نقش

گشتی در تاریخ درباره شخصیت "محمد بن ابوبکر"

با سلام
خداقوت
با توجه ب ایام ماه صفر و جنگ صفین ک یکی از اتفاقات این جنگ
کشته شدن یاران و سرداران بزرگ مولا علی است
از دوستان تقاضامندیم
عمق تاریخ را واکاوی کنند و هر انچه در مورد شخصیت و زندگی حضرت محمد بن ابابکر خوانده اند
بیان نمایند
تا بر علم سایر دوستان افزوده گردد
بیشابیش روز جمعه 14 صفر سالروز شهادت ایشان را تسلیت میگوییم
بسم الله

کارشناس بحث : عماد

گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی ♪♪ صوتی

انجمن: 

:Gol: نقشِ نقاش :Gol:
.........................................

محمد رضایی


گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی
با قلم نقش حبابی بر لب دریا کشید

گفتمش چون میکشی تصویر مردان خدا
تک درختی در بیابان یکه و تنها کشید

گفتمش نامردمان این زمان را نقش کن
عکس یک خنجر ز پشت سر پی مولا کشید

گفتمش راهی بکش کان ره رساند مقصدم
راه عشق و عاشقی و مستی و نجوا کشید

گفتمش تصویری از لیلی و مجنون را بکش
عکس حیدر در کنار حضرت زهرا کشید

گفتمش بر روی کاغذ عشق را تصویر کن
در بیابان بلا تصویر یک سقا کشید

گفتمش از غربت و مظلومی و محنت بکش
فکر کرد و چهار قبر خاکی از طه کشید

گفتمش سختی و درد و آه گشته حاصلم
گریه کرد, آهی کشید و زینب کبری کشید

گفتمش درد دلم را با که گویم ای رفیق
عکس مهدی را کشید و وه چه بس زیبا کشید

گفتمش ترسیم کن تصویری از روی حسین
گفت این یک را بباید خالق یکتا کشید





مرز میان نقش خودم و خداوند در زندگی من کجاست؟

با سلام
و سلام ویژه خدمت کارشناس محترم بحث و جناب طاهر بزرگوار.

من یک چالش فکری دارم که سالهاست درگیرم و هنوز نتونستم جواب مناسبی برای اون پیدا کنم، امیدوارم بتونم مطالبی که در ذهنم هست رو در این پست و تاپیک به خوبی مطرح کنم.

چالش رو با چند تناقض میخوام مطرح کنم:

مورد تناقض اول :

دیروز داشتم در تلویزیون زندگینامه ایت الله بهاالدینی رو تماشا میکردم ، در بخشی از این مستند ، یکی از اطرافیان ایشون تعریف میکرد ، که روزی ایت الله ، به کوه میرن و شب هوس میکنن در کوه بمونن ، اطرافیان هشدار میدن اینجا پلنگ داره و خطرناک هست ولی ایشون اصرار دارن که شب همینجا اقامت میکنن ، ایشون شب برای نماز شب بیدار میشن ، موقع خوندن نماز شب ، پلنگی به سجاده ایشون نزدیک میشه ولی تا لب سجاده میاد و برمیگرده و میره ، بدون اینکه حتی به ایت الله نزدیک بشه....

مورد دوم :
چند وقت پیش یکی از کارشناسان محترم سایت در تاپیکی داستان زیر رو نقل کردند :

نقل قول:
حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه) این خانه‌‌ ای که در چهارراه بیمارستان (یخچال قاضی) دارند، خانه ای است که در آن مستأجر بودند و با آقا مصطفی در آن‌جا زندگی می‏کردند. آقا مصطفی هم ظاهرا متأهل بودند. صاحبخانه حضرت امام می‏ آید به امام می‌گوید که می‌خواهیم خانه را بفروشیم؛ یا شما بخرید یا بلند بشوید. امام می‏فرماید چقدر فرصت دارم؟ آن آقا می‌گوید یک هفته. خیلی سخت است که آدم در یک هفته خانه‌اش را جا‌به‌‌جا کند؛ ولی امام می‏فرماید باشد؛ حالا تا جمعه بعد ببینیم خدا چه ‏می‏خواهد. آن آقا گفته بوده مثلا دوازده هزار یا چهارده هزار تومان پول این خانه می‏شود. همان ایام کاروانیانی که می‏خواستند بروند عتبات، آمدند پیش امام و گفتند که ما همان مبلغ دوازده یا چهارده هزار تومان داریم و می‏خواهیم پولمان را پیش شما امانت بگذاریم. به بانک و دولت و این‌ها اطمینان نداریم. امام می‏فرمایند که من امانت قبول نمی‏کنم. اصرار می‏کنند تا این‌که امام می‏فرمایند: من قرض می‏گیرم از شما که تصرف بکنم در آن. فردا صاحب‌خانه می‏آید و امام پول را می‏گذارد جلوی صاحب‌خانه و می‏فرمایند این خانه مال ما تا، ببینیم خدا چه می‏خواهد. امام درسش را ادامه می‏دهد و مشغول کتاب و درس خودش می‌شود.‌ هفته بعد، شب جمعه کاروانی ها برمی‏گردند. امام می‌فرمایند: شما بنا بود چند ماهی سفرتان طول بکشد! نماینده‌شان می‌گوید: آقا! سفر از قصر شیرین به هم خورد و مجبور شدیم برگردیم. اگر می‏شود آن پول را مرحمت کنید. امام می‏فرمایند که پول قرض است و برای قرض هم باید مهلت بدهید؛ تا کی مهلت می‏دهید؟ می‏گویند یک هفته. امام می‏فرمایند باشد؛ ببینیم چه می‏شود، و به درسشان ادامه می‌دهند. معلوم است که دل امام تکان نخورده. تا شب جمعه هفته بعد اتفاقی نمی‌افتد، اما صبح زود برادر حضرت امام -یعنی آقای پسندیده- نزد امام می‏آیند. امام به ایشان می‌فرمایند این‌جا چه کار می‏کنید؟ شما که اراک بودید؟ آقای پسندیده هم مدام عذرخواهی می‌کنند و ببخشید می‌گویند که بدون اطلاع شما اقدام کردیم… . امام می‌پرسند حالا چه شده مگر؟ می‌گوید: املاک پدری را فروختیم و سهم شما را آوردیم. حالا سهم امام چقدر می‏شود؟ دوازده هزار تومان. امام هم می‌فرمایند: خیلی ممنون؛ بگذارید این‌جا. آن کاروانیان هم می‏آیند و آقا پول را به آن‌ها می‌دهد. امام هنوز از جایش تکان نخورده، و فقط به وظیفه شان که تدریس بود اکتفا کرده بودند اما به خاطر اعتماد به وعده الهی صاحب یک خانه بزرگ هم شدند.

حال اگر من نوعی به عنوان شخصیت این داستانها بودم ، احتمالا در داستان اول ، توسط پلنگ دریده میشدم و اگر فوت نمیکردم ، ناقص العضو میشدم و بعد هم دچار سرزنش اطرافیان میشدم که مثلا مگر عقلت کم بود که به حرف بقیه گوش نکردی و در اون جای خطرناک اقامت کردی؟
و اگر به جای امام خمینی در اون داستان دوم بودم ، و میخواستم اون مشی امام رو پیش بگیرم ، احتمالا پول جور نمیشد و بعد هم باز به سرزنش اطرافیان دچار میشدم که میگقتند : " انتظار داشتی تو خونه بشینی و به فکر درس و بحث باشی بعد خدا از اسمون برات پول بفرسته ؟"

مورد تناقض دوم :
فرض کنید اقا پسر خوب و با ایمانی هست که بعد از فارغ التحصیلی برای یافتن شغل تلاش زیادی نمیکنه و طبیعتا شغل مناسبی هم پیدا نمیکنه و بعد از سوی خانواده به منفعل بودن متهم میشه و میگن انتظار داری خدا از غیب برات کار جور کنه؟
حالا همین اقا پسر رو فرض کنید برای خودش کسب و کاری راه میندازه و بعد از کلی زحمت و تلاش ، دچار ورشکستگی میشه ، و بعد دوباره اطرافیان بهش گوشزد میکنن که یادت باشه که اگر خدا نخواد تو به هیچ جا نمیرسی....

یعنی در سناریوی اول متهم میشد که منفعل هست و در سناریوی دوم سرزنش میشه که با اینکه منفعل نیستی ، ولی تلاش تو مهم نیست و باید خدا بخواد که تو به جایی برسی.

