و اما جند دقیقه ای دیگر تا حق مطلب ادا گردد و مشخص شود منظور از نساء در ایه تطهیر چه کسی میتواند باشد .
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج3، ص: 228 تا 233
[سوره آلعمران (3): آيه 61]
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ (61)
پس كسانى كه با تو محاجه و مخاصمه ميكنند در امر عيسى عليه السّلام بعد از
آنى كه آمد تو را علم بحقيقة امر او ببيانات آيات متقدمه و از تو قبول نكردند پس بگو بيائيد تا دعوت كنيم پسران ما را و پسران شما را و زنهاى ما و زنهاى شما و كسانى كه بمنزله نفس ما و نفس شما باشند پس مباهله ميكنيم در حق يك ديگر و قرار ميدهيم لعنة خدا را بر دروغگويان.
كلام در اين آيه در چند مقام وارد ميشود:
(مقام اول)
در شأن نزول اين آيه و مقدّمه متذكر ميشويم كه اين آيه در مورد قضيّه شخصيه لسان عموم ندارد كه بتوان گفت مورد مخصص نيست چنانچه در اغلب آيات گفتهئيم بلكه تعدّى از مورد معنى ندارد و مسلم تمام مفسرين و مفاد اخبار متواتره بين الفريقين در قضيه نصاراى نجران است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آنها را دعوت فرمود بدين اسلام يا اداء جزيه يا جنگ و آنها يك عدّه از بزرگان خود را فرستادند مدينه براى كشف حقانيت اسلام و ميان آنها سه نفر از كشيشان بزرگ آنها بودند بنام عاقب و اهتم و سيّد و پس از مذاكرات با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و بيانات آن سرور و اقامه معجزات بر حسب دستور اين آيه حضرت آنها را دعوت بمباهله نمود و از براى مباهله با آنها فقط انتخاب فرمود على و فاطمه و حسنين عليهم السلام را و آنها چون در باطن حقانيت آن حضرت را درك كردند از مباهله ترسيدند و خواهش ترك آن را كردند و قبول جزيه نمودند.
و در غاية المراد 19 حديث از طرق عامه و 15 حديث از طرق خاصه مفصلا نقل فرموده در باب سوم و چهارم از صد باب از اخبار كه در فضائل امير المؤمنين و ساير اهل بيت عليهم السلام رسيده صفحه 300- 306، و اين مباهله بنا بر بعض اخبار در روز 24 يا 25 ذيقعده واقع شده.
(مقام دوم)
كلمه أَبْنائِنا راجع بحضرت حسن و حسين عليهما السلام است زيرا امير المؤمنين عليه السّلام و صديقه طاهره سلام اللَّه عليها جزو أَبْنائِنا نيستند و اين آيه كمال صراحت را دارد كه فرزند دخترى هم فرزند است بر ردّ مخالفين كه گفتند بنونا بنو ابنائنا و بنو بناتنا بنو ابناء الرجال الأباعدى.
و غير از اين آيه در قرآن آيات ديگرى هم هست كه ائمّه عليهم السلام بآنها استشهاد فرموده مثل آيه شريفه وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ انعام آيه 84 و 85، و آيه شريفه حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ الى قوله تعالى وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ نساء آيه 27، و مسلما حلائل حسنين بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حرام بوده باتفاق فريقين.
و از اين آيه استفاده ميشود كه مقام اين دو بزرگوار در پيشگاه احديت بسيار مقام شامخى است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم انتخاب فرمود براى مباهله با اينكه بر حسب ظاهر طفل نابالغ بودند چنانچه قبلا متذكر شديم كه امر انبياء و ائمه عليهم السّلام با ساير ناس فرق دارد و بسا در حال طفوليت بمقام شامخ امامت و نبوت نائل ميشوند مثل حضرت سليمان عليه السّلام و يحيى عليه السّلام و عيسى عليه السّلام و حضرت جواد عليه السّلام و حضرت هادى عليه السّلام و حضرت بقية اللَّه عجل اللَّه تعالى فرجه.
(مقام سوم)
كلمه نسائنا كه مختص است بصديقه طاهره سلام اللَّه عليها و دليل واضح است بر اينكه مقام او در جميع زنها مقام بلندى است و اگر بهتر از او بود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم او را انتخاب ميفرمود بلكه اگر عديل او هم يافت ميشد او را هم همراه ميبرد چنانچه حضرت حسن عليه السّلام و حضرت حسين عليه السّلام عديل يكديگر بودند هر دو
را برد براى مباهله، بلكه استفاده ميشود كه صديقه طاهره عليه السّلام عديل مقام نبوت و ولايت و امامت و عصمت بوده كه در صف نبوت حضرت رسالت و سه نفر امام بزرگوار قرار گرفته و تمام شئون نبوت و امامت را دارا بوده جز عنوان نبوت و امامت زيرا رجوليت شرط نبى و امام است چنان كه مريم عليه السّلام با اينكه داراى عصمت بود و ملائكه بر او نازل ميشدند و مورد وحى الهى واقع شد نبى نبود فقط از جهت انوثيت و اين استفاده از اين آيه است و قطع نظر از آياتى كه در شئون فاطمه عليها السّلام و از اخبارى كه در فضائل او داريم و در مقام خود مبين شده.
(مقام چهارم)
كلمه انفسنا است مسلما مراد خود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نيست چون او داعى است يعنى دعوت كننده و البته بايد مدعوّ (دعوت شده) غير او باشد و مسلما آن غير از ابناء و نساء نيست زيرا در مقابل آنها ذكر شده بايد از رجال باشد آنهم هر رجلى نميشود بايد مساس با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داشته باشد كه صدق انفسنا بكند و مساس با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم مراتبى دارد، يك مرتبه ادنى مسلم و مؤمن باشد سپس از قريش و هكذا از بنى هاشم و هكذا تا برسد بمرتبه اعلا كه در جميع شئونات از اخلاق و اعمال و مراتب ايمان و عصمت و علم و فضيلت و سائر شئون نبوى شبيه به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باشد حتى اگر بضرورت دين و نصّ آيات و تواتر اخبار ثابت نشده بود كه مقام نبوت و رسالت اختصاص بخود آن حضرت دارد و غير او نبىّ و رسول تا قيامت نيست ميگفتيم كه بايد داراى اين مقام هم باشد، و بالجمله غير از مرتبه عليا سائر مراتب اطلاق انفسنا بر آنها ميشود لكن من جهة و اما از سائر جهات غيرنا بر او صادق است.
و مقتضاى اطلاق انفسنا دلالت دارد بر اينكه من جميع الجهات مشابه باشد جز جهتى كه ممكن نيست مماثل او پيدا شود مثل نبوت و رسالت. و اختصاص دادن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام دلالت دارد بر اينكه امير المؤمنين عليه السّلام در جميع شئون مشابه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است حتى در ولايت و امارت و امامت جز آنكه بضرورت دين خلافش معلوم باشد و از همين جهت است حديث معروف در مباحثه مأمون ملعون با حضرت رضا عليه السّلام كه گفت بآن حضرت
(ما الدليل على خلافة جدّك)
حضرت فرمود
(آية انفسنا)
ايراد كرد
(لو لا ابنائنا)
حضرت جواب فرمود
(لو لا نسائنا).
توضيح الكلام اينكه كلمه انفسنا چنانچه بيان شد دلالت آن تمام است و همين مراد حضرت است، و اما ايراد مأمون اينست كه بقرينه ابنائنا مراد از انفسنا بزرگان و رجال است نه اين معنى، حضرت جواب فرمود اگر كلمه نسائنا كه دلالت ميكند بر نسايى كه انتساب تام بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داشته باشند و فقط صديقه طاهره سلام اللَّه عليها بوده، مراد از انفسنا هم رجالى كه انتساب تام بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داشته و فقط على عليه السّلام را بر اين اختيار فرمود معلوم ميشود احدى از رجال لياقت نداشته، چنانچه احدى از نساء حتى زوجات نبىّ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم لياقت نداشته.
(مقام پنجم)
در موضوع مباهله است. اما وقت مباهله ما بين الطلوعين است چنانچه ابى حمزه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود
الساعة التي تباهل فيها ما بين طلوع الفجر و طلوع الشمس
سفينه مجلد اول صفحه 111.
و اما طريق و كيفيت مباهله اينست كه سه روز روزه بگيرد و غسل كند و دست خود را در دست طرف مشبّك كند كه انگشتها در يكديگر باشد و سپس دعاى مباهله بخواند چنانچه ابى مسروق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده گفت
قلت انّا نكلم الناس فنحتج عليهم بقول اللَّه عز و جل اطيعوا اللَّه و رسوله و اولى الامر منكم
فيقولون نزلت فى امراء الرّآيا فنحتج عليهم بقول اللَّه تعالى إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ الايه فيقولون نزلت فى المؤمنين فنحتج عليهم بقول اللَّه تعالى قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى فيقولون نزلت فى المسلمين قال فلم ادع شيئا مما حضرنى ذكره من هذا و شبهه الا ذكرته له فقال عليه السّلام لى اذا كان ذلك فادعهم الى المباهلة قلت و كيف اصنع فقال اصلح نفسك ثلاثا و اظنّة قال صم و اغتسل و ابرز انت و هو الى الجبان (الصحراء) فشبك اصابعك من يدك اليمنى فى اصابعه و ابدء لنفسك فقل اللهم ربّ السموات السبع و ربّ الارضين السبع عالم الغيب و الشهادة الرحمن الرحيم ان كان ابو سروق جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء اى عذابا و نارا من السماء او عذابا اليما ثم ردّ الدعوة عليه فقل و ان كان فلان جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء او عذابا اليما ثم قال عليه السّلام لى و انّك لا تلبث ان ترى ذلك فيه فو اللَّه ما وجدت خلقا يجيبنى عليه سفينه مجلد اول صفحه 111.
چند امر از اين حديث شريف استفاده ميشود: يكى آنكه مورد مباهله موقعى است كه خصم لجاج كند و از هيچ راهى قانع نشود و مكابره كند و اين نكته از اين كلمه استفاده ميشود كه فرمود اذا كان ذلك فادعهم كه تفريع فرمود دعوت مباهله را بانكار خصم و لجاج او.
ديگر آنكه در مباهله بايد ابتداء در نفرين بخود و سپس بطرف.
ديگر آنكه بمباهله امر خاتمه پيدا ميكند و بر طرف عذاب نازل ميگردد چنانچه از ذيل حديث استفاده ميشود.
(مقام ششم)
در شرح الفاظ آيه فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مراد محاجه همان مكابره و لجاج است بعد از اقامه دليل كه مفاد ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ است و اشاره به اينكه نصاراى نجران مكابره و لجاج مينمودند.
فَقُلْ تَعالَوْا خطاب بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه آنها را دعوت نما تعالوا جمع تعال بمعنى پيش آمدن است يعنى بيائيد.
نَدْعُ أَبْناءَنا يعنى طرفين ما دعوت ميكنيم پسران خود را وَ أَبْناءَكُمْ شما هم دعوت كنيد پسران خود را و كلمه ندع متكلم مع الغير يعنى ما و شما وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ زنهاى ما و زنهاى شما، و از مناسبت حكم و موضوع و تعيين مورد استفاده ميشود كه مراد عزيزترين ابناء و عزيزترين نساء است.
وَ أَنْفُسَنا شرحش گذشت و انفسكم هر كس كه بمنزله جان شما است كه علاقه باو بيشتر داشته باشيد.
ثُمَّ نَبْتَهِلْ پس از اجتماع طرفين مباهله ميكنيم فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ مراد از لعنة نه مجرد دورى از رحمت است بلكه نزول عذاب است كه حق ظاهر شود و باطل از بين برود.
[=times new roman,times] على علیه السلام جان پیامبرصلى الله علیه وآله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تردیدى نیست كه حضرت رسول اكر م صلى الله علیه وآله افضل انبیاست. آیه ى شریفه ى «... أنفسنا و أنفسكم ...»،(1) دلالت مىكند كه حضرت على علیه السلام نفس پیامبر است، و چون پیامبرصلى الله علیه وآله از عموم انبیا افضل است، بنا بر این حضرت على علیه السلام از همه ى پیامبران برتر است. در این زمینه حدیث دل نشین زیر را با دقت بخوانید:
قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله: «من أراد أن ینظر إلى آدم فى علمه و إلى نوح فى تقواه و إلى إبراهیم فى حلمه و إلى موسى فى هیبته و إلى عیسى فى عبادته، فلینظر إلى على ابن ابى طالب».(2)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) آل عمران / 61.
2) بحار الانوار / ج 39 / ص 39.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]
[=times new roman,times] على علیه السلام بزرگترین آیت الهى
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «لقد رأى من ءایات ربّه الكبرى»(1)
آیه ى فوق دلالت دارد كه پیامبر در شب معراج، آیات بزرگ الهى را مشاهده كرد. پس، با توجه به سخن حضرت على علیه السلام كه مىفرماید: براى خداوند نشانه اى بزرگتر از من نیست؛ «ماللّه عزّوجلّ آیة هى أكبر منّى»،(2) روشن مىشود كه در معراج پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله یكى از آیات بزرگى را كه دید، وجود مقدس حضرت على علیه السلام بود.
پیامبر مىفرماید: در شب معراج جبرئیل به من گفت: برادرت كجاست؟ گفتم: او را در زمین خلیفه خود قرار دادم. جبرئیل گفت: از خدا بخواه نزد تو بیاید. آنگاه من از خداوند خواستم و ناگهان تمثال على علیه السلام را در آسمانها مشاهده كردم؛ «فلیلة أسرى بى الى السّماء، قال جبرئیل: أین أخوك؟ فقلت: خلفّته ورائى. قال: أدع اللّه فلیأتك به، فدعوت اللّه و اذا بمثالك معى».(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) نجم / 18.
2) نور الثقلین / ج 5 / ص 158.
3) نور الثقلین / ج 5 / ص 158.[/]
وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلًا«الإسراء/74»
و اگر تو را استوار نمیداشتیم قطعا نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی
سلام
شاید گروهی تصور کنند که شیعه علی را برتر از پیامبر میدانند اما ایه فوق نشان می دهد که وجود پیامبر معجزه است یعنی پیامبران نمیتوانند به گناه متمایل گردند اما .
یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ«26»
ای داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند در حقیقت کسانی که از راه خدا به در میروند به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کردهاند عذابی سختخواهند داشت
خلیفه خدا که منظور خدا از خلقت او بوده میتواند به گناه الوده شود و نمیشود
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ«البقرة/30»
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید
[=times new roman]على علیه السلام شاهد رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله
«قل كفى باللّه شهیداً بینى و بینكم و من عنده علم الكتاب»(1)
قرآن كریم در بارهى گواهى و شهادت به رسالت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله، خداوند و كسى را معرفى مىكند كه در نزد او «علم الكتاب» است، و از كسى كه تخت ملكهى سبا را در كمترین مدت نزد سلیمان آورد، با وصف «من عنده علم الكتاب» تعبیر مىكند.
ابو سعید خدرى مىگوید: از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله از معناى «الّذى عنده علم من الكتاب» كه در داستان سلیمان آمده، سؤال كردم، حضرت فرمود: او وصى برادرم سلیمان بود. عرض كردم: «و من عنده علم الكتاب» از چه كسى سخن مىگوید؟ فرمود: «ذاك أخى على ابن ابى طالب»؛ او برادرم على بن ابى طالب است.
توجه به تفاوت «علم من الكتاب» كه علم جزئى را مىگوید. چون كلمهى «من» دلالت بر تبعیض مىكند و «علم الكتاب» مصدرِ مضاف و مفید عموم است و علم كلى را بیان مىكند، روشن مىسازد كه تفاوت میان آصف بن برخیا و حضرت علىعلیه السلام چه مقدار تفاوت است.(2)
1) رعد / 43.
2) نمونه / ج 15 / ص 473 ؛ احقاق الحق / ج 3 / ص 280.
[=times new roman] پذیرفتن ولایت على علیه السلام نشانه ى حزب اللّه
«و من یتولّ اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون»(1)
منظور از تولّى در آیه ى شریفه محبت و دوستى نیست، بلكه همان پذیرفتن ولایت و حكومت خدا و رسولش و ایمان آورندگان است. سؤال: آیا مقصود از «الّذین ءامنوا» مطلق مؤمنان است یا شخص خاص؟ با توجه به آیهى قبل كه این آیه عطف بر آن است؛ «انّما ولیّكم اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّكوة و هم راكعون» روشن مىشود كه منظور از «الّذین ءامنوا» حضرت على علیه السلام است. زیرا فریقین آیه ى «انّما ولیكم اللّه» را در بارهى على علیه السلام مىدانند كه در حال ركوع انفاق كرد. بنا بر این، مقصود از «الّذین ءامنوا» در این آیه نیز امیر المؤمنین علیه السلام است.
در روایت بسیار جالبى از رسول اكرم صلى الله علیه وآله نقل شده است: «من أحبّ أن یركب سفینة النّجاة و یستمسك بالعروة الوثقى و یعتصم بحبل اللّه المتین، فلیوالِ علیّاً بعدى و لیعادِ عدوّه ولیأتمَّ بالهداة من وُلده، فانّهم خلفائى و أوصیائى .... حزبهم حزبى و حزبى حزب اللّه و حزب أعدائهم حزب الشیطان».(2)
[=times new roman,times] حضرت على علیه السلام و انفاق در حال نماز
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «انّما ولیكم اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا و الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّكوة و هم راكعون»(1)
در شأن نزول آیه ى شریفه آمده است: سائلى وارد مسجد پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله شد و از مردم درخواست كمك كرد. كسى چیزى به او نداد. على علیه السلام به او اشاره كرد و در حالى كه به نماز مشغول بود، در حال ركوع انگشتر خود را به وى بخشید. در تكریم این بخشش، آیه ى فوق نازل شد.
ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب مانند ابن عباس، عمار، جابر بن عبداللّه، ابوذر، انس بن مالك، بلال و .... نقل كردهاند و شیعه و سنى در این شأن نزول اتفاق دارند. عمار یاسر گوید: پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول این آیه بود كه رسول اكرم فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله در غدیر خم براى بیان مقام على علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود و خود على علیه السلام براى حقانیت خویش بارها این آیه را تلاوت مىكرد.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مائده / 55.
2) نور / ج 3 / ص 117.[/]
[=times new roman] حضرت على علیه السلام و آزادى دین و مردم از قید اسارت
همان طورى كه پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مردم را از قید اسارت نجات داد؛ «... و یضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتى كانت علیهم ...»،(1) حضرت على علیه السلام نیز مردم را از قید اسارت و بندگى آزاد كرد؛ «وأعتقتكم من ربق الضلال و حلق الضیّم».(2)چه این كه آن حضرت دین الهى را نیز از قید اسارت دنیاطلبان آزاد كرد؛ «فانّ هذا الدّین قد كان أسیراً فى أیدى الأشرار یعمل فیه بالهوى و تطلب به الدّنیا».(3)
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] شجاعت حضرت علىعلیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «یا أیّها الّذین ءامنوا إذا لقیتم الّذین كفروا زحفاً فلا تولّوهم الأدبار»(1)
هنگام نبرد با كفار به آنها پشت نكنید. حضرت على علیه السلام مىفرماید: من هرگز در جنگ فرار نكردم و هیچ انسانى با من به مبارزه برنخواست، مگر این كه زمین را از خون او سیراب كردم؛ قال على علیه السلام: «... فانّى لم أفرّ من الزّحف قطّ و لم یبارزنى أحد الاّ سقیت الأرض من دمه».(2)
فداكارى و ایثار حضرت على علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و من النّاس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤف بالعباد»(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) انفال / 15.
2) نور الثقلین / ج 2 / ص 139.
3) بقره / 207.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] ابن ابى الحدید كه از علماى قرن هفتم اهل سنت است، مى گوید كه تمام مفسران گفتهاند: این آیه در بارهى على ابن ابى طالب نازل شده است كه در لیلة المبیت در بستر رسول اكرمصلى الله علیه وآله خوابید و این موضوع در حدّى از تواتر است كه جز كافر یا دیوانه آن را انكار نمىكند.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] در غایة المرام بیست حدیث كه نُه حدیث آن از طرق عامه و یازده حدیث آن از طرق خاصه است.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]روایت مىكند كه این آیه در شأن امیر المؤمنینعلیه السلام در لیلة المبیت یعنى شبى كه در جاى پیامبرصلى الله علیه وآله خوابید و پیامبرصلى الله علیه وآله به مدینه هجرت فرمود، نازل شده است و این مطلب را عموم مفسران عامه و خاصه در ذیل آیهى شریفه ذكر كردهاند.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) اطیب البیان / ج 2 / ص 386.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] ایثارگرى حضرت على علیه السلام در شبى كه در بستر پیامبرصلى الله علیه وآله در بستر خوابید، نهایت تسلیم بودن ایشان را در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله مىرساند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زیرا وقتى پیامبرصلى الله علیه وآله هجرت خود را بیان كرد، على علیه السلام گفت: «الان طالب الموت» و خطیب خوارزمى كه یكى از مشاهیر اهل سنت است، در كتاب مناقب خود آورده است كه جبرئیل به پیامبرصلى الله علیه وآله نازل شد، در حالى كه بسیار خوشحال و شادمان بود. پیامبرصلى الله علیه وآله پرسید: تو را امروز بسیار شادمان مىبینم. جبرئیل گفت: «و كیف لا أكون كذلك و قد قرّت عینى بما أكرم اللّه به أخاك و وصیك و ابن عمك ... باهى اللّه سبحانه و تعالى بعبادته البارحة ملئكته و حملة عرشه».(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) منهج الصادقین / ج 1 / ص 448.[/]
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در گردهمایی که در پاکستان حضور داشت توانست در میان علمای شیعه و سنی با آیاتی از قرآن حقانیت شیعه را ثابت کند.
گردهمايى بسيار مهمى در پاكستان بود. من هم با دعوت در آن جلسه شركت كرده بودم. هرچند بعضى ها تعريف هايى درباره شيعه داشتند، ولى اكثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر ضدّ شيعه صحبت مى شد.
نوبت به من رسيد، فكر كردم چه بگويم، رفتم پشت تريبون و گفتم: نه شيعه و نه سنّى! همه خوشحال شده و برايم كف زدند. بعد گفتم: البته براى شيعه بودنم سه دليل از قرآن دارم:
اوّل: قرآن می فرمايد: « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ » ( واقعه، 10 ـ 11 ) حضرت على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام از سابقين هستند و امامان چهارگانه اهلسنت ( مالكى، شافعى، حنبلى و حنفى ) همه از متأخّرين می باشند.
دوّم: قرآن می فرمايد: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون » ( آلعمران، 169) و « فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً » ( نساء، 95 ) تمام پيشوايان شيعه، جهاد كرده و در راه خدا شهيد شده اند، ولى امامان چهارگانه اهلسنت چه طور؟
سوّم: قرآن درباره اهل بيت عليهم السلام مى فرمايد: « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» ( احزاب، 33 ) ولى درباره امامان چهارگانه يك آيه هم نداريم. دوباره كف زدند و مرا تشويق كردند.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] این آیه یكى از بزرگترین فضایل حضرت على علیه السلام است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه در اكثر كتابهاى اسلامى آمده و به قدرى چشمگیر است كه معاویه دشمن سر سخت خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله، چنان از این فضیلت ناراحت شده بود كه سمرة بن جندب را با چهارصد هزار درهم تطمیع كرد كه آن را در بارهى عبد الرحمن بن ملجم با حدیث مجعولى معرفى كند و آن منافق جنایت پیشه نیز چنین كرد ولى همان طور كه انتظار مىرفت، حتى یك نفر آن حدیث مجعول را از او نپذیرفت.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) شرح نهج البلاغه / ج 4 / ص 730.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] در این آیه ى شریفه فروشنده انسان و خریدار خداوند و متاع جان و بهاى معامله خشنودى پروردگار ذكر شده است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و با آیات دیگرى كه تجارت مردم را با خداوند ذكر مىكند، بسیار تفاوت دارد. بهاى معامله در آنها بهشت و نجات از دوزخ است، ولى این دسته در برابر جانبازى خود، نه نظر به بهشت دارند و نه ترسى از دوزخ (اگر چه هر دو مهم است)، بلكه تمام توجه آنان، جلب خشنودى پروردگار است و شاید به همین جهت است كه آیه ى شریفه با كلمه ى «من» تبعیضیه «و من النّاس» شروع مىشود؛ یعنى تنها بعضى از مردم قادر به این كار فوق العاده هستند.
«و یؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة»(1)
شخصى خدمت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله آمد و عرض كرد: گرسنه ام، حضرت فرمودند: از منزل براى او غذایى بیاورند، ولى در منزل حضرت غذا نبود. فرمود: چه كسى امشب این مرد را مهمان مىكند؟ حضرت علىعلیه السلام فرمودند: من حاضرم از او پذیرایى مىكنم. آنگاه او را به منزل برد و به فاطمه علیها السلام فرمود: چه چیز نزد توست؟ فاطمه علیها السلام جواب داد: فقط به اندازهى مهمان غذا هست. حضرت فرمود: چراغ را خاموش كنید تا این كه مهمان غذا را تناول كند.
صبح كه پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله از ماجرا آگاه شد، آیه ى فوق نازل شد؛ «جاء رجل إلى النّبى فشكى إلیه الجوع فبعث رسول اللّه إلى بیوت أزواجه فقلن ما عندنا الاّ الماء، فقال رسول اللّه: من لهذا الرجل اللّیلة؟ فقال على ابن ابى طالب علیه السلام: انا له یا رسول اللّه و أتى فاطمةعلیها السلام فقال لها: ما عندك یا ابنة رسول اللّه؟ فقالت: ما عندنا الاّ قوت العشیّة، لكن نؤثر ضیفنا. فقال علیه السلام:یا ابنة محمدصلى الله علیه وآله نومى الصبیة و أطفئى المصباح، فلما أصبح غداً على رسول اللّه فأخبره الخبر، فلم یبرح حتى أنزل اللّه عزّوجل: «و یؤثرون على أنفسهم ...».(2)
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]محبت على علیه السلام در دلهاى مؤمنان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «إنّ الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن وُدّاً»(1)
پیامبر اكرم به علىعلیه السلام فرمود: بگو خداوندا! براى من عهدى نزد خودت قرار ده و در دلهاى مؤمنان مودّت مرا بیفكن، در این هنگام آیهى فوق نازل شد؛ «قل اللّهمّ اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى فى قلوب مؤمنین مودّة، فأنزل اللّه تعالى:«إنّ الّذین امنوا...».(2)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) مریم / 96.
2) نور الثقلین / ج 3 / ص 363.[=times new roman,times]
[=times new roman] درجات محبت به على علیه السلام
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم * قل هو اللّه أحد»
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود: هر كس سورهى توحید را یك مرتبه بخواند، گویا یك سوم قرآن را خوانده است و هر كس دو مرتبه بخواند، گویا دو سوم قرآن و هركس سه مرتبه بخواند، گویا تمام قرآن را قرائت كرده است؛ قال رسول اللّه: «من قرأ قل هو اللّه أحد مرّة فكانّما قرأ ثلث القران و من قرأها مرّتین فكانّما قرأ ثلثى القران و من قرأها ثلاث مرآت فكأنّما قرأ القران كلّه».(1)
آنگاه در حدیث دیگرى، پیامبر اكر م صلى الله علیه وآله محبت به على علیه السلام را به سورهى توحید تشبیه كرد و فرمود: اى على! مَثَل تو مانند سورهى توحید است، هر كس تو را تنها در قلب دوست بدارد، گویا یك سوم قرآن را قرائت كرده و هر كس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبانى كمك كند، گویا دو سوم قرآن و هركس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبان و دست كمك كند، گویا تمام قرآن را قرائت كرده است؛ قال رسول اللّه: «یا على! مثلك مثل قل هو اللّه أحد، من أحبّك بقلبه فكأنّما قرأ ثلث القرآن و من أحبّك بقلبه و أعانك بلسانه فكأنّما قرأ ثلثى القرآن و من أحبّك بقلبه و أعانك بلسانه و نصرك بیده فكانما قرأ القرآن كلّه».(2)
1) نور الثقلین / ج 5 / ص 702.
2) نور الثّقلین / ج 5 / ص 701.
[=times new roman] ولایت على علیه السلام و نبأ عظیم
«عمّ یتساءلون * عن النبأ العظیم»(1 )
روز جنگ صفّین مردى از لشگر شام وارد میدان شد و سورهى مباركه ى «عمّ یتساءلون» را تلاوت كرد. حضرت على علیه السلام شخصاً به میدان او آمد و فرمود: «أتعرف النبأ العظیم الّذى هم فیه مختلفون؟»؛ آیا مىدانى نبأ عظیمى كه مردم در آن اختلاف دارند، چیست؟ آن مرد در جواب گفت: نه نمىدانم. امام فرمود: «أنا و اللّه النبأ العظیم الّذى فیه اختلفتم و على ولایته تنازعتم و عن ولایتى رجعتم بعد ما قبلتم ... و یوم القیمة تعلمون ما علمتم.»؛ نبأ عظیم من هستم كه در بارهى آن اختلاف دارید و در ولایت او به نزاع برخاستهاید، شما از ولایت من بازگشتید، بعد از آن كه پذیرفتید و در قیامت بار دیگر آن چه را كه قبلاً در این زمینه دانستهاید، خواهید دانست.
گفتنى است منظور از نبأ عظیم به دلیل سیاق آیات این سوره، قیامت است و این كه در حدیث به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام تفسیر شده است، جزو بطن آیهى شریفه است.(2)
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:تقديم به تمام شهدا و مادرانشان
[TD][/TD]
قهر کرده اید انگار ؟ درست نمیگویم؟ حاجی دیگر نمیخندی ...! چه شده آن لبخندهای دائمت؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود ...سرت را بالا بگیر... به چه می اندیشی؟ از چه دلگیری؟ ... راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم. حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟ رفتی که آزادی داشته باشیم؟ رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟ رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟ رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟ حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته ! جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
جای پیراهن ساده ی "مردانه ات" را تی شرت های مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) ! پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند ! اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی! حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند ! حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند ... !!! اینجا به کسی بگویی : خواهرم ... هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟ما آزادی میخواهیم ...چرا شماها نمیفهمید؟ اینجا اگر ماه رمضان به بعضیها گفتی ماه رمضان است،حرمت نگه دارید.تو را میکشند...به همین سادگی اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ،تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند...به همین سادگی داغ بر دلم مانده ... و من مات و مبهوت از این همه شجاعت که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش ! اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند به غیر و سر وصدا کند ،همه میخندند و میگویند چه بانمک ! اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد بعد از نماز جماعت : بعضیها میگویند: زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!! دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس! اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند : صلواااااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند ! به ریش میخندند ...به چادر میخندند ... به لباس پیغمبر میخندند ... راستی فرمانده ... این کتاب صورت هم عالمی دارد ! "فیس بوک" را میگویم
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر ! عکسهایی در این فیس بوک از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند
شما میگفتی "یاعلی" و زندگی میساختی اینها عکس میگذارند ...خاطر خواه میشوند ... زندگی شروع میشود آن هم با یک "لایک" ... فردا هم طلاق!عجب پروسه ای!!! این هم به نام آزادی !!! ... این نظام را اعتقاد نگاه داشته... به تو میگویند آزادی نداری ... راحت باش ... زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن ... آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش ...(هرزه بودن هنر است !) خلاصه حاجی جای ارزشها عوض شده ...دعایمان کن. به خودم میگویم: به دلم : بسوز ...آتش بگیر... آتش بگیر تا که بفهمی چه میکشم رنگ ها عوض شده ... حاجی دریاب ... یا صاحب الزمان : دلت خون است آقا ... خدا صبرت بدهد ... .
[=times new roman,times] امام حسینعلیه السلام و ترس از خدا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم در وصف انبیاى الهى مىگوید: پیامبران پیشین كسانى بودند كه تبلیغ رسالتهاى الهى مىكردند و تنها از او مىترسیدند و از هیچ كس جز خدا نمى ترسیدند؛ «الّذین یبلغون رسالات اللّه و یخشونه و لا یخشون أحداً الاّ اللّه».(1)امام حسینعلیه السلام نیز داراى این دو خصیصهى برجسته است:
1 - تنها از خداوند مىترسید. در دعاى عرفه مىگوید: «اللّهم اجعلنى أخشاك كأنّى أراك».
2 - از غیر خداوند نمىترسید، از این رو مىفرماید: اگر در دنیا هیچ پناهگاهى نداشته باشم و كسى مرا حمایت نكند، من با یزید بن معاویه بیعت نخواهم كرد؛ «لو لم یكن لى ملجأ و لا مأوى لما بایعت یزید بن معاویة».
[=times new roman,times] امام حسین علیه السلام و امر به معروف و نهى از منكر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم مىفرماید: شما بهترین امت هستید، در صورتى كه امر به معروف و نهى از منكر كنید؛ «كنتم خیر أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر».(1)امام حسین علیه السلام نیز در هدف از قیام و نهضت خود مىفرماید: من براى احیاى امر به معروف و نهى از منكر خروج كردم؛ «إنّما خرجت لطلب الإصلاح فى أمّة جدّى محمّدصلى الله علیه وآله أرید أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر».(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) آل عمران / 110.
2) نفس الهموم / ص 45.
[=times new roman,times] امام حسین علیه السلام و طلب عزّت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم مىفرماید: هر كس خواهان عزّت است، عزّت در پرتو ایمان و عمل صالح است؛ «من كان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعاً إلیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه».(1) امام حسینعلیه السلام در قیام خود در كربلا طالب عزّت بود؛ «هیهات منّا الذلّة».
[=times new roman,times] انفاق و ایثار امام حسین علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون»(1)
به مقام ابرار نایل نمى شوید، مگر با انفاق برخى از چیزهایى را دوست مىدارید. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا تمام آنچه را كه در اختیار داشت و همه آنها محبوب او بود، در راه خداوند انفاق كرد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) آل عمران / 92.
[=times new roman,times] امام حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنّه
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «یا أیّتها النّفس المطمئنّه * ارجعى إلى ربّك راضیة مرضیّة * فادخلى فى عبادى * و ادخلى جنّتى»(1)
امام صادق علیه السلام فرمودند: «اقرؤا سورة الفجر فى فرائضكم و نوافلكم فانّها سورة الحسین بن على علیه السلام فقال له: أبو أسامة و كان حاضر المجلس و كیف صارت هذه السورة للحسین علیه السلام خاصّة؟ فقال: ألا تسمع إلى قوله تعالى: «یا أیّتها النّفس المطمئنّة» الایة انّما تعنى الحسین علیه السلام فهو ذوا النفس المطمئنّة الراضیة المرضیّة و أصحابه من آل محمدصلى الله علیه وآله»(2)؛ سورهى مباركهى فجر را در نمازهاى واجب و مستحب بخوانید. زیرا این سورهى مباركه در شأن امام حسین علیه السلام است. شخصى علت آن را جویا شد، حضرت در پاسخ فرمودند: به دلیل آن كه امام حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنّة بود كه خداوند از او راضى و او از خداوند راضى بود و یكى از مصادیق بارز این آیهى شریفه امام حسین علیه السلام است.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman]پذیرایى و پذیرایى كنندگان بهشت[=times new roman](ذیل آیات 17 تا 24 سوره واقعه.)
مسئولین پذیرایى و شیوه پذیرایى بهشتیان، خصوصیاتى دارد:
الف: هر لحظه در دسترس مىباشند. «یطوف»
ب: نوجوانانى با قیافهاى زیبا و دلپذیرند. «ولدان»
ج: دلپذیرى آنان موسمى و لحظهاى نیست. «مخلّدون»
د: انواع وسایل پذیرایى را در دست دارند. «اكواب، اباریق، كاس»
ه: پذیرایى ابتدا با مایعات و نوشیدنىهاست. «كأس من معین»
و: آنچه عرضه مىشود، آفاتى ندارد. «لا یصدّعون... لا ینزفون»
ز: مواد پذیرایى، متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. «فاكهة مما یتخیّرون»
ح: اولویّت با نوشیدنى، سپس میوه و آنگاه غذاى گرم و مطبوع است. «معین، فاكهة، لحم»
در امور مادى اگر انسان بخواهد از قعر چاه طبیعت نجات پیدا كند، راهش آن است كه به ریسمان محكمى توسل بجوید كه یك طرف ریسمان آن به دست او و سمت دیگرش به طرف بالا آویزان باشد.
در امور معنوى نیز براى نجات از چاه تاریك هوا و هوس و غرایز حیوانى لازم است انسان به ریسمان محكمى تمسك بجوید تا بتواند از این طریق خطرناك عبور كند. در روایات اسلامى آن ریسمان محكم كه مىتواند انسان را نجات دهد، قرآن كریم و عترت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله معرفى شده است.
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مىفرماید: «إنّى تارك فیكم الثّقلین كتاب اللّه تعالى حبل ممدود من السّماء إلى الأرض و عترتى أهل بیتى».(2)
[="Tahoma"][="Blue"]الگوهاى منفى كدامند؟ در قرآن در كنار معرفى الگوهاى مثبت، هشدار داده كه به سراغ مدلهاى دیگر نرویم كه آن مدلها یا منحرفند و یا مورد قهر الهى.
در قرآن غضب شدگان و مدلهایى كه مورد قهر الهى هستند را قارونها، فرعونها، منافقان، طاغوتها، متجاوزان، ظالمان بیان كرده و الگوهاى منحرف را هوى پرستان، مشركان و كسانى كه حكومت نااهلان را مىپذیرند و به سراغ غیرخدا مىروند و نافرمانى الهى دارند(تمام آیات «لاتطع» و «لاتطیعوا» و «لاتتّبع» و «لاتتّبعوا» نمونههاى الگوهاى منفى هستند)، معرّفى كرده است.( تفسیر نور، ج1، ص 36 - 37.)[/]
مفسر برجسته قرآن کریم تاکید کرد: خود مردم جزیره قشم٬ بهترین شاهد و حافظ این وحدت هستند و در تاریخ این جزیره موردی که مغایر با وحدت باشد، مشاهده نشده است.
حجت الاسلام والمسلمین «محسن قرائتی» : اسلام بر مقوله وحدت بسیار تأکید کرده و تفرقه نیز عذابی در کنار عذاب آسمانی ارزیابی شده است. وی تاکید کرد: قرآن مجید بهترین میزان و عامل وحدت بین مسلمانان است. اصل و اساس برای همه ما قرآن است و حول این کتاب آسمانی وحدت به بهترین شکل ایجاد می شود. این مفسر برجسته قرآن با تاکید بر اینکه راه خدا و قرآن فقط راه حق است خاطرنشان کرد: به غیر از این راه، ما راه و رفیق دیگری نداریم و به هوش باشیم به رفقای غیرخدایی اعتماد نکنیم. قرائتی همچنین در این نشست از وحدت بوجود آمده میان شیعیان و اهل تسنن جزیره قشم بسیار تمجید کرد و افزود: خود مردم این جزیره بهترین شاهد و حافظ این وحدت هستند و در تاریخ این جزیره موردی که مغایر با وحدت باشد، مشاهده نشده است. وی در پایان به تاثیر وحدت اشاره کرد و اظهار داشت: اگر کشورهای اسلامی به اصل وحدت توجه میکردند٬ میتوانستند آمریکا و همپیمانانش را نیز تحریم کنند؛ نه اینکه مورد تحریم قرار بگیرند.
[=times new roman,times]انسان مسئول عمل خویش [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم در یك مورد مىفرماید: در روز قیامت هیچ كس گناه دیگرى را به دوش نمىگیرد و هر كس مسئول كار خویش است؛ «و لا تزر وازرة وزر أخرى»،(1)در مورد دیگرى مىفرماید: مستكبرانِ گمراه و اغواگر علاوه بر تحمل بار گناه خویش، گناهان پیروان خود را نیز به دوش مىكشند؛ «لیحملوا أوزارهم كاملة یوم القیمة و من أوزار الّذین یضلّونهم بغیر علم»،(2)آیا این دو آیه با هم منافات دارد؟
پاسخ: هر انسانى از نظر قرآن كریم مسئول عمل خویش است، چنان كه آیهى اول بیان مىكند؛ لیكن اگر انسان بنیانگذار عمل نیك یا بد دیگرى باشد و از طریق تسبیب در انجام آن عمل دخالت داشته باشد، در نتایج آن شریك خواهد بود و در حقیقت عمل خود او محسوب مىشود. زیرا پایه و اساس آن به دست وى گذارده شده است.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىفرماید: «من سنّ سنّة حسنة كان له أجر من عمل بها من غیر أن ینقص من أجورهم شىء و من سنّ سنّة سیّئة كان علیه وزر من عمل بها من غیر أن ینقص من أوزارهم شىء».(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]قیامت و نتایج تلاش در دنیا [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و أن لیس للإنسان الاّ ما سعى»(1)
از نظر قرآن كریم در قیامت، براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نخواهد بود و نتایج آن را به زودى مىبیند؛ «و أن لیس للإنسان الاّ ما سعى * و أنّ سعیه سوف یرى».
«سعى» در اصل به معناى راه رفتن سریع است كه به مرحلهى دویدن نرسیده، ولى غالباً به معناى تلاش و كوشش به كار مىرود. زیرا هنگام تلاش و كوشش در انجام دادن كارها، انسان حركات سریعى انجام مىدهد، خواه كار خیر باشد یا شرّ. جالب این كه نمىفرماید بهرهى انسان كارى است كه انجام داده، بلكه مىفرماید: تلاشى است كه از او حاصل شده است؛ اشاره به این كه مهم، تلاش و كوشش است، هر چند انسان احیاناً به مقصد و مقصودش نرسد كه اگر نیتش خیر باشد، خدا پاداش خیر به او مىدهد. زیرا او خریدار نیتها و عقیدههاست، نه كارهاى انجام شده.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) نجم / 39.
2) نمونه / ج 22 / ص 550.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times] جدا نبودن عمل از عامل
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها»(1)
«لام» در «لأنفسكم» و همچنین در «فلها»، «لام» اختصاص است نه انتفاع؛ یعنى هر یك از احسان و اسائهى شما مختص به خود شماست و این سنّت همیشگى خداست كه هر كسى بازتاب نیكو و زشت عملش را در آخرت مشاهده مىكند. پس آیه در مقام بیان این معناست كه اثر هر عمل، چه خوب و چه بد، به صاحبش مىرسد، نه این كه كار نیك به نفع صاحبش و كار زشت به ضررش تمام مىشود، تا بگوییم چرا به جاى «فلها» نفرمود «فعلیها»، همان گونه كه در آیهى دیگر فرموده است: «لها ما كسبت و علیها ما اكتسبت».(2)
[=times new roman,times]جزاى عمل لباسى است كه انسان براى خود دوخته است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] راغب در مفردات گوید: «ثوب» رجوع شىء به حالت اولى است یا به حالتى كه ابتدا براى آن در نظر گرفته شده است و لباس را بدان جهت «ثوب» گویند كه بافته شده و به حالتى كه در نظر بوده، رجوع كرده است. زیرا مراد اولى از بافتن پارچه، تهیهى لباس است. بنا بر این، جزاى عمل را ثواب مىگویند كه به خود عامل برمىگردد.
ثواب به جزاى عمل نیك و بد، اطلاق شده است، مانند؛ «هل ثوّب الكفّارما كانوا یفعلون»،(1)«و الباقیات الصّالحات خیر عند ربّك ثواباً».(2)به كار رفتن كلمهى ثواب در بارهى جزاى عمل، بهترین دلیل تجسم عمل است. زیرا اگر عمل مجسم شده و به عامل بازگردد، مصداق واقعى برگشت و رجوع شىء خواهد بود.(3)
اطلاق مُلك شامل هر مُلكى اعم از حق یا باطل مىشود و تمام اقسام آن به خداوند مستند است؛ «قل اللّهمّ مالك الملك تعطى الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء».(1) ملك فى حد نفسه، موهبتى از مواهب الهیه و نعمتى از نعم اوست كه مىتوان به وسیلهى آن، آثار نیكویى در اجتماع انسانى پدید آورد و خداوند متعال گرایش به آن را در انسانها قرار داده است. از طرفى هم مىتوان گفت: ملكى كه نا اهلان دارند، ذاتاً مذموم نیست، بلكه خود آنها مذموم هستند كه حكومت را وسیلهى ستم قرار دادهاند.
بدین جهت، حضرت یوسف علیه السلام در برابر نعمت ملك و سلطنت، از خداوند فرجام نیكو تقاضا مىكند؛ «ربّ قد ءاتیتنى من الملك ... توفّنى مسلماً»(2)، اما هنگامى كه خداوند به نمرود سلطنت عطا مىكند، وى در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام مىایستد و مبارزه مىكند؛ «ألم تر إلى الّذى حاجّ إبراهیم فى ربّه أن ءَاتیه اللّه الملك».(3)
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times] عوامل پیروزى بنى اسرائیل
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم داستان تقاضاى بنى اسرائیل از پیامبرشان را مبنى بر نصب فرماندهى براى جنگ با دشمنان خود، چنین بیان مىكند: خداوند طالوت را به فرماندهى آنان انتخاب كرد و سرانجام طالوت و سپاهیانش بر جالوت پیروز شدند. از تحلیل داستان پیش گفته درمىیابیم كه عوامل پیروزى آنان بدین شرح است:
1 - رهبر توانا و لایق؛ «زاده بسطة فى العلم و الجسم».(1)
2 - پیروان مؤمن؛ «قال الّذین یظنّون أنّهم ملاقوا اللّه».(2)
3 - توكل؛ «كم من فئة قلیلة غلبت فئة كثیرة بإذن اللّه».(3)
4 - صبر و استقامت؛ «ربّنا أفرغ علینا صبراً و ثبّت أقدامنا».(4)
5 - انگیزهى الهى داشتن؛ «وانصرنا على القوم الكافرین».(5)
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]راه مناظره
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و إنّا أو ایّاكم لعلى هدى أو فى ضلال مبین»(`)
در این آیهى شریفه خداوند متعال به پیامبرش راه مناظره با افراد غیر مؤمن را تعلیم مىدهد. زیرا یكى از مناظره كنندگان وقتى به دیگرى بگوید: سخنى را كه تو مىگویى خطا است و تو بر خطا هستى، آن شخص خشمناك مىگردد و قدرت فكر كردن براى او باقى نمىماند و در این صورت هیچ امیدى به فهم و درك او نخواهد بود و نقض غرض مىشود؛ اما اگر انسان به او بگوید: شكى نیست كه یكى از ما دو نفر بر خطا هستیم و باقى بودن در خطا هم امر قبیحى است، بنا بر این باید تلاش كنیم تا بفهمیم كدام یك از من و تو بر خطا هستیم. در این صورت خصم ما دقت مىكند كه درست فكر كند و تعصب را كنار بگذارد و این نوع سخن گفتن موجب نقصان منزلت انسان نمىگردد.
با توجه به این كه شكى نیست كه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله بر طریق هدایت است، اما این نحوه سخن گفتن از لجاجت خصم مىكاهد و امید بیشترى به هدایت او مىرود.(2)
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]قدرت خداوند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «قل اللّهمّ مالك الملك تؤتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدك الخیر إنّك على كل شىء قدیر * تولج اللّیل فى النّهار و تولج النّهار فى اللّیل و تخرج الحىّ من المیّت و تخرج المیّت من الحىّ و ترزق من تشاء بغیر حساب»(1)
در این دو آیه 12 مرتبه از قدرت خداوند نام برده شده است تا روح توحید را در انسان شكوفا كند:
1 - خداوندا مالك حكومتها تو هستى.
2 - به هر كس بخواهى (طبق مصلحت خود) حكومت مىدهى.
3 - از هر كس بخواهى مىگیرى.
4 - هر كس را بخواهى عزیز مىكنى.
5 - هر كس را بخواهى ذلیل مىكنى.
6 - خیر، تنها به دست توست.
7 - تو بر هر چیزى قدرت دارى
8 - شب را در روز داخل مىكنى.
9 - روز را در شب داخل مىكنى.
10 - موجود زنده را از مرده خارج مىسازى.
11 - موجود مرده را از زنده خارج مىسازى.
12 - به هر كس بخواهى بدون حساب روزى مىدهى.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) آل عمران / 26 - 27.
2) نور / ج 2 / ص 43.[/]
[=times new roman,times]«وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلْ» آل عمران/122 به خدا توکل کن، تو تکیهات به پولت بود، به زورت بود،........................[=times new roman,times] تو از شاه که قویتر نیستی، شاه گفت یک عکس امام نباید چاپ شود. هیچ مرجع تقلیدی عکسش به اندازه امام خمینی چاپ نشد. یازده تا برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند، هیچ کس مثل یوسف عزیز نشد. زلیخا همه درها را بست که هیچ کس قصهاش را نفهمد، قصه عاشقی زلیخا همه کس، همه جا فهمیدند. اینطور نیست که زلیخا می خواهد نفهمند، نفهمند، زلیخا می خواهد نفهمند، خدا می خواهد بفهمند، شاه می خواهد عکس امام چاپ نشود، خدا می خواهد عکس امام چاپ شود، برادرها می خواهند یوسف در چاه بیفتد، خدا می خواهد یوسف عزیز شود. اینطور نیست که آمریکا می خواهد ایران را ذلیل کند، روز به روز، از روز اول انقلاب تا الان، روز به روز عزت جمهوری اسلامی بیشتر شده.............[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times]نعمتهاى سنگین پروردگار
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا فى الأرض»(1)
راغب در مفردات گوید: كلمهى «منّ» به معناى ثقل و سنگینى است و از همین جهت واحد وزن را هم در سابق «من» مىگفتند و منّت به معناى نعمت سنگین است و فلانى بر فلانى منّت نهاد، معنایش این است كه او را از نعمت گرانبار كرد.
این كلمه بر دو نحو استعمال مىشود: یكى منّت عملى مانند آیهى فوق؛ یعنى مىخواهیم به آنان كه در زندگى ضعیف شمرده شدهاند، نعمتى بدهیم كه از سنگینى آن گرانبار شوند. دوم منّت زبانى مانند آیهى «یمنّون علیك أن أسلموا».
خداوند متعال در قرآن كریم بر سه امر منت نهاد:
1 - نبوّت؛ «لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم».(2)
2 - امامت؛ «و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا فى الأرض»، امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «این آیه ى شریفه تا روز قیامت در بارهى ما جریان دارد و این پیشوایى تا روز قیامت در ما جارى است».(3)
3 - هدایت به ایمان؛ «لا تمنّوا على اسلامكم ولكن اللّه یمنّ علیكم أن هدیكم للایمان».(4)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) قصص / 5.
1) آل عمران / 164.
3) معانى الرضا / ص 79.
4) حجرات / 17.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]سیمایى از درسهاى تربیتى سوره ى حمد [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1 - انسان در تلاوت سوره ى حمد با «بسم اللّه ...»، از غیر خدا قطع امید مىكند.
2 - با «ربّ العالمین» و «مالك یوم الدّین»، احساس مىكند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مىگذارد.
3 - با كلمه ى «عالمین»، میان خود و تمام هستى ارتباط بر قرار مىكند.
4 - با جمله ى «الرّحمن الرّحیم»، خود را در سایه ى لطف او مىداند.
5 - با جمله ى «مالك یوم الدّین»، غفلت او از آینده زدوده مىشود.
6 - با گفتن «إیّاك نعبد»، ریا و شهرت طلبى را از خود دور مىكند.
7 - با گفتن «إیّاك نعبد و إیّاك نستعین»، از ابرقدرتها نمىترسد.
8 - با جمله ى «إهدنا»رهسپارى در راه حق و طریق مستقیم را درخواست مىكند.
9 - از كلمه ى «أنعمت»، معلوم مىشود كه تقسیم نعمتها به دست اوست و باید حسادت را كنار گذاشت.
10 - «صراط الّذین»، نشانهى ولایت و همبستگى یا پیروان حق است.
11 - «غیر المغضوب علیهم و لا الضّالّین»، نشانهى بیزارى و برائت از باطل و اهل آن است.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) نور / ج 1 / ص 11. [/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times] طهارت روح
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «یا أیّها الّذین ءامنوا إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم»(1)
طهارت ظاهرى بر سه قسم است:
الف - طهارت از نجاست.
ب - طهارت از حدث و جنابت.
ج - طهارت از فضولات تن چون ناخن و موى و ... .
طهارت باطنى نیز سه گونه است:
1 - طهارت جوارح از معصیت چون دروغ و غیبت و تهمت.
2 - طهارت دل از اخلاق زشت مانند عجب و كبر و ریا و حسد.
3 - طهارت جان از ماسواى حق؛ «قل اللّه ثم ذرهم».(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مائده / 6.
2) انعام / 91 ؛ كشف الاسرار / ج 3 / ص 47.[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در اهمیت طهارت روح و تزكیهى جان همین بس كه قرآن در نوع موارد یك سوگند یاد مىكند، اما دربارهى این موضوع یازده سوگند یاد مىكند، آن گاه مىفرماید: به تحقیق كسانى كه موفق به طهارت روح و تزكیهى جان خویش هستند، رستگار شدند؛ «قد أفلح من زكّیها».
در قرآن كریم عوامل مختلفى براى طهارت روح و تزكیهى قلب ذكر شده كه به نمونهاى از آن اشاره مىشود:
1 - پرداختن زكات؛ «خذ من أموالهم صدقة تزكّیهم و تطهّرهم بها».(1)
2 - توبه؛ «انّ اللّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهّرین».(2)
3 - عفّت نفس (رعایت حریم ناموس دیگران)؛ «و اذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ».(3)
4 - پذیرفتن عذر؛ «و إن قیل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم».(4)
5 - محبّت به ائمه اطهارعلیهم السلام؛ «و ما خصّنا به من ولایتكم طیباً لخلقنا و طهارة لأنفسنا و تزكیة لنا».(5)
[="Blue"][=times new roman]عوامل وحدت(ذیل آیه 10 سوره حشر.)
در آیات 8 تا 10 سوره حشر به عوامل وحدت اشاره شده است:
محبّت. «یحبّون من هاجر الیهم»
ایثار. «و یؤثرون على انفسهم»
دعا. «اغفر لنا و لاخواننا الّذین»
خدمت. «تبَوّءُو الدار»
دورى از حرص و حسد. «لایجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا...»
دورى از بخل. «یوق شحّ نفسه»
اخوّت. «اغفر لنا و لاخواننا»
سعه صدر و نداشتن كینه. «لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذین آمنوا»
[=B Mitra]آيه شماره 30 از سوره مبارکه نحل[=B Mitra]
تقواپیشه[=B Mitra] [=B Mitra][=B Mitra]وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ [=B Mitra] و به كسانى كه تقوا پيشه كردند گفته شود پروردگارتان چه نازل كرد مى گويند خوبى براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردند [پاداش] نيكويى است و قطعا سراى آخرت بهتر است و چه نيكوستسراى پرهيزگاران [=B Mitra] 1-قضاوت حق، نیاز به روح پاك و پرهیزكار دارد. «للّذین اتّقوا ... قالوا خیراً»
2- قرآن در یك كلمه معرّفى مىشود، (خیر، خوبى، مایهى نیكى وسعادت. یك كلمه بجاى صد كلمه) «قالوا خیراً» دعوت قرآن، دعوت به خیر و نیكى است.
3- نیكوكاران، در هر دو جهان به نیكى مىرسند.«للّذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنة ولدار الآخرة خیر»
4- پاداش الهى، متناسب با عمل انسان است. «للّذین احسنوا ...حسنة، للّذین اتّقوا... دار المتقین»
[="Blue"] سرچشمه قرآن عبارت است از:
1. قدرت و عظمت: «تنزیلاً ممن خلق الارض و السموات العلى»()
2. عزّت و حكمت: «تنزیلُ الكتاب من اللّه العزیز الحكیم»()
3. لطف و رحمت: «تنزیلٌ من الرّحمن الرحیم»()
4. ربوبیّت: «تنزیلٌ من ربّ العالمین»()
و اما جند دقیقه ای دیگر تا حق مطلب ادا گردد و مشخص شود منظور از نساء در ایه تطهیر چه کسی میتواند باشد .
أطيب البيان في تفسير القرآن، ج3، ص: 228 تا 233
[سوره آلعمران (3): آيه 61]
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ (61)
پس كسانى كه با تو محاجه و مخاصمه ميكنند در امر عيسى عليه السّلام بعد از
آنى كه آمد تو را علم بحقيقة امر او ببيانات آيات متقدمه و از تو قبول نكردند پس بگو بيائيد تا دعوت كنيم پسران ما را و پسران شما را و زنهاى ما و زنهاى شما و كسانى كه بمنزله نفس ما و نفس شما باشند پس مباهله ميكنيم در حق يك ديگر و قرار ميدهيم لعنة خدا را بر دروغگويان.
كلام در اين آيه در چند مقام وارد ميشود:
(مقام اول)
در شأن نزول اين آيه و مقدّمه متذكر ميشويم كه اين آيه در مورد قضيّه شخصيه لسان عموم ندارد كه بتوان گفت مورد مخصص نيست چنانچه در اغلب آيات گفتهئيم بلكه تعدّى از مورد معنى ندارد و مسلم تمام مفسرين و مفاد اخبار متواتره بين الفريقين در قضيه نصاراى نجران است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم آنها را دعوت فرمود بدين اسلام يا اداء جزيه يا جنگ و آنها يك عدّه از بزرگان خود را فرستادند مدينه براى كشف حقانيت اسلام و ميان آنها سه نفر از كشيشان بزرگ آنها بودند بنام عاقب و اهتم و سيّد و پس از مذاكرات با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم و بيانات آن سرور و اقامه معجزات بر حسب دستور اين آيه حضرت آنها را دعوت بمباهله نمود و از براى مباهله با آنها فقط انتخاب فرمود على و فاطمه و حسنين عليهم السلام را و آنها چون در باطن حقانيت آن حضرت را درك كردند از مباهله ترسيدند و خواهش ترك آن را كردند و قبول جزيه نمودند.
و در غاية المراد 19 حديث از طرق عامه و 15 حديث از طرق خاصه مفصلا نقل فرموده در باب سوم و چهارم از صد باب از اخبار كه در فضائل امير المؤمنين و ساير اهل بيت عليهم السلام رسيده صفحه 300- 306، و اين مباهله بنا بر بعض اخبار در روز 24 يا 25 ذيقعده واقع شده.
(مقام دوم)
كلمه أَبْنائِنا راجع بحضرت حسن و حسين عليهما السلام است زيرا امير المؤمنين عليه السّلام و صديقه طاهره سلام اللَّه عليها جزو أَبْنائِنا نيستند و اين آيه كمال صراحت را دارد كه فرزند دخترى هم فرزند است بر ردّ مخالفين كه گفتند بنونا بنو ابنائنا و بنو بناتنا بنو ابناء الرجال الأباعدى.
و غير از اين آيه در قرآن آيات ديگرى هم هست كه ائمّه عليهم السلام بآنها استشهاد فرموده مثل آيه شريفه وَ مِنْ ذُرِّيَّتِهِ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ وَ أَيُّوبَ وَ يُوسُفَ وَ مُوسى وَ هارُونَ وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ وَ زَكَرِيَّا وَ يَحْيى وَ عِيسى وَ إِلْياسَ كُلٌّ مِنَ الصَّالِحِينَ انعام آيه 84 و 85، و آيه شريفه حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهاتُكُمْ الى قوله تعالى وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلابِكُمْ نساء آيه 27، و مسلما حلائل حسنين بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم حرام بوده باتفاق فريقين.
و از اين آيه استفاده ميشود كه مقام اين دو بزرگوار در پيشگاه احديت بسيار مقام شامخى است كه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم انتخاب فرمود براى مباهله با اينكه بر حسب ظاهر طفل نابالغ بودند چنانچه قبلا متذكر شديم كه امر انبياء و ائمه عليهم السّلام با ساير ناس فرق دارد و بسا در حال طفوليت بمقام شامخ امامت و نبوت نائل ميشوند مثل حضرت سليمان عليه السّلام و يحيى عليه السّلام و عيسى عليه السّلام و حضرت جواد عليه السّلام و حضرت هادى عليه السّلام و حضرت بقية اللَّه عجل اللَّه تعالى فرجه.
(مقام سوم)
كلمه نسائنا كه مختص است بصديقه طاهره سلام اللَّه عليها و دليل واضح است بر اينكه مقام او در جميع زنها مقام بلندى است و اگر بهتر از او بود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم او را انتخاب ميفرمود بلكه اگر عديل او هم يافت ميشد او را هم همراه ميبرد چنانچه حضرت حسن عليه السّلام و حضرت حسين عليه السّلام عديل يكديگر بودند هر دو
را برد براى مباهله، بلكه استفاده ميشود كه صديقه طاهره عليه السّلام عديل مقام نبوت و ولايت و امامت و عصمت بوده كه در صف نبوت حضرت رسالت و سه نفر امام بزرگوار قرار گرفته و تمام شئون نبوت و امامت را دارا بوده جز عنوان نبوت و امامت زيرا رجوليت شرط نبى و امام است چنان كه مريم عليه السّلام با اينكه داراى عصمت بود و ملائكه بر او نازل ميشدند و مورد وحى الهى واقع شد نبى نبود فقط از جهت انوثيت و اين استفاده از اين آيه است و قطع نظر از آياتى كه در شئون فاطمه عليها السّلام و از اخبارى كه در فضائل او داريم و در مقام خود مبين شده.
(مقام چهارم)
كلمه انفسنا است مسلما مراد خود پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم نيست چون او داعى است يعنى دعوت كننده و البته بايد مدعوّ (دعوت شده) غير او باشد و مسلما آن غير از ابناء و نساء نيست زيرا در مقابل آنها ذكر شده بايد از رجال باشد آنهم هر رجلى نميشود بايد مساس با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داشته باشد كه صدق انفسنا بكند و مساس با پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم مراتبى دارد، يك مرتبه ادنى مسلم و مؤمن باشد سپس از قريش و هكذا از بنى هاشم و هكذا تا برسد بمرتبه اعلا كه در جميع شئونات از اخلاق و اعمال و مراتب ايمان و عصمت و علم و فضيلت و سائر شئون نبوى شبيه به پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم باشد حتى اگر بضرورت دين و نصّ آيات و تواتر اخبار ثابت نشده بود كه مقام نبوت و رسالت اختصاص بخود آن حضرت دارد و غير او نبىّ و رسول تا قيامت نيست ميگفتيم كه بايد داراى اين مقام هم باشد، و بالجمله غير از مرتبه عليا سائر مراتب اطلاق انفسنا بر آنها ميشود لكن من جهة و اما از سائر جهات غيرنا بر او صادق است.
و مقتضاى اطلاق انفسنا دلالت دارد بر اينكه من جميع الجهات مشابه باشد جز جهتى كه ممكن نيست مماثل او پيدا شود مثل نبوت و رسالت. و اختصاص دادن رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم بامير المؤمنين عليه السّلام دلالت دارد بر اينكه امير المؤمنين عليه السّلام در جميع شئون مشابه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلم است حتى در ولايت و امارت و امامت جز آنكه بضرورت دين خلافش معلوم باشد و از همين جهت است حديث معروف در مباحثه مأمون ملعون با حضرت رضا عليه السّلام كه گفت بآن حضرت
(ما الدليل على خلافة جدّك)
حضرت فرمود
(آية انفسنا)
ايراد كرد
(لو لا ابنائنا)
حضرت جواب فرمود
(لو لا نسائنا).
توضيح الكلام اينكه كلمه انفسنا چنانچه بيان شد دلالت آن تمام است و همين مراد حضرت است، و اما ايراد مأمون اينست كه بقرينه ابنائنا مراد از انفسنا بزرگان و رجال است نه اين معنى، حضرت جواب فرمود اگر كلمه نسائنا كه دلالت ميكند بر نسايى كه انتساب تام بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داشته باشند و فقط صديقه طاهره سلام اللَّه عليها بوده، مراد از انفسنا هم رجالى كه انتساب تام بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم داشته و فقط على عليه السّلام را بر اين اختيار فرمود معلوم ميشود احدى از رجال لياقت نداشته، چنانچه احدى از نساء حتى زوجات نبىّ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم لياقت نداشته.
(مقام پنجم)
در موضوع مباهله است. اما وقت مباهله ما بين الطلوعين است چنانچه ابى حمزه از حضرت باقر عليه السّلام روايت كرده فرمود
الساعة التي تباهل فيها ما بين طلوع الفجر و طلوع الشمس
سفينه مجلد اول صفحه 111.
و اما طريق و كيفيت مباهله اينست كه سه روز روزه بگيرد و غسل كند و دست خود را در دست طرف مشبّك كند كه انگشتها در يكديگر باشد و سپس دعاى مباهله بخواند چنانچه ابى مسروق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده گفت
قلت انّا نكلم الناس فنحتج عليهم بقول اللَّه عز و جل اطيعوا اللَّه و رسوله و اولى الامر منكم
فيقولون نزلت فى امراء الرّآيا فنحتج عليهم بقول اللَّه تعالى إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ الايه فيقولون نزلت فى المؤمنين فنحتج عليهم بقول اللَّه تعالى قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبى فيقولون نزلت فى المسلمين قال فلم ادع شيئا مما حضرنى ذكره من هذا و شبهه الا ذكرته له فقال عليه السّلام لى اذا كان ذلك فادعهم الى المباهلة قلت و كيف اصنع فقال اصلح نفسك ثلاثا و اظنّة قال صم و اغتسل و ابرز انت و هو الى الجبان (الصحراء) فشبك اصابعك من يدك اليمنى فى اصابعه و ابدء لنفسك فقل اللهم ربّ السموات السبع و ربّ الارضين السبع عالم الغيب و الشهادة الرحمن الرحيم ان كان ابو سروق جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء اى عذابا و نارا من السماء او عذابا اليما ثم ردّ الدعوة عليه فقل و ان كان فلان جحد حقا و ادعى باطلا فانزل عليه حسبانا من السماء او عذابا اليما ثم قال عليه السّلام لى و انّك لا تلبث ان ترى ذلك فيه فو اللَّه ما وجدت خلقا يجيبنى عليه سفينه مجلد اول صفحه 111.
چند امر از اين حديث شريف استفاده ميشود: يكى آنكه مورد مباهله موقعى است كه خصم لجاج كند و از هيچ راهى قانع نشود و مكابره كند و اين نكته از اين كلمه استفاده ميشود كه فرمود اذا كان ذلك فادعهم كه تفريع فرمود دعوت مباهله را بانكار خصم و لجاج او.
ديگر آنكه در مباهله بايد ابتداء در نفرين بخود و سپس بطرف.
ديگر آنكه بمباهله امر خاتمه پيدا ميكند و بر طرف عذاب نازل ميگردد چنانچه از ذيل حديث استفاده ميشود.
(مقام ششم)
در شرح الفاظ آيه فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مراد محاجه همان مكابره و لجاج است بعد از اقامه دليل كه مفاد ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ است و اشاره به اينكه نصاراى نجران مكابره و لجاج مينمودند.
فَقُلْ تَعالَوْا خطاب بپيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم كه آنها را دعوت نما تعالوا جمع تعال بمعنى پيش آمدن است يعنى بيائيد.
نَدْعُ أَبْناءَنا يعنى طرفين ما دعوت ميكنيم پسران خود را وَ أَبْناءَكُمْ شما هم دعوت كنيد پسران خود را و كلمه ندع متكلم مع الغير يعنى ما و شما وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ زنهاى ما و زنهاى شما، و از مناسبت حكم و موضوع و تعيين مورد استفاده ميشود كه مراد عزيزترين ابناء و عزيزترين نساء است.
وَ أَنْفُسَنا شرحش گذشت و انفسكم هر كس كه بمنزله جان شما است كه علاقه باو بيشتر داشته باشيد.
ثُمَّ نَبْتَهِلْ پس از اجتماع طرفين مباهله ميكنيم فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ مراد از لعنة نه مجرد دورى از رحمت است بلكه نزول عذاب است كه حق ظاهر شود و باطل از بين برود.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] على علیه السلام جان پیامبرصلى الله علیه وآله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] تردیدى نیست كه حضرت رسول اكر م صلى الله علیه وآله افضل انبیاست. آیه ى شریفه ى «... أنفسنا و أنفسكم ...»،(1) دلالت مىكند كه حضرت على علیه السلام نفس پیامبر است، و چون پیامبرصلى الله علیه وآله از عموم انبیا افضل است، بنا بر این حضرت على علیه السلام از همه ى پیامبران برتر است. در این زمینه حدیث دل نشین زیر را با دقت بخوانید:
قال رسول اللّه صلى الله علیه وآله: «من أراد أن ینظر إلى آدم فى علمه و إلى نوح فى تقواه و إلى إبراهیم فى حلمه و إلى موسى فى هیبته و إلى عیسى فى عبادته، فلینظر إلى على ابن ابى طالب».(2)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) آل عمران / 61.
2) بحار الانوار / ج 39 / ص 39.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times] على علیه السلام بزرگترین آیت الهى
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «لقد رأى من ءایات ربّه الكبرى»(1)
آیه ى فوق دلالت دارد كه پیامبر در شب معراج، آیات بزرگ الهى را مشاهده كرد. پس، با توجه به سخن حضرت على علیه السلام كه مىفرماید: براى خداوند نشانه اى بزرگتر از من نیست؛ «ماللّه عزّوجلّ آیة هى أكبر منّى»،(2) روشن مىشود كه در معراج پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله یكى از آیات بزرگى را كه دید، وجود مقدس حضرت على علیه السلام بود.
پیامبر مىفرماید: در شب معراج جبرئیل به من گفت: برادرت كجاست؟ گفتم: او را در زمین خلیفه خود قرار دادم. جبرئیل گفت: از خدا بخواه نزد تو بیاید. آنگاه من از خداوند خواستم و ناگهان تمثال على علیه السلام را در آسمانها مشاهده كردم؛ «فلیلة أسرى بى الى السّماء، قال جبرئیل: أین أخوك؟ فقلت: خلفّته ورائى. قال: أدع اللّه فلیأتك به، فدعوت اللّه و اذا بمثالك معى».(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) نجم / 18.
2) نور الثقلین / ج 5 / ص 158.
3) نور الثقلین / ج 5 / ص 158.[/]
وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَیهِمْ شَیئًا قَلِیلًا«الإسراء/74»
و اگر تو را استوار نمیداشتیم قطعا نزدیک بود کمی به سوی آنان متمایل شوی
سلام
شاید گروهی تصور کنند که شیعه علی را برتر از پیامبر میدانند اما ایه فوق نشان می دهد که وجود پیامبر معجزه است یعنی پیامبران نمیتوانند به گناه متمایل گردند اما .
یا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَینَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَیضِلَّكَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یوْمَ الْحِسَابِ«26»
ای داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داوری کن و زنهار از هوس پیروی مکن که تو را از راه خدا به در کند در حقیقت کسانی که از راه خدا به در میروند به [سزای] آنکه روز حساب را فراموش کردهاند عذابی سختخواهند داشت
خلیفه خدا که منظور خدا از خلقت او بوده میتواند به گناه الوده شود و نمیشود
وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یفْسِدُ فِیهَا وَیسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ«البقرة/30»
و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت من در زمین جانشینی خواهم گماشت [فرشتگان] گفتند آیا در آن کسی را میگماری که در آن فساد انگیزد و خونها بریزد و حال آنکه ما با ستایش تو [تو را] تنزیه میکنیم و به تقدیست میپردازیم فرمود من چیزی میدانم که شما نمیدانید
[=times new roman]على علیه السلام شاهد رسالت پیامبرصلى الله علیه وآله
«قل كفى باللّه شهیداً بینى و بینكم و من عنده علم الكتاب»(1)
قرآن كریم در بارهى گواهى و شهادت به رسالت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله، خداوند و كسى را معرفى مىكند كه در نزد او «علم الكتاب» است، و از كسى كه تخت ملكهى سبا را در كمترین مدت نزد سلیمان آورد، با وصف «من عنده علم الكتاب» تعبیر مىكند.
ابو سعید خدرى مىگوید: از پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله از معناى «الّذى عنده علم من الكتاب» كه در داستان سلیمان آمده، سؤال كردم، حضرت فرمود: او وصى برادرم سلیمان بود. عرض كردم: «و من عنده علم الكتاب» از چه كسى سخن مىگوید؟ فرمود: «ذاك أخى على ابن ابى طالب»؛ او برادرم على بن ابى طالب است.
توجه به تفاوت «علم من الكتاب» كه علم جزئى را مىگوید. چون كلمهى «من» دلالت بر تبعیض مىكند و «علم الكتاب» مصدرِ مضاف و مفید عموم است و علم كلى را بیان مىكند، روشن مىسازد كه تفاوت میان آصف بن برخیا و حضرت علىعلیه السلام چه مقدار تفاوت است.(2)
1) رعد / 43.
2) نمونه / ج 15 / ص 473 ؛ احقاق الحق / ج 3 / ص 280.
«و من یتولّ اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا فانّ حزب اللّه هم الغالبون»(1)
منظور از تولّى در آیه ى شریفه محبت و دوستى نیست، بلكه همان پذیرفتن ولایت و حكومت خدا و رسولش و ایمان آورندگان است. سؤال: آیا مقصود از «الّذین ءامنوا» مطلق مؤمنان است یا شخص خاص؟ با توجه به آیهى قبل كه این آیه عطف بر آن است؛ «انّما ولیّكم اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّكوة و هم راكعون» روشن مىشود كه منظور از «الّذین ءامنوا» حضرت على علیه السلام است. زیرا فریقین آیه ى «انّما ولیكم اللّه» را در بارهى على علیه السلام مىدانند كه در حال ركوع انفاق كرد. بنا بر این، مقصود از «الّذین ءامنوا» در این آیه نیز امیر المؤمنین علیه السلام است.
در روایت بسیار جالبى از رسول اكرم صلى الله علیه وآله نقل شده است: «من أحبّ أن یركب سفینة النّجاة و یستمسك بالعروة الوثقى و یعتصم بحبل اللّه المتین، فلیوالِ علیّاً بعدى و لیعادِ عدوّه ولیأتمَّ بالهداة من وُلده، فانّهم خلفائى و أوصیائى .... حزبهم حزبى و حزبى حزب اللّه و حزب أعدائهم حزب الشیطان».(2)
1) مائده / 56.
2) بحار / ج 23 / ص 144.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] حضرت على علیه السلام و انفاق در حال نماز
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «انّما ولیكم اللّه و رسوله و الّذین ءامنوا و الّذین یقیمون الصّلوة و یؤتون الزّكوة و هم راكعون»(1)
در شأن نزول آیه ى شریفه آمده است: سائلى وارد مسجد پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله شد و از مردم درخواست كمك كرد. كسى چیزى به او نداد. على علیه السلام به او اشاره كرد و در حالى كه به نماز مشغول بود، در حال ركوع انگشتر خود را به وى بخشید. در تكریم این بخشش، آیه ى فوق نازل شد.
ماجراى فوق را ده نفر از اصحاب مانند ابن عباس، عمار، جابر بن عبداللّه، ابوذر، انس بن مالك، بلال و .... نقل كردهاند و شیعه و سنى در این شأن نزول اتفاق دارند. عمار یاسر گوید: پس از انفاق انگشتر در نماز و نزول این آیه بود كه رسول اكرم فرمود: «من كنت مولاه فعلىّ مولاه»، پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله در غدیر خم براى بیان مقام على علیه السلام این آیه را تلاوت فرمود و خود على علیه السلام براى حقانیت خویش بارها این آیه را تلاوت مىكرد.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مائده / 55.
2) نور / ج 3 / ص 117.[/]
همان طورى كه پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مردم را از قید اسارت نجات داد؛ «... و یضع عنهم إصرهم و الأغلال الّتى كانت علیهم ...»،(1) حضرت على علیه السلام نیز مردم را از قید اسارت و بندگى آزاد كرد؛ «وأعتقتكم من ربق الضلال و حلق الضیّم».(2)چه این كه آن حضرت دین الهى را نیز از قید اسارت دنیاطلبان آزاد كرد؛ «فانّ هذا الدّین قد كان أسیراً فى أیدى الأشرار یعمل فیه بالهوى و تطلب به الدّنیا».(3)
1) اعراف / 157.
2) نهج البلاغه / خطبه 158.
3) نهج البلاغه / نامه 53.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] شجاعت حضرت علىعلیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «یا أیّها الّذین ءامنوا إذا لقیتم الّذین كفروا زحفاً فلا تولّوهم الأدبار»(1)
هنگام نبرد با كفار به آنها پشت نكنید. حضرت على علیه السلام مىفرماید: من هرگز در جنگ فرار نكردم و هیچ انسانى با من به مبارزه برنخواست، مگر این كه زمین را از خون او سیراب كردم؛ قال على علیه السلام: «... فانّى لم أفرّ من الزّحف قطّ و لم یبارزنى أحد الاّ سقیت الأرض من دمه».(2)
فداكارى و ایثار حضرت على علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و من النّاس من یشرى نفسه ابتغاء مرضات اللّه و اللّه رؤف بالعباد»(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) انفال / 15.
2) نور الثقلین / ج 2 / ص 139.
3) بقره / 207.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) شرح نهج البلاغه / ج 13 / ص 262.
