ܓ✿ تفسیر قران کریم در یک دقیقه ܓ✿
تبهای اولیه
در اینحا هر پست اجمالا برای یک دقیقه تهیه میگردد
قرائتی اینگونه حقانیت شیعه را ثابت کرد
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در گردهمایی که در پاکستان حضور داشت توانست در میان علمای شیعه و سنی با آیاتی از قرآن حقانیت شیعه را ثابت کند.
گردهمايى بسيار مهمى در پاكستان بود. من هم با دعوت در آن جلسه شركت كرده بودم. هرچند بعضى ها تعريف هايى درباره شيعه داشتند، ولى اكثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر ضدّ شيعه صحبت مى شد.
نوبت به من رسيد، فكر كردم چه بگويم، رفتم پشت تريبون و گفتم: نه شيعه و نه سنّى! همه خوشحال شده و برايم كف زدند. بعد گفتم: البته براى شيعه بودنم سه دليل از قرآن دارم:
اوّل: قرآن می فرمايد: « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ » ( واقعه، 10 ـ 11 ) حضرت على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام از سابقين هستند و امامان چهارگانه اهلسنت ( مالكى، شافعى، حنبلى و حنفى ) همه از متأخّرين می باشند.
دوّم: قرآن می فرمايد: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون » ( آلعمران، 169) و « فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً » ( نساء، 95 ) تمام پيشوايان شيعه، جهاد كرده و در راه خدا شهيد شده اند، ولى امامان چهارگانه اهلسنت چه طور؟
سوّم: قرآن درباره اهل بيت عليهم السلام مى فرمايد: « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» ( احزاب، 33 ) ولى درباره امامان چهارگانه يك آيه هم نداريم. دوباره كف زدند و مرا تشويق كردند.
[=times new roman,times]سلام و تحیت در قیامت(1997)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] سلام، هم از طرف خداست، «سلام قولاً من ربّ رحیم»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]یس، 58 )
هم از سوى فرشتگان است، «سلام علیكم بما صبرتم»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]رعد، 24 )
هم نشانهى سلامتى است، «ادخلوها بسلام آمنین»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حجر، 46)
هم سخن رسمى بهشتیان است. «قیلاً سلاماً سلاماً»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]واقعه، 26)[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times].
مسئولیتهاى انسان در كنار خوردن
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در قرآن هر كجا فرمان خوردن آمده، در كنارش مسئولیّتى آمده است:
1. شكر و سپاسگزارى. «كلوا... واشكروا»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بقره، 168)
2. اطعام به دیگران. «فكلوا... اطعموا»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]حج، 28 )
3. انجام كارهاى شایسته. «كلوا... واعملوا صالحا»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مؤمنون، 51)
4. زیاده روى و اسراف نكردن. «كلوا... لا تسرفوا»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اعراف، 31.)
5. تبعیت از شیطان نكردن. «كلوا... و لا تتبعوا خطوات الشیطان»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] انعام، 142 )
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times].
سفارشات لقمان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] امام حسنعلیه السلام مىفرماید: تند راه رفتن، ارزش مؤمن را كم مىكند.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر نورالثقلین)
در حدیث مىخوانیم: در دعوت مردم به سوى خداوند و تلاوت قرآن، بلند كردن صدا اشكال ندارد.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر نورالثقلین)
در سفارشهاى لقمان، نُه امر، سه نهى و هفت دلیل براى این امر و نهىها آمده است:
نه امر: 1. نیكى به والدین. 2. تشّكر از خدا و والدین. 3. مصاحبت همراه با نیكى به والدین. 4. پیروى از راه مؤمنان و تائبان. 5. برپا داشتن نماز. 6. امر به معروف. 7. نهى از منكر.
8. اعتدال در حركت. 9. پایین آوردن صدا در سخن گفتن.
و امّا سه نهى: 1. نهى از شرك. 2. نهى از روى گردانى از مردم. 3. نهى از راه رفتن با تكبّر.
و امّا هفت دلیل:
1. چون شكرگزارى انسان به نفع خود اوست، پس شكرگزار باشید. «و من یشكر فانّما یشكر لنفسه»
2. چون شرك، ظلم بزرگى است، پس شرك نورزید. «ان الشرك لظلمٌ عظیم»
3. چون بازگشت همه به سوى اوست و باید پاسخگو باشید، پس به والدین احترام بگذارید. «اِلىَّ المصیر»، «الىّ مرجعكم»
4. چون خداوند بر همه چیز آگاه است، پس مواظب اعمال خود باشید. «ان اللّه لطیف خبیر»
5. چون شكیبایى از كارهاى با اهمیّت است، پس صابر باشید. «ان ذلك من عزم الامور»
6. چون خداوند متكبّران را دوست ندارد، پس تكبّر نورزید. «انّ اللّه لا یحبّ كلّ مختال فخور»
7. چون بدترین صداها، صداى بلند خران است، پس صداى خود را بلند نكنید. «انّ انكر الاصوات لصوت الحمیر»
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] خداوند چند چیز را در گرو چند چیز بر خود لازم كرده است:
1. توجّه و یادكردش را در گرو یادكرد مردم. «فاذكرونى اذكركم»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بقره، 152)
2. نصرت ویاریش را در گرو یارى مردم. «ان تنصروا اللّه ینصركم»
3. بركت و ازدیاد را در گرو سپاسگزارى مردم. «لئن شكرتم لازیدنّكم»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ابراهیم، 7)
4. وفاى به عهدش را در گرو وفادارى مردم.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر كشف الاسرار.) «اوفوا بعهدى اوف بعهدكم»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بقره، 40)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif].
[=times new roman,times] قرآن و توبیخ انسان(
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قرآن كریم، كلمهى «لولا» در موارد متعدّدى براى انتقاد و توبیخ به كار رفته است كه در این جا چند مورد را مىآوریم:
1. «لولا یَنهاهم الرّبّانیّون»(1) چرا علما نهى از منكر نمىكنند؟!
2. «لولا اذ سَمعتُموه»(2) چرا هر شنیدهاى را مىپذیرید؟!
3. «لولا جاءوا علیه باَربعة شُهداء»(3) چرا براى سخن نارواى خود چهار شاهد نمىآورند؟
4. «لولا تَستَغفرون»(4) چرا از خدا آمرزش نمىخواهید؟
5. «فلولا اذجاءهم بأسُنا تَضرّعوا»(5) چرا زمانى كه عذاب ما به آنان رسید، تضرّع نكردند؟
6. «فلولا تَشكرون»(6) چرا شكرگزار نیستید؟
7. «فلولا تصدّقون»(7) چرا تصدیق نمىكنید؟
8. «فلولا تذكّرون»(8) چرا عبرت نمىگیرید؟
9. «فلولا نَفَر من كلّ فِرقَة مِنهم طائفة لِیَتفقّهوا فِى الدّین»(9) چرا از هر فرقهاى دستهاى كوچ نمىكنند تا در دین آگاهى پیدا كنند؟
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مائده، 63.
2) نور، 12.
3) نور، 13.
4) نمل، 46.
5) انعام، 43.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
6) واقعه، 70.
7) واقعه، 57.
واقعه، 62.
9) توبه، 122.
[=times new roman,times]ویژگىهاى قلب سلیم
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] الف) قلبى كه جز خدا در آن نیست. «لیس فیه احد سواه»(1)
ب) قلبى كه پیرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسلیم حقّ باشد.(2)
ج) قلبى كه از حبّ دنیا، سالم باشد.(3)
د) قلبى كه با یاد خدا، آرام گیرد.(4)
ه) قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است.(5)
البتّه قلب مؤمن، هم با یاد خداوند آرام مىگیرد و هم از قهر او مىترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم»
(6) همانند كودكى كه هم در كنار پدر و مادر آرامش دارد و هم از آنان حساب مىبرد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) نورالثقلین، ج4، ص57.
2) نهجالبلاغه، خطبه 214.
3) تفسیر صافى.
4) فتح، 4.
5) حدید، 16.
6) انفال، 2.
[=times new roman,times]ویژگىهاى قلب مریض
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] الف) قلبى كه از خدا غافل است ولایق رهبرى نیست. «لاتُطِع مَن اغفَلنا قَلبه»(1)
ب) دلى كه دنبال فتنه و دستاویز شبههها مىگردد. «فامّا الذّین فى قلوبهم زَیغ فَیَتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»(2)
ج) دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسیة»(3)
د) دلى كه زنگار گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا یكسبون»(4)
ه) دلى كه مهر خورده است. «طبع اللّه علیها بكفرهم»(5)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) كهف، 28.
2) آلعمران، 7.
3) مائده، 13.
4) مطففین، 14.
5) نساء، 155.
[=times new roman,times]كریم بودن قرآن
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. خداوند، كریم است. «ما غرّك بربّك الكریم»(1)
2. قرآن، كریم است. «انّه لقرآن كریم»(2)
3. رسول خدا، كریم است. «و جاءهم رسولٌ كریم»(3)
4. واسطه نزول وحى (جبرئیل)، كریم است. «انّه لقول رسول كریم»(4)
5. حضرت علىعلیه السلام در خطبه 152 نهجالبلاغه، اهل بیت را «كرائم القرآن» مىنامد.
6. انسان نیز به عنوان برترین مخلوق الهى، مورد كرامت است. «و لقد كرّمنا بنى آدم»(5
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) انفطار، 6.
2) واقعه، 77.
3) دخان، 17.
4) تكویر، 19.
5) اسراء، 70.
[=times new roman,times][=times new roman,times]كارهاى بزرگ با ابزارهاى كوچك
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسیله هاى كوچك انجام مىدهد.
