راضی کردن خانواده

مخالفت خانواده دختر خانم پس از رضایت به ازدواج

انجمن: 

سلام علیکم
از دختری خواستگاری کردم
حدود دو سال تمام شرایط پدرشان را مهیا کردم
مراسم بله برون گرفته شد و پدر رضایت بر ازدواج داشتند
منزلی تهیه شد و تالار و کارت عروسی مهیا شد
در این مدت با دختر خانم در منزل ارتباط جنسی شکل گرفت و بکارت ایشان با رضایت خودشان و ایمان به این مطلب که همسر یکدیگر هستیم از بین رفت
بعد از آماده شدن کارت عروسی پدر ایشان گفت دست نگه داریم و مراسم عقب بیوفتد
بعد هم کلا گفتند رضایت ندارند.
اکنون بنده و دختر خانم تمایل به ازدواج با هم داریم و با یکدیگر رابطه عمیق هم داشته ایم.اما بعد از آنکه متوجه شدیم رضایت بر ازدواج مجوز بر عقد موقت نمیشود توبه کردیم.
چگونه میتوانیم با یکدیگر عقد کنیم ؟

چطور علاقه ام به دختر داییم را کنترل کنم تا مانع تحصیلم نشود؟

سلام. من پسری هجده ساله ام. بسیجی و مذهبی. من خیلی وقته به دختر داییم که همسنمه علاقه مندم. اخیرا این علاقه خیلی خیلی بیشتر شده. اینم بگم که این علاقه فقط و فقط برای ازدواجه. ولی از اونجایی که هنوز برا ازدواج و مطرح کردن این موضوع کمی زوده، این علاقه برای من مشکلساز شده. فکرمو مشغول کرده. من شاگرد اول رشته ریاضی سال سوم هستم با معدل ۱۹.۹۰ اما چند وقتیه نمیتونم درس بخونم. چکار کنم این علاقه رو تا یه دو سه سال دیگه کنترل کنم ؟؟ البته با ایشون ، در شبکه های اجتماعی صحبت کرده ام . فک میکنم علاقمون دو طرفه باشه. اما برای ازدواج زوده. کمکم کنید که بهترین تصمیمو بگیرم و کورکورانه عمل نکنم.

چگونه از دختری که ازش خوشم اومده، خواستگاری کنم؟

[="Tahoma"][="Red"]سلام من چند وفته یه دختر رو توی همسایگی دیدم ..خیلی دختره با حجاب و با حیای هست.حتی وفتی میره مدرسه دستکش دستش میکنه که حجاب کتمل داشته باشی من یه یا دوبار صورت این دختر رو دیدم خیلی ازش خوشم اومده میخوام با نوکل به خدا از خواستگاری کنم..من به خواهر گفتم گفت شاید باهش خرف بزنم به مادرم گفتم مادر گفت به تو نمیدن...الان میخوام به واسطه دوستم باهاش حرف بزنه ومیخوام بدون نظرش درباره من چیه..من میترسیم اون نامزد داشته باشی..خودم میخواستم چند باری باهش خرف بزنم اما میترسیم چیزی بدی بهم بگه ..من خودم چهره مذهبی دارم ..اما میترسیم به خاطر همین چهره مذهبیم باهاش حرف بزنم میترسیم دیگران چیزی درباره من واون دختر بگین..من 19سالمه وادن دختر رو خیلی دستش دارم به خاطر حجاب وحیا ش ..میخوام چند سالی با هم نامز باشیم تا هم اون درسش رو تمام کنه هم من دوسال دیگه دانشگاه دارم ...میشی بهم کمک کنید من 1%درد اون رو به خاطر هوس نمیخام..فقط میخام زندگی کنم باهش ...تو رو خدا کمکم کنید :Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:[/][/]

راضی کردن خانواده برای خواستگاری از دختر مورد علاقه من

سلام من 27سالمه لیسانس معماری دارم عاشق هم دانشگاهیم شدم که لیسانس حسابداری داره طوری عاشقش شدم که حتی خواستگاری شخص دیگه ایه نمیتونم برم با این خانوم صحبت کردم هردو ملاکامون یکیه هردو ایمانمون خوبه سطح عقل شعور معاشرتمون وخانوادهامون یکیه فقط سطح مالیشون پایین تره مادرم مخالفت میکنه میگه به هیچ عنوان خواستگاریش نمی رم میشه کمکم کنید چکارکنم ما همه جنبه هارو درنظر گرفتیم و فهمیدیم باهم خوشبخت میشیم

تعویق ازدواج تا بهبود وضع مالی به خاطر فرار از منت گذاشتن های پدرم

سلام

من یک سال پیش تاپیکی باز کردم (اینجا) در مورد تردید در انتخاب بین دو فرد برای ازدواج که البته هیچ کدوم به نتیجه نرسید .. که شرحش مفصله و دردی دوا نمیکنه. بعد از اون قضایا یک خواستگاری بی سرانجام دیگه هم رفتم و بعدش تا حالا نزدیک به یک ساله که بی خیال این قضیه شدم فعلاً.

حالا چرا بی خیال؟ من بعد از این همه خواستگاری و رفت و آمد به این نتیجه رسیدم که تا زمانی که به استقلال و اوضاع مالی خوب نرسم ازدواج نکنم. چرا که اولا در حال حاضر با توجه به درآمد کمی که دارم نمی تونم از پس تمام هزینه ها بر بیام . و ثانیا نمی خوام از پدرم در این زمینه هیچ کمکی دریافت بکنم. علی رغم اینکه پدرم اصرار داره که پشتیبانیت می کنم میدونم که این حمایت مالی برام گرون تموم میشه. چون پدرم همیشه در تمام شؤون زندگی ما اعمال نظر میکنه یا دوست داره اعمال نظر کنه و وای به حال ما (و بیشتر از بقیه من!) اگه دقیقا طبق نظر ایشون رفتار نکنیم : کلا از هر حیث ساقط می شیم و سالها چوبشو میخوریم و سرکوفت و تخریب شخصیت و ...
حالا مگه پدرم چی میگن؟ ایشون به خاطر شخصیت وسواسی جبری که دارن فقط نظر خودشون رو قبول دارن و هر کی هم خلاف نظرشون رو داشته باشه هیچی! مثلا توی پول خرج کردن .. توی انتخاب و خرید لباس ، همه مون باید اصول ایشان را رعایت کنیم و الا بی فرهنگ و فلانیم! شغل باید حتما استخدام میشدیم تا یه باریکه حلال گیرمون بیاد و الا بازنده بودیم .(توی تاپیک قبلی گفتم که کارمند بخش دولتی هستم با یه حقوق کم. پس انداز زیادی هم ندارم).

توی انتخاب همسر چی؟ فقط خونواده ش خوب باشن (بخوانید وضعت مالی خوب داشته باشن) .. خود دختره شل حجاب هم بود اشکالی نداره . توی این دوره و زمونه همه اینجورین. اصل خونواده ست. صحبت با دختر توی خواستگاری فقط 5 دقیقه! بیشتر حرف بزنی دختر ازت زده میشه! مگه من و مادرت چقدر حرف زدیم؟ بعدشم هر چقدر حرف بزنی نمی تونی بشناسیش . (حالا هر بار من کم کمش 1 ساعت میحرفیدم و هر بار که میومدم خونه کلی سرزنشم میکردن وقتی هم که جواب خونواده دختر منفی میشد ربطش میدادن به این قضیه!) مشاور؟ حرفشم نزن! قرتی بازیه. پول حروم کردنه....

اینایی که این بالا نوشتم خلاصه ای از افکار و عقاید پدرم بود که در زمینه ازدواج باهاشون مواجه بودم. موردی هم که پارسال دربارش تاپیک زدم با اینکه تا دو قدمی عقد پیش رفته بودم به خاطر اصرار پدرم به هم خورد . (بماند که چه خون دلی خوردم تا حالم بهتر شد . جالبه بدونید شب همون روزی که اون مورد رو کنسل کردم، با اون حال من، پدرم یکی دو نفر دیگه رو بهم پیشنهاد کرد! Fool )

الان من دارم نهایت سعیم رو می کنم که وضعیت مالیم رو سر و سامون بدم. دلم می خواد علاوه بر خونه و ماشین اون قدری پول داشته باشم که دیگه کسی نتونه برام تصمیم سازی کنه.

توی یک سال اخیر هر مورد جدیدی که خونوادم پیشنهاد کردن جوابم این بود که : بی خیال ، از خیرش گذشتم، فعلاً نه. اوایل زیاد مشکلی نبود اما چند ماهیه که به شدت تحت فشارم از جانب پدر و مادرم برای ازدواج . از یه طرف حس ازدواج رو ندارم و حوصله دردسر و بحث و اینا رو دیگه ندارم. از طرف دیگه دارم به 30 سال نزدیک میشم و این کمی نگرانم کرده . از یه طرف فشارهای پدر و مادرم و تصمیم سازی های پدرم رو نمی تونم بپذیرم و از طرف دیگه وقتی یادم میاد اون زمونی که چقدتور دلم میخواست ازدواج کنم و خونواده مانع بودن و یا اینکه زمانی که یه دختری پیدا شد که همون منو قبول کرد و هم من اونو، با اون وضعیت بهم خورد ، یه جورایی دچار لج بازی شدم . البته برای این لجبازی دلایل معقول و منطقی هم دارم که بعضیاش رو نوشتم. یک دلیل دیگه هم اینه که اگه الان بخوام ازدواج کنم باید طبق نظر پدرم انتخاب کنم، طبق نظر پدرم عقد و عروسی کنیم، طبق نظر پدرم بریم و بیایم و کلا طبق نظر پدرم زندگی کنیم.

حالا سوالی که از مشاوران محترم سایت دارم اینه که آیا به نظرتون در شرایط فعلی تصمیم درستیه به تعویق انداختن ازدواج حداقل تا 2 سال دیگه که به بعضی چیزایی که میخوام برسم؟

از کارشناس محترم ارجاع سوالات خواهش می کنم موضوع رو از اول باز بگذارند تا زمانی که مشاور محترم جواب بدن بتونم از نظر دوستان اسک دینی هم مطلع بشم. (وجداناً نبندین تاپیک رو!)

الان خواستگاری کنم یا در آینده؟

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

با سلام و وقت بخیر
پسری هستم 27 ساله
به دختری علاقمند شدم بهشون هم گفتم و ایشون هم نظرشون مثبت بود ولی گفتن اول نظر خانواده م بعد خودم ( یعنی اگه اونا بگم نه جواب منم نه )
وضع مالیم به دلیل تغییر شغل و ... بدجور خراب شده
بهشون گفتم چند ماه صبر کنید تا یه کم وضع مالیم بهتر بشه تا بتونم با خیال راحت بیام خواستگاری
چون میدونم اگه الان خواستگاری کنم به احتمال زیاد جواب خانواده ایشون نه هست
حالا ایشون میگن که نه همین الان باید خواستگاری کنید چون من عذاب وجدان دارم که واسه شما پیام میدم چون بدون الاع خانواده ست
تو بد وضعیم
بهشون میگم الان نمیتونم میگن منو دوس نداری و عاشق نیستی و ...
نمیدونم راه درست چیه
اگه الان خواستگاری کنم و نه بشنوم چی ؟
ممنون میشم راهنمایی کنید




با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

:Gol:

اهمیت نقص های جزئیِ اعتقادی مثل جوراب نپوشیدن در انتخاب همسر

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

نقل قول:

سلام وقت به خیر و خدا قوت.....


من پسر 23 ساله ی مجرد هستم...
با یکی از دختران همکلاسی ام درمورد ازدواج صحبت کردم(ابتدا ازطریق واسطه و سپس با خودش) و متوجه شدم که بسیار دارای خطوط فکری یکسان هستیم(با مطرح کردن سوال های معکوس و پیچیده و مصداقی و آوردن سوال بر سوال به نحوی که پاسخگو گیر بیفتد و نتواند حفظی و کلیشه ای پاسخ دهد!)

اما دو چالش یا مشکل وجود دارد....


1 - چالش اول:
اگرچه ایشان همواره حجاب کامل دارند اما گفتند که گاهی در خانه دربرابر نامحرم بدون جوراب حاضر شده اند و در برخی مراسم ها آرایش بسیارکمی داشتند. البته در مجلس زنانه بوده اما خب موقع ورود و خروج قطعا در معرض دید نامحرمان قرار می گیرد...
من هم به ایشان گفتم که اینها نشان دهنده ی سبک شمردن حجاب است...امام صادق علیه السلام، گفتند که "شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک شمرده اند نمی رسد"...
حجاب هم واجب دیگری است که مسلما سبک شمردن آن، عاقبت خوشی ندارد....

و ایشان هم حرف مرا تایید کرد!


حالا سوال من این است...
آیا با توجه به اینکه اصلی ترین و مهم ترین معیار من علاوه بر رعایت حجاب،"سبک نشمردن حجاب" است و ایشان هم گاهی در گذشته حجاب را سبک شمرده اند(البته خودشان هم قبول دارند که اشتباه کرده اند و از اون آدمهایی نیست که بگه"من دیگه عادت کردم!!! یا برام سخته!!!" و از این چرت و پرتها!!!).
قصد ندارم در این تاپیک در مورد فلسفه ی حجاب بحث کنیم و بازهم مثل اکثر تاپیک های گذشته، اینجا پر از سخنان بی محتوای بانوان فمینیست شود!
سوالم این است که
چنین ازدواجی را مصلحت می دانید؟


اگرچه من به ایشان گفتم که اگر بخواهید با من ازدواج کنید نباید هرگز حجاب را سبک بشمارید و درواقع، این کارها هرگز نباید تکرار شود و ایشان هم پذیرفت.

ولی آیا ازدواج کردن با کسی که برخی شرایط را ندارد، به امید آنکه اصلاح شود کار صحیحی است؟(یعنی امید به اینکه طبق کلام خودش، دیگر حجاب را سبک نشمارد)
به هیچ عنوان نمی توانم تحمل کنم که همسرم حجاب را سبک بشمارد
(یعنی جوراب نپوشد یا آرایشی داشته باشد یا ساق دستش یا النگوهایش نمایان شود یا انگشترزینتی به دست کند!)
اما خب هیچ انسانی کامل نیست و ممکن است خطاهایی کند.
و از طرف دیگر، این خانم، بسیار اهل مشارطه و مراقبت و محاسبه است یعنی در پی کامل شدن و ترک عادات بد و اصلاح خود می باشد!
و همچنین بسیار قانع و کم توقع و در واقع بی توقع است!!!
لطفا نظرتان ر در این مورد بیان نمایید.

2 - چالش دوم:
همانطور که گفتم هردو دارای خطوط فکری یکسان هستیم و هم عقیده ایم.
اما خانواده های هردوی ما متفاوت با ما می اندیشند.
مثلا من درآمد خیلی بالایی ندارم و این خانم هم با این قضیه مشکلی ندارد و ایمان دارد که خدا از فضل خودش ما را بی نیاز خواهد کرد.
اما خانواده اش این چنین نیستند و شاید بگن "فضل خدا آب و نون نمیشه!!!"
(قصدم در این تاپیک به هیچ عنوان، بحث کردن در مورد صحت و سقم این آیه نیستا!!!)

از طرف دیگر خانواده ی من هم مثل من نمی اندیشند. درفرهنگ ما هم دختر و پسر به هیچ عنوان در خواستگاری حرف نمی زنن(یعنی توی جمع، اظهار نظر نمی کنن)
یعنی باید کسانی در مورد ما بحث کنند که هیچ شباهت فکری به ما ندارند و حتی تضاد هم دارند!
مثلا این خانم به مهریه ی پایین هم راضی اند و با مهریه ی بالا کاملاً مخالف اند.
من هم به هیچ عنوان، بیش از 14 سکه نخواهم داد زیرا می خوام مطیع ولی فقیه(حفظه الله) باشم
(قصدم در این تاپیک، بحث کردن در مورد فلسفه ی مهریه نیستا!!!!)
مشکل من اینه که مثلا برادرانی که خودشون چند صد تا سکه مهر کردند، باید در مجلس خواستگاری، خانواده ی دختر را قانع کنند(مثلا)
البته می دونم جلسه اول نباید بحث مهریه کرد. اینی که گفتم مثالی از تفاوت های فکری بود.
و خانواده های ما هم خیلی از هم دور هستند و خیلی سخت میشه چند جلسه با هم دیدار کنیم.
سوالم اینه که چگونه اقدام کنم که احتمال جلب رضایت خانواده اش به حداکثر برسد؟

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید :Gol: