[=&]اگر در اینترنت بگردید هر جایی برای پاسخ به شبهه کنیز دیده اید عبارت "ملکت ایمانکم" را به معنای برده یا کنیزی که در جنگ اسیر شده اند در نظر گرفته اند در حالی که اینطور نیست. در این زمینه بنده حرف های جدیدی دارم که خدمتتون عرض میکنم.
[/]
[=&]1. [/][=&]مصداق "ملکت ایمانکم" اسیر جنگی نیست[/]
[=&]چه کسانی مصداق عنوان کنیز (ما ملکت ایمانهم) هستند؟[/][=&]
[/][=&]معمولا برای این تعبیر دو مصداق در نظر می گیرند : یکی اسرای جنگی و دیگری بردگانی که به عنوان عبد یا کنیز فروخته می شدند[/][=&].
[/][=&]جواب : اسرای جنگی برده نمی شوند و مصداق [/][=&]([/][=&]ما ملکت ایمانهم) نیستند[/]
[=&]معنای "ملکت ایمانکم" مشخص است که معنی کلمه ای آن میشود "مالک پیمان ها" که در کمال تعجب مترجمین و مفسرین اون رو به معنای غنیمت جنگی میگیرند که این اشتباه است. کنیزان و غلامان برده هایی نبودند که از طریق جنگ بدست بیایند بلکه همان بردگانی بودند که در متن جامعه موجود بودند نه اسیران جنگی !!! به این ترجمه که اتفاقا معروف است دقت کنید:[/]
[=&]و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانی که [از راه اسارت] مالک شده اید؛ ...[/]
[=&]دقت کنید مترجمین خودشان عبارت [/][=&]][/][=&]از راه اسارت[/][=&][[/][=&] را به آیه اضافه کردند و در واقع تفسیر را در متن ترجمه آورده اند و این اشتباه است .[/]
[=&]در آیه [/][=&]۴[/][=&] سوره محمد راجع به اینکه چگونه باید با اسرای جنگی برخورد کرد این چنین آمده است[/][=&]:[/][=&] فَإِمَّا مَنَّا بَعْدُ وَ إِمَّا فِدَاءً یعنى "یا بر آنان منت نهید [و آزادشان کنید]، یا از آنان [در برابر آزاد کردنشان] فدیه و عوض بگیرید"[/]
[=&]خیلی جالب است با اینکه قرآن تنها دو راه را برای برخورد با اسرا معرفی کرده است مفسرین و علماء ، راه سومی را نیز بیان کرده اند که بر خلاف آیات قرآن است !!! ( البته جلوترراجب این آیه زنان شوهر دار بحث خواهم کرد و قضیه اصلا چیز دیگریست)[/]
[=&]در فرق بین برده گیری و برده داری باید خود دقت کنید. برده گیری یعنی اینکه ابتدا به ساکن افرادی را که برده نیستند و آزادند برده کنیم ولی برده داری یعنی اینکه چگونه با افرادی که به هر دلیلی برده شده اند برخورد کنیم؟ در اسلام برده داری هست و قوانینی برای اداره ی بردگان و آزادی تدریجی آنها وجود دارد ولی برده گیری وجود ندارد یعنی این گونه نیست که اسلام بخواهد افرادی را که آزادند برده اعلام کند و
این باور غلط است که برده اسیر جنگی میشود !!!
[/]
[=&]2. [/][=&]اسیر در خانه ؟؟؟!!![/]
[=&]به نظر شما آیا مردم دیوانه بودند که اسیر جنگی را به خانه خود بیاورند و آن ها را تربیت کنند ؟؟؟اصلا چه طور کسى که پدرش، برادرش و شوهرش به دست مسلمانان کشته شده است، در خانه مسلمانان زندگى مىکند و کنیز و نوکر آنان است، امّا هیچگاه به فکر نمىافتد با سمدادن یا با کارد آشپزخانه یا … مالک خود را بکشد؟ چهطور حسّ انتقام از آنان گرفته شده به طورى که حتى یک مورد ترور گزارش نشده است؟ از نظر عقلی چنین چیزی غیر ممکن است. اسیر احکام خودش را دارد و برده نمیشود
[/]
[=&]3. [/][=&]آزادی اسیران توسط پیامبر اسلام[/]
[=&]اگر در آیات و روایات بگردید فراوان آیات و روایاتی را پیدا میکنید که به آزادی اسیران اشاره دارد و این با برده گیری در تنافقض است ، نمیشود هم به اسیران لطف نمود هم آنها را به کنیزی گرفت.[/]
[=&]پیامبر به هر بهانهاى، اسیران جنگى را آزاد مىنمودند؛ به عنوان مثال در جنگ بدر، اسیران زیادى گرفته شد. امّا در مقابل پرداخت مال، آزاد شدند؛ زیرا مسلمانان فقیر بودند و مىخواستند بنیه مالى خود را تقویت نمایند. در جنگ احد، احزاب و فتح مکه، اسیرى گرفته نشد[/][=&]. [/][=&]امّا در جنگ هوازن، خیبر، بنى المصطلق و … اگرچه گروهى به اسارت درآمدند،[/]
[=&]مثلاً در جنگ بنىالمصطلق، پیامبر صلىاللهعلیهوآله با جویریه ـ دختر رییس قبیله ـ ازدواج کرد. وقتى مردم دیدند اسیرانى که در خانه دارند، از خویشاوندان همسر رسولاللّه هستند، آنگاه همه را آزاد کردند.(اسد الغابه ، جلد [/][=&]۷[/][=&] ، صفحه [/][=&]۱۲۶[/][=&] و الکامل فی التاریخ ، جلد [/][=&]۱[/][=&] ، صفحه [/][=&]۵۷۸[/][=&])[/]
[=&]در یکى دیگر از جنگها (جنگ هوازن) اسیران زیادى نصیب مسلمانان شدند و با[/][=&]
[/][=&]چارهاندیشى دقیق و حساب شده ی پیامبر صلىاللهعلیهوآله همه آنان آزاد شدند. پیامبر صلىاللهعلیهوآله به آنان یاد داد پس از اینکه نماز ظهر تمام شد، برخیزند و پیامبر صلىاللهعلیهوآله را نزد مردم و مردم را نزد پیامبر صلىاللهعلیهوآله شفیع قرار دهند. آنان نیز چنین کردند. آنگاه پیامبر صلىاللهعلیهوآله برخاست و آنچه از اسیران که سهم خود و فرزندان عبدالمطلب شده بود، بخشید[/][=&].