مثلاً سرنگونى سپاه ابرهه را با پرندگان ابابیل،
حفظ جان پیامبر اسلام را با تار عنكبوت،
آموزش دفن میّت را با كلاغ،
اثبات پاكى مریم علیها السلام را با سخن گفتن نوزاد،
پاكى یوسف را با پاره شدن پیراهن،
ایمان آوردن یك كشور را با سفر هُدهُد
و كشف اصحاب كهف را با نمونه پول، [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تحقّق بخشیده است.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times]اهمیت شروع كارها با نام خدا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سؤال: چرا در شروع هر كارى «بسم اللَّه» و بردن نام خدا سفارش شده است؟
پاسخ: «بسم اللَّه» آرم و نشانهى مسلمانى است و باید تمام كارهاى هر مسلمان رنگ الهى داشته باشد. همانگونه كه محصولات و كالاهاى ساخت یك كارخانه، آرم و علامت آن كارخانه را دارد؛ خواه به صورت جزیى باشد یا كلّى. مثلاً یك كارخانه چینى سازى، علامت خود را روى تمام ظروف مىزند، خواه ظرفهاى بزرگ باشد یا ظرفهاى كوچك. یا اینكه پرچم هر كشورى هم بر فراز ادارات و مدارس و پادگانهاى آن كشور است و هم بر فراز كشتىهاى آن كشور در دریاها و هم بر روى میز ادارى كارمندان.
حقیر سعی می کنم روز خود را با 19 بسم الله الرحمن الرحیم شروع نمایم
[=times new roman,times] انواع خانوادهها در قرآن
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. زن و شوهرى كه همفكر و همگام در كار خیر هستند. (همچون حضرت على و حضرت زهراعلیهما السلام) «یطعمون الطعام»(1)
2. زن و شوهرى كه در خباثت همفكر و همگام هستند. (ابولهب و همسرش) «تبت یدا ابى لهب... وامرأته حمّالة الحطب»
3. خانوادهاى كه مرد خوب؛ امّا زن بد است. (زن لوط و نوح) «كانتا تحت عبدین... فخانتاهما»(2)
4. خانوادهاى كه مرد بد؛ امّا همسر خوب است. (زن فرعون) «مثلاً للّذین آمنوا امرأة فرعون»
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) انسان، 8.
2) تحریم، 10.
[=times new roman,times]معیارهاى انتخاب و گزینش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در انتخاب و گزینش افراد، به معیارهاى قرآنى توجّه كنیم. علاوه بر «حفیظ و علیم» بودن، معیارهاى دیگرى در قرآن ذكر شده است، از آن جمله:
1. ایمان. «افمن كان مؤمناً كمن كان فاسقاً لایستوون»(1)
2. سابقه. «والسابقون السابقون . اولئك المقربون»(2)
3. هجرت. «والذین آمنوا و لم یهاجروا ما لكم من ولایتهم من شىء»(3)
4. توان جسمى و علمى. «و زاده بسطة فىالعلم و الجسم»(4)
5. اصالت خانوادگى. «ماكان ابوك امرء سوء»(5)
6. جهاد و مبارزه. «فضل اللَّه المجاهدین علىالقاعدین اجراً عظیما»(6)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) سجده، 18.
2) واقعه، 10تا11.
3) انفال، 72.
4) بقره، 247.
5) مریم، 28.
6) نساء، 95.
[=times new roman,times]شرایط یك مدیر كارآمد جامعه([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذیل آیات 48 - 49 سوره یوسف.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] شرایط یك مدیریّت كارآمد در جامعه:
1. اعتماد مردم. «انّا لنراك من المحسنین»
2. صداقت. «یوسف ایّها الصدیق»
3. علم و دانایى. «علّمنى ربّى»
4. پیشبینى صحیح. «فذروه فى سنبله»
5. اطاعت مردم. زیرا مردم طرح یوسف را اجرا كردند.
[=times new roman,times]انواع ارتباطات در قرآن(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ارتباطاتى را كه خداوند به آن امر فرموده، بسیار متنوّع و فراوان است، از جمله:
الف) ارتباط فرهنگى با دانشمندان. «فسئلوا اهل الذكران كنتم لاتعلمون»(2)
ب) ارتباط اجتماعى با مردم. «اصبروا و صابروا و رابطوا»(3)
ج) ارتباط عاطفى با والدین. «و بالوالدین احساناً»(4)
د) ارتباط مالى با نیازمندان. «من ذا الّذى یقرض اللَّه قرضاً حسناً»(5)
ه) ارتباط فكرى در اداره جامعه. «و شاورهم فىالامر»(6)
و) ارتباط سیاسى با ولایت. «و اطیعوا الرسول و اولىالامر منكم»(7)
ز) ارتباط همه جانبه با مؤمنان. «انّما المؤمنون اخوة»(8)
ح) ارتباط معنوى با اولیاى خدا. «لقد كان لكم فى رسول اللَّه اُسوة حسنه»(9)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 21 سوره رعد.
2) نحل، 43.
3) آلعمران، 200.
4) بقره، 83.
5) بقره، 245.
6) آلعمران، 159.
7) نساء، 59.
حجرات، 10.
9) احزاب، 21.
[=times new roman,times]عوامل وحدت([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیه 10 سوره حشر.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در آیات 8 تا 10 سوره حشر به عوامل وحدت اشاره شده است:
محبّت. «یحبّون من هاجر الیهم»
ایثار. «و یؤثرون على انفسهم»
دعا. «اغفر لنا و لاخواننا الّذین»
خدمت. «تبَوّءُو الدار»
دورى از حرص و حسد. «لایجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا...»
دورى از بخل. «یوق شحّ نفسه»
اخوّت. «اغفر لنا و لاخواننا»
سعه صدر و نداشتن كینه. «لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذین آمنوا»
بهترین عمل كدام است؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] بهترین عمل، آن است كه مورد قبول خدا باشد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] به دو نمونه توجه كنید:
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. اگر آن كس كه كار انجام مىدهد، ابراهیم و همكارش اسماعیل و محل كارش مسجدالحرام و نوع كارش ساختن كعبه باشد؛ امّا قبول نشود، ارزشى ندارد؛ لذا حضرت ابراهیم هنگام ساختن كعبه گفت: «ربّنا تقبّل منّا»(بقره، 127.)، خداوندا! این عمل را از ما قبول فرما.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 2. اگر نذر كننده مادر مریم و مورد نذر، فرزندى باشد كه سالها انتظارش را داشته و فرزندش را وقف مسجد كند، باز هم باید به فكر قبولى آن باشد، همان گونهكه مادر حضرت مریم پس از نذرش گفت: «فتقبّل منّى»(آل عمران، 35.)، خداوندا! این عمل را از من پذیرا باش.
راه رسیدن به تمام كمالات كدام است؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنچه مسلّم است؛ انسان به لحاظ قدرت، ثروت، علم، عمر و... موجودى محدود است؛ امّا آنچه او را به بىنهایت مىرساند، نیت و آمادگى او براى پذیرش راه حق و فداكارى است.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]به عنوان مثال: پیامبران قبلى كه حضرت محمدصلى الله علیه وآله را درك نكردند؛ ولى از اینكه خداوند از آنها پیمان گرفته كه هرگاه پیامبرى آمد و تصدیق كنندهى شما بود، به او ایمان آورید و او را یارى كنید: «ثم جاءكم رسول مصدّق لما معكم لتؤمننّ به ولتنصرنّه»(آل عمران، 81) معلوم مىشود: آنچه مهم است، روح تسلیم و پذیرفتن حق است، گرچه شرایط عمل پیش نیاید. انبیاى قبل به خدا گفتند: ما به پیامبر بعد از خود اقرار مىكنیم: «قالوا أقررنا» و همین روحیه مىتواند انسان را به تمام كمالات برساند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] همچنین خداوند از روحیهى تسلیم حضرت ابراهیم و اسماعیل ستایش مىكند؛ «فلمّا أسلما و تلّه للجبین»(صافّات، 103) با آنكه مورد امتحان آنان تحقّق پیدا نكرد. یا در روایات مىخوانیم: «انتظار الفرج أفضل الاعمال»؛ بهترین اعمال، انتظار و امید به ظهور است؛ زیرا منتظر واقعى در حال آماده باش است؛ بنابراین در مكتب اسلام كسى كه بالقوه آماده باشد، پاداش كسى را دارد كه بالفعل آمادگى خود را نشان مىدهد.
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] آیا جمله «لا اكراه فى الدین» دلیل آزادى و اختیار انسان در عمل نیست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] قرآنى كه به كفّار مىگوید: «هاتوا برهانكم»( انبیاء، 24.)، طرفدار برهان است نه اجبار. |
جملهى «لااكراه فى الدین»(بقره، 256) بیانگر آن است كه ایمان قلبى با اجبار حاصل نمىشود؛ بلكه با برهان و حكمت و موعظه و اخلاق و دیدن نتیجه كار، چنین ایمانى پیدا مىشود؛ البته این بدان معنا نیست كه هركس در عمل بتواند هر منكرى را انجام دهد و بگوید من آزادم؛ زیرا در اسلام، نهى از منكر، جهاد، تعزیرات، حدود، دیات و قصاص براى برخورد با قانون شكنان و زشت سیرتان وجود دارد. | ||||
اگر رفتار زشت برخى از افراد سبب اذیت و آزار دیگران شد، مىتوان از قدرت و زور استفاده كرد؛ زور، خوب است؛ امّا ظلم، بد. اگر قدرت نباشد، افراد خودسر قانونشكن، جامعه را به فساد مىكشند. «لو لادفع اللّه الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض»(بقره، 251) | ||||
كوتاه سخن آنكه در ایمان قلبى، اكراه و اجبار راه ندارد و با زور، ایمان واقعى تحقق پیدا نمىكند؛ ولى هر كجا از فردى به هر عنوانى كارى سرزد كه سبب فتنه و فساد است باید جلوى آن را گرفت و این ربطى به ایمان قلبى ندارد. | ||||
به علاوه هركس كارى را پذیرفت باید لوازم آن را هم بپذیرد. مثلاً شاگرد، حق ندارد سر كلاس با لباس شنا بیاید و یا بخوابد؛ زیرا ورود در كلاس باید همراه با پذیرفتن شرایط كلاس باشد. اگر كسى اسلام را پذیرفت، حق ندارد با استناد به آیه «لااكراه فى الدین» بگوید: من آزادى و اختیار دارم و مىتوانم از دین برگشته و مرتد شوم و كسى حق ندارد با من كارى داشته باشد! زیرا این ارتداد، سبب ایجاد تشنّج و هرج و مرج و تردید در دیگران مىشود. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] آیا عاقبت هركس به دست اوست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] از سفارشى كه حضرت ابراهیم به نسل خود مىكند و مىفرماید: «فلا تموتُنّ الا و أنتم مسلمون»( بقره، 132.) جز در حال تسلیم و فرمانبردارى نمیرید، معلوم مىشود انسان مىتواند از طریق عقیده همراه با استدلال، عمل درست، دورى از گناه و افراد فاسد، دعا و تضرّع عاقبت به خیر شود. همان گونه كه قرآن وعده داده است، «و العاقبة للتقوى»(طه، 132.)، «و العاقبة للمتقین»(اعراف، 128.) و نیز مىفرماید عاقبت كسانى كه عمل زشت انجام دادند تكذیب آیات الهى است. «ثم كان عاقبة الذین اساور السوى ان كذبوا بایات الله»(روم، 10.) |
حضرت علىعلیه السلام در چند مورد از پیامبرصلى الله علیه وآله پرسید: آیا من در آخر عمر، عاقبت به خیر هستم؟ پیامبرصلى الله علیه وآله پاسخ مثبت داد. | ||||
لقمهى حرام انسان را فاسق و ادامهى فسق انسان را به كفر و بد عاقبتى مىكشاند. چنانكه قرآن در آغاز سورهى مطفّفین به كم فروشان هشدار مىدهد، «ویل یومئذ للمطفّفین» در آیات بعد سخن از فجّار است، «انّ كتاب الفجّار لفى سجّین» و سپس سخن از كفّار و كسانى است كه همه چیز را تكذیب مىكنند. «ویل یومئذ للمكذّبین» عاقبت گنهكاران، تكذیب آیات الهى است و سرانجامشان عذاب. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] دین به چه معنا و چه لزومى دارد؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] اولاً براى دین چندین معنا بیان شده است، از جمله: |
الف) به هر عقیده و فكر و آداب و فرهنگى، حق یا باطل دین مىگویند. در قرآن خداوند به كفّار مىفرماید: «لكم دینكم»(13) به راه و روش كفّار، دین اطلاق كرده است. | ||||
ب) به معناى عمل و اطاعت است. «للّه الدّین الخالص»( زمر، 3.) | ||||
ج) به معناى آیین و شریعت حق است. «انّ الّدین عنداللّه الاسلام»(آل عمران، 19.)، دین حق نزد خدا تنها اسلام و تسلیم او بودن است. | ||||
د) به معناى حساب و جزاست. «مالك یوم الدین» صاحب روز جزا، روزى كه هیچكس نمىتواند آن را درك كند و بفهمد، روزى كه هیچچیز براى هیچكس كارایى ندارد. «ثمّ ما أدراك ما یوم الدّین یوم لاتملك نفس لنفس شیئاً والامر یومئذ للّه»(انفطار، 18 - 19.) | ||||
ثانیاً پس انسان نمىتواند بى دین یعنى بىراه و رسم و بىآداب و فرهنگ باشد؛ لیكن بحث آن است كه آیا این راه و روش را از كى بگیریم؟ الف) از طاغوت، ب) از نیاكان، ج) از خالق. | ||||
در میان این نظریهها، نظریه چهارم، هم مطابق با عقل و فطرت است و هم جامع و كامل. «انّ الدّین عند اللّه الاسلام»(آلعمران، 19.) | ||||
[/TD] | ||||
چه چیزهایى را باید هنگام سخن گفتن یا جواب دادن به دیگران مراعات كنیم؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. اگر نمىدانیم، با صراحت بگوییم نمىدانم. «قل ان ادرى»(جنّ، 25.)
2. به همهى سخنها جواب ندهیم. «قل انّما علمها عند ربّى»( اعراف، 187.)
3. در جواب، به نقاط مهم توجه شود. از پیامبر مىپرسند: چه چیزى انفاق كنیم؟ پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به جاى بیان آن چیز، مىفرماید: هرچه مىدهید اول به والدین و بستگان و نزدیكان بدهید. «ما انفقتم من خیر فللوالدین»( بقره، 215.)
4. كوتاه گفتن. «خیر الكلام ما قَلّ و دَلّ»(مدارك العروة، ج 23، ص3.)
5. رسا گفتن. «قولاً بلیغا»( نساء، 63.)
6. نرم گفتن. «قولاً لیّنا»( طه، 44.)
7. بهترین كلام را بكار بردن. «یقول الّتى هى احسن»(اسراء، 53.)
8. با كرامت سخن گفتن. «قولاً كریما»( اسراء، 23.)
9. توجه به بازتاب سخن داشتن. به یك ماجرا توجه كنید: هنگام سخنرانى پیامبر مسلمانان به آن حضرت مىگفتند: «راعنا» یعنى رعایت حال ما را بكن و شمردهتر سخن بگو. این تعبیر در عرف یهود نوعى دشنام تلقّى مىشد و برخى از یهودیان این كلمه را دستاویز قرار داده و از آن سوءاستفاده مىكردند. آیه نازل شد كه به هنگام سخنگفتن و حرفزدن، به انعكاس حرفها و برداشت دیگران نیز توجه داشته باشید و با ملاحظه سخن بگویید و به دیگران فرصت سوءاستفاده ندهید.
ممكن است افراد در حرف و سخن خود حسن نیت داشته باشند؛ ولى بازتاب سخن نیز مهم است؛ زیرا ممكن است سخن بازتابى منفى داشته و باعث ضربه زدن به دین، اعتقاد، رهبرى و جامعه اسلامى شود.
افرادى كه در عزادارىها به عشق امام حسینعلیه السلام قمه مىزنند باید به بازتاب عمل خود توجه داشته باشند. تلویزیونها و ماهوارههاى دنیا بدن خونى آنان را نشان مىدهد و بدخواهان این صحنهها را مكرر نشان مىدهند تا از اسلام و مسلمانان سیماى وحشتناكى نشان دهند.
آیا عقل و شرع ما اجازه مىدهد جورى عزادارى كنیم كه بدخواهان اسلام آن را دستاویز قرار داده و بر ضد مكتب و مسلمانان پخش كنند و تحلیل كنند كه شیعیان یك مرض روانى دارند و آن خودآزارى، خودزنى و خودكشى است و در دنیایى كه توجیه نیستند ایجاد تردید و وحشت كنند؟
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"] | ||||
[/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] در آنجا كه اسرار احكامى را نمىدانیم، آیا باید به آن عمل كنیم؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] اولاً؛ اگر این حرف درست باشد كه تا ما اسرار خیرى را ندانیم عمل نكنیم، باید همه بیماران بمیرند، چون از اسرار داروها مطلع نیستند؛ ولى چون پزشك را متخصص و امین مىدانیم بدون چون و چرا نسخه او را عمل مىكنیم، حتى مراجع تقلید در برابر پزشك تسلیم هستند و از او دلیل نمىخواهند. ثانیاً اگر صدور حكم از طرف خدا و اولیاى خدا حتمى شد، اطاعت آن لازم است، گرچه مطابق با عقل و سلیقه و عادات ما نباشد. |
عقل ما مثل ترازوى طلا فروشان است كه چیزهاى كمحجم را مىتوان با آن سنجید؛ ولى چیزهاى سنگین را خیر. سلیقهها تابع هوسهاست و آداب و رسوم نیز گاهى متغیّر یا بىدلیل یا خرافه و یا با القائات و وسوسههاى شیطان همراه است. | ||||
در قرآن نمونههایى را مىبینیم كه در نگاه اول سبب تعجّب انسان مىشود؛ ولى حكم خدا قطعى است و باید قاطعانه عمل كنیم. از جمله: | ||||
