شیطان

خدا پشت پنجره ایستاده.... (حمله از پشت شیطان)

سلام

فایل صوتی زیر ارزش شنیدن در روزهایی که در اشتباهات و گناهان گذشته سیر میکنیم رو داره....

الله یا شیطان؟

با سلام، شبه ای ذهن منو درگیر کرده و نیازمند پاسخی قانع کننده برای آن هستم، آن شبه این است، از کجا بفهمیم که الله همان شیطان نیست، یعنی شیطان با نام الله سعی ندارد ما را وادار به پرستش خود کند ؟ از کجا بدانیم او واقعا قادر مطلق و دانای هر چیز است ؟ از کجا بدانیم او ما را خلق کرده ؟

بررسی اظهارات شیطان

انجمن: 

در آخر فیلم وکیل مدافع شیطان خود شیطان اظهاراتی را بیان میکند که جالب توجه است و میخواستم نظر شما را راجع به این اظهارات بدونم:

بزار در مورد خدا یه کمی اطلاعات به تو (وکیل) بدم. خدا دوست داره که مراقب همه چیز باشه. اون یه دلقکه! فکرش رو بکن.اون به انسانها غریزه میده. اون این هدیه فوق العاده رو به تو میده و بعد چیکار میکنه؟ قسم میخورم که اینکار رو برای سرگرمی خودش میکنه و همینطور برای عالم شخصی خودش درست مثل یک فیلم طنز اون قوانین رو برخلاف غرایز تنظیم میکنه. این کار در واقع یک وقت گذرانی دائمی هست. نگاه کن ولی دست نزن. دست بزن ولی امتحان نکن. مزه مزه کن ولی نخور! وقتی که داری از این پا به اون پا می پری اون چیکار میکنه؟ اون فقط این رفتار رو به تمسخر میگیره! اون یک موجود خبیثه! اون یک سادیسته! اون در واقع یک مالک غایبه! چنین چیزی رو باید پرستش کرد؟ هرگز! از بدو خلقت با همین شکل ظاهری روی زمین بودم. احساسات و هیجاناتی رو که انسان دوست داشته پرورش دادم. همیشه به تمایلات انسان اهمیت دادم و از اون بازخواست نکردم. چرا؟ چون با وجود همه کاستی های اون هیچوقت اونو طرد نکردم. من یه طرفدار انسان هستم. من در واقع یک انسان گرا هستم. و شاید هم آخرین انسان گرا. چه کسی در ذهن سالم خودش ممکنه بتونه مالکیت تام من در قرن بیستم رو انکار کنه؟ همه دنیا. همه ی اون مال منه. من دارم به اوج میرسم. حالا دیگه نوبت منه.

نظر شما چیست؟!

طرح سوال: شیطان موجودی با قدرتی واحد در برابر افراد با درجات ایمانی مختلف

انجمن: 

سلام

سوالی که برام پیش اومده این هست که شیطان دشمن مسلم انسان هست و تمام تلاش خودش رو برای ویرانی دنیا و اخرت انسانها میکنه

اما یک موضوعی:

اگر فرض کنیم شیطان هزار واحد قدرت داشته باشه و برای انحراف کشوندن تک تک انسانها تمام هزار واحد قدرتش رو به کار بگیره ، خوب مسلم هست حریف این هزار واحد قدرت ، تنها انسانهای معدودی در حد ائمه و انبیا و اولیا میشن و غالب انسانها مغلوب این قدرت میشن چون ایمانی در اندازه انبیا و اولیا ندارن که بتونن در برابر همون شیطانی که اونها رو وسوسه میکرده ، و همونقدر قدرتمند هست ، پیروز بشن.
در حقیقت سوال من این هست که این موضوع انکار ناپذیر هست که انسانها بنا به دلایل مختلف ، درجات ایمانی مختلف دارند ، در صورتیکه همه باید با یک شیطان واحد مبارزه داشته باشند ، این نابرابری چطور قابل توصیف هست.

مثلا اگر بخوام سوالم رو مثالی بگم ، بفرض اگه گناه زنا یا شرابخواری ، صد واحد گناه باشه ، خوب شیطان ، شاید هیچ وقت من نوعی که در یک کشور شیعه با خانواده مذهبی هستم و اصلا زمینه زنا و شرابخواری برام فراهم نیست و مثلا ایمان زیادی به خدا و قیامت دارم رو نتونه فریب برای این کار بکنه ، اما جوانی که در یک کشور اروپایی هست و با شراب و زنا چند قدم فاصله داره و ایمان ضعیفی داره ، خیلی راحت میتونه فریب بده ....

