجاب ، نه سلیقه و نه تعصب
و اعتقاد هم داشتم که باید حرمت نگه داشت (حجاب باطنی توام با حجاب ظاهری ) چون به اسم یه متدین و متعصب به حجاب ، به چادری ها نگه میشه
و با توجه به شرایط جامعه محجبه ها خیلی زیر ذره بین هستن و.. .
بعد از چند ترم از دانشگاهم رفتم سرکار ، دانشگاه تموم شد و کار بیشتر شد متروی 8صبح تهران
لای در مترو میرفتم سرکار لای در مترو هم برمیگشتم خونه ، چادرم رو در ایستگاههای شلوغ از زیر بغل ملت میکشیدم بیرون
چروک میشد و نخ کش
بعدها در مترو تا میکردم و مینداختم داخل یه کیسه بعد از پیاده شدن سوار میکردم
یعنی برای خط عوض کردن و هر پیاده و سوار شدنی داستان داشتم
بعدش مانتوهای گشاد مد شد که میشد جلوش رو که بازه خودمون دکمه فشاری بزنیم باز نشه و
خدا رو شکر روسری های خیلی بزرگ و زیبا توی مغازه ها پیدا شد .
میشد به راحتی حجاب کرد بدون چادر .
اما گاهی در مترو و خیابان و عمومی ، میپرسیدن لباستون رو از کجا خریدید !!
و آشنایی با یک آقای خواستگار مذهبی که آرزوش رو داشتم و بحث ما در حوزه حجاب و اینکه گفتن حجاب شما پنجاه پنجاه است
( اون وصلت به دلیل دیگه ای نشد و در کل با حجاب من مشکلی نداشتن چون من با چادر مشکلی ندارم )
باعث شد بیشتر مطالعه کنم :
قال ابن مجاهد في كتاب السبعة (ص71): «وإلى قراءة عاصم صار بعض أهل الكوفة، وليست بالغالبة عليهم. لأن أضبط من أخذ عن عاصم: أبو بكر بن عياش –فيما يقال– لأنه تعلمها منه تعلماً خمساً خمساً. وكان أهل الكوفة لا يأتمّون في قراءة عاصم بأَحَدٍ ممن يثبتونه في القراءة عليه إلا بأبي بكر بن عياش. وكان أبو بكر لا يكاد يُمَكِّن من نفسه من أرادها منه، فقلَّتْ بالكوفة من أجل ذلك، وعَزَّ من يحسنها، وصار الغالب على أهل الكوفة إلى اليوم قراءة حمزة بن حبيب الزيات».
الْكُوفَة
وَأما أهل الْكُوفَة فَكَانَ الْغَالِب على الْمُتَقَدِّمين من أَهلهَا قِرَاءَة عبد الله بن مَسْعُود رَضِي الله تَعَالَى عَنهُ لِأَنَّهُ هُوَ الَّذِي بعث بِهِ إِلَيْهِم عمر بن الْخطاب رَضِي الله تَعَالَى عَنهُ ليعلمهم فَأخذت عَنهُ قِرَاءَته قبل أَن يجمع عُثْمَان رَضِي الله تَعَالَى عَنهُ النَّاس على حرف وَاحِد ثمَّ لم تزل فِي صحابته من بعده يَأْخُذهَا النَّاس عَنْهُم كعلقمة وَالْأسود بن يزِيد ومسروق بن الأجدع وزر بن حُبَيْش وَأبي وَائِل وَأبي عَمْرو الشَّيْبَانِيّ وَعبيدَة السَّلمَانِي وَغَيرهم
حَدثنِي أَبُو بكر الْأنْصَارِيّ قَالَ حَدثنَا عبد الله بن مُحَمَّد قَالَ حَدثنَا أَبُو مُعَاوِيَة عَن الْأَعْمَش عَن مُسلم عَن مَسْرُوق قَالَ كَانَ عبد الله يقرئنا فِي الْمَسْجِد تمّ تجْلِس بعده نثبت النَّاس فَلم تزل قِرَاءَة عبد الله بِالْكُوفَةِ لَا يعرف النَّاس غَيرهَا
الكتاب: كتاب السبعة في القراءات
المؤلف: أحمد بن موسى بن العباس التميمي، أبو بكر بن مجاهد البغدادي (المتوفى: 324هـ)
با عرض سلالم و خسته نباشید.
نوجوانی 16 ساله هستم که علاقه مند سنجش درستی رفتارم در دین می باشم اما نمی دانم چگونه؟
اینکه یک استخاره گرفتم با نیت اینکه وضعیتم در دین چگونه است و مستقیما به آیات 6 و 7 و 8 سوره اسرا برخوردم به نظر شما این آیات چه چیز هایی را به من می رسانند؟
با تشکر/.
با سلام
قرآن در جای جای خود به کرات از کارهای زشت نام می برد. می خواستم بدانم آیا در همه موارد بعد از ذکر کارهای نا پسند بلافاصله از آن نهی کرده؟
مثلا در مورد شراب خواری و دزدی و یا شرک؟
یا نه مورد یا مواردی در قرآن وجود دارد که بعد از ذکر عمل زشت آن را نهی نکرده باشد؟
مثلا شرکت پسر نوح و امثالکم
ممنون.
سلام، خیلی از اوقات مشاهده می کنیم یا می شنویم از کسی که به ما می گوید من با شنیدن یا خواندن قرآن آرام می شوم یا اصلا همینکه قرآن در کنار من باشد سبب آرامشم است. آیا این حب ما به قرآن قلبی است و صرفا به علت قرآن بودن آن ؟ اگر در آزمونی جمله ای از ادعیه یا چند آیه پس و پیش از قرآن برای امتحان کردنمان جلوی چشممان بگذارند یا بپرسند با کدام آرام می شود و ما هم متوجه نشویم که کدام یک آیه ای از قرآن است، باز هم می توانیم چنین ادعایی داشته باشیم؟