ت.13

توضیح صحبت های آقای صمدی آملی

سلام
خیلی ممنون از اینکه توجه فرمودید.
پرسش اینه که صحبتهای آقای صمدی آملی که در فضای مجازی هم اومده مبنی بر حضور نهایی شیطان و شمر یا یزید در بهشت و... و یک تکذیبیه که از طرف خودشون در سایتشون هست و موضع گیریهایی که در بعضی سایتها مطرح شده.
البته من چون فلسفه و کلام نمیدونم اصلا درباره صحبتهاشون نمیتونم نظر بدم.فقط از شما خواهش میکنم تا حدی که در امکان فهم عموم باشه مطلب رو برام توضیح بفرمایید یا بفرمایید چه کتابی رو مطالعه کنم مفیده.
در ضمن اگه قرار باشه ایشون به یک محفل دانشجویی دعوت بشن مفید هست یا خیر؟بازهم سپاسگزارم

دچار تناقض شدم...

انجمن: 

یا رئوف

دوستی پرسیدن:

دچار یک تناقض شدم.میگن وقتی کار برای خدا باشه اگر کسی بهت چیزی گفت یا حقت رو خورد یا کلا اذیتت کرد ناراحت نشو،من یه زمانی این کار رو کردم اما احساس کردم احساساتم رو از دست دادم آدم بی تفاوتی شدم یعنی خیلی ها بهم میگن تو احساسات نداری و از همه مهمتر اینه که خودم بیشتر اذیت میشم چون احساس میکنم با یه سنگ فرقی ندارم.
میگه میشه آدم کسی اذیتش بکنه اما ناراحت نشه؟؟اذیت نشه؟؟خب با ذات آدم مغایرت داره

و سخت تر از این همه اینه که من بیشترین کسایی که موجب آزار و اذیتم میشن آدم های مذهبی هستن....

پاسخ به شبهه: اعتراض امام حسن(ع) به عشق امام حسين(ع)

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سوالی داشتند که مایل نبودند با نام کاربری خود مطرح نمایند.

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان ضمن حفظ امانت، جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم، با نام کاربری "مدیر ارجاع سؤالات" درج می شود:

با سلام
اين شبهه در محافل زياد مطرح مي شود، ممنون میشم پاسخ داده شود:

آيا اشعار منسوب به امام حسين(ع) درست است؟ اعتراض امام حسن(ع) چه طور؟

امام حسین(ع) سکینه و مادرش رباب را دوست می داشت.
این دوستی به دلیل بزرگواری رباب بود، چنان که از هشام کلبی، مورخ مشهور نقل شده که:
«من خیار النساء و افضلهنَّ»
رباب از بهترین زنان و از برترین آنها بود.
در زمینه این دوستی، دو بیت شعر از امام حسین(ع) در باره سکینه و رباب نقل شده، و در برخی از منابع، بیتی دیگر نیز به آن افزوده شده است.
لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا
تَحُلُّ بها سکینةُ و الربابُ
اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی
وَ لَیْسَ لِلاَئمی فیها عِتابُ

«به جان تو سوگند! من خانه ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند.
آنها را دوست دارم و تمامی دارایی ام را به پای آنها می ریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید.»

در نقلی از سکینه آمده است که امام حسن مجتبی(ع) در باره انتساب این شعر به امام حسین(ع) تأملی کرد و گویا تعجب کرده بود سپس، امام بیتی دیگر بر آن افزود:
وَ لَسْتُ لَهُمْ وَ اِنْ عَتَبُوا مُطیعا
حَیاتی اَوْ یُغَیِّبُنی الترابُ
«حتی اگر کسانی در این باره به من اعتراض کنند، آنها را در زندگی و نز وقتی مرا در خاک پنهان می کنند، پیروی نخواهم کرد.»

با تشکر از شما

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید

آیا آسیب های رعایت نکردن احکام اخلاقی بیشتر از احکام شرعی است؟

انجمن: 

سلام و عرض احترام خدمت کارشناس محترم.

به نظرم میاد ما مسلمانان درباره بعضی احکام شرعی و اخلاقی دچار سوء تفاهم شدیم و مرتکب اشتباهاتی میشیم.

در این تاپیک قصد دارم فقط درباره دوتا از این اشتباهات صحبت کنم.

اشتباه اول: فرصت های معنوی را تبدیل به فرصت های مادی می کنیم.

فرض کنید یک مرد متاهلی که صاحب زن و فرزند هست و وضع مالی خیلی خوبی داره و اهل نماز و روزه هم است

امروز متوجه میشه که صیغه کردن نه تنها حلال است بلکه مستحب هم هست.

خیلی خوشحال میشه و با خودش میگه

«حالا که حلاله و ثواب هم داره برم یه چند تا زن بیوه پیدا کنم صیغه شون کنم و رابطه با زنهای دیگه رو هم تجربه کنم، تمام حق و حقوقشون رو هم می پردازم.»

در حالی که اگر این شخص اثر رعایت کردن/نکردن احکام اخلاقی رو در زندگی درک میکرد. به محض اینکه متوجه میشد صیغه کردن شامل چه زنهایی می شود

با خودش میگفت:
«من که وضع مالی خوبی دارم بهتره برم چند تا زن بی سرپرست رو پیدا کنم و شرایط ازدواج دائم رو واسشون فراهم کنم.
خرج ازدواجشونو بدم. اگر همسرش بیکار هست توی دست و بالم بهش کار بدم تا زندگی شیرین تری داشته باشند.
اگر در اثر تنهایی و نداشتن سرپرست مشکل روحی پیدا کردند با خرج خودم پیش روانشناس بفرستمشون تا مشکلاتشون رو حل کنند.»

متاسفانه ما در بعضی مستحبات یا اعمالی که حرام نیستند به طرز عجیبی فرصت های معنوی را تبدیل به فرصت های مادی می کنیم که هیچ نیازی به آنها نداریم.

اشتباه دوم: اگر عملی مستحب باشد یا حرام نباشد، نمی تواند مفسده ایجاد کند.

بعضی ها فکر میکنند مثلا چون صلوات فرستادن کلی ثواب داره. پس هر مدلی ازش استفاده کنند به هیچ وجه هیچ آسیبی به انسان نمی زنه.

در حالی که اصلا اینطور نیست. مثلا طرف میشینه روزی دو هزار بار صلوات می فرسته.

یا میره در به در دنبال یه زنی می گرده که بتونه صیغه اش کنه و به خیال خودش کار مستحب انجام بده.

یا مثلا شخصی متوجه میشه که شاد کردن دل دیگران خیلی ثواب داره.

با خودش میگه «خیلی خوب. من میرم یه برنامه توی تلویزیون راه میندازم و مردم رو می خندونم.»

بهش میگن «آقا راه های بهتری هم هست که مورد تایید دین باشه ها. می خوای بهت پیشنهاد کنیم؟»

میگه «نخیر نیازی نیست. من می خوام همینجوری که خودم دوست دارم مردم رو شاد کنم و ثواب ببرم»

بهش میگن «آقا نظرت چیه مازراتی زیر پاتو بفروشی، یه ماشین مدل پایین تر بخری ، و باقی پول رو به مردمی کمک کنی که نون شب ندارن بخورن؟»

میگه «نخیر نیازی نیست. من با برنامه ای که خودم دوست دارم مردم رو شاد می کنم.
اگر حدیثی یا روایتی هم پیدا کردم که کارهای منو تایید میکرد توی برنامه ام برای مردم عزیز ایران می خونم»

یا مثلا در دین اسلام برده داری یه جاهایی تحت شرایطی ممکنه آزاد باشه.

حالا بعضی ها میان به جای اینکه به این شرایط به چشم یه فرصت معنوی نگاه کنند که برده رو آزاد کنند و برای شان و شخصیتش ارزش قائل باشند.

میان به چشم یه فرصت مادی بهش نگاه میکنند و میگن « خوبه واسه تنوع یه مدت ارباب باشیم»

این افراد به مرور زمان بخاطر آزادی عملی که به خودشون میدن تبدیل به انسان های زورگو و متکبر میشن و به خیال خودشون کارشون مشکل شرعی نداره.

ولی نمی دونن این آزادی عمل ها هرچند در برابر کارهای حلال ، روز به روز اراده شون رو ضعیف تر میکنه

و یه روز به خودشون میان می بینن و می خوان از کارهاشون دست بردارند ولی می بینند نمی تونند دل بکنند و اراده شون خیلی ضعیف شده.

به نظر من رفتن توی همچین مسیرهایی آدم رو به بیراهه های خیلی خطرناکی می بره که گاهی واقعا غیر قابل جبران هستند.

متاسفانه ما اخلاق رو اصلا جدی نمی گیریم. در حالی که به نظر من اخلاق از احکام خیلی مهم تره.

چون شما تکلیفت با حلال و حرام روشنه. می دونی چی حلاله چی حرامه و نتیجه اش چیه.

ولی از آسیب های آزادی عملی که بخاطر حلال بودن یا مستحب بودن یک عمل و حذف اخلاق به خودت میدی آگاه نیستی.

مثلا همون آقایی که گفتم وضع مالی خوبی داره و تازه فهمیده صیغه کردن مستحبه رو در نظر بگیرید.

این شخص به این حساب که کارش مستحبه بخش زیادی از وقتش رو به دنبال مورد های مناسب برای ازدواج موقت می گرده.

یه دفعه به خودش میاد می بینه ده سال گذشته. توی این ده سال با 80 تا زن مختلف ازدواج موقت کرده و رابطه داشته.

هیچ کار مفیدی هم انجام نداده. وقت و عمری که می تونست صرف کارهای مهم تر بکنه.

صرف خدمت به دین بکنه. صرف کسب علم و دانش برای کمک به اسلام بکنه.

رفته صرف رابطه هایی کرده که با رفتن به مشاوره می تونست همه اش رو با همسرش انجام بده و این همه هزینه ی الکی هم نکنه.

تازه این شخص با این آزادی عملی که به خودش داده تنوع طلب هم شده و اراده اش هم ضعیف شده

و اگر خدای نکرده همسرش رو از دست بده و دیگه کسی رو برای برطرف کردن نیاز جنسیش نداشته باشه

به شدت مستعد این هست که به فساد جنسی کشیده بشه.

اینجور کارهایی که فکر میکنیم چون حلال یا مستحب هستند دیگه توی مسیرشون هیچ آسیبی نمی بینیم قاتل خاموش دنیا و آخرت انسان هستند.

شاید به همین دلیل باشه که کارشناسان مشاوره وقتی کسی با همسرش مشکل پیدا میکنه اصلا ازدواج موقت رو توصیه نمی کنند و مدام میگن مشکلت رو با همسرت حل کن.

می خواستم نظر کارشناس محترم رو درباره مطالبی که گفتم و درستی و غلطیشون بدونم.

آیا گناه «زنا» مراتب دارد؟

سلام و درود به شما عزيزان
ميخواستم بفرماييد منظور از زنا چيه و آيا زنا فقط به دخول اتلاق ميشه يا هر رابطه اى كه باعث ارضا شدن بشه زنا بحساب مياد
مثلا ممكنه شخصى با بوسيدن ارضا بشه يا تماس بدنى هم ارضاش كنه
ممنون ميشم جواب بديد

می خواهم همیشه در این حال خوب بمانم!

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود



سلام به همه اعضای انجمن و کارشناس محترم
مدتی هست که در این انجمن عضو شدم ، هرچند خودم خیلی اهل سوال پرسیدن نیستم اما از مطالب خوب و مفید اون استفاده می کنم
اما مساله ای برای من به وجود اومده که دیدم بهتر است از کارشناس محترم و سایر اعضای انجمن راهنمایی بخواهم

آدمی هستم متاهل هستم و مذهبی،
نسبت به حضور در برخی مجالس و مهمانی ها و برخی رفتارها حساس بوده و هستم
(اینها رو گفتم تا کمی با روحیه من اشنا بشید!)

امسال اربعین خدا به من توفیق داد با همه رو سیاهی ام زائر کربلا بشم اونم در شرایطی که شاید احتمال جور شدن کارهای من
و برطرف شدن موانع کم بود ، اما بهرحال اقا طلبیدند و راهی کربلا شدم
اینکه این سفر در روزهای آخر فراهم شد باعث شد تا خیلی به ائمه (ع) و اقا اباعبدالله الحسین (ع) متوسل بشم
یه جورایی دلم در حال شکستن بود که شکر خدا راهی شدم.

این حالم باعث شد در سفر خیلی مراقب خودم باشم
با هر کسی هم صحبت و هم کلام نشم و اون هم در مواقع ضرورت حرفی می زدم
مراقب ساعات خواب و بیداری باشم از هر غذایی استفاده نکنم
حجاب و پوشش ام اگرچه هیچی مشکل و نقصی نداشت اما اونجا بیشتر و بهتر مراعات کردم
نسبت به مستحبات ، که قبلا خیلی راغب نبودم، سعی کردم تا جایی که می تونم و ظرفیتش رو دارم در این سفر انجام بدهم
مثل نافله برخی نمازها ، نماز شب ، زیارت عاشورا هر روز ، زیارت امام زمان (عج) هر روز و ... موارد دیگری که شاید گفتنش خیلی ضروری نباشه

با اینکه قبلا هم کربلا مشرف شده بودم اما این سفر یکی از بهترین سفرهای من بود
ولی هرچه که بود تموم شد و خاطراتش و افسوس اینکه نتونستم اونجوری که باید و شاید استفاده کنم بر دلم موند crying

الان که به وطن و شهر خودم رسیدم و دوباره در محل زندگی و خانواده و شهر خودم هستم مساله ای برای من پیش اومده
احساس می کنم حال خیلی خوبی دارم (تو رو خدا فکر نکنید که چشم برزخی دارم یا خیلی مقامات آنچنانی) ، نه؛
فقط حالم خیلی خوبه، خیلی یعنی خیلی خیلی ...
با اینکه قبلا اهل مجالس گناه و معصیت نبودم اما الان حساسیتم بیشتر شده، تا در جمعی هستیم یک کسی حرفی می زنه که شاید غیبت هم نباشه
ولی سریع مجلس رو ترک می کنم
با اینکه قبلا در محل کار خیلی به چهره و صورت افراد غیر همچنس نگاه نمی کردم اما الان اصلا نگاه نمی کنم
چون اینطوری احساس راحتی بشتری دارم
یا نسبت به نمازهای مستحبی سعی می کنم تا جایی که می تونم مقداری اش رو انجام بدهم
و برخی نکات و موارد دیگه که گفتنش لازم نیست.

از یکطرف وسوسه شیطان هم هستش و مدام در من وسوسه می کند
حالا یه بار به صورت طرف مقابلت نگاه کن، مگه چی میشه؟
مگر این صحبت دوستت یا همکارت چه اشکالی داشت ؟ اونکه نمی خواست غیبت کنه
فقط داشت بدی هاش رو می گفت و ...
من دیگه می ترسم در مقابل این وسوسه ها و توجیهات کم بیارم

از جناب کارشناس و دوستان عزیزم تقاضا دارم به من کمک کنند تا در این حال خوب بمانم
حالی که از آن لذت می برم
حالی که بهم انگیزه و شور میده
حالی که مدام به من تذکر می دهد تو زائر حسین (ع) بودی مواظب باش تا این مقام و منزلت رو به راحتی از دست ندهی
می خواهم همیشه زائر حسین (ع)بمانم، میشه کمکم کنید؟

[SPOILER]

خدا را شاهد می گیرم مطالبی که اینجا گفتم و جناب مدیر ارجاع زحمت آن را کشیدند اصلا قصد ریا و خودستائی نداشتم
تنها برای اینکه این حال خوب را از دست ندهم مجبور شدم مطرح کنم.
خدایا توخود شاهد باش.

[/SPOILER]

از همه تون خیلی خیلی ممنونم
لطفا برام دعا کنید که خیلی محتاجم

با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید @};-

من و محرومیت از عرفه

انجمن: 

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:



به نام خدا

سلام

اندکی قبل از روز عرفه ، در سازمان محل کارم به یکی از همکاران مافوق ، نکته ای بسیار جزیی و کم ارزش از وضعیت موجود را متذکر شدم.
ایشون بر خلاف قولی که به من داده بودند که این مطلب را با منشی در میان نگذارند ، به او گفتند.

منشی از بنده بسیار ناراحت شدند... و با وجودیکه خانم هستند صدای خود را بلند کردند و ...
با وجودی که بنده هیچ منظوری از بیان آن نکته به مافوق ، در خصوص ایشون نداشتم و نامی از ایشون نبردم و حتی مافوقم من را مسئول این وضعیت دانست (البته به نظرم مافوقم در اینجا دچار بی عدالتی شدند. خیلی مواقع اگر کاری مربوط به خودشون باشه، طوری نظر میدن که هیچ اشکالی متوجه خودشون نشه ، ولی اگر مربوط به من بشه ، جور دیگری نظر میدن).

در مورد منشی سازمان ، ایشون کلا شخصیتی هستند که از نظر روحی خانوادگی مشکلاتی دارند و حالت کاملا نرمال ندارند در برخی موارد هم از یکسری گفتارها و رفتارهای عادی برداشت بد می کنند (البته این نظر من است).

خلاصه اینکه بنده دلیلی برای ناراحت شدن ایشون نمی دیدم.
در یکی دو مورد قبل از آن رویداد ، هم مواردی بود که حق با بنده بود و به نحو محترمانه و مودبانه ای به ایشون تذکر نرمی دادم اما با برداشت بد ایشون و ناراحتی شون مواجه شدم.

برداشتشون اینطوری است که اگر مثلا در اتاق کارشان نباشند و ما که نمیدونیم ایشون کجا هستند با صدای بلند (اما لحن عادی) صداشون بزنیم که به محل بیایند ، اعتراض میکنند که چرا با عصبانیت مرا جلوی بقیه صدا میزنید و ضایع می کنید، مگر من کجا بودم و ...

یعنی از مساله ای که هیچ جنبه منفی نداره برداشت بد میکنند و ناراحتی خودشون را اظهار میکنند (به نظر من)

در حالیکه دأب خود من این است که خیلی از رفتارهای اطرافیان و حتی مافوق را که کاملاً دارای جنبه منفی است برای خودم حمل به خیر و حمل به احسن میکنم و ناراحتی خودم را فرو میدهم و به خودم میگم منظورش این نبوده و ... (چاره ای جز حمل به خیر ندارم. چون اگر بخوام واکنش بدهم هیچکسی پشتیبان من نیست و آنها از واکنش من - که به طور مستدل و منطقی و محترمانه و مودبانه بیان می شود - علیه خود من استفاده میکنند و قضیه بیخ پیدا میکند - چه کسی میتواند به یک مدیر بگوید که رفتارت درست نیست و فلان جا را اشتباه کردی؟ خصوصا وقتی مدیر خانم باشد. یک جوری توجیهش میکند) (به نظر خودم).

حالا پس از آن ماجرا و ناراحت شدن ایشون ، مشکلاتی برای من پیش آمده است: بیماری فرزندم شدت یافته است (تجربه کرده ام که در هنگامی که تقوایم ضعیف میشود، بیماری فرزندم شدت می یابد) ، یکی از مشتریان پر و پا قرصم در حال فسخ قرار داد است (کاهش رزق برای من) ، رابطه ام با چند نفر از اطرافیانم که همیشه حسنه و دوستی بوده است دچار مشکل شد و رنجش ایجاد شد در حالیکه من قصدی نداشتم و ... و خلاصه این چند روز که عرفه هم یکی اش بود ، برایم حوادث بد متعددی اتفاق افتاد.

و نکته جالبتر اینکه خواب دردناکی که شاید 20 سال بود آن را نمی دیدم دوباره دیشب (شام عرفه) دیدم!
سالها قبل که نوجوان بودم هر وقت خواهر کوچکترم را اذیت (زبانی) میکردم ، خواب میدیم که کسی با دست کمر مرا می فشارد و درد وحشتناکی در من ایجاد می شود که مردم را به کمک میطلبم. در اغلب موارد ، با بیدار شدنم از خواب این درد هم قطع میشد. اما دو سه بار هم با بیدار شدنم این درد بسیار شدید قطع نشد و ادامه یافت و به بیمارستان منتقل شدم و به عنوان درد کلیه لحاظ شد.

شاید 20 سال یود این خواب را ندیده بودم ، دیشب دوباره این خواب را دیدم و بر اثر درد شدید توی خواب ، از خواب پریدم.

با توجه به اینکه در موارد ناراحتی پیش آمده در محل کار ، اولا حق با من بوده (به نظر من)، ثانیا رفتار من بسیار مودبانه و با کمال احترام و حتی با کمال دقت در بکار گیری کلمات برای جلوگیری از ناراحت شدن بی دلیل ایشون (چون اخلاقشون رو می دانستم) بوده و علت آن ناراحتی ، برداشتهای بد ایشون بوده جوری که من از دیدن ناراحتی ایشون تعجب میکردم که مگه چی شده و چی گفتم که ایشون اینطوری واکنش میدن و ... (به نظر من) ، آیا من گناه کرده ام؟ آیا با توجه به همزمانی این مسایل با روز عرفه ، اینها علامت محرومیت من از رحمت الهی در این روز است؟







با تشکر


در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید:Gol:

رحمت خدا و عذاب وجدان من

سلام

مشکلی که من دارم اینه که رحمت های خدا که بر من نازل میشه ......

و وقتی من این رحمت ها رو میبینم و حس میکنم

احساس عذاب وجدان میکنم(منظورم ناشکری خدا نیست!)

منظورم اینه که من دارم با رفتار هایی این رحمت ها رو ناشکری می کنم

و از این نعمت ها بد استفاده میکنم...

مثلا پدر خوبی دارم اما نمیدونم چطوری رضایتش رو جلب کنم و این من رو خیلی آزار میده

یا مثلا من چشم های سالم دارم اما همش دارم با بازی های رایانه ای اونا رو ضعیف می کنم

و این مورد از ناتوانی در کنترل نفس منه

و خیلی رحمت ها و موارد دیگر....

و بدتر از اون من موندم چطوری این رحمت ها رو برگردونم و از خدا تشکر کنم (به خصوص این مورد خیلی منو آزار میده)

لطفا کمکم کنید

مرسی

با تشکر

نفرین کردن شخصی که باعث شد نمازم ترک شود

سلام و خسته نباشید
تشکر میکنم از همه افرادی که در به پا ماندن این سایت خوب و آرام بخش تلاش میکنند...

بنده حدود 3 سال پیش با فردی آشنا شدم که باعث شد به طور غیرمستقیم آرام آرام به گناه بیفتم! وضعیتم طوری شد که نمازهایم ترک شد و به بدترین گناهان ممکنه ورود پیدا کردم، گناهانی که حتی از گفتن آنها شرم دارم... خدای خودم رو شاکرم که شرایطی مهیا فرمود تا از اون محیط خارج بشم و فقر شدیدی که به زندگی حقیر وارد شد و اتفاقاتی که درنهایت باعث شد تلنگر بخورم و توبه کنم.
حال حدود 6 ماه از توبه من میگذرد، ولی این حقیر از گذشته خودم، مخصوصا همان شخص نفرت دارم. این نفرت قلبی باعث شده که هر روز بعد از نمازهایم وی را لعن و نفرین میکنم! البته خودم را در این قضیه تبرئه نمیکنم، ولی چون یکی از عوامل اصلی به گناه افتادن خود را از او میدانم، اقدام به لعن و نفرین او میکنم. کارم درسته؟

زندگی من وارد برزخ بدی شده که این وضعیت را به خاطر همین گناهان میدانم! شاید هم او توبه کرده و لعن و نفرین من به خودم بازمیگردم و درنتیجه از این برزخ دنیایی خلاص نمیشوم...

از یه طرفی هم نمیدانم با این نفرت قلبی چگونه کنار بیایم! درحالی که بعد از لعن و نفرین کمی آرام می گیرم...

راهنماییم کنید دوستان...

توبه از روابط دوران نامزدی

با نام و یاد دوست

سلام

یکی از کاربران سایت سوالی داشتند که مایل نبودند با آیدی خودشون مطرح شود

لذا با توجه به اهمیت موضوع، سوال ایشان با حفظ امانت جهت پاسخگویی توسط کارشناس محترم سایت در این تاپیک درج می شود:

با سلام
چهار سال پیش با یک پسر نامزد کردم و در طول دوران نامزدی و قبل از اینکه عقد خونده بشه و باهم محرم بشیم
با هم معاشقه و رابطه سطحی داشتیم.
ولی متاسفانه بعد از چند ماه به خاطر یک مشکل، نامزدی بهم خورد.
اما چون صیغه عقد خونده نشده بود، بابت این گناه به شدت ناراحت شدم و خیلی عذاب وجدان داشتم
حتی تا یک سال افسرده بودم و به شدت ضربه خوردم که با توفیق الهی توبه کردم.

اما الان چهار ماه هست یک پسر دیگه وارد زندگیم شده و باهم نامزد کردیم (این بار هم هنوز به هم محرم نشدیم)
با تمام تلاشم برای اینکه تا قبل از محرم شدن بهم دست نزنیم اما این اتفاق دوباره افتاده
میخوام بدونم توبه ام شکسته شده؟
در هر دوی این روابط قصدمون ازدواج بوده و هست و نه من و نه آقایون طرف مقابلم اهل دوستی نبودند
ولی از گناهم خیلی پشیمانم و می ترسم مثل دفعه قبل این رابطه هم تموم بشه و عذاب وجدانش برای من باقی بمونه!
چطوری دوباره توبه کنم؟
سوال دیگه ی من این هست که میشه بعد از ازدواج توبه کرد؟
آیا در اون دنیا خانوادم از این گناهم خبردار میشوند؟(خانوادم مذهبی هستن)
با تشکر


با تشکر

در پناه قرآن و عترت پیروز و موفق باشید