[/][=&]مهاجران و انصار نیز گروه گروه اسیران را آزاد کردند. تنها دو طایفه بنوتمیم و[/][=&]
[/][=&]بنوفزاره نبخشیدند که پیامبر صلىاللهعلیهوآله تعهد نمود از غنیمتهاى جنگ بعدى به آنان بدهد و همه قبول کردند[/][=&].
[/][=&]در این میان یک نفر که مالکِ پیرزنى فرتوت شده بود، راضى نشد، امّا سرانجام او نیز رضایت داد.( السیره النبویه ، مجلد [/][=&]۲[/][=&] ، جلد [/][=&]۳،۴[/][=&] ، صفحات [/][=&]۴۸۸[/][=&] و [/][=&]۴۸۹[/][=&])
[/][=&]مهمترین قسمت واقعه، پیشنهاد پیامبر صلىاللهعلیهوآله بود که آنان برخیزند و پیامبر صلىاللهعلیهوآله و مردم را شفیع نزد یکدیگر قرار دهند و به آنان وعده داد که در آن هنگام من سهم خودم و فرزندان مطلّب را مىبخشم و همین کار را نیز کرد تا مردم تحریک شوند و آنان نیز ببخشند و اسیران را آزاد کنند. سرانجام وقتى پیامبر صلىاللهعلیهوآله دید برخى از مسلمانان از اسیران خود نمىگذرند و آنان را آزاد نمىکنند، تعهد نمود که در مقابل هر نفر، سته فرائض (شش اسب یا شتر) بدهد.( همان ، صفحه [/][=&]۴۹۰[/][=&])[/]
[=&]و (نیکوکاران) غذاي (خود) را با اينكه به آن علاقه (و نياز) دارند به مسكين و يتيم و اسير ميدهند[/][=&].[/][=&](آیه 8 انسان)[/]
[=&]و بسیاری موارد دیگر...
[/]
[=&]4. [/][=&]آیا پیامبر کنیزی داشته که اسیر جنگی بوده است؟[/]
[=&]حال ممکن است شخصی به ما اشکال کند که این حرف شما با آیه [/][=&]۵۰[/][=&] سوره احزاب سازگار نیست. در این آیه راجع به زنانی که بر پیامبر حلال هستند صحبت شده است و یک گروه از این زنان این چنین معرفی شده اند : وَ مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ[/]
[=&]مراد از کنیزان در اینجا همان کنیزانی است که در متن جامعه وجود داشته است .[/][=&]پیامبر هیچ زنی را که در جنگ اسیر شده باشد برای خودش به عنوان برده که مصداق (ما ملکت ایمانهم) باشد نگرفت بلکه همسران پیامبر همگی از طریق ازدواج با او مرتبط بوده اند و اگر کنیزی هم بوده مثل ماریه قبطیه او اسیر جنگی نبوده است بلکه جزو همان دسته از کنیزانی بوده است که درجامعه ها رواج داشته است.[/]
[=&]در تفسیر نمونه آمده است : در اینکه آیا این حکم در مورد کدامیک از همسران پیامبر ص مصداق داشته؟ بعضى از مفسران گفتهاند[/][=&]: [/][=&]یکى از زنان پیامبر ص به نام” ماریه قبطیه” از غنائم و دو همسر دیگر بنام[/][=&]” [/][=&]صفیه” و” جویریه” از انفال بود که پیامبر ص آنها را از قید بردگى آزاد کرد و به همسرى خود پذیرفت، و این خود جزئى از برنامه کلى اسلام براى آزادى تدریجى بردگان و باز گرداندن شخصیت انسانى به آنها بوده است.(تفسیر نمونه، ج[/][=&]۱۷[/][=&]، ص[/][=&]: [/][=&]۳۷۷[/][=&])
[/][=&]از این حرف تفسیر نمونه واقعا باید تعجب کرد چرا که ماریه ی قبطیه اصلا جزو غنائم جنگی نبوده بلکه جزو دسته ی دیگری از کنیزان بوده . ماریه اصلا اسیر جنگی نبوده است بلکه طبق آنچه که در تفسیر التحریر و التنویر، ج[/][=&]۲۱[/][=&]، ص[/][=&]: [/][=&]۲۹۱[/][=&] آمده است پادشاه مصر او را به پیامبر هدیه داد و صفیه و جویریه طبق گفته ی خود تفسیر نمونه پیامبر با آنها ازدواج کرد نه اینکه آنها را به کنیزی گرفته باشد در حالی که آیه ، بحث کنیز را مطرح کرده است[/][=&].
