خدا

آیا خدا با توبه هر گناهی رو می بخشه؟

سلام
اینکه میگن توبه باعث میشه خداوند هر گناهی رو ببخشه درسته ؟
حتی زنا ؟
اگه یکی عمدا زنا کنه و بگه بعدا توبه میکنم توبه درسته ؟ یعنی با آگاهی کامل از گناه و عواقبش اون کار رو انجام بده
و اینکه در انجام اون گناه تداوم داشته باشه یعنی 3 سال زنا کنه !

اگه بعد از 3 سال زنا کردن بگه توبه کردم و خدا ببخشه این عدالته ؟
ممنون میشم زودتر جواب بدین

اثبات وجود خدا به زبان ساده

انجمن: 

روزى مردى خدمت امام جعفر صادق (ع) رفت و عرض کرد: اى پسر رسول خدا، خدا را برایم ثابت کن .


امام به او فرمود: آیا تا به حال مسافرت رفته اى؟ مرد عرض کرد: بله


امام فرمود: سوار کشتى شده اى؟ مرد گفت: بله


امام فرمود: آیا تاکنون اتفاق افتاده که کشتى شما غرق شود و کشتى دیگرى براى نجات شما موجود نباشد و تو نیز شنا بلد نباشى که بتوانى خودت را نجات دهى؟ مرد گفت: بله


امام فرمود: آن موقع به چه چیز امید دارى؟ مرد عرض ‍ کرد: وقتى از همه جا مایوس و ناامید مى شدم و مى فهمیدم که دیگر کسى نیست مرا نجات دهد ته قلبم نورى مى تابید و امیدوار مى شدم که دستى از غیب بیرون آید و مرا نجات دهد.


امام لبخندى زد و فرمود: همان نیرویى که امیدوار بودى ترا نجات دهد، در حالى که هیچ وسیله اى براى نجات تو باقى نمانده بود همان خداست که در نامیدى ها و بلاها به داد انسان مى رسد و او را نجات مى دهد.


قلب سلیم ج 1، ص 209

چرا صبر خدا اینقدر زیاده؟

انجمن: 

چرا صبر خدا اینقدر زیاده ؟

اوایل یه قومی نافرمانی میکرد با زلزله و سیل و ... نابودشون میکرد

حالا چرا اینجوری نیست ؟

حالا که اینقدر فساد زیاد شده ؟


چرا صبر خدا اینقدر زیاده ؟

این سوالو دیشب هزار بار پرسیدم ولی جوابی نگرفتم

شما جواب بدین

چرا صبر خدا اینقدر زیاده ؟

لطفا جوابو به زبان ساده بنویسید
فلسفه بافی نمیخوام





کلیپ صوتی خود آ ღ❤ღ خدا میبخشه, ماییم که نمی بخشیم

انجمن: 

:Gol: خود آ :Gol:
...........................................
حسن آقامیری

بت پرست ها خدایی درست کردند اندازه ی خودشون
با خصوصیات خودشون
ولی این نمیتونه خدا باشه, چون قشنگ نیست
خدا باید زیبا باشه

لیس لی حول فانتقل به عن معصیتک الا فی وقت ایقظتنی لمحبتک


:parandeh: دانلود با کیفیت عالی با حجم 10 مگابایت :parandeh:
:parandeh:
دانلود با کیفیت عادی با حجم 5 مگابایت :parandeh:
:parandeh:
دانلود با کیفیت پایین با حجم 2.5 مگابایت :parandeh:


با تشکر از سرکار مهر... بابت معرفی صوت

صوت ♪♪♪ کار خوبه خدا درست کنه...!

انجمن: 

:Gol: کار خوبه خدا درست کنه :Gol:
....................................................................

در کاخ سلطان محمود, سر دو نبشش, هر نبشش یه گدا نشسته بود

یه گدا, متملق و چاپلوس
یه گدا هم ساکت...

