[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. واجب؛ مثل: وصیّت به اداى حقّ اللّه، حقّالناس، قضاى نماز و عبادات دیگر، پرداخت حقوق واجب مانند: خمس، زكات، دیون و بدهكارىها.
2. مستحبّ؛ مثل: وصیّت به امور خیریّه.
3. مباح؛ مثل: وصیّت فرزندان به نوع شغل، حرفه، لباس و غذا.
4. مكروه؛ مثل: وصیّت به مقبره سازى و انجام تشریفات غیر ضرورى.
5. حرام؛ مثل: وصیّت به ایجاد مراكز فساد، انتشار كتب ضالّه.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در تجارت چند فرض وجود دارد:
تجارت بد: «بئسما اشتروا به انفسهم»(2)
تجارت بدون سود: «فما ربحت تجارتهم»(3)
تجارت كم سود: «متاع الدنیا قلیل»(4)
تجارت زیان بار: «ان الخاسرین الّذین خسروا انفسهم»(5)
تجارت بسیار زیان بار: «ان الانسان لفى خسر»(6)
تجارت رسوا: «الخسران المبین»(7)
تجارت راكد: «تخشون كسادها»(8)
تجارت مستمرّ و بادوام: «تجارة لن تبور»(9)
تجارت نجات بخش: «تجارة تنجیكم»(10)
تجارت سودآور: «تجارة مُربِحة»(11)
حضرت على علیه السلام مىفرماید: قیمت شما بهشت است، پس خودتان را ارزان نفروشید: «لیس لانفسكم ثمنٌ الاّ الجنّة فلا تبیعوها الاّ بها»(12)
دنیا تجارت خانه اولیاى الهى است: «الدنیا متجر اولیاء اللّه»(13) جالب آن كه حضرت علىعلیه السلام این سخن را به كسى فرمود كه از دنیا بدگویى مىكرد.
در تجارت با خداوند، ما سرمایه را از خود او مىگیریم و با قیمت گزاف به خودش مىفروشیم.
colspan: 2"] در برخورد با حوادث تلخ، چه كنیم؟[/TD]
[TD="class: article
colspan: 2"] [=tahoma
arial
helvetica
sans-serif] در سر یك سفره ممكن است هم ترشى و فلفل قرار دهند و هم شیرینى و مربّا؛ كودكان از شیرینى و حلواى سفره لذّت مىبرند، و فلفل و ترشى را بى مورد مىدانند، امّا بزرگترها هر دو را در سفره لازم مىدانند.
حوادث تلخ نیز بركاتى دارد، از جمله:
1- توجّه انسان را به خدا بیشتر مىكند. 2- انسان را سنجیده و استعدادهاى او را شكوفا مىسازد. 3- كفّاره گناهان و لغزشهاى او مىشود. 4- قدر نعمتها بیشتر شناخته مىشود.
انسانها در برابر حوادث سه گروهند: چنانكه كودك همین كه لب به فلفل و پیاز و ترشى مىگذارد ناراحت مىشود، نوجوان تحمّل مىكند و والدین او پول مىدهند و فلفل و ترشى را مىخرند.
قرآن مىفرماید: گروهى همین كه دچار سختى مىشوند، جیغ مىزنند، «اذا مَسّه الشَرّ جَزوعا»(سوره معارج، آیه 20.) گروهى صبر مىكنند، «و بَشِّر الصّابرین الّذین اذا أصابَتهم مُصیبة قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا الیه راجِعون»(سوره بقره، 154 - 155.) و گروهى به استقبال سختىها مىروند. «و منهم مَن یَنتظر»(سوره احزاب، آیه 23.) كسانى نزد پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مىآمدند تا آنان را به جهاد و جبهه جنگ اعزام كند، حضرت مىفرمود: اسب و شمشیر ندارم تا شما را مجهّز كنم آنان گریه مىكردند كه چرا به جبهه نرفتند.
از سختىها و حوادث تلخ مىتوان با تدبیر و صبر و استمداد از خداوند، بهترین استفاده را برد. همان گونه كه مىتوان از لیموى ترش، شربت لیموناد ساخت.
آرى، اگر انسان آشپز ماهرى باشد، حتى از پوست پرتقال هم مربّا درست مىكند. امروزه حتى از زبالهها استفاده بهینه مىكنند.
حضرت زینب علیها السلام با سخنرانى خود در كاخ ستمگران، از اسارت خود در كوفه و شام آن گونه استفاده كرد كه پایههاى رژیم اموى را لرزاند.
در مسجد شام، امام سجاد علیه السلام بر بالاى منبر رفت و رژیم بنى امیه را به شدت استیضاح كرد. یزید براى آن كه صداى امام را خاموش كند، به مؤذّن دستور داد كه با صداى بلند اذان بگوید تا شاید سخنرانى امام سجاد علیه السلام قطع شود، ولى امام علیه السلام از همین صحنه نیز استفاده كرد و جملات اذان را آن گونه تفسیر كرد كه بر مسجد لرزه افتاد، بخصوص پس از گفتن «أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه» فرمود: اى یزید! این محمّد جّد من است یا جّد تو؟! آیا این اُسرا از نسل او نیستند؟
هنگامى كه امام كاظم علیه السلام را به زندان انفرادى بردند، فرمود: چه جاى خوبى براى عبادت است؟!
