دوستی

دوستی های دوران دبیرستان را چطور مدیریت کنیم؟

سلام. احساس می کنم یکی از همکلاسیام از من خوششش اومده. اول سعی کردم به خودم تلقین کنم که اشتباه میکنم اما رفتارهایی ازش دیدم که دیگه حتی یک درصدم شک ندارم. خودش چهره ی زیبایی داره. منم از ترس اینکه به حال و روز الآنش نیفتم اصلا تحویلش نگرفتم. اما بعد از یه مدت دیدم خیلی پکره، حالش بدجور گرفتست. وقتی هم یه مدت باهاش بودم دیدم شنگول شده. الان هم که بیست روزی همدیگه رو نمیبینیم بهونه ای پیدا کرد تا با هم در ارتباط باشیم اما من هنوز جوابی بهش ندادم. خودمم هروقت تحویلش نگرفتم مدام به فکرش بودم. میخوام بدونم چی کار کنم که هم به نفع من باشه و هم به نفع اون.

رفاقت و اخوت ، آیا این افراط است؟

سلام
من دوستی دارم که حدود 6 سال از من بزرگتر است
با هم سن و سال ها هم دوستی دارم ولی نه در حد صمیمیت یعنی هنوز کسی را ندیده ام که بشود با او صمیمی شد (البته با همان دوستانم هم روابطم زیاد است مانند بیرون رفتن پیامک و ...)
من خودم مذهبی هستم و در یک کانون فرهنگی در طی دو سال آشنایی و دوستی بعد از چند سال بدون رفیق بودن یک دوست صمیمی پیدا کردم که بعد از اینکه به مرور صمیمی شدیم با هم عقد اخوت نیز بستیم (کنار ضریح امام حسین)
در اینترنت و همین انجمن خیلی بحث از دوستی های افراطی خواندم
من با این دوستم خیلی صمیمی ام و حتی بهش میگم داداشی
از این دوستی هم خیلی منافع نسیبم شد مثلا اینکه برای نماز صبح همدیگه را بیدار میکنیم (با موبایل) و بعد نماز صبح دعای عهد و حتی با هم قرار میگذاریم که مثلا غیبت را سعی کنیم به هم تذکر دهیم و درمان کنیم (با کتاب معراج السعاده) شب های جمعه به گلستان شهدا میرویم البته بقیه دوستانمونم هستن
و اینکه برای درس خواندن عصر ها به کتابخانه میرویم و او خیلی پیگیر مسائل درسی ام است و حتی مشکلاتی که در خانه برایم به وجود می اید و بعضا به او میگویم او بدون اینکه من بفهمم با پدرم تماس گرفته و این مشکلات را انتقال میدهد و با اون حرف میزند که خیلی کمکم کرده مثلا یکبار سر اینکه اتاقم جای مناسبی ندارد برای او درد و دل کردم که بعد فهمیدم او با پدرم در میان گذاشته که اتاق من را عوض کنند(البته روابطم با پدر و مادرم خیلی خوبه ولی خب خیلی حرف هارا نمیشه زد بهشون)
روابطمون خیلی زیاد است و خیلی وقتها با همیم حتی از برادر خودم نیز اورا بیشتر دوست دارم
با هم خیلی بیرون میرویم و خیلی بهم پیامک میدهیم
ولی اینگونه نیست که وقتی او کنارم نیست نتوانم فکرم را متمرکز کنم یا مثلا سرکلاس درس به او فکر کنم و از امور روزمره زندگی ام باز شوم
وقت هایی که با همیم دست اورا میگیرم یا دست دور گردنش می اندازم
اگر دو - سه روز اورا نبینم دلم برایش تنگ میشود
ولی همان جور که گفتم فعالیت های روز مره ام را هم بدون دردسر انجام میدهند
و این دوستی مورد تایید پدرم نیز هست و مثلا به من میگویند برو خانه دوستت باه درس بخونید یا مثلا وقتی میخاهند به کوه بروند به من میگویند که به دوستت هم بگو بیاد

با توجه به مطالبی که در مورد دوستی های افراطی در اینترنت و ای سایت هست آیا چنیم دوستی ای افراطی است؟(چون من نسبت به این دین حساسم میخاهم بدانم ایا چنین دوستی ای هم افراطی است؟)

-خود من قبل از این خیلی در فضای مجازی مورد وسوسه شیطان قرار میگرفتم که این خیلی روی درس و زندگی ام تاثیر داشت (به دلیل اینکه واقعا اصطلاحا بچه مثبتم و اینکه این وسوسه ها از اهل بیت دورم میکند واقعا اذیتم میکرد)
و اینکه قبلا درسم متوسط بود ولی الان خیلی پیشرفت داشت به لطف این رفاقت و اینکه بعد از چند سال دوباره احساس میکنم امام زمان دوستم دارند به لطف دعای عهد این چند وقت

لطفا راهنمایی ام کنید چون دوست ندارم همیشه به این فکر کنم که ایا دوستی ام افراطی است یا نه

متشکر

کجای قرآن آمده دوست دختر یا پسر ممنوع؟!


کجای قرآن آمده دوست دختر یا پسر ممنوع؟!

در آیه‌ی 5 از سوره‌ی مائده ابتدا می‌فرماید «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبات‏»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک‌ دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح)، ‌تأکید می‌فرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان‏»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیق‌گیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد.
خداوندی که انسان را خلق نموده و راه‌های رسیدن به کمال و سعادت دنیا و آخرت را به نشان داده و با بیان چگونگی روابط انسان با هر شخص، جامعه یا موضوعی به گونه‌ای که هم رفع نیازش را نماید و سبب کمالش گردد قوانینی وضع نموده است، نه تنها خود بهتر از هر کس دیگری می‌داند که انسان [اعم از مذکر یا مۆنث] به جنس مخالف نیاز دارد، بلکه می‌فرماید: خودم در قوانین تکوینی خلقتم، و بر اساس علم و حکمتم این غریزه و محبت را به شما داده‌ام. هم چنان که نیاز و محبت چیزهای دیگری را نیز بر شما قرار داده‌ام.
اما اگر انسان برای رفع هر نیازش بدون هیچ قانونی که منتج به فایده‌ی او شود عمل کند، از تعقل و اراده‌ی خود که وجه متمایز او با حیوانات است، هیچ بهره‌ای نمی‌برد و لذا چون حیوانات و بلکه پست‌تر می‌گردد [کالانعام بل هم اضل]. لذا برای هر فعلی قانونی وضع نمود و در این قانون بهترین‌ها را حلال و مضرات را حرام نمود. یا به تعبیری دیگر، اصل‌ها را حلال و بدل‌های تقلبی را حرام نمود.
در آیه‌ی 5 از سوره‌ی مائده ابتدا می‌فرماید «أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبات‏»، یعنی آن چه پاک، طاهر، نیکو و مفید است را بر شما حلال نمودم. سپس به برخی از نیازهای ضروری مانند «خوردن» اشاره نموده و پس از بیان حکم آنها، به نیاز «مرد و زن» به یک‌ دیگر پرداخته است و پس از بیان ضرورت برقراری روابط و انحصار نیکو و حلال بودن آن به شکل ازدواج (نکاح) ‌تأکید می‌فرماید: «غَیْرَ مُسافِحینَ وَ لا مُتَّخِذی أَخْدان‏»، یعنی این رابطه نباید به شکل رفیق‌گیری [همان دوست دختر و پسر] و زناکاری باشد.
البته اگر دقت فرمایید در ادامه نیز می فرماید: هر کس کافر شود، یعنی ایمان و قوانین اسلامی را بپوشاند،‌ یا به تعبیر عمل نکند، «حَبِطَ عَمَلُه‏» - عملش تباه می‌شود. یعنی تلاشش به جایی نمی‌رسد و فایده‌ای نمی‌برد و در نتیجه در آخرت نیز «مِنَ الْخاسِرین‏» - یعنی از زیانکاران خواهد بود. و ما امروز در سرتاسر عالم و در جامعه‌ی خودمان نیز شاهدیم که روابط زن و مرد به شکل دوست، هیچ‌گاه سرانجام نیکویی برای طرفین نداشته است.

چه عواملی منجر به رابطه نادرست در ارتباط دختر و پسر می شود؟

در زمینه چگونگی روابط دختر و پسر از دیدگاه قرآن و روایات این است که در ایجاد و شکل گیری رابطه ای نادرست مجموعه عواملی موثر است که می توان از میان آنها به نگاه نا مناسب و خود آرایی اشاره کرد .

1- طنازی در سخن
یعنی زنان در برابر مردان آهنگ سخن گفتن را نازك و لطیف كنند، تا دل او را دچار ریبه و خیال های شیطانی نموده شهوتش را برانگیزانند و در نتیجه آن مردی كه در دل بیمار است به طمع بیفتد . منظور از بیماری دل نداشتن نیروی ایمان است، آن نیرویی كه آدمی را از میل به سوی شهوات باز می دارد. (المیزان، ترجمه موسوی همدانی، ج 16، ص. 461)
قرآن كریم برای جلوگیری از روابط ناسالم میان زنان و مردان می فرماید: "نازك و نرم با مردان سخن مگوئید مبادا آنكه دلش بیمار است به طمع افتد بلكه درست و نیكو سخن بگویید."(احزاب. 32) تاثیر كلام به قدری است كه مولای متقیان از سلام كردن به زنان جوان خودداری می كند و می فرماید: "می ترسم از این كه صدای آنها مرا خوش آید و از اجرم كاسته شود."( شیخ حر عاملی، آداب معاشرت، ص. 67)
سخن معمولی و مستقیم بگویید، سخنی كه شرع و عرف اسلامی (نه هر عرفی) آن را بپسندد و آن سخنی است كه تنها مدلول خود را برساند، نه اینكه كرشمه و ناز را بر آن اضافه كنید .

2- تأخیر در ازدواج
زن و مرد، مكمل نیازهای روحی و روانی یكدیگرند و هر یك بدون دیگری احساس فقر و نیاز می نماید. زن به دنبال تقدیس از جانب مرد و در آرزوی این است كه تنها ملكه كاخ عشق و محبتش باشد. (مرتضی مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، ص. 148) و به قول ویل دورانت: زن فقط وقتی زنده است كه معشوق باشد و توجه كردن به او مایه حیات اوست. (ویل دورانت، لذات فلسفه، ص. 141) و مرد نیازمند كسی است كه قلبش برای او بتپد و با گرمی نگاه و كلام پرمهرش، او را در مواجهه با ناملایمات زندگی امید بخشد و خلاصه اینكه "هر یك از ما، در جدایی فقط نیمه ای از انسان است و همیشه نگران آن نیم دیگر است"تا زمانی كه دختر و پسر جوان این نیاز فطری را از راه ازدواج تأمین نكرده و به آرامش روانی نرسیده باشند در معرض خطر هستند. لذا رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: آن كس كه ازدواج كند نیمی از دینش را حفظ كرده است." (میزان الحكمه، ج 4، ص 272، حدیث. 7807)

3- بستر اجتماعی
یك عامل بسیار مهم در ایجاد چنین روابطی، وجود زمینه ای اجتماعی و گاه پنهان در میان جوانان است. اگر در جامعه جوان چنین افكاری رایج شود كه داشتن دوست پسر و یا دوست دختر، نشانه قدرت و جاذبه اجتماعی است و یا این اندیشه كه داشتن چنین روابط، نشانه بزرگ شدن است و یا پیداكردن دوست برای یكدیگر را بخشی از پیمان دوستی به شمار آورند، روز به روز بر میزان این روابط افزوده خواهد شد. برای رهایی از این زمینه فساد یکی از راهکار های آن را می توان در دقت در انتخاب همنشین جستجو کرد .
باید راه های صحیح دوست یابی را آموزش داد تا جوانان با دید باز و اندیشمندانه همنشین و دوست خود را انتخاب نمایند.
رسول خدا(صلی الله علیه وآله) می فرمایند: "دین و منش هر شخصی، متناسب با دوست و همراه است." (میزان الحكمه ، ج 5، ص 297، حدیث. 10221)
دین

4- عدم تقید خانواده به مسائل دینی
جوانان اولین برخوردها و معاشرت های ناسالم و مختلط را در خانه تجربه می كنند.فرهنگ خانواده است كه حد و مرزها را به فرزندان می آموزد.
لذا قرآن كریم می فرماید: "ای مومنان! خود و خانواده خویش را از آتش دوزخ نگاه دارید."(تحریم. 6) یعنی خود و زن و بچه خود را تعلیم خیر دهید و ادب نمایید. (الدر المنثور، ج 6، ص. 244) و در نگهداری خانواده همین بس كه به آنها امر كنید بدان چه كه خدا امر كرده و نهی كنید از آنچه خدا نهی كرده است. (كافی، ج 5، ص. 62)
اگر خانواده ها حدود شرعی را در روابطشان مراعات نكنند، دیگر چه انتظاری از جوانان با آن شرایط روحی و هیجانی می توان داشت .

5- بی توجهی به نیازهای جوانان در خانه
جوانان به محبت، برقراری صمیمیت، تنوع، تفریح و هر چیزی كه شور و نشاط آنان را حفظ كند، نیازمند هستند. اگر والدین این نیازها را تأمین نكنند، خود آنان دست به كار می شوند و از آنجا كه معمولا جوانان شتابزده و ناپخته عمل می كنند، از هر طریقی برای رفع نیاز خود اقدام می كنند. نكته دیگری كه باید به آن توجه داشت، پرهیز از بیكاری است.
خداوند متعال به پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) توصیه می فرماید: "هنگامی كه از كار مهمی فارغ شدی خود را به كار دیگری مشغول كن"(انشراح. 7) والدین باید برای اوقات فراغت جوانان خود برنامه داشته باشند.
فعالیت های اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و تفریحی علاوه بر اینكه آنها را از بسیاری از فسادها حفظ می كنند، در رشد ابعاد مختلف جوان موثر است. والدین در برخورد با جوانان باید طریق اعتدال را پیش بگیرند و از هرگونه افراط، تفریط، برخورد خشك، خشن و انعطاف ناپذیر خودداری كنند. و در ضمن نظارت و كنترل نامحسوس بر رفت و آمد و رفتارهای آنان، شخصیت و حریم خصوصی آنان راحفظ نمایند زیرا اگر شخصیت او از بین برود و عزت و كرامتی نداشته باشد، هیچ امید خیری در او نیست. (شرح غرر و درر، آمدی، ج 1، ص. 394) و از سرزنش و ملامت نیز پرهیز كنند كه آتش لجاجت را در آنان شعله ورتر می كند. (میزان الحكمه ، ج 8، ص 485، حدیث. 17831)
در اینجا این سۆال پیش می آید که کسی که قصد انتخاب همسر دارد از کجا بفهمد که قبلا آن شخص ارتباط نامشروع داشته یا نه؟ یا شایسته همسری هست یا نه؟
قرآن در جواب می گوید:(ألخبیثاتُ للخبیثین والخبیثونَ للخبیثات والطّیباتُ للطیبین والطیبونَ للطیبات)سوره نور آیه 26
زنان بدکار و ناپاک شایسته مردانی بدین وصفند و مردان زشت کار ناپاک نیز شایسته زنانی بدین وصفند و بالعکس زنان پاکیزه لایق مردانی چنین و مردان پاکیزه نیکو لایق زنانی همین گونه اند.

پس آدمی باید به خودش بنگرد که گذشته و جوانی خود را چگونه سپری کرده؛ آیا مصداق پاکان برای پاکان است یا خدای نکرده...

دوست جنس مخالف نگیرید

الف) برای پسران و مردان:
سوره 5: المائدة - جزء 6
الْیَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّیِّبَاتُ وَطَعَامُ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حِلٌّ لَّكُمْ وَطَعَامُكُمْ حِلُّ لَّهُمْ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُۆْمِنَاتِ وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكُمْ إِذَا آتَیْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلاَ مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ وَمَن یَكْفُرْ بِالإِیمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَهُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ .
امروز چیزهاى پاكیزه براى شما حلال شده و طعام كسانى كه اهل كتابند براى شما حلال و طعام شما براى آنان حلال است و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان و زنان پاكدامن از كسانى كه پیش از شما كتاب [آسمانى] به آنان داده شده به شرط آنكه مهرهایشان را به ایشان بدهید در حالى كه خود پاكدامن باشید نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست ‏خود بگیرید و هر كس در ایمان خود شك كند قطعا عملش تباه شده و در آخرت از زیانكاران است.

ب) برای دختران و زنان
سوره 4: النساء - جزء 5
وَ مَن لَّمْ یَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن یَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُۆْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَیْمَانُكُم مِّن فَتَیَاتِكُمُ الْمُۆْمِنَاتِ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِكُمْ بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ فَانكِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ فَإِذَا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفَاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ مَا عَلَى الْمُحْصَنَاتِ مِنَ الْعَذَابِ ذَلِكَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْكُمْ وَأَن تَصْبِرُواْ خَیْرٌ لَّكُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ.
و هر كس از شما از نظر مالى نمى‏تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ایمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ایمان شما كه مالك آنان هستید [ازدواج كند] و خدا به ایمان شما داناتر است [همه] از یكدیگرید پس آنان را با اجازه خانواده‏شان به همسرى [خود] درآورید و مهرشان را به طور پسندیده به آنان بدهید [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست‏گیران پنهانى نباشند پس چون به ازدواج [شما] درآمدند اگر مرتكب فحشا شدند پس بر آنان نیمى از عذاب [=مجازات] زنان آزاد است این [پیشنهاد زناشویى با كنیزان] براى كسى از شماست كه از آلایش گناه بیم دارد و صبر كردن براى شما بهتر است و خداوند آمرزنده مهربان است.

فرق صدیق (دوست) با رفیق چیست؟

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام خدمت همه کاربران اسک دین و کارشناسان محترم
امروز در کتاب غررالحکم حدیثی از امیرالمؤمنین{ع} خوندم که مفهومش رو متوجه نشدم...
حدیث بدین شرح است:

« الرّفیقُ کالصّدیقِ فاخترهُ موافقاً »
(غررالحکم مرحوم جمال خوانساری جلد1/صفحه310 و یا غررالحکم و دررالکلم آمدی به صورت موضوعی جلد1/حدیث5185)
ترجمه حدیث به قلم سید هاشم رسولی محلاتی: رفیق و همراه همانند دوست است و از این رو رفیق موافقی برای خود برگیر.

ظاهرا تفاوت هایی بین کلمات "رفیق" ، "صدیق" و "حبیب" وجود داره که حقیر از آن اطلاعی نداشتم.لطف کنید هم تفاوت این سه کلمه و هم مفهوم این حدیث رو توضیح بدید.التماس دعا!:Gol:

✘✘✘ تب تند __ܜܔ عاقبت دوستی های قبل از ازدواج+دانلود

انجمن: 

بنام حضرت دوست

که هر چه داریم و هست از اوست

[SPOILER]
[FLV]http://www.askdin.com/attachments/3006467173d1399135119-.mp4[/FLV]
[/SPOILER]


{{دوست داشتن زن در اسلام }}

بسمه تعالی

یکی از نظریات تحقیر آمیزی که نسبت به زن وجود داشته است، مربوط است به ریاضت جنسی و تقدس تجرد و عزوبت، چنانکه میدانیم در برخی آیین‏ها رابطه جنسی ذاتا پلید است، بعقیده پیروان آن آئین‏ها تنها کسانی به مقامات معنوی نائل میگردند که همه عمر مجرد زیست کرده باشند. یکی از پیشوایان معروف مذهبی جهان میگوید: " با تیشه بکارت درخت‏ ازدواج را از بن بر کنید. " همان پیشوایان ازدواج را فقط از جنبه دفع‏ افسد به فاسد اجازه میدهند یعنی مدعی هستند که چون غالب افراد قادر نیستند با تجرد صبر کنند و اختیار از کف‏شان ربوده میشود و گرفتار فحشا میشوند و با زنان متعددی تماس پیدا میکنند، پس بهتر است ازدواج کنند تا با بیش از یک زن در تماس نباشند، ریشه افکار ریاضت طلبی و طرفداری از تجرد و عزوبت بدبینی به جنس زن است، محبت زن را جزء مفاسد بزرگ اخلاقی بحساب می اورند.

اسلام با این خرافه سخت نبرد کرد، ازدواج را مقدس و تجرد را پلید شمرد. اسلام دوست داشتن زن را جزء اخلاق انبیا معرفی کرد و گفت: «من اخلاق الانبیاء حب النساء» (وسائل جلد 3 صفحه 3). پیغمبر اکرم می فرمود من به سه چیز علاقه دارم، بوی خوش، زن، نماز.
برتراند راسل میگوید: در همه آئینها نوعی بدبینی به علاقه جنسی یافت‏ میشود مگر در اسلام، اسلام از نظر مصالح اجتماعی حدود و مقرراتی برای این‏ علاقه وضع کرده اما هرگز آنرا پلید نشمرده است. از نظر اسلام، علاقه جنسی نه تنها با معنویت و روحانیت منافات ندارد، بلکه جزء خوی و خلق انبیاء است.پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و أئمه اطهار علیهم السلام طبق آثار و روایات فراوان که رسیده است، محبت و علاقه خود را به زن در کمال صراحت اظهار می‏کرده‏ اند و بر عکس‏ روش کسانی را که میل به رهبانیت پیدا می‏کردند سخت تقبیح می ‏نمودند.

یکی از اصحاب رسول اکرم ( ص ) به نام عثمان بن مظعون کار عبادت را به جائی رسانید که همه روزها روزه می‏گرفت و همه شب تا صبح به نماز می ‏پرداخت، همسر وی جریان را باطلاع رسول اکرم ( ص ) رسانید، رسول اکرم‏ (ص ) در حالی که آثار خشم از چهره‏ اش هویدا بود از جا حرکت کرد و پیش‏ عثمان بن مظعون رفت و به او فرمود: ای " عثمان " بدان که خدا مرا برای رهبانیت نفرستاده است، شریعت من شریعت فطری آسانی است، من شخصا نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسر خودم نیز آمیزش می‏کنم، هر کس می‏خواهد از دین من پیروی کند باید سنت‏ مرا بپذیرد. ازدواج و آمیزش زن و مرد با یکدیگر جزء سنت های من است.

خدیجه 15 سال از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بزرگتر بود. ( بعد از وفات خدیجه ) هر وقت نام او را می ‏بردند پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله با عظمت از او یاد می‏ کرد و گاهی اشکش جاری می‏شد که عایشه ناراحت می‏شد. عایشه بر عکس، چون جوان بود به جوانی خودش می ‏نازید. یک دفعه هم گفت یک زن پیر که دیگر اینقدر اهمیت ندارد که این قدر به او اهمیت می‏دهی؟ فرمود چه می‏گویی تو؟ خدیجه برای من چیز دیگری بود.
در شب زفاف امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها طبق آنچه که معمول بوده و شاید هنوز هم در بعضی دهات معمول است وقتی‏ عروس و داماد را داخل اتاق بردند زنها پشت در اتاق جمع شدند. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود کسی حق ندارد اینجا جمع شود، دور شوید، همه‏ بروند. بعد از مدتی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله آمدند از آنجا بگذرند، دیدند اسماء بنت عمیس از آن نزدیکی نرفته است، فرمودند مگر من نگفتم که کسی اینجا نباشد، تو چرا نرفته‏ ای؟ گفت یا رسول الله خدیجه‏ در وقت مردن وصیتی کرد ( چون حضرت زهرا کوچکترین دختر حضرت خدیجه بود ) و به من گفت اسماء من می‏ میرم و نگران دخترم فاطمه هستم. فکر می‏کنم که این‏ دختر شب عروسی در پیش دارد و در شب عروسی دختر به مادر احتیاج دارد، سخنانی دارد که فقط با مادر طرح می‏کند و من نیستم. به تو وصیت می‏کنم که‏ مراقب شب عروسی زهرا باش. این زن می‏گوید که وقتی اسم خدیجه را بردم‏ دیدم اشکهای مبارک پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله جاری شد. فرمود پس‏ تو بمان. گفت من اینجا هستم برای اینکه اگر زهرا کسی را صدا کند من جلو بروم، ممکن است حاجتی داشته باشد. این پیغمبر است ولی در عین حال پیوند زناشویی‏ اش تا این مقدار محکم‏ است چون " للله " و " فی الله " است.
امام حسین علیه السلام یکی از همسرهایشان "رباب" نام دارد و فقط او در کربلا بود. او مادر حضرت سکینه است. حضرت نسبت به این زن بسیار اظهار وفاداری می‏ کردند و حتی (یک) رباعی از ایشان نقل شده:

لعمرک اننی لاحب دارا *** تکون بها السکینة و الرباب
احبهما و ابذل جل مالی *** و لیس لعاتب عندی عتاب
(فی رحاب ائمة اهل البیت، ج3 / ص 166)
یعنی به جان دوست قسم که من آن خانه ‏ای را که در آن رباب همسرم و سکینه دخترم باشد دوست می‏دارم. من این دو نفر را دوست دارم و دلم‏ می‏خواهد مال و ثروتم را خرج اینها کنم و کسی مانع و مزاحم من نشود.

