شیعه

*** سرالاسرار؛ مباحثی پیرامون وحدت وجود و ملحقات و ضمائم آن ***

انجمن: 


بسم الله الرحمن الرحیم

هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْبَاطِن...(الحدید، 3.)

این روزا ظاهرا بازار این مباحث تو سایت داغه، گفتم بخشی از پایان نامه ام رو بیارم شاید بکار دوستان بیاد، البته مطلب خیلی طولانی و فنیه و من برا رعایت اختصار و پرهیز از اطاله ی کلام فقط چند قطعه ی پراکنده از اون رو نقل قول می کنم، انشاءالله مفید واقع بشه...

خیلی خوشحال میشم از نظرات دوستان استفاده کنم، فقط دوستان جسارتا اجازه بدن نقل قول ابتدایی من تموم بشه، از لطفتون خیلی ممنونم:Gol:...

سوالاتی در مورد صفات خدا

با سلام

1-
از یک طرف میگوییم خدا مکان ندارد و از طرف دیگر میگوییم خدا همه جا هست

وقتی میگوییم خدا همه جا هست یعنی مکانی مشخص میکنیم اگر چه مکان بی نهایت باشد

(مگر این که مکان داشتن به معنای جسم بودن که جواب مشخص میشود)

2-
از یک طرف میگوییم خدا زمان ندارد ولی میگوییم خدا[="Red"] الان[/] وجود دارد

وقتی میگوییم خدا الان هست در اصل زمانی مشخص میکنیم اگر چه این زمان بینهایت باشد
(مگر این که منظور از زمان نداشتن زمان به وجود آمدن باشد که جواب مشخص میشود)

3-

صدیق;10097 نوشت:
با سلام

حضور خدا در همه جا از نوع حضور فیزیکی و جسمانی نیست زیرا خدا ماده و جسم نیست که بتوانیم برایش جا و مکان قائل شویم بلکه حضور خدا از نوع علم و آگاهی و احاطه است، یعنی همه چیز نزد علم خدا حاضرند و هیچ چیز از احاطۀ او غایب نیست.

http://www.askdin.com/showthread.php?t=2869

مثل این که من در 10 متری فردی حاضر باشم او از من میپرسد آیا در یک متری او یا دقیقا رو به رو و چسبیده به او هستم؟ من جواب بدهم حضور من از نوع آگاهی و علم است در حالی که من دقیقا جلوی او نیستم
حال سوال من این است که قبول خدا از لحاظ علم و آگاهی بر من احاطه دارد ولی آیا دقیقا جلوی من موجود است یا خیر؟ لطفا ابتدای جواب بله یا خیر باشد (آیا با توجه به این که میگوییم خدا نامحدود است جواب بله است؟)

4-
میگوییم خدا نامحدود است آیا ما درون خدا هستیم؟ (لطفا ابتدای جواب بله یا خیر را مشخص کنید)

5-
برای دلیل عقلی برای توحید ذاتی میگوییم خدا بی نهایت است پس نمیتواند خدای دیگر موجود باشد (مثل جسم بی نهایتی در فضا باشد پس نمیتواند جسم دیگری در فضا موجود باشد چون جسم اول فضا را کامل پر کرده است)
جال سوال این جاست که خدایی که بی نهایت است و مثل مثال بالا فضا پر شده چگونه ما وجود داریم؟ در حالی که اگر ما میتوانیم در خدایی که نامحدود است موجود باشیم پس خدای دیگری که آن نیز بی نهایت باشد میتواند در خدا موجود باشد ( ممکن است بگویید خدا جسم نیست و فضا را پر نمیکند و از قانون ماده پیروی نمیکند خب من هم میگویم پس خدای دیگری میتواند در خدای بینهایت موجود باشد همان طور که ما وجود داریم)

البته جناب زمزم لطفا کردند به دو سوال که شبیه سوال اول و دوم من میباشد جواب دادند اگر بقیه کارشناسان و دوستان نیز جواب بدهند ممنون میشوم
جواب سوال یک

