جمع بندی اخلاق و عرفان

دچار تناقض شدم...

انجمن: 

یا رئوف

دوستی پرسیدن:

دچار یک تناقض شدم.میگن وقتی کار برای خدا باشه اگر کسی بهت چیزی گفت یا حقت رو خورد یا کلا اذیتت کرد ناراحت نشو،من یه زمانی این کار رو کردم اما احساس کردم احساساتم رو از دست دادم آدم بی تفاوتی شدم یعنی خیلی ها بهم میگن تو احساسات نداری و از همه مهمتر اینه که خودم بیشتر اذیت میشم چون احساس میکنم با یه سنگ فرقی ندارم.
میگه میشه آدم کسی اذیتش بکنه اما ناراحت نشه؟؟اذیت نشه؟؟خب با ذات آدم مغایرت داره

و سخت تر از این همه اینه که من بیشترین کسایی که موجب آزار و اذیتم میشن آدم های مذهبی هستن....

تفاوت عوالم فلسفه با عوالم عرفان

سلام
من چند وقت پیش یک مطلبی می خوندم که این شعرای بزرگ که هم عارف بودن و هم فیلسوف، در بطن حرفاشون از عمق و پیچیدگی های بسیاری از درون عوالم خلقت سخن می گفتند

در جایی خوندم که کسی که فیلسوف هست به بسیاری از عوالم (که برزخ نزدیک ترینشون هست) دائم در سفر هست مثل امام خمینی استاد مطهری و ایت الله طباطبایی در عصر ما و افلاطون و بطلمیوس و دیگران در عهد باستان!

الان سوالم این هست که ما اصلا چند نوع علم داریم که باعث کشف عوالم می شوند و تفاوتشون در چیست؟( مثل علم حکمت-علم فلسفه-علم عرفان و غیره)

با تشکر

آیا آسیب های رعایت نکردن احکام اخلاقی بیشتر از احکام شرعی است؟

انجمن: 

سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم.

به نظرم میاد ما مسلمانان درباره بعضی احکام شرعی و اخلاقی دچار سوء تفاهم شدیم و مرتکب اشتباهاتی میشیم.

در این تاپیک قصد دارم فقط درباره دوتا از این اشتباهات صحبت کنم.

اشتباه اول: فرصت های معنوی را تبدیل به فرصت های مادی می کنیم.

فرض کنید یک مرد متاهلی که صاحب زن و فرزند هست و وضع مالی خیلی خوبی داره و اهل نماز و روزه هم است

امروز متوجه میشه که صیغه کردن نه تنها حلال است بلکه مستحب هم هست.

خیلی خوشحال میشه و با خودش میگه

«حالا که حلاله و ثواب هم داره برم یه چند تا زن بیوه پیدا کنم صیغه شون کنم و رابطه با زنهای دیگه رو هم تجربه کنم، تمام حق و حقوقشون رو هم می پردازم.»

در حالی که اگر این شخص اثر رعایت کردن/نکردن احکام اخلاقی رو در زندگی درک میکرد. به محض اینکه متوجه میشد صیغه کردن شامل چه زنهایی می شود

با خودش میگفت:
«من که وضع مالی خوبی دارم بهتره برم چند تا زن بی سرپرست رو پیدا کنم و شرایط ازدواج دائم رو واسشون فراهم کنم.
خرج ازدواجشونو بدم. اگر همسرش بیکار هست توی دست و بالم بهش کار بدم تا زندگی شیرین تری داشته باشند.
اگر در اثر تنهایی و نداشتن سرپرست مشکل روحی پیدا کردند با خرج خودم پیش روانشناس بفرستمشون تا مشکلاتشون رو حل کنند.»

متاسفانه ما در بعضی مستحبات یا اعمالی که حرام نیستند به طرز عجیبی فرصت های معنوی را تبدیل به فرصت های مادی می کنیم که هیچ نیازی به آنها نداریم.

اشتباه دوم: اگر عملی مستحب باشد یا حرام نباشد، نمی تواند مفسده ایجاد کند.

بعضی ها فکر میکنند مثلا چون صلوات فرستادن کلی ثواب داره. پس هر مدلی ازش استفاده کنند به هیچ وجه هیچ آسیبی به انسان نمی زنه.

در حالی که اصلا اینطور نیست. مثلا طرف میشینه روزی دو هزار بار صلوات می فرسته.

یا میره در به در دنبال یه زنی می گرده که بتونه صیغه اش کنه و به خیال خودش کار مستحب انجام بده.

یا مثلا شخصی متوجه میشه که شاد کردن دل دیگران خیلی ثواب داره.

با خودش میگه «خیلی خوب. من میرم یه برنامه توی تلویزیون راه میندازم و مردم رو می خندونم.»

بهش میگن «آقا راه های بهتری هم هست که مورد تایید دین باشه ها. می خوای بهت پیشنهاد کنیم؟»

میگه «نخیر نیازی نیست. من می خوام همینجوری که خودم دوست دارم مردم رو شاد کنم و ثواب ببرم»

بهش میگن «آقا نظرت چیه مازراتی زیر پاتو بفروشی، یه ماشین مدل پایین تر بخری ، و باقی پول رو به مردمی کمک کنی که نون شب ندارن بخورن؟»

میگه «نخیر نیازی نیست. من با برنامه ای که خودم دوست دارم مردم رو شاد می کنم.
اگر حدیثی یا روایتی هم پیدا کردم که کارهای منو تایید میکرد توی برنامه ام برای مردم عزیز ایران می خونم»

یا مثلا در دین اسلام برده داری یه جاهایی تحت شرایطی ممکنه آزاد باشه.

حالا بعضی ها میان به جای اینکه به این شرایط به چشم یه فرصت معنوی نگاه کنند که برده رو آزاد کنند و برای شان و شخصیتش ارزش قائل باشند.

میان به چشم یه فرصت مادی بهش نگاه میکنند و میگن « خوبه واسه تنوع یه مدت ارباب باشیم»

این افراد به مرور زمان بخاطر آزادی عملی که به خودشون میدن تبدیل به انسان های زورگو و متکبر میشن و به خیال خودشون کارشون مشکل شرعی نداره.

ولی نمی دونن این آزادی عمل ها هرچند در برابر کارهای حلال ، روز به روز اراده شون رو ضعیف تر میکنه

و یه روز به خودشون میان می بینن و می خوان از کارهاشون دست بردارند ولی می بینند نمی تونند دل بکنند و اراده شون خیلی ضعیف شده.

به نظر من رفتن توی همچین مسیرهایی آدم رو به بیراهه های خیلی خطرناکی می بره که گاهی واقعا غیر قابل جبران هستند.

متاسفانه ما اخلاق رو اصلا جدی نمی گیریم. در حالی که به نظر من اخلاق از احکام خیلی مهم تره.

چون شما تکلیفت با حلال و حرام روشنه. می دونی چی حلاله چی حرامه و نتیجه اش چیه.

ولی از آسیب های آزادی عملی که بخاطر حلال بودن یا مستحب بودن یک عمل و حذف اخلاق به خودت میدی آگاه نیستی.

مثلا همون آقایی که گفتم وضع مالی خوبی داره و تازه فهمیده صیغه کردن مستحبه رو در نظر بگیرید.

این شخص به این حساب که کارش مستحبه بخش زیادی از وقتش رو به دنبال مورد های مناسب برای ازدواج موقت می گرده.

یه دفعه به خودش میاد می بینه ده سال گذشته. توی این ده سال با 80 تا زن مختلف ازدواج موقت کرده و رابطه داشته.

هیچ کار مفیدی هم انجام نداده. وقت و عمری که می تونست صرف کارهای مهم تر بکنه.

صرف خدمت به دین بکنه. صرف کسب علم و دانش برای کمک به اسلام بکنه.

رفته صرف رابطه هایی کرده که با رفتن به مشاوره می تونست همه اش رو با همسرش انجام بده و این همه هزینه ی الکی هم نکنه.

تازه این شخص با این آزادی عملی که به خودش داده تنوع طلب هم شده و اراده اش هم ضعیف شده

و اگر خدای نکرده همسرش رو از دست بده و دیگه کسی رو برای برطرف کردن نیاز جنسیش نداشته باشه

به شدت مستعد این هست که به فساد جنسی کشیده بشه.

اینجور کارهایی که فکر میکنیم چون حلال یا مستحب هستند دیگه توی مسیرشون هیچ آسیبی نمی بینیم قاتل خاموش دنیا و آخرت انسان هستند.

شاید به همین دلیل باشه که کارشناسان مشاوره وقتی کسی با همسرش مشکل پیدا میکنه اصلا ازدواج موقت رو توصیه نمی کنند و مدام میگن مشکلت رو با همسرت حل کن.

می خواستم نظر کارشناس محترم رو درباره مطالبی که گفتم و درستی و غلطیشون بدونم.

آیا گناه «زنا» مراتب دارد؟

سلام و درود به شما عزيزان
ميخواستم بفرماييد منظور از زنا چيه و آيا زنا فقط به دخول اتلاق ميشه يا هر رابطه اى كه باعث ارضا شدن بشه زنا بحساب مياد
مثلا ممكنه شخصى با بوسيدن ارضا بشه يا تماس بدنى هم ارضاش كنه
ممنون ميشم جواب بديد

می خواهم همیشه در این حال خوب بمانم!

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود



سلام به همه اعضای انجمن و کارشناس محترم
مدتی هست که در این انجمن عضو شدم ، هرچند خودم خیلی اهل سوال پرسیدن نیستم اما از مطالب خوب و مفید اون استفاده می کنم
اما مساله ای برای من به وجود اومده که دیدم بهتر است از کارشناس محترم و سایر اعضای انجمن راهنمایی بخواهم

آدمی هستم متاهل هستم و مذهبی،
نسبت به حضور در برخی مجالس و مهمانی ها و برخی رفتارها حساس بوده و هستم
(اینها رو گفتم تا کمی با روحیه من اشنا بشید!)

امسال اربعین خدا به من توفیق داد با همه رو سیاهی ام زائر کربلا بشم اونم در شرایطی که شاید احتمال جور شدن کارهای من
و برطرف شدن موانع کم بود ، اما بهرحال اقا طلبیدند و راهی کربلا شدم
اینکه این سفر در روزهای آخر فراهم شد باعث شد تا خیلی به ائمه (ع) و اقا اباعبدالله الحسین (ع) متوسل بشم
یه جورایی دلم در حال شکستن بود که شکر خدا راهی شدم.

این حالم باعث شد در سفر خیلی مراقب خودم باشم
با هر کسی هم صحبت و هم کلام نشم و اون هم در مواقع ضرورت حرفی می زدم
مراقب ساعات خواب و بیداری باشم از هر غذایی استفاده نکنم
حجاب و پوشش ام اگرچه هیچی مشکل و نقصی نداشت اما اونجا بیشتر و بهتر مراعات کردم
نسبت به مستحبات ، که قبلا خیلی راغب نبودم، سعی کردم تا جایی که می تونم و ظرفیتش رو دارم در این سفر انجام بدهم
مثل نافله برخی نمازها ، نماز شب ، زیارت عاشورا هر روز ، زیارت امام زمان (عج) هر روز و ... موارد دیگری که شاید گفتنش خیلی ضروری نباشه

با اینکه قبلا هم کربلا مشرف شده بودم اما این سفر یکی از بهترین سفرهای من بود
ولی هرچه که بود تموم شد و خاطراتش و افسوس اینکه نتونستم اونجوری که باید و شاید استفاده کنم بر دلم موند crying

الان که به وطن و شهر خودم رسیدم و دوباره در محل زندگی و خانواده و شهر خودم هستم مساله ای برای من پیش اومده
احساس می کنم حال خیلی خوبی دارم (تو رو خدا فکر نکنید که چشم برزخی دارم یا خیلی مقامات آنچنانی) ، نه؛
فقط حالم خیلی خوبه، خیلی یعنی خیلی خیلی ...
با اینکه قبلا اهل مجالس گناه و معصیت نبودم اما الان حساسیتم بیشتر شده، تا در جمعی هستیم یک کسی حرفی می زنه که شاید غیبت هم نباشه
ولی سریع مجلس رو ترک می کنم
با اینکه قبلا در محل کار خیلی به چهره و صورت افراد غیر همچنس نگاه نمی کردم اما الان اصلا نگاه نمی کنم
چون اینطوری احساس راحتی بشتری دارم
یا نسبت به نمازهای مستحبی سعی می کنم تا جایی که می تونم مقداری اش رو انجام بدهم
و برخی نکات و موارد دیگه که گفتنش لازم نیست.

از یکطرف وسوسه شیطان هم هستش و مدام در من وسوسه می کند
حالا یه بار به صورت طرف مقابلت نگاه کن، مگه چی میشه؟
مگر این صحبت دوستت یا همکارت چه اشکالی داشت ؟ اونکه نمی خواست غیبت کنه
فقط داشت بدی هاش رو می گفت و ...
من دیگه می ترسم در مقابل این وسوسه ها و توجیهات کم بیارم

از جناب کارشناس و دوستان عزیزم تقاضا دارم به من کمک کنند تا در این حال خوب بمانم
حالی که از آن لذت می برم
حالی که بهم انگیزه و شور میده
حالی که مدام به من تذکر می دهد تو زائر حسین (ع) بودی مواظب باش تا این مقام و منزلت رو به راحتی از دست ندهی
می خواهم همیشه زائر حسین (ع)بمانم، میشه کمکم کنید؟

[SPOILER]

خدا را شاهد می گیرم مطالبی که اینجا گفتم و جناب مدیر ارجاع زحمت آن را کشیدند اصلا قصد ریا و خودستائی نداشتم
تنها برای اینکه این حال خوب را از دست ندهم مجبور شدم مطرح کنم.
خدایا توخود شاهد باش.

[/SPOILER]

از همه تون خیلی خیلی ممنونم
لطفا برام دعا کنید که خیلی محتاجم

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید @};-

ترک گناه و معامله با خدا

یه گناه عظیمی انجام دادم ولی شیرینی وشیطانی بودنش منو به خودش میکشه من با یکی یک مدتها ارتباط داشتم ولی عذاب خدارو دیدم توبه کردم واز خدا به خاطر ترک این گناه شیرین معامله کردم, من این لذت شیرین وشدیدا وسوسه انگیز رو ترک کردم از خدا میخوام لذت حلالش رو بهم بده, من بنا به دلایلی 80 درصد حرفام رو سانسور ونگفتم, میخوام بدونم با ترک این گناه شدیدا شیرین و وسوسه انگیز ومعامله با خدا ایا خدا جواب این معامله رو میده من جوانم 27 سال سن دارم واینکه اینو دیگران بدونن با این گناه من هم رزق و روزیم ازبین رفت هم یه چیزای عجیبی در زندگیم دیدم ترک گناه سنگینی کردم ولی شدیدا وسوسه میشم دعا کنید از خاطرم بره بیرون اونم شدیدا وابستم هستش هم بسیار زیباست هم............. دیگه سانسور, دعا کنید من خیلی دلم میخواد نماز بخوانم واینا ولی خجالت میکشم شاید خندتون بگیره ولی خب یه شرایطی حتما هست, دعا کنید رها بشم

خواهان دوستی مجدد با خدا هستم

سلام ،
خسته نباشید .من یه دختر هیجده ساله هستم که میخواستم بگم یه یک سال الی یک سال و نیم هست که با خدا قهرم البته منظورم بیشتر از قهر اینه که همش به خدا راجع به چیزایی که نمیفهمم از آفرینش یا هدف خلقت و یا خیلیییییی چیزای دیگه که برام سوال پیش میاد( بیشتر فلسفی) و کسی هم نیست ک بهم جواب بده عصبانی میشم و به خدا گیر میدم و باهاش قهر میکنم یا مثلا هر چی مشکل پیش میاد به خدا ربطش میدم و ازش شکایت میکنم بعد شب که میشه یادش میوفتم و ازش عذرخواهی میکنم خیلی گیج کنندس میدونم Smile
خلاصه اینکه جوری شده اوضاع که هر موقع سمت خدا میرم تا دعا کنم یا چیزی ازش بخوام نمیتونم اینکار رو انجام بدم انگار خدا نمیخواد برم پیشش ... منم زیاد حال منت کشیشو ندارم و میرم . ولی خب میخوام بهش نزدیک تر بشم میدونم باید توبه کنم که دیگه کفر نگم یا نمازامو بخونم ولی انگاری نمیتونم انگار خدا منو نمیکشونه سمت خودش یا نمیخواد همچین موجود کثیفی باهاش هم کلام شه هر وقت میرم تا دعا کنم و... یاد ی چیزی میوفتم و میرم کار دیگه ای میکنم نمیدونم چجوری بگم...
دیگه خدا رو انگار نمیشناسم خدا رو یه کسی میدونم که فقط جهنم ساخته و به همین جهت ازش یه جورایی تنفر دارم میدونم نباید داشته باشم میدونم اشتباه فکر میکنم خواهش میکنم کمکم کنید .
میخوام خدا رو همیشه توی همه ی مراحل زندگیم داشته باشم کمکم کنید توی بد دامی افتادم .
ممنون از سایت خوبتون .

خدا در زندگی من کجاست؟

سلام من جوانی هستم 26 ساله
من در زندگیم مشکل فراوان داشتم همش هم بهم گفتن امتحان اللهیه
21 سالم بود ازدواج کردم زندگیم اصلا خوب نبود مشکل مالی داشتم
کارم رابیتس بود ولی بیکار شده بودم
زندگی خیلی سخت بود خیلی من عاشق همسرم بودم یه روز اومدم خونه دیدم همسرم با گوشی بازی میکنه کنجکاو شدم گوشیشو گرفتم دیدم با یه فرده دیگه رابطه داره که ماله شهر ما نبود ولی از طریق شبکه اجتماعی باهاش اشنا شده بود منم از کوره در رفتم دعواش کردم
فردای اون روز خونوادش اومدن بردنش
ازون به بعد من همش درگیر دادگاهم
و بعد از مدتی پشیمون شدم چون من همسرمو دوس داشتم اینکارشو گذاشتم رو حساب کم سن بودنش ولی خونوادش نزاشتن بیاد تا اینکه خودش الان نمیخواد بیاد
در ضمن چندبارهم رفتم سراغش متوجه شدم بازم با کسه دیگه ای رابطه داره
ولی خدا شاهده من بهش خیانت نکردم
خیلی هم دعا کردم حتی کربلاهم رفتم اونجاهم دعام همین بود
ولی به این نتیجه رسیدم که خدا کلا منو ول کرده با این همه مشکل خونوادم منو درک نمیکنن
سواله من اینه خدا ارحم راحمینه ولی کجاست من خیلی باهاش حرف زدم ولی اون جواب نمیده
خیلی شبا گریه کردم گفتم کمکم کن ولی نکرده حاله من روز به روز بدتر میشه هم روحی هم جسمی ولی کمکی نمیاد
من موندم این همه از رحمت خدا میگن ولی من چیزی ندیدم
بعضی ها میگن باید خودتو جمع کنی بچسب به کار همه چی درست میشه
ولی نمیشه خیلی سخته که فکر نکنی خودتو بزنی به بیخیالی
حالا من اگه سخت بکوشم و خودم جمع و جور کنم این دعاهای من چی میشه ؟
خدا این وسط چی کارست ؟
حتما میخوای بگی برکت داده
به نظر شما این درسته ؟
من کم کم دارم به این نتیجه میرسم خدا منو ول کرده به حال خودم
من خدا رو انکار نمیکنم ولی من تا این لحظه شرفم حفظ کردم و به زنم خیانت نکردم ولی از این لحظه به بعد میخوام تصمیمو عوض کنم

من و محرومیت از عرفه

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:



به نام خدا

سلام

اندکی قبل از روز عرفه ، در سازمان محل کارم به یکی از همکاران مافوق ، نکته ای بسیار جزیی و کم ارزش از وضعیت موجود را متذکر شدم.
ایشون بر خلاف قولی که به من داده بودند که این مطلب را با منشی در میان نگذارند ، به او گفتند.

منشی از بنده بسیار ناراحت شدند... و با وجودیکه خانم هستند صدای خود را بلند کردند و ...
با وجودی که بنده هیچ منظوری از بیان آن نکته به مافوق ، در خصوص ایشون نداشتم و نامی از ایشون نبردم و حتی مافوقم من را مسئول این وضعیت دانست (البته به نظرم مافوقم در اینجا دچار بی عدالتی شدند. خیلی مواقع اگر کاری مربوط به خودشون باشه، طوری نظر میدن که هیچ اشکالی متوجه خودشون نشه ، ولی اگر مربوط به من بشه ، جور دیگری نظر میدن).

در مورد منشی سازمان ، ایشون کلا شخصیتی هستند که از نظر روحی خانوادگی مشکلاتی دارند و حالت کاملا نرمال ندارند در برخی موارد هم از یکسری گفتارها و رفتارهای عادی برداشت بد می کنند (البته این نظر من است).

خلاصه اینکه بنده دلیلی برای ناراحت شدن ایشون نمی دیدم.
در یکی دو مورد قبل از آن رویداد ، هم مواردی بود که حق با بنده بود و به نحو محترمانه و مودبانه ای به ایشون تذکر نرمی دادم اما با برداشت بد ایشون و ناراحتی شون مواجه شدم.

برداشتشون اینطوری است که اگر مثلا در اتاق کارشان نباشند و ما که نمیدونیم ایشون کجا هستند با صدای بلند (اما لحن عادی) صداشون بزنیم که به محل بیایند ، اعتراض میکنند که چرا با عصبانیت مرا جلوی بقیه صدا میزنید و ضایع می کنید، مگر من کجا بودم و ...

یعنی از مساله ای که هیچ جنبه منفی نداره برداشت بد میکنند و ناراحتی خودشون را اظهار میکنند (به نظر من)

در حالیکه دأب خود من این است که خیلی از رفتارهای اطرافیان و حتی مافوق را که کاملاً دارای جنبه منفی است برای خودم حمل به خیر و حمل به احسن میکنم و ناراحتی خودم را فرو میدهم و به خودم میگم منظورش این نبوده و ... (چاره ای جز حمل به خیر ندارم. چون اگر بخوام واکنش بدهم هیچکسی پشتیبان من نیست و آنها از واکنش من - که به طور مستدل و منطقی و محترمانه و مودبانه بیان می شود - علیه خود من استفاده میکنند و قضیه بیخ پیدا میکند - چه کسی میتواند به یک مدیر بگوید که رفتارت درست نیست و فلان جا را اشتباه کردی؟ خصوصا وقتی مدیر خانم باشد. یک جوری توجیهش میکند) (به نظر خودم).

حالا پس از آن ماجرا و ناراحت شدن ایشون ، مشکلاتی برای من پیش آمده است: بیماری فرزندم شدت یافته است (تجربه کرده ام که در هنگامی که تقوایم ضعیف میشود، بیماری فرزندم شدت می یابد) ، یکی از مشتریان پر و پا قرصم در حال فسخ قرار داد است (کاهش رزق برای من) ، رابطه ام با چند نفر از اطرافیانم که همیشه حسنه و دوستی بوده است دچار مشکل شد و رنجش ایجاد شد در حالیکه من قصدی نداشتم و ... و خلاصه این چند روز که عرفه هم یکی اش بود ، برایم حوادث بد متعددی اتفاق افتاد.

و نکته جالبتر اینکه خواب دردناکی که شاید 20 سال بود آن را نمی دیدم دوباره دیشب (شام عرفه) دیدم!
سالها قبل که نوجوان بودم هر وقت خواهر کوچکترم را اذیت (زبانی) میکردم ، خواب میدیم که کسی با دست کمر مرا می فشارد و درد وحشتناکی در من ایجاد می شود که مردم را به کمک میطلبم. در اغلب موارد ، با بیدار شدنم از خواب این درد هم قطع میشد. اما دو سه بار هم با بیدار شدنم این درد بسیار شدید قطع نشد و ادامه یافت و به بیمارستان منتقل شدم و به عنوان درد کلیه لحاظ شد.

شاید 20 سال یود این خواب را ندیده بودم ، دیشب دوباره این خواب را دیدم و بر اثر درد شدید توی خواب ، از خواب پریدم.

با توجه به اینکه در موارد ناراحتی پیش آمده در محل کار ، اولا حق با من بوده (به نظر من)، ثانیا رفتار من بسیار مودبانه و با کمال احترام و حتی با کمال دقت در بکار گیری کلمات برای جلوگیری از ناراحت شدن بی دلیل ایشون (چون اخلاقشون رو می دانستم) بوده و علت آن ناراحتی ، برداشتهای بد ایشون بوده جوری که من از دیدن ناراحتی ایشون تعجب میکردم که مگه چی شده و چی گفتم که ایشون اینطوری واکنش میدن و ... (به نظر من) ، آیا من گناه کرده ام؟ آیا با توجه به همزمانی این مسایل با روز عرفه ، اینها علامت محرومیت من از رحمت الهی در این روز است؟







با تشکر


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید:Gol:

ارتباط جن با بعضی رویدادها و اتفاقات

انجمن: 

سلام
بعضی ها و یا شاید روایاتی تصریح بر این عقاید در مورد جن دارند.لطفا کارشناس محترم دلیلی بر درست یا نادرست بودن انها ارائه دهند:

1-علت وجود بیماری صرع بخاطر حلول نوعی جن در بدن انسان هست
2-سگ سیاه در واقع جنی هست که به شکل آن در اومده
3-ساخت بناهایی چون اهرام مصر تخت جمشید حمام معبد سلیمان و .. بکمک جنیان بوده
4- فلج خواب بخاطر نوعی جن بنام بختک می باشد.