1. كشتهاى در بنى اسرائیل پیدا شد كه قاتل آن معلوم نبود و هر قبیله قتل را به قبیله دیگر نسبت مىداد. نزد حضرت موسى رفتند تا ایشان قاتل را شناسایى كند. | ||||
حضرت موسى طبق آیه «ان الله یأمركم ان تذبحوا بقرة»(بقره، 67.) به آنان فرمود: خداوند دستور داده گاوى را ذبح كنید و قطعهاى از بدن آن را به مقتول بزنید، او به اعجاز الهى زنده شد، قاتل خود را معرفى خواهد كرد. این فرمان با ذهن و سلیقه آنان تطبیق نكرد، غافل از آنكه در این ماجرا خداوند چند حكمت را به مردم نشان مىدهد: | ||||
الف) قدرت خداوند كه چگونه از بهم خوردن دو مرده، یكى را زنده مىسازد. | ||||
ب) وقوع معاد كه چگونه مرده زنده مىشود. | ||||
ج) لزوم ایمان به نبوت كه میزان ایمان مردم به پیامبرشان چقدر است؛ ولى یهود كه از این حكمتها بىخبر بود، این حكم را مسخره مىپنداشت. | ||||
2. خداوند براى امتحان حضرت ابراهیمعلیه السلام، به او دستور مىدهد تا فرزندش را ذبح كند؛ امّا همینكه كارد به گردن فرزند خود مىگذارد، خطاب مىرسد: او را رها كن و ذبح نكن. حكمت این فرمان براى دلكندن ابراهیم از اسماعیل است. | ||||
ما از دستورات اسلامى پوسته و ظاهرى را مىبینیم؛ ولى در درون آن حكمتهایى نهفته شده كه معمولاً ما آن را نمىدانیم. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] آیا زور و تهدید و خشونت در اسلام وجود دارد؟ | |||
[/TD] | ||||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] اصل در اسلام رحمت و رأفت، محبّت و مودّت، عفو و كرامت، كظم غیظ و مسالمت مىباشد كه براى هر یك از این واژهها آیاتى در قرآن آمده است. مثلاً: در نمازهاى پنجگانه دهها بار سخن از رحمت و مهربانى (در هر ركعت 6 بار) «الرّحمن الرّحیم» آمده است كه نوعى ترویج و دعوت به مهر و محبت و رفتار دوستانه به یكدیگر است. |
«رئوف» از صفات خدا و پیامبر دانسته شده و در مقابل از قساوت و سنگدلى انتقاد شده است. «ثم قست قلوبكم»( بقره، 74.) | ||||
محبّت هدیه الهى است كه خداوند آن را در دل زن و شوهر قرار مىدهد. «و جعل بینكم مودّة و رحمة»(روم، 21.) | ||||
عفو كردن و فرو بردن خشم و كظمغیظ ستایش شده است. | ||||
در برخورد با افراد نااهل، ابتدا رفتار و گفتار مسالمتآمیز را سفارش كرده است؛ امّا در برابر همهى اینها گاهى تهدید و خشونت براى سركوب روحیههاى مغرور و حفظ دست آوردهاى مهم لازم است؛ مثلاً: به مسلمانان دستور مىدهد، هر چه در توان دارید براى ترساندن دشمنان خدا و آمادگى دفاع و برخورد با دشمنان، خودتان آماده كنید. «و أعدّوا لهم ما استطعتُم من قُوَّة»(انفال، 60.) | ||||
همین كه مردم به پیامبرصلى الله علیه وآله گفتند: علىعلیه السلام خشونت دارد، (نمىگذارد هر گونه كه دوست داریم و مىپسندیم، عمل كنیم) آن حضرت فرمود: «انّه لَخشن فى ذات اللّه» علىّ در مورد انجام امور الهى سختگیر و خشن است. آرى، در انجام فرمان خدا باید صلابت و قاطعیت و خشونت داشت. | ||||
در اجراى حدود الهى در مورد خلافكاران، مىفرماید: دلسوزى و رأفت را كنار گذاشته و حكم خدا را اجرا كنید. «لاتأخذكم بهما رأفة فى دین اللّه»(نور، 2.) | ||||
به هر حال عمل به احكام باید همراه با جدیت، عشق، تصمیم قاطع و عزمى جزم باشد، نه با شوخى و عادت، نه با شك و تردید، نه با تشریفات و ظاهرفریبى، نه مقطعى و موسمى، نه موضعى و نه با كسالت و بىحالى. | ||||
[/TD] | ||||
خدا كه از همه چیز آگاه است، چرا انسانها را امتحان و آزمایش مىكند؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] آزمایش كردن انسان براى فهمیدن است؛ ولى آزمایش كردن خدا براى فهمیدن نیست؛ بلكه براى آن است كه از انسان عملى سر زند و پاداش و كیفر بر اساس آن عمل باشد.
توضیح آنكه، خدا مىداند كه فلان شخص در برابر حوادث تلخ و شیرین چه برخوردى خواهد كرد؛ امّا نباید بر اساس این دانش به آن شخص اجر و پاداش دهد. همانگونه كه ما مىدانیم فلان خیاط مىتواند بدوزد و یا فلان بنّا مىتواند بسازد؛ امّا هرگز بر اساس این علم به او مزد نمىدهیم، بلكه باید از او كارى سر زند تا استحقاق پاداش داشته باشد.
ابزار امتحان الهى؛ نعمتها، نقمتها، حوادث وصحنههاى تلخ و شیرین در طول زندگى است. «و نبلوكم بالشرّ و الخیر»(انبیاء، 35.)
مهمترین دعا چیست؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تنها دعایى كه بر هر مسلمانى واجب است كه آن را در واجبترین اعمال خود - نماز - روزى ده مرتبه بگوید، دعاى «اهدنا الصّراط المستقیم» است؛ بنابراین، درخواست هدایت به راه مستقیم، مهمترین دعاست.
آرى، در مقابل راههاى متعدّدى كه در برابر انسان قرار دارد، (راه هوسهاى خود و دیگران، راه وسوسههاى شیطان، راه نیاكان و پیشینیان، راه طاغوتها، راه توقّعات و انتظارات این و آن و راه خدا و اولیاى او) انسان هر لحظه و براى هر چیزى باید از خدا استمداد جوید كه او را به راه مستقیم هدایت كند.
راه مستقیم راه خدا و اولیاى خداوند و بندگان مخلص خداست.
براى اطمینان به راه خدا، باید پیرو و دنبالهرو اولیاى خدا باشیم، چنانكه در زیارت جامعه مىخوانیم: هركس به شما (اهل بیت) متوسّل شد، به خدا متوسّل شده است. «مَن اعتصم بكم فقد اعتصَم باللّه» و در قرآن مىخوانیم: هركس به خدا متوسّل شد به راه مستقیم هدایت شده است. «و من یعتصم باللّه فقد هُدِىَ الى صراط مستقیم»( آل عمران، 101.)
در روایات، راه مستقیم، راه توحید، قرآن و فطرت سالم، معرفى شده است.(تفسیر نور، ج 1، ص 30.)
شكّى نیست كه تقاضاى راه مستقیم حتى بر اولیاى خدا نیز لازم است؛ زیرا اولاً؛ ماندگارى در راه مستقیم، غیر از پیدا كردن راه مستقیم است. چه بسیار افرادى كه به راه مستقیم هدایت مىشوند؛ ولى پایدار نمىمانند؛ یعنى بعد از ایمان، منحرف مىشوند. «آمنوا ثمّ كفروا...»(نساء، 137.)
ثانیاً؛ هدایت شدن نیز درجات و مراحلى دارد، همانگونه كه نور ضعیف و قوى دارد، بنابراین افراد هدایت شده، باید به فكر هدایت برتر و بیشتر باشند. «زادهم هُدى»(محمّد، 17)
ثالثاً؛ ممكن است افرادى در بعضى امور در راه مستقیم باشند؛ ولى نسبت به مواردى در راه نباشند و لذا باید براى رسیدن به جامعیت راه مستقیم از خداوند كمك بخواهیم. مثلاً؛ انتخاب شغل، دوست، رشته تحصیلى، همسر، عقاید، عمل، اخلاق، رهبر، نماینده، چگونگى در آمد و مصرف آن، ستایش، انتقاد، محبت، قهر، صلح، جنگ، خوردن، قضاوت، انفاق، عبادت، اقتصاد، سیاست، روابط و در همه امور بدون الگوى صحیح و كامل نیست؛ لذا انسان نیاز به الگوى كامل و بدون نقص دارد كه همان انبیا و اوصیا هستند
چرا در قرآن معمولاً دعاها با نام مقدس «ربّ» آغاز شده است؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] انسان در دعا به دنبال رسیدن به رشد و تكامل خود و یا رفع نواقص و كمبودهاى خود است و تناسب این دو خواسته با كلمهى «ربّ» بیش از هر صفت دیگر است؛ زیرا «ربّ» هم به معناى مالك و صاحب آمده است و هم به معناى رشد دهنده و پرورش دهنده و انسان باید خواستهى خود را از كسى بخواهد كه هم مالك و صاحب است و هم با امكانات مادّى و هدایتهاى آسمانى و اعطاى عقل و فطرت، رشد و پرورش مادّى و معنوى ما را مىخواهد.
بعلاوه رابطهى مربّى با كسى كه تحت تربیت اوست، باید رابطهاى دائمى، تنگاتنگ و همهجانبه باشد.
; « 51210 »l
پ، عبادت، اقتصاد، سیاست، روابط و در همه امور بدون الگوى صحیح و كامل نیست؛ لذا انسان نیاز به الگوى كامل و بدون نقص دارد كه همان انبیا و اوصیا هستند.
الگوهاى منفى كدامند؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در قرآن در كنار معرفى الگوهاى مثبت، هشدار داده كه به سراغ مدلهاى دیگر نرویم كه آن مدلها یا منحرفند و یا مورد قهر الهى.
در قرآن غضب شدگان و مدلهایى كه مورد قهر الهى هستند را قارونها، فرعونها، منافقان، طاغوتها، متجاوزان، ظالمان بیان كرده و الگوهاى منحرف را هوى پرستان، مشركان و كسانى كه حكومت نااهلان را مىپذیرند و به سراغ غیرخدا مىروند و نافرمانى الهى دارند(تمام آیات «لاتطع» و «لاتطیعوا» و «لاتتّبع» و «لاتتّبعوا» نمونههاى الگوهاى منفى هستند)، معرّفى كرده است.( تفسیر نور، ج1، ص 36 - 37.)