در حقیقت میخواستم ببینم موضوع عدالت در بحث دشمن که ما انسانها باید با اون مبارزه کنیم چطور دیده شده، در حالیکه ما انسانها درجات ایمانی مختلفی داریم بنا به دلایل مختلف ، در حالیکه همه یک دشمن واحد با قدرت ثابت داریم؟

با تشکر

چگونه می توان الهامات شیطانی را تشخیص داد؟

با سلام خدمت کارشناس محترم بحث

سوالی در زمینه شیطان شناسی دارم

همه ما در زندگی ، برای انجام امور زندگی ، از امور جزئی گرفته تا کلان ، برای تصمیمات زندگی ، برای انتخابهای ریز و درشت و زندگی و خلاصه در جریان زندگی ، نجواها و الهامات درونی به ما میشود که مثلا به ما میگوید ، الان اینکار را بکن ، یا نکن ، الان این تصمیم را بگیر یا فلان تصمیم را بگیر و.....

از استاد اخلاقی شنیدم که برخی از این نجواها و الهامات ، بر خلاف تصور ما ، نجوای پاک و مقدسی نیست ، برعکس ، نجواها و القائات شیطانی هست ....
از طرفی در بعضی جاهای دیگر نقل میشود که مثلا در دو راهی های زندگی ، در جاهایی که برای تصمیم گیری مردد هستید ، به قلب و ندای درونی خود توجه کنید....

حال چگونه میتوان تشخیص داد که نداها و نجواهای درونی ما ، نجواهای شیطانی است یا اینکه منشا پاک و مقدس دارند و واقعا قابل اعتماد و اعتنا هستند؟

با تشکر.

رحمتی که شیطان هم در آن طمع می کند!

انجمن: 

بسم الله

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت دوستان و کارشناسان سایت.

با توجه به حدیث:

امام صادق‏علیه السلام فرمودند: «اِذا كَانَ یَومُ القِیامَةِ نَشَرَ اللّهُ تَبارَكَ وَ تَعالى‏ رَحمَتَهُ حَتّى یَطمَعَ اِبلِیسَ فِى رَحمَتِهِ»(682) هنگامى كه قیامت فرا مى‏رسد، خداوند به قدرى رحمت خودش را به روى مردم گسترش مى‏دهد كه حتّى ابلیس در اینكه مورد لطف قرار گیرد به طمع مى‏افتد.

رحمت خدا در قیامت بسیار گسترده است. اما این رحمت در کجا و چگونه نمود پیدا میکند؟؟
اگر فردی(مومن) گناهانی داشته باشد، خدا در دنیا به طرق مختلف(بیماری و...) این گناهان را از او برمیدارد. اگر همچنان گناهانی داشته باشد و با این حال بمیرد، احتمالاً مرگ سختی خواهد داشت. اگر همچنان گناهانی داشته باشد در قبر عذاب میشود تا قیامت. اگر هم هنوز گناهانی داشته باشد در موقوف های چندهزار ساله قیامت شکل حقیقی اعمالش به خوبی به حساب او میرسند!

پس با این حساب فردی که دارای گناهانی است:

1_در دنیا به طرق مختلف سختی میکشد.
2_ممکن است مرگ سختی داشته باشد.
3_در قبر عذاب میکشد.
4_در قیامت حساب پس میدهد.
5_حق الناس هم که بخشیده نمیشود.
6_انسان کافر و مشرک هم که تکلیفش مشخص است!

بنابراین این رحمت گسترده کجاست؟چرا که اینگونه به نظر میرسد که هر شخصی تقاص گناهان خود را در هر حال پس میدهد! آیا این رحمت فقط شامل مومنان است؟ آیا این رحمت شامل شفاعت ائمه(ع) نیز میشود؟(که آن هم برای افراد خاصی است!)

سوالاتی پیرامون حادثه کشته شدن حجاج در جریان سقوط جرثقیل: چرا این حادثه در 11 سپتامبر اتفاق می افتد؟

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا رسول الله(ص)

السلام علیک یا امیر المومنین(ع)

السلام علیکم یا اهل البیت النبوه(ع)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)




با سلام خدمت کارشناس محترم و کاربران گرامی

چند روز پیش متاسفانه خبری منتشر شد مبنی بر کشته شدن تعداد زیادی از حجاج مسلمان در مکه مکرمه که علت آن را سقوط جرثقیل اعلام کرده اند!

