عملیات

قدس یک برای بدر کلید خورد

[h=1][/h]


[/HR]
25ماه رمضان بود که عملیاتی با نزدیکی به اهداف عملیات مهم بدر در ساعت 21 و 25 دقیقه توسط نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بانام عملیات «قدس 1» کلید خورد .


[/HR]
آن شب با پخش زمزمه «یا محمد رسول‌الله (ص)» در منطقه عملیاتی «هورالهویزه» در شرق رودخانه «دجله» عراق باهدف ‌ انهدام نیروها و بر هم زدن انسجام ماشین جنگی ارتش عراق، در منطقه‌ای به وسعت 180 کیلومترمربع به پیکار دشمن بعثی رفتند.
این عملیات چهار روزبه طول انجامید، نیروهای عمل‌کننده ایران در ظرف مدت کوتاهی به دو پاسگاه موردنظر یعنی «ابوذکر» و «ابولیله» دشمن دست‌یافته و مقاومت آن‌ها را درهم کوبیدند.
دشمن در صبح روز نخست با هواپیماهای پی‌سی 7 و چرخ‌بال اقدام به بمباران شیمیایی و انفجاری نمود، اما با استقرار سریع توپ‌های ضد هوایی، یک فروند از این نوع هواپیما با موشک
«سام 7» ساقط‌شده و پاتک هوایی دشمن عملاً ناکام ماند.
هدف نهایی در عملیات قدس 1 که در آغاز سلسله عملیات قدس پیش‌بینی‌شده بود، رسیدن به اهداف و نقاط تأمین نشده عملیات بدر، ازجمله نزدیک شدن به جاده مهم العماره- بصره بود

این پاتک‌ها در روزها و ساعات بعدی نیز از سوی دشمن تداوم یافت که برای نیروهای عراقی سودی در برنداشت. هدف نهایی در عملیات قدس 1 که در آغاز سلسله عملیات قدس پیش‌بینی‌شده بود، رسیدن به اهداف و نقاط تأمین نشده عملیات بدر، ازجمله نزدیک شدن به جاده مهم العماره- بصره بود. پاسگاه‌های مختار، ابوذکر، ابولیله و المیدان عراق آزاد و منطقه «الحسان» و «الزجیه» واقع در نزدیکی جاده مذکور به طی این عملیات تیپ 2 از لشکر 25 پیاده به‌طور 100 درصد متلاشی شد و یک فروند هواپیما، یک فروند چرخ‌بال،15 قایق و 12 پاسگاه سیار منهدم و تعداد 890 تن از نیروهای عراقی کشته و زخمی شده یا به اسارت نیروهای خودی درآمدند. تصرف نیروهای خودی درآمد.
غنائم به‌دست‌آمده نیز شامل 4 قبضه توپ ضد هوایی،9 قبضه خمپاره‌انداز،29 فروند قایق جنگی و بلم،10 دستگاه بی‌سیم،10 قطعه پل،25 قبضه سلاح سبک و مقدار فراوانی مهمات و فشنگ بود.

شهادت در دمای ۲۰ درجه زیر صفر !

مهدی ضیایی از تخریبچی‌های عارف گردان تخریب لشکر ۱۰ بود. هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات. او خیلی اهل سجده بود و هر وقت هم از سجده بلند می‌شد چشمهایش از شدت گریه سرخ بود.

گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس- در سرمای بیست درجه زیر صفر جنگیدن خدایی کار شاقی بود خصوصا اینکه منطقه کوهستانی هم باشه و دشمن هم روی ارتفاعات بر ما تسلط داشته باشه. اما جوان‌های این سرزمین نشان دادن که مرد میدان سختی‌ها هستند. سخترین ماموریت تو این عملیات کار بچه‌های تخریب و اطلاعات عملیات بود چون برای شناسایی باید ساعت‌ها راه می‌رفتی تا به نزدیکی مواضع دشمن می‌رسیدی. سرمای شدید و لباس‌هایی که در تماس با زمین و برف، گلی و خیس شده بود واقعا کلافه کننده بود و سخت‌تر.
کار تخریبچی این گروه بود که باید آستین‌ها رو بالا بزنه و با دست‌هایی که از سرما کرخت شده برف‌ها رو جابجا کنه و آرایش میدون مین و موانع دشمن رو شناسایی کنه. نمیشه زیاد توضیح داد اما خدایی خیلی سخت بود اون هم برای جوان‌های هیجده، نوزده ساله. تصورش هم شبیه افسانه است. اما به قول شهید ضیایی که در این عملیات شهید شد چون همه این سختی‌ها در محضر خداست و امام عصر بر آن نظر دارد از عسل شیرین تر است.
مهدی ضیایی از تخریبچی‌های عارف گردان تخریب لشکر ۱۰ بود. هم اهل رزم بود و هم مرد عبادت و مناجات. او خیلی اهل سجده بود و هر وقت هم از سجده بلند می‌شد چشمهاش از شدت گریه سرخ بود. این شکل بندگی مهدی اون رو در کار آبدیده کرد بود و مهدی شده بود یک پای کارهای شناسایی.
مهدی در کربلای ۵ جزو غواصان خط شکن بود و اون شب هم به سختی مجروح شد به طوری که ما گفتیم بعید است به اورژانس پشت خط برسه موج انفجار، داخل آب همه وجودش رو گرفته بود. او عقب رفت اما زود برگشت و خودش رو مهیا برای شناسایی عملیات کربلای ۸ کرد. ماموریت‌های شناسایی قبل از عملیات قسمتی هم برای مهدی بود تا اینکه در عملیات بیت المقدس ۲ هم کار ساز شد و هم کار خودش ساخته شد. همه شب‌های عملیاتی که در اون شرکت کرد برایش شب وصل بود اما اون شب آخر سیمش هم وصل شد و حکایت اون شب رو این گونه نوشته:
ساعت ۱۵/۱۰ شب است و لحظات حساس و پرشوری را پشت سر می گذارم، صدای خواندن دعای کمیل از رادیو به گوش می رسد. آخر امشب شب جمعه است. چند دقیقه پیش که بیرون سنگر بودم هوا بهتر از شب های دیگر بود. هوا ابری بود اما باران و برف نمی آمد و بسیار تاریک،صدای خمپاره ها هر از چند گاهی سکوت را برهم می زد و نور انفجارات که درفاصله نه چندان دور منفجر می شد چند لحظه ای کوتاه فضا را روشن می کرد. هنوز آتش زیاد نشده و تبادل آتش سبک است.امشب برایم شب بزرگی است، گویی گیج شده ام گاهی قرآن می خوانم،گاهی بچه ها را دعا می کنم. گاهی صلوات می فرستم و گاهی هم دعا می خوانم. آخر امشب شب عملیات است و بچه ها همه برای عملیات سرازیر شده اند. راستی خدا! امشب که شب عشق بازی است امشب که شب دیدار است، چه کسانی را به حضور می پذیری؟ کدام یک از دوستانم را می خواهی از بین مان ببری؟ ای کاش دل بی طاقتم صبر می کرد و این سوال را نمی کرد. اما ای خدا.. آیا من را هم می بری؟ آیا بعد از چند سال آشنایی با تو دوری از تو ؟! بعد از چند سال گدایی کردن و سعی کردن ، امشب شب دیدار ما هم می رسد یا نه؟ آیا امشب من را هم می بری یا نه؟ به خدا ای خدا.. به خودت قسم، که خسته دلم ،سوخته دلم، دیگر برایم سخت شده است ،هر روز در آتش فراق یک یک یاران سوختن سخت است.ای خدا چه بگویم با تو و از این حرف ها کدام را بر زبان بیاورم که هرچه بگویم هم تو می دانی و هم من.. منتهی هر چند وقت یک بار که دلم خیلی می گیرد مجبور می شوم درد دلم را در روی کاغذ با تو در میان بگذارم زیرا کسی ندارم که با او این سخنان را بگویم.
مهدی زیر این کاغذ نوشته بود ۲۴ دیماه ۶۶ ساعت یازده شب.
مهدی با خدایی حرف زده که از رگ گردن بهش نزدیک تر بود . بقول بچه های جبهه خدا خیلی حرف گوش کنه. میگی نه؟ سندش این که حرف مهدی رو گوش کرد و صبح عملیات بیت المقدس ۲ و در روز جمعه ۲۵ دیماه ۶۶ مهدی از روی ارتفاعات قمیش در سلیمانیه عراق با تنی غرق خون به دیدار محبو بش رفت و از خود سندی به جای گذاشت که حق بودن این کلام امام (ره) را تائید می‌کند که گفت: اینها ره صد ساله را یک شبه طی کردند.
راوی:جعفرطهماسبی

شهیدی که بی‌خیال بنی‌صدر شد +عکس




بنی‌صدر دستور داده بود تا بچه‌های سپاه به سمت مکان‌های که در حقیقت پایگاه اصلی منافقین شده بود، شلیک نکنند. خبر که به مهدی رسید، یک خمپاره دستش بود خندید و گفت: به افتخار بنی‌صدر ...

به گزارش جهان به نقل از خبرگزاری دانشجو؛ عکس پسر بچه‌ای که بالای سرپدرش ایستاده و دارد بهت زده نگاهش می‌کند و طی روزهای گذشته توسط مخالفان دولت سوریه به کشته شده‌های سوری- توسط ارتش- نسبت داده شد، متعلق است به سردار شهید حاج محمدمهدی کازرونی، فرمانده طرح عملیات لشکر ثارالله کرمان

حاج مهدی را یار دیرینه‌اش حاج قاسم سلیمانی بهتر از هر کسی می‌شناسد. حاج مهدی اسطوره‌ای شجاعت بود که سرلشکر سلیمانی در بیان بزرگترین ویژگی او یعنی شجاعت، گفت: من به جرائت قسم می‌خورم ذره‌ای ترس در وجود حاج مهدی کازرونی راه ندارد.

نسال الله منازل الشهداء

سال تحصیلی که شروع می‌شد، عکس شاه و فرح را از اول تمام کتاب‌هایش می‌کند. وقتی بهش تذکر می‌دادیم که با این کار ممکن است مامورهای رژیم بلایی به سرش بیاورند، می‌خندید و می‌گفت: «دوست ندارم هر بار که کتابم رو باز می‌کنم، چشمم به اینها بیفتد.»

در میان بهت و تعجب بچه‌های دبیرستان نظامی کرمان، یک خبر به سرعت بر سر زبان‌ها افتاد؛ «نمی‌تونی فکرش رو بکنی ... یکی از بچه‌های سال اول توی سالن اجتماعات ایستاده و نماز خونده!»

در محیطی که هر کس نماز می‌خواند، انگشت‌نمای همه می‌شد، مهدی هر روز نمازش را می‌خواند. بعد از نماز هم قرآنش را در می‌آورد و چند دقیقه قرآن می‌خواند و می گفت: «با خودم فکر کردم اگر برای رضا خدا و شکر او نماز می‌خوانم، نباید از تمسخر دیگران بترسم.» خیلی از کسانی که تا آن روز نمازشان را مخفیانه می‌خواندند، از روز بعد کنار مهدی ایستادند و نماز خواندند. از نمازخوان‌های دبیرستان نظام در سال‌های دفاع مقدس مردانی چون محمود اخلاقی، مجید سلماس، حسین مختارآبادی و ... مردانه جنگیدند و به شهادت رسیدند.

اوایل سال ۱۳۵۶ یک خبر مثل توپ در روستا صدا کرد، «عکس شاه سر در مدرسه، گم شده.» مهدی شب قبل از دبیرستان نظامی به روستا آمده بود، عکس شاه را از سر در مدرسه پایین آورده و عکس الاغی را نقاشی کرده و جای عکس شاه گذاشته بود.

آرام ایستاده بود کنار در مسجد جامع و پلاکاردی بسته در دستش گرفته بود. کلاهش را هم تا بالای چشم‌هایش پایین کشیده بود، مردم می‌خواستند بعد از یک اعتراض آرام از مسجد خارج شوند که ناگهان مهدی پلاکارد را باز کرد و عکس امام را بالای سرش گرفت. با فریاد «یا مرگ یا خمینی» مهدی، مردم ریختند وسط خیابان و شعار سر دادند. با این کار مهدی، تظاهرات ضدشاه که تا آن روز فقط در مسجد برگزار می‌شد، به خیابان‌ها کشیده شد.

می‌خواست محاصره‌ای مقر بچه‌های سپاه را بشکند، با آمبولانس‌ هلال احمر و یکی از خانم‌هایی که آنجا بود، به بهانه‌ای انتقال مجروحان به سطح شهر رفتند تا تیربار کالیبر ۵۰ را که توی دل دموکرات‌ها جا مانده بود، عقب بیاورند. وقتی برگشت، آمبولانس آبکش شده بود، اما تیربار همراهش بود. تا عصر همان روز با استفاده از کالیبر ۵۰ حدود ۸۰ درصد از محاصره‌ای مقر سپاه را شکست.

دموکرات‌ها وقتی نیروهای سپاه، تپه‌ رادیو تلویزیون مهاباد را گرفتند، برای هر کس که سر مهدی کازرونی، مسئول عملیات سپاه را تحویل‌شان دهد، ۴۰۰ هزار تومان جایزه گذاشتند.



آموزش کوتاه>>>سرعت جریان کار فتوشاپ تان را بالا ببرید

سرعت جریان کار فتوشاپ تان را بالا ببرید - بخش اول

سرعت جریان کار فتوشاپ تان را بالا ببرید

جزئیات آموزش
برنامه: فتوشاپ
سطح آموزش: مبتدی
مدت آموزش: یک دقیقه برای یادگیری، یک لحظه برای استاد شدن!

اگر در سال جدید اراده کرده اید سرعت جریان کارتان را بالا ببرید،پس امروز روز شانس شماست. می خواهم به شما نشان دهم چه طور می توانید برای پردازش در فتوشاپ با استفاده از ویژگی هایی که ممکن است هرگز قبلاً به آن ها برخورد نکرده باشید در وقت تان صرفه جویی کنید.

میانبرها
بیایید با ساده ترین صرفه جویی کننده ها در وقت یعنی میانبرها شروع کنیم.اگر قبلاً از میانبرهای فتوشاپ استفاده نکرده اید، پس به شما توصیه می کنم چند تا از آن ها را یاد بگیرید.علاوه بر میانبرهایی مثل copy, paste, undo, و redo میانبرهای زیادی در فتوشاپ وجود دارد.

بیایید با چند تا از مفیدترین آن ها شروع کنیم: (کاربران ویندوز CTRL را جایگزین CMD کنند)

New Layer: CMD + SHIFT + N
Hue and Saturation: CMD + U
Fit on Screen: CMD + 0
Default Colours: D
Duplicate Layer: CMD + J
Free Transform: CMD + T

اگر ابزار مورد علاقه شما میانبری ندارد نگران نباشید، خیلی راحت یک میانبر بسازید. از میانبرهای Edit > Keyboard استفاده کنید. بیش تر ابزارهای وابسته به عکاسی را می توان در زیر منوی کشویی یافت.

کادر بعد از Tool Name را انتخاب کنید و سپس میانبر خودتان را تایپ کنید. میانبری را انتخاب کنید که استفاده از آن راحت باشد و انتخابش سخت نباشد. سخت ترین قسمت پیدا کردن میانبری است که قبلاً وجود نداشته است. برای مثال، من دلم می خواهد لایه تنظیم منحنی هایم CMD + C باشد، اما این میانبر قبلاًبه کپی اختصاص داده شده است، که بنظرم مهم تر است.

می توانید یک PDF با همه میانبرها دانلود کنید.

عملیات ها (actions)
تنظیم عملیات ها برای سرعت بخشیدن به کارهایی که شما بر یک مبنای مشخصی انجام می دهید فوق العاده مفید است. آن ها واقعاً باعث صرفه جویی وقت زیادی در ویرایش می شوند و به شما اجازه می دهند زمان بیش تری را صرف عکس گرفتن کنید.

ایجاد یک عملیات خیلی راحت است. فقط نوار وظیفه actions را با انتخاب Window > Actions باز کنید. سپس می توانید یک action جدید ایجاد کنید و بعد از این هر کاری انجام می دهید ثبت می شود.

پس از اتمام کار می توانید این عملیات را اجرا کنید و مراحلی که ثبت کرده اید را کامل می کند. اگر غالباً یک عملیات را روی تعداد زیادی عکس اجرا می کنید پس تنظیم یک عملیات ممکن است مهم ترین صرفه جویی کننده در وقت باشد.

برای نگاه دقیق تری به عملیات ها سری به پست ما بزنید.

اسکن کردن در تصاویر چندگانه
اگر دو یا سه تصویر را هم زمان و در یک صفحه در کامپیوترتان اسکن می کنید و لازم است آن ها را سریعاً جدا کنید، پس چرا از ابزار crop and straighten استفاده نکنید؟

فایل را از اسکنرتان باز کنید، و File > Automate > Crop and Straighten را انتخاب کنید و تصاویر اسکن شده تان crop می شود، آن ها را straighten کنید و در یک پنجره جداگانه باز کنید تا بعداً به آن ها رسیدگی کنید.

این کار خیلی آسان تر از این است که خودتان این کار را انجام دهید، یا عکس ها را جداگانه اسکن کنید. اگر مجبورید تعداد زیادی عکس را اسکن کنید این کار باعث می شود در آینده در وقت شما خیلی صرفه جویی شود.


crop and straighten عکس های اسکن شده شما را دسته بندی می کند

پردازشگر تصویر
اگر می خواهید اندازه یک سری عکس را طوری تغییر دهید که طول و عرض همه آن ها یکسان باشد می توانید از عملیاتی با یک فرآیند دسته بندی استفاده کنید یا می توانید از پردازشگر تصویر استفاده کنید.

پردازشگر تصویر خیلی شبیه فرمان دسته بندی است اما گزینه های بیشتری دارد. برای شروع به File > Scripts > Image Processor بروید.

می توانید فایل ها را بصورت JPEG, PSD یا TIFF ذخیره کنید، یا اگر دلتان می خواهد می توانید بصورت هر سه ذخیره کنید. همچنین می توانید عملیات هایی بارگذاری کنید (load)، مثلاً در پانل پردازش دسته ای (processing batch).

لایه های تنظیم
استفاده از لایه های تنظیم فتوشاپ بهترین روش برای ویرایش عکس بدون دستکاری عکس اصلی است. این کار به شما اجازه می دهد بدون این که عکس خراب شود آن را ویرایش کنید و به راحتی هر تغییری در آن ایجاد کنید.

لایه های تنظیم فتوشاپ را می توانید در Layer > New Adjustment layer پیدا کنید. استفاده از آن ها خیلی سریع و آسان است، اما در هنگام ذخیره PSD تان به فضای بیش تری در هارد دیسک احتیاج دارید.

اگر لازم باشد در آینده دوباره عکس را ویرایش کنید لایه ها به شما امکان می دهند به جای این که دوباره از stratch شروع کنید فقط یک اسلایدر را جابجا کنید. اگر هر یک از آموزش های قبلی مرا خوانده باشید، می دانید که من همیشه با لایه های تنظیم ویرایش می کنم.

تغییر رابط و تنظیمات
تغییر رابط برای تنظیم اولویت های شخصی تان کار مهمی است. تنظیم فتوشاپ بطور صحیح بدین معناست که بتوانید سریع تر به ابزارها دست یابید و از سبک برنامه تان راضی باشید.

برای ویرایش تنظیمات در Adobe Photoshop برای ویندوز Edit > Preferences > General را انتخاب کنید. کاربران Mac باید Photoshop > Preferences > General را انتخاب کنند.

در پانل تنظیمات، می توانید گزینه های صفحه نمایش رابط، history states, unit measure default, transparency و 3D و همچنین خط کش ها و راهنماها (guides) را تغییر دهید.

از افزایش سرعت لذت ببرید!

از این که این آموزش را خواندید از شما متشکرم، و منتظر آموزش بعدی باشید که نکته های بیش تری به شما ارائه می دهد تا به یک معلم فتوشاپ چابک تبدیل شوید.

سي امين سالروز عمليات بزرگ فتح المبين است

امسال سي امين سالروز عمليات بزرگ فتح المبين است. در روزهاي آغازين سال 1361 مدافعان كشور اسلامي مان توانستند حماسه اي بيافرينند كه در طول تاريخ ايران جاودانه بماند و در دفاع مقدس مقدس بعنوان بزرگتر ين عيدي رزمندگان به ملت شريف ايران شناخته شود .

اول فروردین ماه 1361 در حالی كه رزمندگان اسلام برای حمله آماده‌اند و بی ‌صبرانه منتظر شنیدن رمز عملیات هستند، اما از اعلام شروع حمله خبری نمی ‌شود. سلحشوران اسلام هم چنان منتظر می ‌مانند تا قرارگاه فرماندهی آغاز حمله را اعلام كند.

روز دوّم فروردین ماه، مقر فرماندهی سپاه و ارتش آماده صدور دستور عملیات می‌ شود. استخاره برادر محسن رضایی، به قرآن كریم آیة 17 سوره مباركه فتح را در مقابل دیدگان فرماندهان جنگ می‌گذارد و بدین ترتیب عملیات، فتح‌المبین نام گذاری می ‌شود. زمانی كه عقربه ساعت روی 30 دقیقه بامداد قرار می‌ گیرد، پیام رمز شروع عملیات توسط فرمانده كل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی(محسن رضایی) و فرمانده نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران(سپهبد شهید صیاد شیرازی) صادر می ‌شود.

مرا خفه کن تا عملیات لو نرود!

به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، آن چه خواهید خواند روایتی است از فرمانده گردان 412 فاطمه الزهرا(س) از لشکر41 ثارالله. لشکر کارگرزادگان کرمانی ، لشکر پابرهنه های کویر . بی شک با خواندن این خاطره ، عظمت روح و عزت نفس راوی آن نیز بر شما آشکار خواهد شد :
قبل از عملیات ساعت 4 بعد از ظهر بود. برای استراحت به طور فشرده در یک سنگر خوابیده بودیم. باد می آمد و داخل سنگرها پر از گرد و خاک شده بودیم. حتی دندانها و چشمانمان خاکی بود. از بس خسته بودم سریع خوابم برد. خواب دیدم برادرم شهید علی میرزایی، شهید احمد امینی ، شهیدمحسن باقریان و شهید احمد قنبری در سنگر ما هستند و مثل همیشه چای می خوریم و با لحن همیشگی که مرا دایی محمد صدا می زدند با یکدیگر شوخی می کردیم. حاج احمد گفت: چرا ناراحتی؟ گفتم: همه بچه های کادر زخمی شده اند و رفته اند و من دست تنها هستم.


شهید علی عرب

حاج احمد گفت: ناراحت نباش. ما امشب همه به تو کمک می دهیم. جناح راست را به ما بسپار. اگر نتوانستید عمل کنید کانال را باز می کنیم و از معبر ما بروید. گفتم: شما که شهید شدید. گفت: تو به ما شک داری؟ گفتم : نه سمت راست ما لشکر 25 کربلاست. گفت: ما بین شما و 25 کربلا هستیم. تو ناراحت نباش.
با من دست دادند و خداحافظی کردند و رفتند. آخرین نفر برادرم علی بود. معاون گردان 410 بود. دست مرا آنقدر تاب داد که جدا شد. درد داشتم و در خواب ناله می کردم. از خواب پریدم.
دسته ویژه را فرستادیم. من با دسته اول گروهان اول رفتم و محمودی با گروهان بعدی. سینه خیز از خاکریز رفتیم پایین. نزدیک میدان مین بودیم که شعله آتشی بلند شد. بچه های دسته ویژه جلو بودند. به فداکار گفتم: معبر ماست: گفت : بله. همه زمین گیر شده بودند. فداکار گفت: نرو ولی من رفتم. 6-5 متر به میدان مین دیدم معبریست نیم متر فاصله.
یک نفر را دیدم که افتاده بود. سه تا موشک تو کوله پشتی اش بود. موشکها منفجر شده و به هوا می پریدند. رسیدم کنارش. دستم را روی شکمش گذاشتم دستم فرو رفت. به صورتش دست زدم، سوخته بود. او را شناختم. علی عرب بود. گفتم : علی تویی؟ در حین سوختن گفت: حاجی تو برو. فقط یک چفیه در دهان من بگذار تا خفه شوم و صدایم در نیاید وگرنه عملیات لو می رود.
تشنه اش بود. گفت اگر آب داری به من بده. اما من هیچوقت قمقمه ای برنمی داشتم. لباسهایش کامل سوخته بود و قمقمه خودش هم داغ شده بود. چفیه را از گردنم باز کردم. با آب قمقمه آن را خیس کردم و در دهانش گذاشتم. صورتش را بوسیدم. آتش خاموش شده بود. التماسم می کرد که بروم . می گفت: معبر لو می رود. اینجا تیر می خوری. برو. گفتم10 دقیقه تحمل کن به امدادگرها می گویم تو را ببرند. و به عقب رفتم. بعد از عرب یک ترکش هم به پهلوی حسین شمسی خورد. عباس تقی پور هم که زخمی شد و بعد در بیمارستان شهید شد. در این مدت، فداکار بچه ها را برده بود پشت معبر. زود خط را سر و سامان دادیم. وقتی داشتیم می رفتیم حاج قاسم بی سیم زد. گفتم: خط شکسته شد. گفت: آفرین حاج محمد! آفرین! یک لحظه غرور مرا گرفت. به زمین نشستم و تو سرم زدم. علی اسماعیلی گفت: چرا تو سرت می زنی؟ گفتم: بچه های مردم زحمت کشیدند، آنها زخمی شدند، کشته شدند، علی عرب در میدان مین سوخت و جان داد. حاج قاسم به من می گوید آفرین...
راوی: حاج محمد میرزایی