افکار منفی

افکار قتل و کشتن

با سلام عرض ادب به بزرگواران بنده بعضی موقع فکر قتل سرم میزنه یعنی یک چیزی در ذهنم میاد با اراده دارم خودمو میزنم بمثال دو سه ثانیه اینطوری میشه میخواستم بدونم این فکر گناه محسوب میشه بی اراده و با اراده بعضی موقعها میاد ذهنم این حکمش چیه میگن شما زمانی فکر میکنی خیلیا هستن دارن به همون فکرتون فکر میکنن ایا کسی گشته بشه از طریق همین فکرم حکمش چیه چون یک نوع انرژی حساب میشه  ما که اهل قتل کشتن کسی نیستیم؟ سوال بنده جواب بدین ممنون
برچسب: 

نقش شیطان در افکار منفی و مایوس کننده

باسلام، من سالها (نزدیک 15سال) درگیر اشتباهات بزرگی در زندگیم بودم توبه میکردم ولی خیلی زود توبه ام شکسته میشد و دوباره ان گناهان را انجام میدادم. در خواب و بیداری هم به نحوی از جانب خداوند بهم الهام میشد که عامل شکست ها و ناکامی ها در زندگیم ان گناهان هستند و برای موفقیت و پیشرفتم باید آنها را ترک کنم. ولی حالا به لطف خدا مدتی است که با تمام وجودم بسیار مصمم شدم برای ترک اشتباهات گذشته، ولی دقیقا از ابتدای این تصمیمم مدام خواب های آشفته و ناراحت کننده میبینم که مثلا قراره اتفاق بدی برای عزیزانم بیفته به خصوص درباره مادرم(لازم به ذکره که من به مادرم خیلی وابسته ام و ایشون کمی ناراحتی قلبی دارن و من ازین بابت همیشه نگرانشم) یا مثلا خواب هایی میبینم که وقتی دنبال تعبیرش میگردم نوشته مرگ عزیزان و عزاداری و... لازمه که بگم من در ابتدای عهد محکمی که با خدا بستم فقط از او سلامتی عزیزانم  را خواستم تا در عوض من هم برای همیشه از گناهانم توبه کنم.و این خواسته ام از خدا مهمترین دلخوشی و انگیزه من برای توبه بود چون میدانم که خداوند خلف وعده نمیکند. میخواستم ببینم آیا شیطان میتواند در دیدن این خوابهای اشفته( که دقیقا درمورد نقطه ضعف من یعنی سلامتی عزیزانم است) نقش داشته باشد و این تاثیر تا چه میزان است ؟ چون هر بار که از خواب بیدار میشوم تا چند ساعت حالم گرفته است و گریه میکنم. همیشه هم قبل از خواب دعا و چهار قل و آیا الکرسی و... میخوانم برای رفع خواب های آشفته ولی انگار فایده ای ندارد. گاهی اوقات انگار یک ندایی در قلبم یا در ذهنم بهم میگه مثلا مادرت قراره بزودی فوت کنه و تو باید خودتو برای این اتفاق آماده کنی واقعا نمیدونم این القایات  شیطانیه یا نه یه چیزی مثل حس ششم که بعضی اوقات انسانها رو از اتفاقات آینده با خبر میکنه. به جرات میتونم بگم این توبه من بزرگترین تصمیمیه که در زندگی گرفتم و شاید بزرگترین مبارزه من با شیطان درون (نفس اماره) و بیرون. ولی این افکار منفی واقعا زندگی رو به کامم تلخ کرده. لطفا بنده را راهنمایی بفرمایید. (و برای این بنده گناهکار هم دعا کنید. خیلی ممنون) 

افکار مزاحم و راهکار مقابله با آنها

سلام عرض میکنم.
1-حس میکنم وسواس فکری دارم به این شکل که من خیلی وقت پیش از دروغ گفتن توبه کردم و الان هم یکی از ترسهام همینه که وای نکنه دروغ بگم یا چیزی رو دقیق به اطلاع اون شخصی که ازم سوال پرسیده نرسونم اما با این حال بازم گاهی حرف هایی از دهنم شاید از روی بی اعصابی یا بیحوصلگی میپره که دروغ هست یا دقیق نیست.
2-و مشکل دیگه ای هم که دارم اینه که شاید هوش هیجانی پایینی داشته باشم که گاهی احساساتم رو متوجه نمیشم مثلا الان نمیدونم آیا گشنه هستم یا نه!
3-مشکل دیگه ای هم که دارم اینه که از خودم با این اوضاعی که دارم مخصوصا دومی توی ذهنم زیاد سوال میپرسم ودیوونم کرده.

ممنون میشم کمکم کنید واقعا اگر حل نشه شاید پیشرفته تر بشه وپیامد های خیلی بدی داشته باشه.

احساس خسران من

انجمن: 

با سلام و احترام خدمت کارشناس گرامی
بنده با مشکلی مواجه هستم البته خیلی جدی نیست منتهی گاهی به صورت یک تیغ در پا منو اذیت میکنه. دوران جوانی بنده نزدیک انتها هست این موضوع منو اذیت میکنه دلیلشم این هست که اون رشدی که در زمینه های مختلف میخواستم داشته باشم بهش نرسیدم البته خودم رو مقصر نمیدونم شاید 80 درصد این عدم توانایی من وجود موانع مختلف بوده مثلا پدر و مادرمن کمبود های بسیار زیادی داشتن که باعث عقب افتادن من در زمینه های مختلفی شده(البته اون بزرگواران رو مقصر نمیدونم اون ها هم این نقص ها رو بخاطر مشکلات دیگری داشتن و مثل من نتونستن رشد صحیحی بکنن) یا مثلا مشکلات مالی که در برهه هایی از زمان منو کاملا متوقف کرده و ... الان احساس خسران دارم و اذیت میشم وقتی میبینم به خیلی چیز ها نرسیدم در حالی که شایستگی و پتانسیلش رو داشتم. طبعا میدونم که حسرت فایده ای نداره و کمکی نمیکنه ولی خوب دلم می سوزه برای خودم و احساس میکنم این عدم وجود عدل در عالم خیلی به من ضرر زده. از طرفی ورود به دوران میان سالی رو کاملا بی ارزش بیهوده میدونم احساس میکنم انسان بعد از سی سالگی دیگه ارزش نداره در دنیا باشه به هر حال درست یا غلط این حس منو گاهی آزار میده
لطف راهنمایی بفرمایید
سپاس فراوان @};-@};-@};-

حکم فکرهایی که به ذهنمون می رسه؟

انجمن: 

با سلام.
وقت شما بخیر.

من دارم از طرف کسی دیگه ای سوال می پرسم که البته سوال من هم هست.
ایشون پرسیدند: گاهی اوقات فکرهایی به ذهنمون میرسه به صورت ناخودآگاه. به فرض یه حادثه ای برای ما اتفاق میفته و بعد در مورد طرف مقابل یا شخص دیگه ای فکری به ذهنمون می رسه. مثلا" چرا اینقدر بی ادبانه رفتار کرده؟ یا چرا فلان کار رو کرده، حتما" منظورش این بود که منو اذیت کنه یا ...
میخواستم بدونم اگه این افکار به صورت ناخودآگاه به ذهنمون برسه اشکالی داره؟
اگه هم ناخودآگاه نباشه و خودمون تو ذهنمون بپرورونیمش باز هم اشکال داره؟

اگه امکانش هست مرز خوش بینی رو هم بفرمائید. گاهی اوقات شرایط ایجاب می کنه نسبت به طرف مقابل جانب احتیاط رو رعایت کنیم و کاری رو که برامون انجام میده رو به حساب خوبی هاش نذاریم.

ایشون مقلد امام خمینی(ره) بودند و الان مقلد آیت الله مکارم هستن.

با تشکر.
یا علی.

←←√♥♠♥◄◄◄ مـــعــــجـــزه شـــُــکــــرگــزاری و قـــــدردانـی ►►►♥♠♥√→→ (لطفا در نظرسنجی شرکت کنید)

انجمن: 

سلام و عرض ادب و احترام خدمت خودم :khandeh!: و همه ی اسکدینی های عزیز..:Gol:

این همه توی تاپیک های مختلف درباره نداشته هامون صحبت کردیم..