[/][=&]به هر ترتیب خوب است تحقیق کنید که اگر مراد از تعبیر مَا مَلَکَتْ یَمِینُکَ مِمَّا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَیْکَ کنیزانی باشد که از طریق جنگ به پیامبر رسیده است و در واقع اسرای جنگی بوده اند کدام یک از زنانی که نزد پیامبر بوده اند مصداق این تعبیر بوده اند؟[/][=&]
[/][=&]مراد از کنیزان در اینجا همان کنیزانی است که در متن جامعه وجود داشته است نه گرفتن کنیز در جنگ !!![/]
[=&]5. [/][=&]تناقض نیکی به بردگان و برده گرفتن[/]
[=&]در گذشته بردگان و کنیزان زیادى در حجاز بودند که یا در جنگهاى قبل از اسلام، اسیر شده و بعد به عنوان برده فروخته شده بودند و دیگر عنوان اسیر بر آنها اطلاق نمی شد و یا آدمربایان، آنان را از آفریقا و سایر مناطق ربوده، در بازارهاى مکه، مدینه و … مىفروختند[/][=&].[/][=&] بردگانی که خدا دستور آزادسازی آنها را داده و برای آنها ثواب تعیین کرده یا کفاره گناهان آنها میشود از این دست بردگان بودند نه اینکه برویم اسیر بگیریم و بعد به آنها نیکی کنیم !!![/]
[=&]دستورهاى دینى که منجر به آزاد کردن برده مىشود معمولاً از این قبیل است[/][=&]:[/][=&] کفاره روزه خوردن به صورت عمدى[/][=&].[/]
[=&]) [/][=&]کفاره روزه خوردن به صورت عمدى.( کتاب وسائل الشیعه ، جلد [/][=&]۷[/][=&] ، ابواب ما یمسک عنه الصائم ، باب [/][=&]۸[/][=&])
[/][=&]۲[/][=&]) [/][=&]کفاره سوگند شکنى.( سوره مائده ، آیه [/][=&]۸۹[/][=&])
[/][=&]۳[/][=&]) [/][=&]کفاره قتل از روى خطا و جهالت.( سوره نساء ، آیه [/][=&]۹۲[/][=&])
[/][=&]۴[/][=&]) [/][=&]کفاره ی ظهار(سوره مجادله ، آیه [/][=&]۳[/][=&])
[/][=&]۵[/][=&])[/][=&]کفاره حد زدن به برده ، بدون اینکه گناهی مرتکب شده باشد.( روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، جلد [/][=&]۶[/][=&]، صفحه [/][=&]۲۷۶[/][=&])
[/][=&]۶[/][=&]) [/][=&]آزادسازى به مناسبت اعیاد و به دست آوردن اجر و ثواب الهى.( وسائل الشیعه ، کتاب العتق ، باب استحباب العتق)[/][=&]
[/][=&]۷[/][=&])[/][=&]یکی از مصرفهای زکات نیز آزادسازی بردگان است.( سوره بقره ، آیه [/][=&]۱۷۷[/][=&])[/]
[=&]8)کسانى از بردگانتان که درخواست مکاتبه (بازخرید) خود را مىکنند، اگر خیرى در آنان سراغ دارید با آنان مکاتبه کنید و از آن مالى که خدا به شما داده است به آنان بدهید[/][=&].[/][=&](سوره نور آیه 33)[/]
[=&]و بسیاری موارد دیگر ...[/]
[=&]به نظر شما میتوان از طرفی راه برده گیری را باز گذاشت و از آنطرف گفت آزادسازی بردگان ثواب دارد ؟؟؟ نه چون اسلام برده گیری را متوقف کرد و فقط برده داری باقی مانده بود
[/]
[=&]6. [/][=&]ماضی بودن افعال برده داری [/]
[=&]اگر شما در قرآن نظر بیفکنید هر جا در قرآن به چنین بردگانی اشاره شده است از فعل ماضی استفاده شده است نه مضارع و تعبیر از این بردگان با عنوان (مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ) آمده است یعنی آن افرادی که
قبلا مالک شده اید. اگر تعبیر ، به صورت [/][=&]([/][=&]ما تَملِکُ اَیمَانُکُم) بود به این معنا بود که شما می توانید از این به بعد نیز مالک بردگان شوید ولی با توجه به اینکه تعبیر به صورت ماضی آمده است می توان نتیجه گرفت که هر حکمی که برای بردگان آمده است مخصوص بردگانی است که قبلا مسلمانان مالک آن شده اند یعنی همان افرادی که هم اکنون در خانه های آنها وجود دارند[/][=&].
[/][=&]با توجه به این مطلب می فهمیم که اسلام مجوز اینکه از این به بعد می توانید مالک برده ای شوید را نداده است. پس اینکه مسلمانی بتواند از بازار برده فروش ها برده ای بخرد و از آن به عنوان برده استفاده کند صحیح نیست[/][=&]
[/]
[=&]7. [/][=&]قرض دادن کنیز[/]
[=&]کته ی دیگر اینکه همچنانکه در ابتدای بحث از یکی از سایت ها نقل شد برخی قائل اند که شخص می تواند کنیز خود را به دیگری قرض دهد تا او نیز از آن کنیز استفاده کند[/][=&].
[/][=&]این نظریه علاوه بر اینکه با کرامت زن در تناقض است با آیات قرآن نیز سازگار نیست[/][=&].
[/][=&]در آیه [/][=&]۶[/][=&] سوره مومنون رابطه ى جنسى حلال در دو مورد مجاز دانسته شده است و به اینگونه بیان گردیده است : إِلَّا عَلىَ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانهُمْ یعنى مومنین ، تنها آمیزش جنسى با همسران و کنیزانشان دارند[/][=&].
