صبر

زینب (سلام الله علیها) آموزگار حیا و پاکدامنی

زینب نام آشنایی است که دور آن را هاله‏ ای از اوصاف نیک و برتر احاطه نموده است. صبر زینب(س) زبانزد دوست و دشمن است؛ و آسمانیان نیز با آن آشنا چرا که «عَجِبَت مِن صَبرِکَ مَلائِکَةُ السَّماءِ؛ از صبر زینب ملائکه آسمانی به تعجب آمدند.» وفای زینب نیز بر کسی پوشیده نیست، چرا که او بود که با تحمّل رنج آورترین حادثه‏ ها، و دادن جوانان خویش وفای خود را به برادر و امام خویش ثابت نمود. IMAGE(http://www.sibtayn.com/fa/images/stories/maghalat/ahlebeyt/ya-zeinab-03.jpg)

فضیلتی فراموش شده در آخر الزمان(گفتاری چند درباره صبر)

بسمه تعالی

شایسته است که در ابتدای گفتارمان،کلام را از یکی از اسطوره های صبر در قرآن شروع کنیم:

صبر ایوب علیه السلام

نام یا سرگذشت حضرت ایوب (علیه السلام) در چندین سوره از قرآن آمده است: در سوره نساء آیه 163، در سوره انعام آیه 84 تنها به ذكر نام او در ردیف پیامبران دیگر اكتفاء شده كه مقام نبوت او را تثبیت و تبیین مى كند، بر خلاف تورات كنونى كه او را در زمره پیامبران نشمرده بلكه بنده اى متمكن و نیكوكار داراى اموال و فرزندان بسیار مى داند. در سوره انبیاء آیات 83 و 84 توضیح كوتاهى در باره زندگى او آمده، و در آیات " سوره ص" مشروحتر از هر جاى دیگر قرآن شرح حال او ضمن چهار آیه بیان شده است. " ایوب" سرگذشتى غم انگیز، و در عین حال پرشكوه و با ابهت دارد، صبر و شكیبایى او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود، به گونه اى كه" صبر ایوب" یك ضرب المثل قدیمى است.

شرح این ماجرا در قرآن نیامده، ولى در كتب معروف حدیث و در تفاسیر ماجرا به این صورت نقل شده است: شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: " بلائى كه دامنگیر ایوب شد براى چه بود؟". حضرت پاسخى فرمودند كه خلاصه اش چنین است: بلائى كه بر ایوب وارد شد به خاطر این نبود كه كفران نعمتى كرده باشد، بلكه به عكس به خاطر شكر نعمت بود كه ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت اگر او اینهمه شكر نعمت تو را بجا آورد، به خاطر آنست كه زندگى وسیع و مرفهى به او داده اى، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شكر تو را بجا نخواهد آورد.مرا بر دنیاى او مسلط كن تا معلوم شود كه مطلب همین است. خداوند براى اینكه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یكى پس از دیگرى از میان برداشت، ولى این حوادث دردناك نه تنها از شكر ایوب نكاست بلكه شكر او افزون شد! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد، باز هم حمد و شكر ایوب افزون شد. سرانجام شیطان از خدا خواست كه بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود، و این چنین شد، به طورى كه از شدت بیمارى و جراحت قادر به حركت نبود، بى آنكه كمترین خللى در عقل و درك او پیدا شود. خلاصه، نعمتها یكى بعد از دیگرى از ایوب گرفته مى شد، ولى به موازات آن مقام شكر او بالا مى رفت. تا اینكه جمعى از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى كرده اى كه این چنین مبتلا شده اى؟ (و به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد) ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند كه من هیچ لقمه غذایى نخوردم مگر اینكه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد مگر اینكه سختترین برنامه آن را انتخاب نمودم. در این هنگام بود كه ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شكیبایى و شكرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشكلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شكایت از خدا خواست. چنانچه در آیه 83 سوره مبارکه انبیاء آمده است: " به یاد آور ایوب را هنگامى كه پروردگار خود را خواند و عرضه داشت ناراحتى و درد و بیمارى و مشكلات و گرفتارى به من روى آورده است، و تو مهربان ترین مهربانانی" (و أیوب إذ نادى ربه أنی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین).

" ضر" (بر وزن حر) به هر گونه بدى و ناراحتى كه به روح و جان یا جسم انسان برسد، و همچنین نقص عضو، از بین رفتن مال، مرگ عزیزان، پایمال شدن حیثیت، و مانند آن گفته مى شود، چنانچه ایوب گرفتار بسیارى از این ناراحتیها شد. در بعضى از روایات غیر معتبر مى خوانیم كه بر اثر بیمارى شدید بدن ایوب آن چنان عفونت یافته بود كه مردم نمى توانستند به او نزدیك شوند، ولى این معنى صریحا در روایاتى كه از طرق اهل بیت (علیه السلام) به ما رسیده نفى شده است دلیل عقل نیز بر همین مطلب دلالت مى كند چرا كه اگر پیامبر، حالت یا صفتى نفرت انگیز داشته باشد با برنامه رسالت او سازگار نیست، او باید چنان باشد كه همه مردم بتوانند به خوبى با او تماس پیدا كنند و كلمات حق را بشنوند، پیامبر همیشه جاذبه دارد.

ایوب همانند سایر پیامبران به هنگام دعا براى رفع این مشكلات طاقت فرسا نهایت ادب را در پیشگاه خدا به كار مى برد، حتى تعبیرى كه بوى شكایت بدهد نمى كند، تنها مى گوید: من گرفتار مشكلاتى شده ام و تو ارحم الراحمین هستى، حتى نمى گوید مشكلم را برطرف فرما زیرا مى داند او بزرگ است و رسم بزرگى را مى داند. و در آیه 41 سوره مبارکه (ص) این چنین آمده است: " بنده ما ایوب را بیاد آور هنگامى كه پروردگارش را خواند و عرض كرد: " شیطان مرا به رنج و عذاب افكنده" (و اذكر عبدنا أیوب إذ نادى ربه أنی مسنی الشیطان بنصب و عذاب). " نصب" (بر وزن عسر) و" نصب" (بر وزن حسد) هر دو به معنى بلا و شر است. از این آیه اولا مقام والاى ایوب در پیشگاه خدا به عنوان" عبدنا" (بنده ما) به خوبى استفاده مى شود، ثانیا اشاره سربسته اى است به گرفتاریهاى شدید و طاقتفرسا و درد و رنج فراوان ایوب.

بعضى از مفسران بزرگ احتمال داده اند كه رنج و آزار شیطان نسبت به ایوب از ناحیه وسوسه هاى مختلف او بود، گاه مى گفت: بیمارى تو طولانى شده، خدایت تو را فراموش كرده! گاه مى گفت: چه نعمتهاى عظیمى داشتى؟ چه سلامت و قدرت و قوتى؟ همه را از تو گرفت، باز هم شكر او را بجا مى آورى؟! شاید این تفسیر به خاطر آن باشد كه تسلط شیطان را بر پیامبرى همچون ایوب و بر جان و مال و فرزندش بعید دانسته اند، اما با توجه به اینكه این سلطه اولا به فرمان خدا بوده، و ثانیا محدود و موقتى بوده و ثالثا براى آزمایش این پیامبر بزرگ و ترفیع درجه او صورت گرفته، مشكلى ایجاد نمى كند. به هر حال، مى گویند: ناراحتى و رنج و بیمارى او هفت سال و به روایتى هیجده سال طول كشید و كار بجایى رسید كه حتى نزدیكترین یاران و اصحابش او را ترك گفتند، تنها همسرش بود كه در وفادارى نسبت به ایوب استقامت به خرج داد. و این خود شاهدى است بر وفادارى بعضى از همسران! اما در میان تمام ناراحتى ها و رنجها آنچه بیشتر روح ایوب را آزار مى داد مساله شماتت دشمنان بود، چنانچه در حدیثى مى خوانیم: بعد از آنكه ایوب سلامت خود را بازیافت و درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد از او سؤال كردند بدترین درد و رنج تو چه بود؟گفت شماتت دشمنان!.

خداوند در آیه 84 سوره انبیاء مى گوید: " به دنبال این دعاى ایوب، خواسته اش را اجابت كردیم و رنج و ناراحتى او را برطرف ساختیم" (فاستجبنا له فكشفنا ما به من ضر) ... " تا رحمتى از ناحیه ما بر آنها باشد و هم یادآورى و تذكرى براى عبادت كنندگان پروردگار" (رحمة من عندنا و ذكرى للعابدین). تا مسلمانان بدانند مشكلات هر قدر زیاد باشد و گرفتاریها هر قدر فراوان دشمنان هر قدر فشرده باشند و نیروهاشان متراكم باز با گوشه اى از لطف پروردگار همه اینها برطرف شدنى است، نه تنها زیانها جبران مى شود بلكه گاهى خداوند به عنوان پاداش صابران با استقامت همانند آنچه از دست رفته نیز بر آن مى افزاید و این درسى است براى همه مسلمانان مخصوصا مسلمانانى كه به هنگام نزول این آیات سخت در محاصره دشمن و انبوه مشكلات قرار داشتند. در این هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشكلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد. در آیات 42 تا 44 سوره مبارکه ص، به نحوه برطرف شدن مشکلات او اشاره شده است .فرمان رحمت خدا از اینجا آغاز شد كه به او دستور داد" پاى خود را بر زمین بكوب، چشمه آبى مى جوشد كه هم خنك است براى شستشوى تنت، و هم گواراست براى نوشیدن" (اركض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب). " اركض" از ماده" ركض" (بر وزن مكث) به معنى كوبیدن پا بر زمین، و گاه به معنى دویدن آمده است، و در اینجا به معنى اول است. همان خداوندى كه چشمه زمزم را در آن بیابان خشك و سوزان از زیر پاشنه پاى اسماعیل شیرخوار بیرون آورد، و همان خداوندى كه هر حركت و هر سكونى، هر نعمت و هر موهبتى، از ناحیه اوست، این فرمان را نیز در مورد ایوب صادر كرد، چشمه آب جوشیدن گرفت چشمه اى خنك و گوارا و شفابخش از بیماریهاى" برون" و" درون".

کتاب در مورد صبر

با سلام. مدتهاست توی شهرمون و اینترنت دنبال کتابهای خوبی در مورد صبر میگردم اما اکثر کتب نوشته ی نویسندگان داخلی یا توی فروشگاههای اینترنتی موجود نیستن یا کلن کتابی در این موضوع به این سادگی پیدا نمیشه . با توجه به اینکه در جای جای قرآن صبر توصیه شده و احادیث زیادی هم وجود داره و این یکی از فضائل برجسته ی اخلاقی دین ما بشمار میره چرا انقد در این مبحث کم کاری شده؟
چرا حداقل اون تعداد معدودی که نوشته شده در فروشگاهها یافت نمیشن؟
کسی جایی رو میشناسه که بتونم کتابهای نویسندگان داخلی با نگاه اسلامی رو تهیه کنم؟

آثار و برکات صبر در مصیبت(2)

[h=1]آثار و برکات صبر در مصیبت(2)[/h] IMAGE(http://img.tebyan.net/big/1392/02/2454912117349225875126250514412221417183.jpg)

اگر انسان بتواند در ابتلائات و مصائب، باور قلبی داشته باشد که آن بلا یا گرفتاری، بر وفق حکمت و به مصلحت اوست، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است.

در این مقاله ادامه بحث صبر و آثار و برکات آن در کلام آیت الله مظاهری پیگری می شود.

[h=2]تسلیم محض حضرت ابراهیم(ع) در برابر تقدیر الهی[/h] صبر و شکیبایی در مصائب و تسلیم در برابر مقدّرات الهی، انسان را به مقامی می‌رساند که حاضر است همه چیز را فدای خداوند متعال کند. حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» مصداق بارز دست‌یابی به این مقام است. قرآن کریم پس از بیان ابتلائات گوناگون برای حضرت ابراهیم و موفقیّت ایشان در صبر و شکیبایی و تسلیم، می‌فرماید: «إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ»[11]
حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» صد در صد تسلیم اوامر الهی بود. قرآن کریم با بیان داستان ذبح حضرت اسماعیل و سربلندی حضرت ابراهیم در امتحان الهی، آن پیامبر را نمونه یک انسان مسلم معرفی می‌کند.

حضرت ابراهیم اولادی نداشت و هنگام پیری خداوند متعال، حضرت اسماعیل را به ایشان عطا کرد. پس از چند سال که اسماعیل هنوز کودک خردسالی بود، خداوند متعال به حضرت ابراهیم وحی کرد که این بچه و مادرش را به سرزمین خشک و بی‌آب و علف مکّه ببر و در آنجا بگذار و برگرد. ابراهیم«علیه‌السّلام» نیز که تجسّم تسلیم عملی بود، به فرمان الهی عمل کرد. وقتی خواست زن و فرزند را تنها بگذارد، هاجر گفت: ما را به چه کسی می‌سپاری؟ حضرت ابراهیم پاسخ داد: به خداوند می‌سپارم. همین مقام تسلیم و رضا، باعث شد اوضاع به خوبی تغییر کند. به برکت تلاش این مادر و فرزند، چشمه زمزم پدیدار شد و مردم به سوی این سرزمین آمدند. پس از گذشت چند سال،‌ به حضرت ابراهیم دستور داده شد که به مکّه برود و در آنجا با کمک اسماعیل که اینک جوان رشیدی شده بود، خانه کعبه را بسازد. البته خانه کعبه از زمان حضرت آدم«علیه‌السّلام» به صورت اتاقکی موجود بود. حضرت ابراهیم آن اتاقک را خراب کرده و خانه کعبه را به شکل فعلی بنا کردند.

پس از ساخت کعبه، خطاب شد که حج به‌جا آورید. حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و هاجر حج به‌جا آوردند. موقع قربانی، به حضرت ابراهیم خطاب شد که باید فرزندت را به عنوان قربانی در راه خدا، ذبح کنی!

وقتی به حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» وحی شد که باید فرزندت را قربانی کنی، حضرت ابراهیم به اسماعیل گفت:
«یا بُنَیَّ إِنِّی أَرى‏ فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ ما ذا تَرى‏»
حضرت اسماعیل«علیه‌السّلام» نیز پاسخ داد:
«یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُۆْمَرُ سَتَجِدُنی‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرینَ»[12]
در روایات آمده است به حضرت هاجر نیز خبر دادند و او گفت: «در مقابل امر خدا و در مقابل عمل پیامبر خدا تسلیم هستم.»

وقتی حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» به همراه اسماعیل به قربان‌گاه می‌رفتند، شیطان شروع به وسوسه کرد و رمی جمرات، حاصل و نماد مبارزه ابراهیم با وسوسه‌های شیطان است. شیطان وقتی دید از جانب ابراهیم راه به جایی نمی‌برد، به سوی هاجر رفت. هاجر نیز مانند شوهرش تسلیم محض اوامر الهی بود و به شیطان و وسوسه‌های او توجّهی نکرد. وقتی ابراهیم به محلّ قربانی رسید، دست و پای اسماعیل را بست و کارد را تیز کرد. وقتی کارد را کشید، اثری نگذاشت و جبرئیل نازل شد و به او آفرین گفت: «قَدْ صَدَّقْتَ الرُّۆْیا»[13]؛ سپس گوسفندی را برای ذبح آورد.

پس از موفقیّت در این امتحان و امتحانات سخت دیگر، که نشان از مقام رضا و تسلیم دارد، حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام» به مقام امامت می‌رسند: «وَ إِذِ ابْتَلى‏ إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی‏ قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[14]

[h=2]باور به وجود حکمت الهی، رمز تسلیم و رضا[/h] یکی از درس‌های مهمّ زندگانی حضرت ابراهیم«علیه‌السّلام»، آن است كه باور قلبی نسبت به این حقیقت که: «هرچه در جهان رخ مى‏دهد، دارای مصلحت تامّه ملزمه و از روى حكمت است»، انسان را به مقام تسلیم و رضا می‌رساند.
بر این اساس، اگر کسی در رخدادی حکمت مقدّرات الهی را ندانست یا نفهمید، نباید به این بهانه از تسلیم در برابر آن سر باز زند.

اگر انسان بتواند در ابتلائات و مصائب، باور قلبی داشته باشد که آن بلا یا گرفتاری، بر وفق حکمت و به مصلحت اوست، دنیا و آخرت خود را آباد کرده است. چنان‌که اگر به چنین باوری نرسد و نتواند در برابر ابتلائات الهی تسلیم و راضی باشد، هم در دنیا و هم در آخرت بسیار ضرر می‌کند؛ زیرا در دنیا گرفتار بلا و مصیبت شده و زندگی خود را با سختی می‌گذراند و در آخرت نیز اجر و پاداشی نمی‌برد.

[h=2]حکایت حاج عبدالزهرا[/h] شخصی به نام حاج عبدالزهرا در نجف زندگی می‌کرد. ایشان گرچه به تجارت مشغول بود و تحصیلات چندانی نداشت، امّا از تقوا، صداقت و صفای باطنی مخصوصاً در محبّت به اهل بیت«سلام‌الله‌علیهم» برخوردار بود و از این جهت معلّم اخلاق و الگوی جوانان شده بود. یکی از بزرگان از قول حاج عبدالزهرا نقل می‌کرد: بعدازظهر روزی، هوای نجف بسیار گرم بود؛ لذا فرشی در وسط خانه زیر درخت خرما انداختم و نشستم و مرتب این ذکر را از دل می‌گفتم: «الحمدلله رب العالمین، الهی رضی برضاک صبرا علی بلاک،‌ لا معبود سواک». ناگهان یک کندوی زنبور از بالای درخت روی سرم افتاد و زنبورها مرا گزیدند. به قدری گزیدگی زیاد بود که مجبور شدم به درمانگاه بروم. در راه رفتن به درمانگاه، یکباره تصادف کردم و دست و پایم شکست. با وجود همه این اتّفاقات، هنگام درد کشیدن باز از اعماق وجود می‌گفتم: «الهی رضا برضاک، صبرا علی بلاک، لا معبود سواک». هنگامی که به درمانگاه رسیدم، گفتند: چون دست و پایت شکسته، باید همین الان عمل جراحی صورت گیرد و چون وضعیّت شما خطرناک است و در حال حاضر، در بیمارستان داروی بیهوشی نداریم، باید بدون بی‌هوشی به اتاق عمل بروید.

حاج عبدالزهرا گفته بود: وقتی زیر چاقوی جراحی رفتم و می‌خواستم بگویم: «الهی رضا برضاک، صبرا علی بلاک، لا معبود سواک»، آنگاه دیدم که این ذکر، صرفاً از زبان جاری می‌شود و از دل بر‌نمی‌خیزد.

در بسیاری از اوقات، انسان با زبانش شکر نعمت می‌کند یا رضایت خود را از مقدّرات الهی اعلام می‌دارد، امّا این بیان، برخاسته از دل نیست. گاهی نیز در هنگام نزول نعمت با دل و زبان می‌گوید: «الحمدلله رب العالمین»، اما اگر ابتلائات و مصائب و الطاف خفیّه باشد، زبان ممکن است بگوید، اما دل به واقع چنین اعترافی نمی‌کند. این عمل، مرتبه‌ای از مراتب نفاق است؛ یعنی چیزی که دل نمی‌گوید، زبان می‌گوید، در حالی که صفا و صداقت اقتضا می‌کند دل و زبان هماهنگ باشند.

[h=2]تسلیم و رضا، مانع سقوط[/h] انسان باید برای رسیدن به مقام تسلیم و رضا، در همه‌حال؛ چه هنگام برخورداری از نعمت و چه هنگام نزول بلا و نقمت؛ شاکر باشد. اهل معرفت، ابتلائات را الطاف خفیّه می‌دانند و الطاف خفیّه را ارزشمندتر و کاربردی‌تر از الطاف جلیّه می‌شمرند. چنین کسانی، از صبر و استقامت در الطاف خفیّه، بهره‌برداری معنوی کرده، با نیل به مقام تسلیم و رضا، از سقوط و انحراف خود جلوگیری می‌کنند. اگر شیطان انسی و جنی پشت به پشت هم بخواهند برای این افراد لغزشی ایجاد کنند، نمی‌توانند. قرآن کریم می‌فرماید:
«إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذینَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ یَتَوَكَّلُونَ ، إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذینَ یَتَوَلَّوْنَهُ»[15]
شیاطین انسی و جنی کسانی را وسوسه و منحرف می‌کنند که زیر پرچم الهی نباشند و به مقام رضا و تسلیم نرسیده باشند؛ و الاّ ‌کسی که به مقام رضا و تسلیم رسیده، زندگی او سراسر الهی است و شیاطین در آن نقشی ندارند.

وقتی انسانی به چنین مقامی برسد، نظیر امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه»، در مناجات خود با خداوند، پاسخ الهی را می‌شنود و این گفتگو، برای او از دنیا و آنچه در آن است، ارزشمندتر است.

مناجات شعبانیّه امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه»، یکی از مناجات‌های بسیار ارزشمند است که همه ائمه طاهرین«سلام‌الله‌علیهم» آن را می‌خوانده‌اند. در این مناجات، امیرالمۆمنین«سلام‌الله‌علیه» از خداوند مقامی را می‌طلبند که انقطاع الی الله در آن به کمال برسد و هیچ کس و هیچ چیزی در دل نباشد. آن حضرت در مناجات خود زمزمه می‌کنند: خداوندا، به من حالتی عطا فرما که علاوه بر آنکه من با تو مناجات می‌کنم، تو هم با من حرف بزنی و مناجات کنی.
«إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الِانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِکَ إِلَهِی وَ اجْعَلْنِی مِمَّنْ نَادَیْتَهُ فَأَجَابَکَ وَ لَاحَظْتَهُ فَصَعِقَ بِجَلَالِکَ فَنَاجَیْتَهُ سِرّاً وَ عَمِلَ لَکَ جَهْرا»[16]

[h=2]جنگ تحمیلی، نمادی از تسلیم و رضا[/h] صبورى مردم ایران در هشت سال جنگ‏ تحمیلى‏ و تسلیم و رضایت آنان مثال زدنى است. اگر صبر و استقامت جوانان این كشور و خانواده‏هاى آنان نبود، اكنون بیگانگان در ایران حكومت مى‏كردند. انصافاً صبر و استقامت، در آن دوران سخت بود، امّا جنگ نشان داد افرادی هستند که مقام تسلیم و رضا دارند. هر یك از شهداء، به دنیا و آن چه در دنیاست ارزش داشتند. امّا شهید شدند تا این نظام باقى بماند. جانبازان عزیز كه اكنون زنده هستند، ولى هر روز آنان یك شهادت است، با ایثار خود نگذاشتند این كشور به دست بیگانگان بیفتد. همچنین خانواده شهدا و جانبازان، که گاهی مادری حتّی فرزند شهید خود را غسل می‌داد و در مدّت جنگ و پس از آن، صبر و استقامت بى نظیرى از خود نشان داده‏اند، همه اینها مصادیقی از تسلیم و رضا در جنگ تحمیلی به شمار می‌رود و قطعاً چنین افرادی در دنیا و آخرت از پاداش بی‌نظیر الهی بهره‌مند خواهند شد.

هشت سال دفاع مقدّس مردم ایران، گوشه‌هایی از تسلیم و رضا را نشان داد و به قول حضرت امام«قدّس‌سرّه»، یک تحولی در مردم ایجاد کرد. اما متأسفانه دنیا، فساد اخلاقی و اهمیت ندادن به معنویات، این حالات را کم کم ضعیف کرد و اکنون جامعه ما از این حقایق بسیار دور افتاده ‌است.


[/HR] پی‌نوشت‌ها:
11. بقره / 131
12. صافات / 102
13. صافات / 105
14. بقره / 124
15. نحل / 100- 99
16. بحارالأنوار، ج 91، ص 98
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آیت الله العظمی مظاهری
تهیه و تنظیم: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان

احادیثی پیرامون "صبر"

حدیث (1) رسول اكرم صلى الله عليه و آله :

اَلصَّبرُ ثَلاثَةٌ: صَبرٌ عِندَ المُصيبَةِ، وَصَبرٌ عَلَى الطّاعَةِ وَصَبرٌ عَنِ المَعصيَةِ

صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصيبت، صبر بر طاعت و صبر بر ترك گناه

كافى، ج2، ص91، ح15

رابطه گناه و تاخیر در ازدواج

انجمن: 

با توجه به این که خداوند در سوره نور گفته است که کسانی که امکان ازدواج ندارند عفت بورزند تا خداوند از فضل خود آن ها را بی نیاز کند. چه قدر این موضوع در جامعه فعلی به صورت عینی دیده شده که کسانی که خودشون رو از گناه ها مثل نگاه حرام کردن و یا... دور نگه داشتند خداوند راهشون رو برای ازدواج هموار کرده؟من به این آیه هیچ شکی ندارم فقط می خواستم ببنیم این رو کسی در جامعه امروز تجربه کرده یا نه؟

کارشناس بحث : حامی

داستانى عجيب از صبر براى خدا

از يكى از بزرگان دين نقل شده كه:

از گورستانى مى‏گذشتم، زنى را ديدم ميان چند قبر نشسته و اشعارى مى‏خواند بدين مضمون:
صبر كردم در حالى كه عاقبت صبر را مى‏دانم عالى است، آيا بى‏تابى بر من سزاوار است كه من بى‏تابى كنم؟
صبر كردم بر امرى كه اگر قسمتى از آن به كوه‏هاى شرورى وارد مى‏شد متزلزل مى‏گرديد. اشك به چشمانم وارد شد، سپس آن اشك‏ها را به ديدگان خود بر گرداندم و اكنون در قلب گريانم.
آن مرد دين مى‏گويد: از آن زن پرسيدم بر تو چه شده و چه مصيبتى وارد گرديده كه مى‏گويى صبرى كه كردم در عهده همه كس نيست.
در جواب گفت: روزى شوهرم گوسپندى را براى كودكانم ذبح نمود و پس از آن كارد را به گوشه‏اى پرتاب كرد و از منزل خارج شد، يكى از دو فرزندم كه بزرگ‏تر بود به تقليد شوهرم دست و پاى برادر كوچك خود را بسته و خوابانيد و به او گفت: مى‏خواهم به تو نشان دهم كه پدرم اين طور گوسپند ذبح كرد، در نتيجه برادر بزرگ‏تر سر برادر كوچك‏تر را بريد و من پس از اين كه كار از كار گذشته بود فهميدم، از دست پسرم سخت خشمگين شدم به او حمله بردم كه وى را بزنم به بيابان فرار كرد، چون شوهرم به خانه برگشت و از جريان آگاه شد به دنبال پسر رفت و او را در بيابان دچار حمله حيوانات ديد كه مرده است، جنازه او را به زحمت به خانه آورد و از شدّت عطش و رنج جان سپرد، من خود را سراسيمه به جنازه شوهر و پسرم رساندم، در اين اثنا كودك خردسالم خود را به ديگ غذا كه در حال جوش بود مى‏رساند و ديگ به روى او واژگون شده او را مى‏كشد. خلاصه من در ظرف يك روز تمام اعضاى خانواده‏ام را از دست دادم، در اين حال فكر كردم كه اگر براى خدا در اين حوادث عظيم صبر كنم مأجور خواهم بود. آن گاه دنباله اشعار شعرى را به مضمون زير خواند:

تمام امور از جانب خداست و واگذار به اوست و هيچ امرى واگذار به عبد نيست‏

erfan.ir

برچسب: 

راه‌های افزایش حلم و بردباری ♪♪ دانلود سخنرانی استاد حورایی ♪♪


IMAGE(http://www.eteghadat.com/Files/user1/image/b_002.png)


head
|راه‌های بالا بردن آستانه تحمل و بردباری|


··▪▪••●●: 17 دقيقه :●●••▪▪··

سخنران: سید مجتبی حورایی

موضوعات مطرح شده در اين سخنرانی:

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Type/ok%21.gif) حلم، یکی از مهم‌ترین عوامل محبوبیت!

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Type/ok%21.gif) اهمیت و نقش حلم در زندگی همسران

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Type/ok%21.gif) تعریف حلم و بردباری

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Type/ok%21.gif) راه‌های بالا بردن آستانه تحمل (4 نکته مهم)

IMAGE(http://www.askdin.com/images/smilies/Type/ok%21.gif) آسیب‌شناسی کم صبری و بردبار نبودن


دانلود با حجم: 3.96 مگابایت

دانلود با حجم: 1.98 مگابایت


IMAGE(http://www.roozgozar.com/piczibasazi/animator-ofoghi/01/www.roozgozar.com-2092.gif)