ازدواج + موانع + راهکار بهتر + مقابله با مشکلات ازدواج

نیمه گمشده (چرا به هیچ کس علاقه مند نمی شوم؟)

سلام
یه سوال:
تا حالا برای شما هم پیش اومده که برید خواستگاری یا بیان خواستگاریتون ولی طرف به دلتون نشینه و این مسئله بارها تکرار بشه؛ ولی ندونین چرا اینجوریه؟!
یا بخواهید تو شرایط بهتر با یه فرد بهتر ازدواج کنید و برای همین نتونین کسی رو برای ازدواج انتخاب کنین؟ وقت گل نی :Nishkhand:
حالا اومدیم صدسال دیگه پیدا نکردیم یکی به دلمون بشینه یا شرایط بهتر بشه چیکار کنیم :Gig::hamdel: :Ghamgin:
اصلا چرا پیدا نمیشه یکی به دلمون بشیه یعنی نیمه گم شده نداریم :khaneh:

مشکل کجاست ؟

آیا گرفتن حق طلاق توسط زن کار درستی است؟

انجمن: 

با سلام خدمت كارشناس محترم
سؤالي داشتم
بنده هنگام عقد مهريه خيلي پايين انتخاب كردم ولي از همسرم حق طلاق رو گرفتم ، ايشون هم مخالفتي نكردن چون شناخت كامل از هم داشتيم
اما اطرافيان و به خصوص والدين همسرم خيلي من رو بابت اين مساله سرزنش ميكنن
بنده اين كار رو به عنوان پشتوانه زندگي زناشوييم إنجام دادم ولي حالا همين مساله باعث اختلاف شده البته بگم خود همسرم اصلا مشكلي ندارن و رضايت من رو مهم دونستن ولي اطرافيان !....
كار من مگه خلاف شرع بوده ؟ از لحاظ اخلاقي مگه بد بوده ؟ چرا اينهمه سرزنش حتي دوستهاي خودمم سرزنش كردن
حالا واقعا برام سؤال شده چه ايرادي داره حق طلاق با زن باشه چرا مردم ما با اين مساله كنار نميان ؟
وقتي مهريه پايين باشه زن هيچ پشتوانه اي نداره همسر من توان دادن مهر بالا رو نداشتن منم به خاطر رعايت حالشون و البته اعتقاد قلبي خودم مهر پايين زدم ، حق طلاق رو هم براي محكم كاري انتخاب كردم ولي الان همه حتي والدين خودمم مخالف هستن
اين هم بگم حق طلاق رو وقتي همسرم بهم دادن اولش به كسي نگفتيم و همه بي خبر بودن بعدش كه اعلام كرديم مخالفت ها جدي شد
كار من خيلي بد بوده ؟:Ghamgin:

آیا این ازدواج دوام دارد؟ (اختلاف در سن و کفویت اقتصادی)

با سلام

من 24 سال سن دارم و میخوام با خانمی ازدواج کنم که 34 سال سن دارند. ایشون از فامیل هستند و 10 سال پیش ازدواج کردند و 2 سال پیش جدا شدند و فرزندی هم ندارند. من دانشجوی انصرافی مترجمی زبان هستم یعنی مدرکم دیپلم هست و ایشون فوق لیسانس وکالت دارند. من روزنامه نگار هستم و درآمدم ماهانه 1.2 میلیون تومان هست و درآمد ماهانه ایشون 6 میلیون تومان. بچه دوست ندارم. خانواده من در منطقه 13 تهران هستند و خانواده ایشون در منطقه 2 و املاک و دارایی های خانواده ایشون چند برابر خانواده من هست. در مورد مسکن هم واحدی 70 متری در همان منطقه 13 دارم که مال پدرم هست. من واقعا ایشون رو دوست دارم و خدا شاهده به دنبال پول ایشون نیستم ولی خب تفاوت ها فراوان است و من میترسم که ازدواجمان به طلاق بیانجامد و من خیلی از طلاق بدم میاد و نمیخوام سرمایه گذاری عاطفیم با شکست مواجه بشه.

