جمع بندی توسط انجمن مشاوره و تربیت

افسردگی در راه خدا

انجمن: 

سلا.من حدود یکسال و خورده هست که کلا عوض شدم و خیلی از گناهان رو کنار گذاشتم.همچنین در طول این یکسال فشار های روحی و غالبا جنسی تشدید شده . این دو عامل شدیدا باعث افسردگی من شده.در طول این یکسال هزاران بار دعا کردم که اکثرا یک چیز تکراری رو از خدا خواستم ولی خیلی به ندرت به مرادم رسیدم ینی در مقابل مقدار دعاهام خیلی خیلی کم به نظر میرسه.خلاصه داغونه داغون شدم.قبلا قرآن حفظ میکردم الان دیگه هیچ رغبتی به این کار ندارم.از کارای دینی فقط کف واجبات رو انجام میدم.اعتقتادم به خیلی چیزا از دست رفته.اونقدر از لحاظ روحی داغونم که هیچ لذتی تو دنیا برام وجود نداره. مثلا هربار که از خیابون رد میشم میگم ای کاش این دفعه یه ماشین بزنه بهم خلاص شم!مسلما با این وضع اگه خودکشی گناه نبود یه لحظه هم درنگ نمیکردم....

حالا صحبت اصلی بنده اینه که آخه درسته یکی به این روز بیفته فقط به خاطر دغدغه ی دین؟بازم اینجا در جواب مستجاب نشدن دعا میشه گفت به مصلحت نبوده؟من که از لحاظ دین و ایمان کلی سقوط کردم اخه اینه رسمش؟:Ghamgin:

تطبیق دروس اسلامی دانشگاه در حوزه

سلام ..
اگر کسی تو رشته های اسلامی دانشگاه، مثل علوم حديث و الهیات و ... درس خونده باشه بعد بخواد بره حوزه (بلند مدت یا سفیران) ، درسهای دانشگاهی چی به سرش میاد? تطبیق میدن و از ادامه میخونن یا با برو بچه های ورودی جدید میشینن برای خواندن مقدمات ?

خیلی ممنون.

کمک برای غلبه بر ترس و اضطراب

انجمن: 

سلام خدمت اساتید محترم ودوستان گرامی.
من سربازم وبا یه مشکلی در گیرم که خیلی اذیتم میکنه.من حدود یک ماه دیگه خدمتم تمومه و6ماه مرخصی نرفتم.شاید بهم بخندین ولی میترسم برم مرخصی اتوبوس تصادف کنه یا مشکلی برام پیش بیاد.یه بار استخاره گرفتم برا مرخصی خوب نیومد منم بیخیالش شدم.ممنون میشم راهنمایی کنید.

احساس مردان در برابر غیرت زنان!

انجمن: 

سلام

میخواستم بپرسم احساس آقایون نسبت به حس مالکیت و غیرت زنانه که بعضا با عنوان "حسادت" یاد میشه چیه؟

آیا مثل خانم ها که از "غیرت مردانه" لذت میبرن و میذارنش به حساب توجه و عشق ، آقایون هم همچین احساسی دارند یا براشون ناخوشاینده؟

با تشکر

آیا من و همسرم به آخر خط رسیده ایم؟

سلام دوستان.ببخشید سوالم کمی طولانیه ولی واقعا به کمکتون احتیاج دارم. من خانمی 22 ساله هستم که حدودا 4 ماهی میشه که عقد کرده ام، احساس میکنم در انتخابم اشتباه کردم.بذارید اول خودمو همسرم رو تو چند کلمه براتون آشنا کنم. من دانشجوی ترم آخر کارشناسی هستم.هیچگونه روابط خارج از عرف تا الان نداشته ام.بین اقوام و فامیل از همه مقیدتر هستم.یک خواهر کوچکتر از خودم دارم و برادری ندارم پدر و مادرم اختلاف سنی زیادی با من و خواهرم دارند.تا قبل از ازدواجم محبتی از جنس مخالف ندیدم و همیشه جای خالی یک مرد که بتونم بهش تکیه کنم و مایه آرامشم باشه رو حس میکردم با خودم میگفتم اشکال نداره صبر میکنم تا همسرم برام اون فرد باشه. همسرم 28 سالشونه تک پسر هستن و دیپلمه و شغلشون کارگریه.نه خونه نه ماشین و نه حتی پس اندازی ندارن (ملاک هام این چیزا هم نبود میگفتم خدا خودش درست میکنه)تو بچگی یتیم ش.چند سال پیش برای خواستگاری اقدام کردند که بهم خورد.بعد چند سال دوباره خواستگاری کردند با این تفاوت که تو این 4 سال ایشون با دخترخانمی به قصد ازدواج 2.5 سال نمیدونم بگم دوست یا نه.ولی با هم بودن و این خانم به همسرم پیشنهاد ازدواج دادند اون زمان همسرم تو یک کارگاه خیاطی با این خانم کار میکردند اما خانواده ها قبول نمیکردند حدودا همه فامیل از این رابطه خبر داشتند حتی خودم.دلیلش هم این بود که پدر این خانم از افغانستان بودند.تا اینکه همسرم حدود 4 ماه قبل از انکه به خواستگاری من بیان رابطه شون با این خانم رو تموم کردند.و وقتی خانواده شون بهشون گفتن ازدواج کن ایشون من رو پیشنهاد دادن.اما من چون از این قضیه خبر داشتم و تقریبا خودم و ایشون رو دو قطب مخالف میدیدم قبول نمیکردم ولیاونا خیلی رفت و آمد کردند و من جواب مثبت دادم دلیلش هم این بود که با صداقت جلو اومدند و ماجرای رابطه شون رو تعریف کردند.پسر سالمیه اهل دود و قلیون نیست.خصوصیات اخلاقی خوبی دارن.فقط کمی اخلاقشون تنده. اوایل محبت میکردند پیام عاشقانه میفرستادند اما الان حدودا 2-3 ماهی هست که ابراز علاقه نمیکنن و میگن دوستم دارن ولی ولی رفتارشون چیز دیگه ای میگن.قبل ازدواج گفتم یکی از شرایطم اینه که فیلم و عکس مستهجن تو گوشیشون نباشه و آهنگ حرام گوش ندن و ققبول کردن.ولی بعد از ازدواج گفتن خودم فقط گوش میدم و برای لذت گوش نمیکنم جلوی تو گوش نمیکنم بازم کنار اومدم ولی الان تو گوشیش عکس داره اهنگ جلوی من گوش میده خیلی کم محبت شده باهام بیرون نمیاد.4 ماهه عقد کردیم تا حالا دوبار با من اومده حرم همش میگه پول ندارم راست هم میگه جیبش خالیه ولی من ازش چیزی نمیخوام حتی بهش میگم بیا بریم تو محله مون قدم زنیم بریم پار نزدیک خونمون که نیازی به کرایه ماشین نباشه.همه جوره کنار میام هر روز که سرکاره بهش پیام عاشقانه میدم و ...مادر و خواهراشون منو بسیار دوست دارن و همیشه طرفم هستن من سعی میکنم بهشون احترام بذارم. الان به جایی رسیدم که کارم شده هرشب گریه.یکی دو مورد هم که خواستم با حرف زدن حلش کنم به دعوا ختم شد تو دعوا معمولا ساکت میشم تا عصبانیتش بخابه بعدش صحبت کنم ولی همش دعوا میشه. با تمام این تعاریف از کارشناس محترم و دوستان اسک دینی عاجزانه تقاضای راهنمایی دارم.با تشکر

خیلی تاثیر پذیر شدم در اجتماع !

انجمن: 

سلام خدمت دوستان و مشاوران انجمن اسک دین .

مشکل من اینه که 99 درصد تاثیر پذیر هستم در اجتماع و 1 درصد تاثیر گذار .اصولا نمیتونم حرفمو به کرسی بنشونم همیشه وقتی با خودم فکر و استدلال میکنم وقتی تو مدرسه میرم هر کی ههر چی بگه باور میکنم

نمونه ای از تاثیر پذیر بودن های من : من تو خونه درس میخونم اما وفتی میام مدرسه بعضی همکلاسی هامو میبینم که هوششون خیلی بالاس و سریع سوالات سر کلاس رو حل میکنن . سریع روحیه و اعتماد به نفس و عزمم رو یکجا از دست میدم .پیش خودم میگم وقتی چنین فردی با چنین هوشی وجودداره ، به وجود من چه نیاز ؟

البته اینم بگم به این باور رسیدمم که اگر به بقیه توجه نکنم و کارخودم رو انجام بدم موفقم . اما هرچی سعی میکنم نمیشه . گاهی انقدر از این افکار آزرده میشه که با همه بداخلاقی میکنم .

من میدونم که شخص جدیدی در اجتماع هستم که استعدادم نباید با هیچ کسی یکسان باشه . من یه فرد جدیدی تو جامعه هستم که استعدادم هم خاص خودمه .اما متاسفانه دست خودم نیست وفتی میرم تو جمع وقتی میرم تو مدرسه وقتی میرم تو خیابون و اجتماع اعصابم خرد میشه ؟ لطفا کمک کنید .

آدم های کثیف !

درود
یک موضوع شاید مهم برام پیش اومده ، با توجه به حساسیت پدرم در مورد داشتن دوست و این قبیل موارد متاسفانه در حال حاظر دوستان زیادی ندارم فقط تعدادی از دوره دبیرستان . (3 نفر)
مسلماً آدمیزاد یک موجود اجتماعی هست و نمیتونه با این محدودیت ها کنار بیاد ولی خب پدر هستند و نگران،توی این جامعه کثیف هر آن یک خیالی به سراغشون میاد شاید درکش نکنم ولی چون میدونم اگر خدا بخواد یک روزی پدر میشم ، سعی میکنم رعایت کنم.
گفتم این مهم رو به نحوی بهتر ارضا کنم ، رفاقت با دایی خودم کسی که خیلی باحاله و از هر نظر تایید میشه ، حداقل خیال پدرم از این بابت راحته پسرش به بیراهه نمیره و یکی حواسش بهش هست !
شاید با سن 33 ایشون یکمی اختلاف نظر داشتیم ولی در کلیات با هم مشکلی نداشتیم ، اوج دوستی ما دو نفر شاید از تابستون یا بهار پارسال شروع شد ، توی این مدت چیزای زیادی ازش فهمیدم ؛ فهمیدم اون آدمی که نشون میده نیست . تا الان که مجرد بوده روابط متعددی با دختر و خانوم های زیادی تجربه کرده ، اهل دخانیات هم هست ( خب پدرم من رو برای چی از داشتن دوست منع کرده ؟ ) و موارد زیاد دیگه که بگذریم .
با دایی خودمون یک مسافرت رفتیم که خیلی جالب بود نه من تونستم با ایشون کنار بیام نه ایشون با من ، باور کنید ثبات شخصیتی نداره اون موقع چسبیده بود به زیارت عاشورا و نماز و ....
جدیداً در یک مرکزی مشغول به کار هستد که زوار های امام رضا (ع) رو پذیرش میکنن ، فهمیدم که با دختر های زوار ها رابطه داره به همه شماره میده و ... دیشب تا صبح با دخترا بیرون بوده.
( با افتخار میاد و میگه از هر شهر یکی زدم برای روز مبادا که رفتم اون شهر دیگه بساطمون جور باشه تو مخاطبینش قشنگ نوشته بود ، مثلاً : سارا بوشهر ، رویا تهران ، نگار لرستان و .... )
خب !؟ به نظر شما ایشون آیا ثبات داره ؟
منم تشویق میکنه بیا اینجا برو شماره بده ، خودم برات اتاق خالی میکنم همه کار برات میکنم. قرص ترامادول بهت میدم که موقع ...... عجب !!!
خب من الان توی این سن توی اوج فشار جنسی و شهوت هستم حرفای ایشون هم میشه مزید بر علت که برم و تجربه کنم.
ولی خب میگم حیفه قبح این گناه بریزه ، درسته نماز نمیخونم درسته آدم مذهبی نیستم ولی سعیم بر اینه که تا جایی که میتونم خودم رو کنترل کنم.
امروز صبح هم که اومد ساعت های 6 صبح (قرار بود ساعت نهایت 12 شب برگرده ولی تا صبح من منتظر موندم) موقعی که اومد خیلی سرد باهاش برخورد کردم ، شاید کار درستی نبوده باشه ولی خب از دستش ناراحت بودم .میترسم فکر کنه چون دیشب با 2 تا دختر رفتن بیرون و من اینجا تنها موندم فکر کنه ناراحت شدم ولی اینطور نیست.
جالبتر این که یک پسر 20 ساله هم هست همراهش که اونم باهاش میره این ور اون ور و دیشب هم با ایشون رفتن بیرون تا صبح. ( این فرد از روز اولی که دیدمش به شدت موج منفی میفرستاد ، شاید اون باعث شده دایی ما بره دنبال دخترهای زوارها )
خب شما بگید این جوری که مشخصه نمیشه به هیچ کس اعتماد کرد ، من با دایی خودم یک ماه برم و نیام خونه پدرم نگران نمیشه ولی پدرم نمیدونه در پس پرده چه خبره ؟ یا مادرم !
از یک طرف به خاطر پدر با اکثر دوستانم قطع رابطه کردم اون هایی هم که موندند از آقاییشونه. و رابطه دوستی ما زیاد صمیمی نیست !
به نظر شما با این افراد کثیف چه کنم ؟
اگر سبک نگارش و اینا هم مشکل داره به بزرگی خودتون ببخشید ، دیشب تا صبح نخوابیدم ! و ذهنم خوب کار نمیکنه.

جلوگیری از بروز غریزه ی جنسی در نوجوانان

سلام،بنده یه مدته که توی یه مدرسه معلم هستم،بعد توی این مدرسه،معلما و مشاوراش درمورد مدارس دیگه حرفای خیلی بدی میزنن که مثلا دوتا پسربچه توی فلان مدرسه فلان کار رو کردن و یا ... و خیلی هم روی این مدرسه حساس هستند ولی نمی دونن چه طوری جلوی این چیزها رو بگیرن،دیگه ته فکرشون اینه که جلسات مشاوره برای بچه ها بذارن
خواستم بدونم که برای نوجوونا چه راهکاری هست؟چون که تا جایی که من شنیدم فراگیر شده و دختر و پسر هم نداره یعنی توی هر دوجنس وجود داره این مشکل
شما راهکاری دارید؟

از بعضی از اخلاق نامزدم ناراحتم

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:


با عرض سلام و خسته نباشید
من حدود دو ماهه که نامزد کردم, خانواده نامزدم تقریبا مذهبی هستن منم دختری مذهبی هستم, من و نامزدم خیلی همو دوست داریم اما به چندتا مشکل برخوردم که خیلی نگرانم کرده
یک اینکه اون به من اول آشنایی گفت نماز نمیخونه و به من قول داد نمازشو بخونه, ولی الان نمی بینم که تلاشی کنه, از طرفی هم نمیخوام با تذکر اونو از خدا و نماز زده کنم
یه مشکل دیگه اینکه در اخلاقش اشکال می بینم, با من گاهی بداخلاقی میکنه, میگه بخاطر کاره درکم کن ولی باز گاهی این اخلاقا اذیتم میکنه, یا حرف پولو میزنم خوشش نمیاد و بدخلقی میکنه, مثلا میگم چیزی برام بخره میگه خوشش نمیاد, یکم احساس میکنم اخلاق مردسالاری داره, دوست نداره ازش ایراد بگیرم یا بگم این کار خوبه یا بده,
تو این مدت برام خرید کرده ولی یه بار نشد بگه مثلا پنجاه تومنو بگیر بزار تو جیبت, انگار دوست داره تمام مسائل مالی رو خودش به دست بگیره
یه اخلاق بد دیگه ش اینکه ایراد خانوادمو میگیره, یه جورایی ایراد اونارو به من سرکوفت میزنه, یا از اونا ناراحت میشه اخلاقش بد میشه
من خیلی دوسش دارم،حالا نمیدونم با این شرایط چیکار کنم.
نمیخوام بی انصافی کنم, پسر سالمیه چشم پاکه با احساسه, همیشه مواظبمه هوامو داره, با غیرته, اهل روزی حلاله اما این مسائل منو خیلی نگران کرده بخصوص تندخوییش, میترسم که در آینده بیشتر بشه و آزارم بده خیلی دوسش دارم نمیخوام به جدایی فکر کنم , ممنون میشم کمکم کنید

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol:

یاری برادر افسرده

انجمن: 

سلام
ببخشید من نمیدونم این سوالو کجا مطرح کنم.والان واقعا ناراحتم.
لطفا کمکم کنید.
برادری دارم که افسردگی داره.کلا رابطه خوبی با ما نداشته.خود من هم تا مدتها بهش اعتماد نداشتم.ومدام با هم مشکل داشتیم.
اما حالا که سنم بیشتر شده بهتر میفهمش.اما...
هیچ به حرفمون گوش نمیده و کاملا ناامیده.
فقط میخوام خواهش کنم بگید من چه دعایی بخونم.که این مشکل عمیق ده ساله حل بشه.
واقعا خسته شدم.خودش اعتقاداتش ضعیفه.من دیگه خودم میخوام کاری بکنم.اما فقط با دعا میتونم....چیکار کنم؟