عصبانیت

راهکار برای عصبانی نشدن

انجمن: 

سلام
چیکار کنم برای عصبانی نشدن آنی....کمتر از یک آن
فلج کرده زندگیمو
نسبت به چیزای خیلی کوچیک عصبانی میشم....اگه مثلا کسی بهم بگه ی چایی بده
البته می دونم ....عاملش خودمم...خیلی آدم پست خودخواهی بودم
هر صفت بدی تو من بود...از مردم متنفر بودم از مامان و بابام حتی
الان نیستم ....دیگه می فهمم مردمم آدمن....و شرمندم
توروخدا کمکم کنین
من یک دنیا مشکلات دیگه هم دارم
ک اصلا حوصله ی نوشتنشو ندارم
افسردگی،تنبلی،....

آیا حضرت عباس(سلام الله علیه) عصبی بود؟

سلام.
تو شهرمون اگه بخوان یه کسی رو قسم بدن بهش می گن:به حضرت عباس قسمت می دم حضرت عباس شوخی نداره ها!
من با این سخن مخالفم.(اینکه ابوالفضل (ع) عصبی است)اما می گویم ممکن است عصبانیت خود را در راه حق و برای رضای خدا به کار می برد و بیشتر از سایر افراد.مثل زمانی که به شمر جواب نمی دهد.یا امان نامه عمر بن سعد را با عصبانیت رد می کند.
آیا مطلبی که گفتم صحیح است؟

یک رذیله اخلاقی: حق پذیر نبودن طرف مقابل و عصبانی شدن من

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام
داشتم رذائل اخلاقیمو تو کاغذ برای خودم مینوشتم و درمون میکردم...تا اینکه رسیدم به یک مشکل ریشه ای که راه درمونش فقط دست شما مشاور عزیزه..چون راستش خودم نمیدونم چطوری درمونش کنم...

اما رذیله من :
وقتی کار درستی میکنم که مورد انتقاد قرار میگیره یا مثلا کسی کاری میکنه که اشتباست... قبل اینکه بخوام حرفی بزنم حس میکنم طرفم نمیفهمه...یعنی یه جورایی حس میکنم طرفم حق پذیر نیست..بخاطر همین زودی عصبی میشم ...البته این ریشه داره...و ریشش اینه که متاسفانه پدر بنده اصلا حق پذیر نیست و وقتی یچی بگه دیگه حرف کسیو قبول نداره

البته من حرف حق رو رو تخم چشام میذارم و قبول میکنم اما وقتی میخوام حرف حقی رو به دیگری بزنم قبل اینکه بخوام حرفی بزنم با خودم میگم حرفام بی فایدست....شما میگید چکار کنم؟

قبل از هر چیزی بخاطر سایت بی نظیرتون ممنونم...منتظر جوابتون هستم .مرسی

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

با پدر و مادرم چکار کنم؟(راهکارهای ارتباط صحیح با والدین)

سلام و عرض ادب و احترام به شما دوستان و کارشناسان گرامی؛به کمک نیاز دارم؛:Gol::please:
من در خونه ی پدرم،اصلا از نظر فکری و روانی آرامشی ندارم،همش یا غیبت هست،یا حرف زور که باید قبولش کنم{به ناچار} یا کفر یا....و اینکه پدرم وقتی حرف زوری رو میخواهد به من و دیگر اعضای خانواده بقبولونه،من نمیتونم تحمل کنم و عصبانی میشم و میترسم بی احترامی بشه،با اینکه من خودم میدونم حرف من درسته و حق میگم؛؛امنیت روانی من ندارم؛به خودم میگم ای کاش میمردم و از همه ی اینها خلاص میشدم.:Ghamgin::geristan::Ghamgin::ghati::ghati:
«یا علی مدد»
*التماس دعا*

:Bye::Bye::Bye: