منظور از پذیرش امانت الهی
ارسال شده توسط mahiin در جمعه, ۱۳۹۴/۰۳/۲۹ - ۱۹:۳۸سلام
چند سؤال داشتم در باره آیه شریفه:
إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمانَةَ عَلَى السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَها وَ أَشْفَقْنَ مِنْها وَ حَمَلَهَا الْإِنْسانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً (احزاب: 72)
سؤال اول: خداوند مکه نمی دونست که آسمانها و زمین و کوه ها توان تحمل این امانت را تدارند چرا امانت را بر آنها عرضه نمود؟
سؤال دوم: مگر کوه ها جزء زمین نیستند چار جدا گانه ذکر شده است! چون سختترند نیست به دیگر اجزاء زمین؟ خب می فرمود: و بر آهن! آهن که سخت تر است!
سؤال سوم: اشفقن یعنی چی؟ یعنی ترسیدند؟ یعنی دلسوزی کردند؟ آیا کوه ها ترسیدند؟ آیا جمادات هم می ترسند؟ یا دلسوزی کردند؟ دلسوزی اینجا چه معنی دارد؟ یا اصلا مگر جمادات دلسوزی می کنند؟
سؤال چهارم: آیا انسان کار درستی کرد که این امانت را پذیرفت یا نه؟ اگر کار درستی کرد چرا قرآن او را متهم به جهل و ستم می کند؟ اگر کار غلطی بود و او در این امانت خیانت میکند، چرا خداوند امانت را به موجودی خائن داده است؟
سؤال پنجم: اصلا منظور از این انسان کیست؟ کلی انسان است؟ کلی انسان چگونه مورد خطاب قرآن قرار گرفته است؟ اگر جزیی است منظور کدام انسان است؟ آدم است؟ آیا آدم امانتی را قبول کند باید فرزندانش نیز آن را قبول کنند؟ اگر بایدی در کار نیست یعنی آیا من مختار هستم که بار امانت تکلیف را قبول کنیم یا نه؟ اکر قبول این امانت زورکی است خدا چرا می گوید انسان آن را حمل نمود! باید می فرمود ما بر انسان این بار را تحمیل کردیم! اگر هم زورکی نیست پس من باید بتوانم که امانت تکلیف را بر دوش نداشته باشم! و یا هر تفسیر درگی که از معنای امانت می شود؟
ببخشید زیاد شد ولی لازم بود اینا رو بگم که در پاسخها توجه داشته باشید اشکال کار من بیشتر رو کدوم قسمتهاست!