به نظر شما این ازدواج دوام دارد؟

با تشکر

دو راهی ازدواج نکردن یا ازدواجی بر خلاف میل؛ کدامیک؟

انجمن: 

سلام

اول میخواستم این تاپیک رو ناشناس بزنم و زحمتشو بندازم گردن استاد طاهر
ولی بعد تصمیم گرفتم شجاع باشم Fool
شرایطی که میگم رو تصور کنین :
24 سالتونه
پدرتون اصرار داره به ازدواج شما
خاستگارتون از کارمندای پدرتونه که مشکلات شدید خانوادگی ( پدر ندارن و مسولیت مادر خواهر و برادر کوچکتر و خواهر در شرف طلاقشون با ایشونه ) و مالی داره ( وضعیت مالی افتضاحه از افتضاحم بدتر Fool )
پدرتون اصرار داره که این آقا آدم خوبیه و خودش همچیو تامین میکنه
ینی رسما به واسطه اینکه پدر شما قراره هزینه خونه زندگی و عروسی و شغل اون آقای خواستگار رو بده .... از نظر شما اون آقا یه ادمه بی عرضه اس و براتون هیچ ابهت مردونه ای نداره
این از این
در کنار اینها اصرار بیش اندازه پدرتون که ناخواسته به شما این حس رو القا میکنه که نگرانه بمونید رو دستش رو هم در نظر داشته باشید
خب؟
حالا بگید من باید چه خاکی تو سرم بریزم ؟

عقد اجباری دختر توسط مادر

با سلام من و دختری خاطر خواه هم هستیم.مادر دختر با ازدواج ما مخالف بود و طبق صحبت هایی که پدر مرحوم دختر با عمویش انجام داده بودن قصد داشت دختر را با پسر عمویش عقد کند.پسر عموی دختر هم خیلی دختر را دوست دارد ولی دختر اصلا راضی به ازدواج با او نبود.حتی چند بار بمن گفته بود ازو میترسم.یکبار هم دختر پسرعمویش را در حالت مست دیده بود.خلاصه مادر با هر روشی که شده بود از سوء استفاده از دین بگیرید تا حلال نکردن شیر و قسم خوردن به جان خود دختر را راضی به ازدواج با پسر عمویش کرد.من هم با کلی صحبت و التماس و خواهش فهمیدم که مادر دختر از پسر عمو خوشش می اید و میخواهد او دامادش شود.و بمن گفت که پسر عموی دختر دختر را عاشق خودش میتواند بکند و از من قول خواست که عکس های معمولی دختر را پاک کنم و دیگر مزاحمش نشوم.من هم به شرط اینکه دختر بعد از مدتی که از عقدش گذشت خود و بدون دخالت دیگران بتواند تصمیم بگیرد که با چه کسی ازدواج کند(من یا پسر عمویش)قول دادم دیگر مزاحمش نشوم.مادر دختر هم ١ سال شرط کرد و من هم بدون هیچ چاره قبول کردم.حال بعد از دو هفته ما نمیتوانیم با هم ارتباط نداشته باشیم و حرف نزنیم.نمیدانم باید چه کنم.نمیتوانم عشق خودم را ١ سال بدست فردی غریبه و خمار بسپارم.هر دوی ما نمیتوانیم مدت زیادی از هم بی خبر باشیم.ایا چنین ارتباطی از نظر شرعی اشکال دارد؟ایا من نباید با عشق خودم که مجبور با عقد با کسی شده که از او متنفر است صحبت کنم و ارتباط داشته باشم؟ما از هر طریقی اقدام کردیم تا بتوانیم بهم برسیم مادر دختر اجازه نداد.همه فامیل دختر با عقد به اجبار دختر با پسر عمویش مخالف بودند.ایا پسر عموی دختر الان حکم شوهر دختر را دارد و من دارم به گناهی کبیره ارتکاب میکنم؟ایا این عقد نزد خدا رسمی است و پسر عموی وی شوهر وی محسوب میشود با توجه به اینکه دختر مجبور به ان شده و قلبا بهیچ وجه راضی نیستخواهش میکنم من رو راهنمایی کنین.ممنون

زمان ازدواج

سلام علیکم...کلی فکر کردم گفتم بگم یا نه..
والا ما دانشجو هستیم نه کار داریم نه سربازی رفتیم نه چیزی...خدا لطف کرده ی خانواده خوب داده..سنمون هم داره میره بالا شده 24...دنیا هم که پر شده از وسوسه خدا نکنه سرتو بالا بیاری تو خیابون..
به نظرتون بنده صبر کنم؟؟ هر جا هم میریم تا میفهمن کار نداریم میگن نه خیلی راحت.. نه نگاه میکنن اخه این پسره خوبه یا نه ..غیرت داره که بعدا خرج خانواده خودش رو بکشه یانه...
کلافکر تمام خانواده ها شده پول و پول و پول...ما نمیگیم خوبیم ولی انصافا دیگه یکم تحقیق کنید یکم ادمو ببینید..شاید ادم خوبی بودیم..
مادرم بنده هم میگه دختر این دوره زمونه نمیان...والا بیشتر سوالم با خانوم هاس..یعنی به چه علتی واقعا اینقدر پول مهمه؟؟؟ هر چی یاد گرفتیم اینه خدا روزی میده..
الان هم موندیم چیکار کنیم..
دوستانه خواستم سوال بپرسم نظرتون رو بدونم...همین..نمیدونم جاش بود بپرسم یا نه...

وفتی خدا نخواد.. (عدم توفیق در ازدواج)

انجمن: 

با سلام خدمت همه دوستان اسک دینی
عرض تسلیت به مناسبت ایام سوگواری حضرت اباعبداله علیه السلام. انشاله که عزادارایتون قبول باشه

نمیدونم این پستو برا چی مینویسم! شاید برا درد دل، شاید برای بیان تجربه خودم، شایدم برا التماس دعا..
هر چی که هس خیلی احساس نیاز میکردم که این حرفا رو با کسی بزنم و دیدم کجا بهتر از اینجا که سایت مذهبیه و دوستان همه کم و بیش مذهبین.

تقریبا یک سال پیش من اینجا پستی گذاشتم: http://www.askdin.com/thread33373.html
من حتی مدتها قبل اینکه پست قبلیمو بذارم دنبال ازدواج بودم یعنی شاید الان بیشتر از دو سال باشه ولی..

شاید براتون جالب باشه که هنوز بعد یک سال با وجود پیگیری زیاد به نتیجه نرسیدم.(برا خودم که جالبه). پیگیری زیاد میگم واقعا زیاد بود. کسی نموند بهش نسپرم مورد مناسب معرفی کنه.
موردهایی هم معرفی مشدن ولی خب به دلایل مختلفی جور نمیشد.
واقعا وقتی چیزی رو خدا نخواد نمیشه. هر کاری هم که بکنی نمیشه. من که خودمو خیلی به این در و اون در زدم و لی خب خدا نخواست، نشد..

نمیدونم حکمتش چیه. شاید بخاطر گناهامه که ازدواجم سر نمیگیره.
اولش بهم گفتن کار نداری هرچی گفتیم بابا دانشجوی فلان دانشگاهیم گفتن نه کار باید باشه. رفتیم دنبال کار که این بهونه هم تموم شه. الان 7 ماه بیشتره سر کارم میرم(مهندس شدیم!)
ولی بازم نشد.

راستش دیگه از همه نا امید شدم و بریدم. فک کنم باید زودتر از اینا اینکارو میکردم
امروز از سر کار میومدم پیچیدم رفتم امامزاده صالح(تهران) چن ساعتی اونجا بودم دعای توسل خوندم. زیاد دعا کردم مشکلم حل بشه.
به آقا گفتم از برادر بزرگوارشون اما رضا بخوان مشکل منو حل کنه. گفتم درسته شیعه خوبی نیستم گناه زیاد دارم اما شما بزرگوارین. وقتی حاجت غیر مسلمونا رو میدین یعنی اندازه اونا هم پیشتون ارزش نداریم؟ گفتم من با امید اومدم اگه حاجتمو ندین دلم میشنکه
مشخصات دختر مورد علاقمم نوشتم انداختم داخل ضریح.هرچند فکر نکنم دختری با اون مشخصات رو زمین پیدا بشه ولی خب گفتم حالا که امام رضا میخوان لطف کنن مشکلمو حل کنن دیگه کامل حل کنن:)

از همه خواهرا و برادرا که این پستو میخونن خواهش میکنم برام دعا کنن شده یه صلوات بفرستن. منم براتون دعا میکنم. انشاله که مشکل من و همه جوونا حل بشه:Gol::Gol::Gol:

طولانی شدن مراحل ازدواج

انجمن: 

