کرامت

این شب جمعه بد آورد ◈♫◈ کلیپ صوتی عاقبت اهانت به امام موسی بن جعفر (ع)

:Sham: اهانت به امام موسی کاظم (علیه السلام) :Sham:
............................................................................................

رفته بودم کاظمین حرم آقا موسی بن جعفر
یه خادمی داشت استثنائا از شیعیان آقا امیرالمومنین بود
سن و سالی ازش گذشته بود
بهش گفتم که چند ساله خادم حرم آقا موسی بن جعفری؟ گفت حدود هفتاد ساله
بهش گفتم که من با سختی تونستم بیام سفر زیارتی عتبات
یه چیزی یادگاری به من بده که من برم برای شیعیان ایران تعریف کنم
یه چیزی که منحصر به فرد باشه

گفت: . . .


نفسی که نباید با آن مبارزه کرد

سلام و عرض ادب

در مورد عزت نفس جستجو می کردم در سایتها به دو اصطلاح برخوردم

یکی خود حقیقی یا نفس واقعی و دیگری ناخود یا نفسی که باید با آن مبارزه کرد

گفته شده نفس واقعی حرمت داره و نباید باهاش مبارزه بشه و صوفیه کار اشتباهی می کردند که باهاش مبارزه می کردند
ولی آن نفس دومی باید ریاضت ببینه و شکسته بشه

لطفا یه توضیحی بدهید که این دو چه هستند و فرق بین این دو چیست

معرفی کتاب در مورد عزت نفس

چند کتاب در مورد عزت نفس به من معرفی کنید

کتاب روانشناسی فراوان سراغ دارم

کتاب دینی معرفی کنید که از احادیث و ... استفاده کرده باشد (اینترنتی و غیر اینترنتی فرقی ندارد)

متشکر:Gol:

چرا عده‌ای قدرت‌های عجیبی دارند؟!

[=&quot]بسم الله الرحمن الرحيم و به نستعين‏[/]
[=&quot]و صلى الله على محمد و اهل بيته الطاهرين لا سيما بقية الله المنتظر عجل الله تعالى له الفرج و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم‏[/]
[=&quot]سلام علیکم و رحمت الله وبرکاته[/]


شاید برای خیلی از کاربرای گرامی این سوال پیش امده باشد که چرا بعضی قدرت های عجیبی دارند در صورت که در مسیر واقعی نیستند؟//؟؟

من سعی می کنم با کمک شما کاربرای گرامی و کارشناسان پاسخگوی شما ذوستان عزیز باشیم

و من الله توفیق

طلبه فوق خوش شانس!!! ( بسيار زيباست - بخونيد )

[="Tahoma"][="Navy"]



فاضل بزرگوار سيد جعفر مزارعى روايت كرده :

يكى از طلبه هاى حوزه باعظمت نجف از نظر معيشت در تنگنا و دشوارى غير قابل تحملّى بود . روزى از روى شكايت و فشار روحى كنار ضريح مطهّر حضرت اميرالمؤمنين (عليه السلام)عرضه مى دارد : شما اين لوسترهاى قيمتى و قنديل هاى بى بديل را به چه سبب در حرم خود گذارده ايد ، در حالى كه من براى اداره امور معيشتم در تنگناى شديدى هستم ؟!

شب اميرالمؤمنين (عليه السلام) را در خواب مى بيند كه آن حضرت به او مى فرمايد : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اينجا همين نان و ماست و فيجيل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى بايد به هندوستان در شهر حيدرآباد دكن به خانه فلان كس مراجعه كنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز كرد به او بگو :
به آسمان رود و كار آفتاب كند .

پس از اين خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اينجا پريشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله مى دهيد !!

بار ديگر حضرت را خواب مى بيند كه مى فرمايد : سخن همان است كه گفتم ، اگر در جوار ما با اين اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت كن ، اگر نمى توانى بايد به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگيرى و به او بگويى :
به آسمان رود و كار آفتاب كند


پس از بيدار شدن و شب را به صبح رساندن ، كتاب ها و لوازم مختصرى كه داشته به فروش مى رساند و اهل خير هم با او مساعدت مى كنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حيدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گيرد ، مردم از اين كه طلبه اى فقير با چنان مردى ثروتمند و متمكن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى كنند .
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى كنند مى بيند شخصى از پله هاى عمارت به زير آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گويد :
به آسمان رود و كار آفتاب كند

فوراً راجه پيش خدمت هايش را صدا مى زند و مى گويد : اين طلبه را به داخل عمارت راهنمايى كنيد و پس از پذيرايى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببريد و او را با لباس هاى فاخر و گران قيمت بپوشانيد .



مراسم به صورتى نيكو انجام مى گيرد و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذيرايى مى شود . فردا ديد محترمين شهر از طبقات مختلف چون اعيان و تجار و علما وارد شدند و هر كدام در آن سالن پر زينت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى كه كنار دستش بود ، پرسيد : چه خبر است ؟

گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پيش خود گفت : وقتى به اين خانواده وارد شدم كه وسايل عيش براى آنان آماده است .

هنگامى كه مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند و او نيز پس از احترام به مهمانان در جاى ويژه خود نشست .

آنگاه رو به اهل مجلس كرد و گفت : آقايان من نصف ثروت خود را كه بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلك و منزل و باغات و اغنام و اثاثيه به اين طلبه كه تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه كردم ، و همه مى دانيد كه اولاد من منحصر به دو دختر است ، يكى از آنها را هم كه از ديگرى زيباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دين ، هم اكنون صيغه عقد را جارى كنيد .

