ابراهیم (ع)

امامت و خاتمیت رسالت

انجمن: 

سلام. از دوستان سوالی دارم. شیعیان از آیه ۱۲۴ سوره بقره، استفاده میکنن برای اثبات استمرار امامت. سوالی که هست اینه که آیا امامت و تداوم آن بعد از رسول خدا که خاتم پیامبران بودن، با خاتمیت ایشون تناقض نداره؟ یعنی اهل سنت میگن که چون تو همین آیه امامت به حضرت ابراهیم، رسیده که خودش قبلا پیامبر بوده، لازمه امام شدن کسی، پیامبر بودنشه. به همین جهت تداوم امامت بعد از پیامبر اسلام با خاتمیت ایشان تناقض دارد. این شبهه چه جوابی دارد؟

چرا کارد گلوی اسماعیل را نبرید ولی گلوی امام حسین (ع) را برید؟

چرا کارد گلوی اسماعیل رانبرید ولی گلوی امام حسین رابرید

دین مردم در عصر ظهور اسلام

با سلام من با مطالعاتی که در سایتهای مختلف در باره این موضوع خواندم گفتند که با آمدن دین مسیح لاجرم باید دین ابراهیم منسوخ شده و دین مسحیت رواج پیدا کند همچون آمدن دین مسحیت نسبت به دین یهود و دین اسلام به دین مسیح بعضی از منابع هم گفتند خیرآیین ابراهیم علیه السلام یه روش زندگی بود نه یک روش سازماندهی شده به نام دین که با الولعزم بودن ابراهیم علیه السلام ایشان هم یک پیامبر و صاحب دین بودند بعضی از منابع هم گفتند در زمان ظهور اسلام آیین یا دین ابراهیم رواج داشته البته در کنار مسیحیت اما از تحریفات زیادی برخوردار بوده است حالا سوالم اینه چرا دین مسیح دین ابراهیم خلیل رو منسوخ نکرد و اجداد پیامبر همچنان به دین ابراهیم خلیل پایبند بودند؟ و همچنین بتها با وجود تولیت اجداد پیامبر چگونه به خانه خدا راه پیدا کرد چرا تولیت خانه خدا به پیامبر اسلام منتقل نشد؟ اگر سوالات من رو جواب بدین کمک بزرگی دیگری در راه تحکیم ایمانم بر می دارم و دعا گو خواهم بود و اجر شما حتما نزد خداست.

رفتار حضرت ابراهیم در حال سقوط در آتش

انجمن: 

با سلام
در رابطه با داستان حضرت ابراهیم علیه السلام میخوانیم:
روز موعود فرا رسيد و ابراهيم با كمال بردبارى و صبر انقلابى، در كنار شعله‏هاى آتش قرار گرفت جالب اينكه هر يك از نيروهاى ملكوتى خداوند براى كمك به ابراهيم نزد او رفتند ولى ابراهيم از آنها كمك نخواست. به هر حال، مزدوران نمرود ابراهيم را در ميان منجنيق گذاشتند و منجنيق را به كار انداختند و چند لحظه‏اى بيشتر نمانده بود كه او را به ميان درياى آتش پرتاب كنند، در اين لحظه پرخطر، جبرئيل بزرگترين فرشته مقرب خدا خود را به ابراهيم رساند و گفت:
آيا تو نيازى به من دارى تا برآورم؟ ابراهيم با كمال قاطعيت گفت: به تو نيازى ندارم،
جبرئيل گفت:
پس حاجت خود را از خدا بخواه ابراهيم گفت: آگاهى خدا به حال من مرا بى‏نياز از سخن گفتن مى‏كند.
حال دو سوال در مورد دو جمله قرمز رنگ به ذهن می رسد
1- به تو نیازی ندارم ، آیا رد توسل به غیر خداست در نزد موحدان واقعی؟
2- آگاهى خدا به حال من مرا بى‏نياز از سخن گفتن مى‏كند آیا رد دعا در نزد افراد خالص و کسانی است که به مقام رضا رسیده اند؟
خلاصه این رفتار حضرت ابراهیم را چطور می توان با تعلیمات اسلامی مبنی بر توسل و دعا توضیح داد ( توجیه نه)
با تشکر

مقام حضرت علی (ع) بالاتر است یا حضرت ابراهیم (ع)؟

با عرض احترام و ادب

خیلی ها از این حدیث استفاده می کنند تا ثابت شود که ائمه از پیامبرانی مانند ابراهیم (ص) هم بالاتر هستند.

أحمد بن محمد ، عن محمد بن الحسين ، عن منصور بن العباس ، عن صفوان بن يحيى ، عن عبد الله بن مسكان ، عن محمد بن عبد الخالق وأبي بصير قال قال أبو عبد الله عليه‌السلام يا أبا محمد إن عندنا والله سرا من سر الله وعلما من علم الله والله ما يحتمله ملك مقرب ولا نبي مرسل ولا مؤمن امتحن الله قلبه للإيمان والله ما كلف الله ذلك أحدا غيرنا ولا استعبد بذلك أحدا غيرنا وإن عندنا سرا من سر الله وعلما من علم الله أمرنا الله بتبليغه فبلغنا عن الله عز وجل ما أمرنا بتبليغه فلم نجد له موضعا ولا أهلا ولا حمالة يحتملونه حتى خلق الله لذلك أقواما خلقوا من طينة خلق منها

این حدیث در کتاب مرات العقول تضعیف شده است. مثلا به صفحه 319 در لینک زیر بروید.

http://books.rafed.net/view.php?type=c_fbook&b_id=1013

مثلا این سایت http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa7883
نیز از این روایت استفاده کرده است و خیلی روایات دیگر را هم نقل کرده است.

آیا واقعا یک منبع صحیح روایی داریم که ثابت کند مثلا علی (ع) از حضرت ابراهیم (ع) بالاتر است.
لطفا اگر از کتاب بحارالانوار می آورید از لحاظ صحت هم بررسی شود. ممکن است حدیث در این مورد زیاد نقل شود نظر بنده بیشتر صحت این احادیث از نظر رجالی است.
آیا این موضوع در تشیع قطعی است یا اختلافی.

با تشکر فراوان

ماجرای حضرت ابراهیم (ع) و نمرود

نام مبارك حضرت ابراهیم ـ علیه السلام ـ قهرمان توحید 69 بار در 25 سوره قرآن آمده، و یك سوره قرآن (چهاردهمین سوره) به نام سوره ابراهیم است.
فرازهای سازنده و گوناگون زندگی سودمند آن حضرت در ضمن 25 سوره قرآن ذكر شده است، و این موضوع بیانگر عنایت خاص قرآن به زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ است، تا پیروان قرآن آن را بخوانند، از آن درسهای بزرگ زندگی را بیاموزند. و از مكتب سازنده و آموزنده او برای پیشروی به سوی كمال، الهام بگیرند.
هدف از نقل این فرازها نیز، همین است، چنان كه در آیه 68 سوره آل عمران می‎خوانیم:
«إِنَّ اَوْلَى النَّاسِ بِإِبْراهِیمَ لَلَّذِینَ اتَّبَعُوهُ؛ سزاوارترین مردم به ابراهیم ـ علیه السلام ـ آنانند كه از او پیروی كردند.»
ابراهیم ـ علیه السلام ـ دومین پیامبر اولوالعزم است كه دارای شریعت و كتاب مستقل بوده، و دعوت جهانی داشته، او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح ـ علیه السلام ـ ظهور كرد، و سلسله نسب او تانوح ـ علیه السلام ـ را چنین نوشته‎اند: «ابراهیم بن تارُخ بن ناحور بن سروح بن رعو بن فالج بن عابر بن شالح بن ارفكشاذ بن نوح».
مادر ابراهیم «نونا» یا «بونا» نام داشت، ‌مطابق بعضی از روایات مادر لوط پیامبر، و مادر ساره همسر ابراهیم با مادر ابراهیم، خواهر بودند، و پدرشان یكی از پیامبران به نام «لاحج» بود.[1]

ابراهیم ـ علیه السلام ـ هنوز به دنیا نیامده بود كه پدرش از دنیا رفت، و آزر عموی ابراهیم سرپرستی او را بر عهده گرفت، از این رو ابراهیم او را به عنوان پدر می‎خواند.[2]

ابراهیم حدود چهار هزار سال قبل می‎زیست و 175 سال عمر كرد، و سراسر عمرش را در راه توحید و مسائل انسانی سپری نمود.
زندگی درخشان ابراهیم ـ علیه السلام ـ در پنج دوره خلاصه می‎شود:
1. بنده خالص خدا بود، و خدا بندگی او را پذیرفت.
2. مقام پیامبری.
3. مقام رسالت.
4. مقام خلیل (و دوست خالص) خدا بودن.
5. مقام امامت. به این ترتیب او نردبان تكامل را پیمود و سرانجام بر قلّه اوج یك انسان كامل كه مقام امامت است، نایل گردید.
و چون زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ در همه ابعاد زندگی، سازنده است و در پیشانی تاریخ می‎درخشد، خداوند او را به عنوان یك امّت معرفی كرده و فرمود: «ابراهیم یك ملت بود.»[3] یعنی یك فرهنگ و مجموعه‎ای از برنامه‎های انسان ساز بود.
ابراهیم ـ علیه السلام ـ از پیامبرانی است كه پیروان همه ادیان مانند: یهودیان، مسیحیان، مجوسیان، مسلمانان و... او را به بزرگی و قهرمانی یاد می‎كنند، چرا كه زندگی ابراهیم ـ علیه السلام ـ به ابدیت پیوسته و الگوی همه انسانهای آزاد اندیش و پیشرو است، و از نظرات گوناگون موجب سازندگی و سعادت ابدی مادی و معنوی خواهد بود.
طاغوتی به نام نمرود و خواب هولناك او
در سرزمین بین النهرین (بین دجله و فرات واقع در كشور عراق كنونی) شهری زیبا و پر جمعیت به نام بابِل قرار داشت كه (روزگاری اسكندر، آن را پایتخت ناحیه شرقی امپراطوری خود نموده بود،) طاغوتی دیكتاتور به نام نِمرود فرزند كوش بن حام در آن جا سلطنت می‎كرد.
بابل پایتخت نمرود، غرق در بت پرستی و انحرافات مختلف و فساد بود، هوسبازی، شرابخواری، قمار بازی، آلودگیهای جنسی،‌ فساد مالی و هر گونه زشتی از در و دیوار آن می‎بارید.
مردم در طبقات گوناگون زندگی می‎كردند و در مجموع به دو طبقه زیر دست و زبر دست، تقسیم شده بودند، حاكم خود پرست كه سراسر زندگیش در تجاوز و فساد و انحراف خلاصه می‎شد، بر آن مردم فرمانروایی می‎كرد، محیط از هر نظر تیره و تار بود و شب ظلمانی گناه و آلودگی بر همه چیز سایه افكنده بود، و در انتظار صبح سعادت به سر می‎برد.
نمرود علاوه بر بابل، بر سایر نقاط جهان نیز حكومت می‎كرد، چنان كه امام صادق ـ علیه السلام ـ فرمود: «چهار نفر بر سراسر زمین سلطنت كردند،‌دو نفر از آنها از مؤمنان به نام سلیمان بن داود و ذو القرنین و دو نفر از آنها از كافران به نام نمرود و بخت النّصر بودند.»[4]

خداوند به مردم ستمدیده و رنج كشیده بابل لطف كرد و اراده نمود تا رهبری صالح و لایق به سوی آنها بفرستد و آنها را از چنگال جهل و نادانی، بت پرستی و طاغوت پرستی نجات دهد، و از زیر چكمه ستمگران نمرودی رهایی بخشد، آن رهبر صالح و لایق، همان ابراهیم خلیل بود، كه هنوز چشم به جهان نگشوده بود.
عموی ابراهیم به نام آزر، از بت پرستان و هواداران نمرود بود و در علم نجوم و ستاره شناسی اطلاعات وسیع داشت، و از مشاوران نزدیك نمرود به شمار می‎آمد.
ادامه دارد.......

ماجرای ابراهیم (ع) و فرزندانش

با سلام

نام اسماعیل در قرآن دوازده بار، و نام اسحاق هفده بار آمده است، این دو پیامبر، از فرزندان ابراهیم از دو مادر بودند، مادر اسماعیل هاجر نام داشت، و مادر اسحاق ساره بود.
خداوند این دو پسر را در سن پیری ابراهیم به ابراهیم عطا فرمود، چنان كه در آیه 39 سوره ابراهیم از زبان ابراهیم می‎خوانیم می‎گوید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَى الْكِبَرِ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِنَّ رَبِّی لَسَمِیعُ الدُّعاءِ؛ حمد و سپاس خداوندی را كه در پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید، قطعاً پروردگار من شنونده (و اجابت كننده) دعا است.»

از ابن عباس روایت شده، خداوند در سن نود و نه سالگی ابراهیم، اسماعیل را به او داد، و در سن صد و دوازده سالگی اسحاق را به او عطا فرمود، و از سعید بن جبیر نقل شده كه ابراهیم تا 117 سالگی فرزندی نداشت، سپس دارای فرزندانی به نام اسماعیل و اسحاق گردید.[1]

ولادت حضرت اسماعیل
حضرت ابراهیم در آن هنگام كه در سرزمین بابِل (عراق كنونی) بود، در 37 سالگی با ساره دختر یكی از پیامبران به نام «لا حج» ازدواج كرد، ساره بانویی مهربان و با كمال بود و (همچون خدیجه ـ علیها السلام ـ) اموال بسیار داشت،‌ همه آن اموال را در اختیار ابراهیم گذاشت، و ابراهیم آن اموال را در راه خدا مصرف نمود.[2]

ساره در یك خانواده كشاورز و دامدار زندگی می‎كرد، وقتی كه همسر ابراهیم شد، گوسفندهای بسیار و زمینهای وسیعی كه از ناحیه پدر به او به ارث رسیده بود، در اختیار ابراهیم گذاشت.

هنگامی كه ابراهیم همراه ساره از بابل به سوی سرزمین فلسطین هجرت كردند (چنان كه قبلاً ذكر شد) در مسیر راه وقتی كه به مصر رسیدند، حاكم مصر كنیزی را به نام هاجر به ساره بخشید، ابراهیم همراه ساره و هاجر وارد فلسطین شدند، و در آن جا به زندگی پرداختند و ابراهیم و لوط (برادر یا پسر خاله ساره) در این سرزمین به هدایت قوم پرداختند، ابراهیم در قسمت بلند فلسطین، و لوط در قسمت پایین فلسطین با فاصله هشت فرسخ، سكونت نمودند، و حضرت لوط در عین آن كه پیامبر بود، به نمایندگی از طرف ابراهیم در آن جا به راهنمایی مردم پرداخت.

سالها گذشت ابراهیم با این كه به سن پیری رسیده بود، دارای فرزند نمی‎شد، علتش این بود كه همسرش ساره بچه دار نمی‎شد، روزی ابراهیم به ساره چنین پیشنهاد كرد: «اگر مایل هستی كنیزت هاجر را به من بفروش، شاید خداوند از ناحیه او فرزندی به ما عنایت كند، تا پس از ما راه ما را زنده كند.»
ساره این پیشنهاد را پذیرفت، از این پس هاجر همسر ابراهیم گردید و پس از مدتی دارای فرزندی شد كه نام او را اسماعیل گذاشتند.
این همان فرزند صبور و بردباری بود كه ابراهیم از درگاه خدا درخواست نموده بود، و خداوند بشارت او را به ابراهیم داده بود.[3]

با داشتن این فرزند، كانون زندگی ابراهیم، زیبا و شاد شد، چرا كه اسماعیل ثمره یك قرن رنج و مشقت‎های ابراهیم بود.

.ادامه دارد..!!