صبر جمیل

فضیلتی فراموش شده در آخر الزمان(گفتاری چند درباره صبر)

بسمه تعالی

شایسته است که در ابتدای گفتارمان،کلام را از یکی از اسطوره های صبر در قرآن شروع کنیم:

صبر ایوب علیه السلام

نام یا سرگذشت حضرت ایوب (علیه السلام) در چندین سوره از قرآن آمده است: در سوره نساء آیه 163، در سوره انعام آیه 84 تنها به ذكر نام او در ردیف پیامبران دیگر اكتفاء شده كه مقام نبوت او را تثبیت و تبیین مى كند، بر خلاف تورات كنونى كه او را در زمره پیامبران نشمرده بلكه بنده اى متمكن و نیكوكار داراى اموال و فرزندان بسیار مى داند. در سوره انبیاء آیات 83 و 84 توضیح كوتاهى در باره زندگى او آمده، و در آیات " سوره ص" مشروحتر از هر جاى دیگر قرآن شرح حال او ضمن چهار آیه بیان شده است. " ایوب" سرگذشتى غم انگیز، و در عین حال پرشكوه و با ابهت دارد، صبر و شكیبایى او مخصوصا در برابر حوادث ناگوار عجیب بود، به گونه اى كه" صبر ایوب" یك ضرب المثل قدیمى است.

شرح این ماجرا در قرآن نیامده، ولى در كتب معروف حدیث و در تفاسیر ماجرا به این صورت نقل شده است: شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: " بلائى كه دامنگیر ایوب شد براى چه بود؟". حضرت پاسخى فرمودند كه خلاصه اش چنین است: بلائى كه بر ایوب وارد شد به خاطر این نبود كه كفران نعمتى كرده باشد، بلكه به عكس به خاطر شكر نعمت بود كه ابلیس بر او حسد برد و به پیشگاه خدا عرضه داشت اگر او اینهمه شكر نعمت تو را بجا آورد، به خاطر آنست كه زندگى وسیع و مرفهى به او داده اى، و اگر مواهب مادى دنیا را از او بگیرى هرگز شكر تو را بجا نخواهد آورد.مرا بر دنیاى او مسلط كن تا معلوم شود كه مطلب همین است. خداوند براى اینكه این ماجرا سندى براى همه رهروان راه حق باشد، به شیطان این اجازه را داد، او آمد و اموال و فرزندان ایوب را یكى پس از دیگرى از میان برداشت، ولى این حوادث دردناك نه تنها از شكر ایوب نكاست بلكه شكر او افزون شد! شیطان از خدا خواست بر زراعت و گوسفندان او مسلط شود، این اجازه به او داده شد و او تمامى آن زراعت را آتش زد و گوسفندان را از بین برد، باز هم حمد و شكر ایوب افزون شد. سرانجام شیطان از خدا خواست كه بر بدن ایوب مسلط گردد و سبب بیمارى شدید او شود، و این چنین شد، به طورى كه از شدت بیمارى و جراحت قادر به حركت نبود، بى آنكه كمترین خللى در عقل و درك او پیدا شود. خلاصه، نعمتها یكى بعد از دیگرى از ایوب گرفته مى شد، ولى به موازات آن مقام شكر او بالا مى رفت. تا اینكه جمعى از رهبانها به دیدن او آمدند و گفتند: بگو ببینیم تو چه گناه بزرگى كرده اى كه این چنین مبتلا شده اى؟ (و به این ترتیب شماتت این و آن آغاز شد و این امر بر ایوب سخت گران آمد) ایوب گفت: به عزت پروردگارم سوگند كه من هیچ لقمه غذایى نخوردم مگر اینكه یتیم و ضعیفى بر سر سفره با من نشسته بود، و هیچ طاعت الهى پیش نیامد مگر اینكه سختترین برنامه آن را انتخاب نمودم. در این هنگام بود كه ایوب از عهده تمامى امتحانات در مقام شكیبایى و شكرگزارى برآمده بود، زبان به مناجات و دعا گشود و حل مشكلات خود را با تعبیرى بسیار مؤدبانه و خالى از هر گونه شكایت از خدا خواست. چنانچه در آیه 83 سوره مبارکه انبیاء آمده است: " به یاد آور ایوب را هنگامى كه پروردگار خود را خواند و عرضه داشت ناراحتى و درد و بیمارى و مشكلات و گرفتارى به من روى آورده است، و تو مهربان ترین مهربانانی" (و أیوب إذ نادى ربه أنی مسنی الضر و أنت أرحم الراحمین).

" ضر" (بر وزن حر) به هر گونه بدى و ناراحتى كه به روح و جان یا جسم انسان برسد، و همچنین نقص عضو، از بین رفتن مال، مرگ عزیزان، پایمال شدن حیثیت، و مانند آن گفته مى شود، چنانچه ایوب گرفتار بسیارى از این ناراحتیها شد. در بعضى از روایات غیر معتبر مى خوانیم كه بر اثر بیمارى شدید بدن ایوب آن چنان عفونت یافته بود كه مردم نمى توانستند به او نزدیك شوند، ولى این معنى صریحا در روایاتى كه از طرق اهل بیت (علیه السلام) به ما رسیده نفى شده است دلیل عقل نیز بر همین مطلب دلالت مى كند چرا كه اگر پیامبر، حالت یا صفتى نفرت انگیز داشته باشد با برنامه رسالت او سازگار نیست، او باید چنان باشد كه همه مردم بتوانند به خوبى با او تماس پیدا كنند و كلمات حق را بشنوند، پیامبر همیشه جاذبه دارد.

ایوب همانند سایر پیامبران به هنگام دعا براى رفع این مشكلات طاقت فرسا نهایت ادب را در پیشگاه خدا به كار مى برد، حتى تعبیرى كه بوى شكایت بدهد نمى كند، تنها مى گوید: من گرفتار مشكلاتى شده ام و تو ارحم الراحمین هستى، حتى نمى گوید مشكلم را برطرف فرما زیرا مى داند او بزرگ است و رسم بزرگى را مى داند. و در آیه 41 سوره مبارکه (ص) این چنین آمده است: " بنده ما ایوب را بیاد آور هنگامى كه پروردگارش را خواند و عرض كرد: " شیطان مرا به رنج و عذاب افكنده" (و اذكر عبدنا أیوب إذ نادى ربه أنی مسنی الشیطان بنصب و عذاب). " نصب" (بر وزن عسر) و" نصب" (بر وزن حسد) هر دو به معنى بلا و شر است. از این آیه اولا مقام والاى ایوب در پیشگاه خدا به عنوان" عبدنا" (بنده ما) به خوبى استفاده مى شود، ثانیا اشاره سربسته اى است به گرفتاریهاى شدید و طاقتفرسا و درد و رنج فراوان ایوب.

بعضى از مفسران بزرگ احتمال داده اند كه رنج و آزار شیطان نسبت به ایوب از ناحیه وسوسه هاى مختلف او بود، گاه مى گفت: بیمارى تو طولانى شده، خدایت تو را فراموش كرده! گاه مى گفت: چه نعمتهاى عظیمى داشتى؟ چه سلامت و قدرت و قوتى؟ همه را از تو گرفت، باز هم شكر او را بجا مى آورى؟! شاید این تفسیر به خاطر آن باشد كه تسلط شیطان را بر پیامبرى همچون ایوب و بر جان و مال و فرزندش بعید دانسته اند، اما با توجه به اینكه این سلطه اولا به فرمان خدا بوده، و ثانیا محدود و موقتى بوده و ثالثا براى آزمایش این پیامبر بزرگ و ترفیع درجه او صورت گرفته، مشكلى ایجاد نمى كند. به هر حال، مى گویند: ناراحتى و رنج و بیمارى او هفت سال و به روایتى هیجده سال طول كشید و كار بجایى رسید كه حتى نزدیكترین یاران و اصحابش او را ترك گفتند، تنها همسرش بود كه در وفادارى نسبت به ایوب استقامت به خرج داد. و این خود شاهدى است بر وفادارى بعضى از همسران! اما در میان تمام ناراحتى ها و رنجها آنچه بیشتر روح ایوب را آزار مى داد مساله شماتت دشمنان بود، چنانچه در حدیثى مى خوانیم: بعد از آنكه ایوب سلامت خود را بازیافت و درهاى رحمت الهى به روى او گشوده شد از او سؤال كردند بدترین درد و رنج تو چه بود؟گفت شماتت دشمنان!.

خداوند در آیه 84 سوره انبیاء مى گوید: " به دنبال این دعاى ایوب، خواسته اش را اجابت كردیم و رنج و ناراحتى او را برطرف ساختیم" (فاستجبنا له فكشفنا ما به من ضر) ... " تا رحمتى از ناحیه ما بر آنها باشد و هم یادآورى و تذكرى براى عبادت كنندگان پروردگار" (رحمة من عندنا و ذكرى للعابدین). تا مسلمانان بدانند مشكلات هر قدر زیاد باشد و گرفتاریها هر قدر فراوان دشمنان هر قدر فشرده باشند و نیروهاشان متراكم باز با گوشه اى از لطف پروردگار همه اینها برطرف شدنى است، نه تنها زیانها جبران مى شود بلكه گاهى خداوند به عنوان پاداش صابران با استقامت همانند آنچه از دست رفته نیز بر آن مى افزاید و این درسى است براى همه مسلمانان مخصوصا مسلمانانى كه به هنگام نزول این آیات سخت در محاصره دشمن و انبوه مشكلات قرار داشتند. در این هنگام درهاى رحمت الهى گشوده شد، مشكلات به سرعت برطرف گشت و نعمتهاى الهى افزونتر از آنچه بود به او رو آورد. در آیات 42 تا 44 سوره مبارکه ص، به نحوه برطرف شدن مشکلات او اشاره شده است .فرمان رحمت خدا از اینجا آغاز شد كه به او دستور داد" پاى خود را بر زمین بكوب، چشمه آبى مى جوشد كه هم خنك است براى شستشوى تنت، و هم گواراست براى نوشیدن" (اركض برجلك هذا مغتسل بارد و شراب). " اركض" از ماده" ركض" (بر وزن مكث) به معنى كوبیدن پا بر زمین، و گاه به معنى دویدن آمده است، و در اینجا به معنى اول است. همان خداوندى كه چشمه زمزم را در آن بیابان خشك و سوزان از زیر پاشنه پاى اسماعیل شیرخوار بیرون آورد، و همان خداوندى كه هر حركت و هر سكونى، هر نعمت و هر موهبتى، از ناحیه اوست، این فرمان را نیز در مورد ایوب صادر كرد، چشمه آب جوشیدن گرفت چشمه اى خنك و گوارا و شفابخش از بیماریهاى" برون" و" درون".

صبر و رسيدن به مقامات والا

قال الله سبحانه وتعالی : واصبروا ان الله مع الصابرین . ( انفال آیه 46 )
و صبر نمایید که خداوند با صابران همراه است .
صبر در لغت حبس نفس است از جزع به وقت وقوع مکروه ، و آن منع باطن باشد از اضطراب و باز داشتن زبان از شکایت و نگاهداشتن اعضا از حرکات غیر معتاد . ( اوصاف الاشراف خواجه نصیرالدین طوسی )

صبر عبارتند از : ثبات نفس و اطمینان آن و مضطرب نگشتن آن در بلایا و مصائب و مقاومت کردن با حوادث و شدائد به نحویکه سینه او تنگ نشود و خاطر او پریشان نگردد و گشادگی و طمأنینه که پیش از حدوث آن واقعه است زوال نپذیرد ، پس زبان خود را از شکایت نگاهدارد و اعضای خود را از حرکات ناهنجار محافظت کند . ( معراج السعادة مرحوم نراقی ره )

صبر به دو قسم کلی تقسیم می گردد :
1 - صبر جسمی و آن تحمل مشقتهاست به قدر قدرت بدنی :
مانند صبر راه رفتن - صبر حمل چیز سنگین - صبر بر مرض - تحمل مشقت ضرب و قطع .
این قسم چندانی فضیلتی ندارد ، چرا که اهل انکار و الحاد و گناه هم چنین هستند .

2 - صبر نفسی که فضیلت بر آن تعلق می گیرد ، این نوع صبر ،
یا صبر از مشتهیات است ، که عفت نامیده میشود .
یا صبر بر تحمل مکروه است مانند : صبر در برابر آزار و اذیت همسر یا همسایه .


یا صبر بر تحمل محبوب است مانند : صبر در برابر مشقات کار خیر و ثواب یا صبر در برابر زحمات علم آموزی (1).

وَ قَالَ علی عليه السلام الصَّبْرُ صَبْرَانِ صَبْرٌ عَلَى مَا تَكْرَهُ وَ صَبْرٌ عَمَّا تُحِب . (نهج البلاغه )

صبر اسامی دیگری هم دارد که به حسب مقامات آن مختلف می گردد :
اگر این صفت در مقام نزول مصیبت باشد ، به آن صبر و به مقابل آن جزع و هلع می گویند .
و اگر در مقام حرب و جنگ باشد ، به آن شجاعت و به مقابل آن جبن و ترس می گویند .
و اگر در مقام غضب باشد ، به آن حلم و به مقابل آن استشاطه می گویند .
و اگر در مقام فضول عیش و کمبودهای اقتصادی باشد ، به آن قناعت و زهد و به مقابل آن حرص و شرّه می گویند .

صبر تقسیم بندیهای دیگری هم دارد که از لسان قرآن و اهل بیت علیهم السلام در ادامه بیان خواهیم کرد ، انشالله

ومن الله التوفیق