حالا اینجا می خوایم داشته هامون رو بشماریم و هر روز بخاطرشون شکرگزاری و قدردانی کنیم..:ok:

تجربه به من و خیلی های دیگه ثابت کرده اگر قدر همین زندگی که الان داری رو بدونی زندگیت بهتر و بهتر میشه.

ولی اگر منتظری اتفاق خاصی بیفته تا شکرگزاری کنی نه تنها اون اتفاق نمی افته . آرامش روانیت رو هم ازت می گیره . همون چیزی هم که داری از دست میدی.

خیلی برای خودم و دوستان و آشنایان اتفاق افتاده که میگفتیم خدایا فقط همین یکی حل بشه دیگه هیچی نمی خوام.

ولی هزار تا از این یکی ها حل شدن و ما همچنان با نهایت پررویی و قدرنشناسی یکی های دیگری گذاشتیم روی میز. :khaneh:

شکرگزاری و قدردانی از نعمات خداوند واقعا بسیاری از مسائل و مشکلات ما رو حل می کنه و واقعا شکر نعمت نعمتت افزون کند..

حالا بیایید همه مون مراقب افکار و گفتارمون باشیم تا شاکر بود جزئی از شخصیتمون بشه ؛ باشد که رستگار شویم..:ok:

این رو هم بگم من تا زمانی که خودم حسابی روی یه چیزی کار نکنم و ازش نتیجه نگیرم و بهش ایمان نیارم به هیچ احدی توصیه اش نمی کنم.

تمرین شکرگزاری رو من بیش از دو ماهه که دارم هر روز بدون حتی یک روز وقفه انجام میدم.

نتایجش رو هم نمیگم تا دلتون آب نشه.. :Nishkhand:

دوستان عزیز اینجا نه قراره کارشناس پاسخی بده . نه قراره بحثی درباره اش بکنیم.

فقط هرکس تمایل داره بیاد اینجا در کنار من و سایر دوستان باهم بخاطر تک تک نعمت های خداوند شکرگزاری و قدردانی کنیم.

هرکسم تمایل نداره از حراست اسکدین تقاضا میکنم درب خروجی رو نشونش بده.:kharej:

روش شکرگزاری هم به این شکل هست

تشکر از خداوند بخاطر.........و در ادامه نعمتی که دارید رو بنویسید.

حالا جمله بندیش با خودتون هرجور دوست دارید.
ولی حتما حتما در ادامه دلیل شکر نعمتتون رو هم بنویسید.

مثال:
این شکر:
خدایا من از تو سپاسگزارم و قدردانی میکنم بخاطر اینکه پدر و مادر خوبی دارم.

اینم دلیلش:
چون این پدر و مادر عزیز و خوب من بودند که من را درست و سالم تربیت کردند .
چون این پدر و مادر من بودند که انسانیت را به من آموختند .
چون این پدر و مادر من بودند که بالای سرم بودند تا در مسیر درست حرکت کنم.

دوستان این تکنیک بسیار بسیار بسیار بسیار عالی جواب میده. و بخاطر هر چیزی شکر کنید توی اون زمینه رشد و پیشرفت میکنید . مثلا در مثال بالا رابطتون با پدر و مادرتون بهتر میشه.

حالا شما هم انتظار نداشته باشید با دو سه بار شکرگزاری ملائکه شبها بیان عسل بزارن دهنتون :ghash: :shad:

صبور باشید به مرور زمان توی دلتون میشینه و فوق العاده تاثیر گذار هست.

اگر هم کسی دوست نداره اینجا تمرین کنه ولی حتما یه دفتر برای خودش درست کنه و این تمرین رو انجام بده. یا اینکه بیایید اینجا شکر های دیگران رو بخونید خیلی بهتون کمک می کنه..:ok:

موفق و سربلند باشید..:Gol:

دوستان عزیز خواهشا کسی نیاد اینجا در پیشگاه خداوند خودش رو تحقیر و له و لورده بکنه
که من حقیرم و من ناچیزم و من گناه کارم و ....
یا نیاید بگید من یه عمر ناشکری کردم خدایا منو ببخش.
تورو خدا درک کنید مجبورم نکنید بیش از این توضیح بدم. :ok:
هدف این تاپیک فقط و فقط شکر و شمارش نعمت هست . لطفا تواضع تان را ببرید جای دیگر . با تشکر.