ناراحتی

بررسی سندی حدیث ناراحت شدن پیامبر (ص) از حضرت زهرا (س)

[="Blue"]عرض سلام و ادب و احترام

در روایتی مشهور! بارها شنیده ایم که پیامبر اکرم ص در سفر بودند بعد از بازگشت از سفر دیدند حضرت زهرا س پرده ای رنگین به خانه شان زده اند و دستبندی به دست کرده اند از این کار ایشان ناراحت شدند و رفتند بیرون از خانه!
حضرت زهرا که متوجه شدند قضیه چیست آنها را دیگر استفاده نکردند! و پیامبر ایشان را برای ترک این عمل تحسین کردند

لطفا سند این روایت رو بررسی بفرمایید و علت رد یا تایید کردنش را ذکر کنید
گذشته از اینکه این سوال خودم هست ، سوال تعداد زیادی از دوستان شده که آیا واقعا یک معصوم از یک معصوم ناراحت شدند؟؟ قبل از هر گونه تفسیر حتما و حتما می خواهیم بدانیم حدیث صحت دارد یا نه
نکند این حدیث در کشف الغمه آمده است؟؟

بررسی سندی لطفا + متن عربی


با تشکر فراوان[/]

حزن دائمی سالك(حزن خوب وحزن بد

[="Arial"][="Green"]پرده ای از عرفان:

حزن دائمي سالك
آیت الله ميرزا جواد ملكي تبريزي:

(سالكان كوي حضرت دوست) حزن دائم از اين جهت در دلشان جاي گير شود كه مبادا از رسيدن به مقامات عاليه محروم بمانند،
زيرا مادامي كه در دنيا هستند، راه ترقي براي آنان باز است و از مقامات معرفت و قرب، به هر درجه از حال كه براي ايشان دست دهد، باز فوق آن متصور است.

بلي از مختصات حضرت ولايت پناه (علي«ع») است كه فرمودند:
«لوكشف الغطاء ما ازددت يقينا»
اگر همه حجاب هاي ملك و ملكوت و ظلماني و نوراني برداشته شود، بر يقين من چيزي زياده نخواهد شد. (المحجه البيضاء، ج 4، ص 203)

و اين حزن سالك بايد دائمي باشد،
حزن در دل،
و بُشر (خوش رويي) در روي،
حزن در باطن و بُشر در ظاهر بايد داشته باشد. رساله لقاءالله، ص 115

آری سالکان کوی دوست، گرچه دلهاشان مالامال غمِ فراق محبوب است، اما در برخورد با مردم، چهره درهم نمی کشند و چنان رفتار می کنند که گوئی هیچ اندوهی آنان را نمی آزارد!

محبوب خود به آنان سفارش فرموده که بندگان من را با غصه های فراق، نیازارید.... زیرا من دوستی را می پسندم که عشق و دلدادگیش را مخفی و مکتوم نگهدارد؛ نه اینکه بر سر هر کوی و برزنی آن را فریاد کند!

[/][/]

مهارت کنترل احساسات

انجمن: 

منظور از کنترل احساسات: یعنی تسلط بر هیجانهاست.
اگر بتوانیم به هیجانهای خودمان تعادل ببخشیم، در این صورت بهترین زندگی را خواهیم
داشت.
برای اینکه در این راستا موفق باشیم، رعایت این نکات لازم و ضروری است:
1. موقعیتها را خوب شناسایی کنیم.
آیا موقعیتی در آن قرار گرفته ام جای مجلس ختم است، یا جای مجلس عروسی و تولد و یا
جای مجلس خوش. در پیش نزدیکان هستیم، یا پیش افراد غریبه و ناشناس.
با توجه به موقعیتها و تناسب آن باید رفتار مناسب آن را انجام دهیم.
عدم ملاحضه موقعیتها باعث ناهماهنگی در ابراز احساسات خواهد بود، که حتی برای خود
ما هم خوشایند نخواهد بود.

رُک گفتن یا کنایه گفتن

سلام به مدیران و کارشناسان و بروبچ اسکدین

میخواستم از کارشناس محترم بپرسم که اگر انسان با همه و همه جا رُک و راست باشه و حرفشو راحت بهش بزنه آیا بده یا خوب؟

ملاکتون برای این ارزیابی چیه؟
دین راجب این صفت توضیحی داده؟
آیا این یک صفته جدا از راستگویی هست یا همونه؟؟؟

چرا بعضی مردم از اینکه رک بهش حقیقتو بگیم ناراحت میشن؟

سوالاتم زیاده فعلا همونارو بگید.

نظرات بچه ها هم برام مهمه.

خشم به مادر

انجمن: 

سلام
من دختر جوانی هستم و در چند سال اخیر به علت اختلاف سنی زیاد و اختلاف عقیدتی و مشکلات روحی(مادرم) با مادرم بحث و جدل زیاد داشتم و به او بی احترامی کردم و البته متاسفانه هنوز هم ادامه داره! در کل اصلا آدم بد و بی اخلاقی نیستم و خیلی خیلی هم حساس و زودرنجم، خیلی هم سعی و توبه می کنم و هر بار هم به شدت ناراحت می شم! کلا با تمام بشریت خوش رفتارم به جز او! در حالی که بیشتر از همه دوستش دارم و همیشه به خاطر سن زیاد و بیماری نگران از دست دادنش هستم! بارها از خدا خواستم بهم صبر و شکیبایی بده حتی نذر کردم، قرآن خواندم.... ولی روز از نو... روزی از نو
دوست ندارم به دکتر و داروهای آرامبخش رو بیارم چون مادرم از همین کارها به شدت بیمار شده!
انقدر از این رفتارم ضربه خوردم که هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم؛ چون مطمئنم در آینده هم تا آخر عمر بابتش خودم رو سرزنش خواهم کرد! بخصوص از وقتی مادرم دچار مریضی روحی بدی شده بیشتر هم عصبی می شم و در واقع حالش رو بدتر می کنم! واقعا آرزوی مرگ دارم!
باید چیکار کنم؟! چرا خدا کمکم نمی کنه؟! چرا نمی تونم خشمم رو کنترل کنم؟!!! اونم در برابر مادرم؟!! هروقت هم خشمم رو نشون نمی دم انقدر اذیت می شم که ترجیح می دم خودم رو خالی کنم!
از عذاب وجدان و خشم و عذاب خدا خیلی می ترسم و به شدت هم به دعای مادرم معتقد و محتاجم!
لطفا راهنماییم کنین
ممنون

روش برخورد با یتیم، روش برخورد با کودک بی ادب

سلام و عرض ادب خدمت شما
سوالی داشتم :
اتفاقی را که دیدم مینویسم:
به پارک رفته بودیم و بچه ها مشغول بازی بودند
ناگهان یکی از پسر بچه ها به سمت بچه فامیل ما حمله ور شد و در یک آن مشت محکمی به سر دختر فامیل زد،و فرار کرد.
بعد این فامیل دنبال اون پسر بچه رفت و دستش رو گرفت و با مهربونی گفت چرا زدی؟ ،همزمان هم برادر بزرگتر اون پسر که 12 یا 11ساله بود اومد و گفت که خوب کرد وو...،فامیل ما : من تا تو رو دست بابات ندم ولت نمیکنم(دستش رو گرفته بود)،و اون پر بچه حرفهای بسیار زشتی زد که نمیشه گفت
و فامیل ما : من باید ببینم که کی تو رو تربیت کرده و صاحب تو کیه که اینطوری تربیت شدی و این حرفا
بعد پسر بزرگه گفت من بابا ندارم ،فامیل ما فکر کرد برای اینکه از زیر کار در بیاد و نریم خونشون این حرفو زده
و از بقیه جستجو کردو آدرس خونه رو پیدا کرد ،رفت دم خونه و گفت که بچه شما بچه رو زده و کاری به زد و خورد بچه ندارم ،چون بین بچه ها اتفاق میفته که همو بزنن ،من با این طور حرف زدنش مشکل دارم که چرا این حرفا رو زده ،اون مادرش هم معذرت خواهی کرد و گفت که تو خونه هم اگه بگه دعواش میکنه و این حرفا ،و...
بعد مادر اون پسر بعد از 10 دقیقه اومد پارک دنبال پسر کوچیکش
و بردش خونه و اومد پیش فامیل ما و گفت که شرایط بچه ها همشون یکی نیست
این واقعا پدر نداره و حساس شده
پدرش دو ساله که فوت کرده ،و الان هم به خاطر این برخورد تو خونه نشسته و داره گریه میکنه (پسر بزرگه)
و نسبت به رفتار مردم حساس شده (نسبت به ترحم و..)
و طوری حرف میزد که فامیل ما هم معذرت خواهی کرد و گفت که شرایط رو نمیدونسته که اینطوری هست
حالا سوال من اینه
دل اون بچه شکسته ،گناه فامیل ما چی بوده که نمیدونسته؟
آیا برخورد اون بچه هر چی بود اگه میدونستیم که اون شرایط رو داره باید کوتاه میومدیم؟
از همسایه ها پرس و جو کردیم که میگن بچه شون پرخاشگر هست و بچه های بقیه رو هم بیخودی میزنه

حتی یه بار زنجیر رو میگن آورده بود تو پارک و با زنجیر به یه بچه دیگه ایی زد
این رفتار ها بوده
حالا فامیل ما خیلی ناراحته که این برخورد رو داشته با این خانواده
چیکار کنه؟
تشکر از اینکه متن زیاد رو خوندید.
.

در سیره ی انبیا و ائمه واقعا ناراحت شدن یعنی چی؟

انجمن: 

بسمه تعالی
سلام
نمیدونم شاید به نظر بعضی ها سوالم خنده دار باشه ولی واقعا جوابش رو نمیدونم و خوشحال میشم اگه دوستان اطلاعاتی راجع به این موضوع دارن بگن
سوالم اینه که در سیره ی انبیا و ائمه واقعا ناراحت شدن یعنی چی؟ اصلا ائمه کی ناراحت میشدن؟ کی خوشحال میشدن؟ ما چی باید واقعا ظرفیت خودمون رو تا چه حد بالا ببریم کی ها باید ناراحت و غمگین شد و کی ها باید خوشحال شد؟
ممنون میشم اگه نظرات شما رو هم راجع این موضوع بدونم
با تشکر

کارشناس بحث : اویس

چرایی بدبختی انسانهای معتقد؟؟؟!!!!

چرا همه بد بختی ها سر آدم های معتقد می افتد ؟؟؟ آیا امتحانه