چون صيغه جارى شد طلبه كه در دريايى از شگفتى و حيرت فرو رفته بود ، پرسيد : شرح اين داستان چيست ؟

راجه گفت : من چند سال قبل قصد كردم در مدح اميرالمؤمنين (عليه السلام) شعرى بگويم ، يك مصراع گفتم و نتوانستم مصراع ديگر را بگويم ; به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه كردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ايران مراجعه كردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پيش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر كيميا اثر اميرالمؤمنين (عليه السلام)قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر كردم اگر كسى پيدا شود و مصراع دوم اين شعر را به صورتى مطلوب بگويد ، نصف دارايى ام را به او ببخشم و دختر زيباتر خود را به عقد او در آورم ، شما آمديد و مصراع دوم را گفتيد ، ديدم از هر جهت اين مصراع شما درست و كامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است .

طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟

راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند

طلبه گفت : مصراع دوم از من نيست ، بلكه لطف خود اميرالمؤمنين (عليه السلام) است .

راجه سجده شكر كرد و خواند :

به ذرّه گر نظر لطف بوتراب كند *** به آسمان رود و كار آفتاب كند


[/][/]

ೋ نرم افزار چهل داستان و چهل حديث امام علي النقي الهادی (علیه السلام) ೋ

◊╠ نرم افزار چهل داستان و چهل حديث امام هادی (علیه السلام)╣◊

آگاهى از درون اشخاص

مرحوم شيخ طوسى ، راوندى و ديگر بزرگان به نقل از اسحاق بن عبداللّه علوى حكايت كند:
روزى از روزها پدرم با عمويم با يكديگر اختلاف كردند، درباره آن چهار روزى كه در طول سال براى روزه گرفتن ، نسبت به بقيّه روزها فضيلت و اهمّيتى بيشتر دارد.
لذا براى حلّ اختلاف و گرفتن جواب صحيح تصميم گرفتند تا به ملاقات و زيارت حضرت ابوالحسن ، امام هادى عليه السلام بروند.
و در آن روزها، حضرت در محلّى - به نام صريا - نزديك مدينه ساكن بود؛ و هنوز به شهر سامراء منتقل نشده بود.
به همين جهت ، به قصد زيارت و ملاقات آن حضرت حركت نمودند، هنگامى كه وارد منزل امام هادى عليه السلام شدند و در محضر شريفش نشستند، حضرت قبل از هر سخنى اظهار فرمود: نزد من آمده ايد تا از روزهائى كه در طول سال بهتر است ، در آن ها روزه گرفته شود، سؤ ال نمائيد؟
عرضه داشتند: بلى ، ياابن رسول اللّه ! ما از محلّ خود فقط براى همين موضوع ، آمده ايم .
حضرت فرمود: پس بدانيد كه آن ها چهار روز است :
روز هفدهم ربيع الاوّل سالروز ميلاد مسعود پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله ، روز بيست و هفتم رجب سالروز بعثت حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله ، روز بيست و پنجم ذى القعده سالروز دَحْو الاْ رض ؛ و آن روزى است كه زمين از زير كعبه الهى پهن و گسترده شد - .
و روز هيجدهم ذى الحجّه سالروز غدير خُمّ - كه پيغمبر اسلام صلى الله عليه و آله از طرف خداوند متعال ، حضرت علىّ بن ابى طالب عليه السلام را به عنوان ((اميرالمؤ منين )) و خليفه بلافصل خويش ، منصوب و معرّفى نمود -.

کار جديدي از اسک دين - بدون نياز به نصب - ويژه رايانه

از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد
از اينجا دريافت کنيد

:goleroz::goleroz::goleroz:

کرامات امام حسن عسکري عليه السلام

هر چه درباره فضايل و کرامات امام حسن عليه السلام مي دانيد اينجا بنويسيد

ஜ قضاوتهاي شگفت انگيز حضرت علي(ع) ஜپر بازديدترين کتاب نرم افزاری اسک دين ஜ


قضاوتهاي شگفت انگيز حضرت علي(ع) - کتاب مالتي مدياي توليد اسک دين


هنگامى كه هيثم از بعض غزوات به خانه خود بازگشت ، پس ‍ از شش ماه تمام زنش فرزندى به دنيا آورد. هيثم فرزند را از خود ندانسته وى را نزد عمر برد و قصه را برايش بيان داشت . عمر دستور داد زن را سنگسار كنند. اتفاقا پيش از آن كه او را سنگسار كنند، اميرالمومنين عليه السلام او را ديد و از قضيه باخبر گرديد، پس به عمر فرمود: بايد بگويى زن راست مى گويد؛ زيرا خداوند در قرآن مى فرمايد:و حمله و فصاله ثلاثون شهرا؛ مدت حمل و از شير گرفتن فرزند، سى ماه است
و در آيه ديگر مى فرمايد: والوالدات يرضعن اولادهن حولين كاملين ؛ مادران فرزندان خود را دو سال تمام شير مى دهند.
و وقتى كه بيست و چهار ماه دوران شير دادن از سى ماه كم شود شش ماه مى ماند كه كمترين دوران حاملگى است .
عمر گفت :اگر على نبود عمر به هلاكت مى رسيد و زن را آزاد نمود.


همينک دانلـــــود کنيد
همينک دانلـــــود کنيد
همينک دانلـــــود کنيد
همينک دانلـــــود کنيد

نسخه اندروید این برنامه را از اینجا می توانید دانلود کنید
http://www.askdin.com/thread35271.html

التماس دعا



:Gol: