دعوا

در خانه با دخترم زیاد دعوا می کنیم؛ چه باید بکنم؟

سلام
من 40 سالمه. و لیسانس دارم خانمم 32 سالشونه و دیپلم دارند.
دو فرزند دختر داریم. فرزند اولم کلاس پنجم دبستانه و دومی چهار سالشه..

مساله ای که میخواستم کارشناسان محترم بنده رو راهنمایی کنن اینه که احساس می کنم (بلکه واقعا می بینم) که خانه ما طوری است که زیاد با دختر اولم دعوا می کنیم. دعوا یعنی صحبت بلند و تحکم آمیز. مجبور کردن او با انجام کاری که " درسته " ولی او نمیخواد انجامش بده.

مثالها:
وقتی قصد بیرون رفتن از خانه داریم ، برای رعایت حجابش کلی بهش میگم باباجون حجابتو درست کن. اول به خوبی میگم. باز می بینم مقداری از موهاش پیداست. دوباره به خوبی بهش میگم. چند میلیمتر شالش رو جلو میاره ولی سفتش نمیکنه. طوری که من هر صد متر یکبار باید به او بگم حجابت رو درست کن. خب چند بار با خوبی بگم؟ آخرش آددم عصبانی میشه و فکر کنم این طبیعی باشه. محکم باهاش حرف میزنم. دعوای کلامی میکنم. باز شالش رو درست میکنه ولی نه سفت. چند متر بعد دوباره ... ، بآخرش که دیگه حسابی کفر منو در میاره ( پس از ده بار تذکر ) هش میگم: ببین ، همین جا وسط خیابون میذارمت تا ماشینها از روت رد بشن ها! صد بار بهت گفتم درستش کن نکردی.....

این همه دعوا و تذکر با زبان خوبی و گاهی هم تندی و ... ؛ دوباره روز دیگری که میخواهیم از خونه بریم بیرون ، همان آش و همان کاسه. اصلا از دعواهای قبلی پند نمیگیره.
حتی یکبار توی مطب دکتر بودیم بهش تذکر دادم ( به خوبی). محکم بهم گفت: نمیخوام (حجابم رو درست کنم)

در مورد درسش هم همینطور.
در مورد حموم رفتنش همینطور.

در مورد عروسک باربی خریدن ، یا برچسب خریدن ، برچسبهایی رو دوست داره بخره که دخترایی با پوشش نامناسب هستند.

کلا روزی نیست که من یا مادرش حداقل سه بار یا چهار بار باهاش دعوای کلامی نکنیم. حداقلشو گفتم.
اخیرا دنبال بهانه میگردم تا بهش محبت بکنم. مثلا یواشکی به مادرش میگم: درس باهاش کار کن ، و یه امتحان ساده که سخت گیرانه نباشه ازش بگیر ، و بعد جلوی روی او به من بگو که درسشو خوب خونده و امتحان ازش گرفتم نمره خوب آورده تا من بهش جایزه بدم...

چرا دعواهای من در او تاثیری ایجاد نمیکنه؟
خیلی بد غذاست. اصلا گوشت نمیخوره. فقط برنج سفید با ماست. یکبار که اول هر چی به خوبی گفته بودم این غذا را بخور ، نخورده بود ، تهدیدش کردم که اگر نخوری می کشمت. میدونید واکنش او چی بود؟ گفت: اگه میخوای منو بکشی بهم سم بده تا بمیرم ( که مرگ بی دردی داشته باشم). تا این حد ، دعواها و تهدیدهای ما درش بی اثره.

یک مقدار لجاجت داره. البته مادرش اینو میگه. من نظرم اینه که " احساس شخصیت " میکنه. و این امر خوبیه فقط ما باید در مسیر درست هدایتش کنیم.

فکر میکنم او الان که سنش کمه ، نمیتونه در برابر راهنمایی ها ما مقاومت کنه. وقتی بزرگتر شد ، و توانایی بیشتری به دست آورد ، ممکنه خیلی کارهای نادرست بر ضد خواسته های ما انجام بده.

ما خواسته شخصی ازش نداریم. چیزهایی که ازش میخواهیم ، رعایت دستورات دینی ، رعایت بهداشت فردی (حمام رفتن ) ، درس خوندن ( نه افراطی ، بلکه عادی) هستش.

خودش میگه دوست دارم در آینده آرایشگر بشم. توی نقاشی هاش اکثرا یا باربی و امثال اون رو میکشه (با حجاب بد) یا فروشگاههای لباس زنونه و آرایشی ( فروشنده و خریدارها را هم میشکه و حرفهای هر کدوم را هم جلوی شکلشون می نویسه. مثلا:
- ببخشید خانم تاپ دارین؟
- بله داریم اینه هاش
- قیمتش چنده:
- سی هزار تومن)

این شغلها با ارزشهای دینی ما جور در نمیاد.

راستی هر وقت میره توی اینترنت ، آهنگهای فرزاد فرزین و عقیلی و پاشایی و ... را دانلود میکنه. به همین خاطر اینترنت را براش ممنوع کردم دیگه.
ما ماهواره نداریم. اینا رو توی شبکه نسیم و ... دیده و آشنا شده.

عمده چیزی که براش مهمه "پول روز" اش هست. من قبلا روزی هزار تومان بهش پول روز میدادم. امسال کردمش روزی دو هزار تومن. قبلاها عادت داشت هر روز همه پولشو خرج خوراکی خریدن میکرد. من کلی باهاش حرف زدم که آدم نباید همه پولشو خرج کنه و باید یه مقدار خرج کنه و یک مقدار جمع کنه. حالا طوری شده که همه پولشو جمع میکنه. با وجودیکه خیلی چیزایی که میخواد رو با پول خودمون براش میخریم. لباس و وسایل مدرسه و ... کلا خودمون برالش میخریم و پول روزش برای چیزهای دلبخواهی خودشه. بازم خیلی از دلبخواهی هاش رو گاهی خودم میخرم. اگه یک روزی چیزی توی خونه نباشه که برای تغذیه ببره مدرسه ، و بهش بگیم با پول روزت مدرسه خوراکی بخر ، اصلا نمیخره. ترجیح میده گرسنگی بکشه اما پولاشو جمع کنه. ما هم که می بینیم پولاشو جمع میکنه گاهی با پول خودش براش لباس و ... میخریم.
گاهی هم که یک چیزی میگه برام بخرید و من میگم این چیز خوب نیست یا جنسش ضعیفه یا تو اصلا لازم نداری اینو ، یا مثلا عکس بدی رویش هست که ضد دینیه ، میگهع: با پول خودم می خرم. منم میگم بابا جان اصلا صحبت پولش نیست. این چیز اصلا خوب نیست . آخرش قانع نمیشه ولی چون او بچه است و من بزرگترم و اصطلاحا زورم بهش میرسه ، دیگه حرفی نمیزنه.

توی مغازه رفتن هم خیلی دعوا پیش میاد.
مثلا میگه یک دغتر لازم دارم. منیگم میرم برات میخرم. میگه خودم باید بیام انتخابش کنم. وقتی رفتیم مغازه دو اتفاق بد میفته:
1- اولا دفتری رو که عکس بدحجابی مثلا روی جلدش هست (باربی و ...) انتخاب میکنه که قیمتش فرضا سه بقرابر دفتر دیگه است. بهش میسگم بابا جان ، این دفتر فقط به خاطر عکسش اینقدر گرونه ، دفترهای دیگه خیلی مناسبتره قیمتشون. میگه نه همینو میخوام.

2- ما به قصد خرید دفتر رفته ایم مغازه ، نه خرید چیز دیگه. اما اونجا چون کالاهای دیگه رو هم می بینه میگه اینم میخوام اونم میخوام و مثلا می بینید ما که برای خرید یک دفتر رفته بودیم ، چهار پنج قلم باید بخریم. اخیرا هم یاد گرفته به جاتی "اینو میخوام" میگه "اینم لازم دارم".

هر دوی این موارد باعث دعوای بین ما میشه. گاهی که با مادرش میره مغازه ، وقتی برگشتند ، مادرش میگه: نمیدونی چه الم شگنه ای توی مغازه بر پا کرد. آبرومونو برد. همه نگامون میکردن. هی گریه می کرد و میگفت اینو میخوام....
طبیعیه که منم عصبانی بشم. به مادرش میگم: دفعه دیگه اگه اینطوری کرد ،؟ همونجا ولش کن و خودت تنها بیا خونه.... یا به دخترم میگم: اگه یک بار دیگه این رفتار رو کردی ، سرت رو میکوبم به دیوار که از وسط سرت نصف بشه...

ولی فایده ای نداره... باز همان آش و همان کاسه.

منم هم فشار خون و هم دیابت نوع یک دارم و چند ساله انسولین تزریق میکنم و اصلا عصبانیت برام خوب نیست... ولی او با رفتارهای نادرست ، خونمو به جوش میاره.

اخیرا تصمیم گرفتم باهاش کمتر دعوا کنم. نه بخاطر سلامتی خودم. ما برای دین حاضریم همه هستیمونو بدیم. بلکه برای سلامتی شخصیت او. دعوا را راه حل مناسبی نمیدونم ولی اولا خودم هم توی یک خانواده ای بزرگ شدم که علیرغم مذهبی بودن ، همه کارها را از طریق دعوا انجام میدادن (با کمال احترامی که برای والدینم قائلم و دستشون رو هم می بوسم) ، و هم اینکه توی اون موقعیتها راه دیگری به نظرم نمیرسه که بتونم از انجام کار نادرست جلوگیری کنم و باعث انجام کار درست بشم.

میترسم دخترم در خانه ، محبت کافی نبینه و چند سال دیگه که بزرگتر شد ، دوستی های ناجور برقرار کنه.

خواهشی که دارم اینه که کارشناس محترمی که لطف میکنن و پاسخ می دهند ، با بنده همراهی کنن و به پستهای بعدی بنده که جهت دقیقتر شدن مطلب ممکنه در پاسخ به راه9نمایی کارشناس محترم درج کنم ، هم پاسخ بدن. چون طبیعیه که با یک پاسخ ، قضیه حل نمیشه و ممکنه بنده ابهاماتی داشته باشم که نیاز به توضیح و راهنمایی بیشتر داشته باشه.

متشکرم.

مادرم در واتس آپ با نامحرمي دوست شده ، چکار کنم؟! (نیاز عاطفی)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


سلام علیکم

دختر خانم سیزده چهارده ساله ای نزد بنده آمدند و مشکلی را مطرح نمودند تا راهنماییشان کنم و بنده به دلیل تخصصی بودن و حساس بودن موضوع تصمیم گرفتم اینجا مطرح نموده و ازراهنمایی شما استاد گرامی و کاربران محترم جهت راهنمایی ایشان بهره مند گردم
جریان از این قرار است که این دخترخانم مدتی بوده که متوجه میشود مادرش خیلی بیشتر از گذشته سرش توی گوشی موبایلش است !!،و بعضی وقتها وقتی پدرش می آید سریع گوشی را قایم میکند تا اینکه یک روز که گوشی مادرش را گرفته بوده تا به پدرش پیام بدهد پیامهای مادرش را میبیند و متوجه میشود که مادرش با یکی از همکاران آقایش دوست شده اند!!!! و از طریق واتس آپ و پیام و غیره برای همدیگر پیامهای عاشقانه میفرستند ...
دختر خانم به مادرش میگوید که جریان را فهمیده و مادرش کلی دعوایش میکند و میگوید به تو ربطی ندارد و حق نداری دخالت کنی و غیره و تهدیدش میکند که حق نداری به پدرت بگویی
دختر خانم میگوید کلی با مادرم بحث کردم گفتم پس اگر فردا من هم با یکی دوست شدم حق ندارید حرفی بزنید که مادرش گفته ما همکاریم وزن همکارم هم میداند ما به هم پیام میدهیم و پیامهایمان در حیطه کاری است اما تو حق نداری با کسی دوست شوی و غیره ...

حالا این دختر خانم میگوید چکار کنم؟ چونکه اولا پدرم از این موضوع بی اطلاع است و از طرفی رابطه پیامی مادرم و این آقا دارد روز به روز بیشتر میشود....

توضیحات : دختر خانم میگوید مادرم خیلی احساساتی است و همیشه دوست دارد رمانتیک باشدسالهاست با پدرم بحث دارد و همیشه در دعواهایشان میگوید تو مرا از نظر عاطفی تامین نمیکنی و...

نکته : بنده نیز این خانواده را میشناسم و تا جایی که میدانم و شنیده ام شوهر این خانم مرد خیلی خوبی است و خیلی در کارهای خانه کمک میکند،فراوان خانواده را مسافرت میبرد، و از نظر مالی هم این خانواه کمبودی ندارند اما از نظر عاطفی با خانمش چگونه است را اطلاعی ندارم!

لطفا راهنمایی های لازم را بفرمایید
باتشکر

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

کتک کاری چند دختر با یکدیگر!

انجمن: 

چنانچه چند دختر در خیابان با یکدیگر دعوا کنند و هیچ زنی در خیابان نباشد که آنها را از یکدیگر جدا کند آیا وظیفه ای بر آقایانی که در خیابان هستند، می باشد یا خیر...؟

آیا باید رد شده و بی اعتنایی کنند...؟

یا وارد معرکه شوند...؟

برچسب: 

روش برخورد با یتیم، روش برخورد با کودک بی ادب

سلام و عرض ادب خدمت شما
سوالی داشتم :
اتفاقی را که دیدم مینویسم:
به پارک رفته بودیم و بچه ها مشغول بازی بودند
ناگهان یکی از پسر بچه ها به سمت بچه فامیل ما حمله ور شد و در یک آن مشت محکمی به سر دختر فامیل زد،و فرار کرد.
بعد این فامیل دنبال اون پسر بچه رفت و دستش رو گرفت و با مهربونی گفت چرا زدی؟ ،همزمان هم برادر بزرگتر اون پسر که 12 یا 11ساله بود اومد و گفت که خوب کرد وو...،فامیل ما : من تا تو رو دست بابات ندم ولت نمیکنم(دستش رو گرفته بود)،و اون پر بچه حرفهای بسیار زشتی زد که نمیشه گفت
و فامیل ما : من باید ببینم که کی تو رو تربیت کرده و صاحب تو کیه که اینطوری تربیت شدی و این حرفا
بعد پسر بزرگه گفت من بابا ندارم ،فامیل ما فکر کرد برای اینکه از زیر کار در بیاد و نریم خونشون این حرفو زده
و از بقیه جستجو کردو آدرس خونه رو پیدا کرد ،رفت دم خونه و گفت که بچه شما بچه رو زده و کاری به زد و خورد بچه ندارم ،چون بین بچه ها اتفاق میفته که همو بزنن ،من با این طور حرف زدنش مشکل دارم که چرا این حرفا رو زده ،اون مادرش هم معذرت خواهی کرد و گفت که تو خونه هم اگه بگه دعواش میکنه و این حرفا ،و...
بعد مادر اون پسر بعد از 10 دقیقه اومد پارک دنبال پسر کوچیکش
و بردش خونه و اومد پیش فامیل ما و گفت که شرایط بچه ها همشون یکی نیست
این واقعا پدر نداره و حساس شده
پدرش دو ساله که فوت کرده ،و الان هم به خاطر این برخورد تو خونه نشسته و داره گریه میکنه (پسر بزرگه)
و نسبت به رفتار مردم حساس شده (نسبت به ترحم و..)
و طوری حرف میزد که فامیل ما هم معذرت خواهی کرد و گفت که شرایط رو نمیدونسته که اینطوری هست
حالا سوال من اینه
دل اون بچه شکسته ،گناه فامیل ما چی بوده که نمیدونسته؟
آیا برخورد اون بچه هر چی بود اگه میدونستیم که اون شرایط رو داره باید کوتاه میومدیم؟
از همسایه ها پرس و جو کردیم که میگن بچه شون پرخاشگر هست و بچه های بقیه رو هم بیخودی میزنه

حتی یه بار زنجیر رو میگن آورده بود تو پارک و با زنجیر به یه بچه دیگه ایی زد
این رفتار ها بوده
حالا فامیل ما خیلی ناراحته که این برخورد رو داشته با این خانواده
چیکار کنه؟
تشکر از اینکه متن زیاد رو خوندید.
.

نماز اول وقتی که موجب اختلاف میشه!

با سلام و عرض ادب

موضوع از این قرار هست که مامانم شدیدا رو نماز اول وقت حساس هستن و همیشه باید نمازشون اول وقت باشه حتی موقعی که 30 نفر مهمون برا افطار دعوت شده باشن و این باعث شده هر سال رمضان یه سوژه ای برا دعوا و اختلاف با پدرم داشته باشن

بابام میگه خب مگه تو میزبان نیستی اول مهمونارو شام بده و پذیرایی کن بعد برو نمازتو بخون حالا یه شب نمازت اول وقت نباشه چی میشه مگه!

مامانمم میگه نه خیر من همه چیزو حاضر میکنم و سرو میکنم تا مشکلی پیش نیاد

حالا مثلا یکی اب میخاد سر سفره اب نیست ! بابام عصبی میشه و مامانمم دسترس نیست که میزبانی کنه به جاش من و برادرم باید همه چیز یا چیزایی که مهمونا میخان رو اماده کنیم و این بابامو خیلی ناراحت میکنه
حالا شما بگین این نماز اول وقت یکم ایراد نداره؟ باعث اختلاف و ناراحتی بابام میشه به طبع جو خونه هم دعوا الوده و ماهاهم ارامش نداریم
البته من خودم به نماز اول وقت اعتقاد دارم ولی تو مواقع اضطراری سعی میکنم دعواییی چیزی پیش نیاد بعد میرم نمازمو میخونم

به مامانم میگم خوب مردم سر سفره اب نیست اب بخورن؟ میگه نوشابه بخورن !!

به نظرم این نمازا ارزش ندارن باور کنین من از موقعی که نمازمو اول وقت میخونم چه معجزه ها که برام اتفاق نیافتاده!!!!!!! ولی مامانم چی همش دعوا !!! البته این یکیش بودا ... به نظرم اگه مامانم نمازش قبول بود الان طی العرض و خدا قدرت های زیادی بهش داده بود مثل من که هرچی میخام براورده میشه

خوب سوال من این بود که اینکه یک فردی برای مهموناش اونم فقط یک شب نمازشو اول وقت نخونه عیب داره؟؟؟؟؟؟؟

با پدر و مادرم چکار کنم؟(راهکارهای ارتباط صحیح با والدین)

سلام و عرض ادب و احترام به شما دوستان و کارشناسان گرامی؛به کمک نیاز دارم؛:Gol::please:
من در خونه ی پدرم،اصلا از نظر فکری و روانی آرامشی ندارم،همش یا غیبت هست،یا حرف زور که باید قبولش کنم{به ناچار} یا کفر یا....و اینکه پدرم وقتی حرف زوری رو میخواهد به من و دیگر اعضای خانواده بقبولونه،من نمیتونم تحمل کنم و عصبانی میشم و میترسم بی احترامی بشه،با اینکه من خودم میدونم حرف من درسته و حق میگم؛؛امنیت روانی من ندارم؛به خودم میگم ای کاش میمردم و از همه ی اینها خلاص میشدم.:Ghamgin::geristan::Ghamgin::ghati::ghati:
«یا علی مدد»
*التماس دعا*

:Bye::Bye::Bye:

من روحيه‌ي مرد سالاری دارم، چجوري رفتارم رو تغيير بدم؟

سلام علیکم

موضوع مربوط به پدر من میشه،
پدرم کسی هست که مادرم را مثل یک رقیب برای خود میداند، و مرد سالاری را ترجیه میداد، چون در خانواده ی سنتی بزرگ شده بود، برای همین زن شاغلی را نگرفت، و رفت زن خانه دار را گرفت که در خانه بتواند به خوبی کار کند، و از فرزندانش پرستاری کند.

اما به مرور زمان پدرم روی این عقیده پا فشاری کرد و تا الان ادامه پیدا کرده، و راضی نیست که با زن مدارا کند، بلکه باید حرف حرف مرد باشد. به این سبب او همچنان در همین عقیده مانده و راضی به تغییر عقیده اش نیست، و خود را فدای عقیده ی خود میداند، و اگر هم به سبب همین عقیده کیفری از جانب خدا برای او در نظر گرفته شود، او شجاعانه آتش آن دنیا را میپذیرد. اما راضی به تغییر عقیده اش نیست.
بنده به عنوان یک فرزند این خانواده نمی دانم چه کنم، چکار کنم که پدرم از این نوع عقیده ی افراط و تفریط کنار بگیرد و ملایم باشد؟

چنانچه خود را تسلیم زن بداند، فضای خانواده را زن سالار میداند، و چنانچه زن را تسلیم خود کند، مرد سالار می داند.

آيا همسران پيامبر (ص) با هم دعوا كرده اند؟

كدام يك از همسران پيامبر با هم دعوا كرده اند ؟‌چرا ؟