جواب سوال دوم
با تشکر

مذهب كلامی شیعه امامیه شیعه در لغت و اصطلاح

انجمن: 


شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود، یكی توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر مطلبی، و دیگری، پیروی كردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.[1]
و در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود كه به خلافت و امامت بلافصل علی ـ علیه السّلام ـ معتقدند، و بر این عقیده‌اند كه امام و جانشین پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و دیگر امامان شیعه نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است.[2]
اطلاق شیعه بر دوستان و پیروان علی ـ علیه السّلام ـ نخست، از طرف پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صورت گرفته است. این مطلب، در احادیث متعددی كه از آن حضرت روایت شده، مطرح شده است. چنان كه سیوطی از جابربن عبدالله انصاری و ابن عباس و علی ـ علیه السّلام ـ روایت كرده كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درتفسیر آیه « إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِكَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّهِ» (بیّنه/7) اشاره به علی ـ علیه السّلام ـ كرده و فرموده‌اند: «تو و شیعیانت» روز قیامت، رستگار خواهید بود.»[3]
در تاریخ شیعه، فرقه‌هایی پدید آمده است، كه بسیاری از آنها منقرض شده‌اند، و بحث درباره آنها فایده چندانی ندارد. فرقه‌های اصلی شیعه كه هم اكنون نیز موجوند عبارتند از: شیعه اثنا عشریه، شیعه زیدیّه، و شیعه اسماعیلیه، درباره هر یك از آنها در فصلی جداگانه به اختصار بحث خواهیم كرد. موضوع بحث در این فصل، شیعه اثنا عشریه است.
وجه تسمیه
اكثریت شیعه، را شیعه امامیه یا اثنا عشریه تشكیل می‌دهد، از آنجا كه آنان جانشینان پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ را دوازده نفر می‌دانند، اثنا عشریه (دوازده امامی) نامیده شده‌اند. نام و خصوصیات امامان دوازدهگانه در احادیثی كه از پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ روایت شده، بیان گردیده است آنان عبارتند از:
1. علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ 2. حسن بن علی ـ علیه السّلام ـ 3. حسین بن علی ـ علیه السّلام ـ 4. علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ (امام سجّاد) 5. محمد بن علی (امام باقر ـ علیه السّلام ـ) 6. جعفر بن محمد (امام صادق ـ علیه السّلام ـ) 7. موسی بن جعفر ( امام كاظم ـ علیه السّلام ـ) 8. علی بن موسی (امام رضا ـ علیه السّلام ـ) 9. محمد بن علی (امام جواد ـ علیه السّلام ـ) 10. علی بن محمد (امام هادی ـ علیه السّلام ـ)11. حسن بن علی (امام عسكری ـ علیه السّلام‌ـ) 12. حجه بن الحسن (مهدی موعود (عج)).
شیعه اثناعشریه بر مسئله امامت تأكید خاصّی داشته و عصمت امام و افضلیت او را بر دیگر افراد امت اسلامی بسیار مهم و اساسی می‌داند. و از طرفی، امامت را، پس از سه امام نخست، منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ می‌داند. با توجه به این عقاید ویژه درباره امامت، به «امامیه» شهرت یافته است.
شیخ مفید، پس از تعریف شیعه به كسانی كه به امامت بلافصل علی ـ علیه السّلام ـ عقیده دارند درباره شیعه امامیه گفته است: «این عنوان، مخصوص آن دسته از شیعه است كه به وجود امام در هر زمان، و وجوب نصّ جلّی، و عصمت و كمال برای هر امامی معتقد است، و امامت را (غیر از سه امام نخست) منحصر در فرزندان امام حسین ـ علیه السّلام ـ می‌داند...»[4]
