فرد

شناسایی علل و عوامل آسیب و توفیقات فردی و اجتماعی و راهکارها

سلام عزیزان@};-

یکی از علل و عوامل عمده ای که موجب نفوذ و بروز آسیب های متعدد فرهنگی، عقیدتی، اخلاقی، معنوی، اجتماعی، اقتصادی و ... در کانون خانواده ها و جامعه دینی ما گردیده و جامعه و خانواده ها عمدتاً در تربیت نسل متعهد، ارزشی، مسئولیت پذیر و تأثیرگذار کمتر به توفیق شایسته و بایسته ای دست یافته اند عدم آگاهی و آشنایی لازم با علل و عوامل آسیبها و تهدیدهای فکری، فرهنگی و اجتماعی و ... از یکسو و ناآشنایی و فقدان آگاهی نسبت به علل و عوامل و فاکتورهای علمی و مهارتی کسب موفقیت در تربیت دینی، اخلاقی ایشان از سوی دیگر بوده است و یا علیرغم وجود آگاهی اهتمام جدی در جامعه و خانواده ها برای بکارگیری این فاکتورهای مؤثر تربیتی وجود نداشته است.

از آنجاییکه قطعاً همه شما عزیزان و فرهیختگان محترم سایت، با علل و عوامل آسیبها و موفقیت ها و راهکارهای پیشگیری و مقابله با آنها تا حدود زیادی چه از طریق تجربه شخصی و اجتماعی و یا مطالعه و رصد اوضاع و احوال فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، دینی و اخلاقی و ارزشی جامعه آشنا هستید. استدعا می کنم برای پربار شدن این تحقیق و بهره مندی و استفاده دیگر عزیزان در عرصه زندگی فردی و اجتماعی یافته های تان را در همین فضا به اشتراک بگذارید.

انتظار می رود عزیزان نمونه های عینی و کاربردی را که در زندگی خود تجربه کرده و یا در زندگی دیگران یافته اند بصورت مختصر و موجز بصورت دسته بندی شده و منظم (علل و عوامل و راهکارها) بیان کنند تا بیشتر مورد استفاده قرار گیرد.

با تشکر و سپاس@};-

رفتارهای یک فرد با همسرش بعد از ازدواج بر اساس چه ضوابطی تعیین می شود؟

در نظر بگیرید که شما تا به حال یک فرد عادی بوده اید اما از امروز به سمت مسئول یک واحد ، یا حتی مدیر یک اداره منصوب می شوید.
آیا رفتارهای شما تغییر نخواهد کرد؟

طبیعتاً چرا.
کسی که سمت مدیریت یک اداره را بر عهده دارد ، دیگر یک "شخص ساده" نیست. و به همان اندازه باید فیلترهای متعددی بر رفتار خود نصب کند و مراقب رفتار خود باشد. هم از لحاظ طرز پوشش ، هم از لحاظ حضور به موقع ، هم از لحاظ طرز برخورد با پرسنل زیر مجموعه و ارباب رجوع ، هم از لحاظ حیث سعه صدر و حلم و ... . حتی باعث مراقب گفتار خود باشید و هر کلمه ای را به کار نبرید.

در این حالت ، شما وارد مرحله جدیدی از زندگیتان شده اید. دیگر مثل قبلاً که این مسئولیت را نداشتید ، "آزاد" نیستید هر جور دلتان می خواهد و دوست دارید رفتار کنید. شما "محدود" شده اید. هر رفتاری را نباید انجام دهید. باید مراقب رفتارتان باشید. چون الان علاوه بر شخصیت حقیقی ، یک شخصیت حقوقی هم دارید.

اگر همچنان یک فرد ساده و بدون مسئولیت فوق بودید ، نیاز به هیچیک از فیلترهای فوق نداشتید و بدون هیچ محدودیتی میتوانستید تقریباً هر جور دلتان میخواهد رفتار کنید.

چرا حالا که "نقش خاصی" بر عهده گرفته اید ، دیگر نمی توانید هر جور دلتان خواست رفتار کنید؟
چرا هر چه این نقشی که بر عهده گرفته اید ، بزرگتر باشد ( سطوح بالاتر مدیریت) ، باز رفتارهای شما حساستر خواهد شد و "آزادی " شما کمتر می شود و شما محدودتر می شوید و بیشتر باید مواظب رفتارهای خود باشید؟

زندگی هر انسانی را می توان متشکل از دو مرحله دانست:

1) مرحله ای که در آن به صورت ساده زندگی می گند. هیچ نقشی بر عهده او نیست. خودش است و خودش. طبیعتاً در چنین حالتی ، او کاملاً آزاد است و می تواند هرجور که دوست دارد رفتار کند. این مرحله ، مرحله ای است که فرد نزد پدر و مادرش زندگی می کند و تشکیل خانواده نداده است و نقش همسری یا والدی ندارد.

2) مرحله ای که فرد در آن ، نقشی را ایفا می کند. مثل نقش همسری یا نقش پدری / مادری. در این حالت ، حتی رفتارهای ظاهراً کوچک و نامحسوس فرد هم بر عناصر سیستمی که او در آن ، آن نقش را ایفاء می کند ( همسر / فرزندان ) تأثیر می گذارد. در این حالت او چون دیگر یک همسر یا والد است ، نمی تواند هر جور دلش خواست و هر جور که اقتضای شخصیت خودش بود رفتار کند.

یکی از ریشه های اصلی بروز مشکلات در خانواده ها ، شاید همین باشد که یکی از همسران ، به نقش همسری یا والدی خود و "الزامات این نقش" که محدودیتهایی برای او ایجاد می کند، توجه نمی کند و ناخودآگاه هنوز هم مثل زمان تجرد ، خود را "آزاد" می پندارد تا جور دوست داشت رفتار کند.

آیا در اهداف قوانین اسلامی ، با نتیجهء عملی آنها تفاوت وجود دارد؟

سلام و خسته نباشید و ممنون از زحمات زیادتون در این سایت
از طرفِ منِ مسلمان اینگونه پذیرفته شده ، که قوانین و احکام اسلامی ، برای سعادت و خوشبختی ما وضع شده ، و پیروی از آنها هم سعادت دنیا و هم سعادت آخرت را در پی خواهد داشت. از سوی دیگر این را هم یاد گرفته ایم که این قوانین ، بر اساس فطرت انسان بوده و لذا با خواست درونی ما سازگاری کامل دارد

حال با توجه به این دو موضوع ، دو سؤال از کارشناسان محترم دارم

سؤال اول:
اگر بپذیریم که موضوع بالا درست است ، پس چرا برخی از اختلافات ، مشکلات و درگیری ها ، بین افراد خانواده و یا در اجتماع ، دقیقاً از همین قوانین سرچشمه میگیرد؟

چند نمونه رو عرض میکنم:

حق طلاق (که با مرد است) - اگر مردی ثروتمند باشد ، به راحتی میتواند مهر زنش را هرچقدر هم که باشد بپردازد و او را طلاق دهد. آن هم بدون داشتن هیچ دلیلی!!! این موضوع ، هم با هدف حفاظت از کانون خانواده در تضاد است و هم با این حرف که اسلام تبعیض قائل نمیشود. چون این امر یعنی امتیازی برای مردان ثروتمند

چند همسری - حکمی که هنوز هم نفهمیدم جایز است یا جایز نیست. هر طرف را هم بگیریم مشکل ساز میشود. اگر آن را بپذیریم ، دلخوری زنان را در پی خواهد داشت و اگر آن را رد کنیم ، نتیجه این میشود که خداوند (زبان من لال) حکم بیهوده و غیرقابل اجرایی قرار داده است

مهریه - هزاران مثال میشود گفت که باعث جدایی دو همسر یا عدم وصلت دو جوان شده است. در حالی که من یک مثال هم ندیدم که دلالت بر این کند که مهریه باعث استحکام خانواده شده باشد

نمونه های دیگری هم هست که اگر نیاز بود مطرح میکنم. شاید اولین پاسخِ کارشناسان محترم این باشد که اصل حکم مشکلی ندارد و ایراد از نحوهء اجراست. این حرف تا حدودی قابل پذیرش است اما دلیل کافی نیست (درصورت مطرح شدن ، علت عدم کفایت آن را بیان خواهم کرد)

سؤال دوم:
اگر احکام بر اساس فطرت من هستند پس باید از آنها خوشم بیاید. البته گاهی ما به دلایلی از مسیر طبیعی و فطری خود خارج میشویم و تمایلات نادرستی پیدا میکنیم (مثل تمایل به همجنسگرایی). اگر در مواردی این تضاد پیش می آمد میپذیرفتم که بخاطر کج فهمی ما و در نتیجه پیدا شدن علائق ناصحیح در دل ماست. اما وقتی میبینم این تضاد بعضاًً زیاد میشود و از طرفی افرادی که خلاف این احکام و طبق خواست خودشان (چیزی که دوست داشتند) عمل کرده اند ، موفق تر بوده اند ، آن وقت این سؤال برایم مطرح میشود که بر چه اساسی باید بپذیریم ، تمام تضادها بین خواست ما و حکم دینی ، بخاطر انحراف ما از فطرت است؟ و چرا گاهی افرادی که به میل شخصی عمل کرده اند موفق تر بوده اند؟
درست مثل اینکه کسی بگوید بخدا من مرغ کبابی دوست دارم ، اما حکم دینی بگوید خیر ، تو کباب بره دوست داری ولی خودت نمیفهمی!!!!

باتشکر

معنای این جمله علامه چیست؟؟؟؟

[=tahoma]با سلام و عرض ادب خدمت کارشناسان فرهیخته سایت
علامه حسن زاده آملی حفظه الله در الهی نامه خود چنین آورده اند: [=&quot]الهى‏[/]
[/][=&quot] فرد تنها تويى كه ما سوايت همه زوج تركيبى‏ اند/الهی نامه صفحه 40
معنای این جمله چیست؟یعنی در عالم مثال و عالم عقل هم زوجیت وجود دارد؟
یعنی ملائکه هم زوج اند؟
تشکر بابت پاسخ شما


کارشناس بحث: استاد

[/]