جمع بندی اخلاق و عرفان

عمل صالح فقط بخاطر دلسوزی و ارضاء میل به خوب بودن

فرض کنید من در خیابانی قدم می زنم ناگهان چشمم به دخترک فال فروشی می افتد که صورتی معصوم و رنج کشیده با لباس های کهنه و پاره دارد. تمام وجودم را حس دلسوزی فرا می گیرد با تمام وجود می خواهم به او کمک کنم حتی چند لحظه ای هم به فکر قبول سرپرستی اش می افتم. در نهایت یادم می افتد که باید برم سر کارم و دیرم شده و کمک به این کودک را صرفا با دادن یک 10 هزارتومنی تمام می کنم. در تمام اون لحظات و نگاه هایی که بین من و اون دخترک گذشت هیچ حضوری از خدا نبود من صرفا به خاطر دلسوزی به او کمک کردم و در آن لحظه اصلا به فکر کمک به نیازمندان، صدقه دادن به فقرا برای رضایت خدا و غیره نبودم و اون فعلی که در نهایت از من سر زد از سر دلسوزی و حس انسان دوستانه بود که من می دونم توی وجود هر کسی هست.

ولی در احادیث و روایت گفته شده کاری که به خاطر خدا انجام نشه ارزشی ندارد. نیت هر کاری باید رضایت خدا باشه و از این حرفا...

من خیلی از اعمال صالح را در زندگیم انجام دادم که لحظه ی انجام دادنش اصلا به فکر خدا نبودم و انجام اون کار را صرفا به خاطر ارضای میل به خوب بودن خودم انجام دادم.
در دنیا هم خیلی از افراد هستند که هیچ دینی ندارند و اعمال صالحی بیشتر از یک مسلمان واقعی انجام می دهند.

سوال من این است که ایمان و عمل صالح همیشه کنار هم آورده شده آیا کفه ایمان سنگین تر است یا عمل صالح؟ آیا هر دو هم وزن هستند؟ ایمان لازمه عمل صالح است یا عمل صالح لازمه ایمان ؟ بدون ایمان به خدا عمل صالح پذیرفته نیست؟

آیا عملگرایان که دین شان بر پایه عمل صالح و خوبی هاست گمراهند؟

با فردی که با نوشته و کلام و رفتارش مرتکب گناه می شود، چگونه باید برخورد کرد؟

سلام
از مدیر محترم ار جاع سئوالات با تو جه ب اهمیت موضوع خواهشمند هستم
این پرسش را حذف ننماید
و یا ارجاع ب تا پیک های قدیمی بدهد !
چون نمی خواهیم دست ب عملی بزنیم
که همین به خورد آبروی نداشته پیری ب باد فنا برود !
موضوع
در یک جمع علمی که ما در طاها هستیم و غالبا خانم ها و آقایان با سنین جوان هستیم !
یک فرد مسن سالی
که سنش از ما ب مراتب با لاتر است
حضور دارد
و این توقع و جود دارد
که باید رفتارش مبتنی بر اخلاقیات و شرع و عرف و حداقل شان شخصیت علمی باشد !
ولی
متاسفانه
رفتارش
گفتارش
نوشتارش
تحت عنوان مباحث علمی و مهندسی و شعر و مشاعره و کنفرانس ووووو
متمرکز بر رویه غیر اخلاقی جلب و نظر نامحرم و بقولی فیل نداشته اش یاد هندوستان با و قا حت تمام کرده است !

حالا
با توجه ب اینکه کم کم همه در رفتار و نوشتارش و گفتارش که با شطینت پیچیده ای توام هم است
متوجه نیات شیطانی و پلید او شدند
و
قصد بر این شد
جسارتا
این پیری را یک درس عبرتی فراموش نشدنی بدهیم !
که تا زمان تشرف فرمائی حضرت عزرائیل خدمتتش می رسد
از یاد نبرد !
یعنی می خواهیم کاری کنیم
که با واکنش بسیار سختی روبرو بشود
لطفا
بصورت جامع و شرح راهنمائی لارم را بفرمائيد!
با تشکر

ترک نماز و سعی در تغییر ارتباط با خدا

با سلام و خسته نباشید خدمت همه اعضا گرامی سایت و کارشناسان محترم
خانمی متاهل هستم. سالها بود که رابطم با خدای خودم خیلی خوب بود. یه رابطه عاشقانه و دوستانه. تو تمام لحظاتم با خدا مثل دوستم حرف میزدم. حتی در مورد اتفاقات روزمره تو دلم باهاش حرف می زدم. تمام مشکلات و سختی های زندگیم با تکیه به خودش حل می شد. همیشه اعتقاد داشتم اگه از ته دل از خدا چیزی بخوای میشه و اکثرا هم دعاهام به درگاهش مستجاب می شد. علتش این نبود که من ادم خوبی بودم نه ابدا .علتش فقط اون رابطه عاشقانم با خدا بود و به این ایمان داشتم که خدا محاله نه بگه و کمک نکنه و رد کنه از درگاهش. هیچوقت از طولانی شدن اجابت دعاهام خشته نمیشدم و باز دعا می کردم مثل گداهایی که تا سر خیابون لباس ادمو ول نمی کنن. اخرشم خدا خواستمو می داد. من به این حرفها اعتقاد ندارم که خواستم به صلاحم نبوده و ...
تا اینکه چند روز پیش موضوعی که برام خییییلی مهم بود و خیلی از خدا خواسته بودم کاملا بر عکس شد. من کاملا مطمئن بودم که دعاهام قبول میشه مگه نمی گن باید یقین به قبولی داشته باشی؟ من هم یقین داشتم و باور کرده بودم که خدا خواستمو بهم میده. اما نشد و نشدنش کلی زخم زبون و متلک شنیدن از اطرافیان رو برام به دنبال داشت. من از قبل هم همش خدا رو قسم می دادم نذار زخم زبون مردم رو بشنوم چون قبلا هم خیلی دلمو شکسته بودن. خلاصه نشد و من از رفتار خودم دارم تعجب میکنم چون نمازمو ترک کردم. من همیشه نمازهام اول وقت بود قبل از اذان با وضو منتظر اذان میشدم هیچوقت برا نماز صبح تنبلی نمیکردم (تا جایی که در تواتم بود) . اگه خواسته ای از خدا می داشتم و نمی شد می دونستم که فقط باید شکر کنم. و همیشه هم شکر می کردم و راضی بودم به رضای خدا. نمی دونم چه اتفاقی افتاد و این موضوع چرا تا این حد رو من اثر گذاشت که الان اصلا و اصلا نمی تونم با خدا کلمه ای حرف بزنم. دیگه نمی تونم نماز بخونم چون اون چیزی که من تو زندگیم خواسته بودم و خیییییلی شدید خواسته بودم دیگه و دیگه نمی تونه بشه و من باید این خواسته رو با خودم به گور ببرم. الان تصمیم دارم اگر هم روزی نماز بخونم فقط برای ادای وظیفه باشه. گناه نکنم چون خدا گفته نکن اما دیگه نمی تونم با خدا رابطه صمیمی و دوستانه قبلی رو داشته باشم. دیگه اگه به بدترین حال گرفتار بشم هم دعا نمی کنم و ازش چیزی نمی خوام . و من این نوع رابطه رو اصلا دوست ندارم. چطور می تونم خدا رو عبادت کنم در حالیکه باهاش قهرم. ؟ احساس می کنم تو اینهمه مدت فقط خواستمو صدا می زدم و نام خدا رو در کنارش . نمی خوام خدا رو برای خواسته هام بخوام. می خوام فقط برای خدا بودنش عبادتش کنم. اما نمی تونم. دلم نمی خواد باهاش حرف بزنم. می دونم اون خداست و من طلبی ازش نداشتم . ولی تنها چیزی که به بنده ها جسارت قهر کردن و لوس شدن میده مهربونیه خداست. عشقیه که به بنده هاش داره. مثل بچه ای که با مامانش قهر می کنه و غذا نمی خوره چون می دونه مادرش طاقت نمیاره و میاد سراغش. حالا به من بگید چطور بدون اینکه عاشق خدا باشم عبادتش کنم؟ نماز بخونم؟ ایا واقعا یه روزی دوباره میاد که من دلم با خدا صاف بشه؟ من یه موجود فوق احساساتیم و با منطق نمی تونم خودم رو راضی کنم. من فقط دلم میگه چکار کنم و چکار نکنم و اونم تو یه همچین موضوعی که موضوع رابطم با بهترین دوستم بوده. لطفا جوابهای کلیشه ای به من ندید
به صلاحم نبوده
خدا تو اون دنیا بهترش رو می ده
خدا غول چراغ جادو نیست که خواسته هامونو عین چیزی که خواستیم بده
خدا امتحانت می کنه و ...
راستی خدا تو ماه رمضون منو از خودش روند. هر چند من روزه نمی تونستم بگیرم چون 7 ماهه باردارم ولی دو روزه که نمازمو ترک کردم.
لطفا راهنماییم کنید با سپاس