تاریخ پیدایش تشیّع
گرچه، در عصر پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ درباره پاره‌ای از مسایل، اختلاف نظرهایی میان مسلمانان پدید آمد،[5] ولی فرقه‌ها و دسته‌بندیهایی كه بعدها پیدا شد، در ان زمان وجود نداشت. ولی پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ اختلافاتی پدید آمد كه سبب پیدایش فرقه‌های مختلف در میان مسلمانان گردید. مهمترین اختلافی كه در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ پدید آمد، مربوط به مسئله خلافت و امامت بود كه مسلمان را به دو دسته تقسیم كرد.
یك دسته معتقد بودند كه امامت، همانند نبوت، منصب و مقامی الهی است و از شرایط امام این است كه معصوم از خطا و گناه باشد، و این صفت را جز خداوند كسی نمی‌داند، بنابراین راه تعیین امام نصّ الهی است كه در قرآن یا احادیث نبوی بیان شده است، و طبق این نصوص، علی بن ابی طالب ـ علیه السّلام ـ جانشین پیامبر‌ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امام مسلمین است. حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و بنی هاشم و گروهی از بزرگان صحابه، اعم از مهاجرین و انصار، طرفدار این نظریه بودند. و این همان عقیده شیعه ـ خصوصاً شیعه امامیه ـ در مسئله امامت است.
و دسته دیگر ـ كه در رأس آنها ابوبكر و عمر قرار داشتند ـ بر این عقیده بودند كه پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ برای خود جانشین تعیین نكرده است، و این كار را به مسلمانان واگذار كرده است. بر این اساس، و با توجه به اهمیت مسئله خلافت و امامت و نقش حیاتی آن در سرنوشت امت اسلامی، در یك اقدام شتابزده ـ در شرایطی كه حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و عده‌ای از بزرگان صحابه به تجهیز بدن پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مشغول بودند ـ عده‌أی از مهاجرین و انصار در سقیفه بنی ساعده گرد آمده، و پس از گفتگوهایی كه در مورد خلیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ میان آنها مطرح شد، سرانجام با ابوبكر به عنوان خلیفه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بیعت كردند، و چون شرایط سیاسی و اجتماعی دنیای اسلام و جهان به گونه‌أی بود كه اگر امام علی ـ علیه السّلام ـ و هواداران او، برای اثبات عقیده خود و عملی ساختن آن، به اقدامات عملی و خصمانه دست می‌زدند، موجودیت اسلام از ناحیه دشمنان خارجی (امپراطوری ایران و روم) و دشمنان داخلی (منافقین) آسیب جدّی می‌دید، امام علی ـ علیه السّلام ـ مصلحت اسلام و مسلمین را پیروی از روش صبر و مدارا دید، و گرچه در مواقع مناسب، دیدگاه خود را درباره نادرستی عمل آنان بیان می‌كرد، ولی از درگیریهای خصومت‌آمیز خودداری كرد، و در هدایت و پیشبرد جامعه اسلامی، از هیچ گونه كوشش و تلاشی خودداری نمی‌كرد. و در حل مشكلات، دستگاه خلافت را یاری می‌نمود. تا آنجا كه از خلیفه دوم نقل شده كه هفتاد بار گفته است «اگر علی نبود عمر هلاك می‌شد» و نیز گفته است: «خدایا مرا برای برخورد با مسئله دشواری كه علی بن ابی طالب حضور ندارند، باقی مگذار».[6]
در هر حال، شیعه به عنوان پیروان علی بن ابی طالب و معتقدان به امامت بلافصل او در نخستین روزهای پس از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پدید آمد. البته روایاتی نیز یافت می‌شود كه لفظ شیعه در زمان حیات پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ بر چهار تن از صحابه اطلاق می‌شد كه عبارت بودند از: سلمان، مقداد، ابوذر و عمار یاسر.[7] این افراد از جمله كسانی هستند كه در مسئله خلافت و امامت، علی ـ علیه السّلام ـ را خلیفه بلافصل پیامبر می‌دانستند با این وصف، و با توجه به این كه نظریه شیعه در مسئله امامت به نصوص كتاب و سنّت مستند گردیده است، می‌توان گفت: تشیع، در حقیقت، با اسلام همراه بوده است، هر چند به عنوان یك مذهب، پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ موجودیت یافت.
تاریخ پیدایش كلام امامیه
همانگونه كه پیش از این یادآور شدیم. امامیه به كسانی گفته می‌شود كه در مسئله امامت به نص شرعی عقیده دارند، یعنی راه تعیین امام نص شرعی است. و آن، به علی ـ علیه السّلام ـ و دیگر امامان معصوم (ائمه اهل بیت) اختصاص دارد. نیز یادآور شدیم كه بحث درباره امامت بلافاصله، پس از رحلت پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در میان مسلمانان مطرح شد و دو دیدگاه كلی درباره آن مطرح گردید.
یكی اینكه خلیفه پیامبر و امام مسلمین از جانب خدا و توسط پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ تعیین گردیده است. و دیگری اینكه نصّی بر آن وارد نشده و به انتخاب مسلمانان واگذار شده است.
امام علی ـ علیه السّلام ـ و گروهی از بزرگان مهاجر و انصار، طرفدار نظریه نخست بودند كه نام و احتجاجات آنها در كتب تاریخ و حدیث ضبط گردیده است، شیخ صدور در «كتاب خصال» نام دوازده نفر را با احتجاجات آنها نقل كرده است. مهاجران عبارتند از: خالدبن سعید بن عاص، مقداد بن اسود، ابی بن كعب، عمار بن یاسر، ابوذر غفاری، سلمان فارسی، عبدالله بن مسعود، بریده اسلمی، و انصر عبارتند از: خزیمه بن ثابت، سهل بن حنیف، ابو ایوب انصاری، ابو هیثم بن تیهان و دیگران. آنان در احتجاجات خود به دو مطلب استناد نموده‌اند، یكی نص وارد از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ و دیگری افضلیت و برتری امام علی ـ علیه السّلام ـ.
علامه طباطبائی درباره تاریخ پیدایش كلام امامیه گفته است: كلام امامیه تاریخی كهن دارد، پس از رحلت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ طلوع كرد، و اكثر متكلمان در آن زمان از صحابه بودند، مانند: سلمان، ابوذر، مقداد، عمربن حمق، و دیگران، و از تابعین نیز كسانی چون: رشید و كمیل و میثم و دیگر علویان بودند كه به دست اموی‌ها كشته شدند، و در عصر امام باقر و امام صادق ـ علیه السّلام ـ قدرت یافتند، و به بحث و تألف رسایل و كتب پرداختند.[8]
از بحث پیرامون مسأله امامت كه بگذریم در رابطه با مسائلی چون صفات خداوند، قضا و قدر، جبر و استطاعت و تفویض كه از كهن‌ترین بحثهای كلامی می‌باشند نیز امامیه در صف مقدم قرار دارد.
[1] . الشیعه القوم الذین تجتمعوا علی امر، و كل قوم اجتمعوا علی أمر فهم شیعه، و كل قوم أمرهم واحد یتبع بعضهم رأی بعض فهم شیع. لسان العرب، كلمه شیع، المیزان، ج 17، ص 147.
[2] . اوائل المقالات، ص 35، الملل و النحل، ج 1، ص 146.
[3] . الدر المنثور، ج 8، ص 589، ط دارالفكر. نیز به الغدیر، ج 2، ص 57 و 58 رجوع شود.
[4] . اوائل المقالات، ص 38.
[5] . در این باره به كتاب النص و الاجتهاد، تألیف امام شرف الدین رجوع شود.
[6] . جهت آگاهی از این روایت به الغدیر، ج 1 رجوع شود.
[7] . فرق الشیعه، ص 17، 18، اعیان الشیعه، ج 1، ص 18، 19.
[8] . المیزان، علامه محمد حسین طباطبایی، ج 5، ص 278.

چرا شيعه نماز را جمع مي خواند؟

انجمن: 

1- روايات فراواني داريم كه پيامبر اكرم (ص ) در مدينه بدون ضرورت نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا را متصل خواندند. از برخي از صحابه نيز همين عمل نقل شده است . ائمه اطهار(ع ) نيز آن را مشروع دانسته اند. لذا شيعه فتوا به جواز جمع مي دهد.

2- وقت واجب نماز عصر و عشائ نزد اهل سنت همان وقت فضيلت آن دو نماز نزد شيعه است . لذا شيعه نيز خواندن هر نماز را در وقت فضيلت خود بهتر مي داند. ولي هرگاه امر دائر شود بين اين كه نماز را در پنج وقت ولي فرادا يا در سه وقت ولي جماعت بخوانيم , رعايت جماعت نزد شيعه ترجيح دارد. 3- نكته اي كه از برخي از روايات براي جواز جمع بين نماز ظهر و عصر يا مغرب و عشا ذكر شده مسائله تسهيل و آسان گيري بر بندگان است . 4- در احكام اختلافي ميان شيعه و سني مانند همين مسائله كه اهل سنت خواندن نماز عصر را قبل از رسيدن وقت خاص آن باطل مي دانند بايد دقت داشت هر چند روايات شيعي در جواز آن فراوان است و حتي در منابع اهل سنت نيز روايات فراواني دال بر جواز آمده است . اما از ديدگاه شيعه , تا زماني كه كسي سني است و از يكي از مذاهب چهارگانه تقليد مي كند بايد عباداتش را به همان مذهب انجام دهد و نبايد انتظار داشت كسي كه مثلا" حنبلي است وقتي روايات فراوان جواز جمع بين ظهر و عصر يا مغرب و عشائ را ديد آن را بپذيرد. حتي اگر چنين كسي نماز عصر را قبل از وقت خاص آن (بنا بر مذهبش ) بخواند و بعدا" شيعه شود بايد آن نماز را قضا كند ولي قضا كردن نمازهاي ديگرش لازم نيست . براي آگاهي بيشتر به پيوست (تصوير صفحات 171 - 155 از كتاب شيعه پاسخ مي دهد) مراجعه نماييد.

سیر تکاملی کفر تا شیعه شدن(راهنمای شیعه شدن)

اگر كسي بخواهد سير تكاملي كفر تا شيعه شدن را براي كسي توضيح دهد راهنمايي شما چيست؟اسلام بر اساس يك تقسيم داراى سه بخش عقايد، اخلاق و احكام مى‏باشد سؤال شما مربوط به حوزه عقايد اسلامى است. در زمينه عقايد اسلامى (از ديدگاه شيعه دوازده امامى) كتابهاى زيادى توسط متفكران مسلمان نگاشته شده كه بعضى بسيار تخصصى و گروهى براى مخاطبان عمومى‏تر مى‏باشد ولى حتى دسته دوم نيز نياز به مطالعه دقيق همراه با تأمل و تفكر دارد.
مباحث عقائد اسلامى گستره وسيعى از مسائل را در بر مى‏گيرد ولى بايد توجه داشت بين بحثها ترتيب منطقى وجود دارد مثلاً گام نخستين خداشناسى است كه در خود اين بخش هم ابتدا وجود ذات خداوند و سپس صفات او بحث مى‏شود. گامهاى بعدى مترتب بر فهم كامل گامهاى پيشين است پس ترتيب منطقى مباحث را رعايت بايد كرد.
گروهى از كتابها يك دوره مسائل اصلى عقائد دينى را بيان كرده‏اند و گروهى تنها به يك حوزه و گاه به يك مسئله خاص از حوزه خاص پرداخته است.
با توجه به مقدمه بالا پيشنهاد مى‏شود ابتدا از كتابهاى خلاصه و ساده‏تر شروع شود و سپس به كتابهاى مفصل و تحقيقى‏تر پرداخته شود بر همين اساس ابتدا پيشنهاد مى‏كنيم كتابهاى زير مطالعه شود:

در خصوص مسئله خداشناسى دو كتاب زير نيز توصيه مى‏شود

البته معرفى اين كتابها نفى ساير كتابها نيست.
در مرحله دوم كتابهاى زير كه تفصيلى‏تر است توصيه مى‏شود:

اما نكته مهم در اين باب طرح يك سرى سؤالات و پرسش‏هاى اساسى است كه زمينه‏ساز حركت ايشان باشد. مثلاً ما براى چه خلق شده‏ايم؟ اگر در اين مسير مقصد و غرضى حكيمانه نداشته باشيم چه تفاوتى ميان ما و حيوانات است؟ اين همه نظم و دقت در چينش اساس عالم طبيعت، گردش خورشيد، تغيير فصول، آمد و شد شب و روز، و هزاران نشانه ديگر براى چيست؟ چرا انسان مى‏ميرد و علت مرگ چيست؟ چرا نمى‏توان از مرگ پيشگيرى نمود؟ و توصيه اساسى دورى از تعصب و حركت در جاده انصاف و فكر و انديشه است. وقتى ايشان در معرض سؤالات بيشمار اساسى قرار گيرد و حقيقتا طالب واقع باشد براى رهايى از بن‏بست ابهام و تاريكى مجبور است حركت كند و عقل حكم مى‏نمايد كه در مسيرى گام بردارد كه مطمئن و پاسخ‏گوى شبهات او باشد. 1- كلام اسلامى دكتر محمد سعيدى مهر، 2 جلد، انتشارات طه، قم، 1377، دوره‏اى از عقائد اسلامى با بيانى روان و مستدلّ را ارائه نموده است. 3ـ مقدمه‏اى بر جهان‏بينى اسلامى، استاد مطهرى، صدرا (بخصوص جلدهاى اول تا سوم اين دوره بسيار مفيد است). 1ـ اثبات وجود خدا به قلم چهل تن از دانشمندان معاصر مترجم احمد آرام. 2ـ آفريدگار جهان، مكارم شيرازى. 1ـ كتاب‏هاى شهيد مطهرى بخصوص: توحيد، معاد، امامت و رهبرى، عدل الهى انسان و سرنوشت (كه به مسئله جبر و اختيار يا قضا و قدر پرداخته است) 2ـ مجموعه معارف قرآن استاد مصباح يزدى. 2ـ آموزش عقايد اسلامى استاد مصباح يزدى، سازمان تبليغات اسلامى.

اثبات تعداد ائمه در قرآن

انجمن: 

به نام هستی بخش

اینا تا چه حد درسته؟
بگین برام مهمه ،مثل راشد خلیفه نشه که همش اشتباه بود
اگه درسته بگین،شما شمردین؟


نقل قول:
اثبات تعداد ائمه(ع) و مشمولان حدیث کسا از قرآن، توسط یک دانشمند مصری
یک پژوهشگر و خطیب مصری شاغل در دانشگاه الازهر مصر، با استفاده از آیات قرآنی تعداد ائمه (ع) و نیز مشمولان حدیث کساء را به اثبات رساند و بر عقاید پیروان مذهب اهل بیت(ع) صحه گذاشت.


به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) – ابنا – «دکتر مجدی وهبه الشافعی» با استفاده از آیات کلام الله مجید، تعداد ائمه(ع) را به اثبات رسانده است.
بر اساس این گزارش وی ثابت کرده است که امامان برحق از امیرالمومنین علی(ع) شروع شده و به قائم آل محمد(عج) پایان می پذیرد و تعداد امامان را 12 نفر اعلام می کند.
در این مطلب که از سوی یک مجله خبری مصر منتشر شده، آمده است: «شکی نیست که هر تعداد از آیات قرآن دلیل خاصی دارد مثلا کلمه "یوم" (به معنی روز) که در قرآن 365بار تکرار شده است نشاندهنده تعداد روزها در یک سال و همچنین کلمه"شهر" (به معنی ماه) که 12 بار آمده به معنای وجود 12 ماه در طول یک سال است».
در ادامه آمده است: «کلماتی که از ماده "الامامة" گرفته شده اند نیز 12 بار در قرآن آمده اند که به معنای 12 امامی است که بر اساس روایتی که از پیامبر نقل شده است از امام علی(ع) وامام حسن(ع) و امام حسین(ع) آغاز شده و 9 فرزند امام سوم شیعیان را شامل می شود».
در ادامه این مطلب 12 آیه قرآنی که ماده "امام و امامت" در آن ذکر شده است را می آورد که عبارتند از:
1- سورة البقرة، الآیة 124: {وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِین}.
2- سورة التوبة، الآیة 12: {وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ}.
3- سورة هود، الآیة17: {أَفَمَن کَانَ عَلَى بَیِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إَمَاماً وَرَحْمَةً أُوْلَـئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَکُ فِی مِرْیَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکَ وَلَـکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یُؤْمِنُونَ }.
4- سورة الاسراء، الآیة70: {یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُوْلَـئِکَ یَقْرَؤُونَ کِتَابَهُمْ وَلاَ یُظْلَمُونَ فَتِیلا}.
5- سورة الانبیاء، الآیة 72: {وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِیتَاء الزَّکَاةِ وَکَانُوا لَنَا عَابِدِین}.
6- سورة القصص، الآیة 5: {وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِین}.
7- سورة الحجر، الآیة 79: {فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُّبِینٍ }.
8- سورة السجدة، الآیة 24: {وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُون}.
9- سورة یس، الآیة 12: {إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی الْمَوْتَى وَنَکْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَکُلَّ شَیْءٍ أحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ }.
10- سورة القصص، الآیة 41: {وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ لا یُنصَرُون}.
11- سورة الفرقان، الآیة 74: {وَالَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّیَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْیُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِینَ إِمَاماً}.
12- سورة الأحقاف، الآیة 12: {وَمِن قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَى إِمَاماً وَرَحْمَةً وَهَذَا کِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَاناً عَرَبِیّاً لِّیُنذِرَ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِینَ}.
مشمولان حدیث کساء
.
یکی از مواردی که مورد شبهه برخی از علمای معاند سلفی است، تعداد افراد مشمول حدیث کساء است و آنان ـ بر خلاف اکثریت علمای شیعه و سنی ـ معتقدند که برخی از زنان پیامبر هم شامل این حدیث و متعاقب آن آیه تطهیر می شوند.
اما این خطیب مسجد الازهر با ذکر "حدیث کساء"که در کتاب صحاح اهل سنت وجود دارد و از "ام سلمة"به نقل از پیامبر گرامی(ص) آمده، ثابت می کند که فقط 5 تن آل عبا مشمول این حدیث و آیه تطهیر هستند. او می نویسد: ماده کساء نیز 5 بار در قرآن آمده است که در ذیل می آید:
1- سورة البقرة، الآیة 233: {وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن یُتِمَّ الرَّضَاعَةَ وَعلَى الْمَوْلُودِ لَهُ رِزْقُهُنَّ وَکِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ لاَ تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَهَا لاَ تُضَآرَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَ مَوْلُودٌ لَّهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذَلِکَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُواْ أَوْلاَدَکُمْ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّا آتَیْتُم بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیر}.
2- سورة البقرة، الآیة 259: {أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَى قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَى عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّىَ یُحْیِـی هَـَذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِئَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَل لَّبِثْتَ مِئَةَ عَامٍ فَانظُرْ إِلَى طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانظُرْ إِلَى حِمَارِکَ وَلِنَجْعَلَکَ آیَةً لِّلنَّاسِ وَانظُرْ إِلَى العِظَامِ کَیْفَ نُنشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْماً فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر}.
3- سورة المائدة، الآیة 89: {لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلَـکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الأَیْمَانَ فَکَفَّارَتُهُ إِطْعَامُ عَشَرَةِ مَسَاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مَا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَن لَّمْ یَجِدْ فَصِیَامُ ثَلاَثَةِ أَیَّامٍ ذَلِکَ کَفَّارَةُ أَیْمَانِکُمْ إِذَا حَلَفْتُمْ وَاحْفَظُواْ أَیْمَانَکُمْ کَذَلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُون}.
4- سورة المؤمنون، الآیة 14: {ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِین}.
5- سورة النساء، الآیة 5: {وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَکُمُ الَّتِی جَعَلَ اللّهُ لَکُمْ قِیَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِیهَا وَاکْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفا}.

http://www.abna.ir/data.asp?lang=1&id=186955

ترجمه جلد اول نقد كتاب اصول مذهب شيعه

ترجمه جلد اول نقد كتاب اصول مذهب شيعه


مروري بر محتواى كتاب اصول مذهب شيعه
نقد روش و اسلوب قفاري
شاخصه‌هاي كتاب قفاري
انگيزه‌ها و اهداف مصنف در تأليف كتاب
روش به كار گرفته از سوي قفاري در كتاب
عدم پاي بندي قفاري به موارد شرط شده از سوي خود
شواهدي بر عدم پاي بندي قفاري به اسلوب مورد ادعاي خويش
اتهام و افترا به شيعه
روش قفاري در بريدن و گزينش بخشي از احاديث
خيانت در امانت، به هنگام نقل روايات شيعه
ناآگاهي قفاري به مباني و بديهيات مذهب شيعه
تناقض‌ گويي‌هاي قفاري
خروج قفاري از ادبيات گفتمان علمي
هدف ما از پاسخگويي به اين كتاب
روش ما در پاسخ به شبهات قفاري
روند و سير تحقيق
تقدير و سپاس


شبهه اول: «سنت نبوي نزد شيعه با سنت نبوي نزد ساير مسلمانان متفاوت است»
دلايل شيعه براي رو آوردن به اهل بيت براي دست‌يابي به سنت نبوي
خواستگاه سبب اول
خواستگاه سبب دوم در روي آوردن شيعه به اهل بيت
شبهه دوّم: «سخن امام، همان سخن خدا و رسول است»
پاسخ:
شبهه سوّم: «علم ائمه از طريق الهام و وحي حاصل مي‌گردد»
اتهام به شيعه در اعتقاد به دريافت علوم اهل بيت از طريق وحي الاهي:
پاسخ:
شبهه چهارم: «ارواح امامان، هر شب جمعه به عرش ‌رفته و طواف مي‌كنند»
بيان شبهه:
پاسخ به شبهه :
شبهه پنجم: «خداوند سبحان با علي عليه السلام نجوا كرده و به او وحي مي‌نمايد»
پاسخ:
شبهه ششم:«جبريل وحي را بر على عليه السلام‌ املا ‌كرده است»
پاسخ:
شبهه هفتم: «ادعاي شيعه در عطاي هدايا از سوي خداوند به علي عليه السلام»‌
پاسخ :
شبهه هشتم:«شيعه معتقد است كه ائمه اعمال بندگان را مي‌بيند»
پاسخ:
شبهه نهم:«عدم انقطاع وحي نزد شيعه»
پاسخ:
شبهه دهم: «امامان شيعه هر زمان كه بخواهند به آنان وحي مي‌شود»

دریافت جواب های کتاب پرسش‌هايي که جوانان شيعه را به راه راست هدايت كرد