:roz: دانلود با کیفیت عالی با حجم 3.67 مگابایت :roz:
:goleroz:
دانلود با کیفیت عادی با حجم 1.84 مگابایت :goleroz:

آیا حافظ هم با خدا در ارتباط بوده؟!{دلایلی در رد اعجاز عددی قرآن}

انجمن: 

با سلام

من چند وقت هست که مطالب یک بلاگ را خوانده ام که باعث شده به یکی از مهمترین باورهای خودم یعنی اعجاز عددی در قرآن شک کنم! نویسنده بلاگ که مسلمان هم هست سعی دارد با نشان دادن روابط عددی در دیوان حافظ کل مقوله اعجاز عددی را زیر سوال ببرد! من یک نمونه از نوشته های نویسنده رو برای باورمندان مینویسم و از آنها سوال دارم آیا هنوز بعد خواندن این مطالب به اعجاز عددی باور دارید؟ چرا؟:

با بررسی کتاب دیوان حافظ شیرازی و رابطه آن با اعداد اول مختلف به ویژه عدد 7 نشان خواهیم داد که هیچ معجزه ریاضی وجود ندارد و همه این ها بدیهیات ریاضی هستند که در هر کتاب نظم یافه و تقسیم بندی شده ای به این حجم وجود دارد.


ما در بررسی های خود از کامل ترین و معتبرترین و مهم ترین تصحیح دیوان حافظ یعنی تصحیح غنی - قزوینی استفاده کرده ایم.


کتاب دیوان حافظ از 576 شعر در 5 قالب شعری غزل , قصیده , مثنوی , رباعی و قطعه تشکیل شده است . که شامل 4623 بیت شعر است . این دیوان 495 غزل و 81 شعر دیگر در 4 قالب شعری دارد که شامل 42رباعی , 34 قطعه , 3 قصیده و 2 مثنوی است . تعداد ابیات غزل4192 و تعداد ابیات سایر قالب های شعری 431 بیت شعر است .


در زیر و به عنوان اولین مطلب در این رابطه از کنار هم قرار دادن اعداد اصلی دیوان یعنی 576 و 495 و 81 و 4623 و 4192 و 431 و با ساختن اعداد مختلف مضرب 7 و گاه بس شگفت نشان خواهیم داد که این گونه روابط همگی بسیار هم عادی هستند .




1- اگر بعد از تعداد غزل ها تعداد سایر قالب های شعری را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


495 81 / 7 = 7083


2- اگر عدد بالا را برعکس کنیم و بین آن تعداد کل اشعار را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است . یعنی بعد از تعداد سایر قالب های شعری تعداد کل اشعار و بعد تعداد اشعار غزل را بیاوریم .


81 576 495 / 7 = 11653785


3- اگر تعداد هر 5 قالب شعری را پشت سر هم قرار دهیم عدد حاصل مضرب 7 است .


495 42 34 3 2 / 7 = 70774776
* برعکس رقمی عدد بالا هم بر 7 بخشپذیر است
234324594 / 7 = 33474942


4- جمع الجمع ارقام سه عدد حاصله بالا و سه عدد اصلی دیوان یعنی 81 و 495 و 576 برابر با آخرین عدد تک رقمی یعنی 9 است .


576 = 5 + 7 + 6 = 18 = 1 + 8 = 9


495 = 4 + 9 + 5 = 18 = 1 + 8 = 9


81 = 8 + 1 = 9


7083 = 7 + 0 + 8 + 3 = 18 = 1 + 8 = 9


11653785 = 1 + 1 + 6 + 5 + 3 + 7 + 8 + 5 = 36 = 3 + 6 = 9


70774776 = 7 + 0 + 7 + 7 + 4 + 7 + 7 + 6 = 45 = 4 + 5 = 9


5- اگر بعد از تعداد کل ابیات تعداد ابیات غزل و بعد تعداد ابیات سایر قالب های شعری و بعد تعداد اشعار غزل و بعد تعداد اشعار 4 قالب شعری دیگر را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


4623 4192 431 495 42 34 3 2 / 7 = 6604884633070774776


6- اگر بعد از تعداد اشعار غزل تعداد اشعار 4 قالب شعری دیگر و بعد تعداد کل ابیات و بعد تعداد کل ابیات غزل و بعد تعداد ابیات سایر قالب های شعری را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


495 42 34 3 2 4623 4192 431 / 7 = 7077477606604884633 / 7 = 1011068229514983519


7- اگر بعد از تعداد ابیات غزل تعداد اشعار آن و بعد از آن تعداد ابیات سایر قالب های شعری و بعد تعداد آن 4 قالب شعری را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


4192 495431 42 34 3 2 / 7 = 598927918774776


8- اگر بعد از تعداد کل ابیات تعداد ابیات غزل و بعد تعداد ابیات سایر قالب های شعری را قرار دهیم عدد حاصل مضرب 7 است .


