اشک

چرا برای امامان گریه ام نمیاد؟

با سلام
من پسری نسبتا مذهبی هستم و البته گناه هایی هم دچار شده ام .
من اگه کسی رو از دست بدم براش گریه میکنم. من اگه دوستم گریه کنه منم گریه میکنم. من اگه آهنگ غمگین گوش بدم گریم میگیره . من اگه جانبازان و مدافعین حرم را ببینم گریم میگیره و ....
ولی نمیدونم چرا وقتی میخواهم به خاطر امامان(مثلا امام حسین با امام زمان و ...) دعا کنم و گریه کنم گریه ام نمیاد.(با این که میدونم توی احادیث زیادی آمده که به خاطر امام زمان و امام حسین گریه کنید تا فرج آقا نردیک تر بشه). ولی خیلی ها رو دیدم اصلا هیچی نشده به خاطر آقاشون گریه میکنن ولی من...
این رو هم بگم که من اصلا آدم مغروری نیستم بلکه خجالتی هم هستم.
لطفا کمکم کنید تا من هم بتونم با این راه ایمان خودم را بیشتر کنم و رابطه ام را با امامان نزدیک تر کنم.

خیلی ممنون.

***** اشکواره + عشق = لبیک یا حسین *****

انجمن: 

:Sham::hamdel::Gol:
عبارت «انا قتیل العبره» یا « قتیل العبرات » راجع به
امام حسین (ع) بوده و از القاب ایشان است. در جاهای مختلفی از آن جمله زیارت اربعین وارد شده است. (1)
ظاهرا جمله بعدی تفسیر جمله اول (قتیل العبرات) است و امام آن را معنا کرده است. پس "من
کشته اشکم"، یعنی من کشته مظلومی هستم. هر کس به یاد من بیفتد، بی اختیار بر من می­گرید. مظلومیت من به این اندازه تاثر برانگیز است.
علامه مجلسی در معنای این جمله(من
کشته اشکم ) می­فرماید :
هیچ مومنی به یاد من نمی افتد مگر این که گریه می کند یا بغض گلوی وی را می­گیرد (2)

پی نوشت ها:
1. امالی، شیخ صدوق، ص118 - منتهی الامال، محدث قمی، ص 538 ؛بحارالا نوار، علامه مجلسی، ج44، ص279.
2. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 11، ص 356.

در ادعیه اشک و حال خوبی دارم اما در نماز نه!

انجمن: 

سلام
من وقتی با خدا در دل میکنم؛ یا صحیفه سجادیه میخونم به خصوص دعای 16 که فوق العاده هست برای من؛ حال خوبی دارم، اشک می ریزم و حواس جمعه؛ اما نماز نه! بسیار کم پیش میاد که مقدار کمی از حال دعا در نمازم باشه؛ چه کنم؟
ممنون

یک تحریف ماهرانه: می‌گویند اشک بریزید، حسین(ع) گناه شما را می‌بخشد!

.

استاد شهید مرتضی مطهری/ یک تحریف ماهرانه: می‌گویند اشک بریزید، حسین(ع) گناه شما را می‌بخشد!

استاد مرتضی مطهری در یکی از سخنرانی‌هایش درباره تحریفات مربوط به واقعه عاشورا فریاد می‌زند که ما امام حسین خراب کن هستیم! و از علل آن می‌گوید :

«حسین(ع) می‌گوید من نهضت کردم برای امر به معروف، برای اینکه دین را زنده کنم، برای اینکه با مفاسد مبارزه کنم. نهضت من یک نهضت اصلاحی اسلامی است. ما آمدیم یک چیز دیگری گفتیم و تحریف کردیم.

ما گفتیم حسین یک شرکت بیمه تاسیس کرد، بیمه‌ی گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم. در عوض چه می‌گیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران می‌کنم، اما شما هرچه می‌خواهید باشید، ابن‌زیاد باشید، عمرسعد باشید. ما می‌گوییم یک ابن‌زیاد در دنیا کم بود، یک عمرسعد در دنیا کم بود، یک سنان‌بن‌انس در دنیا کم بود، یک خولی در دنیا کم بود، امام حسین خواست خولی در دنیا زیاد شود، عمر سعد در دنیا زیاد شود، گفت أیها‌الناس هرچه می‌توانید بد باشید که من بیمه‌ی شما هستم!»

**چرا خداوند بنده اش را دعوت به گریه می کند؟**

انجمن: 

بسمه تعالی

یکی از اشکالات عمده ای که به دین وارد می شود ، دین را باعث افسردگی بیان می کنند چون اصلی ترین مقوله آن یعنی دعا بر زاری و گریه استوار است . این اشکال چگونه قابل رفع است و در درجه اول قرآن و ائمه اطهار چه پاسخی داده اند . آیا فلسفه هم می تواند پاسخ گوی این اشکال باشد ؟
استاد دینانی چنین پاسخ می دهند:


چرا خداوند بنده اش را دعوت می کند به اینکه گریه کند ، زاری کند . خیلی هم توصیه می شود که با اشک بیایید، مثلا

دلابسوز که سوز توکارها بکند/نیاز نیم شبی دفع صدبلا بکند



خود قرآن هم می فرماید { فلیضحکوا قلیلا ولیبکوا کثیرا } (توبه آیه ۸۲ )و این مطلب را ارتباط می دهد به توسعه استعداد آدمی برای دریافت فیوضات الهی .

تانگرید ابر کی خندد چمن/تا نگرید طفل کی جوشد لبن

طفل یک روزه همی داند طریق/که بگریم تا رسد دایه شفیق

گفت فلیبکوا کثیرا گوش دار/تا بجوشد شیر فضل کردگار

بعضی ها پرسش می کنند که چرا ما نخندیم و از خدا بخواهیم ؟ آیا باخندیدن استعداد ایجاد نمی شود و حتما باید با گریه باشد و گریه هم یعنی قرات اشکی که از چشم جاری می شود ؟ های و هوی کردن است ؟ مفهوم واقعی گریه را بفرمایید .
بسیار سوال مهمی است دو خصلت گریه و خنده در انسان . اجازه بدهید یه قدری در مورد گریه و خنده عرض کنم و بعد برسیم به اینکه چرا خداوند توصیه کرده { فلیبکوا کثیرا }.

انسان موجودی است که هم می خندد و هم گریه می کند . نمی دانم که موجودات دیگر گریه و خنده دارند یا نه جمادات که حتما ندارند نباتات هم ندارند البته گاهی اوقات گل خندان می گوییم اما این یک حرف شاعرانه است . بعضی ها می گویند حیوانات خنده وگریه دارند ولی بنده چنین باوری ندارم . حالا شاید چیزی شبیه گریه و خنده فکر می کنند ، باشد . حیوانات بعید است که گریه واقعی وخنده واقعی داشته باشند گاه چیزی شبیه گریه و خنده در آنها دیده می شود ولی در واقع خنده و گریه نیست عجیب این است که خداوند در قرآن به این نکته اشاره کرده است . الان هم در ماهیت خنده و گریه خیلی کتابها نوشته اند شاید گریه را بهتر شود توضیح داد تا خنده .

یک کتابی را فیلسوف فرانسوی در مورد ماهیت خنده نوشته و خیلی تلاش کرده که ماهیت خنده را بیان کند اما فکر نمی کنم که موفق بوده . یا بعضی از علمای سابق می گویند که خنده وقتی بر انسان عارض می شود که انسان تعجب می کند یعنی وقتی انسان تعجب می کند ، خنده می کند یعنی عارضه تعجب را خنده می دانند ولی من این حرف را قبول ندارم . چه بسا وقتی که آدم تعجب می کند اما اصلا نمی خندد و چه بسا که تعجب ندارد اما خنده می کند . چه طور می شود که آدم می خندد ، خیلی جوابش مشکل است . حتی وقتی که احساس سرور هم می کنید مطلقا نمی شود گفت که می خندید چه بسا نخندید اما بسیار هم خوشحال باشید یا حتی در اثر خوشحالی گریه کنید !! خیلی ها هم اصلا مسرور نیستند اما می خندند. و من این آیه را می خوانم و تعجب می کنم از این بشارتی که کرده { وأنّه هو أضحک و أبکی } { و أنّه هو امات و احیی } ( سوره مبارکه نجم آیات ۴۳ و ۴۴ )

تعریف فیزیکی که از خنده و گریه شده همان حالت انقباض و انبساط است که اینها تعریف حقیقی نیست . به هر صورت خنده و گریه دو حالتند در انسان . امروزه روانشناسان سلامتی روح وجسم را در خنده می بینند .
اما برگردیم به سوال اصلی که توصیه خداوند به گریه و گریه در مقابل خداوند چه معنی دارد ؟ و چرا خنده موجب قرب نمی شود و گریه موجب قرب می شود .
وقتی که انسان می خندد که مسبوق به یک سرور و خوشحالی است ، تعلقش به جهان بیشتر می شود . غالبا مواردی که موجب خوشحالی می شود خبرهایی است که نفعی عاید شما ازین عالم می شود .هرچه نفع بیشتری به شما از این عالم برسد ، دلبستگی شما به این عالم بیشتر می شود و هر چه دلبستگی بیشتر شود ، شما از خداوند دورتر می شوید.انسان همان جایی است که دلش آنجاست .خنده مظهر شادی ها و تعلقات این جهانی است اینکه روان شناسان این را می گویند بیشتر ، این جهانی فکر می کنند.

ادامه دارد . . . .


✔✔✔گزارش برگزاری مراسم تبسم دوم میـــــلاد امام موسی کاظم (ع)✔✔✔

بسم الله الرحمن الرحیم

با توکل بر خداوند متعال و با استعانت از حضرت حجت، امام عصر(عجل الله تعالی فرجه شریف) ، جلسات عزاداری حضرت عبدالله الحسین (علیه السلام) در الفور را آغاز می نماییم.
برنامه ی نهایی مراسم طبق جدول زیر خواهد بود:


عزاداران محترم توجه داشته باشید که مکان برگزاری مراسم تغییر کرده است؛
و
ان شاءالله برنامه عزاداری محرم با حضور کارشناسان مرکز در اتاق رسمی مرکز ملی در الفور راس ساعت 22 شب برگزار خواهد شد.

(برای دیدن تصویر در سایز بزرگ تر کلیک کنید)

[b]content[/b]

دانلود صوت

ابرو/مژگان، خطوط دفاعی چشم


چشم، یکی از حساس ترین اعضای بدن می باشد و وظیفه ای بزرگ انجام می دهد. چشم چراغ راهنمای همه عضوها است. هر عضوی بخواهد به خواسته خود برسد به چشم نیاز دارد. چشم، پا را راهنمائی می کند، تا به آسانی به سوی مقصد برود. چشم، دست را راهنمائی می کند، تا به سوی دلخواهش، دراز شود. چشم، خواننده خوش آواز را، گوینده شیرین سخن را، به گوش معرفی می کند. چشم، برای هر عضوی، دور را نزدیک می سازد، تاریک را روشن کرده، هر عضوی را، از خطری که متوجه آن است می آگاهاند، تا بگریزد و یا به دفاع، برخیزد. چشم، راه را از چاه نشان میدهد. چشم، لذتهای گوناگون برای بیننده، ارمغان می آورد. چهره های زیبا، مرغزارهای دلگشا، آبشارها، جنگلها، کوهها، رودخانه ها، غذاهای رنگارنگ، قیافه های ملکوتی، چهره مهربان مادر، صورت معصوم فرزند، نیمرخ ارجمند و بزرگوار پدر، را چشم، درک می کند و بس. چشم، کلید بهره برداری و لذائذ، برای اعضای دیگر می باشد. ولی خود چشم، عضوی است بسیار لطیف و از بقیه همکارانش، بسیار ضعیف تر است و در برابر حملات خارجی فوق العاده ناتوان است.

آب به اعضای دیگر زیان نمی رساند ولی چشم از آب کثیف زیان می بیند، از آب شور، رنج می برد. چشم، ار نور شدید، رنج می برد و از نورهای ویژه مانند نور جوش اکسیژن رنج می برد. چشم، از گرد و غبار، هر چند خفیف باشد، رنج می برد. ریزه هائی که در فضا پراکنده است، برای چشم خطر دارد. ولی برای اعضای دیگر خطری ندارد. جای چشم، در بالای بدن است و آنجا، بیشتر از نقاط دیگر، در برابر خطرهای حوادث قرار گرفته است. موی سر، که در بالای چشم، قرار دارد، کانون چرک و کثافت است، کانون چربی است، کانون عرق است، و خطر آن، پیوسته چشم را تهدید می کند. صابونی که سر را می شوئید، برای چشم زیان دارد، آب صابونی که حامل چرک و کثافت سر است، به سوی چشم، سرازیر می شود و آن را در خطر نابودی قرار می دهد. از این رو، این عضو حساس و لطیف، نیاز بیشتر به وسائلی برای دفاع دارد. در صورتی که خودش، قدرت بر دفاع ندارد. و حال آنکه دفاع از چشم، دفاع از همه اعضاء می باشد.

تشخیص مقدار احتیاج به چشم و تشخیص لطافت این عضو و ناتوانی آن، جز به وسیله دانش و بینش، امکان پذیر نیست. ماده بی شعور و فاقد دانش، از هر دو تشخیص، عاجز می باشد. اینک نگاهی به وسائل دفاعی چشم که آن را مصونیت می دهد، از این خطرها جوری محافظت می کند که سلامتی چشم، از سلامتی اعضای دیگر بیش می باشد، به طوری که کمتر از یک در هزار از مردگان، فاقد چشم هستند و این خود، یکی از معجزه های دستگاه آفرینش است که ضعیف و ناتوانترین عضو، از نیرومندترین اعضاء عمرش درازتر و سلامتی آن، بیشتر است. فرزانه آفرینش، دو گونه سلاح دفاعی، برای چشم قرار داده است:

یکی از آن در، دست می باشد. دست از اجسام درشتی که به سوی چشم، رو آور می شوند، دفاع می کند. دست، خود را سپر چشم، قرار می دهد، و آن را از گزندها محافظت می کند.

گروه دوم از سلاح دفاعی چشم، موانعی هستند که در سر راه خطرات چشم، قرار دارند. خطوط پیشانی، نخستین سنگر دفاعی چشم، در برابر خطر عرق سر می باشد. خطوط پیشانی، برای عرقهائی که از سر می آید مجرا قرار گرفته و جریان عرق را، به این سو و آن سو، هدایت می کند. اگر عرق، فزونی یابد و از این مجاری لبریز شود، دومین خط دفاعی چشم، ابروها می باشد. ابرو، برای سیل عرق، سد انحرافی تشکیل می دهد، و آنرا مهار می کند. ابرو، صولت نور را، می شکند، و چشم را از آسیب نورهای شدیدی که از بالا می تابد، حفظ می کند. ابرو، بر زیبائی چهره می افزاید. ابرو، مانند قاب عکس، چشم را در بر می گیرد و ارزش آن را نشان می دهد.

سومین سنگر دفاهی چشم، پلک است، سنگری که برداشته و گذاشته می شود، سنگری که باز و بسته می شود سنگری که به چشم زیبائی می دهد. سنگری که موقع شناس است و در تمام ساعات، آماده به خدمت است. وقت احتیاج چشم، بال خود را می گستراند. وقت دیگر جمع می کند. هرگاه، چیزی به سوی دو چشم حمله ور شود، دو پلک بر هم نهاده می شود، تا دیده را از خطر آن، نگهداری کند.

چهارمین خط دفاعی چشم، مژگان است. مژه ها نوار مرزی پلکها را تشکیل می دهند و نمی گذارند گرد و غبار، نور زیان بخش، آب ناسازگار به درون چشم آیند و آن را بیازارند.

پنجمین نیروی دفاعی چشم، یکی از دقیقترین وسایل دفاعی است که هنوز بشر نتوانسته است مانند آن را بسازد. وسیله دفاعی که دشمن مهاجم را، در خود حل می کند و نابودش می سازد. این وسیله دفاعی آبی است که در دیدگان، قرار دارد. هنگامی که دشمن توانست از خطوط دفاعی چشم، بگذرد و ذره ای از ذرات مضره و ریزه ای از ریزه های زیان بخش، داخل چشم بشود، آب شور چشم، آن را تبدیل به جسمی بی زیان می کند.

اکنون وجدان و انصاف خواننده عزیز را قاضی قرار می دهیم آیا ماده ای که فاقد شعور و ادراک و عقل و دانش می باشد می تواند به لطافت چشم، به اهمیت چشم و در میان بقیه اعضاء، به احتیاج چشم به مدافعین بسیار پی برد؟! آیا می تواند دفاع را تشخیص دهد؟ و از آن چند راه و چندین گونه وسیله بسازد. وسیله ای که هیچ گونه سنگینی بر چشم نداشته باشد. وسیله دفاعی که زیبائی چشم را بیفزاید. آیا بشر امروز که به بالاترین درجه دانش و صنعت رسیده می تواند این گونه وسیله های دفاعی بسازد، از آنها برای دفاع از دشمن استفاده کند؟ و هزاران آیای دیگر.

اینها همگی نشانه های فرزانه ای است بسیار دانا و بینا و توانا. فرزانه ای که گذشته و آینده برای او یکی است. فرزانه ای که بی نیازی از آن او می باشد و بس. هر چه هست، نیازمند به او است. ولی او نیازی به کسی ندارد. چون در دانش و بینش بی نیاز است. در قدرت و توانائی بی نیاز است. در حیات و زندگی بی نیاز است.