مصیبت

آیا ممکن است خیر و مصلحت ما در ظلم و بی‌ رحمی پدر و مادرمان باشد؟

انجمن: 
سلام اساتید بزرگوار خدا قوت آیا ظلم و بی‌رحمی از طرف پدر و مادر دیدن میتونه خیر و مصلحت ما باشه؟ یعنی اینکه از وابستگی‌های دنیایی دل بکنیم و بخدا و ائمه نزدیک بشیم و فقط عشق  امام زمان و فکر شون تو دل ما باشه؟ منظورم اینه آیا در اینکه پدر و مادری ظالم باشن این میتونه حکمت خدا باشه؟

داغ دخترم داغونم کرده

سلام خسته نباشید من دخترم روامسال ازدست داده ام برای صبرم چکارکنم ؟ خیلی داغون ومریضم کمکم کنید

به وقت بلا و سختی

اگه عمری باشه احادیث در باب سختی و بلا و چگونگی برخورد با آن در این موضوع گرد آوری میشه ودوستان هم دوست داشتن احادیث در این خصوص بذارن
اولین پست با فازی از دعای هفتم صحیفه


گاهی زندگی و مشکلاتش بهت فشار میارنگاهی برنامه ای که ریختی اون جور که میخوای پیش نمیرهگاهی پازل زندگیت رو که با جون کندن چیدی دستی میاد بهم میزنه گاهی، گاهی، گاهی ...خلاصه اوضاع بر وفق مردات نیستتویی و کلی گله و شکایتاز همه از دوست و خانواده، از زمین و زمان، از خودت، حتی از مقدسات و خداهمچین مواقعی کسی که بی منت، بی اعتراض گوش میکنه فقط خداستتا خالی شی تا اروم بشیاما امون از روزی که نتونتی اروم بشی نتونی قبول کنی اگه نشد اگه نخواست شاید مصلحت در این بودشاید مصداق همون باشه که گفت چه بسیار چیزهایی که شر می پندارید و برای شما خیر استو چه بسیار چیزهایی که خیر می پندارید و برای شما شر استو کار به قهر و قهر کشی می کشه، کنج غم و اشک و اه نمی دونم شاید این مدل هم گاهی لازمه تا خلوت کنی و یه بررسی تو کارات داشته باشی و باعث بشه با یه عزم جزم برگردی و تلاش کنیولی این حال بد اگه فقط بشه اشک و اه و این سرمای قهر ، روحت رو سرماخورده کنه، طوری که حس و حال هیچ کاری رو نداری، بی حال و کسل اینجاس که باید احساس خطر کرد برا همین لازمه از خودش کمک بخوایی تا از این حال درت بیاره یا اصلا نذاره به این حال بیفتی
پ ن 1: فک کنم تنها کسی که بشه ازشون کمک گرفت تا دعایی یادمون بده برا همچین حالی، کسی نیست جز زینت عبادت کنندگان امام دعاهای زیبا سید ساجدین علیه السلام پ ن 2: برای آشنایی با این دعای زیبا به صفحه دوم مطلب در وبلاگ سر بزنین

توضیح معنای آیه استرجاع

انجمن: 

با سلام خدمت کارشناسان و دوستان عزیز
در قرآن آیه ای هست که می فرماید :
الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ
و ترجمه ظاهری شده که:
آنها که هر گاه مصيبتي به ايشان مي‌رسد، مي‌گويند: «ما از آن خدائيم؛ و به سوي او بازمي‌گرديم!»
سوال من در مورد این کلمه قرمز رنگ قالو هست قالو زمان گذشته هست به معنی گفتند ولی در ترجمه به معنای میگویند ترجمه شده یعنی مضارع ،خواستم ببینم این تضاد در چیه؟
ممنون

چرا برای امامان گریه ام نمیاد؟

با سلام
من پسری نسبتا مذهبی هستم و البته گناه هایی هم دچار شده ام .
من اگه کسی رو از دست بدم براش گریه میکنم. من اگه دوستم گریه کنه منم گریه میکنم. من اگه آهنگ غمگین گوش بدم گریم میگیره . من اگه جانبازان و مدافعین حرم را ببینم گریم میگیره و ....
ولی نمیدونم چرا وقتی میخواهم به خاطر امامان(مثلا امام حسین با امام زمان و ...) دعا کنم و گریه کنم گریه ام نمیاد.(با این که میدونم توی احادیث زیادی آمده که به خاطر امام زمان و امام حسین گریه کنید تا فرج آقا نردیک تر بشه). ولی خیلی ها رو دیدم اصلا هیچی نشده به خاطر آقاشون گریه میکنن ولی من...
این رو هم بگم که من اصلا آدم مغروری نیستم بلکه خجالتی هم هستم.
لطفا کمکم کنید تا من هم بتونم با این راه ایمان خودم را بیشتر کنم و رابطه ام را با امامان نزدیک تر کنم.

خیلی ممنون.

من اختلال روانی ندارم

انجمن: 

سلام خسته نباشید

من مشکلی دارم که سالهاست دامن گیرم شده اگر لطف کنید کمک کنید

من در سن 14 سالگی تصمیم به ورود به حوزه کردم که واکنش شدید خانواده مانعم شد و حالت ترس داشتم و همیشه فکر می کردم چه کنم و عذاب وجدان داشتم بعد از چند سال دچار وسواس شدم که باعث شد خانواده به بهانه اینکه من دیوانه شدم مرا به روانشناس بردند و بعد از چند ماه دارو درمانی خلق و خویم عوض شده بود ولی من در طول این مدت با مراجعه به حوزه و مطرح کردن مشکل با مشاور وسواس را حل کردم ولی دارو ها کارش را کرده بود که حالت کم حرفی و مشکل تکرر ادرار و مشکل تفکر و ایجاد شک در من ایجاد شد که باعث شد در تعارضات بین احساس طلبگی من که البته نبودم و احساسش را داشتم و بین اجبار دارو ها به تفریط شد و من به نوعی مقاومت وسواسی دچار شدم الان من به خاطر مصرف داروی ناپروکسن به خاطر گردن درد حالت اعتیاد دارم آیا مجوز درگیری و مقاومت در مقابل والدین را دارم چون من حالت روانیم در بین آنها به خاطر اینکه باز همان فتنه ایجاد تفریط در من را دارند خراب می شود و من به نوعی جنون دچار می شوم و با هیچ تفریحی هم درست نمی شوم در حالی آنها دنبال اعتدال وسواس منند که من اصلا افراط ندارم که هیچ و برخی اوقات از شوخی زیاد با خانم ها می ترسم آنها از من می خواهند زنا کار و لاابالی باشم الان راهی برای دفع این شر می شود پیدا کرد چون راه من درگیری شدید است که صلاح دینم نیست اما از طرفی هیچ دعا و کاری از طرف من کارساز نشده چون هیچ وقت در خانواده آرامش ندارم که حداقل فکر کنم و حتی وقتی از آنها جدا هستم آن مصیبت هایی که من را دچارش کرده اند با من است و لحظه ای نتوانسته ام فکر کنم ولی با عصبانیت می توانم اما صلاح دینم نیست و می بینید که من هیچ عاطفه ای دیگر به آنها ندارم و آرزوی مرگشان را دارم تا راحت شوم اما شدنی نیست چون از حضرت نوح بیشتر عمر خواهند کرد چون فرزندشان نفرین گوست .
لطفا یک راه حداقل ایجاد آرامش برایم بگویید شب ها کابوس هایی میبینم که اصلا نمی توانم بخوابم فقط یک دقیقه چشمم بسته شده و کابوس بیدارم می کند از شدت ترس و همش هم پدرمو میبینم و یا مصیبت هایی که به سرم آورده اند من دوست ندارم لاابلی باشم خدایی هم نمیبینم که کمکم کند من اصلا نمی دانم کیم و اصلا مسلمانم یا نه به آن روز انداخته اند که الان با سن 24 سال نصف موهایم سفید است دچار پیری زود رس بسیار زود رسم و حتی حال تفکر ندارم فقط می خورم و می خوابم و کمی هم نماز و غیره حتی از فرط پیری دیگر روزه را دکتر برایم منع کرده و امید دارم راهی باشد که قبل از مرگم خدا را دریابم که این هم 1 درصد است .

اگر راهی به من نشان دهید من هم خوشحال میشوم

متشکرم

برچسب: 

سوالی راجع به جواز یا عدم جواز عزاداری قبل از وقوع مصیبت

انجمن: 

با سلام

بنده جایی خوندم که قبل از وقوع مصیبت ، عزاداری و جزع و اعمالی مثل بر صورت سیلی زدن و گریبان دریدن جایز است و بعد از آن جایز نیست . ( بطور کلی عرض کردم منظورم هم عزای اهل بیت علیهم السلام نیست )
مرجع تقلید بنده آیت الله وحید خراسانى می باشد

سپاسگزارم

از ماست که بر ماست؟

سلام. قرآن در برخی مواضع می فرماید که هر مصیبتی به ما می رسد، به خاطر خود ماست.(شوری:30 و نساء:79)

نظر به اینکه می فرماید «هر مصیبتی» آیا موارد ذیل نیز به خاطر خود ما به سر ما می آیند:

الف)افرادی که ناقص الخلقه به دنیا می آیند.

ب)حوادث طبیعی که گاهی شهری را ویران می کند و خوب و بد را با هم نابود می کند. آیا اینجا هم مصیبت وارده به کودکان و نوجوانان نابالغ و انسانهای مؤمن، به خاطر خودشان است؟

ج)مرگ عزیزان، که مصیبتی بزرگ است، آیا به خاطر ماست؟ آیا اگر فرزندی معصوم باشد، پدر و مادرش نخواهند مرد؟

با تشکر

آثار و برکات صبر در مصیبت(2)

[h=1]آثار و برکات صبر در مصیبت(2)[/h]

اگر انسان بتواند در ابتلائات و مصائب، باور قلبی داشته باشد که آن بلا یا گرفتاری، بر وفق حکمت و به مصلحت اوست، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است.

در این مقاله ادامه بحث صبر و آثار و برکات آن در کلام آیت الله مظاهری پیگری می شود.

[h=2]تسلیم محض حضرت ابراهیم(ع) در برابر تقدیر الهی[/h] صبر و شکیبایی در مصائب و تسلیم در برابر مقدّرات الهی، انسان را به مقامی می‌رساند که حاضر است همه چیز را فدای خداوند متعال کند. حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» مصداق بارز دست‌یابی به این مقام است. قرآن کریم پس از بیان ابتلائات گوناگون برای حضرت ابراهیم و موفقیّت ایشان در صبر و شکیبایی و تسلیم، می‌فرماید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ»[11]
حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» صد در صد تسلیم اوامر الهی بود. قرآن کریم با بیان داستان ذبح حضرت اسماعیل و سربلندی حضرت ابراهیم در امتحان الهی، آن پیامبر را نمونه یک انسان مسلم معرفی می‌کند.

حضرت ابراهیم اولادی نداشت و هنگام پیری خداوند متعال، حضرت اسماعیل را به ایشان عطا کرد. پس از چند سال که اسماعیل هنوز کودک خردسالی بود، خداوند متعال به حضرت ابراهیم وحی کرد که این بچه و مادرش را به سرزمین خشک و بی‌آب و علف مکّه ببر و در آنجا بگذار و برگرد. ابراهیم«علیه‌السّلام» نیز که تجسّم تسلیم عملی بود، به فرمان الهی عمل کرد. وقتی خواست زن و فرزند را تنها بگذارد، هاجر گفت: ما را به چه کسی می‌سپاری؟ حضرت ابراهیم پاسخ داد: به خداوند می‌سپارم. همین مقام تسلیم و رضا، باعث شد اوضاع به خوبی تغییر کند. به برکت تلاش این مادر و فرزند، چشمه زمزم پدیدار شد و مردم به سوی این سرزمین آمدند. پس از گذشت چند سال،‌ به حضرت ابراهیم دستور داده شد که به مکّه برود و در آنجا با کمک اسماعیل که اینک جوان رشیدی شده بود، خانه کعبه را بسازد. البته خانه کعبه از زمان حضرت آدم«علیه‌السّلام» به صورت اتاقکی موجود بود. حضرت ابراهیم آن اتاقک را خراب کرده و خانه کعبه را به شکل فعلی بنا کردند.

پس از ساخت کعبه، خطاب شد که حج به‌جا آورید. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و هاجر حج به‌جا آوردند. موقع قربانی، به حضرت ابراهیم خطاب شد که باید فرزندت را به عنوان قربانی در راه خدا، ذبح کنی!

وقتی به حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» وحی شد که باید فرزندت را قربانی کنی، حضرت ابراهیم به اسماعیل گفت:
«یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏»
حضرت اسماعیل«علیه‌السّلام» نیز پاسخ داد:
«یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُۆْمَرُ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ»[12]
در روایات آمده است به حضرت هاجر نیز خبر دادند و او گفت: «در مقابل امر خدا و در مقابل عمل پیامبر خدا تسلیم هستم.»

وقتی حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» به همراه اسماعیل به قربان‌گاه می‌رفتند، شیطان شروع به وسوسه کرد و رمی جمرات، حاصل و نماد مبارزه ابراهیم با وسوسه‌های شیطان است. شیطان وقتی دید از جانب ابراهیم راه به جایی نمی‌برد، به سوی هاجر رفت. هاجر نیز مانند شوهرش تسلیم محض اوامر الهی بود و به شیطان و وسوسه‌های او توجّهی نکرد. وقتی ابراهیم به محلّ قربانی رسید، دست و پای اسماعیل را بست و کارد را تیز کرد. وقتی کارد را کشید، اثری نگذاشت و جبرئیل نازل شد و به او آفرین گفت: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّۆْیا»[13]؛ سپس گوسفندی را برای ذبح آورد.

پس از موفقیّت در این امتحان و امتحانات سخت دیگر، که نشان از مقام رضا و تسلیم دارد، حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» به مقام امامت می‌رسند: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[14]

[h=2]باور به وجود حکمت الهی، رمز تسلیم و رضا[/h] یکی از درس‌های مهمّ زندگانی حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام»، آن است كه باور قلبی نسبت به این حقیقت که: «هرچه در جهان رخ مى‏دهد، دارای مصلحت تامّه ملزمه و از روى حكمت است»، انسان را به مقام تسلیم و رضا می‌رساند.
بر این اساس، اگر کسی در رخدادی حکمت مقدّرات الهی را ندانست یا نفهمید، نباید به این بهانه از تسلیم در برابر آن سر باز زند.

اگر انسان بتواند در ابتلائات و مصائب، باور قلبی داشته باشد که آن بلا یا گرفتاری، بر وفق حکمت و به مصلحت اوست، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است. چنان‌که اگر به چنین باوری نرسد و نتواند در برابر ابتلائات الهی تسلیم و راضی باشد، هم در دنیا و هم در آخرت بسیار ضرر می‌کند؛ زیرا در دنیا گرفتار بلا و مصیبت شده و زندگی خود را با سختی می‌گذراند و در آخرت نیز اجر و پاداشی نمی‌برد.

[h=2]حکایت حاج عبدالزهرا[/h] شخصی به نام حاج عبدالزهرا در نجف زندگی می‌کرد. ایشان گرچه به تجارت مشغول بود و تحصیلات چندانی نداشت، امّا از تقوا، صداقت و صفای باطنی مخصوصاً در محبّت به اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» برخوردار بود و از این جهت معلّم اخلاق و الگوی جوانان شده بود. یکی از بزرگان از قول حاج عبدالزهرا نقل می‌کرد: بعدازظهر روزی، هوای نجف بسیار گرم بود؛ لذا فرشی در وسط خانه زیر درخت خرما انداختم و نشستم و مرتب این ذکر را از دل می‌گفتم: «الحمدلله رب العالمین، الهی رضی برضاک صبرا علی بلاک،‌ لا معبود سواک». ناگهان یک کندوی زنبور از بالای درخت روی سرم افتاد و زنبورها مرا گزیدند. به قدری گزیدگی زیاد بود که مجبور شدم به درمانگاه بروم. در راه رفتن به درمانگاه، یکباره تصادف کردم و دست و پایم شکست. با وجود همه این اتّفاقات، هنگام درد کشیدن باز از اعماق وجود می‌گفتم: «الهی رضا برضاک، صبرا علی بلاک، لا معبود سواک». هنگامی که به درمانگاه رسیدم، گفتند: چون دست و پایت شکسته، باید همین الان عمل جراحی صورت گیرد و چون وضعیّت شما خطرناک است و در حال حاضر، در بیمارستان داروی بیهوشی نداریم، باید بدون بی‌هوشی به اتاق عمل بروید.

حاج عبدالزهرا گفته بود: وقتی زیر چاقوی جراحی رفتم و می‌خواستم بگویم: «الهی رضا برضاک، صبرا علی بلاک، لا معبود سواک»، آنگاه دیدم که این ذکر، صرفاً از زبان جاری می‌شود و از دل بر‌نمی‌خیزد.

در بسیاری از اوقات، انسان با زبانش شکر نعمت می‌کند یا رضایت خود را از مقدّرات الهی اعلام می‌دارد، امّا این بیان، برخاسته از دل نیست. گاهی نیز در هنگام نزول نعمت با دل و زبان می‌گوید: «الحمدلله رب العالمین»، اما اگر ابتلائات و مصائب و الطاف خفیّه باشد، زبان ممکن است بگوید، اما دل به واقع چنین اعترافی نمی‌کند. این عمل، مرتبه‌ای از مراتب نفاق است؛ یعنی چیزی که دل نمی‌گوید، زبان می‌گوید، در حالی که صفا و صداقت اقتضا می‌کند دل و زبان هماهنگ باشند.

[h=2]تسلیم و رضا، مانع سقوط[/h] انسان باید برای رسیدن به مقام تسلیم و رضا، در همه‌حال؛ چه هنگام برخورداری از نعمت و چه هنگام نزول بلا و نقمت؛ شاکر باشد. اهل معرفت، ابتلائات را الطاف خفیّه می‌دانند و الطاف خفیّه را ارزشمندتر و کاربردی‌تر از الطاف جلیّه می‌شمرند. چنین کسانی، از صبر و استقامت در الطاف خفیّه، بهره‌برداری معنوی کرده، با نیل به مقام تسلیم و رضا، از سقوط و انحراف خود جلوگیری می‌کنند. اگر شیطان انسی و جنی پشت به پشت هم بخواهند برای این افراد لغزشی ایجاد کنند، نمی‌توانند. قرآن کریم می‌فرماید:
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ»[15]
شیاطین انسی و جنی کسانی را وسوسه و منحرف می‌کنند که زیر پرچم الهی نباشند و به مقام رضا و تسلیم نرسیده باشند؛ و الاّ ‌کسی که به مقام رضا و تسلیم رسیده، زندگی او سراسر الهی است و شیاطین در آن نقشی ندارند.

وقتی انسانی به چنین مقامی برسد، نظیر امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه»، در مناجات خود با خداوند، پاسخ الهی را می‌شنود و این گفتگو، برای او از دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر است.

مناجات شعبانیّه امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه»، یکی از مناجات‌های بسیار ارزشمند است که همه ائمه طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» آن را می‌خوانده‌اند. در این مناجات، امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» از خداوند مقامی را می‌طلبند که انقطاع الی الله در آن به کمال برسد و هیچ کس و هیچ چیزی در دل نباشد. آن حضرت در مناجات خود زمزمه می‌کنند: خداوندا، به من حالتی عطا فرما که علاوه بر آنکه من با تو مناجات می‌کنم، تو هم با من حرف بزنی و مناجات کنی.
«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا»[16]

[h=2]جنگ تحمیلی، نمادی از تسلیم و رضا[/h] صبورى مردم ایران در هشت سال جنگ‏ تحمیلى‏ و تسلیم و رضایت آنان مثال زدنى است. اگر صبر و استقامت جوانان این كشور و خانواده‏هاى آنان نبود، اكنون بیگانگان در ایران حكومت مى‏كردند. انصافاً صبر و استقامت، در آن دوران سخت بود، امّا جنگ نشان داد افرادی هستند که مقام تسلیم و رضا دارند. هر یك از شهداء، به دنیا و آن چه در دنیاست ارزش داشتند. امّا شهید شدند تا این نظام باقى بماند. جانبازان عزیز كه اكنون زنده هستند، ولى هر روز آنان یك شهادت است، با ایثار خود نگذاشتند این كشور به دست بیگانگان بیفتد. همچنین خانواده شهدا و جانبازان، که گاهی مادری حتّی فرزند شهید خود را غسل می‌داد و در مدّت جنگ و پس از آن، صبر و استقامت بى نظیرى از خود نشان داده‏اند، همه اینها مصادیقی از تسلیم و رضا در جنگ تحمیلی به شمار می‌رود و قطعاً چنین افرادی در دنیا و آخرت از پاداش بی‌نظیر الهی بهره‌مند خواهند شد.

هشت سال دفاع مقدّس مردم ایران، گوشه‌هایی از تسلیم و رضا را نشان داد و به قول حضرت امام«قدّس‌سرّه»، یک تحولی در مردم ایجاد کرد. اما متأسفانه دنیا، فساد اخلاقی و اهمیت ندادن به معنویات، این حالات را کم کم ضعیف کرد و اکنون جامعه ما از این حقایق بسیار دور افتاده ‌است.


[/HR] پی‌نوشت‌ها:
11. بقره / 131
12. صافات / 102
13. صافات / 105
14. بقره / 124
15. نحل / 100- 99
16. بحارالأنوار، ج 91، ص 98
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مظاهری
تهیه و تنظیم: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان