رسالت

رسالت روحانیت

انجمن: 

با سلام و عرض ادب خدمت سروران ارجمند

رسول اکرم(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند:
«العلماء مصابيح الارض، و خلفاء الانبياء، و ورتني و ورثه الانبياء».
علما چراغ‌های زمين اند و جانشينان پيامبران و وارثان من و پيامبران هستند. ( کنز العمال/ ۲۸۶۷۷٫)

طبق روایت شریف فوق و روایات دیگر با این مضمون، علمای بزرگوار وارثان انبیاء و جانشینان پیامبران الهی(سلام الله علیهم اجمعین) هستند؛ همچنان که رسالت انبیاء عظام تبلیغ و تبیین دین الهی بود رسالت علمای بزرگوار هم تبلیغ و تبیین دین مقدس اسلام هست.
هر قشری در جامعه وظیفه ای بر عهده دارد ، یک طبیب رسالتش طباطبت مریض است، رسالت معمار ساخت خانه است، رسالت استاد دانشگاه و معلم تدریس علوم دانشگاهی و مدرسه ای است. رسالت علما نیز تبیین و تبلیغ صحیح دین اسلام و تربیت دینی است و رسالتی جز این ندارد.
امام هادی عليه السلام مي فرمايند:
اگر بعد از غيبت قائم ما نبود وجود علمايی که به سوی او (مردم را فرا) می خوانند و به وجود او رهنمون می شوند و با حجت های الهی از دين او دفاع می کنند و بندگان ناتوان خدا را از دام ابليس و پيروان او می رهانند، بی گمان همه ی مردم از دين خدا بر می گشتند. ( بحارالانوار/ج۲/ص۶)

اما عده ای، چشم بسته مطالبی بیان می کنند که موجب حیرت انسان می شود که چگونه این افراد ندانسته تهمت های ناروا و بیهوده به قشر خاصی از جامعه روا می دارند. در این خصوص به یکی از شبهات اسلام ستیزان اشاره کرده و پاسخش را ارائه می دهیم:
شبهه:
اسلام ستیزان می گویند: «یک روحانی چه حرفه ای بَلَداست و از چه راهی نان می خورد؟ آیا بدون حضور روحانیون درجامعه، نبودشان احساس شده، کارِمملکت خوابیده و چرخه‌ی اقتصادی از بین می رود؟ احمد کسروی درباره روحانیت می نویسد: آخوندها نه بافنده اند، نه ریسنده اند، نه سازنده اند، نه کارنده اند، نه دوزنده اند و نه می خرند و نه می فروشند».

در پاسخ به این شبهه عرض می شود:
اولا این مطلب عمومیت ندارد چون چه بسا روحانیونی هستند که علاوه بر تبلیغ دین، کارهای اقتصادی انجام می دهند، کارهای فرهنگی انجام می دهند، بسیاری از روحانیون فرهنگی هستند و بسیاری هم در دانشکاه تدریس می کنند. برخی از روحانیون هم روان شناسی خوانده اند و از این طریق خدمت رسانی می کنند، برخی از روحانیون هم در عرصه سیاست وارد شده و موفقیت هایی کسب کرده اند و ... .
ثانیا: هر صنفی در جامعه وظیفه‌ی خاصّ خود را دارد، برای مثال از یک فرهنگی، جز اینکه تمام وقت خود را صرف آموزش هر چه بهتر دانش آموزان کند انتظاری نیست؛ انتظار نمی رود که یک فرهنگی رسالت اصلی خود را کنار گذاشته و به کارهای اقتصادی و ... بپردازد سایر مشاغل و صنف ها هم بهمچنین.
رسالت یک روحانی نیز در جامعه، تبلیغ دین و هدایت مردم به دین الهی و طبابت انسان هاست؛ همچنان‌که پیامبر(صلی الله علیه و آله) طبیب ارواح است، روحانی نیز طبیب دردهای روحی انسان است. رسالت روحانیت در راستای رسالت انبیاءست؛ همچنان که رسالت پیامبران تبلیغ دین الهی بود نه ورود پیدا کردن در مشاغل دیگر (لذا کسی از پیامبر انتظار نداشت که اختراعی داشته باشد و ... ) رسالت روحانیون نیز در راستای رسالت انبیاءست و انتظار اینکه روحانیون نیز دارای مشاغل اجتماعی باشند انتظاری به دور از اندیشه است.

اگر دوستان بزرگوار فرمایشی در این خصوص داشتند خوشحال می شوم از محضرشان استفاده کنم ...

انگیزه‌ی قیام حضرت سیّد الشهداء (علیه السلام) با علم به عدم پیروزی ظاهری

انجمن: 


با سلام و عرض ادب خدمت فرهیختگان اسک دین

با توجّه به علم حضرت به شهادت خود و یارانش، این بحث را پیگیری می کنیم تا علل و انگیزه‌ی‌قیام آن حضرت را بررسی کنیم ...

علل و انگیزه قیام حضرت، از چند نظر قابل بررسی است که مهم ترین آن ها عبارت است از:

الف. اطاعت و عبودیّت حقّ
باید توجه داشت که اولیای الهی به گذشته و آینده‌ی خود و دیگران، تغییری در زندگی عادی و روزمرّه ی آن ها ایجاد نمی کند؛ بلکه مثل دیگر مردم، تکالیف ظاهری شرعی خود را انجام می دهند. بنابراین، محور در حرکت ها و تصمیم گیری های آن ها در همه امورِ خود، انجام وظیفه الهی، عبودیّت و اطاعت اوست، بدون در نظر گرفتنِ علم خود و این که نتیجه ظاهری آن چه خواهد شد؛ چنان که خداوند خطاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) می فرماید:
«قُلْ إِنَّ صَلاتي‏ وَ نُسُكي‏ وَ مَحْيايَ وَ مَماتي‏ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمين* لا شَريكَ لَهُ وَ بِذلِكَ أُمِرْتُ وَ أَنَا أَوَّلُ الْمُسْلِمين‏» (انعام آیات 163و162)
بگو: در حقیقت نماز من و سایر عبادات من و زندگی و مرگ من، برای خدا، پروردگار جهانیان است، که او را شریکی نیست، و بر این کار دستور یافته ام، و من نخستین مسلمانم.
حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) نیز در پاسخ به بعضی افراد که دلیل حرکتشان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، می پرسیدند، به همین مسأله اشاره می فرمود که به بعضی از آن ها اشاره می شود:

1. حضرت به عبدالله بن جعفر و یحیی فرمود:
«انّی رأیت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) فی المنام و امرنی بما انا ماض له » (بحار الانوار ج 44،ص336)
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) را در خواب دیدم و مرا به ان چه انجام می دهم، امر فرمود ...

2. نیز به امّ سلمه فرمود:
«يَا أُمَّاهْ قَدْ شَاءَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَرَانِي مَقْتُولًا مَذْبُوحاً ظُلْماً وَ عُدْوَانا» (بحار الانوار ج 44،ص331)
ای مادر، همانا خداوند عزّ و جلّ خواسته مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند.
بیان: در بعضی زیارت های دیگر سیّد الشّهدا (علیه السلام) خطاب به خود حضرت یا ائمه (علیهم السلام) و نیز در زیارت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلّم) نظیر جمله عبدت الله و شبیه آن دیده می شود که مراد، تنها عمل کردن به خواست پروردگار توجه دارند، و این، بالاترین و بارزترین نشانه بندگی آن ها؛ بلکه هر مومن واقعی است.

حتی انبیاء و اولیاء (علیهم السلام) تا بنده واقعی نباشند، مقام رسالت و نبوّت و ولایت و امامت به آن ها داده نخواهد شد، که «واشهد انّ محمّدا عبده و رسوله» مومنان نیز پس از رسیدن به این مقام، دیگر مقامات عالیه، به آن ها عطا خواهد شد. جمله «رضا الله رضانا اهل البیت» نیز از آثار عبودیت واقعی است.

نبوت انبایی و تشریعی

باسمه تعالی
باسلام

یکی از تقسیماتی که اهل معرفت درباره نبوت ارائه داده اند تقسیم نبوت به دو قسمت:
انبایی و تشریعی یا عام و خاص است
نبوت تشریعی یا خاص که شامل رسالت نیز می شود در مورد کسی مصداق می یابد که از سوی خداوند به عنوان نبی برانگیخته شود وشریعتی برای امت خود بیاورد
نبوت انبایی یا عام ویژه کسانی است که ادعای برانگیخته شدن از سوی خداوند متعال و حمل پیامی ویژه (شریعت خاص )از سوی او ندارند اما به برکت اتصال به گنجینه غیب و جنبه ولایی شان از حقایق و معارف باطنی خبر می دهند بدین معنا نبوت عام بر خلاف نبوت خاص امری ویژه انبیا به معنای متداول کلمه نیست و اولیای الهی و مقربان درگاهش نیز می توانند مصداق آن باشند هرچند نبوت تشریعی با ختم سلسله انبیا و شریعت های آنان پایان می پذیرد اما نبوت انبایی هرگز پایان نمی پذیرد و تا هنگامی که سلسله اولیای الهی در زمین ادامه دارد این نوع نبوت نیز ادامه خواهد داشت (1)
ادامه دارد....
پی نوشت
1- قیصری شرح فصوص الحکم تصحیح اشتیانی ص 145-146 و چاپ سنگی ص 45

مومن یا مسلمان هدف اصلی رسالت انبیاء الهی

انجمن: 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم جمیعا و رحمه الله و برکاته

سوال :

آیا هدف مطلوب در رسالت انبیاء اسلام آوردن مردم بود یا ایمان آوردن

باسپاس
یاحق


کارشناس بحث : عبدالرحمان

مومن یا مسلمان (هدف اصلی رسالت انبیاء الهی از دیدگاه عرفا)

اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم

بسم الله الرحمن الرحیم

سوالی از کارشناسان محترم دارم

ما سوره ای بنام مومنون داریم ولی سوره ای بنام مسلمون نداریم.

ما عبارتی بنام انما المومنون اخوه داریم

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَينَ أَخَوَيكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ(الحجرات/10)
مؤمنان برادر يکديگرند؛ پس دو برادر خود را صلح و آشتي دهيد و تقواي الهي پيشه کنيد، باشد که مشمول رحمت او شويد!

ولی عبارتی بنام انم المسلمون اخوه خیر

و یا چنین آیه ای در تفریق میان مسلم و مومن

قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ(الحجرات/14)
عربهاي باديه‌نشين گفتند: «ايمان آورده‌ايم» بگو: «شما ايمان نياورده‌ايد، ولي بگوييد اسلام آورده‌ايم، اما هنوز ايمان وارد قلب شما نشده است! و اگر از خدا و رسولش اطاعت کنيد، چيزي از پاداش کارهاي شما را فروگذار نمي‌کند، خداوند، آمرزنده مهربان است.»

حال سوال :
رسالت اصلی نبی اکرم و انبیاء الهی بر اسلام آوردن بود یا ایمان آوردن.

توضیحی مختصر:
اگر در این بخش این مطلب را ذکر کردم و در کلام ذکر نکردم دلیلش امکان بیان دیدگاه عرفاء در بحث بود.

باسپاس

یاحق

کارشناس بحث : استاد


آيه إلاَّ الْمَوَدَّةَ ............!!!

انجمن: 

با سلام

(قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ اَجْراً إلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى)1

بگو من از شما اجر رسالت نمى خواهم جز مودّت و دوستى خويشاوندانم.
يكى از آيات قرآن مجيد كه از آن عظمت مقام حسين عليه السّلام ـ استفاده مى شود اين آيه كريمه است.
احمد بن حنبل در «مسند»، و ابو نعيم حافظ، ثعلبى، طبرانى، حاكم، نيشابورى، رازى، شبراوى، ابن حجر، زمخشرى، ابن منذر، ابن ابى حاتم، ابن مردويه، سيوطى و گروهى ديگر از علماى اهل سنت از ابن عباس روايت كرده اند: آنگاه كه آيه (قُلْ لا اَسْئَلُكُمْ...) نازل شد، گفتند: اى پيامبر خدا كيستند اين خويشاوندان تو، كه واجب گرديده بر ما مودّت و دوستى آنان؟
فرمود: على و فاطمه و دو پسر آنها.2
و اين معنا را شيخ شمس الدين ابن العربى به نظم در آورده است:
رَأَيتُ وِلائى آلَ طه فَريضَة *** عَلى رَغْمِ اَهلِ الْبُعْدِ يُورثُنى القُربى
فَما طَلَبَ المَبْعُوثُ أَجراً عَلَى الهُدى *** بِتَبْليغِهِ اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى القُربى3
«محبّت خود را نسبت به آل طه (اهل بيت پيغمبر) فريضه اى ميدانم كه به رغم آنانى كه از اهل بيت دورند، مرا به خدا نزديك مى كند; پس آن پيامبر مبعوث بر هدايت، اجرى براى تبليغ خود نخواست جز دوستى نزديكانش».
و شافعى هم گفته است:
يا أَهْلَ بَيْتِ رَسولِ اللّهِ حُبُّكُم *** فرْضٌ مِنَ اللّه فِى الْقُرانِ أَنْزَلَهُ
كَفاكُمْ مِنْ عَظيمِ الْقَدْرِ انَّكُم *** مَنْ لَم يُصِلِّ عَلَيْكُمْ لا صَلوةَ لَهُ4
«اى خاندان پيامبر! محبّت شما فريضه اى است كه خداوند در قرآن نازل كرده است، همين قدر در عظمت شما كافى است كه اگر كسى بر شما (در نماز) صلوات نفرستد، نمازش باطل است».

1 ـ سوره شوري، آيه 23.
2ـ احياء الميت ج 2. الاتحاف، ص 5. صواعق، ص 168. الأكليل ص 191. الغدير ج 2 ص 307. خصايص الوحي المبين، ف 5، ص 52 تا 55. عمده ابن بطريق ف 9، ص 23 تا 25.
3 ـ صواعق ص 170. اسعاف الراغبين، ص 119.
4ـ نظم درر السمطين، ص 18. اسعاف الراغبين، ص 121. الاتحاف ص 29. و صواعق ص 148.
5 ـ سوره احزاب، آيه 33.

این آیه درباره چه کسی است؟

انجمن: 

وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‏ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظيمٍ (31)و گفتند: «چرا اين قرآن بر مردى بزرگ از [آن‏] دو شهر فرود نيامده است؟» این مرد بزرگی که در طائف و مکه سرشناس بوده نامش چیست؟ چرا انتظار داشتند آیات قران بر او نازل شود؟