سلام خدا قوت
یکی از دوستان من ، پسر عموشون خواستگاریش اومده. با اینکه این قضیه با پیشنهاد خود پسر بوده و خانواده شون هم مشکلی نداشتن ولی کلا خیلی طول میدن همه چی رو. مثلا تا حالا ک دختر و پسر چندین جلسه حرف زدن با هم تا بیشتر با روحیات هم آشنا بشن و بعد چند ماه حالا ب تصمیم نهایی رسیدن. خوانواده ی پسر هیچ اقدامی برا ادامه ماجرا نمی کنن. از طرف خود پسر هم اقدامی صورت نمیگیره با اینکه میگه 100 درصد نظرش مثبته. (کلا از طرف اقا ظاهرا این قضیه طبیعیه چون دوستم میگف وقتی هم ک گلایه میکنه ازین مساله، ایشون میگن هیچ عمدی در کار نبوده و متوجه نشدن) البته دوستم میگف این آقا مثلا تو خرید هم ب شدت سخت گیرن ی روز میرن بررسی میکنن و روز بعد میرن خرید میکنن. می خواستم ببینم 1- آیا این مساله میتونه در آینده تو زندگی شون تاثیر منفی شدیدی بذاره؟
2-آیا این میتونه وسواس فکری باشه؟
3-و اینکه دوست من باید چیکار کنه؟ چون با این تاخیر ها جو خیلی منفی تو خونواده اش بوجود اومده. چون معمولا آقایون وقتی کسی رو میخوان تمام تلاششونو میکنن تا زود ب نتیجه برسن. ولی ایشون این جوری نیس. البته سرشون ب شدت ب خاطر پایان نامه شون شلوغه ولی خب فک نمی کنم توجیه مناسبی باشه. با این که ایشون ابراز علاقه هم میکنه ولی دوستم نگرانه ک چرا در عمل اینو نمیبینه(تلاششون برا رسیدن بهم)
3- آیا درسته ک دوستم ب اون آقا برسونه ک جو منفی ایجاد شده؟ چون از این طول دادن تو چیزای دیگه هم اتفاق افتاده و خونواده ناراحت شدن(هرچند آقا پسر توجیه کردن و برا دوستم قانع کننده بوده، اما خونواده اش ناراحتند هنوز).آقاپسر هم ب دوستم قبلا اعتراض کرده بود ک شما باید ب من میگفتین خونواده ناراحت شدن من ک خبر نداشتم و وجهه ام خراب شده. برا همین دوستم مردده ک الانم ک دوباره داره این اتفاق میفته بهش برسونه یا نه.
دوستم بیشتر از همه از این نگرانه ک اگه اقدامی نکنه و خبر نده شاید ب خاطر ی مساله الکی ک شاید برا خونواده پسر مهم نیس یا حواسشون نیس یا ... همه چی بهم بخوره. چون اگه دوباره این جو منفی و بد بینی ایجاد بشه هیچ کاریش نمیشه کرد.خونواده دوستمم شدت مخالفن ک پیگیری کنن(با ازدواجش مخالف نیستنا) میگن با اینکه فامیلیم ولی پیگیری از طرف خونواده دختر جلوه خوبی نداره
4- هر دفعه هم ک تو این ماجرا اتفاقی می افته و قضیه یکم پیچ می خوره دوستم نگران میشه ک نکنه من اشتباه میکنم و خدا این جوری میخواد بهم بزنه.البته دوستم تمام تلاششو کرده ک منطقی تصمیم بگیره و معیاراش هم خوب و اصولی هس. ولی چون از اول توکل کرده ب خدا و خواسته اش این بود ک اگه ب نفعش نبود بهم بخوره، حالا همش نگرانه ک نکنه من دارم اشتباه میکنم.
خیلی ممنون مشم اگه کمکم کنید تا راهنماییش کنم و از نگرانی و بلاتکلیفی درش بیارم.
خواهش میکنم ب این وضوع اولویت بدین
ممنون
یا علی

ازدواج با کسی که قبلا ازدواج کرده؟!

با سلام خدمت همه دوستان

امروز یه مقاله ای خوندم که به نظرم جالب اومد ، و معضلی هست که شاید خیلی ها باهاش درگیر هستند

برای همین تصمیم گرفتم این مقاله رو اینجا قرار بدم که هم از نظرات اساتید و کارشناسان محترم این سایت در این زمینه بهره ببریم و هم از نظرات دوستان استفاده کنیم

عرف غلطی که مخ ها را آلوده به اعوجاج فکری کرده است. اعوجاج فکری یعنی کج اندیشی.

خب قبلا ازدواج کرده باشد مگر چیزی از بدن او کم شده است؟ چرا مانع ازدواج فرزندتان با کسی می شوید که قبلا ازدواج کرده است؟ مرتب می گوئید چرا دعایمان مستجاب نمی شود؟ خب چرا به عمل تان نگاه نمی کنید؟ چرا با خدا دشمنی می کنید؟ چرا با عقل سلیم دشمنی می کنید؟ ای عزیزان ازدواج با کسی که قبلا ازدواج کرده باشد به والله بد نیست، اشکالی ندارد، از نظر اسلام، طبیعی و حلال است.
«جامعه ی ما سنتی است، اسلام یک دین مدرن است، اگر ما نتوانیم این سنت را به مدرنیته برگردانیم اسلام خوار می شود، ما هم گرفتار می شویم. فرازی از سخنرانی آیت الله محمد رضا نکونام»
حرف حقی است. اگر پسر شما بیاید به شما که بزرگ او هستید بگوید پدر، مادر می خواهم با فلان خانم بیوه ازدواج کنم. چرا ابروهایتان را درهم می کنید؟ چرا چهره درهم می کشید؟ چرا به یکدیگر چشم برمی گردانید؟ خب چه اشکالی دارد با زنی که قبلا جدا شده بخواهد ازدواج کند؟ مسأله این است که اصلا به تحقیق و مراحل بعد نمی رسد همین که فرزند شما بترسد عنوان کند او دچار استسباع است. استسباع یعنی وقتی که چیزی با وحشتی شما را فلج کند و شما از هیمنه ی آن (سلطه و چیرگی) و ترس، قدرتِ اختیاری نداشته باشید.استسباع یعنی سَبُع زدگی، سَبُع به معنای شیر است یعنی شیرزدگی یعنی وقتی که شما از چیزی آنچنان وحشت کنید که قدرت انجام کاری را از شما بگیرد مثل آهویی که وقتی شیر را ناگهان جلوی خویش می بیند هیچ حرکتی نمی کند، هیچ تلاشی نمی کند و تسلیم می شود از خیرِ فرار و نجات درمی گذرد این می شود استسباع که بسیاری فرزندان خانواده ها دچار آن هستند. از خیرِ معرفیِ فرد مورد علاقه اش (که قبلا ازدواج کرده) به خانواده اش درمی گذرد و تلاشی برای بحث نمی کند. در صدر اسلام زنی چهار بار شوهر کرد یک بار هم همسر امام علی علیه السلام شد اصلا عیب و عار نبود، انگی نبود ننگی نبود، در آن جامعه، کسی دید بدی نسبت به این مسأله نداشت. چرا بکارت را می پرستید؟ پرستیدن که فقط سجده کردن نیست همین که شما به خاطر بکارت، مانع ازدواج پسرتان می شوید یعنی اینکه آنقدر برایتان مهم بوده است که با یک دینِ دیگر داشتنِ فرد برابری می کند! این می شود پرستیدن. وقتی خدا ندارد با اینکه بکارت ندارد، برایتان یک نتیجه را می دهد که همان مانع تراشی و مخالفت با ازدواج فرزندتان است یعنی اینکه بکارت به همان اندازه مهم است. این می شود پرستیدن. خواهش می کنم همین لحظه ذهن شریفتان را از این آلوده زنگار ناپاک و ظالمانه و این انحراف عرفی، پاک بفرمائید. شرک است. شراکت با شیطان است. پیغمبرمان حضرت محمد (صل الله و علیه و آله) آن دنیا گریبانتان را می گیرد به آسان گیری در ازدواج آمر(امر دهنده) بوده و ناهی (نهی کننده) را بی شفاعت می گذارد. اعوجاج فکری یا همان کج اندیشی ست. بوی تَعَفُّن (عفونت) می گیرد دهان کسی که بگوید فلان دختر دستمالی شده! الله و اکبر دختر مردم یک بار نامزده کرده، عقد کرده، بعد دیگران می گویند دستمالی شده یکی دیگر را انتخاب کن! الله و اکبر از این جهل و نادانی نکبت بار. برائت بجوئید از این گفتار و کردار و مخالفت کنید زیرا سکوت در مقابل ظلم کثیفی است که به افکار و اذهان شریف آدمیان، همچون اختاپوس (یعنی هشت پای دریایی که قدرت حرکت را از قربانی می گیرد) چسبیده گردیده، همان استسباع!
فروگذارید این اندیشه ی بدبو را و با خود به آینده نبرید زیرا آینده را هم بدبو می کند.
دختران تحصیلکرده و شاغل، نامه می زنند از بنده می پرسند اگر خواستگاری داشته باشم که قبلا عقد کرده بعد جدا شده، اگر قبول کنم بده؟ قبل از اینکه جوابشان را بدهم اول یک گریه ی قلبی می کنم به حالِ اندیشه ی این دختر و آن آقا پسرِ خواستگار، بعد جواب می دهم: خیر بد نیست. بعد می نویسد: من برام مهم نیست اما از دید دیگران واهمه دارم. این است که تصمیم قاطع و پرخطر به نوشتن این مقاله کردم زیرا می گوید دیگران و این دیگران کی هستند؟ همه ی ما هستیم. ما که دیگرانِ آن دختر هستیم باید اول روشن شویم که دیدمان را طبیعی کنیم، ابرو درهم نبریم، چهره درهم نکشیم، وقتی این چنین شود و کسی با تعجب این سوال را نپرسد که قبلا ازدواج کرده؟!! آری می توان امید های بهتری داشت.

به خرده گیر، خرده بگیرید. عیب جو را راحت به حال خود وانگذارید که مجلس غیبت بپا کند با احترام با ذکر دلیل، مجلس را ترک نمائید. شجاعان و دلیرانِ صفِ اول در جهادِ اکبر، این کار را می کنند و ترسی ندارند به هر حال جنگ و جهاد، زخمی شدن هم دارد اما اگر بگذارید فرد، خیلی راحت دیگران را به خاطر ازدواج قبلی، ترور شخصیت کند، ترور روانی کند، در کشتنِ روح یک انسان، بی تفاوتی و همکاری کرده اید و شاید روزی همین درد، دامانمان را بگیرد. برخی والدین، همین که بشنوند فرد موردِ نظرِ فرزندشان قبلا جدا شده و آن فرد مقصر بوده، دیگر کار را یکسره تمام می کنند در حالیکه باید تحقیق کرد شاید خود را اصلاح کرده باشد آقای خواستگار قبلا جدا شده، مقصر هم بوده، مثلا به اشکالی دچار بوده، متأسفانه اصلاح او را نادیده می گیرند. چرا؟ به خاطرِ حرف مردم!! چرا؟ جواب فامیلا رو چی بدیم؟!

بدترین دهن بینی همین دهن بینیِ فامیلی است. آیا فامیلا می آیند آن دنیا جواب بدهند هر لحظه عذاب جنسی فرزندمان را که در تنهایی بسر می بَرَد؟ جواب این همه سال، خودارضائی های پنهان و مرگبارِ فرزندانمان را فامیلا آن دنیا می دهند؟ نه خیر شما باید جواب بدهید نه فامیلا.

آن دنیا، مسوولِ عمرِالتهاباتِ جنسیِ جوانتان، خودِ شما هستید نه فامیلا؟ هر کس که قبلا جدا شده، که آدم شارلاتانی نبوده، جدائی که دلیلِ بی کفایتی نیست در روانشناسیِ جدید، حتی جدائی را بعضی وقت ها درمان و دارو و علاجِ ادامه ی زندگی یک فرد می دانند.

این به تجربه ثابت شده و در روایات آمده اگر به خاطر حرف دیگران حقی را زیر پا بگذارند بعدا دچار حرف دیگران خواهند شد، بدونِ شک بدونِ هیچ تردید، ولی اگر چیزی را که صلاح می دانند و ترس از حرف دیگران به دل راه ندهند، بعدا دیگران، تحسین خواهند کرد آن شخص را و خداوند نصرت می دهد حق را. خوب است با این جمله ی امید بخش سخن را به پایان برسانم و دعائی هم می کنیم: « از خداوند بزرگ برای پدر و مادرها، نجات از دهن بینیِ فامیلی و عبور از جهان بینیِ فامیلی را مسألت و خواستاریم.» موفق و سرافراز باشید.

منابع
و این منبع

ازدواج با افراد مومن

میخواستم بدونم چطوری یه آقا پسر که میخواد ازدواج کنه میتونه با یه دختر خانم محجبه ومومن ازواج کنه؟؟؟چون چنین افرادی معمولا خیلی تو خیابون و جاهای عمومی نیستن...
پس چطور میتونیم با یه خانم محجبه آَشنا بشیم ویا بلعکس؟؟؟
چون آقاپسرای متدین هم خیلی توجاهایی که نامحرم رفت و آمد داره نمیرن...
به نظرم اگه راه حل مناسبی پیشنهاد بدین شاهد ازدواج های موفق تری خواهیم بود...
(منظورم راه حل هایی به جزآشنایی های خانوادگی واینترنت وازاین جور راه ها هست...)
شاید سوالم عجیب باشه ولی ممنون میشم اگه به طور کامل توضیح بدین...:ok::ok::ok: