تهذیب نفس و ابقای آن

می خواهم همیشه در این حال خوب بمانم!

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود

نقل قول:


سلام به همه اعضای انجمن و کارشناس محترم
مدتی هست که در این انجمن عضو شدم ، هرچند خودم خیلی اهل سوال پرسیدن نیستم اما از مطالب خوب و مفید اون استفاده می کنم
اما مساله ای برای من به وجود اومده که دیدم بهتر است از کارشناس محترم و سایر اعضای انجمن راهنمایی بخواهم

آدمی هستم متاهل هستم و مذهبی،
نسبت به حضور در برخی مجالس و مهمانی ها و برخی رفتارها حساس بوده و هستم
(اینها رو گفتم تا کمی با روحیه من اشنا بشید!)

امسال اربعین خدا به من توفیق داد با همه رو سیاهی ام زائر کربلا بشم اونم در شرایطی که شاید احتمال جور شدن کارهای من
و برطرف شدن موانع کم بود ، اما بهرحال اقا طلبیدند و راهی کربلا شدم
اینکه این سفر در روزهای آخر فراهم شد باعث شد تا خیلی به ائمه (ع) و اقا اباعبدالله الحسین (ع) متوسل بشم
یه جورایی دلم در حال شکستن بود که شکر خدا راهی شدم.

این حالم باعث شد در سفر خیلی مراقب خودم باشم
با هر کسی هم صحبت و هم کلام نشم و اون هم در مواقع ضرورت حرفی می زدم
مراقب ساعات خواب و بیداری باشم از هر غذایی استفاده نکنم
حجاب و پوشش ام اگرچه هیچی مشکل و نقصی نداشت اما اونجا بیشتر و بهتر مراعات کردم
نسبت به مستحبات ، که قبلا خیلی راغب نبودم، سعی کردم تا جایی که می تونم و ظرفیتش رو دارم در این سفر انجام بدهم
مثل نافله برخی نمازها ، نماز شب ، زیارت عاشورا هر روز ، زیارت امام زمان (عج) هر روز و ... موارد دیگری که شاید گفتنش خیلی ضروری نباشه

با اینکه قبلا هم کربلا مشرف شده بودم اما این سفر یکی از بهترین سفرهای من بود
ولی هرچه که بود تموم شد و خاطراتش و افسوس اینکه نتونستم اونجوری که باید و شاید استفاده کنم بر دلم موند crying

الان که به وطن و شهر خودم رسیدم و دوباره در محل زندگی و خانواده و شهر خودم هستم مساله ای برای من پیش اومده
احساس می کنم حال خیلی خوبی دارم (تو رو خدا فکر نکنید که چشم برزخی دارم یا خیلی مقامات آنچنانی) ، نه؛
فقط حالم خیلی خوبه، خیلی یعنی خیلی خیلی ...
با اینکه قبلا اهل مجالس گناه و معصیت نبودم اما الان حساسیتم بیشتر شده، تا در جمعی هستیم یک کسی حرفی می زنه که شاید غیبت هم نباشه
ولی سریع مجلس رو ترک می کنم
با اینکه قبلا در محل کار خیلی به چهره و صورت افراد غیر همچنس نگاه نمی کردم اما الان اصلا نگاه نمی کنم
چون اینطوری احساس راحتی بشتری دارم
یا نسبت به نمازهای مستحبی سعی می کنم تا جایی که می تونم مقداری اش رو انجام بدهم
و برخی نکات و موارد دیگه که گفتنش لازم نیست.

از یکطرف وسوسه شیطان هم هستش و مدام در من وسوسه می کند
حالا یه بار به صورت طرف مقابلت نگاه کن، مگه چی میشه؟
مگر این صحبت دوستت یا همکارت چه اشکالی داشت ؟ اونکه نمی خواست غیبت کنه
فقط داشت بدی هاش رو می گفت و ...
من دیگه می ترسم در مقابل این وسوسه ها و توجیهات کم بیارم

از جناب کارشناس و دوستان عزیزم تقاضا دارم به من کمک کنند تا در این حال خوب بمانم
حالی که از آن لذت می برم
حالی که بهم انگیزه و شور میده
حالی که مدام به من تذکر می دهد تو زائر حسین (ع) بودی مواظب باش تا این مقام و منزلت رو به راحتی از دست ندهی
می خواهم همیشه زائر حسین (ع)بمانم، میشه کمکم کنید؟

[SPOILER]

خدا را شاهد می گیرم مطالبی که اینجا گفتم و جناب مدیر ارجاع زحمت آن را کشیدند اصلا قصد ریا و خودستائی نداشتم
تنها برای اینکه این حال خوب را از دست ندهم مجبور شدم مطرح کنم.
خدایا توخود شاهد باش.

[/SPOILER]

از همه تون خیلی خیلی ممنونم
لطفا برام دعا کنید که خیلی محتاجم

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید @};-