علم غیب

آیا با وجود علم غیب، لیلة المبیت برای امام علی (ع) فضیلت محسوب می شود؟

انجمن: 

سلام....
می خواستم بدونم با توجه به اینکه امام علی به اعتقاد شیعیان به مانند دیگر ائمه ما، علم غیب داشتندt آیا خوابیدن امام علی ع در رختخواب پیامبر، منزلت آنچنانی برای امام محسوب می شود؟
بالاخره امام می دانستند که زنده خواهند ماند و با حضرت فاطمه اگر ازدواج نکرده اند ازدواج خواهند کرد، از نسلشان حسن و حسین بدنیا خواهند آمد تا الی آخر یا بعد از پیامبر به امامت برگزیده خواهند شد....
خوب امام می دانستند که زنده خواهند ماند، علم غیب داشته اند حداقل تا این حد...
با این توضیح اصلا می توان گفت،که امام جانشون رو برای پیامبر خواستن که فدا کنن؟
آیا خوابیدن امام در رختخواب پیامبر آنچنان منزلتی محسوب می شود که آیه نازل شود و گفته شود بعضی مردم جانشان را برای خشنودی خدا می فروشند؟
البته شاید بشه گفت اینها که عرض کردم مقدمه بودند که بپرسم، محدوده علم غیب ائمه و کیفیت آن چگونه است...بسیار شبهات و سوالا و ابهامات در این زمینه ها هست....آدمی در می ماند چه بگوید، انگشت به دهان می ماند

این آیه ای که ادعا می شود در منزلت امام نازل شده:

وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْري نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ
و از مردم کس هست که جان خود را برای خشنودی خداوند می فروشد ( در راه خدا جانبازی می کند ، مانند علی علیه السّلام که در شب هجرت در جای پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله خوابید ) ، و خداوند به بندگان دلسوز و مهربان است.

با تشکر

بحثهای فلسفی: داستان آموختن زبان حیوانات

سلام
در کتب دینی داستانی نقل شده است:
[SPOILER]مرد جوانی نزد حضرت موسی ( ع ) آمد و گفت : ای موسی من می خواهم زبان حیوانات را بیاموزم و از گفت و شنود حیوانات عبرت بگیرم .حضرت موسی ( ع ) رو به آن جوان کرده ، گفت : این کار به صلاح تو نیست ، زیرا که خطراتی برایت دارد.جوان گفت : ای موسی در شأن تو نیست که مرا محروم از آرزویم نمایی . از خداوند بخواه که به من زبان خروس و سگ را بیاموزد . که اگر همین دو زبان را بیاموزم راضی می شوم.حضرت موسی ( ع ) رو به خدا کرده گفت : ای خداوند بزرگ ، اگر من زبان حیوانات را به او بیاموزم بسی زیان دارد و اگر نیاموزم سخت دلگیر و ناراحت می شود.خداوند به موسی ( ع ) گفت : زبان حیوانات را به این مرد بیاموز ، چون ما از هر که پیش ما دعایی کند و آرزویی نماید ، رو نمی گردانیم.حضرت موسی ( ع ) به آن مرد گفت : برو که خواهشت برآورده شد. مرد شاد و خوشحال به خانه رفت ، صبح زود بیدار شد و به انتظار ایستاد تا هر چه زودتر زبان مرغ و سگ را بشنود.وقتی خدمتکار صبحانه آورد ، یک تکه نان از دستش افتاد و خروس جست و آن را برداشت تا بخورد ، سگ غرولند کرد و گفت : عجب خروس بدی هستی ، تو می توانی گندم ، جو ، ارزن بخوری و من نمیتوانم ، آن وقت یک تکه نان را هم نمی گذاری من بخورم ؟خروس گفت : غصه نخور ، عوضش فردا روز خوشحالی است ؛ برای تو گوشت از همه چیز لذیذتر است ، فردا اسب صاحبخانه خواهد مرد و تو می توانی هر چه دلت خواست گوشت اسب بخوری . صاحب خانه تا این را شنید اسب را به بازار برد و فروخت و خوشحال بود از این که ضرری به مالش نخورده است .روز دیگر ، وقت صبحانه صاحبخانه یک تکه نان پیش سگ انداخت و خروس پیش دستی کرده آن را برداشت . سگ گفت : دیروز گفتی اسب می میرد ولی نشد و ارباب اسب را فروخت . خروس گفت : من دروغ نگفتم ، قرار بود بمیرد ولی صاحب خانه آن را فروخت و اسب در خانه خریدارش مرد. در عوض امروز خرش می میرد و تو گوشت فراوان می خوری.مرد جوان چون این سخن را شنید ، خر را به بازار برد و فروخت .روز سوم ، وقت صبحانه سگ به خروس گفت : تو هر روز حرفی می زنی و مرا به وعده ای دلخوش می کنی ؛ دیروز گفتی خر می میرد ولی نشد و ارباب خر را برد و فروخت.خروس به سگ گفت : ولی فردا غلام ارباب خواهد مرد و نانهای زیادی در جلوی سگ خواهند ریخت.ارباب این سخن را شنید و غلام را نیز فروخت و بسیار خوشحال بود از اینکه زبان مرغ و سگ را می داند و توانسته است از سه واقعه جلوگیری کند .روز دیگر سگ به خروس گفت : این دروغهایی که می گویی چیزی جز مکر و فریب نیست . دیروز گفتی غلام ارباب خواهد مرد ، ولی نشد و ارباب غلام را برد و فروخت .خروس گفت : برحذر باش از این که بگویی من دروغ می گویم ؛ زیرا ما خروسان اذان گو راستگو هستیم ، طلوع آفتاب صادق و وقت بیداری را می گوییم . آن غلامی را که ارباب فروخت نزد خریدار مرد.او جلوی ضرر به مالش را می گیرد و بی خبر از آن است که جانش را بر سر این کار خواهد گذاشت.خیلی به زرنگی ارباب امیدوار مباش ، زرنگی زیاد عاقبت ندارد. در عوض امروز ارباب خواهد مرد و بستگان او گوسفندان زیادی را می کشند و تو به حق خودت می رسی.مرد جوان به مجرد اینکه این سخن را از زبان خروس شنید به طرف خانه حضرت موسی ( ع ) راه افتاد و گفت : ای موسی به دادم برس ، روزگارم سیاه شد. من یقین دارم که بلایی به سرم خواهد آمد. حال چه کنم من نمیخواهم بمیرم.حضرت موسی ( ع ) گفت : من به تو گفتم زبان حیوانات برایت ضرر دارد ولی تو به حرف من گوش نکردی.آن ضرری که می خواست به مالت بخورد ، سپر بلای تو بود و چون تو جلوی آن را گرفتی ، خودت سپر بلا شدی . در این موقع حال آن مرد بد شد و لحظه ای بعد بمرد.حضرت موسی ( ع ) رو به خداوند کرده گفت : ای خدای بزرگ به دانایی و بزرگی خودت او را ببخش .خداوند به حضرت موسی ( ع ) گفت : ما به خاطر تو او را بخشیده و زنده اش می کنیم.[/SPOILER]

اگر این داستان صحیح باشد ، بحثهایی فلسفی به دنبال خود می آورد:
1- آیا حیوانات علم غیب دارند؟ (اگر بتوانین خبر دهی حیوانات در داستان فوق را همان علم غیب یا قسمی از آن بدانیم). حداقل در این حد که بفهمند در چند روز آینده چه اتفاقی می افتد.

الف- شاید دانستن علم غیب برای انسانها ضرر داشته باشد. در این صورت این ضرر داشتن ، دلیلی دارد و این دلیل در مورد حیوانات (غیر انسان) منتفی است و لذا داشتن اطلاع از غیب ، برای حیوانات ضرری ندارد.

همانگونه که حدیث زیر در مورد نحوه دیدن حیوانات که انسانها فاقد آن هستند نقل شده است:

نقل قول:
جابر می گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: قبل از آن که به مقام پیامبری برسم، شتر و گوسفند می چراندم، هیچ پیامبری نیست مگر این که چوپانی کرده است، گاهی دیدم شتر و گوسفند در جای خود مستقر هستند هیچ چیزی در اطراف آنها نبود، که آنها را بترساند، ناگهان می دیدم آنها یکباره، هراسان از جای خود حرکت می کردند و به هوا می جستند، با خود می گفتم: راز هراس و جست و خیز ناگهانی این حیوانات چیست؟، هنگامی که به مقام پیامبری رسیدم جبرئیل برای من چنین گفت:
وقتی که کافر بمیرد، آنچنان ضربه ای به او می زنند که تمام مخلوقاتی که خدا آفریده است از آن ضربه وحشت زده می شوند، مگر طایفه جن و انس، گفتم، پس این اضطراب ناگهانی حیوانات، به خاطر ضربت خوردن کافر است، فنعوذ باللَّه من عذاب القبر: پس پناه می بریم به خدا از عذاب قبرفروع کافی، ج 3، ص 233

همانطور که طبق حدیث فوق ، حیوانات چیزهایی را می بیینند که انسان نمی بیند ، چه منعی دارد حالت محدودی از علم غیب را هم دارا باشند؟

ب- همانطور که بینایی انسان ، مرزی دارد ، مثلا تا 25 متر را واضح می بیند و از 25 متر تا صد متر را با وضوح کمتر و ... و مثلا بالاتر از پانصد متر را نمی بیند ، آیا میتوان گفت علم غیب هم دارای حالات مختلفی است؟ در مواردی ممکن است موجودی تا حوادث چند روز آینده را بداند، در مواردی هم موجود دیگری ممکن است تا حوادث هزار سال بعد را بداند).
آیا این نحو تقسیم بندی ، امکان دارد؟

سئوالات در این زمینه ادامه دارد ان شاء الله

درخواست حدیث گفتگوی انبیاء با حیوانات

سلام علیکم
دنبال حدیثی هستم که در آن انبیاء یا رسول خدا با حیوانات گفتگو می کردند و [HL]در آن گفتگو ، حیوان از آینده خبر می داده است [/HL].
لطفا از کتب اهل سنت باشد .

ممنون

علم غیب پیامبر

انجمن: 

دیدگاه های مختلفی در مورد علم پیامبر ص وجود داره من حتی شنیدم که پیامبر ص علمش به اندازه خداست ولی بالغیر میخواستم بدانم پیامبر ص چقدر علم(غیب) دارند؟
با وجود حصری که در این آیات مبنی بر خلاف این مطلب وجود داره:

قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدي خَزائِنُ اللهِ وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَ لا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلّا ما يُوحى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصيرُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُونَ(50)

وعنده مفاتح الغیب لا یعلمها الا هو.

ملائکه و علم غیب

سلام

لطفاً با استفاده از متن قران کریم و احادیث اعلام فرمایید ملائکه علم غیب میدانند یا خیر ؟

ادعای علم غيب برای جناب عمر + سند

انجمن: 

در برخی از منابع اهل سنت آمده است که روزی جناب عمر بن خطاب شخصی را می بینند از او اسم او و محل زندگی او را می پرسند. مرد خود را از اهالی گوشه ایی از حره معرفی می کند. عمر بن خطاب می گوید. ای مرد خانواده ات را دریاب که در اتش می سوزند. زمانی که مرد به محلی زندگی اش بر میگردد می بیند خانواده اش در آتش سوخته اند.

(كتاب الموطأ - الإمام مالك - ج 2 - ص 973/تنوير الحوالك - جلال الدين السيوطي - ص 700/الاستذكار - ابن عبد البر - ج 5 - ص 124/كنز العمال - المتقي الهندي - ج 12 - ص 651/أحكام القرآن - ابن العربي - ج 3 - ص 53/تفسير القرطبي - القرطبي - ج 9 - ص 194/تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 44 - ص 281/الإصابة - ابن حجر - ج 1 - ص 638/اللباب في تهذيب الأنساب - ابن الأثير الجزري - ج 2 - ص 263/تاريخ المدينة - ابن شبة النميري - ج 2 - ص 755)

حال اگر علم غیب بدعت و تفکر دروغ شیعه هست.اینکه گفته می شود عمر بن خطاب علم غیب داشته. حکمش چیست؟

ویژگی های مشترک پیامبران الهی

با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما

انبیاء الهی دارای ویژگی هایی بودن میخواستم بپرستم آیا همه ی آنها (124000 پیغمبر) این ویژگی ها رو داشتن ؟ ( به شدت و ضعفش کاری نداریم )

این ویژگی ها مد نظر هست :

- دریافت و ابلاغ وحی
- عصمت
- علم لدنی و علم غیب
- ولایت تشریعی
- ولایت تکوینی

میخواستم بپرسم علم غیب و علم لدنی با هم تفاوت دارند ؟؟ و یا آیا اینکه جدای از هم هستند ؟؟ و یا اینکه یکی زیر مجموعه دیگری است ؟

با تشکر از شما ...

حقانیت محمّد(ص)

انجمن: 

شبی برنشست از فلک برگذشت/به تمکین و جاه از ملک درگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند/که بر سدره جبریل از او باز ماند

[INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT]
(بوستان سعدی)

[/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT]

در این شرایط کنونی، که دشمنان اسلام با تمام نیرو قصد در تخریب چهره نبی مکرّم اسلام(صلّی الله علیه و آله) دارند، لازم دانستیم که مطلبی با عنوان "حقّانیت محمّد(ص)" طی دو پست بگذاریم تا حقیقت برایمان روشن شود...

لزوم نبوّت

خداوند موجودات را حکیمانه آفرید، یعنی آن ها را از روی هدفی آفرید. نه به این معنی که خود احتیاج برای رسیدن به هدفی داشت و به وسیله آفرینش موجودات، خواست که این نیاز خود را رفع کند که این از نقص برمی خیزد (نیاز از نقص نشأت می گیرد و ایجاد وسیله برای رفع نقص است) که می دانیم او در اوج کمال است و از صفات سلبیه مبرّاست. از جهتی دیگر هم نشان دهنده نقص است و آن اینکه او حتماً به وسیله ای احتیاج دارد تا به هدف خود برسد و مستقیم نمی تواند.
پس این هدف، برای خدا مطرح نیست. رسیدن به هدف برای کسی است که وجودی ناقص و محدود دارد و چنین چیزی شایسته مخلوقات است. پس خلقت حکیمانه خداوند یعنی اینکه خداوند چون واجب من جمیع الجهات است به هر موجودی برای رسیدن به کمال فیض می رساند و این است اصل هدایت عام.
و بدیهی است که خداوند تمام موجودات را به یک شکل هدایت نمی کند و این به خاطر ساختمان و وجودی است که هر جاندار دارد. زنبور به یک شکل مشمول هدایت می شود و انسان به شکل دیگر. زنبور با الهام و غرایز و انسان با ابزار های اندیشه و قوّه اختیار:
وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا۱
خداى تعالى جمله:" فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا" را با فاء تفريع متفرع بر امر به خوردن نموده، و اين تفريع مؤيد اين است كه مراد از خوردن، برداشتن و به منزل بردن است، تا عسلى را كه از ثمرات گرفته به خانه‏ها برده ذخيره نمايند، و اضافه" سبل" به كلمه" رب" در جمله" ربك" براى اين است كه دلالت كند بر اينكه تمامى كارها و رفت و آمدهاى زنبور عسل با الهام انجام مى‏گيرد.۲ مؤیّد این مطلب این است که زنبور در اجرای این افعال، نوآوری به خرج نمی دهد؛ چرا که اگر از قوّه عقل و به تبع آن اختیار برخوردار بود، نوآوری می کرد و راه آسانتری بر می گزید.
وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ۳
در آیه فوق، حواس بیرونی و قوای درونی ابزار یافتن راه حقیقت معرّفی شده و مسئولیت در برابر استفاده از این ابزار ها، حاکی از قوّه اختیار است چرا که بنابر حکم عقل، مسئولیت وقتی مطرح است که اعمال مختارانه باشد نه از روی جبر.
حال از اینجا پیداست که انسان به خاطر داشتن ویژگی های فوق، از نوعی هدایت برخوردار است که با غریزه صرف(که در زنبور عسل است) فرق دارد. از طرفی هم اینگونه نیست که خالی از وحی و الهامات باشد چرا که انسان بالأخره دچار نقصان علم و محدودیت ابزار های تفکّر و قوّه اختیار است. فلذا خداوند انبیا را فرستاده تا نقصان علم بشر از راه حقیقت را به وسیله وحی جبران کنند و از طرفی انسان ها در پیام انبیا تفکّر کرده و راه حقیقت را برگزینند. این است هدایت تشریعی:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ۴
از دو عبارت "فی الأُمّیّین" و "وإن کانوا من قبل لفی ضلال مبین" فهمیده می شود که انسان بدون هدایت تشریعی در گمراهی است و صرف برخورداری از عقل، باعث هدایت نمی شود. چراکه تفکّر و اختیار را هر انسان سالم دارد.
جمعبندی مطالب فوق در یک روایت از امام صادق(ع) از کتاب شریف کافی:
/**/قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ الْفُقَيْمِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ۵ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ- فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ ع وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ‏ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.۶ /**/
ترجمه: امام صادق (ع) بزنديقى كه پرسيد: پيغمبران و رسولان را از چه راه ثابت ميكنى؟ فرمود: چون ثابت كرديم كه ما آفريننده و صانعى داريم كه از ما و تمام مخلوق برتر و با حكمت و رفعت است و روا نباشد كه خلقش او را به بينند و لمس كنند و بى‏واسطه با يك ديگر برخورد و مباحثه كنند، ثابت شد كه براى او سفيرانى در ميان خلقش باشند كه خواست او را براى مخلوق و بندگانش بيان كنند و ايشان را بمصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنايشان رهبرى نمايند، پس وجود امر و نهى‏كنندگان و تقرير نمايندگان از طرف خداى حكيم دانا در ميان خلقش ثابت گشت و ايشان همان پيغمبران و برگزيده‏هاى خلق او باشند، حكيمانى هستند كه بحكمت تربيت شده و بحكمت مبعوث گشته‏اند، با آنكه در خلقت و اندام با مردم شريكند در احوال و اخلاق شريك ايشان نباشند. از جانب خداى حكيم دانا بحكمت مؤيد باشند، سپس آمدن پيغمبران در هر عصر و زمانى بسبب دلائل و براهينى كه آوردند ثابت شود، تا زمين خدا از حجتى كه بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه‏اى داشته باشد، خالى نماند.

بخش دوم این مطلب را در بخش تاریخی خواهید دید....

یکی میگه من کرامت دارم علم غیب دارم

انجمن: 

سلام

یک جایی دیدم نوشته بود آیا امکانش هست چنین چیزی؟

آیا انبياء و ائمه اطهار می دانستند فردا چه به دست می آورند ؟(کارشناس:صدرا)

آیا انبیا و ائمه اطهار می دانستند فردا چه به دست می آورند یا چه زمان و مکانی از دنیا می روند یا به شهادت می رسند؟