جمع بندی بحثهای فلسفی: داستان آموختن زبان حیوانات

تب‌های اولیه

6 پستها / 0 جدید
آخرین ارسال
بحثهای فلسفی: داستان آموختن زبان حیوانات

سلام
در کتب دینی داستانی نقل شده است:
[SPOILER]مرد جوانی نزد حضرت موسی ( ع ) آمد و گفت : ای موسی من می خواهم زبان حیوانات را بیاموزم و از گفت و شنود حیوانات عبرت بگیرم .حضرت موسی ( ع ) رو به آن جوان کرده ، گفت : این کار به صلاح تو نیست ، زیرا که خطراتی برایت دارد.جوان گفت : ای موسی در شأن تو نیست که مرا محروم از آرزویم نمایی . از خداوند بخواه که به من زبان خروس و سگ را بیاموزد . که اگر همین دو زبان را بیاموزم راضی می شوم.حضرت موسی ( ع ) رو به خدا کرده گفت : ای خداوند بزرگ ، اگر من زبان حیوانات را به او بیاموزم بسی زیان دارد و اگر نیاموزم سخت دلگیر و ناراحت می شود.خداوند به موسی ( ع ) گفت : زبان حیوانات را به این مرد بیاموز ، چون ما از هر که پیش ما دعایی کند و آرزویی نماید ، رو نمی گردانیم.حضرت موسی ( ع ) به آن مرد گفت : برو که خواهشت برآورده شد. مرد شاد و خوشحال به خانه رفت ، صبح زود بیدار شد و به انتظار ایستاد تا هر چه زودتر زبان مرغ و سگ را بشنود.وقتی خدمتکار صبحانه آورد ، یک تکه نان از دستش افتاد و خروس جست و آن را برداشت تا بخورد ، سگ غرولند کرد و گفت : عجب خروس بدی هستی ، تو می توانی گندم ، جو ، ارزن بخوری و من نمیتوانم ، آن وقت یک تکه نان را هم نمی گذاری من بخورم ؟خروس گفت : غصه نخور ، عوضش فردا روز خوشحالی است ؛ برای تو گوشت از همه چیز لذیذتر است ، فردا اسب صاحبخانه خواهد مرد و تو می توانی هر چه دلت خواست گوشت اسب بخوری . صاحب خانه تا این را شنید اسب را به بازار برد و فروخت و خوشحال بود از این که ضرری به مالش نخورده است .روز دیگر ، وقت صبحانه صاحبخانه یک تکه نان پیش سگ انداخت و خروس پیش دستی کرده آن را برداشت . سگ گفت : دیروز گفتی اسب می میرد ولی نشد و ارباب اسب را فروخت . خروس گفت : من دروغ نگفتم ، قرار بود بمیرد ولی صاحب خانه آن را فروخت و اسب در خانه خریدارش مرد. در عوض امروز خرش می میرد و تو گوشت فراوان می خوری.مرد جوان چون این سخن را شنید ، خر را به بازار برد و فروخت .روز سوم ، وقت صبحانه سگ به خروس گفت : تو هر روز حرفی می زنی و مرا به وعده ای دلخوش می کنی ؛ دیروز گفتی خر می میرد ولی نشد و ارباب خر را برد و فروخت.خروس به سگ گفت : ولی فردا غلام ارباب خواهد مرد و نانهای زیادی در جلوی سگ خواهند ریخت.ارباب این سخن را شنید و غلام را نیز فروخت و بسیار خوشحال بود از اینکه زبان مرغ و سگ را می داند و توانسته است از سه واقعه جلوگیری کند .روز دیگر سگ به خروس گفت : این دروغهایی که می گویی چیزی جز مکر و فریب نیست . دیروز گفتی غلام ارباب خواهد مرد ، ولی نشد و ارباب غلام را برد و فروخت .خروس گفت : برحذر باش از این که بگویی من دروغ می گویم ؛ زیرا ما خروسان اذان گو راستگو هستیم ، طلوع آفتاب صادق و وقت بیداری را می گوییم . آن غلامی را که ارباب فروخت نزد خریدار مرد.او جلوی ضرر به مالش را می گیرد و بی خبر از آن است که جانش را بر سر این کار خواهد گذاشت.خیلی به زرنگی ارباب امیدوار مباش ، زرنگی زیاد عاقبت ندارد. در عوض امروز ارباب خواهد مرد و بستگان او گوسفندان زیادی را می کشند و تو به حق خودت می رسی.مرد جوان به مجرد اینکه این سخن را از زبان خروس شنید به طرف خانه حضرت موسی ( ع ) راه افتاد و گفت : ای موسی به دادم برس ، روزگارم سیاه شد. من یقین دارم که بلایی به سرم خواهد آمد. حال چه کنم من نمیخواهم بمیرم.حضرت موسی ( ع ) گفت : من به تو گفتم زبان حیوانات برایت ضرر دارد ولی تو به حرف من گوش نکردی.آن ضرری که می خواست به مالت بخورد ، سپر بلای تو بود و چون تو جلوی آن را گرفتی ، خودت سپر بلا شدی . در این موقع حال آن مرد بد شد و لحظه ای بعد بمرد.حضرت موسی ( ع ) رو به خداوند کرده گفت : ای خدای بزرگ به دانایی و بزرگی خودت او را ببخش .خداوند به حضرت موسی ( ع ) گفت : ما به خاطر تو او را بخشیده و زنده اش می کنیم.[/SPOILER]

اگر این داستان صحیح باشد ، بحثهایی فلسفی به دنبال خود می آورد:
1- آیا حیوانات علم غیب دارند؟ (اگر بتوانین خبر دهی حیوانات در داستان فوق را همان علم غیب یا قسمی از آن بدانیم). حداقل در این حد که بفهمند در چند روز آینده چه اتفاقی می افتد.

الف- شاید دانستن علم غیب برای انسانها ضرر داشته باشد. در این صورت این ضرر داشتن ، دلیلی دارد و این دلیل در مورد حیوانات (غیر انسان) منتفی است و لذا داشتن اطلاع از غیب ، برای حیوانات ضرری ندارد.

همانگونه که حدیث زیر در مورد نحوه دیدن حیوانات که انسانها فاقد آن هستند نقل شده است:

نقل قول:
جابر می گوید: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: قبل از آن که به مقام پیامبری برسم، شتر و گوسفند می چراندم، هیچ پیامبری نیست مگر این که چوپانی کرده است، گاهی دیدم شتر و گوسفند در جای خود مستقر هستند هیچ چیزی در اطراف آنها نبود، که آنها را بترساند، ناگهان می دیدم آنها یکباره، هراسان از جای خود حرکت می کردند و به هوا می جستند، با خود می گفتم: راز هراس و جست و خیز ناگهانی این حیوانات چیست؟، هنگامی که به مقام پیامبری رسیدم جبرئیل برای من چنین گفت:
وقتی که کافر بمیرد، آنچنان ضربه ای به او می زنند که تمام مخلوقاتی که خدا آفریده است از آن ضربه وحشت زده می شوند، مگر طایفه جن و انس، گفتم، پس این اضطراب ناگهانی حیوانات، به خاطر ضربت خوردن کافر است، فنعوذ باللَّه من عذاب القبر: پس پناه می بریم به خدا از عذاب قبرفروع کافی، ج 3، ص 233

همانطور که طبق حدیث فوق ، حیوانات چیزهایی را می بیینند که انسان نمی بیند ، چه منعی دارد حالت محدودی از علم غیب را هم دارا باشند؟

ب- همانطور که بینایی انسان ، مرزی دارد ، مثلا تا 25 متر را واضح می بیند و از 25 متر تا صد متر را با وضوح کمتر و ... و مثلا بالاتر از پانصد متر را نمی بیند ، آیا میتوان گفت علم غیب هم دارای حالات مختلفی است؟ در مواردی ممکن است موجودی تا حوادث چند روز آینده را بداند، در مواردی هم موجود دیگری ممکن است تا حوادث هزار سال بعد را بداند).
آیا این نحو تقسیم بندی ، امکان دارد؟

سئوالات در این زمینه ادامه دارد ان شاء الله

با نام و یاد دوست





کارشناس بحث: استاد عامل

[="Tahoma"][="Blue"]سلام علیکم و رحمة الله

مقدمه1؛ قبل از گفتگو در مورد معنا و مفهوم حدیث، باید از صحت سندی آن اطمینان پیدا کرد. چرا که بحث و گفتگو در مورد حدیثی که پایه و اصل استواری نداشته باشد مانند نقش بر آب خواهد بود.

مقدمه2؛ درمورد علم غیب سه تعریف عمده وجود دارد:
1.غیب در لغت به معنای چیزی است که از حس پوشیده و پنهان است، در مقابل شهود که به معنای چیزی است که با حواس قابل درک است.(1)
2.غیب در اصطلاح قرآن و حدیث، چیزی است که شناخت آن به کمک اسباب عادی تحقق نمی‌پذیرد.(2)
3.علم غیب، ترکیب اضافی به معنای غیب‌دانی و غیب‌گویی و دانش و آگاهی نسبت به امور پنهان و چیزهایی است که با حواس قابل درک نیستند.(3)

پاسخ:
در مورد حدیثی که از حضرت موسی(علیه السلام) و جریان یاد گرفتن زبان حیوانات نقل فرمودید، بنده هر چقدر گشتم در منابع حدیثی شیعه و سنی اثری از آن نیافتم! مگر در مثنوی معنوی مولانا...
مولانا در دفتر سوم مثنوی جریان علم آموزی زبان حیوانات توسط جوان را اینچنین نقل می کند:


گفت موسى را يكى مرد جوان-------------------- كه بياموزم زبان جانوران‏
تا بود كز بانگ حيوانات و دد----------------- عبرتى حاصل كنم در دين خود
چون زبانهاى بنى آدم همه ---------------در پى آب است و نان و دمدمه‏
(4)


بنابر تحقیق بنده سندی برای این داستان یافت نشد، لذا بحث علمی در مورد این جریان معنا نخواهد داشت، مگر اینکه شما برایش سند معتبری پیدا کنید.

اما در مورد حدیثی که از کافی نقل فرمودید و با توجه به معانی علم غیب که در مقدمه دوم مطرح شد، این حدیث دلالت بر ادراک ویژه برخی موجودات می کند نه در مورد علم غیب آنها. همانطور که برخی حیوانات قبل از وقوع زلزله یا آتش فشان و برخی بلایا، آنرا درک می کنند. این مساله به دلیل ادراک و حس خاصی است که در حیوان نهاده شده است نه به دلیل علم غیب. مثلا ممکن است برخی حیوانات از طریق حس شنوایی ویژه یا دیگر حواس خود، این بلایا را زودتر از انسان درک کنند.

البته در مباحث فلسفی اصل علم داشتن موجودات مطرح است و در حکمت متعالیه، ملاصدرا داشتن حظی از علم را برای موجودات به لحاظ مراتب آنها قائل است. از طرفی همانطور که از تعاریف علم غیب پیداست، این نحوه از علم، فراتر از علم انسان است و تنها در برخی انسانها مانند پیامبران و ائمه(علیهم السلام) قابل اثبات است. لذا چنین علمی که تنها در معدودی از انسانها وجود دارد، بسیار بعید است در موجودی که ادراک و شعورش از انسان پایین تر است وجود داشته باشد.

بنابراین از طریق چنین روایاتی نمی توان علم غیب(با تعریف مذکور) را برای حیوانات اثبات نمود.
موفق و موید باشید...


[/HR]1. طریحی، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵؛ راغب، ص۶۱۶.
2.
سبحانی، ج۳، ص۴۰۲-۴۰۷.
3. جوادی آملی، ج۳، ص۴۱۴.
4. مثنوى‏ معنوى، دفتر سوم، صفحه‏ ى 484.

[/]

عامل;879541 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله

مقدمه1؛ قبل از گفتگو در مورد معنا و مفهوم حدیث، باید از صحت سندی آن اطمینان پیدا کرد. چرا که بحث و گفتگو در مورد حدیثی که پایه و اصل استواری نداشته باشد مانند نقش بر آب خواهد بود.

مقدمه2؛ درمورد علم غیب سه تعریف عمده وجود دارد:
1.غیب در لغت به معنای چیزی است که از حس پوشیده و پنهان است، در مقابل شهود که به معنای چیزی است که با حواس قابل درک است.(1)
2.غیب در اصطلاح قرآن و حدیث، چیزی است که شناخت آن به کمک اسباب عادی تحقق نمی‌پذیرد.(2)
3.علم غیب، ترکیب اضافی به معنای غیب‌دانی و غیب‌گویی و دانش و آگاهی نسبت به امور پنهان و چیزهایی است که با حواس قابل درک نیستند.(3)

پاسخ:
در مورد حدیثی که از حضرت موسی(علیه السلام) و جریان یاد گرفتن زبان حیوانات نقل فرمودید، بنده هر چقدر گشتم در منابع حدیثی شیعه و سنی اثری از آن نیافتم! مگر در مثنوی معنوی مولانا...
مولانا در دفتر سوم مثنوی جریان علم آموزی زبان حیوانات توسط جوان را اینچنین نقل می کند:


گفت موسى را يكى مرد جوان-------------------- كه بياموزم زبان جانوران‏
تا بود كز بانگ حيوانات و دد----------------- عبرتى حاصل كنم در دين خود
چون زبانهاى بنى آدم همه ---------------در پى آب است و نان و دمدمه‏
(4)


بنابر تحقیق بنده سندی برای این داستان یافت نشد، لذا بحث علمی در مورد این جریان معنا نخواهد داشت، مگر اینکه شما برایش سند معتبری پیدا کنید.

اما در مورد حدیثی که از کافی نقل فرمودید و با توجه به معانی علم غیب که در مقدمه دوم مطرح شد، این حدیث دلالت بر ادراک ویژه برخی موجودات می کند نه در مورد علم غیب آنها. همانطور که برخی حیوانات قبل از وقوع زلزله یا آتش فشان و برخی بلایا، آنرا درک می کنند. این مساله به دلیل ادراک و حس خاصی است که در حیوان نهاده شده است نه به دلیل علم غیب. مثلا ممکن است برخی حیوانات از طریق حس شنوایی ویژه یا دیگر حواس خود، این بلایا را زودتر از انسان درک کنند.

البته در مباحث فلسفی اصل علم داشتن موجودات مطرح است و در حکمت متعالیه، ملاصدرا داشتن حظی از علم را برای موجودات به لحاظ مراتب آنها قائل است. از طرفی همانطور که از تعاریف علم غیب پیداست، این نحوه از علم، فراتر از علم انسان است و تنها در برخی انسانها مانند پیامبران و ائمه(علیهم السلام) قابل اثبات است. لذا چنین علمی که تنها در معدودی از انسانها وجود دارد، بسیار بعید است در موجودی که ادراک و شعورش از انسان پایین تر است وجود داشته باشد.

بنابراین از طریق چنین روایاتی نمی توان علم غیب(با تعریف مذکور) را برای حیوانات اثبات نمود.
موفق و موید باشید...


[/HR]1. طریحی، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵؛ راغب، ص۶۱۶.
2.
سبحانی، ج۳، ص۴۰۲-۴۰۷.
3. جوادی آملی، ج۳، ص۴۱۴.
4. مثنوى‏ معنوى، دفتر سوم، صفحه‏ ى 484.


سلام.
با تشکر از توجه شما
ان شاء الله بحث را در مسیری که حضرتعالی ترسیم فرمودیدت پیگیری می کنیم.
لطفا مسئولین اجازه بدهند تاپیک باز بماند تا بنده مطالب خود را در همان مسیر مذکور ، آماده کنم.
با تشکر.

عامل;879541 نوشت:
سلام علیکم و رحمة الله

[SPOILER]مقدمه1؛ قبل از گفتگو در مورد معنا و مفهوم حدیث، باید از صحت سندی آن اطمینان پیدا کرد. چرا که بحث و گفتگو در مورد حدیثی که پایه و اصل استواری نداشته باشد مانند نقش بر آب خواهد بود.

مقدمه2؛ درمورد علم غیب سه تعریف عمده وجود دارد:
1.غیب در لغت به معنای چیزی است که از حس پوشیده و پنهان است، در مقابل شهود که به معنای چیزی است که با حواس قابل درک است.(1)
2.غیب در اصطلاح قرآن و حدیث، چیزی است که شناخت آن به کمک اسباب عادی تحقق نمی‌پذیرد.(2)
3.علم غیب، ترکیب اضافی به معنای غیب‌دانی و غیب‌گویی و دانش و آگاهی نسبت به امور پنهان و چیزهایی است که با حواس قابل درک نیستند.(3)

پاسخ:
در مورد حدیثی که از حضرت موسی(علیه السلام) و جریان یاد گرفتن زبان حیوانات نقل فرمودید، بنده هر چقدر گشتم در منابع حدیثی شیعه و سنی اثری از آن نیافتم! مگر در مثنوی معنوی مولانا...
مولانا در دفتر سوم مثنوی جریان علم آموزی زبان حیوانات توسط جوان را اینچنین نقل می کند:


گفت موسى را يكى مرد جوان-------------------- كه بياموزم زبان جانوران‏
تا بود كز بانگ حيوانات و دد----------------- عبرتى حاصل كنم در دين خود
چون زبانهاى بنى آدم همه ---------------در پى آب است و نان و دمدمه‏
(4)


بنابر تحقیق بنده سندی برای این داستان یافت نشد، لذا بحث علمی در مورد این جریان معنا نخواهد داشت، مگر اینکه شما برایش سند معتبری پیدا کنید.

اما در مورد حدیثی که از کافی نقل فرمودید و با توجه به معانی علم غیب که در مقدمه دوم مطرح شد، این حدیث دلالت بر ادراک ویژه برخی موجودات می کند نه در مورد علم غیب آنها. همانطور که برخی حیوانات قبل از وقوع زلزله یا آتش فشان و برخی بلایا، آنرا درک می کنند. این مساله به دلیل ادراک و حس خاصی است که در حیوان نهاده شده است نه به دلیل علم غیب. مثلا ممکن است برخی حیوانات از طریق حس شنوایی ویژه یا دیگر حواس خود، این بلایا را زودتر از انسان درک کنند.

البته در مباحث فلسفی اصل علم داشتن موجودات مطرح است و در حکمت متعالیه، ملاصدرا داشتن حظی از علم را برای موجودات به لحاظ مراتب آنها قائل است. از طرفی همانطور که از تعاریف علم غیب پیداست، این نحوه از علم، فراتر از علم انسان است و تنها در برخی انسانها مانند پیامبران و ائمه(علیهم السلام) قابل اثبات است. لذا چنین علمی که تنها در معدودی از انسانها وجود دارد، بسیار بعید است در موجودی که ادراک و شعورش از انسان پایین تر است وجود داشته باشد.

بنابراین از طریق چنین روایاتی نمی توان علم غیب(با تعریف مذکور) را برای حیوانات اثبات نمود.
موفق و موید باشید...


[/HR]1. طریحی، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵؛ راغب، ص۶۱۶.
2.
سبحانی، ج۳، ص۴۰۲-۴۰۷.
3. جوادی آملی، ج۳، ص۴۱۴.
4. مثنوى‏ معنوى، دفتر سوم، صفحه‏ ى 484.

[/SPOILER]

هرچند حكايات و داستان هاي تاريخي منتسب به پيامبران بدون ماخذ و سند نمي شود ، اما جستجوی بنده برای یافتن سند این حکایت به جایی نرسید.
جستجویم را ادامه میدهم و در صورت یافتن سند ، دوباره جهت ادامه بحث ، متصدع اوقات شریف خواهم شد.

متشکرم.

[="Tahoma"][="Blue"]سوال:
بنابر داستان حضرت موسی(علیه السلام) و جوانی که درخواست فهمیدن زبان حیوانات را کرد(1)، آیا می توان گفت برخی حیوانات علم غیب دارند؟

پاسخ:
مقدمه؛ درمورد علم غیب سه تعریف عمده وجود دارد:

1.غیب در لغت به معنای چیزی است که از حس پوشیده و پنهان است، در مقابل شهود که به معنای چیزی است که با حواس قابل درک است.(2)
2.غیب در اصطلاح قرآن و حدیث، چیزی است که شناخت آن به کمک اسباب عادی تحقق نمی‌پذیرد.(3)
3.علم غیب، ترکیب اضافی به معنای غیب‌دانی و غیب‌گویی و دانش و آگاهی نسبت به امور پنهان و چیزهایی است که با حواس قابل درک نیستند.(4)

در مورد جریان حضرت موسی(علیه السلام) و یاد گرفتن زبان حیوانات، در منابع حدیثی شیعه و سنی اثری یافت نشد؛ مگر در مثنوی معنوی مولوی.
مولانا در دفتر سوم مثنوی جریان علم آموزی زبان حیوانات توسط جوان را اینچنین نقل می کند:

گفت موسى را يكى مرد جوان-------------------- كه بياموزم زبان جانوران‏
تا بود كز بانگ حيوانات و دد----------------- عبرتى حاصل كنم در دين خود
چون زبانهاى بنى آدم همه -------------در پى آب است و نان و دمدمه‏ (5)

بدین ترتیب که جریان مذکور مستند قرآنی و روایی نداشته و از نظر سندی معتبر نیست، بحث در مورد نحوه دلالت آن بر دانستن زبان حیوانات بی فایده خواهد بود.

اما در مورد برخی احادیث مانند:
«جابر به نقل از امام باقر(علیه السلام) می گوید: پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: قبل از آن که به مقام پیامبری برسم، شتر و گوسفند می چراندم، هیچ پیامبری نیست مگر این که چوپانی کرده است، گاهی دیدم شتر و گوسفند در جای خود مستقر هستند هیچ چیزی در اطراف آنها نبود، که آنها را بترساند، ناگهان می دیدم آنها یکباره، هراسان از جای خود حرکت می کردند و به هوا می جستند، با خود می گفتم: راز هراس و جست و خیز ناگهانی این حیوانات چیست؟ هنگامی که به مقام پیامبری رسیدم جبرئیل برای من چنین گفت: وقتی که کافر بمیرد، آنچنان ضربه ای به او می زنند که تمام مخلوقاتی که خدا آفریده است از آن ضربه وحشت زده می شوند، مگر طایفه جن و انس، گفتم، پس این اضطراب ناگهانی حیوانات، به خاطر ضربت خوردن کافر است، پس پناه می بریم به خدا از عذاب قبر»(6).
با توجه به معانی علم غیب که در مقدمه بحث مطرح شد، این حدیث دلالت بر ادراک ویژه برخی موجودات می کند نه در مورد علم غیب آنها. همانطور که برخی حیوانات قبل از وقوع زلزله یا آتش فشان و برخی بلایا، آنرا درک می کنند. این مساله ممکن است به دلیل ادراک و حس خاصی که در برخی حیوانات نهاده شده باشد، نه به دلیل علم غیب. مثلا ممکن است برخی حیوانات از طریق حس شنوایی ویژه یا دیگر حواس خود، این بلایا را زودتر از انسان درک کنند.

البته در مباحث فلسفی، اصل علم داشتن موجودات مطرح است و در حکمت متعالیه، ملاصدرا داشتن حظی از علم را برای موجودات به لحاظ مراتب آنها قائل است. از طرفی همانطور که از تعاریف علم غیب پیداست، این نحوه از علم، فراتر از علم انسان معمولی است و تنها در برخی انسانها مانند پیامبران و ائمه(علیهم السلام) قابل اثبات است. لذا چنین علمی که تنها در معدودی از انسانها وجود دارد، بسیار بعید است در موجودی که ادراک و شعورش از انسان پایین تر است وجود داشته باشد.
بنابراین از طریق چنین روایاتی نمی توان علم غیب(با تعریف مذکور) را برای حیوانات اثبات نمود.


[/HR]1. جوانی از حضرت موسی(علیه السلام) درخواست فهمیدن زبان حیوانات را کرد، حضرت(علیه السلام) فرمود: این کار به نفع تو نیست. بالاخره با اصرار جوان و درخواست حضرت(علیه السلام) از خداوند، این خواسته اجابت شد. در این جریان، خروس برخی حوادث مانند مردن اسب، الاغ، غلام و خود جوان را پیش گویی می کند. جوان با فروش اسب، الاغ و غلام خود از ضرر مالی خویش جلوگیری کرده و در نهایت خروس می گوید: چون جوان از ضرر مالی خود جلوگیری کرد، بلا به جان او خواهد رسید.
2. طریحی، ج۲، ص۱۳۴-۱۳۵؛ راغب، ص۶۱۶.
3. سبحانی، ج۳، ص۴۰۲-۴۰۷.
4. جوادی آملی، ج۳، ص۴۱۴.
5. مثنوى‏ معنوى، دفتر سوم، صفحه‏ ى 484.
6.
قَالَ جَابِرٌ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(علیه السلام) قَالَ النَّبِيُّ(صلی الله علیه و آله و سلم) إِنِّي كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَى الْإِبِلِ وَ الْغَنَمِ وَ أَنَا أَرْعَاهَا وَ لَيْسَ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا وَ قَدْ رَعَى الْغَنَمَ وَ كُنْتُ أَنْظُرُ إِلَيْهَا قَبْلَ النُّبُوَّةِ وَ هِيَ مُتَمَكِّنَةٌ فِي الْمَكِينَةِ مَا حَوْلَهَا شَيْ‏ءٌ يُهَيِّجُهَا حَتَّى تُذْعَرَ فَتَطِيرُ فَأَقُولُ مَا هَذَا وَ أَعْجَبُ حَتَّى حَدَّثَنِي جَبْرَئِيلُ(علیه السلام) أَنَّ الْكَافِرَ يُضْرَبُ ضَرْبَةً مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا سَمِعَهَا وَ يُذْعَرُ لَهَا إِلَّا الثَّقَلَيْنِ فَقُلْتُ ذَلِكَ لِضَرْبَةِ الْكَافِرِ فَنَعُوذُ بِاللَّهِ‏ مِنْ‏ عَذَابِ‏ الْقَبْرِ.(کلینی، الكافي، ج‏3، ص233)

[/]
موضوع قفل شده است