درباره علل و منشأ خستگی و ملال از زندگی، از مسائل و زمینههای متعددی باید نام ببریم که اهم آنها به قرار زیر است:
1. حوادث زندگی: حوادث تلخ و پی آمدهای ناگوار زندگی، خود میتواند از علل پیدایش ملالتها باشد. بسیاری از افراد ملولند از آن بابت که همه زندگی شان با شکست همراه بوده است. به هر جا که پا گذاشتهاند نکبت و بدبختی وجود داشته است. برای آنها که ناتوانی و ضعفی دارند و ساخته و پرورده نیستند حوادث ناگوار تلخی میآفریند و زندگی را بر انسان تیره و طاقت فرسا میسازد آنچنان که آدمی قادر به کنترل خود نیست.
2. احساس گناه: گاهی انسان به خاطر گناهی که مرتکب شده نافرمانی و عصیانی را که انجام داده است، عملکرد ناروا و غلطی که داشته است دچار احساس ملال است. ناراحت است که چرا خداوند را از خود ناراضی کرده یا فلان گناه کبیرهای را در رابطه با دیگران مرتکب شده است.
3. درد درون: زمانی احساس ملالت ناشی از وجود دردهای جانکاه است که در درون انسان است و او نمیتواند آن را به زبان آورد. دچار غم و رنج است ولی بیان آن موجب رسوائی و عقوبت است. افکار مخرب از هر سو بر او احاطه کردهاند و فکر و ذهن او را در غل و زنجیر نهادند.
4. عجزها: جوان به مناسبت شور و نشاطی که دارد خواستار آن است خودی نشان دهد و مسائل دشواری را حل کند، عجز و ناتوانی او از این امر خود سبب این امر میشود. میخواهد در مسابقات شرکت کند ولی ترس از آن دارد که چیزی نصیبش نشود، میخواهد برنامهای را تمام کند ولی در موقعیتی است که قادر به آن نیست.
5. نومید و محرومیت: آنها که در موقعیت ناامید کنندهای هستند و راه پیشرفت را برخود مسدود میبینند، آنها که در فکر حل مسائل لا ینحلی هستند و این امر زجرشان میدهد دچار ملالتند. حال اگر در این حالت برایشان محرومیتی پدید آید ملالتشان افزونتر خواهد شد.
6. تخیلات ناروا: نوجوانان و جوانان خواب و خیال آشفتهای دارند، تصویر دیگری از دنیا را در ذهن خود مجسم کردهاند و به هنگامی که امری خلاف آن را میبینند ملول میشوند. یا میدانیم که مفهوم مرگ و فنا تمام افکار و عقاید آنان را تحت الشعاع قرار میدهد. دل به ملالت میدهند که با این حساب کار و تلاشم را چه فایدهای است.
7. کمبود عاطفی: نوجوان و جوانی که به پدر و مادر یا مربی یا هر کسی دیگر دلبسته است و انتظار لطف دارد به هنگامی که با بیتوجهیهای آنها مواجه میشود از خود بیخود گشته و دل به ملالت میدهد. همچنین احساس این امر که اطرافیان او افرادی خشن و بیمحبت هستند برای او زجر دهنده است.
8. پر توقعی: گاهی علت ملالت پرتوقعی است. جهان بینی آنها بگونهای است که انتظار دارند همگان سر به اطاعت او بسپارند و زندگی را بر وفق مراد او بسازند. دیدن وضع خلاف و حتی بیتوجهی به شخصیت او سبب افزایش ملال و کدورت است.
9. خود كمبینی: گاهی نوجوان و جوان در موقعیتی است که نمیتواند ابراز وجود کند. در هر طریقی که بخواهد قدم بردارد راه آن را بر خود بسته میبیند. در موقعیتی است که راه پیش و پس ندارد. از هر سو احساس محرومیت میکند، گمان دارد دیگران او را به حساب نمیآورند و جز نکبت آفرینی کاری ندارند و این امر خود سبب ملال آن هاست.
10. ضعف مذهب: و بالاخره ضعف زمینه مذهبی و عدم اتکال به خدا و سرسپردگی به او نیز عدم توکل به او و خوشبینی به عنایتش بدان صورت که احساس کند که همه امورش به سوی او بر میگردد خود در این امر مؤثر است. ضعف مذهبی خود سبب ضعف بنیه روحی است و انسان بر اثر آن نمیتواند خود را در این جهان وجود سرپا نگه دارد.