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] عوامل سقوط و انحراف جامعه چیست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] به یك ماجرا توجه كنید تا عوامل سقوط را كشف كنید: خداوند با حضرت موسى وعده كرد كه سى شب را در كوه طور مشغول عبادت شود تا تورات را دریافت كند، سى شب كه تمام شد، ده شب دیگر به آن اضافه شد. |
هنرمند مجسمه سازى به نام سامرى از نبود موسى و تأخیر برگشت او سوء استفاده كرد و طلا و زیورآلات مردم را گرفت و مجسمه گوسالهاى را به نوعى ساخت كه با عبور هوا از درون آن صدایى شبیه صداى گاو برمىخاست و به مردم مىگفت: خداى شما همین است و بدین وسیله جمعیت بسیارى را منحرف كرد. | ||||
با كمى دقّت در این ماجرا مىتوان عوامل سقوط یك جامعه را نشان داد، كه عبارت است از: | ||||
1. عدم حضور رهبرى همچون موسى در میان مردم. | ||||
2. وجود منحرفان هنرمندى همچون سامرى در اجتماع. | ||||
3. استفاده از ابزارى پرجاذبه و گران قیمتى همچون طلا. | ||||
4. تبلیغات منفى پر سر و صدا و ابتكارى و جذاب همچون صداى گوساله. | ||||
5. سادگى و زودباورى و ضعف ایمان مردم. | ||||
6. استفاده از خرافات و سنتهاى گذشته و سوابق اجتماعى گاوپرستى. | ||||
[/TD] | ||||
اصول مشترك ادیان چیست؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در سوره شعراء كه گزارش برنامههاى انبیا پىدرپى آمده است، مىخوانیم كه انبیا مردم را به تقوا و خداپرستى و انصاف و نداشتن چشم داشت از مردم به سراغ آنان مىرفتند.
قرآن نیز مىفرماید: تمام انبیا مردم را به یكتاپرستى و دورى از طاغوت دعوت مىكردند. «و لقد بعثنا فى كلّ امّة رسولا ان اعبدوا اللّه و اجتنبوا الطاغوت»( نحل، 36.) و یا انبیا به مردم اعلام مىكردند كه من بر شما به خاطر عذاب روز قیامت مىترسم. «انّى اخاف علیكم عذاب یوم الیم»(هود، 26.)
آرى، در تمام ادیان دعوت به یكتاپرستى و توجه به معاد، پذیرفتن حق، رعایت تقوا، انصاف و احسان به والدین و به عدالت شفارش شده است؛ همانگونه كه نماز، روزه، زكات، امر به معروف و نهى از منكر، حج و جهاد مطرح شده است.
راههاى ارزیابى ایمان واقعى چیست؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در لابلاى حوادث جوهر انسان شناخته مىشود، در فراز و نشیبها و گرفتن و دادنها و فقر و غنىها جوهر انسان شناخته مىشود. در حدیث مىخوانیم اگر شخصى را سه بار عصبانى كردى و او حرفى نزد با او رفاقت برقرار كن. كسانى مدعى ایمان هستند ولى اگر از مقام و عنوان و سرمایه آنان كم شود دست به هر كارى مىزنند. قرآن به یهودیانى كه ادعاهایى داشتند و خود را فرزندان و محبوبان خدا مىدانستند و مىگفتند. «نحن أبناء اللّه و حبّائه»(مائده، 18.) و آتش دوزخ را فقط چند روزى در حق خود روا مىدانستند: «لم تمسّنا النّار الاّ أیّاماً معدودة»( بقره، 80.) خداوند براى ارزیابى و میزان صداقت آنان مىفرماید: اگر راست مىگویید آرزوى مرگ كنید. «فتمنّوا الموت ان كنتم صادقین»(بقره، 94.)
قرآن دربارهى دروغگو بودن ادعاهاى یهود مىفرماید: آنان به خاطر عملكردشان هرگز آرزوى مرگ نمىكنند. «و لن یتمّنونه»(بقره، 95.) و هر یك از آنان دوست دارد هزار سال عمر كند. «یودّ أحدهم لو یَعَمّر ألف سنة»(بقره، 96.)
قرآن خطاب به پیامبر مىفرماید: به پروردگارت سوگند كه ایمان واقعى نمىآورند مگر زمانى كه در جنگ و نزاعهاى خود تو را داور قرار دهند و در دل خود هیچگونه ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند.( نساء، 65.)
در قرآن مىخوانیم؛ علامت ایمان، خمس دادن است حتى اگر از یاران پیامبر باشیم و در جبهه در كنار پیامبر جهاد كنیم و پیروز شویم و غنائم جنگى بگیریم؛ ولى خمس ندهیم، ایمان نداریم: «فأنّ للّه خُمسَه... اِن كنتُم آمنتُم باللّه و ما أنزلنا على عبدنا»(انفال، 41.) بنابر این تسلیم خدا بودن، تسلیم داورى پیامبر بودن و نق نزدن و گذشتن از جان و مال نشانه صداقت است.
آرزوى دشمنان ما چیست؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در قرآن آیات متعددى است كه از روح و روان دشمن و از عمق كینههاى او پرده بر مىدارد و بیان مىكند كه دشمن براى اهل ایمان چه آرزوهایى دارد، از جمله:
1. دشمن براى ما سختى و دردسر مىخواهد و با هر نوع پیشرفت و رفاه ما مخالف است. «ودّوا ما عَنِتُّم»(آلعمران، 118.) («عَنِت» به معناى دردسر است)
2. دشمن براى ما غفلت مىخواهد، غفلت از سرمایهها، قدرتها و امثال آن. «ودّ الّذین كفروا لو تغفلون»(نساء، 102.) بنابراین، هر سخن و برنامه و حركتى كه مسلمانان را غافل كند، گامى در جهت اهداف و خواستههاى دشمن است.
با هوشیارى باید از امكانات نظامى و اقتصادى حفاظت كرد. «ودّ الّذین كفروا لو تغفلون عن أسلحتكم و أمتعتكم»(نساء، 102.)
غفلت امّت اسلامى حمله غافلگیرانه و شبیخون دشمن بىدین را در پى خواهد داشت. «فیمیلون علیكم میلةً واحدة»
3. دشمنان آرزو مىكنند تا شما از دین و مكتب خود دست بردارید. «ودّوا لو تكفرون»(نساء، 89.) و اگر به این آرزو نرسند، لااقل براى شما آرزوى تسلیم و سازش دارند. «ودّوا لو تدهن فیدهنون»(قلم، 9.) یعنى دوست دارند شما با آنان مداهنه كنید تا آنان نیز با شما مداهنه كنند. این نمونهاى از آرزوهاى دشمن است.
آنان دوست ندارند كه ببینند مسلمانان صاحب پیامبرى بزرگ، كتابى بى تحریف و چشم اندازى وسیع هستند به گونهاى كه مكتب آنان بر تمام ادیان غالب شود و با تمام تبعیضات نژادى، اقلیمى، زبانى، خرافات، تحریفات، عوام فریبىها مبارزه كند. آرى، دشمن براى شما هیچ خیرى نمىخواهد. «ما یودّوا الّذین كفروا من أهل الكتاب و لا المشركین أن ینزّل علیكم من خیر من ربّكم»( بقره، 105.)
دو نكته مهم از این آیه استفاده مىشود؛
یكى اینكه در این حقّه و كینه و روش مبارزه، گاهى اهل كتاب و مشركان، همفكر و همدست هستند.
نكته دیگر آنكه دشمنان حتى از رسیدن مقدار كمى خیر به شما ناراحتند. «من خیر» ولى حسادت حسودان هیچ اثرى در اراده و لطف خدا ندارد. خداوند به هركس كه حكمتش اقتضا كند، هر چه بخواهد مىدهد. «و اللّه یختصّ برحمته من یشاء»
بزرگترین ظلم كدام است؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در قرآن معمولاً كلمهى «أظلَم» كه به معناى ظلمبزرگ است در مورد ظلمهاى فرهنگى بكار رفته است، نظیر:
1. دروغ و افترا بر خدا. «أظلم ممن افترى على اللّه»(انعام، 93.)
2. جلوگیرى از مراكز و مساجد توحید. «أظلم ممّن منع مساجد اللّه»(بقره، 114.)
3. سعى و تلاش براى خرابى مساجد و كتمان شهادت. «و من أظلم ممن كتم شهادة عنده»(بقره، 140.)
با این كه خداوند در مورد مفاسد اقتصادى تنها یكبار كلمهى توبیخ كننده «ویل» را بكار برده، «ویل للمطفّفین»(مطفّفین، 1.) و در مورد زخم زبانهاى اجتماعى نیز یكبار كلمهى «ویل» را استفاده كرده است، «ویل لكلّ همزة لمزة»( همزه، 1.)، ولى در مورد ظلمهاى فرهنگى در آیهى 79 سورهى بقره سه بار كلمهى «ویل» بكار برده است و مىفرماید: پس واى بر كسانى كه مطالبى را از پیش خود مىنویسند، سپس مىگویند این از طرف خداست تا با آن بهاى اندكى بستانند! پس واى بر آنها از آنچه دستهایشان نوشت و واى بر آنچه از این راه به دست مىآورند!
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] چگونه دعا كنیم و از خدا چه بخواهیم؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif]برخى از آداب دعا چنین است: |
1. دعا، منطقى و بجا باشد. همین كه حضرت ابراهیم به مقام امامت رسید از خدا درخواست كرد كه نسل او در طول تاریخ امام باشند، «و من ذرّیتى» خداوند به او پاسخ فرمود: این دعا مستجاب نمىشود؛ زیرا این مقام عهدالهى است و به هركسى داده نمىشود. «لاینال عهدى الظالمین»( بقره، 124.) | ||||
2. دعا، مخالف سنتهاى الهى نباشد. حضرت ابراهیم از خدا خواست كه فقط به مؤمنان رزق دهد، «و ارزق أهله من الثمرات مَن آمن منهم»( بقره، 126.) خداوند پاسخ فرمود: در نعمتهاى مادّى تنگ نظر نباش، سنّت الهى بر آن است كه به همهى مردم (اعم از مؤمن و كافر) رزق بدهد. «فمَن كَفَر فاُمتِّعه» | ||||
3. دعا حكیمانه باشد. حضرت ابراهیم از خدا خواست كه بعد از او پیامبرى به مردم بدهد كه ابتدا مسئول آموزش و سپس مسئول پرورش مردم باشد، «یعلّمهم و یزكّیهم» در این مورد خداوند فرمود: دعاى تو مستجاب مىشود؛ ولى نه آن طورى كه تو درخواست كردى؛ بلكه تزكیه مقدّم بر تعلیم است. «یزكّیهم و یعلّمهم»( بقره، 129.) | ||||
4. با احترام و از روى نیاز باشد. «و ادعوه خوفاً و طمعاً»(اعراف، 56.) | ||||
5. خالصانه باشد. | ||||
6. با تضرّع و ابتهال باشد. | ||||
7. با حسن ظن و خوش باورى باشد. | ||||
8. با دعاى به دیگران باشد. | ||||
9. با تجلیل از خدا باشد. | ||||
10. با یادآورى نعمتهاى الهى باشد. | ||||
11. با صلوات بر محمدّ و آل محمّد باشد. | ||||
12. شروع با بسم اللّه و همراه نام خدا باشد. | ||||
13. با اقرار به تقصیر و كوتاهىها باشد. | ||||
14. با استغفار و توبه باشد. | ||||
15. همراه با آمین گفتن دیگران باشد. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] عبادت چیست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] بعضى عبادت را تنها در نماز و ذكر و دعا مىدانند و بعضى در شعر خود مىگویند: «عبادت به جر خدمت خلق نیست» در این دو تفكر افراط و تفریط است. |
نمونه افراط و تفریط در همه جا و همیشه بوده است. یكى از بیستون نام مىبرد و یكى از چهل ستون یكى در شناخت امام غلو مىكند و یكى امام را یك فرد عادى مىداند. یكى از وظایف انبیا جلوگیرى از انواع افراط و تفریط است. در اسلام عبادت به هر كارى كه رنگ الهى داشته و براى خدا باشد، گفته مىشود، گرچه بنّایى و كارگرى باشد. چنانكه حضرت ابراهیم و اسماعیل پس از آنكه بنّایى كردند و پایههاى كعبه را بالا بردند، از خدا خواستند كه كارگرى آنها را قبول كند. «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت و اسماعیل ربّنا تقبّل منّا»( بقره، 127.) | ||||
آرى، در دید ما نماز و روزه عبادت است، امّا از دیدگاه قرآن، كارگرى ساختمانى هم كه براى خدا باشد، عبادت است. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] چگونه و به چه شیوهاى عبادت كنیم؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] براى اینكه عبادت ما از انواع خرافات و انحرافات دور باشد، باید در شیوه آن فقط از طریق وحى استفاده كنیم. چنانكه حضرت ابراهیم از خداوند خواست تا راه و روش پرستش را به ما نشان دهد. «و أرنا مناسكنا»(بقره، 128.) |
راستى اگر هر انسانى به سمتوسویى و در لباسى و با لهجهاى از پیش خود شكل و قالبى براى عبادت بسازد و سلیقهها و تخیّلات و خرافات و آداب و رسوم غلط و نیازها و تهدیدها و تطمیعها و آرزوهاى خود را در آن جاسازى كند، هرج و مرجى رخ مىدهد كه قابل كنترل نیست و ماجراى برخورد موسى با شبانى كه براى خود خدا را انسانى محتاج ترسیم مىكرد، تكرار مىشود. بگذریم كه در خود داستان تردید است؛ زیرا اگر هركس هرچه مىخواهد بگوید و پیامبران مردم را به حال خود رها كنند با بعثت و فلسفه وجودى انبیا سازگار نیست. انبیا آمدند تا جلو سخنان و افكار ناروا را بگیرند و ما نباید بخاطر دلسوزى به یك چوپان بعثت موسى را لغو و بیهوده نشان دهیم. | ||||
در روایات مىخوانیم كه امام به كسى كه از پیش خود عبارتى را به دعا اضافه كرده بود و مىگفت: «یا مقلّب القلوب و الابصار» انتقاد كرد و فرمود: دعاى صحیح و آنچه بیان كردهایم این دعاست: «یا مقلّب القلوب»، نه یك كلمه كم و نه یك كلمه زیاد و نباید در آن تصرّف كنید. | ||||
چنانكه در اول سورهى حجرات به تمام مؤمنان سفارش شده كه در هیچ كارى بر خدا و رسولش تقدّم و پیشى نگیرند. «لاتقدّموا بین یدى اللّه و رسوله | ||||
[/TD] | ||||
رنگ خدا چیست و چه ارزشى دارد؟ [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] انسان در زندگى خود باید رنگى را بپذیرد؛ رنگ سلیقه، قبیله، نژاد، محیط، اقتصاد، حكومت و... امّا همه رنگها به مرور زمان پاك مىشوند؛ ولى رنگ خدا مىماند، چون همه فنا پذیرند جز خداوند. «كلّ شىء هالك الاّ وجهه»( قصص، 88.)
در میان تمام ساختمانها و در تمام كشورها، ساختمانهاى مذهبى ماندگارترند؛ چون به نوعى رنگ خدا دارند.
در میان شخصیتها، نام انبیا ماندگارتر است، چون رنگ الهى داشتند.
در میان بیابانها، صحراى سینا و عرفات.
در میان كوهها، كوه حرا و طور.
در میان آبها، آب فرات و زمزم.
در میان نامگذارىها، نامهایى كه جنبه مذهبى دارد.
در میان اعیاد، عیدهایى كه به مذهب گره خوردهاست.
در میان كتابها، كتب آسمانى ماندگارترند.
آرى، بهترین رنگ، رنگ خدایى است. «صبغة اللّه و من أحسن من اللّه صبغة»( بقره، 138.) زیرا:
1. رنگ الهى همرنگ با فطرت و عقل سلیم و منطق است.
2. خریدار و مشترى این رنگ، خداوند است.
3. بهاى آن بهشت نامتناهى است.
4. از هركس و در هر زمانى و هر موقعیتى كه باشد خریدارى مىشود.
5. چیزى كه رنگ الهى داشته باشد، خریدار دارد گرچه كم باشد. «فمَن یعمل مثقال ذرّة»
6. چیزى كه رنگ الهى داشته باشد، اگر در آن عیبى باشد، خریدار اصلاحش مىكند. «و اصلح بالهم»(محمد، 2)
چنانكه در دعا مىخوانیم كه بعد از نماز بگویید: خدایا! این نماز من بود، اگر در ركوع و سجودش خلل و نقصى است آن را اغماض كن و نادیده بگیر.
7. رنگ الهى، امدادهاى الهى و رهنمودهاى الهى را به دنبال دارد. «و الّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا»(عنكبوت، 69.)
8. رنگ الهى هیچ وقت دچار بىرونقى و كساد نمىشود، چون مشترى خداست وهمهجا حاضر است
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="class: article_title | colspan: 2"]ریشهى مفاسد اخلاقى كدام است؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] شاید بتوان گفت: ریشهى تمام مفاسد، غفلت است. انسان اگر غافل نباشد، از هر خلافى دست برمىدارد. |
غفلت از خداوند. «نسوا اللّه»( توبه، 67.) | ||||
غفلت از قیامت. «نسوا یوم الحساب»(ص، 26) | ||||
غفلت از محرومان. «و لم نطعم المسكین»(مدّثر، 44) | ||||
غفلت از مسئولیتها. «مالكم لاتقاتلون فى سبیل اللّه و المستضعفین»(نساء، 75.) | ||||
غفلت از دشمن و توطئههاى او. | ||||
غفلت از تاریخ و عبرتهاى آن. | ||||
غفلت از سنّتهاى الهى. | ||||
غفلت از وعدهها و وعیدها. | ||||
غفلت از رازقیّت خداوند. | ||||
غفلت از اینكه عزّت(نساء، 139.) و قوّت(بقره، 165.) همه از اوست. | ||||
غفلت از اینكه دنیا و آنچه در اوست كوچك و بىارزش و عارضى و غنچهاى بیش نیست. «زهرة الحیاة الدنیا»(طه، 131.) | ||||
بى جهت نیست كه قرآن غافلان را از چهارپا منحرفتر مىداند. «أولئك كالانعام بل هم أضلّ أولئك هم الغافلون»(اعراف، 179.) | ||||
اسلام براى غفلت زدایى برنامههایى دارد، از جمله: 1. نماز، «اقم الصلاة» 2. قرآن «نحن نزلنا الذكر» 3. دعا، 4. دورى از افراد غافل «لاتطع من اغفل قلبه عن ذكرنا» 5. توجه به تاریخ. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] نشانهى ایمان واقعى چیست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif]نشانهى ایمان واقعى آن است كه انسان در همهى امور تسلیم فرمان خدا و مطیع انبیا و اوصیا و جانشینان به حق آنان باشد. به چند نمونه اشاره مىكنیم: |
1. قرآن مىفرماید: مؤمنان كسانى هستند كه هرگاه با پیامبر هستند، بدون اجازهى او جلسه را ترك نمىكنند، «واذا كانوا معه على أمرٍ جامع لم یذهبوا حتّى یستأذنوه»( نور، 62.) | ||||
2. قرآن از كسانى كه فرمانده و زمامدار منصوب از طرف پیامبر را نپذیرفتند، انتقاد مىكند. | ||||