اما با بررسی برخی مسائل متوجه می شویم این مسئله مشکوک بوده است و سوالاتی در این زمینه طرح می کنیم:



1-چرا این حادثه عهد باید در 11سپتامبر اتفاق بیفتد؟

این حادثه در 20 شهریور ماه مصادف با 11سپتامبر اتفاق افتاده است!

این حادثه مصادف با روز 11 سپتامبر ،تخریب برج های دوقلو می باشد،که این تخریب کار خود غرب بوده که بهانه ای برای حمله به دو کشور اسلامی و قتل عام مسلمین داشته باشند اما تاریخ آن ها را رسوا کرده است.
11 هم مقدس ترین عدد شیطان پرستان است!

2-چرا منابع سعودی مدعی شدند سرعت بالای باد عامل این حادثه بوده است؟

در حالی که در بررسی های به عمل آمده متوجه می شویم سرعت باد به حدی نبوده است که منابع سعودی مدعی شده اند!

در این مسئله بین کلام سعودی ها تناقض وجود دارد و برخی مانند شبکه العربیه می گویند سرعت باد در لحظه وقوع حادثه 65 کیلومتر بر ساعت بوده است.


برخی هم پا را فراتر گذاشته و مانند cnn عربی مدعی شده اند سرعت باد در لحظه وقوع حادثه 95 کیلو متر بر ساعت بوده است!

برخی منابع سعودی هم می گویند سرعت باد در لحظه 40 تا 55 کیلومتر در ساعت بوده است.

در حالی که سرعت باد در لحظه وقوع حادثه بیش از 22 کیلومتر بر ساعت نبوده است:




این گزارش ها که از پایگاه های خبری مرجع مانند weather.org و worldweatheronline.comبه دست آمده گواهی است بر نقض ادعاهای رسانه های عربی.

http://www.asriran.com/fa/news/417108
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7742

چه طور بوده است که در این طوفان حجاج اعمل حج را انجام می دادند؟

اگر طوفان به نحوی بوده است که منابع سعودی اعلام کرده اند؟ پس حجاج آنجا چه کار می کرده اند؟

3-چرا مسیر سقوط جرثقیل با مسیر وزش باد متفاوت است؟



http://www.asriran.com/fa/news/417108
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7742

4- چرا پایه کنترل کننده جرثقیل از بدنه اصلی آن منفک بوده است؟






http://www.asriran.com/fa/news/417108
http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=7742

5-چرا جرثقیل عهد به محلی سقوط کره است که بیشترین تراکم حجاج در آنجا بوده است؟

جرثقیل به پشت مقام حضرت ابراهیم(ع) سقوط کرده است و قضیه در این جا مشکوک تر هم می شود،چرا که در فقه شیعه واجب است نماز پشت مقام ابراهیم (ع) خوانده شود اما در فقه عامه این مسئله واجب نیست و بلکه فقط افضل می دانند و معتقدند که اگر نزد مقام ممكن نشد در «حجر اسماعیل» زیر ناودان، و اگر در حجر هم ممکن نبود در جايى نزديك کعبه بخواند!

محل نماز طواف‏


نماز طواف در كدام نقطه از مسجد الحرام خوانده شود؟


فقهاى شيعه كه قائل به وجوب آن هستند، گفته‏اند: واجب است اين نماز نزد مقام ابراهيم خوانده شود و احتياط واجب آن است كه آن را پشت مقام ابراهيم به جا آورد به طورى كه «سنگى» كه «مقام» است بين او و خانه كعبه واقع شود، و بهتر آن است كه هر چه ممكن باشد نزديكتر بايستد، البته نه به طورى كه مزاحمت براى سايرين ايجاد كند[11] ليكن فقهاى اهل سنت، چه آنان كه نماز طواف را واجب مى‏دانند و چه آنان كه مستحب مى‏دانند، خواندن آن را پشت مقام ابراهيم، افضل و مستحب مى‏دانند نه واجب، و مى‏گويند: اگر نزد مقام ممكن نشد در «حجر اسماعيل» زير ناودان، و اگر در حجر هم ممكن نبود در جايى نزديك كعبه بخواند[12] برخى از فقهاى معاصر عربستان سعودى نيز عيناً همين‏گونه فتوا داده‏اند.[13]



[11] . امام خمينى( ره)، مناسك حج، قم، پاسدار اسلام، ص 147.


[12] . عبدالرحمن الجزيرى، الفقه على المذاهب الاربعة، بيروت، دارالفكر، ج 1، ص 658.