مورد تناقض سوم :
در احادیث داریم که کسی که به فکر اخرت خود باشد خدا دنیای او رو اباد میکنه ولی از طرفی برای مبارزه و جهاد و درگیر شدن با مسائل دنیوی ، بسیار تاکید شده و حتی در برخی از داستانهای دینی داریم ، که بسیار نکوهیده شده اند افرادی که بخاطر دین ، ترک دنیا کردند و یا میخواستن دنیا و معیشت دنیوی رو بدون درگیر شدن با مسائل مادی و دنیوی و صرفا از راه معنویات و دعا ، به دست بیارن....

خیلی ذهن من در مورد این موضوع پراکنده هست و نمیدونم چقدر تونستم منظور خودم رو واضح بیان کنم...
شاید اگر بخوام سوال اصلی خودم رو خلاصه تر کنم اینکه:

اساسا مرز میان نقش خود من و خداوند و ماورا در زندگی من چیست؟
یعنی من در زندگی به چه میزان تلاش برای امور دنیوی خودم کنم که متهم به منفعل بودن نشم؟ و چقدر تلاش کنم که تلاش من به "زور زدن بی فایده " تعبیر نشه؟ کجاها استین همت بالا بزنم و نقش خودم رو به عنوان انسان در زندگی ایفا کنم ؟ و کجاها فقط به یک کنج بخزم و نقش خدایی خداوند رو بدون نیاز به تلاش و تدبیر و حتی تعقل خودم ببینم (مثل همون مثالهایی که در بالا از علما زدم )

سپاس.

رفتارهای یک فرد با همسرش بعد از ازدواج بر اساس چه ضوابطی تعیین می شود؟

در نظر بگیرید که شما تا به حال یک فرد عادی بوده اید اما از امروز به سمت مسئول یک واحد ، یا حتی مدیر یک اداره منصوب می شوید.
آیا رفتارهای شما تغییر نخواهد کرد؟

طبیعتاً چرا.
کسی که سمت مدیریت یک اداره را بر عهده دارد ، دیگر یک "شخص ساده" نیست. و به همان اندازه باید فیلترهای متعددی بر رفتار خود نصب کند و مراقب رفتار خود باشد. هم از لحاظ طرز پوشش ، هم از لحاظ حضور به موقع ، هم از لحاظ طرز برخورد با پرسنل زیر مجموعه و ارباب رجوع ، هم از لحاظ حیث سعه صدر و حلم و ... . حتی باعث مراقب گفتار خود باشید و هر کلمه ای را به کار نبرید.

در این حالت ، شما وارد مرحله جدیدی از زندگیتان شده اید. دیگر مثل قبلاً که این مسئولیت را نداشتید ، "آزاد" نیستید هر جور دلتان می خواهد و دوست دارید رفتار کنید. شما "محدود" شده اید. هر رفتاری را نباید انجام دهید. باید مراقب رفتارتان باشید. چون الان علاوه بر شخصیت حقیقی ، یک شخصیت حقوقی هم دارید.

اگر همچنان یک فرد ساده و بدون مسئولیت فوق بودید ، نیاز به هیچیک از فیلترهای فوق نداشتید و بدون هیچ محدودیتی میتوانستید تقریباً هر جور دلتان میخواهد رفتار کنید.

چرا حالا که "نقش خاصی" بر عهده گرفته اید ، دیگر نمی توانید هر جور دلتان خواست رفتار کنید؟
چرا هر چه این نقشی که بر عهده گرفته اید ، بزرگتر باشد ( سطوح بالاتر مدیریت) ، باز رفتارهای شما حساستر خواهد شد و "آزادی " شما کمتر می شود و شما محدودتر می شوید و بیشتر باید مواظب رفتارهای خود باشید؟

زندگی هر انسانی را می توان متشکل از دو مرحله دانست:

1) مرحله ای که در آن به صورت ساده زندگی می گند. هیچ نقشی بر عهده او نیست. خودش است و خودش. طبیعتاً در چنین حالتی ، او کاملاً آزاد است و می تواند هرجور که دوست دارد رفتار کند. این مرحله ، مرحله ای است که فرد نزد پدر و مادرش زندگی می کند و تشکیل خانواده نداده است و نقش همسری یا والدی ندارد.

2) مرحله ای که فرد در آن ، نقشی را ایفا می کند. مثل نقش همسری یا نقش پدری / مادری. در این حالت ، حتی رفتارهای ظاهراً کوچک و نامحسوس فرد هم بر عناصر سیستمی که او در آن ، آن نقش را ایفاء می کند ( همسر / فرزندان ) تأثیر می گذارد. در این حالت او چون دیگر یک همسر یا والد است ، نمی تواند هر جور دلش خواست و هر جور که اقتضای شخصیت خودش بود رفتار کند.

