غیبت

توجیه «روایی» غیبت حضرت مهدی (عجل الله) چیست؟


سلام
آیا احادیثی هستند که در آن از معصومین (ع) در مورد چگونگی غیبت مهدی موعود پرسیده شده باشد؟

مثلا از معصومی بپرسند "چگونه ممکن است مهدی عج این زمانی طولانی زنده باشد" ؟

پاسخ امامان (ع) چه بوده است؟

برای رفع تهمت و غیبت چه راهکارهایی وجود دارد؟

سلام
برای رفع تهمت و غیبت چه راهکارهایی هست!؟

راهنمایی فرمایید

متشکریم

غیبت مصلحت آمیز ؟!

هوالنور

سلام و عرض ادب

سوالم این بود که ایا در اسلام غیبت مصلحت امیز داریم؟ برای مثال فردی میاد بهمون خبر میده که فلانی قصد داره مثلا در خانوادت دعوا راه بندازه
یا مثلا فلان نقشه رو کشیدند براتون ........یا مثلا من به فامیلمون بگم که فلان اشخاص انسانهای خوبی نیستن باهاشون معاشرت نکنید

ایا این غیبت محسوب میشه؟
متشکرم

چرا امام زمان (عج) در دوران غیبت، سوالات و شبهات را از کانال نایبان، پاسخ نمی دهند؟

سلام و درود بر شما اساتید بزرگوار سایت اسکدین
سوالی که برام پیش اومده این هست.
ما در دوره ای زندگی می کنیم که از نعمت دیدن و ارتباط امام حی و حاضر حضرت اباصالح مهدی (عج) برخوردار نیستیم و ادعا می شه برخی افراد خاص و مومن که به درجات بالایی رسیدند تونستند با ایشون در ارتباط باشند!
وضع کنونی دنیا علل الخصوص کشور ما این هست که شبهات بسیار زیادی بوجود اومده که به ظاهر پاسخش در اختیار حضرت امام زمان (عج) هست.
سوالات زیادی من جمله اینکه همسر قابیل که بود چون سه نوع همسر برای ایشون معرفی شده! اینکه آیا فسیلی که در کوههای آرارات کشف شده همون کشتی حضرت نوح نبی (ع) است؟ زمان دقیق شهادت حضرت زهرا (س) و آرامگاه ایشان!
داستان رگ های صورت که 360 عدد هستند و 180 ثابت و 180 متحرک هست که اگر جای اینها عوض می شد انسان نمی تونست صحبت کنه! داستان ذوالقرنین اینکه این شخص دقیقا که بود؟ (کوروش یا امام علی (ع) یا داستان غیبت امام زمان (عج) در قرن های قبل و ظهورشون در قرن های بعد یا ....)
خود کارشناسان محترم وب سایت اسکدین می دونن چه تعداد شبهاتی ساخته می شه که در انتها گفته می شه: فعلا اثبات نشده! فعلا مشخص نشده!
در این وضع، چرا نایبان امام عصر (ع) این شبهات رو از امام زمان (عج) نمی پرسند؟ آیا قرار هست تمام این شبهات پس از ظهور امام زمان (عج) و با آوردن تفاسیر صحیح قرآنی و ... افشا شند؟
البته در مورد زمان شهادت حضرت زهرا (س) بنده شنیده بودم که یکی از علما خدمت حضرت امام زمان (ج) شرفیاب می شند و زمان شهادت رو دقیقا از ایشون می پرسند و حضرت می فرمایند: به قدری مصیبت بزرگی هست که زمان دقیق بیان نشده تا شیعیان ما ایام بین آن دو تاریخ رو (به عنوان ایام فاطمیه) عزاداری کنند! ولی خوب کلی سوالات هست که حتی بسیاری از عرفا از امام (عج) دارند که نیاز هست بپرسند! من خودم کلی سوالات دارم که در انجمن های تخصصی هم پاسخی براش پیدا نکردم!
با تشکر...

روایاتی در موضوع غیبت

سلام و عرض ادب
[="#FF0000"]یه خواهش از همه از همین اول دارم
لطفا این تاپیک رو بذارید فقط پاسخی که کارشناس محترم دادند باشه خواهشی که دارم ازتون نظرتاتتونو توی پرسش های دیگر بیان بفرمایید...کمال تشکر رو دارم از اینکه به نظرم توجه میکنید[/]

سوال بنده اینه
لطف کنید روایاتی که درباره غیبت هست رو برای من بفرمایید
میخواستم ببینم چه جاهایی هست که غیبت جایز هست و صحبت از بقیه کردن مانعی ندارد
کلا هر چه روایت هست از ائمه معصومین علیهم السلام به منبعی موثق درباره غیبت بفرمایید لطفا... هر چه که پیش میاد یا میشنویم از اطرافیانمون

حجت خدا بر روی زمین

سلام.

گفته شده همیشه در زمین حجت خدا وجود داره.

سوال من اینه که الان امام خامنه ای (دام ظله) یا امام خمینی (ره) و یا مثلا سید حسن نصرالله و شیخ زکزاکی (حفظه الله) و غیره و غیره هم جزو حجت های خدا در زمین هستند یا الان فقط و فقط امام زمان(عج) فقط حجت خداوند هستند؟

چرا از حدیث «اما الحوادث الواقعة» نواب خاص حضرت برداشت نمی شود؟

سلام
یک حدیثی برای اثبات نیابت عامه ی حضرت ولی عصر در زمان غیبت مطرح میشود که با تحقیقی که من انجام دادم، دو شخص از راویان آن در حدیث شناسی مجهولند. که البته توجیهاتی برای رفع ابهام از آنها نوشته شده است. ولی به فرض صحت این حدیث که درواقع یک خط از یک نامه ی نسبتا طولانی میباشد، چطور این نتیجه گرفته شده است که منظور از "اما الحوادث الواقعه" حوادث کل زمانها بوده است و این یک حکم کلی است؟
و همچنین منظور از "رواه حدیثنا" نواب خاص امام زمان در زمان غیبت صغری نیستند (کما اینکه این نامه در هان زمان نوشته شده است).
و ثالثا، چرا لفظ حدیث مفرد آمده و از "احادیث" استفاده نشده است که حالت جامع و کلی داشته باشد؟
و رابعا، وقتی در آخر این جمله از محمدبن عثمان که یکی از نواب خاص است نام میبرد و او را دعای خیر میکند آیا حضرت بطور غیر مستقیم "رواه حدیثنا" را معرفی نمیکند که کیست؟

پس با توجه به سه اشکال فوق، آیا نمیتوان این قسمت از این نامه را این چنین برداشت کرد:
یک واقعه ای در آن زمان برای نویسنده ی نامه پیش آمده بوده، و یا برایش سوال شده بوده است. برای همین نامه ای برای امام زمان میفرستد و از ایشان سوال میپرسد. امام زمان به او میگوید قضیه را از نواب خاص من(4 نفر مشهور) پیگیری بکند که آنها حجیت دارند از طرف من بر شما. همچنین وقتی لفظ حدیث را مفرد می آورد یعنی منظور یک مسئله ی خاص بوده است که آن مسئله را این افراد نائب خاص میدانند. همچنین نام یکی از آنها را به صراحت در انتهای جمله اش می آورد که معرفی اش کرده باشد!
حتی در آخر نامه میگوید درباره چیزهایی که به تو مربوط نمیشود نیز سوال نپرس. و این احتمال را قوی میکند که سوالات نویسنده ی نامه مربوط به مسائل زمانه ی خود بوده و توصیه امام زمان نیز درباره ی آن مطلب خاص رجوع به نواب خاص ایشان در همان زمان بوده است.

اگر تحلیل فوق را نمیپذیرید لطفا بگویید چرا نمیپذرید و کجای آن مشکل دارد؟
همچنین اثبات کنید که این مسئله تنها یک مسئله مربوط به نویسنده ی نامه نبوده است و منظور کل مسائل عصر غیبت بوده است. همچنین منظور از روایان حدیث ما، نواب خاص نبوده اند و بلکه کل فقهای شیعه بوده اند. و اینکه چرا لفظ حدیث مفرد آمده است و احادیث نیامده که مشخص شود منظور فقها بوده اند که همه ی احادیث را میدانند و نه یک حدیث خاص!

اسحاق بن يعقوب مى گويد : از محمد بن عثمان عمرى ( ره ) خواستم كه نامه اى از من به حضرت قائم برساند ، در آن نامه پيرامون مسائلى برايم دشوار آمده بود سئولاتى كرده بودم ، بعد بخط مولايمان صاحب الزمان " ع " در توقيع چنين آمده بود : " اما آنچه را درباره آن سئوال كرده بودى ، خداوند تورا ارشاد فرمايد ودر قضيه منكرين من از اهل بيت ما وعمو زاده ها يمان خداوند شما را ثابت قدم بدارد ، بدان خداوند با كسى خويشاوندى ندارد ، كسى كه مرا انكار كند از من نيست ، وسرنوشت او سرنوشت پسر نوح ( ع ) است . اما سرنوشت عمويم جعفر وفرزندان او ، سرنوشت برادران يوسف ( ع ) است . نوشيدن آبجو ( فقاع ) حرام است اما نوشيدن شلماب ( نوعى شراب ) مانعى ندارد ، واما اموالتان را نمى پذيريم مگر اينكه پاكيزه شوند ، هر كس مى خواهد ارتباط بر قرار سازد و هركس مى خواهد قطع رابطه نمايد ، آنچه را كه خدا به من داده بهتر از آن است كه به شما داده است واما ظهور فرج ، مربوط به خداى متعال است ووقت گذاران دروغ گفتند . واما سخن كسانى كه مدعى شدند حسين ( ع ) كشته نشده ، كفر است ودورغ است وگمراهى . واما در حوادث ورخدادهايى كه پيش مىآيد به راويان احاديث ما ، رجوع كنيد ، زيرا آنان حجت من بر شما ومن حجت بر آنان هستم . واما محمد بن عثمان ( ره ) مورد اعتماد من بوده ونامه او نامه من است واما محمد بن علي بن مهزيار اهوازى ، خداوند دل او را اصلاح مى گرداند وشك وترديد او را بر طرف مى سازد . وآنچه را كه به ما رساندى ، نمى پذيريم مگر آنچه را كه پاك وپاكيزه باشد ، وپول زن نوازنده ، حرام است . واما محمد بن شاذان بن نعيم ، مردى از شيعيان وپيروان ما اهل بيت است . واما ابو الخطاب محمد بن ابى زينب اجدع ، فردى ملعون بوده ويارانش نيز ملعون هستند با پيروان آنها همنشينى نكن . زيرا من از آنها بيزار وپدرانم نيز از آنها بيزارند .
واما كسانى كه به زور اموال ما را مى گيرند ، پس اگر كسى از آن اموال چيزى را حلال شمرد وآنرا بخورد همانا آتش مى خورد . واما خمس ، براى شيعيان ما مباح شده ، و تا زمان ظهور وفرج ، بر آنها حلال است از آن مصرف نمايند ، تا فرزندانى نكو از آنان بوجود آيد ، نه تبهكار . اما پشيمانى كسانى كه در دين خدا شك وترديد كردند راجع به آنچه به ما رسانده بودند هر كس از اين كار پشيمان شد ما هم بر آن اصرارى نداريم وما نيازى به ارتباط با اهل شك وترديد نداريم . واما بوجود آمدن غيبت ، خداوند عزوجل مى فرمايد : " اى كسانى كه ايمان آورده ايد درباره چيزهايى كه اگر آشكار شود به سود شما نيست ، سئوال نكنيد " هيچ يك از پدران من نبودند مگر اينكه بيعت فرمانرواى ظالم زمان خود بر گردنش بود ، ومن آنگاه كه بايد ظهور كنم ظهور مى كنم وبيعتى از هيچيك از سركشان ستمكار را بر گردن ندارم .
اما چگونگى سود بردن بواسطه من در زمان غيبتم ، مانند سود بردن از خورشيد است آنگاه كه در پشت أبر از ديده ها پنهان شود ، براستى من حافظ ونگاهبان زمينيان هستم همانگونه كه ستارگان حافظ اهل آسمانند ، از آنچه كه ارتباطى به شما ندارد سئوال نكنيد وشما مكلف به آنچه مسئول آن نيستيد نخواهيد بود ودر تعجيل فرج دعاى زياد بكنيد زيرا آن فرج شماست ، وسلام ودرود بر تو اى اسحاق بن يعقوب وبر كسانى كه پيروى حق كنند .

متن روايت:
كمال الدين : ج 2 ص 483 ب 45 ح 4 - حدثنا محمد بن محمد بن عصام الكليني رضي الله عنه قال : حدثنا محمد بن يعقوب الكليني ، عن إسحاق بن يعقوب قال : سألت محمد بن عثمان العمري رضي الله عنه أن يوصل لي كتابا قد سألت فيه عن مسائل أشكلت علي ، فوردت في التوقيع بخط مولانا صاحب الزمان عليه السلام : " أما ما سألت عنه أرشدك الله وثبتك من أمر المنكرين لي من أهل بيتنا وبني عمنا ، فأعلم أنه ليس بين الله عز وجل وبين أحد قرابة ، ومن أنكرني فليس مني ، وسبيله سبيل ابن نوح عليه السلام . أما سبيل عمي جعفر وولده فسبيل إخوة يوسف عليه السلام . أما الفقاع فشربه حرام ، ولا بأس بالشلماب ، وأما أموالكم فلا نقبلها إلا لتطهروا ، فمن شاء فليصل ومن شاء فليقطع ، فما آتاني الله خير مما آتاكم . وأما ظهور الفرج فإنه إلى الله تعالى ذكره ، وكذب الوقاتون . وأما قول من زعم أن الحسين عليه السلام لم يقتل فكفر وتكذيب وضلال . وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها إلى رواة حديثنا ، فإنهم حجتي عليكم وأنا حجة الله عليهم . وأما محمد بن عثمان العمري رضي الله عنه وعن أبيه من قبل ، فإنه ثقتي وكتابه كتابي . وأما محمد بن علي بن مهزيار الأهوازي فسيصلح الله له قلبه ويزيل عنه شكه . وأما ما وصلتنا به فلا قبول عندنا إلا لما طاب وطهر ، وثمن المغنية حرام . وأما محمد بن شاذان بن نعيم فهو رجل من شيعتنا أهل البيت . وأما أبو الخطاب محمد بن أبي زينب الأجدع فملعون ، وأصحابه ملعونون ، فلا تجالس أهل مقالتهم ، فإني منهم بريء ، وآبائي عليهم السلام منهم براء . وأما المتلبسون بأموالنا ، فمن استحل منها شيئا فأكله فإنما يأكل النيران . وأما الخمس فقد أبيح لشيعتنا وجعلوا منه في حل إلى وقت ظهور أمرنا ، لتطيب ولادتهم ولا تخبث .
وأما ندامة قوم قد شكوا في دين الله عز وجل على ما وصلونا به، فقد أقلنا من استقال ، ولا حاجة ( لنا ) في صلة الشاكين. وأما علة ما وقع من الغيبة فإن الله عز وجل يقول : ( يا أيها الذين آمنوا لا تسألوا عن أشياء إن تبد لكم تسؤكم ) . إنه لم يكن أحد من آبائي عليهم السلام إلا وقد وقعت في عنقه بيعة لطاغية زمانه ، وإني أخرج حين أخرج ولا بيعة لاحد من الطواغيت في عنقي . وأما وجه الانتفاع بي في غيبتي فكالانتفاع بالشمس إذا غيبتها عن الابصار السحاب ، وإني لأمان لأهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء ، فأغلقوا باب السؤال عما لا يعنيكم ، ولا تتكلفوا علم ما قد كفيتم ، وأكثروا الدعاء بتعجيل الفرج ، فإن ذلك فرجكم . والسلام عليك يا إسحاق بن يعقوب وعلى من اتبع الهدى

با تشکر

حق الناس بودن یا نبودن

انجمن: 

سلام و عرض ادب خدمت همه

میخواستم ببینم کدوم یکی از موارد زیر حق الناس هست چون توی بعضی هاشون شک دارم.

1-یک روز با یه نفر داشتیم برمی گشتیم از مدرسه به خونه بعد این اومد یه چیزی برداشت و باد لاستیک های یک کامیون رو خالی می کرد -_- بعد من هم که نمی تونستم جلوی خنده مو بگیرم هی می گفتم دیگه بسه ول کن گناه داره ولی حرفام نمی تونست روش تاثیر بزاره چون نمیتونستم جلو خنده مو بگیرم و اون باد همه لاستیک هارو خالی کرد.

2- معلم شیمی مون یه برگه بهمون داده بود که حل کنیم و بیاریم ولی من برگه رو جا گذاشته بودم و گفت هرکی ننوشته 0 میدم منم رفتم برگه یه نفر رو که 20 گرفته بود ازش گرفتم و به آقا نشون دادم و 20 گرفتم ولی نمیدونستم قراره نمره بده قرار بوده اونایی که ننوشتن رو صفر بده ولی الان خیلی غذاب وجدان گرفتم چون بعضی ها 17 ,18 ,15 شدن از اون برگه و منی که هیچ زحمتی نکشیدم 20 .

3- یکی از معاونین مون به مناسبت روز بزرگداشت حافظ سر صف گفت هرکی بیاد و از این کتاب شعری که بهش بدم و بخونه و هیچ غلطی نداشته باشه بهش جایزه میدیم و...
بعد اون روز خیلی حس و حال ادبیات گرفته بود و زنگ تفریح توی بلندگو گفت اونایی که ادبیات قوی دارن به دفتر مراجعه کنند تا انجمن ادبی برای مدرسه تشکلی بشه و من به بقیه بچه ها گفتم آقا امروز فاز ادبیات گرفته و اونا خندیدن.

4-امروز یه نفر تو کلاس یکی از کار هایی که معلم انشاء انجام داده بود سر کلاس رو گفت و همه بد جور خنده مون گرفت اونم غیر ارادی من خیلی خواستم خنده رو قطع کنم ولی نتونستم میدونستم حتی اگه از کلاس هم برم بیرون دیگه خنده ام تموم نمیشه.

5- یک روز که به مغازه رفته بودم تا یه چیزی بگیرم پول رو یه جوری انداختم که مثلا انگار غذا رو جلو سگ میندازن ولی من اصلا قصدم این نبود و قرار نبود اینجوری بشه چون جا نبود و من از میز مغازه دار یکم دور بودم مجبور بودم اونجوری پولی رو پرت کنم و مغازه دار بدجور ناراحت شد.

شراکت در گناه غیبت و توبه از آن

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


نقل قول:

سلام
با مادرم رفته بودیم بیرون، ناگهان مامانم زد زیر خنده گفت شکم مرده رو نگاه کن چقده بزرگه!
از خنده مامانم یه لبخند اومد رو لبم ولی عصبی شدم و سریع لبخنده محو شد چون میدونم گفتن عیب جسمی کسی هم غیبت محسوب میشه
بعد به مادرم گفتم به ما چه ربطی داره که چجوریه هرجوری هست به خودش مربوطه
خواهشا هروقت دیدی کسی اینجوریه به من نگو پیش خودت دوس داری بخند ولی به من نگو!
(لحنم مهربون بود چون احترام مامانمو نگه میدارم)
الان میخواستم بدونم این دفاعی که من از اون آقا کردم حسابه؟
یعنی بازم گناه شنیدن غیبت گردنمه یا دیگه گناهی گردنم نیست؟



با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید:Gol:

حدیث «جساسه» چیست و میزان اعتبار آن چگونه است؟

سلام

توی اینترنت داشتم میچرخیدم و برخوردم به یه روایت در خصوص دجال.

1 - آیا این روایت معتبر است.
2- اگر معتبر است لطفا توضیح دهید یعنی چی؟ آیا دجال هم همانند امام زمان(عج) در غیبت به سر می برد؟

از فاطمه دختر قیس روایت است که گفت: صدای منادی پیامبر( را شنیدم که بانگ بر میآورد: الصلاه جامعه، من به سوی مسجد رفتم، همراه پیامبر( نماز خواندیم، من در صف زنان بودم که پشت سر مردها صف کشیده بودند، هنگامی که پیامبر( نمازش را خواند، برمنبر نشست در حالی که میخندید فرمود: ((هریک از شما در جایگاه نمازش بنشیند)) سپس فرمود: ((آیا میدانید به چه علت شما را جمع کردهام؟)) گفتند: خدا و پیامبرش بهتر میدانند.
پیامبر( فرمود: ((قسم به خدا شما را به خاطر تشویق کردن یا ترساندن از چیزی جمع ننمودهام، بلکه شما را به این خاطراینجا دعوت کرده ام که تمیم داری که قبلاً نصرانی بود مسلمان شده و چیزی را به من خبر داده که با آنچه من آن را به شما خبر دادهام در مورد دجال موافق است، او میگوید: همراه با سی تن از افراد لخم و جذام به سفر دریایی رفتهاند که موجهای دریا یک ماه تمام آنان را درگیر خود کرده است سپس کشتی آنان به ساحل رفته و به جزیرهای در میان دریا رسیده وداخل آن شدند، سپس جانوری پر مو به آنان میرسد که به خاطر فراوانی موهایش سر و دمش را از هم تشخیص نمیدادند، پس به او گفتند:
وای برتو! شما چه چیزی هستی؟
گفت: من جساسه هستم.
گفتند: جساسه چیست؟
گفت: به سوی مردی که در این دیر است بروید، همانا او با شوق وعلاقه منتظر خبر شما میباشد.
گفت: هنگامی که او از مردی سخن گفت، از آن ترسیدیم که شیطان باشد.
گفت: با سرعت رفتیم تا اینکه به داخل دیر رفتیم، ناگهان مردی عظیم الجثه و قوی هیکل را دیدیم که دو دستش به گردنش بسته شده و در میان دو زانو تا قوزکهایش با آهن محکم شده است.
گفتیم: وای برتو! تو چه چیزی هستی؟
گفت: شما توانستی خبرم را به دست بیاورید، پس به من بگویید شما چه کسانی هستید؟
گفتند: ما مردمی از عرب هستیم، سوار بر کشتی شدیم، درگیر موجهای دریا شدیم تا اینکه ما را به این جزیره رسانید، درنزدیکترین محل آن فرود آمدیم، سپس داخل این جزیره شدیم، جانوری پر مو که براثر فراوانی موهایش سرش را از دمش تشخیص نمیدادیم، به ما رسید، گفتیم: وای برتو! شما چه چیزی هستی؟ گفت: من جساسه هستم. گفتیم: جساسه چیست؟ گفت: به طرف مردی که در دیر است بروید که او منتظر خبر شما میباشد، پس با سرعت به سویت آمدیم، از آن ترسیدیم که شیطان باشد.
پس گفت: از درخت نخل بیسان برایم بگویید.
گفتیم: از چه چیزش میخواهی اطلاع پیدا کنی؟
گفت: از اینکه آیا میوه میدهد؟
گفتیم: آری.
گفت: اما نزدیک است که روزی میوه ندهد.
گفت: از دریاچه طبریه خبرم دهید.
گفتیم: از چه لحاظ؟
گفت: آیا در آن آب وجود دارد؟
گفتیم: آب فراوانی دارد؟
گفت: اما نزدیک است که آبش خشک شود.
گفت: از چشمه ی زُغَر خبرم دهید.
گفتیم: از چه لحاظ؟
گفت: آیا در آن چشمه آبی باقی مانده است؟ و آیا مردم با آب آن زمین کشاورزی را آبیاری میکنند؟
گفتیم: آری، آب فراوانی دارد، و مردم آن منطقه از آب آن جهت آبیاری زمین های کشاورزی استفاده مینمایند.
گفت: از پیامبر امیین [درس نخوانده ها] خبرم دهید چه کرده است؟
گفتیم: در مکه به پیامبری رسیده و به مدینه هجرت کرده است.
گفت: آیا عربها با او به جنگ برخاستند؟ گفتیم آری.
پرسید: با آنان چه کرد؟ به او اطلاع دادیم که بر آنان پیروز شد و همه از او فرمانبرداری کردند.
پرسید: آیا چنین شده است؟ گفتیم: آری.
گفت: اما اگر از او پیروی کنند برایشان بهتر است، و من شما را از خودم با خبر میکنم. من مسیح دجال هستم، نزدیک است که اجازه خروج به من داده شود پس بیرون آمده و بر روی زمین به راه بیفتم، شهر و روستایی را نمیگذارم مگر اینکه در طول چهل شبانه به همه آنها سر میزنم به جز مکه و مدینه که داخل شدن در آن دو بر من حرام شده است، هرگاه بخواهم وارد یکی از آن دوشوم، فرشته ای به جلویم می آید که شمشیری در دست دارد و مرا از وارد شدن به آن منع میکند و بر هر یک از دروازه های آن فرشته ای قرار دارد که از آن محافظت میکند.))
راوی (فاطمه دختر قیس) گفت: پیامبر( با عصایش بر منبر کوبید و سه بار فرمود: ((هذِّهِ طیبَهٌ)) یعنی این شهر مدینه پاک است. آیا این خبر را به شما گفتم؟ مردم گفتند: بله. ((بی گمان مرا به تعجب انداخت حدیث تمیم داری که با آنچه من در مورد دجال و مکه و مدینه به شما خبر داده بودم یکی در آمد، آگاه باشید او در دریای شام یا یمن است، نه؛ بلکه از جانب مشرق است. از جانب مشرق، آن چیست از جانب مشرق و با دستش به سوی مشرق اشاره میکرد. فاطمه دختر قیس گفت: این حدیث را از پیامبر( شنیده و حفظ کردهام [مسلم[ ۲۹۴۲/ ۱۱۹) و ابوداود [۴۳۲۶] و لفظ حدیث از روایت مسلم است. ].