[/][=&]در این تعبیر طبیعتا مراد از همسران که رابطه ى جنسى با آنها حلال است همسر هر فردى براى خود آن فرد است و همین مطلب قرینه ای است برای اینکه مراد از ملک یمین که ارتباط جنسی با او حلال است ملک یمین هرکسی برای خودش است[/][=&].
[/][=&]پس آن حکمی که در رابطه ی با قرض دادن کنیز به دیگری داده شده است با این آیه سازگاری ندارد[/][=&].
[/][=&]و اما آیه ی دیگری که حکم قرض دادن کنیز با آن در تعارض است آیه [/][=&]۲۵[/][=&] سوره نساء است که می فرماید[/][=&] :
[/][=&]وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلاً أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُم بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ ءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[/][=&]
[/][=&]ترجمه : و از شما کسى که به سبب تنگدستى نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنیزان جوان با ایمانتان [ازدواج کنید و اظهار ایمان از سوى کنیزان در جواز ازدواج با آنان کافى است]. و خدا به ایمان شما [که کدام ظاهرى و کدام حقیقى و واقعى است] داناتر است. [آزاد و کنیز در اصل و نسب و در رابطه ایمانى] از یکدیگر، [و اعضاى یک پیکرید]، پس با کنیزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنید، و مهریه آنان را به طور شایسته و پسندیده به خودشان بپردازید[/][=&].
[/][=&]طبق این آیه کسانی که نمی توانند با زنان آزاد ازدواج کنند می توانند با کنیزی که در ملک دیگری است ازدواج کنند. پس اگر کسی می خواهد سراغ کنیزی که در ملک دیگری است برود آنچه که در قرآن آمده است ازدواج با آن کنیز با اجازه ی صاحب آن است نه اینکه بتواند کنیز را از صاحبش قرض بگیرد و بعد به او پس دهد !!![/][=&]
[/][=&]دلیل تعارضات برخی از احکام فقهی با آیات قرآن[/][=&]
[/][=&]پس حکمی که در فقه آمده است با آیات قرآن سازگار نیست و شاید این حکم های خلاف قرآن به این دلیل باشد که متأسفانه در طول تاریخ چندان روی قرآن سرمایه گذاری نشده است. اگر حوزه ها ما بجای حوزه ی فقهیه واقعا حوزه ی علمیه بود و قرآن به عنوان منبع اصلی دین در آن مورد توجه قرار می گرفت چنین احکام خلاف قرآن صادر نمی شد. شما ببینید در حوزه های ما قرآن که منبع اصلی دین ماست درس رسمی نیست. آیا از همین مطلب نمی توان به قوانینی که از چنین حوزه هایی بیرون می آید بی اعتماد شد؟ بگذریم
[/]
[=&]8. [/][=&]برده گیری یا برده داری مسئله اینست !!![/]
[=&]همانطور که بارها گفتم اسلام با برده گیری مخالف است مواردی که قرآن و روایات آمده مصداق همان برده هایی بود که در متن جامعه بودند نه اسیر. برده داری در اسلام لغو گردید و کار ناپسندی بود.[/]
[=&]ـ حضرت محمد(ص): بدترین مردم برده فروشانند. (کافی، ج [/][=&]۵[/][=&]، ص [/][=&]۱۱۴)[/][=&]
[/][=&]ـ رسول خدا(ص): جبرئیل نزد من آمد و گفت: ای محمد، بدترین افراد در امت تو برده فروشان هستند. (وسائل الشیعه، ج [/][=&]۱۷[/][=&]، ص [/][=&]۱۳۷)[/][=&]
[/][=&]ـ [/][=&]مغازه داری به پیامبر اسلام(ص) بسیار علاقهمند بود[/][=&]. [/][=&]هرروز قبل از آنکه به دنبال کارش برود، به محل اقامت پیامبر رفته حضرت را نگاهی می کرد و می رفت. پیغمبر متوجه این قضیه شد و هروقت او می آمد (و حضرت در میان مردم بود) سرش را بالا می کشید تا آن شخص بتواند او را ببیند[/][=&].
[/][=&]یک روز وقتی که از نزد حضرت رفت فوری برگشت. پیامبر با دیدن این رفتار، با اشاره از او خواست تا نزدش بنشیند. از او پرسید: چرا امروز برگشتی؟ جواب داد: چنان محبت شما در دلم افتاد که نتوانستم دنبال کارم بروم[/][=&].
[/][=&]پس از آن دیگر آن شخص نیامد. پیامبر از اصحابش سراغ او را گرفت. آنان خبر نداشتند. سپس همراه اصحابش به بازار رفتند و مغازه ی او را بسته دیدند[/][=&]. [/][=&]پیامبر از همسایگانش سراغ او را گرفت. گفتند: از دنیا رفت و او شخصی امین و راستگو بود الا اینکه دنبال زنان را می گرفت. (مثلا چشم چران بود)[/][=&].