منظور از ثلاثه شدن فرد چیه؟ و این خوبه یا بد؟

انجمن: 

سلام
سوال بنده در این رابطه هست ک ب چ انسان هایی انسان ثلاثه گفته میشه و منظور ازین ک شخصی ثلاثه هست چیست ؟
و چ نوع انسان هایی میتوانند جزء انسان های ثلاثه قرار بگیرند؟
توضیح بیشتر این ک نشسته بودم فردی ک میشناختم ب فرد دیگر گفت ک تو کی ثلاثه شدی و گریزی از فکرم هم در ب امام صادق رفت گفتم از شما ک علم بیشتری درباره دین و عرفانیت دارید بپرسم تا جوابش را بفهمم ممنون

تجسس دیگران در زندگی ما و اجتناب از دروغ

سلام

زمانی که اشخاصی از دوستان یا اقوام نزدیک که با آنها رودربایستی داریم از ما سوالات شخصی یا خصوصی می کنند و ما هیچ علاقه ای به جواب دادن نداریم وظیفه ما چیست چطور باید به این قبیل سوالات جواب داد؟

یعنی در واقع آنها زیادی فضولی می کنند و ما دوست نداریم آنها به هر دلیلی از کار ما با خبر شوند.

سوالاتی از قبیل میزان دقیق درآمدتان چقدر است؟ یا مثلا ملکی را فروخته اید و نمی خواهید قیمت آن راکسی بداند یا

سوالاتی از این قبیل که دوست ندارید بابت آن به اقوام یا دوستان جواب پس بدهید.

آیا در این موارد میشود توریه کرد؟

چون اگر جواب ندهیم دلخور شده و از ما کینه به دل میگیرند.

دروغ که حرام هست فرهنگ کشورهای اروپایی که در این موارد رک هستند رو هم نداریم پس هر چه سوال کنند باید همه را جواب دهیم وگرنه باعث ناراحتی آنها ، دلخوری و ... میشود.

راهی را پیش پای ما بگذارید.

با تشکر .

چرا شنیدن غیبت گناه حساب میشه؟

1-اگر پشت سر کشوری حرف بزنیم غیبت حساب میشه؟ مثلا بگیم ایران فلانه.
2-ایا خوندن کامنت دیگران در اینترنت که دارند پشت سر کسی حرف می زنند گناه است و غیبت حساب میشه؟
3-اگر به غیبت گوش بدیم ولی بدونیم غیبته و ناراحت باشیم گناه برامون نوشته میشه؟
4-اصلا چرا شنیدن غیبت گناه حساب میشه؟

با اینکه گناه را ترک نموده ام اما تغییری در کار و زندگی من به وجود نیامده

با سلام خدمت دوستان محترم

بنده چندین ساله گرفتاری مشکل شدم و درآمدم به شدت کم شده و به هرکار دست میزنم نمیشود و در این مدت هر نوع دعا و نماز و طریق خاص هم بوده انجام دادم و جوابی نگرفتم و البته در گیری گناهی بودم ولی آن را هم مدتی است که ترک کردم ولی تغییری در کار و زندگی من به وجود نمی آید و نمیدانم باید چه کار کنم قصد ازدواج دارم ولی نه کاری دارم و نه درآمد به درد بخور و واقعا درمانده شدم نمازم اول وقت و مدتی است با جماعت و حتی کنترل چشم وزیان و . . . را دارم مدتی است کسی هست بدنه باید چه کار کنم ؟؟؟

زندگی روزمره ی ما و غفلت نسبت به گناهان ، مسائل و احکام شرعی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:


بسم الله الرحمن الرحیم

با عرض سلام خدمت کارشناس محترم

همانطور که از موضوع مشخص است متاسفانه این مشکل, یه جورایی بیشتر افراد جامعه از جمله خودم را در بر می گیرد و این مشکل برای افراد, کم و زیاد دارد و می تواند از روی عمد, غفلت یا ندانستن مسائل باشد(به هر حال در بیشتر موارد آسیب زا است و ضربه خودش را به شخص و جامعه می زند).

حالا هر کسی در هر شغل و فعالیتی است, بنده این بُعد از زندگی را مد نظر دارم و مسائل دیگر, موضوع تاپیک نیست. مشکل این است که ما آدم ها (حداقل نصف افراد) خیلی راحت زندگی می کنیم, یعنی اگر روزی ده تا گناه هم کنیم (برای افراد مختلف کم و زیاد می باشد), راحت در طول روز یا فراموش می کنیم یا اینکه اگر یادمان هم باشد غفلت می کنیم و از روی اون رد میشیم و زندگی ها, روزمره همینطوری می گذرد و انگار نه انگار که دقیقا داریم چکار می کنیم و متاسفانه از جمله گناهان شایع جامعه, گناهان زبانی مثل غیبت, دروغ, تهمت و ... که بعضی از این ها موجب حق الناس هم می شوند, می باشد(گناهان زیاد هستند حالا شما بقیه را مدنظر داشته باشید).
از طرف دیگر هم یک چیزهایی در جامعه انگار که سنجاق کرده اند که هر بچه کوچکی از کودکی باید به فکر این ها باشد و وقتی بزرگ می شود باید بکوب برای این کارها که بعضا هم کارهای خیلی ضروری نیستند, تلاش کند و متاسفانه انگار مثل یک چرخه در آمده است (این کارها را بهتر است نام نبرم) و متاسفانه غفلت ها و ندانستن ها هم از این دوران شکل می گیرد و وقتی کودک بزرگ می شود به جای دانستن چیزهای اصلی, چیزهای دیگری را یاد گرفته است و ایراد را هم نمی توان به طور کامل, سمت بچه گرفت, چون پدر و مادر و جامعه و ... این را به این سمت سوق داده اند. اصلا آیا این طور زندگی کردن مورد قبول هست؟

در بحث شغل بخوام بگم, مثلا یک استاد دانشگاهی که از تدریس کم می گذارد و دیر و آید و زود می رود و حتی طبق قوانین هم عمل نمی کند در برابر یک معلمی که تدریس خودش را در وقت مقرر انجام می دهد, کدام بهتر است؟ یک پزشک فوق تخصصی که پول ویزیت زیاد می گیرد ولی بیمار را درست و کامل ویزیت نمی کند و یک نسخه ای می نویسد و می دهد در برابر یک پزشک عمومی که به صورت صحیح ویزیت می کند, کدام بهتر است؟ یا یک مغازه دار بزرگ که وقتی یک مشتری کم اطلاعات می آید از این موضوع سوء استفاده می کند و سرش را کلاه می گذارد در برابر کسی که که یک مغازه کوچک دارد ولی با همه با انصاف رفتار می کند, کدام بهتر است؟

متاسفانه ظاهر بینی هم که در جامعه وجود دارد, بیشتر همان مطلق موقعیت اجتماعی و شغل و ... طرف مقابل در موضوعات مختلف مثل ازدواج و ... را می بیند و خیلی به مسائل دیگر کار ندارد. وقتی نوجوان یا جوان ما در وقت مقرر به سوی مسائل و احکام سوق داده نمی شوند تا یاد بگیرند و فکر پدر و مادر از اول فقط برای مسائل کم اهمیت تر از این موضوع است و نمیگم هم نباید برای بعضی از مسائل باشند ولی مسائل به ترتیب, و اینکه زندگی اش به مشکل برنخورد و در شغلش و زندگی اش ندانسته گرفتار مال حرام نشود.

متاسفانه این موضوع ممکن است تا سنین پیری و حتی بعد از مرگ (مسائل حق الناس) هم همراه انسان باشد و خدای نکرده انسان همینطوری از دنیا برود و بعد هم مشکلاتی همراهش باشد. متاسفانه اولویت ها گُم یا کم اهمیت شده است و جامعه دارد چوبش را می خورد. حالا این هم به این معنی نیست که از فردا انتظار داشته باشیم هیچ کس هیچ گناهی را انجام ندهد و جامعه تبدیل به گلستان بشود و همه تبدیل به آدم های خوب بشوند, اصلا این غیر ممکن است, و اینکه از فردا همه چیز را تعطیل کنیم و کاری انجام ندهیم ولی از آن طرف بام هم نباید بیفتیم, که افتاده ایم. این موضوع بسیار فراگیر است و تقریبا همه فعالیت ها را در بر می گیرد و هر کسی در حیطه خودش و در جامعه, حداقل مواظب خودش که می تواند باشد.

لطفا به موضوع به طور تفصیل بپردازید و توضیح بدهید وظیفه ما در این زمینه چیست و این غفلت ها از چه مسائلی نشات می گیرد و ریشه اش کجاست و ما باید چه کاری انجام بدهیم؟

با تشکر

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

اقبال و ادبار قلب

انجمن: 

سلام
ما آدم ها در زندگی فراز و نشیب معنوی هم داریم.
گاها پیش میاد که ما نسبت به امور معنوی رغبت کمتری پیدا میکنیم و گاهی هم برعکس بیش از سایر اوقات به امور معنوی تمایل پیدا میکنیم.
میخواستم ببینم ریشه این رخوت در امور معنوی یا اشتیاق به اونها چیست؟
چطور می تونیم از اون رخوت کم کنیم و بر اشتیاق مون بیفزاییم؟
متشکرم


کارشناس بحث : اویس

در سیره ی انبیا و ائمه واقعا ناراحت شدن یعنی چی؟

انجمن: 

بسمه تعالی
سلام
نمیدونم شاید به نظر بعضی ها سوالم خنده دار باشه ولی واقعا جوابش رو نمیدونم و خوشحال میشم اگه دوستان اطلاعاتی راجع به این موضوع دارن بگن
سوالم اینه که در سیره ی انبیا و ائمه واقعا ناراحت شدن یعنی چی؟ اصلا ائمه کی ناراحت میشدن؟ کی خوشحال میشدن؟ ما چی باید واقعا ظرفیت خودمون رو تا چه حد بالا ببریم کی ها باید ناراحت و غمگین شد و کی ها باید خوشحال شد؟
ممنون میشم اگه نظرات شما رو هم راجع این موضوع بدونم
با تشکر

کارشناس بحث : اویس