[13] . بن باز، الفتاوى المهمة، رياض، ص 41- 40.

http://mazaheb.com/%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AA/%D9%81%D9%82%D9%87-%D9%88-%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84/7872-%D9%86%D9%85%D8%A7%D8%B2-%D8%B7%D9%88%D8%A7%D9%81-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D9%8A%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%81%D9%82%D9%87%D8%A7%D9%89-%D8%B4%D9%8A%D8%B9%D9%87-%D9%88-%D8%B3%D9%86%D9%89%E2%80%8F


6- چرا این حادثه در جریان حمله آل سعود به یمن آنهم دقیقا چند روز بعد از حمله موشکی انصار الله به نظامیان آل سعود و اماراتی و بحرینی اتفاق می افتد؟

5سپتامبر که با اصابت موشک توشکا انصار الله تعداد زیادی از متجاوزان کشته شدند که این عملیات ضربه سنگینی به آل سعود و متحدانش زد و باعث موضع گیری های تند آنان شد و گفتند یمن را بمباران کنید، لذا به نظر ما شکست پیاپی آل سعود و متحدانش احتمال عمدی بودن آن را زیاد می کند

7-این همه جرثقیل عهد در ایام حج انجا چه کار می کردند؟

چرا دقیقا زمانی که هر عاقلی می داند بیشتری امار حضور مسافران در همین ایام حج است این همه جرثقیل برده اند آنجا و به فکر ساخت و ساز افتاده اند!؟عقل اصلا این مسئله را می پذیرد؟

8-یکی از اشخاصی که از بین رفته است دکتر سید احمد حاتمی از دانشمندان برجسته پژوهشکده فضایی ایران می باشد که ایشان فوق دکتری مهندسی مکاترونیک و دکتری مهندسی مکانیک طراحی کاربردی داشتند.


http://www.presstv.ir/DetailFa/2015/09/15/429237/-Iranian-space-research-center-Mecca

آیا مشکوک بودن این مسئله را تقویت و احتمال عمدی بودن آن را بیشتر نمی کند؟

9-می دانیم نسب آل سعود به یهودیان خیبر می رسد:


آل سعود یهودی در عمل هم برای خدمت به فراماسونری و صهیونیسم جهانی از هیچ کمکی دریغ نکرده است.

* ساختن بزرگ ترین ابلیسک جهان مقابل خانه خدا!

ابراج البیت ، بزرگ ترین ابلیسک جهان است(مقدس ترین نماد فراماسون ها) مقابل خانه خدا، که معمار ابراج البیت هم نورمن فاستر است و بیش از 200 تا ابلیسک در دنیا ساخته است و از اشخاص بلند پایه فراماسون ها می باشد!

* برداشتن نماد شیطان به بهانه های واهی!

در ایام حج یک نمادی هست که مسلمین به عنوان نماد شیطان به او سنگ می زدند و این نماد که اسمش رمی جمارت هست بسیار شبیه به ابلیسک مقدس ترین نماد ماسون ها می باشد. آل سعود به بهانه های واهی این نماد را برداشته اند و به جایش دیوار گذاشتند! البته شایان ذکر است اول دور این نماد دیوار کشیدند تا مسلمین سنگ به این نماد نزنند!

* ایجاد داعش و تروریست های تکفیری و هجوم آن به کشور های مقاومت اسلامی برای نجات اسرائیل از نابودی و حمایت های مه جانبه از داعش

*حمله به یمن با همکاری آمریکا و دیگر مستکبرین

*نزدیکی بسیار زیاد به اسرائیل به حدی که خلبانان یهودی اسرائیلی و سعودی مشترکا یمن را بمباران می کنند

و..........................

همه این ها نشان می دهد که آل سعود علاوه بر این که نسبش یهودی هست ،در عمل هم یهودی بوده!

از طرف دیگر می دانیم در عقیده شیطان پرستان و فراماسونری ها کشتن مومنان برای شیطان هست،این را دستور خود شیطان هم می دانند،برای همین دائم در منطقه خاور میانه که محل تمرکز مسلیمن و تولد ادیان الهی هست بلوا به پا می کنند و مسلمین را می کشند!

حال از کجا معلوم که حادثه سقوط جرثقیل عمدی نبوده تا در ایام حج که از عزیز ترین ایام برای مسلمین و مومنین هست در خانه خدا مومنان به دین الهی را برای شیطان قربانی کنند؟

آن هم در روز 11 سپتامبر که 11 اصلی ترین عدد شیطان پرستان هست و این که از عقاید شیطان پرستان کشتار مومنان و قربانی آنان برای شیطان هست و قبلا هم به عراق و افغانستان حمله کردند و از سلاح هایی استفاده کردند تا مومنان بیشتر زجر بکشند،نمونه اش فشنگ هایی که از پسمانده های اتمی بوده ودر بدن فرد قربانی ذوب می شد تا از درون بسوزند و زدن بمب های فسفر در غزه که خصلتش سوزاندن قربانی هست و باز هم اگر به عقاید فراماسونری مراجعه کنیم متوجه می شویم کشتاری برای شیطان افضل تر است که در آن مومنان را بسوزانند!

سابقه آل سعود هم در این زمینه سیاه است،می توان به کشتار مسلمین خصوصا ایرانی ها توسط مزدوران همین آل سعود اشاره کرد و جزئیاتی که قلب هر مسلمانی را به درد می آورد و روز قبل این حادثه بیمارستان های عربستان اعلام می کنند از پذیرش حجاج ایرانی فقط فردا(همین روز حمله به ایرانی ها) معذوریم!!!!!

[FLV] http://hw4.asset.aparat.com/aparat-video/0cc737903a3b17c0b76961912aade8bb467934__44245.mp4 [/FLV]

http://www.aparat.com/v/vC6rUاین ها فقط گوشه ای از خباثت های این قوم پلید یهودی هست و همه این ها را که نگاه می کنیم نمی توانیم از کنار حادثه به اصطلاح سقوط جرثقیل بر اثر وزش باد!! را آنهم در روز 11 سپتامبر بپذیریم!

این قوم نجس یهودی باید با اتحاد مسلمین نابود شوند.....

نظر کارشناس محترم در این باره چیست

گپ و گفتی با شیطان

align: right

گپ و گفتی با شیطان

[TD][/TD]

اشاره:

روزی که شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "حاضرم رؤیای تو را تبدیل به واقعیت کنم"، به ناگاه شوکه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم.
روز مصاحبه:

جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم که رسید عذرخواهی کرد و گفت:

مأموریت خطیری پیش اومد که از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می دادم.

پیش از انجام مصاحبه گفتم:

با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟

خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.

گفتم: چه حربه ای؟

جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را عملی می کنم.

سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.
متن مصاحبه:

عبدالله: خودتان را معرفی کنید.

شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره،
سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت
ابولبین، مذموم، مرید و…(۱)

عبدالله: پیشه و شغل شما چیست؟

شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(۲)

عبدالله: دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از کجا سرچشمه می گیرد؟

شیطان: ماجرا از آن روزی شروع شد که صحنه آرای خلقت، دست به کار آفرینش آدم شد.(۳) ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند: این موجود خاکی که می آفرینی بر روی زمین فسادها خواهد انگیخت و خونهای بسیارخواهد ریخت.اگر قصد تو طاعت بردن است که ما در فرمانبری مطاعیم. واگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما پیوسته در این کاریم.(۴)

با ما بگوحکمت این کار در چیست؟ او در جواب فرمود:

در این کار رازهاییست سر به مهر؛ من آنچه را که در خشت خام می بینم شما در آینه هم نخواهید دید.(۵)

اینچنین بود که خالق به واسطه این مخلوق نوپای دو پا به خود بالید و بر ما فخر فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد که: "در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو افتید!"

تمامی فرشتگان بی درنگ برآدم سجده بردند.

این فرمان اما بر من بسیار گران آمد؛ چه آنکه من سوابقی درخشان داشتم، تنها ۶۰۰۰هزار سال(۶)(با حساب شما البته صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا(۷))، خالصانه خدای را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت بودم که فرشتگان گمان می کردند که من نیز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار این خفت
اهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی . . .
را به دوش کشم. هر چه باشد آفرینش من از آتش بود وخلقت او از خاک، برتری من بر او چون آفتاب روز، روشن بود، من کجا می توانستم بر انسانی خاکزاد سجده برم.

آری، آن روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز زدم.

این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود.

عبدالله: این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه ترا از این تکبرورزی بازنداشت؟

شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدای را می پرستیدم حال اینکه از ابتدا شائبه شرک و نفاق در خداپرستی ام راه داشت و این امتحان، شرک و نفاقم را آفتابی کرد.

عبدالله: با چه شیوه و شگردی انسانها را به دام می افکنی؟

شیطان: با روش منحصر به فرد " گام به گام". (۸) من به طور معمول کارم را در چند مرحله انجام می دهم؛ نخست از طریق وسوسه های تحریک آمیزخود، افکاری پلید را بر قلب انسان القا می کنم، آنگاه آن اندیشه زشت را نیک جلوه می دهم، سپس در مرحله عمل با تزیینات گوناگون، اشتیاق فرد را برای ارتکاب گناه برمی انگیزم.

این را هم اضافه می کنم که در مقام روش اساساً با حصر گرایی مخالفم؛ بر این باورم که همیشه نمی توان با روشی واحد به صید شکار رفت. وسوسه، تزیین و حتی تسویل، شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد، اما حریم دفاعی برخی انسانها گاهی نفوذ ناپذیر است؛ اینجاست که ناگزیرم به حربه های دیگری چون وحی، نسیان و ایجاد فراموشی متوسل شوم.(۹) البته هنرمندیهای دیگری هم دارم؛ مثلا در هیئت و قالب اجسام، تمثل و تجسم می یابم و از این رهگذر، ابنای آدم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان، سوق، که چه عرض کنم، هل می دهم.(۱۰)

عبدالله: بزرگترین آرزوی شیطان چیست؟

شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی آدمییان در همه ادوار و اعصار تنها آرزوییست که در سر می پرورانم.

عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید،
این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود
اگرطعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟

عبدالله: کدام عمل انسانها بیش از همه تو را خشمگین می کند؟

شیطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخی انسانها برحسب عادت، با سجده های طولانی، مدام مرا آزار می دهند و بینی مرا به خاک مذلت می مالند.

عبدالله: کدام عملشان تو را بیشتر خوشحال می کند؟

شیطان: برای من بسی مسرت بخش است اینکه آدمی پشت سر هم گناه کند و توبه را مدام به تاخیر بیاندازد.

عبدالله: عجیبترین عمل انسانها کدام است؟

شیطان: برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.

عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگر طعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟!(۱۱)

عبدالله: شاید انسانها پر بیراهه نمی روند که تو را مقصر می دانند؟

شیطان: چنین نیست. رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده است؛ پست تبهکاری و اضلال از ناحیه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده که هر که را از فرزندان آدم می توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پیاده نظام بر آنها بتازم؛ در ثروت و فرزند شریکشان گردم والبته من جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم داد.(۱۲)

عبدالله: چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیش از پیش فراهم می کنند؟

شیطان: زمینه های نفوذ من البته بی شمارند اما نقطه ضعفها، حساسیت ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محرومیت ها، عقده ها، شهرت طلبی ها، شهوترانی ها، افزون خواهی ها و... مناسبترین زمینه هایی(بخوانید زمین هایی) هستند که درخت دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور می کنند.

عبدالله: اگر اجازه بفرمایید سوال را قدری خصوصی تر کنیم. شما آیا ازدواج هم کرده اید؟

شیطان: آری، من در اوان جوانی با دختری به نام"لهبا" فرزند"روحا"
عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگرطعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟
از طائفه جن ازدواج کردم.(۱۳)

عبدالله: این ازدواج ثمره ای هم داشت؟

شیطان: البته که داشت. حاصل این ازدواج فرزندان بی شماری بودند که در وجود آمدند.(۱۴)

عبدالله: سرنوشت آنها چه شد؟

شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها، میان طوایفی از جن و نسناس(طایفه ای به جای انسانهای فعلی) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود که به زمین هبوط کنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاکت رساندند و من از آنجا که خداپرست بودم از این معرکه جان سالم به در بردم.(۱۵) آنگاه فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در کنار ایشان، خدای را به جد می پرستیدم تا اینکه سخن از خلقت و خلافت آدم به میان آمد و در پی نافرمانی ام از آن جمع رانده شدم.

عبدالله: آیا در میان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داری؟

شیطان: نه تنها در میان قبیله خود که در میان انسانها نیز.

عبدالله: متوجه منظور شما نشدم یعنی می فرمایید انسانها هم به سوی تو دست دوستی دراز می کنند؟

شیطان: تعجب کردید؟! آری! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود می انگارند، کارگزاران وخدمتگزارانی وفادار که اهداف شوم و توطئه های پلید مرا به خوبی جامه عمل می پوشانند.(۱۶)

برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.

عبدالله: قلمرو فعالیتهای شما تا چه اندازه می تواند باشد؟

شیطان:امور تکوینی از قلمرو نفوذ و سلطه من بیرون است؛ تنها در حوزه امور تشریعی مجال جولان دارم، یعنی اعمالی که بشر از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام آنهاست؛ چه می گویم؛ باید اعتراف کنم که در حوزه تشریع نیزدست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان(و نه جسم) آدمی است؛ آن هم در حدود دعوت واجابت؛ همین وبس.