[/][=&]پیامبر(ص) فرمود: خدا او را رحمت کند. او چنان مرا دوست داشت که اگر برده فروش هم بود خداوند او را می آمرزید. (کافی، ج [/][=&]۸[/][=&]، ص [/][=&]۷۷)[/]
[=&]رسول خدا(ص): کسی که شخصی آزاد را بفروشد توبه اش قبول نمی شود مگر او را دوباره آزاد گرداند. (مستدرک الوسائل، ج [/][=&]۱۳[/][=&]، ص [/][=&]۳۷۸)[/]
[=&]رسول اللَّه(ص)[/][=&]: [/][=&]خدا را خدا را در مورد بندگانتان در نظر داشته باشید. از هر آنچه می خورید به آنها بدهید و از آنچه می پوشید به آنها بپوشانید. به کاری که توانایی ندارند مجبورشان نکنید. (مستدرک الوسائل، ج [/][=&]۱۳[/][=&]، ص [/][=&]۳۷۹)[/]à[=&] به نظر شما میشود هم غذایمان را با بردگان تقسیم کنیم هم در جنگ آنها را به بردگی بگیریم ؟؟؟ مسئله چیز دیگری است[/]
[=&]شخصی از امام صادق(ع) پرسید: آیا میان دو برده که برادر هستند یا مادر و فرزند هستند می توان جدایی انداخت؟ فرمود: نه، حرام است مگر خودشان بخواهند. (من لا یحضره الفقیه، ج [/][=&]۳[/][=&]، ص [/][=&]۲۱۹[/][=&]) [/] [=&]امام صادق(ع): هرکه به برده ای فحش بدهد شلاق می خورد. (تهذیب الاحکام، ج [/][=&]۱۰[/][=&]، ص [/][=&]۷۱)[/] [=&]رسول خدا(ص)[/][=&]: [/][=&]خداوند هر گناهی را می بخشد مگر کسی که منکر مهریه شود یا مزد کارگر را ندهد یا شخص آزاد را بفروشد. (مستدرک الوسائل، ج [/][=&]۱۳[/][=&]، ص [/][=&]۳۷۸)[/] [=&]امام علی(ع) در نامه به امام حسن(ع) چنین نگاشت: برده ها را نیکو تربیت کن. اگر یکی از آنها مرتکب جرمی شد، از او در گذر زیرا عفو با قدرت بهتر از کتک زدن به جاندار است. (کنز العمال، ج [/][=&]۱۶[/][=&]، ص [/][=&]۱۸۳)[/] [=&]خادمان امام ابوالحسن(ع) می گویند: آن حضرت به ما فرموده بود: هرگاه در حال غذا خوردن بودید و رسیدم، بلند نشوید مگر غذا خوردنتان تمام شود[/][=&].
[/][=&]گاه می شد که آن حضرت بعضی از ما را صدا می زد، وقتی به او می گفتند که آنها مشغول غذا خوردن هستند، می فرمود: رها کنید تا غذا خوردنشان تمام شود[/][=&]. ([/][=&]بحار الأنوار، ج [/][=&]۷۴[/][=&]، ص [/][=&]۱۴۱[/][=&])[/] [=&]رسول اللَّه(ص): غذا و لباس برده باید در سطح معمول باشد و نباید به کاری که در توانش نیست، مجبور گردد. (کنز العمال، ج [/][=&]۹[/][=&]، ص [/][=&]۷۸)[/] [=&]اگر بردگان، رسول خدا(ص) را به غذا دعوت می کردند، قبول می کرد. (کنز العمال، ج [/][=&]۷[/][=&]، ص [/][=&]۹۸)[/] [=&]رسول اللَّه(ص): از هر آنچه می خورید به برده هایتان بدهید و از هرآنچه خود می پوشید به آنها هم بپوشانید. اگر خلافی مرتکب شدند که نخواستید از آن بگذرید، آنها را بفروشید ولی مجازاتشان نکنید. (کنز العمال، ج [/][=&]۹[/][=&]، ص [/][=&]۷۳)[/] [=&]امام صادق(ع): رسول خدا(ص) فرمود: میخواهید بدترین مردم را به شما معرفی کنم؟ گفتند: بله ای رسول خدا[/][=&].
[/][=&]یکی از آنها را کسی معرفی کرد که بنده اش را بزند. (بحار الأنوار، ج [/][=&]۷۴[/][=&]، ص [/][=&]۱۴۱)[/] [=&]رسول اللَّه(ص): هرکس کنیزی داشته باشد که او را خوب ادب کند و دانش به او بیاموزد سپس آزادش کرده به ازدواج در آورد، دو پاداش دارد. (السنن الکبرى ، ج [/][=&]۷[/][=&]، ص [/][=&]۱۲۸[/][=&]) [/] [=&]روزی امام علی(ع) با غلامش قنبر به بازار رفت. حضرت دو پیراهن یکی به دو درهم و دیگری به سه درهم خرید و به قنبر فرمود: پیراهن سه درهمی را تو بردار. قنبر گفت[/][=&]: [/][=&]تو به منبر می روی و با مردم بیش تر سر و کار داری، سزاوار است پیراهن بهتر را شما بپوشید. حضرت فرمود: ای قنبر، تو جوان هستی و باید مانند جوانان باشی. من از خدا شرم می کنم لباسی بهتر از تو بپوشم. (بحار الانوار، ج [/][=&]۷۱[/][=&]، ص ص [/][=&]۱۴۴[/][=&]) [/] [=&]شخصی از امام باقر(ع) پرسید: آیا می توان پشت سر برده نماز خواند؟ فرمود: ایرادی ندارد اگر به مسائل دینی آگاه است و آگاه تر از او در آنجا نیست. (کافی، ج [/][=&]۳[/][=&]، ص [/][=&]۳۷۵[/][=&]) [/] [=&]از امام صادق(ع) پرسیدند: آیا گواهی برده جایز است؟ فرمود: بله. (تهذیب الاحکام، ج [/][=&]۶[/][=&]، ص [/][=&]۲۴۸)[/] [=&]ابومسعود انصاری می گوید: داشتم غلامم را می زدم که صدایی از پشت سر شنیدم که می گفت: بدان ابومسعود، بدان ابومسعود که قدرت خدا بر تو بیشتر از قدرت تو بر برده است[/][=&].
[/][=&]وقتی به پشت سر نگاه کردم دیدم پیامبر(ص) است. گفتم: ای رسول خدا، او را برای خدا آزاد کردم. فرمود: اگر چنین نمی کردی، دری از آتش به روی تو باز می شد. (مستدرک الوسائل، ج [/][=&]۱۸[/][=&]، ص [/][=&]۲۹)[/] [=&]از امام باقر(ع) یا امام صادق(ع) در مورد برده ای پرسیدند که امام جماعت عده ای می شود که به امامت او راضی هستند و بیش از همه قرآن می خواند. فرمود: ایراد ندارد. (تهذیب الاحکام، ج [/][=&]۳[/][=&]، ص [/][=&]۲۹)[/] [=&]رسول خدا(ص): بهترین شما خوشرفتارترین شما با بردگان است. (کنز العمال، ج [/][=&]۹[/][=&]، ص [/][=&]۷۶)
[/]
[=&]9. [/][=&]چرا اسلام مجوز هم خوابی با کنیز را بدون عقد و بدون رضایت و بدون مهریه داده است؟
[/]
[=&]اگر اسلام رابطه ی جنسی با کنیز را جایز دانسته است از روی ناچاری است چرا که بالاخره از قبل ، کنیزان در خانه ی مولا بوده اند و مورد بهره ی جنسی نیز قرار می گرفته اند و چه بسا حامله هم شده باشند و بچه نیز داشته باشند یا هم اکنون که اسلام آمده است کنیزی از مولایش حامله باشد. حال اگر اسلام بخواهد اعلام کند که از این به بعد رابطه ی جنسی ممنوع است مفسده هایش بیشتر است[/][=&].[/]
[=&]وقتی کسی در خانه اش قبلا با کنیزش طبق قوانین خودشان رابطه ی جنسی داشته است و از هم دیگر لذت برده اند ، حال اگر بخواهیم بگوییم که رابطه ی جنسی از این به بعد ممنوع است باید آنها را از همدیگر جدا کنیم ولی اینکه بخواهیم آنها را در یک خانه نگه داریم و با اینکه آنها قبلا بر همه ی بدن یکدیگر اشراف داشته اند آنها را از لحاظ جنسی بر یکدیگر حرام کنیم عملا قانونی صادر کرده ایم که انجام دادن آن ممکن نیست.[/] [=&]اصلا اگر کنیزی بچه دار میشد زمینه آزادی اش فراهم میشد و خودش و فرزندش از مالکیت مولی خارج میشدند.[/]
[=&]این نکته نیز قابل توجه است که اصلا چه بسا مالک کنیز ، او را بیشتر برای کارهایش استفاده می کرده و رغبت جنسیِ زیادی به او نداشته است و در نتیجه نیاز جنسی کنیز باقی بوده و به همین خاطر خدا در آیه [/][=&]۳۲[/][=&] سوره نور می گوید کنیزان را به ازدواج درآورید. اگر واقعا کنیز از لحاظ جنسی تأمین بوده است چرا قرآن دستور می دهد که کنیزان را به ازدواج در آورید؟ این نشان می دهد که اتفاقا مولی کنیزش را ارضای جنسی نمی کرده است و یا اگر هم ارضای جنسی می کرده است قرآن دوست دارد که کنیز از طریق همسرش ارضای جنسی شود نه مولایش[/][=&].[/]
[=&]به هر حال اینکه قرآن در آیه [/][=&]۳۲[/][=&] سوره نور دستور به ازدواج دادن کنیزان داده است یکی از دو علت زیر و چه بسا هر دو علت را داشته باشد[/][=&] :[/]
[=&]الف) کنیزان از طرف مولی ارضای جنسی نمی شده اند[/][=&].[/]
[=&]ب) قرآن دوست دارد که کنیز از طرف همسر خودش و طبق ازدواج شرعی ، ارضای جنسی شود نه از طریق مولی[/][=&].[/]
[=&]طبق هر دو علتی که بیان شد می فهمیم که قوانین اسلام در مورد کنیز قوانین صحیحی است[/][=&].[/]
[=&]به این نکته نیز توجه شود رابطه ی جنسی مولی با کنیز در آن زمان نوعی کسر شأن برای مولی بوده است چون کنیز شخصیت درجه ی دوم جامعه محسوب می شده است و افراد معمولا دوست ندارند که با شخصیت درجه ی دوم جامعه رابطه داشته باشند و به همین خاطر است که در آیه [/][=&]۲۵[/][=&] سوره نساء خداوند ازدواج با کنیز را در صورتی پیشنهاد می دهد که افراد نتوانند ازدواج طبیعی داشته باشند و تازه چون ازدواج با کنیز دارای سختی های مربوط به خودش می باشد آنها را به صبر تشویق می کند.[/] [=&]پس طبق معمول ، این کنیز است که خواستار رابطه با مولی است نه برعکس. بنابراین بر خلاف آنکه در تصور ما این است که رابطه ی جنسی با کنیز نوعی بی احترامی به او محسوب می شود
اتفاقا مولاها در آن روزگار این گونه نبوده است که برای رابطه ی جنسی با کنیز سر و دست بشکنند. از آن طرف شخصیت درجه ی دوم جامعه برایش بسیار خوب است که زیردست شخصیت درجه ی اول جامعه باشد. امروزه بسیاری از زنان حاضرند تحت سرپرستی یک مهندس قرار گیرند و حتی آقای مهندس از آنها بهره ی جنسی ببرد. این آقای مهندس است که کسر شأن خود می داند با هر زنی رابطه داشته باشد. امروزه اصلا بسیاری از زنان مطلقه خودشان خواستار رابطه ی جنسی هستند. پس اینکه کسی بگوید کنیزان خواستار رابطه ی جنسی نبوده اند واقع گرایانه نیست.[/]
[=&]وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنکُمْ طَوْلاً أَن یَنکِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مَّا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُم مِّن فَتَیَاتِکُمُ الْمُؤْمِنَاتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِکُم بَعْضُکُم مِّن بَعْضٍ فَانکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ ءَاتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[/]
[=&]ترجمه : و از شما کسى که به سبب تنگدستى نتواند با زنان آزاد مؤمن ازدواج کند، با کنیزان جوان با ایمانتان [ازدواج کنید]. و خدا به ایمان شما داناتر است از یکدیگر، پس با کنیزان با اجازه صاحبانشان ازدواج کنید، و مهریه آنان را به طور شایسته و پسندیده به خودشان بپردازید.(سوره نسا آیه 25)[/] [=&]همانطور که میبینید اینطور نبوده که مردان برای ارتباط با کنیزان سر و دست بشکنند برای همین خدا دستور میدهد اگر پول ندارید با کنیزان با ایمان اردواج کنید
[/]
[=&]10. [/][=&]اگر احترام به برده خوب است پس چرا خدا آنها را با ضمیر شی خطاب میکند ؟[/]
[=&]و اما ممکن است کسی سوال کند با اینکه از لحاظی تعبیر مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ طبق گفته ی شما نوعی احترام به بردگان است و بالاخره در لفظ صراحتا نگفته است که آن ها در ملک دیگری هستند ولی از لحاظ دیگر در همین تعبیر نوعی بی احترامی به بردگان شده است چرا که در این تعبیر از (ما) که برای غیر عقلاء است استفاده کرده است و در واقع بردگان را عاقل حساب نکرده است و الا باید از لفظ (مَن) استفاده می کرد[/][=&].
[/][=&]در جواب این سوال باید گفته شود که اولا در قرآن برای خود خدا نیز از (ما) استفاده شده است آنجا که در آیه سوم سوره لیل آمده است : وَ مَا خَلَقَ الذَّکَرَ وَ الْأُنثىَ یعنی خدایی که نر و ماده آفرید[/][=&].
[/][=&](ما) بجای (مَن) بکار می رود همیشه دلالت بر این نمی کند که مصداق (ما) غیر عقلاء هستند بلکه منظورهای دیگری در نظر است که از (ما) استفاده شده است[/]
[=&]بکار بردن (ما) در تعبیر مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ برای این است که می خواهد بیشتر به صفت اشاره داشته باشد تا مصداق[/][=&].[/]
[=&]برای مثال : اگر گفته شود (ما تزوجت؟) مراد این است که با چه زنی ازدواج کردی یعنی صفت زنی که با ازدواج کردی چیست؟ ولی وقتی گفته شود [/][=&]([/][=&]من تزوجت؟) مراد این است که با چه زنی ازدواج کردی یعنی اسم آن زن و نسبش چیست؟[/]
[=&]با توجه به توضیحی که داده شد می فهمیم که بکار بردن (ما) در تعبیر مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ نه تنها بی احترامی به بردگان نیست بلکه نوعی احترام نیز به آنها هست چرا که قرآن بجای اینکه به اشخاص اشاره کند به صفات اشاره کرده است و بجای اینکه خود بردگان را در ملک دیگری بداند صفت آنها را در ملک دیگری دانسته است . شما ببینید در رابطه ی با همین تعبیر مَا مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ معمولا این چنین معنا می کنند : افرادی که آنها را مالک شده اید[/][=&].[/]
[=&]این ترجمه اشتباه است. معنای دقیق عبارت این است :
افرادی که عهد و پیمان شما مالک آنهاست.
[/]
[=&]11. [/][=&]چرا اسلام یکدفعه برده داری را ممنوع نکرد ؟[/]
[=&]اتفاقا این یکی از خوبی های اسلام است که برای از بین بردن فساد ، ضربتی و یکدفعه ای عمل نمی کند و مثلا شراب را در چند مرحله حرام می کند.حال آنها که در بحث برده داری به اسلام اشکال می گیرند متوجه نیستند که برای از بین بردن اخلاق بد در جامعه وقت لازم است و نمی توان یکدفعه اخلاق بد را در جامعه از بین برد[/][=&].[/]
[=&]بالاخره مالک قبلا برای خرید برده پول داده است و اگر چه چنین خریدی از دید اسلام صحیح نبوده است ولی به هر حال این خرید در زمانی صورت گرفته که هنوز اسلام حکمی صادر نکرده بوده است. حال اسلام نمی تواند حکمی دهد که مالک نیز صد درصد متضرر شود و در نتیجه مالکان دست به اعتراض بزنند و بگویند ما برای خرید بردگان پول داده ایم و اسلام می خواهد آنها را مفت از چنگ ما درآورد[/][=&].
[/][=&]بله اسلام با قوانین خود و جبران خسارت برای مالکان ، آرام آرام بردگان را از چنگال مالکان بیرون می کشید. قوانین مختلفی که اسلام برای آزادی بردگان قرار داد همگی شاهد بر همین مطلب است از جمله آزادی بردگان به عنوان کفاره ی گناهان ، آزادی بردگان از طریق زکات ، آزادی بردگان از طریق قرارداد مکاتبه ی برده با مالک که در آیه [/][=&]۳۳[/][=&] سوره نور به آن اشاره شده است[/][=&].
[/][=&]ولی با همه ی این احوال اگر برده ای دوست داشت برده بماند و برده بودن به نفعش بود چرا اسلام قانونی صادر کند و بخواهد او را از برده بودن خارج کند. بله اسلام طبق آیه [/][=&]۳۶[/][=&] سوره نساء به مسلمانان دستور داد که نسبت به بردگان احسان داشته باشید و برده را ، هم ردیف پدر و مادر و خویشاوند و همسایه قرار داده است. به این آیه توجه کنید[/][=&] :
[/][=&]وَ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ لَا تُشرِْکُواْ بِهِ شَیْئا وَ بِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَنًا وَ بِذِى الْقُرْبىَ وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینِ وَ الجَْارِ ذِى الْقُرْبىَ وَ الجَْارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ[/][=&]
[/][=&]ترجمه : و خدا را بپرستید، و چیزى را شریک او قرار ندهید، و به پدر و مادر و خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و همسایه نزدیک و همسایه دور و همنشینان و همراهان و در راه ماندگان و بردگان نیکى کنید[/][=&].
[/][=&]پس مسلمانان موظف بودند که نسبت به بردگان نیکی کنند. بنابراین چه بسا برده ای ، برده بودن در خانه ی مسلمانان برایش بهتر از آزاد شدن بوده است[/][=&].
[/][=&]آیا اسلام نمی توانست بردگان را به شهر و دیار خودشان بفرستد؟[/][=&]
[/][=&]و اما اینکه کسی توقع داشته باشد که اسلام با پول خود بردگان را به شهر و دیار خودشان بفرستد این حرف با اشکالاتی رو به رو است از جمله اینکه مشکلات آن زمان در جامعه ی تازه ظهور یافته ی اسلام آنقدر زیاد بود که حتی مسلمانان در برخی شرائط با فقر دست و پنجه نرم می کردند و بودجه ی حکومت اسلامی واقعا با توجه به شرائط آن روز اصلا به چنین کاری نمی رسید که بخواهد بردگان را از مالک بخرد و آنها را با پول خود به دیار خودشان بفرستد ، از آن طرف چه کسی باید کنیزان را به دیار خود بفرستد و با کدام امنیت؟ ، از طرف دیگر با توجه به زندگی قبیله ای آن زمان آیا می توان اطمینان پیدا کرد که اصلا قوم و قبیله ی کنیز زنده اند و در همان جا ساکن اند که قبلا بوده اند. بنابراین ، فرستادن بردگان و کنیزان به دیار خود فرضی است که اگر کسی شرائط آن زمان را بررسی کند هیچ گاه این فرض را به عنوان راه حلی عقلایی مطرح نخواهد کرد[/][=&]
.[/]
[=&]12. [/][=&]قضیه زنان شوهردار[/]
[=&]ترجمه : و [ازدواج با] زنان شوهردار [بر شما حرام شده است] مگر زنانى که ملک یمین شما هستند و زنان دیگر غیر از این [زنانى که حرمت ازدواج با آنان بیان شد] براى شما حلال است، که آنان را با [هزینه کردن] اموالتان [به عنوان ازدواج] بخواهید.[/][=&] ([/][=&]نساء-[/][=&]۲۴[/][=&])[/] [=&]طبق توضیحاتی که در طول بحث دادیم می فهمیم که مراد از استثناء ملک یمین از زنان شوهر دار این است که کنیزان ممکن است دارای شوهر باشند و قبل از کنیز شدن ، شوهر داشته باشند و مثلا وقتی از آفریقا آورده شده اند در آنجا شوهر داشته اند. و اما حال که کنیز شده اند با اینکه در واقع شوهر دار هستند ولی می توان با آنها ازدواج کرد چرا که کنیز شدنشان در حکم طلاق از شوهر است.[/] [=&]این حکم البته حکمی عقلانی است چرا که بالاخره کسی که در آن زمان کنیز می شد عملا دیگر نمی توانست به شوهر خود بازگردد. حال آیا باید چنین شخصی تا آخر عمر از شوهر کردن منع شود؟[/] [=&]در اینجا دین انعطافی به خرج داده است و کنیز شدن او را در حکم طلاق از همسر سابق قرار داده است تا بتواند ازدواج کند. پس این حکم اسلام نه تنها به ضرر کنیز نیست بلکه به نفع اوست چون با این حکم ، تازه به سر و سامان می رسد و مهریه و نفقه نیز دریافت می کند.[/] [=&]این نکته را باز ذکر کنم که کنیز از طریق جنگ و اسیر شدن کنیز نمیشود و
ترجمه هایی در واقع کلمه "ملکت ایمانکم" را تفسیر (نه ترجمه) میکنند مردود هستند. معنی ملکت ایمانکم واضح است = مالک پیمان ها نه غنیمت جنگ یا کسی که از راه اسارت کنیز میشود
[/]
[=&]یک نکته ظریف خارج از بحث :
[/]
[=&]همانطور که در بالا توضیح دادم خداوند بردگان را با "ملکت ایمانکم" خطاب کرده در حالی میتوانست بگوید التي تملكها یا الفاظ دیگری که بگوید شما مالک آن افراد هستید اما خداوند مالکیت را به "پیمان و عهد" نسبت داده یعنی گفته شما مالک آنها نیستید بلکه عهد و پیمان شما مالک آنهاست و این نکته ای است که خداوند شخصی را مالک شخص دیگری نمیگرداند.[/]