ببینید این اولیای حق روابطشان چگونه است! این گونه زنها هستند که در مورد آنها (و همسرانشان) گفته می‏شود: «ادخلوا الجنة انتم و ازواجکم‏ تحبرون؛ شما و همسرانتان شادمانه داخل بهشت شوید» (زخرف/70). همچنین رفتار و سخنان پیامبر اکرم در مورد حضرت زهرا (ع) موید اهمیت اسلام به محبت در خصوص زنان می باشد از جمله: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر کس او را خشمگین کند مرا خشمگین نموده است (خصائص نسائی، ص 35 و کنز العمال ، ج 6، ص 220 ) و فرمود: هرآنچه او را اندوهگین کند، مرا هم اندوهگین می کند. هرآنچه او را بیازارد... وخسته کند، مرا نیز آزرده می سازد. هر چه او را شادمان کند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا نیز افسرده می نماید (فضائل الخمسة، ج 3، ص 5-15) و فرمود: ای فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو، غضب می کند و به خاطر رضای تو خشنود می شود (ذخائر العقبی، ص 39 و میزان الاعتدال ذهبی،ج 2، ص 72. ).

زمانی نیز فرمود: این فرشته آمده است تا به من بشارت دهد که فاطمه سرور زنان بهشت است (صحیح ترمذی، ج 2، ص 306.) و نیز فرمود: ای سلمان، هرکس فاطمه را دوست بدارد، در بهشت است و هر کس با فاطمه دشمنی ورزد، در جهنم است. ای سلمان، دوست داشتن فاطمه، در یکصد جایگاه به کار می آید که راحت ترین آنها، لحظه مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه است. هر کس دخترم، از او راضی باشد من از او راضی هستم و هر کس من از او راضی باشم خدا از او راضی است و هر کس که فاطمه بر او غضب کند، خدا بر او غضب می کند (فرائد السمطین، ج 2، ص 67).

زهرا(س) در نظر پیامبر عظیم الشأن، ازجایگاهی بلند برخوردار بود و نمی توان برای منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدی تعیین کرد. صحیح تر آن که بگوییم، زبان و قلم از قدرتی برخوردار نیست که بتواند از عهده این کار برآید. در یک سخن باید گفت: در پهناورترین مکان قلب پدر خویش جای داشته و در کشور وجود پیامبر اکرم(ص)، بهترین موقعیت از آن وی بوده است. پیامبر عظیم الشأن اسلام، هنگامی که آهنگ سفر داشت با فاطمه علیها سلام بعد از همه وداع می کرد و هنگام مراجعت با او قبل از همه ملاقات می کرد( مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 498).

عایشه روایت می کند: هنگامی که فاطمه علیها سلام داخل می شد، پدرش برمی خاست او را می بوسید و درجای خود می نشاند. همچنین او می گوید: روزی پیامبر گلوی فاطمه را بوسید، عرض کردم: ای رسول خدا، کاری کردید که پیشتر انجام نمی دادید! حضرت فرمود: ای عایشه، وقتی مشتاق بهشت می شوم گلوی فاطمه را می بوسم( صحیح ترمذی، ج 2، ص 319).

منابع:
شهید مطهری/اخلاق جنسی در اسلام و جهان غرب، ص 18-17
فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دکتر حسین فریدونی، ص 227
شهید مطهری/آشنایی با قرآن 5، ص 33-30

در قبال دوستم که نماز نمیخونه و نسبت به دین بی توجه است، چه وظیفه ای دارم؟

سلام
پسری هستم که در سال چهارم دبیرستان مشغول به تحصیل می باشم.
تعدادی از دوستایی که بیشتر با اونام نماز نمیخونن و یا فیلم های مستهجن رو میگن این که خیلی اشکالی نداره و کلا فلسفه میارن که به نظر ما اینجا دین اشتباه کرده .
مثلا یکیشون رو که میدونم به دلیل شرایط فرهنگی خونوادش الکل هم هراز گاهی میخوره و سیگار میکشه و پارتی هم میره.
البته بعضی وقت هام یه چند رکعتی نماز میخونه!!!
البته تو دوستی بحث سر این جور موارد نمیشه و طوری نیست که بخواد من رو از راه به در کنه و من هم سعی در اصلاح اون دارم.
اما چندجا شنیدم که میگن دوستی با آدم های فاسق مشکل داره...
منیخوام بدونم وظیفه ی من در قبال این دوستم چیه؟
چه جوری میتونم اصلاحش کنم؟؟

چه طور دوستمان را آزمایش کنیم؟

در حدیثی از امام علی (ع) خوندم:
هرکه بدون آزمایش دوستی انتخاب کند به ناچار به همنشینی با بدان گرفتار می شود.

من هم در طول چند سال گذشته بدون آزمایش دوست انتخاب کردم و واقعا پشیمان شدم.
یک سوال مهم دارم
چه طور قبل از انتخاب دوست او را آزمایش کنیم؟
از دوستان و کارشناسان خواهش می کنم به سوالم پاسخ بدهند

کارشناس بحث : بصیر

اگر خداوند ازشما بپرسه که چرا به من دروغ گفتید چه جوابی میدهید

انجمن: 

سلام بر بقیةالله الاعظم ومنتظرانش

انسان در زندگی خود به لطف ومحبت دیگران سخت نیازمند است.

این یک ارتباط دو جانبه میان انسان ومنبع لطف ومحبت است .
یعنی انسان همانقدر که نیازمند دوست داشته شدن ومورد لطف قرار گرفتن است نیازمند ابراز لطف و تقدیم محبت به دیگران هم است. یعنی در غیر این صورت انسان دچار خلاء درونی خواهد شد .

یکی از موضوعات فطری انسان محبت وعشق به کمال و محبت به خالق خود است . وبر اساس قانون عدم اعتبار خلاء درونی انسان این محبت باید با محبت متقابل معشوق معاوضه گردد تا انسان دچار خلاء درونی نگردد .

همه ی الهیون معتقدند که خلقت انسان بر پایه واساس عشق الهی بوده حال اگر خداوند عاشق از بنده ی خود بپرسد که تو چقدر مرا دوست داری و دلیلت بر این محبت چیست چه پاسخی خواهید داد؟

.......................................................................... حق یارتان :roz:....................................................................................

معنا و هدف دوستی چیست؟

سلام
با عرض پوزش چند سوال دارم:

1. اصلا معنا و هدف دوستی چیست؟ چرا باید غیر از خودمان کس دیگری را صمیمانه دوست بداریم؟

2. در احادیث در باب فضیلت دعای خیر پشت سر دوستان گفته شده. ولی اصلا چنین دوستی پیدا می شود که پشت سر دوستش دعای خیر کند؟ چه باید بکنیم که دوستی ها تا این حد خالصانه شود؟

3. چه چیز را در خودمان تغییر دهیم تا دوستانمان بیشتر شوند؟

4. اصلا آیا می شود با هر شخصی دوست شد ، صرفا بخاطر اینکه آن شخص گناه نمی کند یعنی دوست خوبی است؟ یا باید به خلقیات،علاقه مندی ها، سن و ... هم توجه کرد؟

5. آیا امامان و معصومین با فقرا و تکدی گران دوست صمیمی می شدند؟ یا فقط از روی دلسوزی و ترحم به آنها محبت می کردند؟

6. از جائی شندیم سائلی سراغ پیامبر (ص) آمد (حدیث دقیقش رو هرکاری میکنم نمیتونم پیدا کنم) و پیامبر به او مقداری غذا داد که برود، اما وقتی یک اسب سوار به سراغش آمد او را به سفره خود دعوت کرد و از او پذیرایی کرد و به مقداری که نیاز داشت کمکش کرد. چرا به سائل کمتر از سوار توجه کرد؟