همین كه یكى از پیامبران الهى، جوان نیرومند و لایقى به نام طالوت را كه فردى گمنام و فقیر و چوپانى در اطراف شهر بود، به فرماندهى بنىاسرائیل (آن هم از طرف خدا) منصوب كرد، بهانهگیرى شروع شد و گفتند: او كه ثروت زیادى ندارد، چگونه بر ما حكومت كند و فرمانده ما باشد؟ ما خودمان از او بهتریم. «انّى یكون له الملك علینا و نحن أحقّ بالملك»( بقره، 247) تا آنجا كه گروهى از اطاعت طالوت كه منصوب از طرف خدا و پیامبر بود، سرباز زدند. | ||||
3. سرباز زدن از هر یك از دستورات مسلّم دینى خارج شدن از مدار بندگى و ایمان است. بسیارند كسانى كه بخشى از احكام اسلام را مىپذیرند و بخش دیگر را نمىپذیرند. «أفتؤمنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض»(بقره، 85) | ||||
آن چه مورد سفارش قرآن است، تسلیم عاشقانه است، نه تسلیمى همراه با اكراه و اجبار و نق زدن، «و یسلّموا تسلیماً»( احزاب، 56.). | ||||
قرآن سوگند یاد مىكند كه مسلمانان ایمان واقعى ندارند جز آنگاه كه اگر پیامبر قضاوتى در مشاجراتشان كرد، هیچگونه اعتراض و سنگدلى در روحشان پیدا نشود، «لایجد فى أنفسهم حرجاً ممّا قضیت»(نساء، 65) | ||||
سرچشمه اكثر اعتراضات مردم، كوته نظرى و كوته فكرى و یك بعدى نگرى است. گاهى فقر و گمنامى را مانع دریافت لطف الهى مىدانند و ثروت و شهرت را عامل دریافت. از جلوههاى ظاهرى آگاهند و از استعدادهاى نهفته در افراد گمنام بىخبر. | ||||
از سختى كار امروز آگاه؛ ولى از آثار و بركاتى كه در درون سختىهاست غافل هستند. | ||||
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] نمونه جدال احسن در قرآن، كدام است؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif]گروهى از انصار وارد مدینه شدند و به پیامبر اسلام گفتند: تولد حضرت عیسى بدون پدر نشانهى خدایى و الوهیت اوست! آیه نازل شد، اگر تولد بدون پدر دلیل خدا یا فرزند خدا بودن است، خلقت حضرت آدم مهمتر است؛ چون او نه پدر داشت و نه مادر؛ پس چرا آدم را خدا یا فرزند خدا نمىدانید؟ «انّ مثل عیسى عند اللّه كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فیكون» (آل عمران، 59) |
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="class: article_title | colspan: 2"]راه رسیدن به تمام كمالات كدام است؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif]آنچه مسلّم است؛ انسان به لحاظ قدرت، ثروت، علم، عمر و... موجودى محدود است؛ امّا آنچه او را به بىنهایت مىرساند، نیت و آمادگى او براى پذیرش راه حق و فداكارى است. |
[=tahoma | arial | helvetica | sans-serif]به عنوان مثال: پیامبران قبلى كه حضرت محمدصلى الله علیه وآله را درك نكردند؛ ولى از اینكه خداوند از آنها پیمان گرفته كه هرگاه پیامبرى آمد و تصدیق كنندهى شما بود، به او ایمان آورید و او را یارى كنید: «ثم جاءكم رسول مصدّق لما معكم لتؤمننّ به ولتنصرنّه»(آل عمران، 81) معلوم مىشود: آنچه مهم است، روح تسلیم و پذیرفتن حق است، گرچه شرایط عمل پیش نیاید. انبیاى قبل به خدا گفتند: ما به پیامبر بعد از خود اقرار مىكنیم: «قالوا أقررنا» و همین روحیه مىتواند انسان را به تمام كمالات برساند. | |
[=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] همچنین خداوند از روحیهى تسلیم حضرت ابراهیم و اسماعیل ستایش مىكند؛ «فلمّا أسلما و تلّه للجبین»(صافّات، 103) با آنكه مورد امتحان آنان تحقّق پیدا نكرد. یا در روایات مىخوانیم: «انتظار الفرج أفضل الاعمال»؛ بهترین اعمال، انتظار و امید به ظهور است؛ زیرا منتظر واقعى در حال آماده باش است؛ بنابراین در مكتب اسلام كسى كه بالقوه آماده باشد، پاداش كسى را دارد كه بالفعل آمادگى خود را نشان مىدهد. | |
[/TD] | ||||
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"] | ||||
[/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] عالم ربّانى كیست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif]علماى ربانى كسانى هستند كه پیوسته سر و كارشان با كتاب خدا بوده و با نور او ضمیر و باطنشان روشن است و روشنگرى مىكنند. قرآن مىفرماید: «كونوا ربّانیّین بما كنتم تعلّمون الكتاب و بماكنتم تدرسون»(آل عمران، 79.) |
«ربّانیین» جمع «ربّانى» به كسى گویند كه پیوند او با خدا محكم و در فكر اصلاح و تربیت دیگران باشد | ||||
[/TD] | ||||
[=times new roman,times] نكاتى در باره آیه تطهیر(365)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«اِنَّما یُریدُ اللّهُ لیُذهِبَ عنكْم الرِّجْسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطهِّرَكُمْ تَطهیراً»
* كلمهى «اِنّما» نشانهى این است كه آیهى شریفه دربارهى یك موهبت استثنایى در مورد اهلبیتعلیهم السلام سخن مىگوید.
* مراد از «یُرید»، ارادهى تكوینى است، زیرا ارادهى تشریعى خداوند، پاكى همهى مردم است نه تنها اهل بیت پیامبر اكرمعلیهم السلام.
* مراد از «رجس» هر گونه ناپاكى ظاهرى و باطنى است.(366)
* مراد از «اهل البیت» همهى خاندان پیامبر نیست، بلكه برخى افراد آن است كه نام آنان در روایات شیعه و سنّى آمده است. این گروه عبارتند از: علىّ و فاطمه و حسن و حسینعلیهم السلام.
سؤال: دلیل این انحصار چیست؟ و چرا این بخش از آیه دربارهى زنان پیامبر یا تمام خاندان آن حضرت نیست؟
پاسخ: 1. روایاتى از خود همسران پیامبر حتّى از عایشه و امّ سلمه نقل شده كه آنان از رسولخداصلى الله علیه وآله پرسیدند: آیا ما هم جزء اهل بیت هستیم؟ پیامبر فرمود: خیر.
2. در روایات متعدّدى مىخوانیم: پیامبر عبایى بر سر این پنج نفر كشید (كه یكى از آنان خود حضرت بود) و فرمود: اینها اهل بیت من هستند و اجازهى ورود دیگران را نداد.
3. پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله براى اینكه اختصاص اهل بیت را به پنج نفر ثابت كند، مدّت شش ماه (و به گفتهى بعضى روایات هشت یا نه ماه) به هنگام نماز صبح از كنار خانهى فاطمهعلیها السلام مىگذشت و مىفرمود: «الصّلاة یا اهل البیت انّما یرید اللّه لیذهب عنكم الرّجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا»
در كتاب احقاق الحق بیش از هفتاد حدیث از منابع معروف اهل سنّت درباره اختصاص آیه شریفه به پنج نفر ذكر شده و در كتاب شواهد التنزیل كه از كتب معروف اهل سنّت است بیش از یكصد و سى روایت در همین زمینه آمده است.(367)
به هر حال این آیه شامل زنان پیامبر نمىشود زیرا:
آنها گاهى مرتكب گناه مىشدند. در سورهى تحریم مىخوانیم: پیامبر رازى را به بعضى از همسرانش فرمودند و او امانت دارى نكرد و به دیگرى گفت. قرآن این عمل را گناه نامیده، فرمود: «ان تتوبا اِلى اللّه فقد صغت قلوبكما»(368)
عایشه كه همسر پیامبر بود، جنگ جمل را علیه حضرت علىعلیه السلام به راه انداخت و سپس پشیمان شد، با آنكه در این جنگ عدّه بسیارى از مسلمانان كشته شدند؟
[=times new roman,times] چند سؤال
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. آیا «یطهّركم» به معناى آن نیست كه اهل بیتعلیهم السلام آلودگى داشتهاند و خداوند آنان را تطهیر كرده است؟
پاسخ: شرط تطهیر آلودگى نیست، زیرا قرآن دربارهى حوریان بهشتى كلمه «مطهّرة» را به كار برده در حالى كه هیچ گونه آلودگى ندارند. به عبارت دیگر «یطهّركم» به معناى پاك نگهداشتن است نه پاك كردن از آلودگى قبلى.
2. اگر اهلبیت تنها پنج نفرند، چرا این آیه در میان جملاتى قرار گرفته كه مربوط به زنان پیامبر است؟
پاسخ: الف: جملهى «انّما یرید اللّه ...» به صورت جداگانه نازل شده ولى هنگام جمع آورى قرآن در این جا قرار گرفته است.
ب) به گفتهى تفسیر مجمع البیان، رسم فصیحان و شاعران و ادیبان عرب این بوده كه در لابلاى مطالب معمولى حرف جدید و مهمّى مطرح مىكنند تا تأثیرش بیشتر باشد. چنانكه در میان اخبار صدا و سیما، اگر گوینده یك مرتبه بگوید: به خبرى كه هم اكنون به دستم رسید توجّه فرمایید، این گونه سخن گفتن یك شوك روانى و تبلیغاتى ایجاد مىكند. نظیر این آیه را در آیهى سوّم سورهى مائده خواندیم كه مطلب مربوط به ولایت و امامت و كمال دین و تمام نعمت و یأس كفّار و رضاى الهى، در كنار احكام مربوط به گوشت خوك و خون، نازل شده و این گونه جا سازىها رمز حفظ قرآن از دستبرد نااهلان است. درست همان گونه كه گاهى زنان هنگام خروج از خانه زیور آلات خود را در لابلاى پنبههاى متّكا قرار مىدهند. با اینكه طلا و پنبه رابطهاى ندارند ولى براى محفوظ ماندن از دستبرد نااهلان این كار انجام مىگیرد.
ج) در میان سفارش هایى كه به زنان پیامبر مىكند، یك مرتبه مىفرماید: خدا ارادهى مخصوص بر عصمت اهل بیت دارد، یعنى اى زنان پیامبر! شما در خانهاى هستید كه معصومینعلیهم السلام هستند و حتماً باید تقوا را بیشتر مراعات كنید.
د) در مورد اهلبیت ضمیر جمع مذكر به كار رفته كه نشان غالب بودن مردان است، به خلاف جملات مربوط به زنان پیامبر كه در آنها از ضمیر جمع مؤنث استفاده شده است. «بیوتكنّ، اقمن - عنكم، یطهّركم»
گرچه این آیه خطاب به زنان پیامبر است ولى قطعاً مراد همهى زنان مسلمان هستند كه باید به این دستورات عمل كنند.
[=times new roman,times]ویژگىهاى قلب مؤمن و كافر(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قلب مؤمن قلب كافر
1. حیات. «أو مَن كان میتاً فاحییناه»(2) 1. مرض. «فى قلوبهم مَرَض»(3)
2. شفا. «و یَشفِ صدور قوم مؤمنین»(4) 2. قساوت. «جعلنا قلوبهم قاسیة»(5)
3. طهارت. «اِمتَحن اللّه قلوبهم»(6) 3. عدم پذیرش. «اَزاغ اللّه قلوبهم»(7)
4. سعه صدر. «ربّ اشرح لى صدرى»(8) 4. مُهرخوردن.«طبعاللَّهعلىقلوبهم»(9)
5. هدایت. «مَنیؤمن باللّه یَهدقلبه»(10) 5. احاطه ظلمت.«رانعلىقلوبهم»(11)
6. ایمان. «كتب فى قلوبهم الایمان»(12) 6. حجاب. «جعلنا على قلوبهم أكنّة»(13)
7. سكینه. «السكینة فى قلوب المؤمنین»(14) 7. قفل شدن. «أم على قلوب اقفالها»(15)
8. الفت. «و ألّف بین قلوبهم»(16) 8. سختى. «ختم اللّه على قلوبهم»(17)
9. اطمینان قلبى. «الا بذكر اللّه تطمئنّ 9. برگشت و نفهمى. «صرفاللّه
القلوب»(18) قلوبهم»(19)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 26-28 سوره طه.
2) انعام، 122.
3) بقره، 10.
4) توبه، 14.
5) مائده، 13.
6) حجرات، 3.
7) صف، 5.
طه، 25.
9) نحل، 108.
10) تغابن، 11.
11) مطففین، 14.
12) مجادله، 22.
13) كهف، 57.
14) فتح، 4.
15) محمّد، 24.
16) انفال، 63.
17) بقره، 7.
18) رعد، 28.
19) توبه، 127.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] سرچشمه قرآن عبارت است از:
1. قدرت و عظمت: «تنزیلاً ممن خلق الارض و السموات العلى»()
2. عزّت و حكمت: «تنزیلُ الكتاب من اللّه العزیز الحكیم»()
3. لطف و رحمت: «تنزیلٌ من الرّحمن الرحیم»()
4. ربوبیّت: «تنزیلٌ من ربّ العالمین»()
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) طه، 4 .
2) زمر، 1.
3) فصّلت، 2.
4) واقعه، 80.
[=times new roman,times]وظایف مربیان و مبلّغان([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیه 13 سوره جنّ)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. با توجه گوش دادن. «استمع»
2. حضور گروهى. «نفر من الجنّ»
3. در برابر حقّ شاد شدن و احساسات نشان دادن. «سمعنا قرآناً عجبا»
4. تبلیغات. «فقالوا... یهدى الى الرشد»
5. ابراز عقیده و گرایش. «فامنّا به »
6. اظهار برائت از انحرافات. «ولن نشرك بربّنا احداً»
7. ردّ عقاید باطله. «ما اتّخذ صاحبة و لا ولدا»
8. تحقیر نااهلان. «یقول سفیهنا على اللّه شططا»
9. تأسف از انحراف دیگران. «ظنّنا ان لن تقول الانس والجن على اللّه كذبا»
10. نفى خرافات و گرایشهاى باطل. «رجال من الانس بعوذون برجال من الجنّ»
11. بیان عظمت حق. «فمن یستمع الان یجد له شهاباً رصداً»
12. بیان قدرت حق. «لن نعجز اللّه»
13. بیان ضعف انسان. «لن نعجزه هربا»
14. امید دادن به اهل ایمان. «فمن یومن بربّه فلا یخاف بخسا و لا رهقا»
15. مقایسه میان مسلمانان و ستمگران. «منا المسلمون و منا القاسطون»
16. با عمل خود دیگران را فرا خوانیم. «سمعنا الهدى آمّنا به فمن یؤمن بربّه ...»
17. خوب ها و خوبى ها را برجسته كنیم. «مّنا الصالحون و منّا دون ذلك»
18. با مسائل محورى و اصولى آغاز كنیم. «یؤمن بربّه، سمعنا قرآناً، لن نعجزه، لجهنّم حطبا»
align: center | ||||
---|---|---|---|---|
[TD="colspan: 2"][/TD] | ||||
[TD="class: article_title | colspan: 2"] عوامل سقوط و انحراف جامعه چیست؟[/TD] | |||
[TD="class: article | colspan: 2"] [=tahoma | arial | helvetica | sans-serif] به یك ماجرا توجه كنید تا عوامل سقوط را كشف كنید: خداوند با حضرت موسى وعده كرد كه سى شب را در كوه طور مشغول عبادت شود تا تورات را دریافت كند، سى شب كه تمام شد، ده شب دیگر به آن اضافه شد. |
هنرمند مجسمه سازى به نام سامرى از نبود موسى و تأخیر برگشت او سوء استفاده كرد و طلا و زیورآلات مردم را گرفت و مجسمه گوسالهاى را به نوعى ساخت كه با عبور هوا از درون آن صدایى شبیه صداى گاو برمىخاست و به مردم مىگفت: خداى شما همین است و بدین وسیله جمعیت بسیارى را منحرف كرد. | ||||
با كمى دقّت در این ماجرا مىتوان عوامل سقوط یك جامعه را نشان داد، كه عبارت است از: | ||||
1. عدم حضور رهبرى همچون موسى در میان مردم. | ||||
2. وجود منحرفان هنرمندى همچون سامرى در اجتماع. | ||||
3. استفاده از ابزارى پرجاذبه و گران قیمتى همچون طلا. | ||||
4. تبلیغات منفى پر سر و صدا و ابتكارى و جذاب همچون صداى گوساله. | ||||
5. سادگى و زودباورى و ضعف ایمان مردم. | ||||
6. استفاده از خرافات و سنتهاى گذشته و سوابق اجتماعى گاوپرستى. | ||||
[/TD] | ||||
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]كارهاى خدا برترین كارها(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تمام كارهاى خداوند بهترین است:
آفرینش او بهترین است: «فتبارك اللّه احسن الخالقین»(2)
كتاب قرآن او بهترین است: «نزّل احسن الحدیث»(3)
قصههاى او بهترین است: «احسن القصص»(4)
نامهاى او بهترین است: «وللّه الاسماء الحسنى»(5)
پاداشهاى بر بهترین است: «فله جزاء الحسنى»(6)
وعدههاى او بهترین وعدههاست: «وعداللّه الحسنى»(7)
حكم او بهترین حكمها است: «و من احسن من اللّه حكماً»(8)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) ذیل آیه 3 سوره تغابن.
2) مؤمنون، 14.
3) زمر، 23.
4) یوسف، 3.
5) اعراف، 180.
6) كهف، 88.
7) حدید، 10.

[=times new roman,times]آفات بىحجابى و بدحجابى([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیه 59 سوره احزاب.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. رونق گرفتن چشم چرانى و هوسبازى.
2. توسعهى فساد و فحشا.
3. سوء قصد و تجاوز به عنف.
4. باردارىهاى نامشروع و سقط جنین.
5. پیدایش امراض روانى و مقاربتى.
6. خودكشى و فرار از خانه در اثر آبروریزى.
7. بى مهرى مردان چشم چران نسبت به همسران خود.
8. بالا رفتن آمار طلاق و تضعیف روابط خانوادگى.
9. رقابت در تجمّلات.
10. ایجاد دلهره براى خانوادههاى پاكدامن.
[=times new roman,times] صله رحم در روایات
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] * با بستگان خود دیدار و رابطه داشته باشید، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
* صلهى رحم، عمر را زیاد و فقر را دور مىسازد.
* با صلهى رحم، رزق توسعه مىیابد.
* بهترین قدمها، قدمى است كه براى صلهى رحم و دیدار اقوام برداشته مىشود.
* در اثر صلهى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مىیابید.
* به سراغ بستگان بروید، گرچه آنها بىاعتنایى كنند.
* صلهى رحم كنید هر چند آنها نیكوكار نباشد.
* صلهى رحم كنید، گرچه به اندازهى سلام كردن باشد.
* صلهى رحم، مرگ و حساب روز قیامت را آسان مىكند.
* صلهى رحم باعث تزكیه عمل و رشد اموال مىشود.
* كمك مالى به فامیل، بیست و چهار برابرِ كمك به دیگران پاداش دارد.
* صلهى رحم كنید، گرچه یكسال راه بروید.
* كسى كه صلهى رحم را ترك كند، بویى از بهشت به او نمىرسد.
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فامیل خود رابطه ندارند، دوست مشو».([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر راهنما ونورالثقلین.)