4623 4192 431 / 7 = 6604884633


9- اگر بعد از تعداد ابیات سایر قالب های شعری تعداد ابیات غزل و بعد تعداد کل ابیات را قرار دهیم عدد حاصل مضرب 7 است . ( برعکس عددی عدد بالا )


431 4192 4623 / 7 = 6163132089


10- اگر بعد از تعداد کل ابیات تعداد اشعار غزل و بعد تعداد کل اشعار را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


4623 495 576 / 7 = 660499368


11- اگر بعد از تعداد اشعار غزل تعداد کل ابیات و بعد تعداد کل اشعار را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


495 4623 576 / 7 = 707803368


12- اگر بعد از تعداد کل اشعار تعداد اشعار سایر قالب های شعری و بعد تعداد کل ابیات را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


576 81 4623 / 7 = 82402089 / 7 = 11771727


13- اگر بعد از تعداد اشعار سایر قالب های شعری تعداد کل ابیات و بعد تعداد اشعار غزل را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .


81 4623 495 / 7 = 116374785


14- اگر بعد از تعداد اشعار سایر قالب های شعری , تعداد اشعار غزل و بعد تعداد کل ابیات را بیاوریم عدد حاصل 6 بار مضرب 7 است (!) و در تقسیم 7 ام , عدد اعشاریی به دست می آید که قسمت غیر اعشاری آن برابر با ابجد کلمه حافظ یعنی 989 است .




81 495 4623 / 7 = 116422089 / 7 = 16631727 / 7 = 2375961 / 7 = 339423 / 7 = 48489 / 7 = 6927 / 7 = 989.571428


15- از ترکیب تعداد کل اشعار و تعداد کل ابیات و تعداد اشعار غزل و تعداد اشعار سایر قالب های شعری , چهار عدد به دست می آید که هر کدام مضرب 7 هستند .


4623 81 495 576 / 7 = 66054499368
576 4623 81 495 / 7 = 82351768785
495 576 4623 81 / 7 = 70796637483
81 495 576 4623 / 7=116422252089


16- از ترکیب تعداد اشعار غزل و تعداد ابیات آن با تعداد اشعار سایر قالب های شعری و تعداد ابیات آن , چهار عدد به دست می آید که هر کدام مضرب 7 هستند .


431 81 4192 495 / 7 = 61687741785
495 431 81 4192 / 7 = 70775973456
4192 495 431 81 / 7 = 59892791883
81 4192 495 431 / 7=116313213633


17- از ترکیب تعداد کل اشعار و تعداد کل ابیات و تعداد اشعار سایر قالب های شعری و تعداد ابیات آن , چهار عدد به دست می آید که هر کدام مضرب 7 هستند .


576 431 81 4623 / 7 = 82347402089
4623 576 431 81 / 7 = 66051091883
81 4623 576 431 / 7=116374796633
431 81 4623 576 / 7 = 61687803368


18- از ترکیب تعداد کل اشعار و تعداد کل ابیات و تعداد اشعار غزل و تعداد ابیات آن , سه عدد به دست می آید که هر کدام مضرب 7 هستند .


495 4192 4623 576 / 7 = 7077417803368
4623 4192 576 495 / 7 = 6604884653785
495 576 4192 4623 / 7 = 7079663132089


19- اگر بعد از تعداد ابیات غزل , تعداد ابیات سایر قالب های شعری و بعد یک بار تعداد اشعار غزل و بار دیگر تعداد اشعار سایر قالب های شعری را قرار دهیم , دو عدد به دست می آید که هر کدام مضرب 7 هستند .


4192 431 81 / 7 = 59891883
4192 431 495 / 7 = 598918785


20- از ترکیب اعداد اصلی دیوان یعنی 4623 , 4192 , 431 , 576 , 495 , 81 اعداد مختلفی به دست می آید که مضرب 7 هستند از جمله آن ها :


4623 4192 576 495 81 431 / 7 = 660488465378511633
4623 495 576 4192 431 81 / 7 = 660499368059891883
4623 4192 431 495 81 / 7 = 660488463307083
576 495 81 4192 431 / 7 = 82356544884633
576 431 4192 / 7 = 823473456
576 4623 431 / 7 = 823517633


21- اگر بعد از شماره اولین بیت دیوان شماره آخرین بیت دیوان را بیاوریم عدد حاصل مضرب 7 است .
1 4623 / 7 = 2089


22- اگر شماره اولین بیت غزل را با شماره آخرین بیت غزل جمع کنیم عدد حاصل مضرب 7 است .


1 + 4192 = 4193 / 7 = 599


23- اگر شماره اولین مصرع دیوان را با شماره آخرین مصرع دیوان جمع کنیم عدد حاصل مضرب 7 است .


1 + 9246 = 9247 / 7 = 1321


24- چهار قالب شعری دیگر ( 42 و 34 و 3 و 2 ) به ترتیب 84 و 137 و 123 و 87 بیت شعر دارند که اگر این اعداد را پشت سر هم قرار دهیم , و در ابتدای آن تعداد کل ابیات آنها و در انتها هم تعداد کل اشعار آن ها را قرار دهیم , عدد حاصل مضرب 7 است .


431 84 137 123 87 81 / 7 = 61691624462683


25- اگر در عدد بالا به جای 81 مجموع اصلی آن یعنی 42 34 3 2 را قرار دهیم عدد حاصل مضرب 7 است .


431 84 137 123 87 42 34 3 2 / 7 = 616916244626774776


26- اگر عدد بالا را به صورت عددی از آخر به اول بنویسیم باز مضرب 7 است .


42 34 3 2 84 137 123 87 431 / 7 = 604904059101769633


27- اگر بعد از تعداد کل ابیات تعداد ابیات سایر قالب های شعری و بعد تعداد ابیات هر قالب شعری را جداگانه بیاوریم , عدد حاصل مضرب 7 است .


4623 43184 137 123 87 / 7 = 6604902630530341


28- اگر عدد بالا را به صورت عددی از آخر به اول بنویسیم باز مضرب 7 است .



84 137 123 87 431 4623 / 7 = 12019589124902089

من بین وجود و موجود تفاوت قائل هستم

به نام خداوند بخشایشگر و مهربان

سلام بر شما

یک سوال دارم ، میخواستم بدونم این نوع عقاید درست هست و میتونه در راه درک دین و استدلال ها کمک صحیح به من بکنه یا اینکه مشکل داره و باعث انحراف من در عقاید میشه :

من دو تعریف جدا از هم دارم :

1-وجود
2-موجود

و اینارو بر روی تمامی موجودات و هستی منطبق میکنم و بر اساس این دو تقسیم بندی استدلال میارم . حالا توضیح میدم که منظورم چیه .

من خداوند رو یک وجود میدونم ، یک اول شخص که وجود هست و تمامی هستی که خودش میگه او آفریده و همه چیز از اوست و به او میرسه ، هم از وجود او (در درجات مختلف) نشات میگیرن . یعنی وجود همه ی هستی از او و به سوی او میرسه .
و تعریف من از خدا به شکل یک دریا یا رودی هست که در تمامی هستی شناوره (در وجود هستی) و همه چیز رو در بر میگیره ، برای همینه که میگه همه چیز از اوست و به سوی او برمیگرده .
از اونجا که خداوند پاک و منزه هست . پس در حالت اولیه این وجود هستی (همه چیز که از او نشات میگیره) مثل خودش پاک و منزه هستن (در درجات مختلف) . (این یکی از نتیجه گیری هام هست)

و حالا میرم سراغ ادامه ی بحث درباره ی قضیه ی خود وجود (که به تعبیری میشه گفت روحه، که خداوند در تعریف روح میگه ، آنچیزیست که نزد من است)

این وجود ماهیتا باید دارای خُلقیات خداوند باشه یعنی اختیار و توانایی های کامل و ... (به طور مطلق) اما خب همه که قدرت اون رو ندارن ؟! برای این سوال من یه جوابی دارم که اینجا بحث موجود وارد میشه .

