با سلام
حدیثی با این محتوا مطالعه میکردم:
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلّم :
در روز قيامت قاضى دادگـر را مىآورند و چنان حساب سختى از او كشيده مىشود ، كه آرزو مىكند كاش هرگز حتّى درباره يك خرما ميان دو نفر داورى نكرده بود .
كنزالعمّال : 14988 منتخب ميزان الحكمة : 470
خوب این چیز جدید و عجیبی نیست ، کم نیستند ایات و روایاتی از این دست ، که به سختی قیامت و روز جزا اشاره دارند .... ایات و روایاتی که حتی از سر سوزنی حق الناس و حق الله ، بی تفاوت عبور نکرده.... که حتی داوری اشتباه در مورد خرمایی کم ارزش ، حساب و کتابی سخت ، برای قاضی در پیش خواهد داشت ..... و تمام این ایات و روایات اشاره داره به اینکه ، یک انسان مومن ، بسیار باید مراقب اعمال و کردارش باشه تا حتی ذره ای دین، نسبت به بقیه و خداوند ، برای خودش ایجاد نکنه...
خوب این موضوع ترسناک ، قطعا باعث میشه بسیاری از انسانها ، دست و پاشون رو جمع و جور تر کنند و به حقوق دیگران تجاوز نکنند و مراقب اعمال خود باشند و این خیلی خوبه .... اما یک روی دیگه این سکه این هست که ظاهرا این گونه مسائل باعث میشه دست و پای انسانهای مومن ، برای فعالیت در دنیا بسته بشه ... چرا که مثلا من نوعی مومن چطور میشه هم بخوام یک کار بزرگ دنیوی انجام بدم و هم مطمئن باشم که به اندازه خرمایی در اون حرکت بزرگ ، در حق کسی یا حق خداوند اجحاف نمیشه؟ پس ایمان و ترس از اخرت ، عملا باعث بسته شدن دست و پای مومنین میشه و ترجیح میدن فعالیتی انجام ندن ، چرا که دیکته نوشته نشده ، غلطی هم نخواهد داشت.....
مثالی میزنم :
ما در زندگینامه امام خمینی (ره) خیلی خیلی مسائل ریزی داریم که بسیاری از ما نه اونها رو رعایت میکنیم و نه اصلا توان رعایت اونها رو داریم:
مثلا امام خمینی ، هر وقت لیوان ابی رو تا نیمه مینوشیدند ، بقیه اب رو دور نمیریختن ، بلکه روی لیوان رو با چیزی میپوشندند و بقیه اب رو در یک زمان دیگه میخوردند....
یا مثلا ایشون در طول سالها که به شب زنده داری و مناجات شبانه ، مشغول بودند ، هیچ گاه نشده که به خاطر بیدار شدنشان در شب ، کسی از اهل منزل از خواب بیدار بشه و بدخواب بشه و مثلا ایشان شبها با نور چراغ قوه ، برای خودشون روشنایی ایجاد میکردند تا برای سایر اهل منزل مزاحمتی ایجاد نشه .....
و مسائل و مثالهایی از این دست که فقط مختص اولیای الهی است.....
اما همین امام خمینی که اینگونه مراقب دینشان در مسائل شخصی و خانوادگی بوده اند ، حاکم یک جامعه با جمعیت چند ده میلیونی بوده اند .... امام خمینی که معصوم نبوده اند و مثل سایر افراد غیر معصوم ، ممکن الخطا بوده اند ، یعنی این احتمال بوده که ایشان در مورد امور حکومتی ، تصمیمی اشتباه بگیرند ، حرفی اشتباه بزنند ، دستوری اشتباه بدهند و..... و این اشتباه ، باعث لطمه زدن به چندین میلیون انسان بشه ، نه تنها انسانهای معاصر با ایشون ، حتی یک تصمیم اشتباه یک حاکم ، میتونه تاثیر گذار در زندگی چند نسل بشه.....
حال سوالی که هست اینکه با تمام احوالات ، چطور امام خمینی با این همه تقوا و خداترسی ، چنین ریسکی رو میکنند و چنین مسئولیتی رو قبول میکنند ؟ اگر خداوند ، بخاطر یک خرما و یا ریال و درهم و دیناری ، اینطور مو رو از ماست میکشه بیرون ، چطور یک ولی الهی این جرات رو پیدا میکنه که حاکم یک جامعه بشه و در مسندی قرار بگیره ، که یک خطای هر چند کوچک یک حاکم، میتونه به اندازه میلیاردها خرما ، به جامعه و افراد جامعه ضرر برسونه ....
من شنیده ام ظاهرا در قبل انقلاب ، به بعضی از مراجع و علما (ظاهرا ایت الله خوئی ) رهبری و حاکمیت پیشنهاد شده بوده ، ولی ایشان به دلیل سختی و بزرگی این موضوع ، از قبول این موضوع سر باز زده اند ....
و سوال مهمتر اینکه اگر همه افراد مثل اون عالم یا علمایی که از پذیرش رهبری این انقلاب و قیام و حرکت ضد طاغوت ، بخاطر سختی کار و ترس از اخرت ، سرباز میزدند ، پس چه کسی میخواست این انقلاب و قیام رو برپا کنه و مسئولیتش رو بعهده بگیره.....
امیدوارم سوال این تاپیک رو بخوبی تونسته باشم مطرح کنم .... اینکه از یک طرف ما در دین اینقدر چهره ترسناک و سختی برای اخرت داریم و از اونطرف ، اگر بخاطر این ترس کلا هیچ حرکتی نکنیم که هیچ رشد و پیشرفتی حاصل نمیشه و اگر هم بخواهیم حرکتی کنیم ، بخواهیم رهبری بعهده بگیرم ، مدیریت و مسئولیتی بعهده بگیریم ، شرکت و کارخانه ای احداث کنیم و..... در تمام این حرکتها ، امکان خطا و اشتباه هست و اونوقت بخاطر امور دنیوی ، امکان نابودی اخرت وجود داره..... تکلیف چیست؟
با تشکر.