[/]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] ابن ابى الحدید كه از علماى قرن هفتم اهل سنت است، مى گوید كه تمام مفسران گفتهاند: این آیه در بارهى على ابن ابى طالب نازل شده است كه در لیلة المبیت در بستر رسول اكرمصلى الله علیه وآله خوابید و این موضوع در حدّى از تواتر است كه جز كافر یا دیوانه آن را انكار نمىكند.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] در غایة المرام بیست حدیث كه نُه حدیث آن از طرق عامه و یازده حدیث آن از طرق خاصه است.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]روایت مىكند كه این آیه در شأن امیر المؤمنینعلیه السلام در لیلة المبیت یعنى شبى كه در جاى پیامبرصلى الله علیه وآله خوابید و پیامبرصلى الله علیه وآله به مدینه هجرت فرمود، نازل شده است و این مطلب را عموم مفسران عامه و خاصه در ذیل آیهى شریفه ذكر كردهاند.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) اطیب البیان / ج 2 / ص 386.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] ایثارگرى حضرت على علیه السلام در شبى كه در بستر پیامبرصلى الله علیه وآله در بستر خوابید، نهایت تسلیم بودن ایشان را در برابر پیامبرصلى الله علیه وآله مىرساند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]زیرا وقتى پیامبرصلى الله علیه وآله هجرت خود را بیان كرد، على علیه السلام گفت: «الان طالب الموت» و خطیب خوارزمى كه یكى از مشاهیر اهل سنت است، در كتاب مناقب خود آورده است كه جبرئیل به پیامبرصلى الله علیه وآله نازل شد، در حالى كه بسیار خوشحال و شادمان بود. پیامبرصلى الله علیه وآله پرسید: تو را امروز بسیار شادمان مىبینم. جبرئیل گفت: «و كیف لا أكون كذلك و قد قرّت عینى بما أكرم اللّه به أخاك و وصیك و ابن عمك ... باهى اللّه سبحانه و تعالى بعبادته البارحة ملئكته و حملة عرشه».(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) منهج الصادقین / ج 1 / ص 448.[/]
[="Tahoma"][="Blue"]تکرار
قرائتی اینگونه حقانیت شیعه را ثابت کرد
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در گردهمایی که در پاکستان حضور داشت توانست در میان علمای شیعه و سنی با آیاتی از قرآن حقانیت شیعه را ثابت کند.
گردهمايى بسيار مهمى در پاكستان بود. من هم با دعوت در آن جلسه شركت كرده بودم. هرچند بعضى ها تعريف هايى درباره شيعه داشتند، ولى اكثراً علما و دانشمندان اهل سنّت بودند و بر ضدّ شيعه صحبت مى شد.
نوبت به من رسيد، فكر كردم چه بگويم، رفتم پشت تريبون و گفتم: نه شيعه و نه سنّى! همه خوشحال شده و برايم كف زدند. بعد گفتم: البته براى شيعه بودنم سه دليل از قرآن دارم:
اوّل: قرآن می فرمايد: « وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ ، أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ » ( واقعه، 10 ـ 11 ) حضرت على و امام حسن و امام حسين عليهم السلام از سابقين هستند و امامان چهارگانه اهلسنت ( مالكى، شافعى، حنبلى و حنفى ) همه از متأخّرين می باشند.
دوّم: قرآن می فرمايد: « وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون » ( آلعمران، 169) و « فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدينَ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقاعِدينَ دَرَجَةً » ( نساء، 95 ) تمام پيشوايان شيعه، جهاد كرده و در راه خدا شهيد شده اند، ولى امامان چهارگانه اهلسنت چه طور؟
سوّم: قرآن درباره اهل بيت عليهم السلام مى فرمايد: « إِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» ( احزاب، 33 ) ولى درباره امامان چهارگانه يك آيه هم نداريم. دوباره كف زدند و مرا تشويق كردند.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] این آیه یكى از بزرگترین فضایل حضرت على علیه السلام است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]كه در اكثر كتابهاى اسلامى آمده و به قدرى چشمگیر است كه معاویه دشمن سر سخت خاندان پیامبرصلى الله علیه وآله، چنان از این فضیلت ناراحت شده بود كه سمرة بن جندب را با چهارصد هزار درهم تطمیع كرد كه آن را در بارهى عبد الرحمن بن ملجم با حدیث مجعولى معرفى كند و آن منافق جنایت پیشه نیز چنین كرد ولى همان طور كه انتظار مىرفت، حتى یك نفر آن حدیث مجعول را از او نپذیرفت.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) شرح نهج البلاغه / ج 4 / ص 730.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] در این آیه ى شریفه فروشنده انسان و خریدار خداوند و متاع جان و بهاى معامله خشنودى پروردگار ذكر شده است
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و با آیات دیگرى كه تجارت مردم را با خداوند ذكر مىكند، بسیار تفاوت دارد. بهاى معامله در آنها بهشت و نجات از دوزخ است، ولى این دسته در برابر جانبازى خود، نه نظر به بهشت دارند و نه ترسى از دوزخ (اگر چه هر دو مهم است)، بلكه تمام توجه آنان، جلب خشنودى پروردگار است و شاید به همین جهت است كه آیه ى شریفه با كلمه ى «من» تبعیضیه «و من النّاس» شروع مىشود؛ یعنى تنها بعضى از مردم قادر به این كار فوق العاده هستند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]
«و یؤثرون على أنفسهم و لو كان بهم خصاصة»(1)
شخصى خدمت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله آمد و عرض كرد: گرسنه ام، حضرت فرمودند: از منزل براى او غذایى بیاورند، ولى در منزل حضرت غذا نبود. فرمود: چه كسى امشب این مرد را مهمان مىكند؟ حضرت علىعلیه السلام فرمودند: من حاضرم از او پذیرایى مىكنم. آنگاه او را به منزل برد و به فاطمه علیها السلام فرمود: چه چیز نزد توست؟ فاطمه علیها السلام جواب داد: فقط به اندازهى مهمان غذا هست. حضرت فرمود: چراغ را خاموش كنید تا این كه مهمان غذا را تناول كند.
صبح كه پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله از ماجرا آگاه شد، آیه ى فوق نازل شد؛ «جاء رجل إلى النّبى فشكى إلیه الجوع فبعث رسول اللّه إلى بیوت أزواجه فقلن ما عندنا الاّ الماء، فقال رسول اللّه: من لهذا الرجل اللّیلة؟ فقال على ابن ابى طالب علیه السلام: انا له یا رسول اللّه و أتى فاطمةعلیها السلام فقال لها: ما عندك یا ابنة رسول اللّه؟ فقالت: ما عندنا الاّ قوت العشیّة، لكن نؤثر ضیفنا. فقال علیه السلام:یا ابنة محمدصلى الله علیه وآله نومى الصبیة و أطفئى المصباح، فلما أصبح غداً على رسول اللّه فأخبره الخبر، فلم یبرح حتى أنزل اللّه عزّوجل: «و یؤثرون على أنفسهم ...».(2)
1) حشر / 9.
2) نور الثقلین / ج 5 / ص 286.
سلام خیلی خیلی ممنون از این مطالب گهرباری ارائه دادید.چه معیارهای خوبی هستن برای تشخیص راه درست وتمیز جایگاهمون تو راه درست:Gol:
خوشابه سعادت کسانی که اینطور عزیز دردونه های خداهستن.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]محبت على علیه السلام در دلهاى مؤمنان
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «إنّ الّذین ءامنوا و عملوا الصّالحات سیجعل لهم الرّحمن وُدّاً»(1)
پیامبر اكرم به علىعلیه السلام فرمود: بگو خداوندا! براى من عهدى نزد خودت قرار ده و در دلهاى مؤمنان مودّت مرا بیفكن، در این هنگام آیهى فوق نازل شد؛ «قل اللّهمّ اجعل لى عندك عهداً و اجعل لى فى قلوب مؤمنین مودّة، فأنزل اللّه تعالى:«إنّ الّذین امنوا...».(2)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) مریم / 96.
2) نور الثقلین / ج 3 / ص 363.[=times new roman,times]
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم * قل هو اللّه أحد»
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله فرمود: هر كس سورهى توحید را یك مرتبه بخواند، گویا یك سوم قرآن را خوانده است و هر كس دو مرتبه بخواند، گویا دو سوم قرآن و هركس سه مرتبه بخواند، گویا تمام قرآن را قرائت كرده است؛ قال رسول اللّه: «من قرأ قل هو اللّه أحد مرّة فكانّما قرأ ثلث القران و من قرأها مرّتین فكانّما قرأ ثلثى القران و من قرأها ثلاث مرآت فكأنّما قرأ القران كلّه».(1)
آنگاه در حدیث دیگرى، پیامبر اكر م صلى الله علیه وآله محبت به على علیه السلام را به سورهى توحید تشبیه كرد و فرمود: اى على! مَثَل تو مانند سورهى توحید است، هر كس تو را تنها در قلب دوست بدارد، گویا یك سوم قرآن را قرائت كرده و هر كس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبانى كمك كند، گویا دو سوم قرآن و هركس تو را به قلب دوست بدارد و از نظر زبان و دست كمك كند، گویا تمام قرآن را قرائت كرده است؛ قال رسول اللّه: «یا على! مثلك مثل قل هو اللّه أحد، من أحبّك بقلبه فكأنّما قرأ ثلث القرآن و من أحبّك بقلبه و أعانك بلسانه فكأنّما قرأ ثلثى القرآن و من أحبّك بقلبه و أعانك بلسانه و نصرك بیده فكانما قرأ القرآن كلّه».(2)
1) نور الثقلین / ج 5 / ص 702.
2) نور الثّقلین / ج 5 / ص 701.
«عمّ یتساءلون * عن النبأ العظیم»(1 )
روز جنگ صفّین مردى از لشگر شام وارد میدان شد و سورهى مباركه ى «عمّ یتساءلون» را تلاوت كرد. حضرت على علیه السلام شخصاً به میدان او آمد و فرمود: «أتعرف النبأ العظیم الّذى هم فیه مختلفون؟»؛ آیا مىدانى نبأ عظیمى كه مردم در آن اختلاف دارند، چیست؟ آن مرد در جواب گفت: نه نمىدانم. امام فرمود: «أنا و اللّه النبأ العظیم الّذى فیه اختلفتم و على ولایته تنازعتم و عن ولایتى رجعتم بعد ما قبلتم ... و یوم القیمة تعلمون ما علمتم.»؛ نبأ عظیم من هستم كه در بارهى آن اختلاف دارید و در ولایت او به نزاع برخاستهاید، شما از ولایت من بازگشتید، بعد از آن كه پذیرفتید و در قیامت بار دیگر آن چه را كه قبلاً در این زمینه دانستهاید، خواهید دانست.
گفتنى است منظور از نبأ عظیم به دلیل سیاق آیات این سوره، قیامت است و این كه در حدیث به ولایت امیر المؤمنین علیه السلام تفسیر شده است، جزو بطن آیهى شریفه است.(2)
1) نبأ / 1 - 2.
2) نمونه / ج 26 / ص 10 ؛ برهان / ج 4 / ص 420.
[/HR]
:Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol::Gol:تقديم به تمام شهدا و مادرانشان
حاجی دیگر نمیخندی ...! چه شده آن لبخندهای دائمت؟
حاجی آنطور درخودت رفته ای دلم غصه اش میشود ...سرت را بالا بگیر...
به چه می اندیشی؟
از چه دلگیری؟ ...
راستی حاجی ! قبلا ها یه عده ای میگفتند شماها رفتید بجنگید که چه بشود؟ خودتان خواستید ،خودتان هم شهید شدید
آن وقتها جبهه میگرفتم و جوابشان را میدادم.
حالا خودمانیم حاجی، بینی و بین الله رفتی که چه بشود؟
رفتی که آزادی داشته باشیم؟
رفتی که عده ای مانتوهایشان روز به روز تنگ تر و روسری هایشان روز به روز کوچکتر شود؟
رفتی که ماه محرمی هم پارتی بگیرند و جشن های آنچنانی؟
رفتی که عده ای دختر و پسر به هم که میرسند دست بدهند و اگر ندهند به هم بگویند عقب مانده ؟
حاجی جان ؛ جای پلاکت را این روزها زنجیرهای قطور گرفته !
جای شلوار خاکی ات را شلوارهای پاره پوره و چاک چاک گرفته (که به زور پایشان نگهش میدارند)!
جای پیراهن ساده ی "مردانه ات" را تی شرت های مارک دار گرفته(بعضا آب رفته اند) !
پسرانمان زیر ابرو بر میدارند ! دخترمان ابرو تیغ میزنند !
اوضاعی شده دیدنی ... پارکها ، سینماها ، پاساژها شده اند سالن مد ! و البته دوست یابی!
حاجی تو رفتی که خودت را پیدا کنی و خدایت را
اینها مانده اند و دارند خودشان را گم میکنند !
حاجی ؛ گلوله دست شما را زخم انداخت و بعدها برد ، اینجا خودشان بر سر و صورت و دست و بازویشان زخم و نقش می اندازند که زیبا شوند ... !!!
اینجا به کسی بگویی : خواهرم ... هنوز بقیه حرف را نگفته شاکی میشود که چرا شما بسیجی ها نمیگذارید راحت باشیم؟ما آزادی میخواهیم ...چرا شماها نمیفهمید؟
اینجا اگر ماه رمضان به بعضیها گفتی ماه رمضان است،حرمت نگه دارید.تو را میکشند...به همین سادگی
اگر گفتی آقا مزاحم ناموس مردم نشو ،تو را میکشند و کمترینش اینست که چشمت را کور کنند...به همین سادگی
داغ بر دلم مانده ...
و من مات و مبهوت از این همه شجاعت که تو لا اقل از ما انتظارش را داری و نداریمش !
اینجا پسری با تیپ آنچنانی هرچقدر هم که بی احترامی کند به غیر و سر وصدا کند ،همه میخندند و میگویند چه بانمک !
اما پسری مذهبی که با صدای بلند صلوات بفرستد بعد از نماز جماعت : بعضیها میگویند: زهرمار ! داد نزن سرمون رفت !!!
دختری با مانتوی کوتاه و تنگ و آستینهای بالا زده شده با قر و غمیش راه برود همه میگویند چه باکلاس!
اما دختری چادری که بخواهد از کنارشان رد شود میگویند : صلواااااات : اللهم صل علی محمد و آل محمد
اینجا به خیلی چیزهایی که اعتقاد تو بود میخندند ! به ریش میخندند ...به چادر میخندند ... به لباس پیغمبر میخندند ...
راستی فرمانده ... این کتاب صورت هم عالمی دارد ! "فیس بوک" را میگویم
شرف و ناموس و اعتقاد بعضا پر ! عکسهایی در این فیس بوک از خود و خانوادشان میگذارند که آدم شرمش میشود نگاه کند
شما میگفتی "یاعلی" و زندگی میساختی
اینها عکس میگذارند ...خاطر خواه میشوند ... زندگی شروع میشود آن هم با یک "لایک" ... فردا هم طلاق!عجب پروسه ای!!!
این هم به نام آزادی !!! ...
این نظام را اعتقاد نگاه داشته... به تو میگویند آزادی نداری ... راحت باش ... زندگی کن!!! که دست از اعتقادت برداری
ما میگوییم بندگی کن و خوب زندگی کن ... آنها میگویند زندگی کن ،آزاد باش ...(هرزه بودن هنر است !)
خلاصه حاجی
جای ارزشها عوض شده ...دعایمان کن.
به خودم میگویم: به دلم :
بسوز ...آتش بگیر...
آتش بگیر تا که بفهمی چه میکشم
رنگ ها عوض شده ... حاجی دریاب ...
یا صاحب الزمان : دلت خون است آقا ... خدا صبرت بدهد ... .
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
امام حسین علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم در وصف انبیاى الهى مىگوید: پیامبران پیشین كسانى بودند كه تبلیغ رسالتهاى الهى مىكردند و تنها از او مىترسیدند و از هیچ كس جز خدا نمى ترسیدند؛ «الّذین یبلغون رسالات اللّه و یخشونه و لا یخشون أحداً الاّ اللّه».(1)امام حسینعلیه السلام نیز داراى این دو خصیصهى برجسته است:
1 - تنها از خداوند مىترسید. در دعاى عرفه مىگوید: «اللّهم اجعلنى أخشاك كأنّى أراك».
2 - از غیر خداوند نمىترسید، از این رو مىفرماید: اگر در دنیا هیچ پناهگاهى نداشته باشم و كسى مرا حمایت نكند، من با یزید بن معاویه بیعت نخواهم كرد؛ «لو لم یكن لى ملجأ و لا مأوى لما بایعت یزید بن معاویة».
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) احزاب / 39.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] امام حسین علیه السلام و امر به معروف و نهى از منكر
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم مىفرماید: شما بهترین امت هستید، در صورتى كه امر به معروف و نهى از منكر كنید؛ «كنتم خیر أمّة أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر».(1)امام حسین علیه السلام نیز در هدف از قیام و نهضت خود مىفرماید: من براى احیاى امر به معروف و نهى از منكر خروج كردم؛ «إنّما خرجت لطلب الإصلاح فى أمّة جدّى محمّدصلى الله علیه وآله أرید أن آمر بالمعروف و أنهى عن المنكر».(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) آل عمران / 110.
2) نفس الهموم / ص 45.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times] امام حسین علیه السلام و طلب عزّت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم مىفرماید: هر كس خواهان عزّت است، عزّت در پرتو ایمان و عمل صالح است؛ «من كان یرید العزّة فللّه العزّة جمیعاً إلیه یصعد الكلم الطیب و العمل الصالح یرفعه».(1) امام حسینعلیه السلام در قیام خود در كربلا طالب عزّت بود؛ «هیهات منّا الذلّة».
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) فاطر / 10.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] انفاق و ایثار امام حسین علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «لن تنالوا البرّ حتّى تنفقوا ممّا تحبّون»(1)
به مقام ابرار نایل نمى شوید، مگر با انفاق برخى از چیزهایى را دوست مىدارید. امام حسین علیه السلام در روز عاشورا تمام آنچه را كه در اختیار داشت و همه آنها محبوب او بود، در راه خداوند انفاق كرد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) آل عمران / 92.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] امام حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنّه
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «یا أیّتها النّفس المطمئنّه * ارجعى إلى ربّك راضیة مرضیّة * فادخلى فى عبادى * و ادخلى جنّتى»(1)
امام صادق علیه السلام فرمودند: «اقرؤا سورة الفجر فى فرائضكم و نوافلكم فانّها سورة الحسین بن على علیه السلام فقال له: أبو أسامة و كان حاضر المجلس و كیف صارت هذه السورة للحسین علیه السلام خاصّة؟ فقال: ألا تسمع إلى قوله تعالى: «یا أیّتها النّفس المطمئنّة» الایة انّما تعنى الحسین علیه السلام فهو ذوا النفس المطمئنّة الراضیة المرضیّة و أصحابه من آل محمدصلى الله علیه وآله»(2)؛ سورهى مباركهى فجر را در نمازهاى واجب و مستحب بخوانید. زیرا این سورهى مباركه در شأن امام حسین علیه السلام است. شخصى علت آن را جویا شد، حضرت در پاسخ فرمودند: به دلیل آن كه امام حسین علیه السلام صاحب نفس مطمئنّة بود كه خداوند از او راضى و او از خداوند راضى بود و یكى از مصادیق بارز این آیهى شریفه امام حسین علیه السلام است.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) فجر / 27 - 30.
2) برهان / ج 4 / ص 461 ؛ بحار / ج 24 / ص 93.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman]پذیرایى و پذیرایى كنندگان بهشت[=times new roman](ذیل آیات 17 تا 24 سوره واقعه.)
مسئولین پذیرایى و شیوه پذیرایى بهشتیان، خصوصیاتى دارد:
الف: هر لحظه در دسترس مىباشند. «یطوف»
ب: نوجوانانى با قیافهاى زیبا و دلپذیرند. «ولدان»
ج: دلپذیرى آنان موسمى و لحظهاى نیست. «مخلّدون»
د: انواع وسایل پذیرایى را در دست دارند. «اكواب، اباریق، كاس»
ه: پذیرایى ابتدا با مایعات و نوشیدنىهاست. «كأس من معین»
و: آنچه عرضه مىشود، آفاتى ندارد. «لا یصدّعون... لا ینزفون»
ز: مواد پذیرایى، متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. «فاكهة مما یتخیّرون»
ح: اولویّت با نوشیدنى، سپس میوه و آنگاه غذاى گرم و مطبوع است. «معین، فاكهة، لحم»
[="Tahoma"][="Blue"]تمسّك به ثقلین تنها راه نجات
«و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً»(1)
در امور مادى اگر انسان بخواهد از قعر چاه طبیعت نجات پیدا كند، راهش آن است كه به ریسمان محكمى توسل بجوید كه یك طرف ریسمان آن به دست او و سمت دیگرش به طرف بالا آویزان باشد.
در امور معنوى نیز براى نجات از چاه تاریك هوا و هوس و غرایز حیوانى لازم است انسان به ریسمان محكمى تمسك بجوید تا بتواند از این طریق خطرناك عبور كند. در روایات اسلامى آن ریسمان محكم كه مىتواند انسان را نجات دهد، قرآن كریم و عترت پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله معرفى شده است.
پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مىفرماید: «إنّى تارك فیكم الثّقلین كتاب اللّه تعالى حبل ممدود من السّماء إلى الأرض و عترتى أهل بیتى».(2)
1) آل عمران / 103.
[/]
[="Tahoma"][="Blue"]الگوهاى منفى كدامند؟ در قرآن در كنار معرفى الگوهاى مثبت، هشدار داده كه به سراغ مدلهاى دیگر نرویم كه آن مدلها یا منحرفند و یا مورد قهر الهى.
در قرآن غضب شدگان و مدلهایى كه مورد قهر الهى هستند را قارونها، فرعونها، منافقان، طاغوتها، متجاوزان، ظالمان بیان كرده و الگوهاى منحرف را هوى پرستان، مشركان و كسانى كه حكومت نااهلان را مىپذیرند و به سراغ غیرخدا مىروند و نافرمانى الهى دارند(تمام آیات «لاتطع» و «لاتطیعوا» و «لاتتّبع» و «لاتتّبعوا» نمونههاى الگوهاى منفى هستند)، معرّفى كرده است.( تفسیر نور، ج1، ص 36 - 37.)[/]
قرائتی پاسخ میدهد: چگونه آمریکا را تحریم کنیم؟
حجت الاسلام والمسلمین «محسن قرائتی» : اسلام بر مقوله وحدت بسیار تأکید کرده و تفرقه نیز عذابی در کنار عذاب آسمانی ارزیابی شده است.
وی تاکید کرد: قرآن مجید بهترین میزان و عامل وحدت بین مسلمانان است. اصل و اساس برای همه ما قرآن است و حول این کتاب آسمانی وحدت به بهترین شکل ایجاد می شود.
این مفسر برجسته قرآن با تاکید بر اینکه راه خدا و قرآن فقط راه حق است خاطرنشان کرد: به غیر از این راه، ما راه و رفیق دیگری نداریم و به هوش باشیم به رفقای غیرخدایی اعتماد نکنیم.
قرائتی همچنین در این نشست از وحدت بوجود آمده میان شیعیان و اهل تسنن جزیره قشم بسیار تمجید کرد و افزود: خود مردم این جزیره بهترین شاهد و حافظ این وحدت هستند و در تاریخ این جزیره موردی که مغایر با وحدت باشد، مشاهده نشده است.
وی در پایان به تاثیر وحدت اشاره کرد و اظهار داشت: اگر کشورهای اسلامی به اصل وحدت توجه میکردند٬ میتوانستند آمریکا و همپیمانانش را نیز تحریم کنند؛ نه اینکه مورد تحریم قرار بگیرند.
[=times new roman,times]انسان مسئول عمل خویش
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم در یك مورد مىفرماید: در روز قیامت هیچ كس گناه دیگرى را به دوش نمىگیرد و هر كس مسئول كار خویش است؛ «و لا تزر وازرة وزر أخرى»،(1)در مورد دیگرى مىفرماید: مستكبرانِ گمراه و اغواگر علاوه بر تحمل بار گناه خویش، گناهان پیروان خود را نیز به دوش مىكشند؛ «لیحملوا أوزارهم كاملة یوم القیمة و من أوزار الّذین یضلّونهم بغیر علم»،(2)آیا این دو آیه با هم منافات دارد؟
پاسخ: هر انسانى از نظر قرآن كریم مسئول عمل خویش است، چنان كه آیهى اول بیان مىكند؛ لیكن اگر انسان بنیانگذار عمل نیك یا بد دیگرى باشد و از طریق تسبیب در انجام آن عمل دخالت داشته باشد، در نتایج آن شریك خواهد بود و در حقیقت عمل خود او محسوب مىشود. زیرا پایه و اساس آن به دست وى گذارده شده است.
پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىفرماید: «من سنّ سنّة حسنة كان له أجر من عمل بها من غیر أن ینقص من أجورهم شىء و من سنّ سنّة سیّئة كان علیه وزر من عمل بها من غیر أن ینقص من أوزارهم شىء».(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) انعام / 164.
2) نحل / 25.
3) نمونه / ج 6 / ص 65 ؛ مفردات راغب / مادهى «وزر».
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]قیامت و نتایج تلاش در دنیا
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و أن لیس للإنسان الاّ ما سعى»(1)
از نظر قرآن كریم در قیامت، براى انسان بهرهاى جز سعى و كوشش او نخواهد بود و نتایج آن را به زودى مىبیند؛ «و أن لیس للإنسان الاّ ما سعى * و أنّ سعیه سوف یرى».
«سعى» در اصل به معناى راه رفتن سریع است كه به مرحلهى دویدن نرسیده، ولى غالباً به معناى تلاش و كوشش به كار مىرود. زیرا هنگام تلاش و كوشش در انجام دادن كارها، انسان حركات سریعى انجام مىدهد، خواه كار خیر باشد یا شرّ. جالب این كه نمىفرماید بهرهى انسان كارى است كه انجام داده، بلكه مىفرماید: تلاشى است كه از او حاصل شده است؛ اشاره به این كه مهم، تلاش و كوشش است، هر چند انسان احیاناً به مقصد و مقصودش نرسد كه اگر نیتش خیر باشد، خدا پاداش خیر به او مىدهد. زیرا او خریدار نیتها و عقیدههاست، نه كارهاى انجام شده.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) نجم / 39.
2) نمونه / ج 22 / ص 550.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times] جدا نبودن عمل از عامل
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «إن أحسنتم أحسنتم لأنفسكم و إن أسأتم فلها»(1)
«لام» در «لأنفسكم» و همچنین در «فلها»، «لام» اختصاص است نه انتفاع؛ یعنى هر یك از احسان و اسائهى شما مختص به خود شماست و این سنّت همیشگى خداست كه هر كسى بازتاب نیكو و زشت عملش را در آخرت مشاهده مىكند. پس آیه در مقام بیان این معناست كه اثر هر عمل، چه خوب و چه بد، به صاحبش مىرسد، نه این كه كار نیك به نفع صاحبش و كار زشت به ضررش تمام مىشود، تا بگوییم چرا به جاى «فلها» نفرمود «فعلیها»، همان گونه كه در آیهى دیگر فرموده است: «لها ما كسبت و علیها ما اكتسبت».(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
2) بقره / 286 ؛ المیزان / ج 13 / ص 40.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] راغب در مفردات گوید: «ثوب» رجوع شىء به حالت اولى است یا به حالتى كه ابتدا براى آن در نظر گرفته شده است و لباس را بدان جهت «ثوب» گویند كه بافته شده و به حالتى كه در نظر بوده، رجوع كرده است. زیرا مراد اولى از بافتن پارچه، تهیهى لباس است. بنا بر این، جزاى عمل را ثواب مىگویند كه به خود عامل برمىگردد.
ثواب به جزاى عمل نیك و بد، اطلاق شده است، مانند؛ «هل ثوّب الكفّارما كانوا یفعلون»،(1)«و الباقیات الصّالحات خیر عند ربّك ثواباً».(2)به كار رفتن كلمهى ثواب در بارهى جزاى عمل، بهترین دلیل تجسم عمل است. زیرا اگر عمل مجسم شده و به عامل بازگردد، مصداق واقعى برگشت و رجوع شىء خواهد بود.(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مطففین / 36.
2) كهف / 46.
3) قاموس / ج 1 / ص 321.
[=times new roman]حكومت، موهبت الهى
اطلاق مُلك شامل هر مُلكى اعم از حق یا باطل مىشود و تمام اقسام آن به خداوند مستند است؛ «قل اللّهمّ مالك الملك تعطى الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء».(1) ملك فى حد نفسه، موهبتى از مواهب الهیه و نعمتى از نعم اوست كه مىتوان به وسیلهى آن، آثار نیكویى در اجتماع انسانى پدید آورد و خداوند متعال گرایش به آن را در انسانها قرار داده است. از طرفى هم مىتوان گفت: ملكى كه نا اهلان دارند، ذاتاً مذموم نیست، بلكه خود آنها مذموم هستند كه حكومت را وسیلهى ستم قرار دادهاند.
بدین جهت، حضرت یوسف علیه السلام در برابر نعمت ملك و سلطنت، از خداوند فرجام نیكو تقاضا مىكند؛ «ربّ قد ءاتیتنى من الملك ... توفّنى مسلماً»(2)، اما هنگامى كه خداوند به نمرود سلطنت عطا مىكند، وى در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام مىایستد و مبارزه مىكند؛ «ألم تر إلى الّذى حاجّ إبراهیم فى ربّه أن ءَاتیه اللّه الملك».(3)
1) آل عمران / 26.
2) یوسف / 101.
3) بقره / 258 ؛ المیزان / ج 3 / ص 131.
[/HR]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times] عوامل پیروزى بنى اسرائیل
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] قرآن كریم داستان تقاضاى بنى اسرائیل از پیامبرشان را مبنى بر نصب فرماندهى براى جنگ با دشمنان خود، چنین بیان مىكند: خداوند طالوت را به فرماندهى آنان انتخاب كرد و سرانجام طالوت و سپاهیانش بر جالوت پیروز شدند. از تحلیل داستان پیش گفته درمىیابیم كه عوامل پیروزى آنان بدین شرح است:
1 - رهبر توانا و لایق؛ «زاده بسطة فى العلم و الجسم».(1)
2 - پیروان مؤمن؛ «قال الّذین یظنّون أنّهم ملاقوا اللّه».(2)
3 - توكل؛ «كم من فئة قلیلة غلبت فئة كثیرة بإذن اللّه».(3)
4 - صبر و استقامت؛ «ربّنا أفرغ علینا صبراً و ثبّت أقدامنا».(4)
5 - انگیزهى الهى داشتن؛ «وانصرنا على القوم الكافرین».(5)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) بقره / 274.
2) بقره / 249.
3) بقره / 249.
4) بقره / 250.
5) بقره / 250 ؛ نور / ج 1 / ص 498.
[/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] راه مناظره
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و إنّا أو ایّاكم لعلى هدى أو فى ضلال مبین»(`)
در این آیهى شریفه خداوند متعال به پیامبرش راه مناظره با افراد غیر مؤمن را تعلیم مىدهد. زیرا یكى از مناظره كنندگان وقتى به دیگرى بگوید: سخنى را كه تو مىگویى خطا است و تو بر خطا هستى، آن شخص خشمناك مىگردد و قدرت فكر كردن براى او باقى نمىماند و در این صورت هیچ امیدى به فهم و درك او نخواهد بود و نقض غرض مىشود؛ اما اگر انسان به او بگوید: شكى نیست كه یكى از ما دو نفر بر خطا هستیم و باقى بودن در خطا هم امر قبیحى است، بنا بر این باید تلاش كنیم تا بفهمیم كدام یك از من و تو بر خطا هستیم. در این صورت خصم ما دقت مىكند كه درست فكر كند و تعصب را كنار بگذارد و این نوع سخن گفتن موجب نقصان منزلت انسان نمىگردد.
با توجه به این كه شكى نیست كه پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله بر طریق هدایت است، اما این نحوه سخن گفتن از لجاجت خصم مىكاهد و امید بیشترى به هدایت او مىرود.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) سبأ / 24.
2) تفسیر كبیر / ج 25 / ص 257.[/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]قدرت خداوند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «قل اللّهمّ مالك الملك تؤتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممّن تشاء و تعزّ من تشاء و تذلّ من تشاء بیدك الخیر إنّك على كل شىء قدیر * تولج اللّیل فى النّهار و تولج النّهار فى اللّیل و تخرج الحىّ من المیّت و تخرج المیّت من الحىّ و ترزق من تشاء بغیر حساب»(1)
در این دو آیه 12 مرتبه از قدرت خداوند نام برده شده است تا روح توحید را در انسان شكوفا كند:
1 - خداوندا مالك حكومتها تو هستى.
2 - به هر كس بخواهى (طبق مصلحت خود) حكومت مىدهى.
3 - از هر كس بخواهى مىگیرى.
4 - هر كس را بخواهى عزیز مىكنى.
5 - هر كس را بخواهى ذلیل مىكنى.
6 - خیر، تنها به دست توست.
7 - تو بر هر چیزى قدرت دارى
8 - شب را در روز داخل مىكنى.
9 - روز را در شب داخل مىكنى.
10 - موجود زنده را از مرده خارج مىسازى.
11 - موجود مرده را از زنده خارج مىسازى.
12 - به هر كس بخواهى بدون حساب روزى مىدهى.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) آل عمران / 26 - 27.
2) نور / ج 2 / ص 43.[/]
[="Blue"]
نازنین فاطمه کریمی;634764 نوشت:
الابذکرا...تطمئن القلوب (سوره رعد - آیه 28)
وبالوالدین احسانا(سوره مبارکه بقره آیه 83...)
[/]قولو للناس حسنا([البقرة:83] .)
فاستبقواالخیرات((سوره بقره آیه 148) .)
لاتتبعو خطوات الشیطان( نور/ 21 ..)
ا...علی کل شی ء شهید (سوره : فصلت آیه : 53)
لایغتب بعضکم بعضا([=times new roman,times]حجرات(12)[/])
لایسخر قوم من قوم(سوره : الحجرات آیه : 11.)
انا للله واناالیه راجعون(سوره : البقرة آیه : 156
[="Blue"]توکل به خدا
[=times new roman,times]«وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَكَّلْ» آل عمران/122 به خدا توکل کن، تو تکیهات به پولت بود، به زورت بود،........................[=times new roman,times] تو از شاه که قویتر نیستی، شاه گفت یک عکس امام نباید چاپ شود. هیچ مرجع تقلیدی عکسش به اندازه امام خمینی چاپ نشد. یازده تا برادرهای یوسف، یوسف را در چاه انداختند، هیچ کس مثل یوسف عزیز نشد. زلیخا همه درها را بست که هیچ کس قصهاش را نفهمد، قصه عاشقی زلیخا همه کس، همه جا فهمیدند. اینطور نیست که زلیخا می خواهد نفهمند، نفهمند، زلیخا می خواهد نفهمند، خدا می خواهد بفهمند، شاه می خواهد عکس امام چاپ نشود، خدا می خواهد عکس امام چاپ شود، برادرها می خواهند یوسف در چاه بیفتد، خدا می خواهد یوسف عزیز شود. اینطور نیست که آمریکا می خواهد ایران را ذلیل کند، روز به روز، از روز اول انقلاب تا الان، روز به روز عزت جمهوری اسلامی بیشتر شده.............[/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times]نعمتهاى سنگین پروردگار
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا فى الأرض»(1)
راغب در مفردات گوید: كلمهى «منّ» به معناى ثقل و سنگینى است و از همین جهت واحد وزن را هم در سابق «من» مىگفتند و منّت به معناى نعمت سنگین است و فلانى بر فلانى منّت نهاد، معنایش این است كه او را از نعمت گرانبار كرد.
این كلمه بر دو نحو استعمال مىشود: یكى منّت عملى مانند آیهى فوق؛ یعنى مىخواهیم به آنان كه در زندگى ضعیف شمرده شدهاند، نعمتى بدهیم كه از سنگینى آن گرانبار شوند. دوم منّت زبانى مانند آیهى «یمنّون علیك أن أسلموا».
خداوند متعال در قرآن كریم بر سه امر منت نهاد:
1 - نبوّت؛ «لقد منّ اللّه على المؤمنین اذ بعث فیهم رسولاً من أنفسهم».(2)
2 - امامت؛ «و نرید أن نمنّ على الّذین استضعفوا فى الأرض»، امام صادقعلیه السلام مىفرماید: «این آیه ى شریفه تا روز قیامت در بارهى ما جریان دارد و این پیشوایى تا روز قیامت در ما جارى است».(3)
3 - هدایت به ایمان؛ «لا تمنّوا على اسلامكم ولكن اللّه یمنّ علیكم أن هدیكم للایمان».(4)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) قصص / 5.
1) آل عمران / 164.
3) معانى الرضا / ص 79.
4) حجرات / 17.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times] سیمایى از درسهاى تربیتى سوره ى حمد
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1 - انسان در تلاوت سوره ى حمد با «بسم اللّه ...»، از غیر خدا قطع امید مىكند.
2 - با «ربّ العالمین» و «مالك یوم الدّین»، احساس مىكند كه مربوب و مملوك است و خودخواهى و غرور را كنار مىگذارد.
3 - با كلمه ى «عالمین»، میان خود و تمام هستى ارتباط بر قرار مىكند.
4 - با جمله ى «الرّحمن الرّحیم»، خود را در سایه ى لطف او مىداند.
5 - با جمله ى «مالك یوم الدّین»، غفلت او از آینده زدوده مىشود.
6 - با گفتن «إیّاك نعبد»، ریا و شهرت طلبى را از خود دور مىكند.
7 - با گفتن «إیّاك نعبد و إیّاك نستعین»، از ابرقدرتها نمىترسد.
8 - با جمله ى «إهدنا»رهسپارى در راه حق و طریق مستقیم را درخواست مىكند.
9 - از كلمه ى «أنعمت»، معلوم مىشود كه تقسیم نعمتها به دست اوست و باید حسادت را كنار گذاشت.
10 - «صراط الّذین»، نشانهى ولایت و همبستگى یا پیروان حق است.
11 - «غیر المغضوب علیهم و لا الضّالّین»، نشانهى بیزارى و برائت از باطل و اهل آن است.(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) نور / ج 1 / ص 11.
[/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=times new roman,times] طهارت روح
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «یا أیّها الّذین ءامنوا إذا قمتم إلى الصّلوة فاغسلوا وجوهكم»(1)
طهارت ظاهرى بر سه قسم است:
الف - طهارت از نجاست.
ب - طهارت از حدث و جنابت.
ج - طهارت از فضولات تن چون ناخن و موى و ... .
طهارت باطنى نیز سه گونه است:
1 - طهارت جوارح از معصیت چون دروغ و غیبت و تهمت.
2 - طهارت دل از اخلاق زشت مانند عجب و كبر و ریا و حسد.
3 - طهارت جان از ماسواى حق؛ «قل اللّه ثم ذرهم».(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مائده / 6.
2) انعام / 91 ؛ كشف الاسرار / ج 3 / ص 47.[/]
[="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times]عوامل طهارت روح
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در اهمیت طهارت روح و تزكیهى جان همین بس كه قرآن در نوع موارد یك سوگند یاد مىكند، اما دربارهى این موضوع یازده سوگند یاد مىكند، آن گاه مىفرماید: به تحقیق كسانى كه موفق به طهارت روح و تزكیهى جان خویش هستند، رستگار شدند؛ «قد أفلح من زكّیها».
در قرآن كریم عوامل مختلفى براى طهارت روح و تزكیهى قلب ذكر شده كه به نمونهاى از آن اشاره مىشود:
1 - پرداختن زكات؛ «خذ من أموالهم صدقة تزكّیهم و تطهّرهم بها».(1)
2 - توبه؛ «انّ اللّه یحبّ التّوابین و یحبّ المتطهّرین».(2)
3 - عفّت نفس (رعایت حریم ناموس دیگران)؛ «و اذا سألتموهنّ متاعاً فاسئلوهن من وراء حجاب ذلكم أطهر لقلوبكم و قلوبهنّ».(3)
4 - پذیرفتن عذر؛ «و إن قیل لكم ارجعوا فارجعوا هو أزكى لكم».(4)
5 - محبّت به ائمه اطهارعلیهم السلام؛ «و ما خصّنا به من ولایتكم طیباً لخلقنا و طهارة لأنفسنا و تزكیة لنا».(5)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) توبه / 103.
2) بقره / 222.
3) احزاب / 53.
4) نور / 28.
5) زیارت جامعه.[/]
[="Blue"][=times new roman]عوامل وحدت(ذیل آیه 10 سوره حشر.)
در آیات 8 تا 10 سوره حشر به عوامل وحدت اشاره شده است:
محبّت. «یحبّون من هاجر الیهم»
ایثار. «و یؤثرون على انفسهم»
دعا. «اغفر لنا و لاخواننا الّذین»
خدمت. «تبَوّءُو الدار»
دورى از حرص و حسد. «لایجدون فى صدورهم حاجة مما اوتوا...»
دورى از بخل. «یوق شحّ نفسه»
اخوّت. «اغفر لنا و لاخواننا»
سعه صدر و نداشتن كینه. «لاتجعل فى قلوبنا غلاّ للذین آمنوا»
[="Blue"] قرآن و توبیخ انسان(
در قرآن كریم، كلمهى «لولا» در موارد متعدّدى براى انتقاد و توبیخ به كار رفته است كه در این جا چند مورد را مىآوریم:
1. «لولا یَنهاهم الرّبّانیّون»(1) چرا علما نهى از منكر نمىكنند؟!
2. «لولا اذ سَمعتُموه»(2) چرا هر شنیدهاى را مىپذیرید؟!
3. «لولا جاءوا علیه باَربعة شُهداء»(3) چرا براى سخن نارواى خود چهار شاهد نمىآورند؟
4. «لولا تَستَغفرون»(4) چرا از خدا آمرزش نمىخواهید؟
5. «فلولا اذجاءهم بأسُنا تَضرّعوا»(5) چرا زمانى كه عذاب ما به آنان رسید، تضرّع نكردند؟
6. «فلولا تَشكرون»(6) چرا شكرگزار نیستید؟
7. «فلولا تصدّقون»(7) چرا تصدیق نمىكنید؟
8. «فلولا تذكّرون»(8) چرا عبرت نمىگیرید؟
9. «فلولا نَفَر من كلّ فِرقَة مِنهم طائفة لِیَتفقّهوا فِى الدّین»(9) چرا از هر فرقهاى دستهاى كوچ نمىكنند تا در دین آگاهى پیدا كنند؟
1) مائده، 63.
2) نور، 12.
3) نور، 13.
4) نمل، 46.
5) انعام، 43.
6) واقعه، 70.
7) واقعه، 57.
واقعه، 62.
9) توبه، 122.
[="Blue"]ویژگىهاى قلب مؤمن و كافر(1)
قلب مؤمن قلب كافر
1. حیات. «أو مَن كان میتاً فاحییناه»(2) 1. مرض. «فى قلوبهم مَرَض»(3)
2. شفا. «و یَشفِ صدور قوم مؤمنین»(4) 2. قساوت. «جعلنا قلوبهم قاسیة»(5)
3. طهارت. «اِمتَحن اللّه قلوبهم»(6) 3. عدم پذیرش. «اَزاغ اللّه قلوبهم»(7)
4. سعه صدر. «ربّ اشرح لى صدرى»(8) 4. مُهرخوردن.«طبعاللَّهعل� �قلوبهم»(9)
5. هدایت. «مَنیؤمن باللّه یَهدقلبه»(10) 5. احاطه ظلمت.«رانعلىقلوبهم»(11)
6. ایمان. «كتب فى قلوبهم الایمان»(12) 6. حجاب. «جعلنا على قلوبهم أكنّة»(13)
7. سكینه. «السكینة فى قلوب المؤمنین»(14) 7. قفل شدن. «أم على قلوب اقفالها»(15)
8. الفت. «و ألّف بین قلوبهم»(16) 8. سختى. «ختم اللّه على قلوبهم»(17)
9. اطمینان قلبى. «الا بذكر اللّه تطمئنّ 9. برگشت و نفهمى. «صرفاللّه
القلوب»(18) قلوبهم»(19)
1) ذیل آیات 26-28 سوره طه.
2) انعام، 122.
3) بقره، 10.
4) توبه، 14.
5) مائده، 13.
6) حجرات، 3.
7) صف، 5.
طه، 25.
9) نحل، 108.
10) تغابن، 11.
11) مطففین، 14.
12) مجادله، 22.
13) كهف، 57.
14) فتح، 4.
15) محمّد، 24.
16) انفال، 63.
17) بقره، 7.
18) رعد، 28.
19) توبه، 127.
[=B Mitra]آيه شماره 30 از سوره مبارکه نحل[=B Mitra]
تقواپیشه[=B Mitra]
[=B Mitra][=B Mitra]وَقِيلَ لِلَّذِينَ اتَّقَوْاْ مَاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ خَيْرًا لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَلَدَارُ الآخِرَةِ خَيْرٌ وَلَنِعْمَ دَارُ الْمُتَّقِينَ [=B Mitra]
و به كسانى كه تقوا پيشه كردند گفته شود پروردگارتان چه نازل كرد مى گويند خوبى براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردند [پاداش] نيكويى است و قطعا سراى آخرت بهتر است و چه نيكوستسراى پرهيزگاران
[=B Mitra] 1-قضاوت حق، نیاز به روح پاك و پرهیزكار دارد. «للّذین اتّقوا ... قالوا خیراً»
2- قرآن در یك كلمه معرّفى مىشود، (خیر، خوبى، مایهى نیكى وسعادت. یك كلمه بجاى صد كلمه) «قالوا خیراً» دعوت قرآن، دعوت به خیر و نیكى است.
3- نیكوكاران، در هر دو جهان به نیكى مىرسند.«للّذین احسنوا فى هذه الدنیا حسنة ولدار الآخرة خیر»
4- پاداش الهى، متناسب با عمل انسان است. «للّذین احسنوا ...حسنة، للّذین اتّقوا... دار المتقین»
[="Blue"] سرچشمه قرآن عبارت است از:
1. قدرت و عظمت: «تنزیلاً ممن خلق الارض و السموات العلى»()
2. عزّت و حكمت: «تنزیلُ الكتاب من اللّه العزیز الحكیم»()
3. لطف و رحمت: «تنزیلٌ من الرّحمن الرحیم»()
4. ربوبیّت: «تنزیلٌ من ربّ العالمین»()
1) طه، 4 .
2) زمر، 1.
3) فصّلت، 2.
4) واقعه، 80.[/]