یکی از ریشه های اصلی بروز مشکلات در خانواده ها ، شاید همین باشد که یکی از همسران ، به نقش همسری یا والدی خود و "الزامات این نقش" که محدودیتهایی برای او ایجاد می کند، توجه نمی کند و ناخودآگاه هنوز هم مثل زمان تجرد ، خود را "آزاد" می پندارد تا جور دوست داشت رفتار کند.

ملاک زیبایی در ازدواج چقدر مهم است؟ آیا برای زن و مرد متفاوت است؟

[="Black"]

حامی;663064 نوشت:

و غالبا صفات خوب و اخلاق نيك (سيرت) سبب مي شود صورت هم زيباتر جلوه كند براي همين بود كه ليلي براي مجنون زيبا بود ولي براي ديگر زياد تو دل برو نبود
اگر بر ديده مجنون نشيني به غير از خوبي ليلي نبيني
ولي نبايد ازدواج كرد به اميد اين كه بعدا علاقه ايجاد شود و بعد بچه دار شد به اميد اين كه علاقه بياييد و يا بچه دوم را به دنيا بياورند به اميد اين كه علاقه بياييد
از همان ابتدا بايد حداقل علاقه نسبي باشد و اين علاقه با مجاورت و شناخت عميق تر و پرورش صفات اخلاقي مثبت و اهداف مشترك، گذشت از خطاها و تقوا زياد مي شود
به عنوان نمونه: خداوند فرمود كسي كه ايمان داشته باشد و عمل صالح انجام دهد مهرش را در قلب ديگران مي اندازم

سلام
می خواستم سوال را در همین تاپیکی که این مطلب را نوشتید بپرسم دیدم زیاد ارتباطی به موضوع اصلی ندارد بنا بر این تاپیک جدیدی زدم.
زیاد از مشاورین شنیدیم که می گویند ظاهر مثلا همینقدر که به دل بشیند لازمه ازدواج است و ...
سوالم اینه که آیا تفاوتی بین زن و مرد در انتخاب زیبایی همسرشان هست؟ چون برخی می گویند مردان بیشتر بصری هستند.
یا نسخه کلی برای زن و مرد در زیبایی همسر یکی است ؟[/]

جايگاه امامت در عقايد


امامت عبارت است از پيشوائی و رهبری و تشيع آن را تداوم پيشوائی و رهبری بعد از پيامبر می‌‌داند و خواستگاه و جايگاه آن را از استمرار حركت انبياء در:

1. تفسير و تبيين دين و معارف الهی

2. پاسداری و نگهبانی از ارزشهای دينی و جلوگيری از تحريفها و حركت‌های براندازنده نظام دينی و دينمداری

3. اجرای مقررات دينی بويژه مقررات اجتماعی و سياسی می‌‌داند

با توجه به اينكه مسؤوليت امامت تداوم رسالت نبوت و پيامبری است با اين تفاوت كه با ارتحال پيامبر اسلام وحی به پايان رسيد و ديگر كسی بعنوان پيام آور وحی معرفی نمی گردد.

لذا لازم است امام همچون پيامبر معصوم مصون از خطا و اشتباه و گناه بوده تا مسؤوليت راهنمائی بشر ناقص نماند

از اين رو خداوند مهربان مردم را از اين نعمت هدايت محروم ننموده و حتی خود شايستگاه اين مقام حساس را معرفی نموده است

زيرا اولاً تشخيص عصمت از دائره فهم و انديشه بشر خارج است و ثانياً حاكميت در انحصار خدای مالك الملوك است پس گزينش و نصب حاكم و امام از سوی او ضروری و اجتناب ناپذير است.

براي اطلاع بيشتر به كتاب‌هاي ذيل مراجعه فرمائيد:
1. امامت و رهبری استاد شهيد مطهری
2. امامت شهيد دستغيب
3. آموزش عقايد استاد مصباح يزدی
4. امامت استاد ری ‌شهری

نقش نگین انگشتری رهبر معظم انقلاب+عکس

نقش نگین انگشتری رهبر معظم انقلاب+عکس

نقش نگین تصویر ذیل، « یا علی بن ابیطالب » است.