خرافه

مبارزه با خرافات؛ بررسی اهداف پیامبر اسلام (ص)

انجمن: 

بی شک یکی از اهداف پیامبر اسلام :doa(1):ستیز با خرافات و ترویج قدرت فکری بوده است به صوری که حضرت می فرمایند: من برای این آمده ام که قدرت فکری بشر را تقویت کنمو با هر گونه خرافات به هر گونه که باشد حتی اگر به پیشرفت هدفم کمک کند سرسختانه مبارزه کنم و این یکی از افتخارات بزرگ پیامبر اسلام است. پیامبری که حاظر نشد حتی برای پیشبرد اهدافش از خرافات کمک گیرد با آنکه در ملتی به سر میبرد که خرافات جزئی از زندگی آنان بود!

اینجاست که می گویند هدف وسیله را توجیه نمی کند

پیامبر با تمام قوا تلاش میکرد که مردم بنده حقیقت باشند نه بنده افسانه و خرافات
در ادامه اشاره میکنیم به داستانی از یک مرگ غم انگیز برای پیامبر اسلام و مبارزه ایشان با خرافات
تنها فرزند پسر حضرت به نام ابراهیم درگذشت. پیامبر در مرگ وی بسیار گریست . در روز مرگ وی پدیده خورشید گرفتگی(زمانی که ماه بین خورشید و زمین قرار گیرد و سایه ماه روی زمین افتد) رخ داد، ملت خرافی عرب این را نشانه ی عظمت مصیبت دانستند و گفتند آفتاب برای مرگ فرزند پیامبر گرفته است. پیامبر این حرف ها را شنید. ایشان بالای مبنر رفتند و فرمودند: آفتاب و ماه دو نشانه بزرگ از قدرت بی پایان خداوند هستند و سر به فرمان او دارند و هرگز برای مرگ و زندگی کسی نمی گریند. در این لحظه از منبر پایین آمد و نماز آیات خواندند.
گرچه این پدیده و فکر مردم عقیده آنان را نسبت به رسالت پیامبر راسختر می ساخت و در ظاهر به پیشرفت آیین او کمک میکرد ولی او هرگز راضی نشد که موقعیت او از طریق خرافات در دل مردم تحکیم گردد
مبارزه پیامبر با خرافات در کودکی ایشان نیز قابل تامل است. نقل است از حلمیه دایه محمد صلی الله علیه و آلیه که وقتی کودکی در صحررا بود وقتی مهره یمنی را برای محافظت ایشان از دیو های صحرا به گردنشان آویختم، او گردنبند را به من داد و گفت: خدای من پیوسته با من است، نگهدار و حافظ من است.
منبع: vadesadegh.ir
سوال: آیا همراه داشتن قرآن جهت دفع بلا نیز مانند موارد بالا خرافه است؟؟
2- آیا بازو بند ها و گردنبند هایی که شامل آیات و ادعیه می باشند نیز خرافات و شرک محسوب می شوند
3- آیا همراه داشتن دعا های رفع بلا و آیات خاصی از قرآن خرافه است و شرک محسوب می شود؟ با توجه به اینکه حضرت امام صادق فرموده اند بسیاری از این بازوبند ها شرک محسوب میشود
با تشکر از شما:Gol:

نقد توحید مفضل (3): آیا انسانهای ناقص الخلقه گناهکار هستند؟

انجمن: 

آیا همانطور که در توحید مفضل گفته شده انسانهای ناقص الخلقه گناهکار هستند:

متن عربی: قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ لَهُ يَا مَوْلَايَ فَقَدْ رَأَيْتُ مَنْ يَبْقَى عَلَى حَالَتِهِ وَ لَا يَنْبُتُ الشَّعْرُ فِي وَجْهِهِ وَ إِنْ بَلَغَ الْكِبَرَ فَقَالَ ع‌ ((ذلِكَ بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ))(آل عمران: 182)