من دیدم نسبت به موجود ، فقط حالت مادی در این کره ی زمین و این کهکشان نیست . بلکه به نظرم فرشتگان در بُعد دیگر ماهیتی ، از نظر موجودی (چون خلق شده ی خداوند ، در قالب موجود باید قرار بگیره) محدودیتی بر اندازه ی استفاده از وجود بهش میده . برای همین اون فرشته اجازه ی استفاده از چیزی به نام اختیار رو نداره چون در شرایط موجودیِ یک فرشته ، چنین چیزی براش تعریف نشده برای همین نمیتونه درکی ازش داشته باشه که بخواد استفاده بکنه .

اما بالعکس انسان وقتی در این قالب موجودی با این ماهیت و قوانین مادی این جهان قرار میگیره ، به خاطر مغز و دلایل علمی که درباره ی مغز آوردن که میتونه و قدرت تصمیم گیری داره ، اجازه ی اینو داره که بتونه از یکی از ویژگی های خداوند (اختیار) که در وجودش نهفته هست ، استفاده بکنه (این قابلیت در این نوع ماهیت موجودیش قرار داره)

و توضیحم برای این قضیه که خیلی چیز ها در این دنیا بر ما حرامه اما در دنیای آخرت و ابدی حرام نیست ، اینه که ماهیت موجودی و قوانین حاکم بر موجود لطیف انسان ، کاملا متفاوته و شرایط متفاوت میشه و وقتی خداوند میگه هیچ غمی در کار نیست در واقع به همین دلیله که اصلا انسان به خاطر ماهیت لطیف بودن موجودیتش در دنیای ابدی آخرت ، نمی تونه دست به گناه بزنه (براش تعریف نشده) .

حالا بر این مبنی من میخوام بگم تمامی موجودات ، شامل درخت و سگ و خوک (به عمد نام این حیوان رو میارم) و سنگ و ... ، از نظر ماهیتی وجودی چون به خدا میرسن پاک و منزه هستن اما شرایط موجودی حاکم بر کره ی زمین باعث میشه موجود اون ها نجس خطاب بشن (بحث فقهی نمیکنم ، بلکه دارم سعی میکنم با استدلال اینو اثبات کنم)

و در نهایت سوالم اینه که آیا تفکرات من در این باره که توضیح دادم ، اشتباهه ؟ یا میتونه در راه فهم دین به من به طور صحیح کمک کنه و مفیده ؟ چون تقریبا اساس فکری و استدلالی من بر همین دو موضوع موجود و وجود شکل گرفته و میترسم اگر یک جاش بلنگه ، کل عقاید فکری که در حال پی ریزی هستم ، به سمت گمراهی و انحراف کشیده بشه .

(اگر این سوالم و تایپیکم مربوط به اینجا نیست ، معذرت میخوام)

شعروافکاری پر معنا از فروغ فرخزاد

به نام او

شعروافکاری پر معنا از فروغ فرخزاد




A Master Piece by Frough...



پيش از اينها خاطرم دلگير بود
از خدا، در ذهنم اين تصوير بود

آن خدا بی رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان، دور از زمين
بود، اما در ميان ما نبود

مهربان و ساده و زيبا نبود
در دل او دوستی جايی نداشت
مهرباني هيج معنايی نداشت
هرچه مي پرسيدم، از خود، از خدا
از زمين، از آسمان، از ابرها
زود ميگفتند: اين كار خداست

پرس و جو از كار او كاری خطاست
هر چه مي پرسی، جوابش آتش است
آب اگر خوردی، عذابش آتش است
تا ببندي چشم، كورت ميكند

تا شدی نزديك، دورت ميكند
كج گشودی دست، سنگت ميكند
كج نهادي پای، لنگت ميكند

با همين قصه، دلم مشغول بود
خوابهايم، خواب ديو و غول بود
خواب مي ديدم كه غرق آتشم
در دهان شعله های سركشم

در دهان اژدهايی خشمگين
برسرم باران گُرزِ آتشين
محو مي شد نعره هايم، بي صدا
در طنين خنده خشم خدا...

نيت من، در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا

هر چه مي كردم، همه از ترس بود
مثل از بركردن يك درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه

تلخ، مثل خنده اي بي حوصله
سخت، مثل حلّ صدها مسئله
مثل تكليف رياضي سخت بود
مثل صرف فعل ماضی سخت بود

تا كه يك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يك سفر
در ميان راه، در يك روستا
خانه ای ديديم، خوب و آشنا

زود پرسيدم: پدر اينجا كجاست ؟
گفت: اينجا خانة خوب خداست !
گفت: اينجا مي شود يك لحظه ماند
گوشه اي خلوت، نمازی ساده خواند
باوضويي، دست و رويی تازه كرد

با دل خود، گفتگويی تازه كرد

گفتمش: پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست ؟ اينجا، در زمين ؟
گفت: آری، خانه او بي رياست

فرشهايش از گليم و بورياست
مهربان و ساده و بی كينه است
مثل نوری در دل آيينه است

عادت او نيست خشم و دشمنی
نام او نور و نشانش روشنی
قهر او از آشتي، شيرين تر است
مثل قهر مهربانِِ مادر است

دوستی را دوست، معنی می دهد
قهر هم با دوست، معنی می دهد
هيچ كس با دشمن خود، قهر نيست
قهری او هم نشان دوستی است ...

تازه فهميدم خدايم، اين خداست
اين خدای مهربان و آشناست
دوستي، از من به من نزديكتر
از رگ گردن به من نزديكتر

آن خدای پيش از اين را باد برد
نام او را هم دلم از ياد برد
آن خدا مثل خيال و خواب بود
چون حبابی، نقش روي آب بود
مي توانم بعد از اين، با اين خدا
دوست باشم، دوست ، پاك و بی ريا

مي توان با اين خدا پرواز كرد
سفره دل را برايش باز كرد
مي توان در باره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران راز گفت
با دو قطره، صدهزاران راز گفت

فروغ فرخزاد




چرا دعاهایی که قبلا برامون مستجاب میشدند بعد از یه مدتی دیگه به اون صورت مستجاب نمیشن؟

انجمن: 

به نام نامی الله
با سلام
یه موقع هایی تو زندگی آدم پیش میاد که هر کار کوچیکی که میخواد انجام بده قبلش دعا میکنه و خدا هم دعاشو مستجاب میکنه و بعد از اون هر وقت اون کارو میخواد تکرار کنه دوباره قبلش دعا میکنه و دعاشم دوباره مستجاب میشه. مثلا تو تاکسی نشسته و منتظره مسافر بیاد و ماشین پر شه و حرکت کنه. پیش خودش میگه سه تا صلوات میفرستم به نیت اینکه زودتر مسافر بیاد و ماشین حرکت کنه و بلافاصله مسافر میاد و ماشین حرکت میکنه. این اتفاق تا چند روز ادامه پیدا میکنه و اون مطمئنه که اینا همش کار خداست و دعای اونو مستجاب میکرده. اما بعد از چند روز دیگه دعاهاش اثر نمیکنه... و اتفاقاتی از این دست... که برای یک اتفاقی که خیلی تو زندگی برامون پیش میاد هر دفعه دعا میکنیم و مستجاب میشه ولی بعد از یه مدتی دیگه مثل قبل مستجاب نمیشه...
دلیل این ها چیه؟ چرا بعد از یه مدتی دیگه دعاهامون به اون صورت مستجاب نمیشه؟؟ پیشاپیش از پاسختون خیلی ممنونم

خاطراتی از ♥شهید همــــت♥ می‌گفت سعی کنید شهید شوید ...

خاطره ۱
هر وقت با او از ازدواج صحبت می‌كردیم لبخند می‌زد و می‌گفت‌: "من همسری می‌خواهم كه تا پشت كوههای لبنان با من باشد چون بعد از جنگ تازه نوبت آزادسازی قدس است‌." فكر می‌كردیم شوخی می‌كند اما آینده ثابت كرد كه او واقعا چنین می‌خواست‌. در دیماه سال هزار و سیصد و شصت ابراهیم ازدواج كرد‌. همسر او شیرزنی بود از تبار زینبیان‌. زندگی ساده و پر مشقت آنان تنها دو سال و دو ماه به طول انجامید از زبان این بانوی استوار شنیدم كه می‌گفت‌:
عشق در دانه است و من غواص و دریا میكده سر فرو بردم در اینجا تا كجا سر بر كنم
عاشقان را گر در آتش می‌پسندد لطف دوست تنگ چشمم گر نظر در چشمه كوثر كنم
بعد از جاری شدن خطبه عقد به مزار شهدای شهر رفتیم و زیارتی كردیم و بعد راهی سفر شدیم‌. مدتی در پاوه زندگی كردیم و بعد هم بدلیل احساس نیاز به نیروهای رزمنده به جبهه‌های جنوب رفتیم من در دزفول ساكن شدم‌. پس از مدت زیادی گشتن اطاقی برای سكونت پیدا كردیم كه محل نگهداری مرغ و جوجه بود‌. تمیز كردن اطاق مدت زیادی طول كشید و بسیار سخت انجام شد‌. فرش و موكت نداشتیم كف اطاق را با دو پتوی سربازی پوشاندم و ملحفه سفیدی را دو لایه كردم و به پشت پنجره آویختم‌. به بازار رفتم و یك قوری با دو استكان و دو بشقاب و دو كاسه خریدم‌. تازه پس از گذشت یك ماه سر و سامان می‌گرفتیم اما مشكل عقربها حل نمی‌شد‌. حدود بیست و پنج عقرب در خانه كشتم‌. بدلیل مشغله زیاد حاج ابراهیم اغلب نیمه‌های شب به خانه می‌آمد و سپیده‌دم از خانه خارج می‌شد‌. شاید در این دو سال ما یك ۲۴ ساعت بطور كامل در كنار هم نبودیم‌. این زندگی ساده كه تمام داراییش در صندوق عقب یك ماشین جای می‌گرفت همین قدر كوتاه بود‌.
خاطره ۲
سال ۱۳۵۹ بود تاخت و تاز عناصر تجزیه‌طلب و ضد انقلابیون كردستان را ناامن كرده بود ابراهیم دیگر طاقت ماندن نداشت بار سفر بست و رهسپار پاوه شد‌. در بدو ورود از سوی شهید ناصر كاظمی مسوول روابط عمومی سپاه پاوه شده و در كنار شهیدانی چون چمران‌، كاظمی‌، بروجردی و قاضی به مبارزات خود ادامه می‌داد‌. خلوص و صمیمیت آنان به حدی بود كه مردم كردستان آنها را از خود می‌دانستند و دوستی عمیقی در بین آنان ایجاد شده بود‌. ناصر كاظمی توفیق حضور یافت و به دیدن معبود شتافت‌. ابراهیم در پست فرماندهی عملیات‌ها به خدمت مشغول و پس از مدتی بدلیل لیاقت و كاردانی كه از خود نشان داد به فرماندهی سپاه پاوه برگزیده شد‌. از سال هزار و سیصد و پنجاه و نه تا سال هزار و سیصد و شصت‌، بیست و پنج عملیات موفقیت‌آمیز جهت پاكسازی روستاهای كردستان از ضد انقلاب انجام شد كه در طی این عملیاتها درگیری‌هایی نیز با دشمن بعثی بوقوع پیوست‌.
خاطره ۳
محمدابراهیم تحصیلات خود را در شهرضا و اصفهان تا فارغالتحصیلی از دانشسرای این شهر ادامه داد و در سال ۱۳۵۴ به سربازی اعزام شد‌. فرمانده لشكر او را مسوول آشپزخانه كرد‌. ماه مبارك رمضان از راه رسید‌. ابراهیم به بچه‌ها خبر داد كسانیكه روزه می‌گیرند می‌توانند برای گرفتن سحری به آشپزخانه بیایند‌. سرلشكر ناجی فرمانده گردان از این موضوع مطلع شد و او را بازداشت كرد‌. پس از اتمام بازداشت ابراهیم باز هم به كار خود ادامه داد‌. خبر رسید كه سرلشگر ناجی قرار است نیمه شب برای سركشی به آشپزخانه بیاید‌. ابراهیم فكری كرد و به دوستان خود گفت باید كاری كنیم كه تا آخر ماه رمضان نتواند مزاحمتی برای ما ایجاد كند‌. كف آشپز خانه را خوب شستند و یك حلب روغن روی آن خالی كردند‌. ساعتی بعد صدایی در آشپزخانه به گوش رسید، فرمانده چنان به زمین خورده بود كه تا آخر ماه رمضان در بیمارستان بستری شد‌. استخوان شكسته او تا مدتها عذابش می‌داد‌.