جمع بندی علوم قرآن و حدیث

ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر ناتوانی از آوردن اصل نیست

انجمن: 

بیاید تحدی را به صورت یک استدلال بنویسیم
اگر مجموعه "الف" نتواند مثل "ب" بسازد ، "ب" نمیتواند ساخته "الف" باشد
مجموعه "الف" نمیتواند مانند "ب" را بیاورد.
"ب" ساخت مجموعه الف نیست.
در مورد تحدی قران ، مجموعه" الف" شامل هر موجودی غیر از خدا است و "ب" نیز مساوی با قران است.
در تمام ایرادات و شبهاتی که تا کنون به اصل تحدی وارد شده است بیشتر در این مورد گفته شده که قضیه دوم این استدلال ثابت نشدنی است
اما اینجا میخواهیم به قضیه اول بپردازیم و درستی یا نادرستی آن را بسنجیم.
آیا اگر مجموعه الف "نتواند مانند ب بیاورد" نتیجه این است که "ّب" ساخت مجموعه الف نیست؟ پاسخ مشخصا خیر است. زیرا ناتوانی "الف" از اورن مثل "ب" دلیل بر این نیست که "ب" ساخته او نبوده است
مثال:
حسین رضازاده در المپیک 2004 آتن وزنه 264 کیلویی را بلند کرد.او بعد از آن هرگز نتوانست "مثل" آن وزنه را بلند کند.
حال اگر بگویم چون رضازاده نمیتواند مثل آن وزنه را بلند کند پس رضازاده هرگز وزنه 264 کیلویی بلند نکرده دچار اشتباه شده ایم.
به همین ترتیب ممکن است فردی خالق یک اثر هنری یا صنعتی باشد اما از آوردن اثر مثل آن عاجز باشد. پس ناتوانی از آوردن مثل دلیل منطقی برناتوانی از آوردن اصل نیست.
فرض بگیرید فردوسی زنده است و تلاش میکند که کتابی مثل شاهنامه بسراید اما موفق نشود. آیا این ناتوانی از آوردن مثل، دلیل بر این نیست که اصل شاهنامه را او نسروده است؟.خیر!

دعوای ابلیس با انسان یا با خدا؟

انجمن: 

سلام و عرض خسته نباشید
اینکه ابلیس به خداوند گفت مرا اغوا کردی یعنی چه؟ منظور ابلیس چه بوده است؟ خدا که جز خوبی فعلی از او سر نمی زند پس منظورر از اغوا چیست؟

قالَ فَبِما أَغْوَيْتَني لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُسْتَقيمَ (007 | اعراف - 16)
به دروغ گفت: «به سبب آنكه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو،در كمين آنها مى نشينيم.

توی تفاسیر چیز زیادی در مورد این کلمه نوشته نشده است. ممنون میشم پاسخ بدهید

تفسیر آیه ای از سوره فجر؛ احدی را مانند او عذاب نخواهم کرد

در سوره فجر امده که خداوند می فرماید احدی مانند اورا عذاب نخواهم کرد همچنین در سوره قلم هم اشاره ای به اون فرد میشه. اون کیه؟

آیا در مورد حجاب هم باید با فکر و عقل خود عمل کنیم؟

انجمن: 

با سلام خدمت دوستان
یه سوالی برام پیش اومده بود که خواستم با شما در میان بگذارم
در اطرافیان ما یک خانواده هست که پدر و مادر این خانواده بسیار مذهبی هستند ولی دختر این خانواده پایبند به ظواهر مثل حجاب نیست. هفته پیش شرایطی پیش آمد که من از علت رغایت نکردن حجاب از این دختر خانم که دانشجو پزشکی هستند پرسیدم. دلایلی برایم آورد از جمله اینکه: می گفت من خدا و پیغمبر و قران را قبول دارم ولی خود خداوند در قران هر جا که احکام را آورده بلافاصله پس از آن فرموده که فکر کنید- تعقل کنید. می گفت من تا حالا خیلی فکر کرده و یا مطالعه نموده ام ولی هیچ دلیل قانع کننده ای برای اینکه زنان خود را از مردان بپوشانند نیافته ام. می گفت تمامی کتابهای شهید مطهری و شریعتی در مورد زن و حجاب را خوانده و در اینترنت هم بسیار جستجو کرده ولی قانع نشده. در گفتار خودش هم صادق بود یعنی طوری نبود که بهانه بیاره. می گفت من الان اگه بمیرم هیچ واهمه ای بخاطر سوال جواب از حجاب ندارم چون به فرموده خود خدا عمل کردم. گفته فکر کنید من هم فکر کردم و به این نتیجه رسیدم. می گفت درست نیست که خدا بگه فکر کنید بعد بگه حتما به این نتیجه ای که من می گم برسید گفته فکر کنید و هر کس به هر نتیجه ای رسید وبه اون عمل کرد نسبت به همون بازخواست می شه.
من یه جوابهایی دادم ولی قانع نشد. لطفا اگه وقت دارین شما هم کمکم کنید تا شاید بتونیم مشکل این خانم رو حل کنیم

قرائت شنبوذيان .....

سلام وتبريك حلول ماه ربيع الاول

خبري در کتب تاریخ که موید به شواهد حدیثی و روایی وعقلی هم هست در مورد مخالفت با قرائت خاص شنبوذیان که با دشمنی ابن مجاهد و عباسیان مواجه شد بصورت :

وقال: ذكر أبو عمرو عثمان بن سعيد بن عثمان الداني أن أبا علي كان من أحفظ أهل عصره للقراءات والغرائب من الروايات، والشاذ من الحروف، ومع ذلك يحفظ تفسيراً كبيراً، ومعاني وأعراباً وعللاً، واختلاف الناس في ذلك ينص ذلك نصاً بطلاقة لسان وحسن منطق، ولا يلحن وكانت له إشارات يشير بها لمن قرأ عليه تفهم عنه في الكسر والفتح والمد والقصر والوقف وبما كان يبتدئ بالمسألة من غير أن يسأل عنها فينص أقوال العلماء فيها ليرى حفظة، وكان يظهر مذهب الروافض، ويشير إلى القول بالتشيع بسبب السلطان شاهدت ذلك منه وذاكرت به فارس بن أحمد غير مرة، وكان لا يرضاه في دينه.
قال أبو عمرو: وبلغني أنه قال لمحمد بن علي حين ختم عليه القرآن: يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية. قال: وسمعت فارس بن أحمد يقول وقد ذاكرته بأبي علي: كان أبو علي لا يقر بقراءته على الشنبوذي ما دام حياً، فلما توفي قال: قرأت على الشنبوذي، وأسند عنه.
وقال أبو عمرو: قتل أبو علي سنة تسع وتسعين وثلاثمائة قتله صاحب مصر.
الكتاب : بغية الطلب في تاريخ حلب
المؤلف : ابن العديم

وتاریخ ابن عساکر و....

ترجمه متن مخصوصا عبارت : يا أبا بكر إنما قرأت عليك للرواية لا للدراية. : چیست ؟


چرا حجاج مثل عثمان مصاحفی جمع کرد و به شهرها دیگر فرستاد؟

انجمن: 

سلام

چرا حجاج مثل عثمان مصاحفی جمع کرد و به امصار فرستاد ؟!

وأخبرني عبد العزيز بن عمران، عن محرز بن ثابت مولى مسلمة بن عبد الملك، عن أبيه قال: كنت في حرس الحجاج ابن يوسف، فكتب الحجاج المصاحف، ثم بعث بها إلى الامصار، وبعث بمصحف إلى المدينة، فكره فلك آل عثمان، فقيل لهم: أخرجوا مصحف عثمان، يقرأ.
فقالوا: أصيب المصحف يوم قتل عثمان رضي الله عنه.
قال محرز: بلغني أن مصحف عثمان بن عفان
صار إلى خالد بن عمرو بن عثمان.
قال: فلما استخلف المهدي بعث بمصحف إلى المدينة فهو الذي يقرأ فيه اليوم، وعزل مصحف الحجاج، فهو في الصندوق الذي دون المنبر.
تاريخ مدينه
وقال ابن النجار قال مالك بن أنس أرسل الحجاج إلى أمهات القرى بمصاحف فأرسل إلى المدينة بمصحف وكان في صندوق عن يمين الأسطوانة التي عملت علما لمقام النبي صلى الله عليه وسلم قلت وبهذا وبما قبله يعلم أن وضع الصندوق عند المصلى الشريف كان قديما وأنه كان صندوق مصحف ولذا ثابت في الصحيح قول يزيد بن عبيد كنت آتي مع سلمة بن الأكوع فيصلي عند الأسطوانة التي عند المصحف فقلت إنك تتحرى الصلاة عند هذه الأسطوانة قال فأني رأيت رسول الله صلى الله عليه وسلم يتحرى الصلاة عندها ولمسلم أنه كان يتحرى موضع المصحف يسبح فيه وذكر أن النبي صلى الله عليه وسلم كان يتحرى ذلك وفي رواية له وراء الصندوق ولبن زبالة كنت آتي مع سلمة إلى سبحة الضحى فيعمد إلى الأسطوانة دون المصحف فيصلي قريبا منها ومن العجيب توهم بعضهم أن المراد بذلك كله الأسطوانة عائشة رضي الله عنه .... الكتاب : خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفى
المؤلف : السمهودي

سـمـهـودى از مـحرز بن ثابت نقل كرده است كه او گفت : ((به من خبر رسيد كه مصحف عثمان به دست خالدبن عمرو بن عثمان رسيد وقتى كه مهدى (عباسى ) به حكومت رسيد, آن مصحف را به مـديـنه فرستاد و آن همان قرآنى است كه امروز درمدينه خوانده مى شود با رسيدن آن مصحف به مدينه مصحف حجاج كه در درون صندوقى در پايين منبر قرار داشت , كنار گذاشته شد. ابن زباله گفته است : مالك بن انس به من گفت : حجاج به شهرهاى مهم مصحف هايى را فرستاده بـود بـه مدينه هم مصحفى بزرگ فرستاد اين مصحف درصندوقى كه در طرف راست ستونى كه نـشـانـه مقام پيامبر(ص ) است , قرار داشت وروزهاى پنجشنبه و جمعه صندوق باز مى شد پس از آن كـه مـهـدى عـبـاسى مصحف باارزشى به مدينه فرستاده و در صندوق گذاشته شد, مصحف حجاج برداشته شد)). سـمهودى مى گويد: ((در مورد اين مصحفى كه امروز در قبه اى در وسط مسجداست و منسوب به عثمان مى باشد, كسى چيزى نگفته است )). ابـن نـجـار اولـيـن كـسـى اسـت كه شرح حال مصحف هاى مساجد را نوشته است , اومى گويد: مصحف هاى اوليه به مرور زمان كهنه شده است و اوراق آن ها متفرق گرديده و چيزى از آن ها باقى نمانده است
سمهودی می گوید : « در مورد این مصحفی که امروز در قبه ای در وسط مسجد است و منسوب به عثمان می باشد ، کسی چیزی نگفته است » .
ابن نجار اولین کسی است که شرح حال مصحف های مساجد را نوشته است ، او می گوید : مصحف های اولیه به مرور زمان کهنه شده است و اوراق آنها متفرق گردیده و چیزی از آنها باقی نمانده است »
استاد زرقانی می گوید: (هم اکنون دلیل قاطعی بر وجود مصحف های عثمانی دردست نداریم تا چه رسد به آن که محل وجود آن را تعیین کنیم).
نويسندة الفرقان كه در عصر اخير، به دست نويسندة مصري، محمد عبداللطيف معروف به ابن الخطيب، از علماي معروف مصر معتقد است، علاوه بر تغييرات و تحريفاتي كه پيش از عثمان در قرآن رخ داده است. پس از آن نيز به دست حجاج در دوازده جاي قرآن تغييرات اساسي رخ داده و بر خلاف آن چه در زمان عثمان بوده، ‌ثبت شده است مثلاً مي‌گويد:‌در قصه نوح در آيه 167 سوره شعرا «من المخرجين» بود و در قصه لوط در همين سوره آيه 116، «من المرجومين»، ولي حجاج آن را تغيير داد و «من المرجومين» را در قصه نوح و «من المخرجين» را در قصه لوط آورد كه اكنون بر همين منوال است.

همچنين باقلانى روايتى را نقل مى كند كه طبق آن حجاج به عاصم جحدرى و ابن اصمع دستور داد كه مصاحف را جستجو كنند و هر مصحفى كه مخالف با عثمان بود از بين ببرند و به صاحب آن شصت درهم بدهند. چرا ؟!

سپس مى گويد:
«حجاج خواست مصاحف را به مصحف عثمان برگرداند و چيزى از آن تغيير داده نشود تا اختلاف نيفتد; و ممكن است چيزى را كه با روايت آحاد نقل شده و يا تلاوت آن نسخ شده است، از آن ساقط كرده باشد....

مگر در قرائات اصحاب که خلاف مصحف عثمان بود چه موضوعی بود که حجاج از آن واهمه داشت مخصوصا قرائت ابن مسعود که میگفت اگر کسی به قرائت ابن مسعود قرآن بخواند گردنش را میزنم ؟؟؟!!!!!

پس چرا به زمین آمدیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم.

در قرآن، خداوند چندین دفعه فرموده اند عده ای تا ابد در تاریکی و جهنم خواهند ماند.

اما دو سوال پیش میاد. یکی این که در تمامی قران ذکر شده که بر آنان عذابی(یک عذاب) نازل میشود.
یعنی در جهنم فقط یک عذاب بر جهنمیان وارد میشود. {این رو به عنوان لم یک شنیده باشید}

دومی این که:
بار ها و بار ها گفته شده عده ای تا ابد در جهنم خواهند ماند. اما جالب است در چند نقطه به این اشاره شده که شاید این ها هم بخشیده شوند. مثلا در سوره ی احزاب.
و همچنین در جایی دیگر گفته شده کسی که به بهشت وارد میشود ، پسران و دختران و مادر و پدر او نیز با وی به بهشت داخل میشوند.
مگر این نمیتواند بلیطی برای بخشیده شدن آن سه گروهی باشد که خداوند به تعداد فرموده اند که تا ابد در جهنم خواهند ماند؟؟!!
در این صورت دو اتفاق قابل رخ دادن است.
پس قران تناقضی دارد.
اما صبر کنید و متعصب نباشید. این تناقض برای ماست. با فیزیک زمین و ما تناقض دارد.
چرا یک فرد نمیتواند هم در بهشت باشد و هم در جهنم؟
چرا خداوند همه را به بهشت نمیفرستد و مانند کپی شدن دی ان ای ، از بد کاران کپی ای بگیرد و کپیشان را تا ابد در جهنم بسوزاند؟
ایا در آن صورت فرضی از احکام قران نقض خواهد شد؟

پیرو همین سوالات، باید این را هم بگویم که پیامبران و امامان ما و علما ی ما همگی انسانند و انسان، واجب الخطاست.

خوب است این را هم یاد اور شوم.
ابلیس چگونه مقرب درگاه حق شد با این که جنی بود؟
اگر انسان که فرزند آدم است، واجب الخطا نبود، مقرب درگاه حق میبود. در آن صورت پیامبران و معصومان همگی مقرب میشوند. این را هم داشته باشید.

وقتی وارد بهشت میشویم، به دنیایی بی نهایت وارد میشویم.
همانگونه که گفتم ، ما در هر نقطه ای در بهشت هم باشیم، میتوانیم مانند ابلیس، به بالاترین درجات برسیم.
از سوی دیگر خداووند بخشنده ترین است و کلی راه و تبصره برای بخشیدن هر کسی گذاشته.
بدون شک کمتر انسانی وجود دارد که نه اولادی داشته باشد که بهشتی باشد، (که در قبال این نیز ، خداوند باید پاسخگو باشد) و هیچ ویژگی بهشتی ای نداشته باشد.
پس همگی به بهشت میروند. حتی اگر خیلی طول بکشد.
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
همگی وارد بهشت شدند.
در بهشتی ابدی و بی پایان.
آن زمان طولانی که در جهنم بودند، نسبت به این زمان که پایان ندارد، به قدری ناچیز است که تقریبا مساوی صفر است.
************************************************************************************************
پس اگر همگی در جهان باقی، به بالاترین درجه خواهیم رسید و تفاوتی نخواهیم داشت(خداوند فرمودند تفاوت میان انسان ها برای من تنها در تقوایشان است)(و تقوا در ان دنیا به حد کمال خواهد رسید و همگی پس در تقوا برابر خواهند بود)، چرا به زمین آمده ایم؟
با این اوصاف فلسفه ی زندگی به فنا میرود.

لطفا پاسخ منطقی و دقیق و مستند ارائه دهید.:ghati::khoshgel:

آیاتی که درباره ذوالقرنین و یاجوج ماجوج می باشد

سلام به همه دوستان بزرگوار
ازتون میخام آیاتی که درباره ذوالقرنین و یاجوج ماجوج در قرآن هست رو برام بگید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اللخصوص آیه ای هست که میگه اقوام گذشته بر نمیگردن مگر اینکه راه یاجوج و ماجوج باز بشه...کمک کنید بهم یه تحقیق باحال دارم میکنم نتیجه رو بهتون میگم اگه جوابشو پیدا کنم.......:Cheshmak:

چرا قرآن به صورت آیه آیه است؟

انجمن: 

سلام و ادب
امروز یک پرسشی به ذهنم رسید و ان اینکه چرا قران ایه ایه هست و مثلا (بلاتشبیه )مثل کتابهای معمولی نیست