عکس

جمله‌ای که با خون همکلاسی‌هایم روی دیوار مدرسه نوشتم+عکس

انجمن: 

به ایام دهه فجر نزدیک می‌شدند، بچه‌ها پول تو جیبی‌هایشان را جمع کرده بودند تا با آن پول رنگ تهیه کنند و در و دیوار مدرسه را رنگ کنند، کاغذ رنگی بگیرند و کلاس‌ها را تزیین کنند؛ تعدادی از دانش‌آموزان روز جمعه را هم به مدرسه آمدند تا به همراه مسئولان مدرسه، کلاس‌ها را رنگ کرده و تزیین کنند، برای نخستین روز از دهه فجر مدرسه به قدری تمیز و زیبا شده بود که بچه‌ها وقتی روز شنبه به مدرسه آمدند، خوشحال و متعجب به کلاس‌ها نگاه می‌کردند.
***
سعیده جلالی روایت می‌کند: جمعه 10 بهمن سال 65، از خانه به مقصد مدرسه خارج شدم؛ با همکلاسی‌ها قرار گذاشته بودیم، کلاس‌مان را برای جشن 12 بهمن ـ روز ورود امام عزیز به وطن ـ تمیز و تزیین کنیم.
به مدرسه رسیدم، چند نفر از دوستانم مشغول کار شده بودند؛ من هم زود وسایل را گذاشتم و دست به کار شدم؛ در عرض دو ساعت و نیم کلاس را مثل دسته گل تمیز کردیم؛ بعد نوبت تزیین شد؛ چون تعدادی از بچه‌ها بدقولی کرده بودند، تعدادمان برای تزیین کم بود و این کار را کمی مشکل می‌کرد؛ اما شکر خدا تا ساعت 12 کار تزیین هم تمام شد، غافل از حادثه‌ای خونبار که انتظارمان را می‌کشید، خسته به خانه برگشتم.
***



شنبه 11 بهمن سال 65، وارد کلاس که شدم دیدم بچه‌ها با تعجب و خوشحالی به در و دیوار کلاس نگاه می‌کنند.
ـ وای چقدر تمیز شده!
ـ خیلی خوب شده!
ـ کی اینجا رو این طوری کرده؟!
خلاصه هر کس چیزی می‌گفت؛ نشستم؛ معلم وارد کلاس شد و درس را شروع کرد؛ آن روز طبق معمول هر روز گذشت؛ همه باهم خداحافظی کرده به خانه رفتیم.
وقتی رسیدم رادیو روشن بود؛ صدای مارش پیروزی می‌آمد.
ـ سلام، مامان؛ رزمنده‌ها حمله کردن؟!
ـ آره پیشروی هم کردن!
ـ خدایا شکرت.
مادر داشت وسایل برادرم را که آن روز عازم جبهه بود، آماده می‌کرد؛ مادربزرگ در گوشه‌ای از اتاق با آن چشمان کم‌سویش داشت برای رزمنده‌ها شال و کلاه می‌بافت؛ برادرم در حالی که داشت با کیفش ور می‌رفت، گفت: «بعد از این عملیات پیروزمندانه باید منتظر بمباران بعثی‌ها باشیم» مادر گفت: «خدا نکنه، نگو مادر، نگو!».
هیچ‌کس فکرش را نمی‌کرد که میانه ـ این شهر کوچک و بی‌دفاع ـ را هم مورد حمله قرار دهد، اما ساعت حول و حوش 5 بعد از ظهر بود، ناگهان صدای مهیب هواپیما ما را به خود آورد؛ اول فکر کردیم خودی هستند، ولی بعد که از پنجره نگاه کردیم، فهمیدیم هواپیماهای صدام بودند.
گفتم: «مادر! بیاین بریم زیرزمین» که ناگهان صدای وحشتناک انفجار شنیده شد؛ خدایا! خودت رحم کن؛ رفتیم توی حیاط. دود سیاهی آسمان قسمتی از شهر را فرا گرفته بود؛ از طرف خانه خاله‌ام بود؛ برادرم با عجله از خانه بیرون رفت؛ زود چادرم را سرم کردم و به طرف خانه آنها راهی شدم؛ غوغایی بود؛ همه به طرف محل اصابت بمب می‌دویدند؛ به نزدیکی خانه خاله‌ام رسیدم؛ دیدم خوشبختانه همگی سالم‌اند؛ وقتی مطمئن شدم زود برگشتم؛ در راه شنیدم که بمب به اطراف حمام بلور و چهارراه (میدان آزادی) اصابت کرده است.
مادر وقتی شنید نگران شد، چون پدرم برای کاری به چهارراه رفته بود؛ در این حین پدرم با پای زخمی به خانه رسید و ما مشغول مداوای او شدیم.

● عکس تکان دهنده از یک عقدکنان بی نظیر ●




الف - مادر گرانقدر شهید ابن یامین رمضان نژاد فریدونکناری تعریف می کند: «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند.»

منبع:عصر ایران


گزارش تصویری: بازسازی حرمین امامین عسکریین (ع)

بسم الله الرحمن الرحیم

با آغاز اجرای پروژه طلاکاری گنبد حرم مطهر امامین عسکریین (ع) توسط ستاد بازسازی عتبات عالیات از اواخر سال گذشته، عملیات نصب خشت‌های طلای مناره‌های حرم مطهر نیز آغاز شد.
کارگاه تولیدی خشت‌های مطلای حرم مطهر امامین عسکریین (ع) از دوازدهم تا هجدهم تیر ماه جاری مجموعا ۳۶۰ خشت مسی و قطعات مختلف نظیر آبچکان‌ها را تولید کرده است همچنین این کارگاه پروژه تهیه قوس پرگار، برش و نورد ناودانی رینگ گنبد حرم مطهر امامین عسکریین (ع) را نیز به اتمام رسانده است‌.


واحد رنگ‌کاری کارگاه حرم مطهر نیز عملیات شستشو، رنگ و کوره ۳۷۳ قطعه را در همین مدت به انجام رسانده و در بخش پرداخت قطعات کارگاه نیز ۳۰۷ قطعه خشت مورد نیاز، پرداخت‌کاری شده و ۲۱۸ قطعه نیز پولیش نهایی شده است.


واحد آبکاری کارگاه تولید خشت‌های مطلای حرم امامین عسکریین (ع) در فاصله زمانی دوازدهم تا هجدهم تیر ماه جاری مجموعا ۴۵۶ قطعه خشت را آبکاری طلا کرده است و در بخش نصب نیز کروم زیرکار آبچکان ردیف دوم گنبد انجام شده و ۶۰ قطعه از آبچکان‌ها نصب شده است.


کارگاه طلا‌کاری گنبد حرم مطهر امامین عسکریین (ع) تا‌کنون ۷ هزار و ۶۰۳ قطعه خشت مسی تولید کرده که تاکنون ۶ هزار و ۸۹۶ قطعه آن آبکاری شده و از این تعداد ۲ هزار و ۷۴۸ قطعه بر روی ساقه گنبد حرم مطهر و مناره‌ها نصب شده است‌.


✿♥✿ ضریح جدید امام حسین علیه السلام (+ تصاویر) ✿♥✿

بسم الله الرحمن الرحیم

مرا از پیش خود آقا مکن دک!
که کردم نام زیبایت به دل حک!
دعا کن تا بقیع را هم بسازیم
حسین:doa(6): جانم ضریح نو مبارک !

آغاز نصب‌ ضریح جدید حرم امام‌ حسین علیه السلام

به گزارش شیعه آنلاین به نقل از ایسنا، عملیات نصب ضریح جدید حرم امام حسین (ع) همزمان با فرا رسیدن ماه ربیع‌الاول در شهر کربلا آغاز می‌شود.

حسن پلارک - رییس ستاد بازسازی عتبات عالیات عراق در ایران - با بیان این مطلب ایسنا، اظهار کرد: ضریح جدید حرم امام حسین (ع) که انتقال آن از ایران حدود ۱۰ روز طول کشید، اکنون در کربلا است و نصب آن در حرم، همزمان با فرا رسیدن ماه ربیع‌الاول آغاز می‌شود.

به گفته‌ی او، حدود هشت روز زمان برای باز کردن ضریح قدیمی و چهار روز هم برای تعویض سنگ‌های کف ضریح در نظر گرفته شده است و در مدت یک‌ماه نیز ضریح جدید نصب می‌شود.

پلارک ادامه داد: تمام مراحل نصب این ضریح بصورت مرحله‌ای توسط سازندگان ایرانی اجرا خواهد شد و در هر مرحله‌، حدود ۱۰ نفر از صنعت‌کاران ایرانی و در مجموع، ۴۰ نفر برای اجرای این عملیات به کربلا اعزام می‌شوند.

رییس ستاد بازسازی عتبات عالیات همچنین گفت: به‌دلیل این‌که حجم قطعات زیاد و همچنین گران‌قیمت است، امکان تردد زائران در این بخش از حرم و در زمان نصب ضریح جدید وجود ندارد. زائران در این مدت می‌توانند از رواق‌ها، زیارت حرم مطهر امام حسین (ع) را بجا آورند.

او در ادامه یادآوری کرد: کار ساخت ضریح جدید حرم امام حسین (ع) چهار سال طول کشید و طراحی آن را نیز استاد فرشچیان برعهده داشت.

به گفته‌ی پلارک، چوب این ضریح از کشور برمه انتخاب و توسط برجسته‌ترین اساتید ایرانی ساخته شد. این سازه در مجموع، ۱۲ تن وزن دارد و در آن ۲۰ پنجره طراحی شده است.

وی با بیان این‌که برای سازه‌ی جدید با رعایت شرایط نگهداری و تعویض برخی قطعات، ۴۰۰ سال طول عمر پیش‌بینی شده است، اظهار کرد: طول ضریح ساخته‌شده ۲۲ متر و ۸۶ سانتی‌متر است که در آن ۵ / ۴ تن نقره، ۱۲۰ کیلوگرم طلای ۱۸ عیار و دو تن مس، ۷۰۰ کیلوگرم برنج و ۶۵۰ کیلوگرم فلزات دیگر به کار رفته است.

پلارک با اشاره به این‌که پیش از انتقال پنجره‌های ضریح از راه زمینی به کربلا، بیش از ۵۰ درصد قطعات ضریح به‌صورت بسته‌بندی از مسیر هوایی به عراق منتقل شد، افزود: ضریح قدیمی حرم امام حسین (ع)، ۷۶ سال قدمت دارد که با عنایت آیت‌الله سیستانی، پیشنهاد ساخت ضریح جدید توسط ایران داده شد.

منبع

●ღ● آلبوم تصاویر علمدار خمینی ، حاج حسین خرازی ●ღ●


๑₪۩ تصاویر ویژه رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ۩₪๑

اللهم صل علی محمد و آل محمد

شهیدی که بی‌خیال بنی‌صدر شد +عکس




بنی‌صدر دستور داده بود تا بچه‌های سپاه به سمت مکان‌های که در حقیقت پایگاه اصلی منافقین شده بود، شلیک نکنند. خبر که به مهدی رسید، یک خمپاره دستش بود خندید و گفت: به افتخار بنی‌صدر ...

به گزارش جهان به نقل از خبرگزاری دانشجو؛ عکس پسر بچه‌ای که بالای سرپدرش ایستاده و دارد بهت زده نگاهش می‌کند و طی روزهای گذشته توسط مخالفان دولت سوریه به کشته شده‌های سوری- توسط ارتش- نسبت داده شد، متعلق است به سردار شهید حاج محمدمهدی کازرونی، فرمانده طرح عملیات لشکر ثارالله کرمان

حاج مهدی را یار دیرینه‌اش حاج قاسم سلیمانی بهتر از هر کسی می‌شناسد. حاج مهدی اسطوره‌ای شجاعت بود که سرلشکر سلیمانی در بیان بزرگترین ویژگی او یعنی شجاعت، گفت: من به جرائت قسم می‌خورم ذره‌ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه ندارد.

نسال الله منازل الشهداء

سال تحصیلی که شروع می‌شد، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتاب‌هایش می‌کند. وقتی بهش تذکر می‌دادیم که با این کار ممکن است مامورهای رژیم بلایی به سرش بیاورند، می‌خندید و می‌گفت: «دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز می‌کنم، چشمم به اینها بیفتد.»

در میان بهت و تعجب بچه‌های دبیرستان نظامی کرمان، یک خبر به سرعت بر سر زبان‌ها افتاد؛ «نمی‌تونی فکرش رو بکنی ... یکی از بچه‌های سال اول توی سالن اجتماعات ایستاده و نماز خونده!»

در محیطی که هر کس نماز می‌خواند، انگشت‌نمای همه می‌شد، مهدی هر روز نمازش را می‌خواند. بعد از نماز هم قرآنش را در می‌آورد و چند دقیقه قرآن می‌خواند و می گفت: «با خودم فکر کردم اگر برای رضا خدا و شکر او نماز می‌خوانم، نباید از تمسخر دیگران بترسم.» خیلی از کسانی که تا آن روز نمازشان را مخفیانه می‌خواندند، از روز بعد کنار مهدی ایستادند و نماز خواندند. از نمازخوان‌های دبیرستان نظام در سال‌های دفاع مقدس مردانی چون محمود اخلاقی، مجید سلماس، حسین مختارآبادی و ... مردانه جنگیدند و به شهادت رسیدند.

اوایل سال ۱۳۵۶ یک خبر مثل توپ در روستا صدا کرد، «عکس شاه سر در مدرسه، گم شده.» مهدی شب قبل از دبیرستان نظامی به روستا آمده بود، عکس شاه را از سر در مدرسه پایین آورده و عکس الاغی را نقاشی کرده و جای عکس شاه گذاشته بود.

آرام ایستاده بود کنار در مسجد جامع و پلاکاردی بسته در دستش گرفته بود. کلاهش را هم تا بالای چشم‌هایش پایین کشیده بود، مردم می‌خواستند بعد از یک اعتراض آرام از مسجد خارج شوند که ناگهان مهدی پلاکارد را باز کرد و عکس امام را بالای سرش گرفت. با فریاد «یا مرگ یا خمینی» مهدی، مردم ریختند وسط خیابان و شعار سر دادند. با این کار مهدی، تظاهرات ضدشاه که تا آن روز فقط در مسجد برگزار می‌شد، به خیابان‌ها کشیده شد.

می‌خواست محاصره‌ای مقر بچه‌های سپاه را بشکند، با آمبولانس‌ هلال احمر و یکی از خانم‌هایی که آنجا بود، به بهانه‌ای انتقال مجروحان به سطح شهر رفتند تا تیربار کالیبر ۵۰ را که توی دل دموکرات‌ها جا مانده بود، عقب بیاورند. وقتی برگشت، آمبولانس آبکش شده بود، اما تیربار همراهش بود. تا عصر همان روز با استفاده از کالیبر ۵۰ حدود ۸۰ درصد از محاصره‌ای مقر سپاه را شکست.

دموکرات‌ها وقتی نیروهای سپاه، تپه‌ رادیو تلویزیون مهاباد را گرفتند، برای هر کس که سر مهدی کازرونی، مسئول عملیات سپاه را تحویل‌شان دهد، ۴۰۰ هزار تومان جایزه گذاشتند.



گفتگوی خواندنی با راننده حامل ضریح امام حسین علیه السلام + عکس

بسم الله الرحمن الرحیم

گفتگوی خواندنی فارس با راننده حامل ضریح امام حسین علیه السلام + عکس
از آقا خواستم، او هم عطا کرد


خبرگزاری فارس: موها و محاسن جو گندمی‌اش بلند شده، مشخص است که مدت‌ها در سفر بوده، سفری که از شهر مقدس قم آغاز شده و ادامه دارد تا خانه دوست، کربلا......

به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، طبق عادت فکر می‌کردم که باید تنها دو روز در مسیر می‌بود اما می‌گوید خیلی بیش از اینها و حدود 20 روز در جاده‌ها است. هم خسته و هم خوشحال است. با اینکه سختی مسیر رمقی برایش نگذاشته بود، به جای استراحت، دائم دور و بر کامیونش بود. مرتب سرکشی می‌کند. همه جا را ورانداز می‌کند تا مبادا ماشینش مشکلی فنی داشته باشد.
محمدرضا قنبری، راننده ضریح مطهر امام حسین علیه السلام متولد 1344 در محله خاک فرج قم است. محمدرضا حدود 30 سال است که در جاده‌های سخت و خطرناک رانندگی می‌کند. جاده‌هایی که این روزها دائم شاهد حوادث ناگوار و جبران ناپذیر است. او حدود 18 سال است که در شهرداری قم در بخش موتوری این نهاد مشغول کار است.
در حالی که همگان در انتظار رسیدن ضریح بودند، اما کمتر کسی به راننده زحمت‌کش کامیون منتقل کننده ضریح توجه می‌کرد. در انتظار بودم. برای اینکه زودتر بتوانم با او گفت‌وگویی داشته باشم، صبح زود در ابتدای منطقه «زرگان» منتظر ماندم. بالاخره بعد از مدت‌ها انتظار، ضریح رسید. مردم با بیرق‌ها و یزله به استقبال ضریح مطهر امام حسین علیه السلام رفتند. هر چقدر می‌خواستم نزدیک شوم، خیل جمعیت به سمت ضریح نمی‌گذاشت به ماشین نزدیک شوم. در این میان ناگهان زنی شتاب زده با «ثوب» (ردای مشکی) و مردی با «دشداشه» و «چفیه» بر سر در حالی که گوسفندی برای قربانی در دست داشتند با هزار تقلا و زور خود را به جلوی کامیون رساندند. کامیون می‌ایستد و گوسفند را قربانی می‌کنند. در این فرصت بود که خود را به بالای ماشین کشاندم. درست در کنار درب راننده. پسر جوانی بود و گفت راننده عصر در مصلا است و حالا در حال استراحت. در نهایت او را در مصلی دیدم و گفت‌وگویی با او انجام دادم.


فارس: چطور شد که شما را به عنوان راننده انتخاب کردند؟
کار خدا بود. حکمت بود. یک روز آمدند شهرداری و گفتند یک راننده و کامیون می‌خواهیم که مرا انتخاب کردند.


فارس: عکس‌العمل شما؟
از خوشحالی نمی‌دانستم چه کنم. باورش سخت بود که چنین اقبالی دارم. اما تعجب نکردم. از میان این همه ماشین‌های ترو تمیز. شرکت‌های زیادی درخواست داده بودند که خودروهای تمیز همراه با خرج مایحتاج راننده را هم بدهند، اما درخواستشان پذیرفته نشد و در نهایت مرا انتخاب کردند.


فارس: چرا تعجب نکردید؟
اوایل امسال در کربلا بودم. چون شنیده بودم که قرار است در قم برای امام حسین علیه السلام ضریح بسازند، همانجا از امام خواستم که من راننده ضریحش باشم. از او خواستم و به من عطا کرد. همان روزها به خیلی از دوستانم می‌گفتم که سال آینده من ضریح را می‌آورم. کسی باورش نمی‌شد و می خندیدند و می‌گفتند که این همه ماشین نو، چرا با ماشین فکستنی تو ضریح را بیارن؟


فارس: شهرهای زیادی را گذراندید؟
بله. شهرهای زیادی مثل قم؛ ساوه، تهران، اراک و... را گذراندم و شهر به شهر استقبال بیشتر بود. در هر شهر هم یک شب می‌ماندیم.


فارس: مشکلی در مسیر پیش نیامد؟ برخی می‌گویند تعدادی زیر چرخ‌های ماشین رفتند؟
نه خدا را شکر هیچ مشکلی پیش نیامد و تنها یکی از ماموران همراهمان بود که نزدیک اندیمشک پایش زیر تایر رفت. حالا هم حالش خوب است و گویا عمل کرده. مشکل دیگری که پیش آمد این بود که حدود 60 کیلومتر از خرم آباد بیرون آمده بودیم که دینام ماشین از کار افتاد. همانجا کسی پیدا شد و گفت من مکانیک هستم. با سرعت و حدود نیم ساعت بعد برایمان یک دینام و باطری‌ساز آورد. همانجا سریع وسایل را نصب کردیم و حرکت را ادامه دادیم.


فارس: رانندگان بین شهرها وقتی از کنار ضریح می‌گذشتند چه عکس‌العملی داشتند؟
آنقدر خوشحال و ذوق زده می‌شدند که حد و نهایت ندارد. فریاد می‌زدند خوشا به سعادت راننده چکار کردی که این مسیر قسمتت شد؟


فارس: زمان برگشت، ماشین بدون بار است. چه حالی پیدا می‌کنی؟

راننده که به زیارت کردن مردم خیره شده بود، گفت: فکر کنم جز ماتم هیچ حس و حالی نداشته باشم. حالا ذوق و شوق بردن و رساندن خانه به صاحبخانه را دارم. اما وقت برگشت از تنهایی چکار کنم؟ اذیت می‌شوم.
در میان گفت‌وگویم با راننده بود که زنی فریاد می‌زند آقای راننده، آقای راننده. حاج محمدرضا سرش را از پنجره بیرون کشید. زن گفت: آقای راننده خدا به همرات. تو رو خدا برای بچم دعا کن، مریض دارم. راننده با نگاهی معصومانه گفت: چشم، به روی چشم. از راننده پرسیدم فراموش نمی‌کنید برای این خانم دعا کنید؟ نه اصلا. اتفاقا در مسیر کلی سفارش دادند که دعا کنم. شاید خانم‌ها بیش از 50 نامه به من دادند که به مرقد امام حسین علیه السلام ببرم. یکی مریض دارد و یکی حاجت. هر کسی به نوبه خودش متوسل می‌شود. بعضی‌ها می‌خواستند پول بدهند، اما پول ازشون نمی‌گرفتم.


فارس: عکس‌العمل خانواده شما چه بود؟ آیا راحت گذاشتند به این سفر بروید؟
من سه پسر و دو عروس دارم. وقتی این خبر را شنیدند همه دوست داشتند همراهم بیایند. در کاروانمان خانم همراهمان نیست. از من قول گرفتند که حتما سال آینده به زیارت کربلا ببرمشان تا از سفرم راضی باشند. من هم به آنها قول یک زیارت در سال آینده را دادم. خانواده من واقعا برایم زحمت زیادی کشیدند و اهل کرم هستند.


فارس: ضریح از شهرهای زیادی گذشت. چه تفاوتی در استقبال مردم دیدید؟
استقبال مردم خوزستان متفاوت بود. آنها مشخص است که عاشق‌ترند و دوست دارند که ضریح بیشتر پیششان بماند. مثلا در خوزستان مردم با شیوه خاص و بیرق‌های متفاوت به جلوی ماشین می‌آمدند و شروع به سینه‌زنی به سبک محلی خودشان می‌کردند. اما در شهرهای دیگر اینچنین نبود و همه در کنار ضریح سینه‌زنی می‌کردند.


فارس: این اولین سفرتان به اهواز بود؟
خیر. اولین بار در سال 60 بود که برای حضور در جبهه به اهواز آمدم. آن موقع شهر خلوت بود و شکل و شمایش تفاوت داشت.


فارس: سفر به عراق شاید همراه با خطر باشد....
من برای جانم هیچ ارزشی قائل نیستم. انشالله ضریح را صحیح و سالم تحویل امام بدهیم. بعضی از دوستان همراهمان غسل شهادت کرده‌اند و برای هر خطری آماده هستیم.


فارس: حرف آخر؟
از همه مردم می‌خواهم که برایمان دعا کنند، خجالت زده صاحب ضریح نشویم.

گفت‌وگو: قاسم منصور آل کثیر
منبع

عکس: آخرین پیامک یک شهید به همسرش !!!!



شهید مسلم احمدی پناه
این شهید بزرگوار اهل شهر فرادنبه از استان چهار محال و بختیاری بود
که در شهریور سال 1390 در درگیری با گروهک تروریستی پژاک
در ارتفاعات جاسوسان به شهادت رسید.

شادی روحش صلوات

๑๑۩๑๑ تصاویر و طرح های زیبا ویژه امام حسین علیه السلام و ماه محرم ๑๑۩๑๑

محرم 1389 با بین الحرمین

عکس های ویژه بین الحرمین وحرم حسینی ع وگنبدحرم امام حسین ع