ترجمه فارسی: مفضل می گوید : عرض کردم آقای من کسانی را دیده ام که بزرگ و کهنسال بوده اند ولی مویی بر صورتشان نروییده است (ریش ندارند).
حضرت فرمود: این به خاطر اعمالی است که از پیش فرستاده اند و خداوند هیچگاه به بندگانش ستم نمی کند(آل عمران : 182)

در اینجا مسئله ای که مطرح می شود این است که چگونه گنهکار بودن بر نداشتن ریش تاثیر می گذارد؟

و همچنین این قسمت توحید مفضل را نیز بخوانید:

متن عربی: فَلَا تَرَى كَيْفَ صَارَتِ الْجَوَارِحُ وَ الْعَقْلُ وَ سَائِرُ الْخِلَالِ الَّتِي بِهَا صَلَاحُ الْإِنْسَانِ وَ الَّتِي لَوْ فَقَدَ مِنْهَا شَيْئاً لَعَظُمَ مَا يَنَالُهُ فِي ذَلِكَ مِنَ الْخَلَلِ يُوَافِي خَلْقَهُ عَلَى التَّمَامِ حَتَّى لَا يَفْقِدَ شَيْئاً مِنْهَا فَلِمَ كَانَ كَذَلِكَ إِلَّا أَنَّهُ [لِأَنَّهُ‌] خُلِقَ بِعِلْمٍ وَ تَقْدِيرٍ قَالَ الْمُفَضَّلُ فَقُلْتُ فَلِمَ صَارَ بَعْضُ النَّاسِ يَفْقِدُ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الْجَوَارِحِ فَيَنَالُهُ مِنْ ذَلِكَ مِثْلُ مَا وَصَفْتَهُ يَا مَوْلَايَ قَالَ ع ذَلِكَ لِلتَّأْدِيبِ وَ الْمَوْعِظَةِ لِمَنْ يَحِلُّ ذَلِكَ بِهِ وَ لِغَيْرِهِ بِسَبَبِهِ كَمَا يُؤَدِّبُ الْمُلُوكُ النَّاسَ لِلتَّنْكِيلِ وَ الْمَوْعِظَةِ فَلَا يُنْكَرُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ بَلْ يُحْمَدُ مِنْ رَأْيِهِمْ وَ يُتَصَوَّبُ مِنْ تَدْبِيرِهِمْ ثُمَّ إِنَّ لِلَّذِينَ تَنْزِلُ بِهِمْ هَذِهِ الْبَلَايَا مِنَ الثَّوَابِ بَعْدَ الْمَوْتِ إِنْ شَكَرُوا وَ أَنَابُوا مَا يَسْتَصْغِرُونَ مَعَهُ مَا يَنَالُهُمْ مِنْهَا حَتَّى إِنَّهُمْ لَوْ خُيِّرُوا بَعْدَ الْمَوْتِ لَاخْتَارُوا أَنْ يُرَدُّوا إِلَى الْبَلَايَا لِيَزْدَادُوا مِنَ الثَّوَابِ‌.

ترجمه فارسی: (از قول امام صادق:) آیا نمی بینی که چگونه برای انسان اعضا و عقل و دیگر ویژگی ها آفریده شد تا با نبود و یا ناقص بودن آنها دشواری در کارش رخ ندهد و آفرینش او تمام و کمال باشد . چرا چنین شد آیا این جز بیانگر خلقتی حکیمانه و عالمانه نیست؟
مفضل می گوید عرض کردم: پس چرا بعضی از مردم برخی از این اعضا را ندارند و به خاطر آن در دشواری هایی که فرمودید می افتند؟
فرمود: این امر گاه برای آن است که شخص مبتلا تادیب شود و نیز دیگران از آن درس عبرت گیرند. چنانکه گاه پادشاهان مردم را به خاطر این اهداف تادیب می کنند.بی اشک این اعمال آنان (پادشاهان) گاه پسندیده و تدبیری نیکو است. همچنین کسانی که دچار این بلاها می شوند اگر خدا را سپاس گویند و به درگاهش توبه کنند پس از مرگ از پاداش عظیم و بسیار بهره مند می گردند تا جایی که اگر پس از مرگ اختیار داشته باشند چنین می خواهند که بار دیگر در بلاها در افتند و از پاداش و اجر الهی سود ببرند.