عبدالله: حرف آخر؟

شیطان(در حالیکه چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.(۱۷)

برچسب: 

داستان جالب شخصی که ابلیس او را 'بنده من' خطاب کرد

آيت الله سيّد علي علم الهدي (1273 ـ 1351 ش.) در كتاب ارزشمند «مناظره با دانشمندان» مي‌نويسد:
مؤلّف گويد: مرحوم والد ماجد براي ما نقل كرد:

در ايّام تحصيل من در نجف اشرف كه در عهد ناصرالدّين شاه بود، شخصي به نام ابراهيم خان، مستوفي ديوان اعلا، به نجف اشرف آمد، تا يك سال وارد شهر نشد، فقط مشك را از شطّ پر آب مي‌كرد و در بين نجف و كوفه سقّايي مي‌كرد و به افرادي كه بين نجف و كوفه رفت و آمد مي‌كردند، آب مي‌داد.

پس از يك سال وارد شهر شد، به عبادت و رياضت پرداخت، رفته رفته مقاماتي پيدا كرد، مردم عوامّ نجف مريد او شدند و كشف و كراماتي از او مي‌ديدند و حوائج خود را از او مي‌طلبيدند.



كار به جايي رسيد كه منزل او زيارتگاه عرب و عجم شد، مردم عوام كم‌كم دسته دسته به زيارتش مي‌رفتند، براي او خدم و حشمي فراهم گرديد، ولي خواص از او كناره مي‌گرفتند و عقيده به او نداشتند. او در ميان صحن مطهّر در غرفه‌اي مي‌نشست، زن و مرد بر قدم‌هايش مي‌افتادند و مي‌گريستند.


چند سالي به اين منوال گذشت، عرب و عجم قيد ارادت او را به گردن انداختند.
در آن ايّام، مرحوم آيت الله شيخ طه نجف در صحن مطهّر اقامة جماعت مي‌كرد.
شبي مرد عربي آمد و خود را بر سجّادة شيخ طه انداخت، گريه و ناله مي‌كرد و پيوسته مي‌گفت: غلط كردم، غلط كردم.
شيخ طه با ملاطفت مي‌پرسيد: چه شده؟ داستان چيست؟ پسرم؟ او مرتّب ناله مي‌كرد و مي‌گفت: غلط كردم.
مردم به تماشاي او جمع شدند، برخي مي‌گفتند: ديوانه شده، برخي مي‌گفتند: مورد ستم قرار گرفته. شيخ هم اصرار مي‌كرد كه پسرم چه شده؟

يك مرتبه به سوي ابراهيم خان اشاره كرد و گفت:
«اين ملعون الوالدين».
تا اين جمله را بر زبان جاري كرد، چشم‌ها به سويش خيره شد، دست‌ها بالا رفت كه كتكش بزنند.
شيخ طه بر مردم تشر زد و گفت: صبر كنيد ببينم چه مي‌گويد.

آن مرد گفت: شغل من سقّايي است، به خانة ابراهيم خان آب مي‌بردم و پيوسته به او التماس مي‌كردم كه مرا به مقامي برساند و از آنچه دارد، به من نيز عطا فرمايد.
او در جواب مي‌گفت: نه، تو لياقت نداري، تو قابليّت اين مقام را نداري.
يك سال من از او تقاضا مي‌كردم و او اجابت نمي‌كرد.
روزي به گريه افتادم و التماس را از حد گذرانيدم.
ابراهيم خان گفت: ‌اگر مقام مي‌خواهي، بايد آنچه مي‌گويم اطاعت و به دستور من عمل كني.
گفتم: ‌حاضرم.
گفت: برو، امور خانواده‌ات را فراهم كن و به آنها بگو كه من مدّتي نخواهم آمد.
رفتم امور خانواده را تأمين كردم و آمدم.
مرا به سرداب خانه برد و گفت: حق نداري از اين مكان خارج شوي. شب و روز بايد در اين سرداب باشي تا هنگامي كه من اجازة خروج بدهم.
دستوراتي به من داد، اذكار و اورادي تعليم كرد و گفت: بايد در اوّل وقت وضو بگيري و نماز بخواني.
من چهل روز در آن سرداب، مطابق دستور عمل مي‌كردم و او خودش براي من غذا مي‌آورد.

پس از چهل روز ظرفي آورد و گفت: از امروز بايد در اين ظرف ادرار كني، با ادرار خود وضو بگيري و اعمال خود را با همان وضو انجام بدهي و نماز را هم با همان وضو بخواني.
چهل روز تمام به اين دستور عمل كردم.
بعد از چهل روز تغييراتي در دستور داد و گفت: بايد از امروز به همان طريق وضو گرفته، نماز بخواني و هر روز صد مرتبه ...
بر من گران آمد، گفت: چاره نيست، اگر مقام مي‌خواهي، بايد به دستور عمل كني. من نيز انجام دادم. غلط كردم، غلط كردم.
وقتي كه چهل روز گذشت و سه اربعين تمام شد، گفت: اكنون وقت آن است كه به مقصد برسي، فردا پس از انجام عمل از سرداب خارج شو، برو در خارج شهر، آنچه ديدي و آنچه به تو گفته شد، به آن عمل كن.
فردا، كه همان امروز باشد، از سرداب خارج شدم و ديدم اوضاع نجف به كلّي تغيير يافته، گويي اين همان نجف نيست كه چهار ماه پيش ديده بودم.

از دروازه بيرون رفتم، باغ بسيار خوبي ديدم، با درختان زيبا و نباتات خوش منظره، در آخر باغ، جمعي نشسته بودند و منبري نصب شده، شخصي با هيكل خاصّي بر فراز منبر نشسته بود و براي آن جمع سخنراني مي‌كرد.
من متحيّرانه به اطراف نگاه مي‌كردم و بر حيرتم افزوده مي‌شد كه در بيرون نجف چنين باغي وجود نداشت، اين چه منظره‌اي است كه مي‌بينم.


آرام آرام به سوي آن جمع قدم زدم، چون چشم آن گوينده از بالاي منبر به من افتاد، گفت:
مرحبا به بندة من! من خداي تو هستم! مرا سجده كن تا به مقاصد خود برسي و تو را مانند ابراهيم خان گردانم.

گفتم: خدا شيطان را لعنت كند.
به مجرّد گفتن اين جمله، از پشت سر سيلي محكمي به من وارد شد، به زمين افتادم و ديدم ابراهيم خان است. چند لگد به من زد و من بي‌هوش شدم، پس از مدّتي به هوش آمدم و ديدم در خارج نجف در ميان آفتاب افتاده‌ام، نه باغي هست و نه كسي را مي‌بينم. فهميدم كه اين رياضت شيطاني بوده، اكنون توبه مي‌كنم، آيا توبة من قبول است؟

مرحوم شيخ طه كه از بزرگان علماي عصر بود و در ميان مردم عرب نفوذ داشت، تا اين سخنان را شنيد، به مردم خطاب كرد و به زبان عربي فرمود:
واي بر شما، كه مريد چنين شخصي شده‌ايد!!
مردم با شنيدن اين داستان به خانة ابراهيم خان هجوم بردند كه او را بكشند، او متوجّه شد و فرار كرد.

خانه‌اش را خراب كردند و اموالش را غارت نمودند، ولي به خودش دسترسي پيدا نكردند، اكنون هم كوچة ابراهيم خان در نجف معروف است.1

مگر شیطان از بهشت بیرون نشد؟ پس چگونه آدم را فریب داد؟

این متن رو یکی فرستاد.جوابش چی میشه؟

ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﺪﺍﺭﺱ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺗﻬﺮﺍﻥ؛
ﻣﻌﻠﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺩﺭ ﻧﻤﺎﺯﺧﺎﻧﻪ ﺻﺤﺒﺖ می کرد، ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﮐﻼﺱ ﺍﻭﻝ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺍﺯ
ﻣﻌﻠﻤﺶ ﭘﺮﺳﯿﺪﻩ: ﻣﮕﺮ ﻭﻗﺘﯽ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ،
ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﮑﺮﺩ؟
ﻣﻌﻠﻢ گفت: ﺑﻠﻪ ﻫﻤﯿﻨﻄﻮﺭﻩ.
ﺷﺎﮔﺮﺩ ﮔﻔﺘﻪ:
ﭘﺲ ﭼﻄﻮﺭ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﻬﺸﺖ ﺑﺸﻮﺩ ﻭ ﺁﺩﻡ ﻭ ﺣﻮﺍ ﺭﺍ ﮔﻮﻝ ﺑﺰﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﯿﺐ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﻧﺪ؟
ﻣﻌﻠﻢ ﻓﻘﻂ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﺪﺍشت.