در جامه یما رسم بر این است که اخلاق به صورت کلی وجامع به یک سری از روشهای پذیرفتهشده اطلاق میشود .و به هر عمل ویا واکنشی که موجب یک نمود خارجی از انسان است به طور کلی نام اخلاق را میگذارند .
اما آیا تا به حال به جزئیات این امر کلی فکر کرده اید ؟
مثلا" اخلاق دینی یا اخلاق اجتماعی ویا اخلاق کاری و یا اخلاق ملی چه وجوه اشتراکی دارند وچه وجوه متفاوتی را شامل میشوند ؟
با توجه به پیشنهاد عرفان عزیز سوال را مجدد در اینجا مطرح میکنم
و در اینجا مورد بررسی قرار میدهیم یه ما جرایی در یکی از اتوبوس ها رخ داد شما بودید چه راهی را انتخاب می کردید؟(لطفا از لحاظ دینی نیز راه هایی را بیان کنید و اگر برای شما هم چنین بیان کنید)
در اتوبوس یه فردی اشتباه سوار شده بود و وسط راه متوجه شد و در هنگام پیاده شدن پول کرایه رو داد (150 تومان) اما راننده فکر کرد که 200 تومانی داده و 50 تومان پس داد ولی بعد متوجه شد که اشتباه کرده(بعد از حرکت) و اتهامی به ان مسافر زد و گذشت تا ان که موقع پیاده شدنم رسید(در بیان ماجرا کمی دچار تردید هستم)
شما جای من بودید چه کار باید می کردید:Gol:
1.ان 50 تومان را از طرف ان فرد بدهید
2. سکوت اختیار می کردید و از کنار ماجرا عبور می کردید
3.با زبان او را نهی می کردید؟
4. امر به معروف می کردید؟
لطفا هر سه راه را بر فرض انکه انجام شده مورد بررسی قرار دهید:Sham::Ghamgin::Kaf::Mohabbat:
سلام دوستان . ديروز همينطوري يه فكري به ذهنم زد . ديدم خداييش خوبه و ميتونه جواب بده خداييش فكرشو بكنيد ! امام حسين رفت واسه امر به معروف و نهي از منكر ! اين همه شهيد داديم واسه اين مهم ! اگه واقعآ نسل هاي بعد از جنگ اين وظيفه شون رو به خوبي انجام ميدادند الان وضعمون اينطوري بود ؟ الان انقدر فساد بيداد ميكرد ؟ اين همه خون شهدا پايمال مي شد ؟
الان وظيفه چيه ؟
وظيفه همونيه كه امام خامنه اي عرض كردند !
تذكر لساني وظيفه همگاني است
بنابراين چرا نشستيد ؟ چرا هيچ كاري نميكنيد ؟ امام كه واسه مرده ها اين جمله رو نگفته ! واسه ما گفته !
بهترين موقعيتش تو همين محرمه دست بكار بشيم
طرح من اينه كه ما يه سري حديث ناب و قشنگ و يه سري جملات كه با اولين بار خونده شدن تو دل آدم مي نشينند و ادم رو به فكر فرو مي برند تو يه برگه كاغذ A5 چاپ كنيم و تو دهه محرم بين مردم پخش كنيم . درسته ممكنه به ما توهين بشه فوش بخوريم تمسخر بشيم ولي از امام حسين كه تيكه تيكه شد كه بالاتر نيستيم .
حالا بايد يه جايي مركز اين امر خير باشه كه بچه ها آمار روزانه پخش كردن كاغذ هاشون و تذكر لسانيشون رو بزارن تا ايشالا نه محض ريا بلكه محض آمار گرفتن اونجا هماهنگ بشن خوب چه جايي بهتر از اينجا . ؟ البته من دارم سعي ميكنم تو دو سه تا سايت ديگه هم اين رو راه بندازم .
ايشالا كه جواب گو باشه و ما هم به سهم خودمون بتونيم درصد كمي از اون كم كاري ها رو جبران كنيم . به خدا اگه خودمون نخواهيم هيچ كس پيش قدم نميشه
.
حالا دوستان صاحب نظر شروع كنند و بگن محوريت اين طرح رو ، رو چه موضوعي بزاريم . ضمنآ هركس ميتونه تو يه سري مباحث مد نظر خودش وارد بشه.
اگه كسي هم نقدي و نظري در مورد اين طرح داره لطف كنه بگه و به قول بجه هاي رشته كامپيوتر اين طرح Open Source هست و هركس ميتونه تو بهتر شدنش كمك كنه . به اميد جامعه اسلامي .
------------------------------------
يا علي گفتيم و عشق آغاز شد هركي پايه است اعلام كنه.
از دوستم خداحافظی کردم ، ساک و وسایلم رو برداشتم و سوار اتوبوس شدم.از قم باید میومدم بوشهر...
از کمک راننده پرسیدم حاجی جای من کجاست؟ گفت اون صندلی...
رفتم نشتستم سرجام،چندثانیه بعدمتوجه شدم صندلی جلوی من یک خانومه وکنارش هم شوهرش نشستن.
یک خانوم بد حجاب....!!!
نگاهم رو از رو به رو دزدیدم و یک نگاهی به شوهره کردم دیدم یه سی و چند سالیش هست!
سرم رو انداختم پایین...
تو دو راهی امر به معروف کردن و نکردن گیر کردم.شرایط نشون میداد امر به معروفم بی اثره،
سرمو انداختم پایین.کمی گذشت.گردنم درد گرفت ، به خودم گفتم یعنی 17ساعت میخوای
سرت پایین باشه؟!؟!؟! تو ماشین هم که خوابت نمیبره.پس چیکار کنم؟!؟!
آهان! یه فکر بکر! کلاهی که داشتمو برادشتم گذاشتم رو صندلی جلویی!
آخیش!کلاه جلو دیدمو گرفت و دیگه موهای خانومه رو نمیدیدم.الحمد لله...
چند دقیقه ای گذشت و ما هم چشمون رو به گذر جاده دوخته بودیم.در همین حال حس کردم تو زاویه دیدم
یه عالمه مو میبینم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!نهههههههههههههههههههه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
تا حالا شنیده بودم اما از نزدیک ندیده بودم!خدااااا!!!!!!!!!!!!!! باورم نمیشه!!!!!!!!!
خانومه رو سریش رو کامل در آورده بود!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!ماه محرم!!!!!!!!!!!
دیگه جای تعلل نبود. زدم رو شونه مرده که جلوم بود گفتم حاجی به خانومت بگو روسریشو سرش کنه!!!
یه نگاهی به من کرد بعد به خانومه گفت میگه رو سریتو سرت کن!اونم سریع جمع کرد بساطشو...
کلاه رو دوباره گذاشتم بالا.ولی نه،انگار خانومه لج کرده بود.ظاهرا قضیه کلاه رو فهمیده بود!
اون قدر سرشون تکون داد تا کلاه افتاد.پیش خودم گفتم هنوز منو نشناختی،کلاه رو گذاشتم بالا با دست
محکم گرفتمش!!گفتم حالا تا دلت میخواد تکون بخور....
تو همین احوالات بودیم که اتوبوس برای شام توقف کرد.رفتیم پایین.
یه گوشه وایسادم واسه خودم که یه بنده خدایی اومد کنارم گفت چرا در اتوبوس رو بستن،بیرون سرده
بریم تو.... ، گفتم باز میکنن الان ، خلاصه کنم،سر صحبت باز شد ، کمی آشناش شدیم و منم خودمو معرفی
کردم و مشغول صحبت شدیم،از قضا وقتی میخواستیم بریم سر جاهامون بشینیم این بردار جدیدمون
گفت،حاجی بیا پیش من بشین من صندلی بغلیم خالیه!!!!!!از تنهایی بدم میاد....
تو دل خودم گفتم: خدا یا شکرت....! از شر اون زنه "گناهکاره موجب گناه" خلاصمون کردی....
الحمد لله الحمد لله الحمد لله
***
امام حسین علیه السلام در وصيت نامه و سخنراني خويش فرمودند:
مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم و طبق سيره و روش جدم و پدرم علي بن ابي طالب رفتار كنم...
و نيز فرمودند:
خدايا! همانا تو می دانی که آنچه از ما سر زد به خاطر دنيانبودبلكه هدف مااين بودكه نشانه هاي دينت را به
جاي خود برگردانيم و سرزمين تو را اصلاح كنيم...
(تحف العقول , ص 416-417)
****
قسمتی اززیارت ناحیه مقدسه(سوگواره حجة بن الحسن-عج-بر جد بزرگوارش حسین بن علی-علیه السلام-) : سلام بر آن بدن های چاک چاک و آغشته به خون...
سلام بر آن لب های خشکیده...
سلام بر آن اعضای تکه تکه شده...
سلام بر آن سرهای بالای نیزه رفته...
سلام بر آن کشته شده ی مظلوم...
سلام بر آن نوگل شیرخوار....
سلام بر آن گونه ی خاک آلود...
با سلام، در این موضوع قصد دارم کلیپهای آموزشی ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر را که با فرمت 3gp آماده شده است را خدمت شما دوستان خوبم تقدیم کنم، امیدوارم همگی در پاسخ به پیام امام حسین (علیه السلام) که فرمود «هل من ناصر ینصرنی» لبیک گویان، راهش را ادامه دهیم، این فیلمها از سه قسمت تشکیل شده است:
سلام به همه دوستان بعد از حادثه تلخ میدان کاج فکر میکردم که دیگه مردی و مردونگی به آخر رسیده
و دیگه چیزی به این اسم وجود نداره....تا این که .....
البته این هم اثار و برکات حضورغیر ضروری زنان در جامعه است
این روزها معلوم شد اگر کسی بخواد با غیرت باشه باید به این روز بیفته... فقط میتونم بگم حاج آقا خیلی مردی.......
به گزارش مشرق، حجتالاسلام فرزاد فروزش امام جماعت دانشگاه علوم پزشكی تهران كه شب گذشته برای نجات یك دختر جوان از چنگال 2 نفر از اراذل و اوباش از جانگذشتگی كرده و هماكنون در پی نجات دادن این دختر، در آستانه نابینایی چشم راست خود قرار گرفته است، در بخش اورژانس بیمارستان فارابی تهران و در حالی كه خون چشم وی تمام لباسهای وی را پوشانده بود، در تشریح این واقعه به فارس گفت: ساعت 22 شب سهشنبه در خیابان شریعتی، پائینتر از خیابان ملك به همراه 2 نفر همراه داخل خودروی خود در حال عبور بودیم كه ناگهان صدای فریادهای دختر جوان را شنیدیم. وی افزود: بلافاصله پس از شنیدن این فریادها به سمت صدا حركت كرده و مشاهده كردیم كه 2 نفر از اراذل و اوباش سوار بر یك موتور برای ربایش یك دختر جوان اقدام كردهاند. این اراذل و اوباش قصد داشتند به زور، دختر جوان را سوار بر موتور كرده و با خود ببرند اما این دختر با فریادهای خود درخواست كمك كرده و از سوار شدن خودداری میكرد و 2 پسر جوان نیز وی را ضرب و شتم كرده و مورد هتاكی قرار میدادند. حجتالاسلام فروزش ادامه داد: با مشاهده این صحنه برای نجات دادن دختر به سمت اراذل و اوباش مهاجم یورش بردیم، اما با مقاومت این مهاجمان روبرو شده و درگیر شدیم. در هنگام درگیری، یكی از آنها كه شیشه نوشابهای در دست داشت، این شیشه را با زدن به بدنه موتور شكست و سپس با آن چندین ضربه به چشم راست من وارد كرد كه نتیجهاش را مشاهده میكنید. ضربات وارد شده بر چشم راست حجتالاسلام فروزش بسیار شدید بوده و به گفته یكی از پزشكان حاضر در اورژانس بیمارستان فارابی احتمال تخلیه شدن چشم راست این روحانی از خودگذشته و ایثارگر بسیار زیاد است. حجتالاسلام فروزش گفت: الحمدلله هرچند به قیمت مجروح شدن شدید یك چشم، موفق شدیم این دختر را از چنگال اراذل و اوباش و دزدان ناموس مردم نجات دهیم. حجتالاسلام فروزش دقایقی پس از گفتوگوی خود با فارس به علت خونریزی شدید چشم راست خود بیهوش شد.