حکایت افعی و ابر در کتاب توحید مفضل !

انجمن: 

با سلام و آرزوی سعادت برای شما

چه کسی می تواند حکایت افعی و ابر را که در کتاب توحید مفضل آمده است برای ما توضیح دهد؟!

متن عربی :قال المفضل : فقلت : خبرني يامولاي عن التنين والسحاب ، فقال : إن السحاب كالموكل به يختطفه حيثما ثقفه ، كما يختطف حجر المقناطيس بالحديد ، فهو لايطلع رأسه في الارض خوفا من السحاب ولايخرج إلا في القيظ مرة إذا صحت السماء فلم يكن فيه نكتة من غيمة ، قلت : فلم وكل السحاب بالتنين يرصده ويختطفه إذا وجده؟ قال : ليدفع عن الناس مضرته.

ترجمه فارسی: مفضل گوید عرض کردم آقا از ماجرای افعی و ابر بگویید. امام (ع) فرمود ابر از جانب خدای عز و جل گویی که وکیل است تا هر جا که افعی را بیابد برباید به گونه ای که آهن ربا آهن را می رباید . از این رو آنگاه که فصل باران و ابر است . این حیوان از ترس ابر سر از خاک بیرون نمی آورد . تنها هنگامی سر بیرون می آورد که هوا بسیار گرم باشد و ابری در آسمان نباشد.
عرض کردم : چرا باید ابر در کمین افعی باشد و اگر آن را دید بربایدش ؟
فرمود : تا مردم را از شر آن خلاصی دهد.

این پیامک رو واسه ۵ نفر بفرست خبر خوشی میشنوی وگرنه اتفاق بدی واست می افته!!!

[="Arial"][="Navy"]این روزها دریافت و ارسال پیامک هایی باب شده حاوی متن های مذهبی که در آن به دریافت کننده می گویند اگر این پیامک را برای هر کسی که می شناسی نفرستی به فلان بلا دچار می شوی و عاقبت خوبی نخواهی داشت ، یا اینکه ادعا می کنند اگر این پیامک برای فلان نفر بفرستی حاجت روا می شوی ؛ آیا متن‌های اینگونه پیامک‌ها توجیه دینی و مذهبی دارند؟

این موج پیامکی جدید یادآور بروشورهای جریان ساختگی تحت عنوان “شیخ احمد” است که در چند سال پیش ، غافلان و جاهلان مسلمان در ایران و کشورهای دیگر را به طمع پولدار شدن یا فرار از عقوبت عدم نشر آن وادار می کرد تا سربازی مفت برای شیطان و دشمنان حق و حقیقت شده با نشر آن به صورت دست نویس یا کپی در هر کوی و برزن مبلّغ نیرنگ یهود و وهابیت و سایر دشمنان باشند . امروزه به یمن وجود سیستم ارسال پیامک تلفن همراه و شبکه های مجازی ترویج این اباطیل علاوه بر آسانی وسعت بیشتری به خود گرفته است که هدف آن تنها تشکیک در مقدسات و اعتقاد صحیح توسل و دعا است . دو نمونه زیر از آن جمله است :

تا پیام رو دیدی ۸ بار بگو یا الله و برای ۸ نفر بفرست همین الان خبر خوشی می شنوی . به الله قسمت میدم بفرست سئوال نکن فقط امتحان کن خیلی عجیبه !

به امام زمان قسم این پیامو بخوان دختری از خوزستانم که پزشکان از معالجه ام ناامید شدند شبی خواب حضرت زینب (س) را دیدم در گلوم آب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به ۷ نفر بگم این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد به دست دیگری رسید عمل نکرد پسرشو از دست داد یک نفر عمل کرد ۲۰ میلیون به دست آورد اگر به زینب اعتقاد داری این پیام را واسه ۷ نفر بفرست ۷ روز دیگر منتظر معجزه باش اگر نرسید با این شماره تماس بگیر : …….۰۹۱۶!!!!!!!!!!!!!

در بی اساس بودن این پیامک ها هرگز شک نکنید ، متن این پیامک ها حتی ارزش خواندن یا فکر کردن هم ندارند ، متن این پیامک ها ۱۰۰ درصد خرافه و بی اساس است. این حرف‌ها در گذشته هم بوده است، اما در حال حاضر به شکل پیامک رواج پیدا کرده؛ این گونه حرف‌ها در گذشته به صورت بسته هایی که حاوی شکلات و تکه ای کاغذ بودند و روی کاغذ می نوشتند، اگر شکلات داخل بسته را بخورید حاجت‌تان برآورده می شود و اگر برآورده شد تا ۱۰ سال از این بسته به همین تعداد درست کنید و بین مردم پخش کنید.

متاسفانه در آموزش و یادگیری مسایل دینی کوتاهی کرده ایم و نسبت به احکام و عقائد اسلامی بی اطلاعیم .

خداوند در قرآن می فرماید : ؛ یعنی اگر راجع به چیزی نمیدانید از اهل آن درباره اش بپرسید ، در حالی که ما به جای اینکه از حجت های خدا، انبیا، ائمه، کتاب خداوند و قرآن مسایل را یاد بگیریم، دین‌مان را از زبان مردم جاهل یاد می گیریم و این باعث می شود این گونه حرف‌ها پخش شود.

این حرف‌ها خرافه است و ریشه خرافه هم در جهل ، نادانی و گاهی کم سوادی است؛ یعنی افراد چیزی شنیده اند و از آن کاه کوه می سازند. اگر این خرافات به گوش دشمنان شیعه و اسلام برسد از کاه کوه می سازند و می گویند شیعه عقیده اش این است که اگر پیامکی نفرستد، بدبخت و بیچاره می شود.

یعنی زندگی انسان، اراده، اندیشه و تفکر او را در گرو پیامک می گذارند و می گویند اگر این پیامک را برای دیگران نفرستی، همه این موارد تحت تاثیر قرار میگیرد کسی نیست از ایشان بپرسد آیا این حرف آیه قرآن یا نص روایت است؟ کدام منبع دینی این حرف را زده ؟ کدام عالم اسلامی این حرف را زده ؟ این حرف ها پیش نمی آید و حتی در ذهن مخاطب سوال به وجود نمی آید که آیا ممکن است این حرف سند مذهبی هم داشته باشد؟ در نهایت مردم این خرافه ها را باور می‌کنند و آن وقت به اینجا می رسیم.

این خرافات در حال حاضر در جامعه کم نیست و از این موضوع ضربه‌های بسیاری خورده ایم ، زمانی می توانیم حرفی را به خدا، دین و امام معصوم منتسب کنیم که آن حرف از دین برآمده باشد. مثلا بگوییم فلانی اگر تو امروز نماز نخوانی تا قبل از ظهر می میری. نماز نخواندن حرام شرعی است، اما اینکه بیاییم از جانب خدا حکم تعیین کنیم درست نیست.

باید آشنای به شرع این حرف را بزند ، اگر جز پیشوایان دینی و رواة احادیث ، شخص دیگری این حرف را بزند که در راس‌شان پیغمبران و ائمه و مراجع قرار دارند ، قابل قبول نیست. اگر غیر از اینها کسی بخواهد حرفی را به دین و مذهب منتسب کند، درست نیست. امروزه خیلی حرف‌ها و عقاید پخش شده اند که در دین نیستند، اما آنها را به پای دین می نویسند، یا اینکه بخواهیم حکم صادر کنیم و بگوییم اگر فلان کار را بکنی به فلان بلا دچار می شوی، این گونه حرف‌ها درست نیست و اصلا ریشه فقهی و دینی ندارد.[/][/]

حقانیت محمّد(ص)

انجمن: 

شبی برنشست از فلک برگذشت/به تمکین و جاه از ملک درگذشت
چنان گرم در تیه قربت براند/که بر سدره جبریل از او باز ماند

[INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT][INDENT]
(بوستان سعدی)

[/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT][/INDENT]

در این شرایط کنونی، که دشمنان اسلام با تمام نیرو قصد در تخریب چهره نبی مکرّم اسلام(صلّی الله علیه و آله) دارند، لازم دانستیم که مطلبی با عنوان "حقّانیت محمّد(ص)" طی دو پست بگذاریم تا حقیقت برایمان روشن شود...

لزوم نبوّت

خداوند موجودات را حکیمانه آفرید، یعنی آن ها را از روی هدفی آفرید. نه به این معنی که خود احتیاج برای رسیدن به هدفی داشت و به وسیله آفرینش موجودات، خواست که این نیاز خود را رفع کند که این از نقص برمی خیزد (نیاز از نقص نشأت می گیرد و ایجاد وسیله برای رفع نقص است) که می دانیم او در اوج کمال است و از صفات سلبیه مبرّاست. از جهتی دیگر هم نشان دهنده نقص است و آن اینکه او حتماً به وسیله ای احتیاج دارد تا به هدف خود برسد و مستقیم نمی تواند.
پس این هدف، برای خدا مطرح نیست. رسیدن به هدف برای کسی است که وجودی ناقص و محدود دارد و چنین چیزی شایسته مخلوقات است. پس خلقت حکیمانه خداوند یعنی اینکه خداوند چون واجب من جمیع الجهات است به هر موجودی برای رسیدن به کمال فیض می رساند و این است اصل هدایت عام.
و بدیهی است که خداوند تمام موجودات را به یک شکل هدایت نمی کند و این به خاطر ساختمان و وجودی است که هر جاندار دارد. زنبور به یک شکل مشمول هدایت می شود و انسان به شکل دیگر. زنبور با الهام و غرایز و انسان با ابزار های اندیشه و قوّه اختیار:
وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ ثُمَّ كُلِي مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا۱
خداى تعالى جمله:" فَاسْلُكِي سُبُلَ رَبِّكِ ذُلُلًا" را با فاء تفريع متفرع بر امر به خوردن نموده، و اين تفريع مؤيد اين است كه مراد از خوردن، برداشتن و به منزل بردن است، تا عسلى را كه از ثمرات گرفته به خانه‏ها برده ذخيره نمايند، و اضافه" سبل" به كلمه" رب" در جمله" ربك" براى اين است كه دلالت كند بر اينكه تمامى كارها و رفت و آمدهاى زنبور عسل با الهام انجام مى‏گيرد.۲ مؤیّد این مطلب این است که زنبور در اجرای این افعال، نوآوری به خرج نمی دهد؛ چرا که اگر از قوّه عقل و به تبع آن اختیار برخوردار بود، نوآوری می کرد و راه آسانتری بر می گزید.
وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولًا ۳
در آیه فوق، حواس بیرونی و قوای درونی ابزار یافتن راه حقیقت معرّفی شده و مسئولیت در برابر استفاده از این ابزار ها، حاکی از قوّه اختیار است چرا که بنابر حکم عقل، مسئولیت وقتی مطرح است که اعمال مختارانه باشد نه از روی جبر.
حال از اینجا پیداست که انسان به خاطر داشتن ویژگی های فوق، از نوعی هدایت برخوردار است که با غریزه صرف(که در زنبور عسل است) فرق دارد. از طرفی هم اینگونه نیست که خالی از وحی و الهامات باشد چرا که انسان بالأخره دچار نقصان علم و محدودیت ابزار های تفکّر و قوّه اختیار است. فلذا خداوند انبیا را فرستاده تا نقصان علم بشر از راه حقیقت را به وسیله وحی جبران کنند و از طرفی انسان ها در پیام انبیا تفکّر کرده و راه حقیقت را برگزینند. این است هدایت تشریعی:
هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُّبِينٍ۴
از دو عبارت "فی الأُمّیّین" و "وإن کانوا من قبل لفی ضلال مبین" فهمیده می شود که انسان بدون هدایت تشریعی در گمراهی است و صرف برخورداری از عقل، باعث هدایت نمی شود. چراکه تفکّر و اختیار را هر انسان سالم دارد.
جمعبندی مطالب فوق در یک روایت از امام صادق(ع) از کتاب شریف کافی:
/**/قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ مُصَنِّفُ هَذَا الْكِتَابِ رَحِمَهُ اللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ الْفُقَيْمِيِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِيقِ۵ الَّذِي سَأَلَهُ مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَّ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ فَيُبَاشِرَهُمْ وَ يُبَاشِرُوهُ وَ يُحَاجَّهُمْ وَ يُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ- فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ ع وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْ‏ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ‏ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ.۶ /**/
ترجمه: امام صادق (ع) بزنديقى كه پرسيد: پيغمبران و رسولان را از چه راه ثابت ميكنى؟ فرمود: چون ثابت كرديم كه ما آفريننده و صانعى داريم كه از ما و تمام مخلوق برتر و با حكمت و رفعت است و روا نباشد كه خلقش او را به بينند و لمس كنند و بى‏واسطه با يك ديگر برخورد و مباحثه كنند، ثابت شد كه براى او سفيرانى در ميان خلقش باشند كه خواست او را براى مخلوق و بندگانش بيان كنند و ايشان را بمصالح و منافعشان و موجبات تباه و فنايشان رهبرى نمايند، پس وجود امر و نهى‏كنندگان و تقرير نمايندگان از طرف خداى حكيم دانا در ميان خلقش ثابت گشت و ايشان همان پيغمبران و برگزيده‏هاى خلق او باشند، حكيمانى هستند كه بحكمت تربيت شده و بحكمت مبعوث گشته‏اند، با آنكه در خلقت و اندام با مردم شريكند در احوال و اخلاق شريك ايشان نباشند. از جانب خداى حكيم دانا بحكمت مؤيد باشند، سپس آمدن پيغمبران در هر عصر و زمانى بسبب دلائل و براهينى كه آوردند ثابت شود، تا زمين خدا از حجتى كه بر صدق گفتار و جواز عدالتش نشانه‏اى داشته باشد، خالى نماند.

بخش دوم این مطلب را در بخش تاریخی خواهید دید....

خرافه چهارشنبه سوری از منظر علما


[="Blue"]آیین چهارشنبه سوری که یادگار ایران باستان و ایران قبل از اسلام است متأثر از دین زرتشت است که آتش را مقدس می داند. در این آیین با پریدن از روی آتش و گفتن [="Purple"]«زردی من از تو، سرخی تو از من»[/] از آتش به عنوان یک امر مقدس مدد خواسته می شود . این امر از نظر اسلام شرک تلقی می شود زیرا یک مسلمان علاوه بر توحید ذاتی، قائل به توحید افعالی نیز هست.
توحید افعالی یعنی اینکه هیچ کاری در عالم صورت نمی گیرد و هیچ حادثه ای رخ نمی دهد مگر آنکه سلسله علل آن به خداوند منتهی می شود. به تعبیر حکما هیچ مؤثری در عالم غیر از خدا نیست و به عبارت دیگر هیچ چیزی غیر از خدا در عالم مؤثر نیست. بنابراین مدد خواستن از آتش برای سلامتی نوعی شرک است.
برخی می گویند این یک سنت ملی است و سنن ملی را باید محترم شمرد. پاسخ این است که آن دسته از سنن ملی را باید محترم شمرد که مبنای عقلی داشته باشند نه همه آنها را. مثلاً آیین نوروز در ایران یک مبنای عقلی دارد و آن این است که نیاکان ما بهترین روزهای سال را که طبیعت در نقطه تعادل قرار دارد برای سیاحت و تفریح و دید و بازدید و صله رحم انتخاب کرده اند و این نوعی توجه به خالق هستی است و اگر به دور از لهو و لعب برگزار شود مورد تأیید اسلام است.
قرآن کریم یکی از مشکلات همه پیامبران را تقلید امت های آنها از آباء و اجداد خود می داند که وقتی به آنها می گفتند چرا این کار را انجام می دهید می گفتند ما پدران خود را بر این راه یافته ایم و ما راه آنها را ادامه می دهیم. امروز نیز وقتی از عده ای سئوال می شود که چرا مثلاً آیین چهارشنبه سوری را برگزار می کنید، می گویند چون پدران ما این کار انجام می دادند. به قول [="DarkGreen"]شهید آیت الله مطهری (نقل به مضمون) [/]«شاید پدران ما شعور نداشتند، آیا ما باید کار آنها را تکرار کنیم؟! این گونه آیین ها سند نادانی یک ملت است و ما باید روی آن را بپوشانیم نه اینکه هر سال تجدید کنیم. وقتی ما این کار را انجام می دهیم زبان حال ما این است که ماییم که چنین پدران نادانی داشته ایم.»
[="DarkGreen"] آیت الله جعفر سبحانی(دامت برکاته)[/] در مذمت چهارشنبه سوری و دوری از ترویج این خرافه می فرمایند:
قرآن مجید می‌فرماید یکی از اهداف بعثت پیامبر این است که غل و زنجیری که بر افکار مردم بسته شده بود را باز کند. مراد از غل و زنجیر آداب و رسوم جاهلی است که هیچ اثری در اخلاقیات و زندگی انسان ندارد از این رو پیامبر اسلام تمام رسوم جاهلیت که به ضرر انسان بود را لغو کرد.
چهارشنبه سوری به نحوی که در ایران رسم شده جهل است و ضررهای آن برای همه مشهود است. متاسفانه به خاطر همین رسوم غلط، جوانان زیادی زخمی و کشته می‌شوند و پدران و مادران آنها در سوگ آنها می‌نشینند. همه انبیا و اولیای الهی آمدند تا با خرافات مبارزه کنند و چهارشنبه سوری هم نوعی خرافه است. باید از اصالتهایی که موجب پیشرفت ملت ما می‌شود محافظت کرد.
تقلید از دیگران در صورتی درست است که باعث سازندگی شود ولی تقلیدی که مایه بدبختی شود درست نیست. پریدن روی آتش و گفتن برخی جملات و... به هیچ وجه درست نیست. به همه مردم توصیه می کنم که در روز چهارشنبه آخر سال مراقب اعمالشان باشند و دچار مسائل خلاف شرع و عقل نشوند.1
[="darkgreen"] آیت الله العظمی مکارم شیرازی(دامت برکاته)[/] در پاسخ به آداب و رسوم نوروز و مراسمی که در شب چهارشنبه آخر سال برخی افراد انجام می دهند، می فرمایند:
بخشی از رسوم که در نوروز برگزار می شود بسیار خوب است و بخشی خرافی است انسان عاقل کارهای خوب را انجام می دهد و از خرافات پرهیز می کند. نظافت، خانه تکانی، دید و بازدید و کمک به نیازمندان و خیلی از کارهای دیگر خوب است اما آتش روشن کردن در چهارشنبه سوری یک بدعت خرافی است مخصوصا با گفتن این جمله که «سرخی تو از برای من زردی من از برای تو» اینها خرافات است انسان عاقل نباید به سراغ این ها کارهای برود ... 2
[/]

منبع:راسخون

چرا 13 به در نحس است و ایرانیان بیرون می روند؟

چرا عدد13 نحس است خشایار شاه مشاوری داشته که فردی یهودی به نام موردخای بوده . در آن زمان خشایار شاه قصد حمله به یونان داشته که همسر او که نام او وشتی بود مانع این کار شد و گفت : ما که بر 127 ایالت حکومت داریم حال چرا جنگ و خونریزی به راه بیندازم ؟ از آنجا که یهودیان با یونانیها از قدیم الایام دشمنی خونی داشتند موردخای خواهان جنگ ایران و یونان بود اما همسر خشایار شاه مانعی برای رسیدن موردخای به هدفش بود به همین دلیل موردخای در گوش خشایار شاه خواند که این زن که الان مخالفت میکند چند وقت بعد نسبت به شما توطئه میکند و شما را به قتل میرساند تا پسرش به پادشاهی برسد . و بالاخره توانست در هنگام مستی خشایار شاه حکم خلع وشتی را بگیرد و در بعضی روایات آمده است که شاه به وشتی دستور داد که لخت در برابر انظار سرداران سپاه راه برود او سر پیچی کرد و اعدام شد .از آنجا که خشایار شاه نمیتوانست عذب بماند دستور دادند زیبا ترین دختران ایران زمین را جمع کنند که این کار یک سال طول کشید و مصادف شد با عید نوروز . در این عید یکی از خواجگان درباره خشایارشاه که یهودی بود با هماهنگی موردخای هر شب برادر زاده ی موردخای را به بالای سر شاه میبرد تا از روی عمد برای خشایار شاه قصه های عاشقانه تعریف کند . موردخای این دختر را که نام اصلی آن هاداسا بود را داخل کاندیدا های همسری پادشاه قرار میدهد و نام او را استر (ester) میگذارد . وقتی کاندیدا ها به دیدار شاه می آیند شاه تا صدای ان دختر را میشنود اورا انتخاب میکند . بعد از مدتی هامان وزیرخشایار شاه به موردخای و استر شک میکند اول گمان به خیانت میبرد اما بعدا به ان نتیجه میرسد که اینها فقط با هم صحبت میکنندپس طی پی گیری های هامان متوجه میشود که این دو یهودی هستند و سپس به پادشاه خبر داد که این دو قصده به هم ریختن حکومت را دارند و خشایار شاه راضی شد که آنهارا اخراج کند و خشایار شاه نیز به استر میگوید و استر نیز به عمویش میگوید .اینجا بود که نقشه فاجعه ای بزرگ ریخته شد . شب دوازدهم فروردین به شاه مشروب دادند حکم اعدام هامان و تمامی دارو دسته و اطرافیانش را امضا میکند . صبح روز 13 فروردین حکم اجرا شد و 77000 ایرانی را قتل عام میکنند به این خاطر است که 13 نحس میشود . 13 بدر به این خاطر از خانه به بیرون میروند که میترسند باز هم در خانه خودشان به قتل برسند .حال این عدد چرا برای مسیحیان نحس است؟زیرا یهودا جوداریوس اسکاریوتی سیزدهمین نفری که مسیح را در مقابل 30 سکه فروخت در حالی که ما از روی غفلت وندانستن تاریخ این روز را به شادی وجشن میگزرانیمحال ان که یهودیان که دشمنی کهنه ای با ما دارند در سراسر جهان چنین روزی راجشن میگیرند ومجسمه هایی ازوزیر ایرانی هامان از کاه درست میکنند و اتش میزنند وپای کوبی میکنند وبه دلیل این که رسانه ها در دست انها است تصاویر این جشن را پخش نمیکنند

دليل خرافاتي بودن برخي افراد چيست؟

دليل خرافاتي بودن برخي افراد چيست؟ چرا با وجود اين همه دعاهاي معتبر سراغ كارهاي عجيب وغريب مي روند؟ آيا مشكل از بي اطلاعي خودشان است؟ آيا علما وروحانيون مقصرند كه مردم را آگاه نمي كنند؟نظر شما در اين مورد چيست؟