بسیارى از علما، كتابهاى خود را در شرایط سخت و در زندان و تبعیدگاهها نوشتهاند.
colspan: 2"] نقش ایمان به خدا در زندگى انسان چیست؟[/TD]
[TD="class: article
colspan: 2"]
[=tahoma
arial
helvetica
sans-serif] شما اگر وارد منزلى شدید كه مىدانید این خانه نه صاحبى دارد و نه حسابى، نه دوربینى در كار است و نه كنترلى، هیچ دلیلى براى نظم و دقّت و انضباط در كارهاى شما نیست. در خانه رها، ما هم رها هستیم وهرچه ریخت و پاش نكنیم ونفس خود را كنترل كنیم ضرر كردهایم، ولى اگر بدانیم كه این خانه صاحب و حسابى دارد و تمام رفتار ما زیر نظر اوست، به گونهاى دیگر زندگى خواهیم كرد. اگر ایمان بیاوریم كه این هستى، صاحبى دارد به نام خداى حكیم و حسابى در كار است به نام معاد و براى تمام افكار و رفتار و گفتار ما پاداش یا كیفرى هست، ما نیز حساب كار خود را مىكنیم و خواستههاى نفس سركش خود را مهار مىكنیم. كارهایى را كه صاحب خانه نمىپسندد، انجام نمىدهیم، زیرا مىدانیم به حساب تمام كارهاى خیر یا شرّ ما رسیدگى مىشود و خداوند در كمین ماست.
colspan: 2"] آیا انسان آزاد است یا مجبور؟ مرز آزادى تا كجاست؟[/TD]
[TD="class: article
colspan: 2"] [=tahoma
arial
helvetica
sans-serif] خداوند، انسان را آزاد آفریده است و به او اختیار داده تا كارهایش را انتخاب كند. گرچه بعضى گفتهاند: انسان در كارهایش مجبور است و گمان مىكند كه آزاد است، امّا دلایل بسیارى بر اختیار انسان وجود دارد كه به برخى از آنها اشاره مىكنیم:
الف) هر انسانى در كارهاى خود گاهى دچار تردید و شك مىشود كه آیا انجام دهد یا ندهد؟ همین شك، دلیل بر آزادى اوست كه مىتواند كارى را انجام دهد و مىتواند انجام ندهد.
ب) گاهى انسانها به كار یكدیگر انتقاد دارند. انتقاد نیز دلیل آن است كه كسى كه كار را انجام داده، مىتوانسته انجام ندهد.
ج) هر انسانى در عمر خود بارها از گفتار و رفتار خود پشیمان شده است و همین پشیمانى دلیل آن است كه مىتوانسته انجام ندهد و لذا با خود مىگوید: اى كاش انجام نمىدادم!
د) همه مردم فرزندان خود را تربیت مىكنند و یا به معلّم و مربّى مىسپارند و این دلیل آن است كه فرزند انسان مىتواند مسیر كج را رها و به راه حق برود.
بنابراین شك، انتقاد، پشیمانى و تربیت، دلیل آزدى انسان است. علاوه بر آنكه آزادى خواسته تمام انسانها بلكه حیوانات است. شما اگر گربهاى را در قفس كنید، هر نوع غذا براى او در قفس قرار دهید، باز ناراحت است و ترجیح مىدهد در كوچه و خیابان سادهترین غذا را بخورد امّا در قفس نباشد.
در بهشت نیز اگر آزادى نباشد، مؤمن رنج مىبرد و لذا مؤمنان هنكامى كه وارد بهشت مىشوند، خدا را به خاطر آزادى در بهشت سپاس مىگویند: «ألحمدُ لِلّه الّذى نَتبَوّء من الجنّة حیث نشاء»(سوره زمر، آیه 74.)
با این همه، انسان بنده خداست و باید به دستورات او عمل كند و اگر آزادى مرز نداشته باشد و انسان اختیار خود را به نفس و تمایلات شخصى یا تمایلات دیگران بدهد او را به دره هلاكت سقوط خواهد داد.
آزادى باید در چارچوب فرامین خدا و عقل باشد تا سبب سلب آزادى دیگران نشود.
غدیر در قرآن » نكتهای لطیفدر آیات قبل و بعد از این آیه نیز عبارت «مَا أُنزِلَ» آمده است: در آیه 66 میفرماید: «مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِم»، در آیه 67 فرمود: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ»، و در آیه 68 میفرماید: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُمْ». این یك امر تصادفی نیست كه در سه آیه پشت سر هم، سه تا «مَا أُنزِلَ» آمده باشد. مورد اول و سوم مربوط به كتاب آسمانی است، كه مردم باید آن را به پا دارند تا از بركات آن در دنیا و آخرت بهرهمند شوند. و مورد دوم مربوط به رهبری جامعه است كه باید از سوی خدا تعیین گردد و پس از پیامبر، در قالب امام سرپرستی جامعه را بر عهده گیرد.
مهندسی قرآن را ببینید، خدا امامتِ علی بن ابیطالب را گذاشته است بین دو كتاب آسمانی! در یك آیه میگوید: كتاب خدا را بهپا دارید، وضع اقتصادیتان خوب میشود. و در آیه دیگر میفرماید: اگر كتاب آسمانی را بهپا ندارید، هویت ندارید و هیچید. و در میان این دو آیه میگوید: ای پیامبر! علی را معرفی كن. یعنی كتاب آسمانی و امام معصوم در كنار هم. چنانكه پیامبر در حدیث ثقلین فرمود: «انّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی»
[=times new roman,times]تفریح در اسلام(1) [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ
این (عذاب) به خاطر آن است كه در زمین به ناحقّ شادى مىكردید و در ناز و سرمستى به سر مىبردید.
اسلام دین فطرت است و با شادى كردن كه خواستهى غزیزى انسان است، مخالفتى ندارد، آن چه مورد انتقاد است شادىهاى نابجاست كه قرآن مواردى از آن را نقل مىفرماید:
* عدهاى از اینكه به جبهه نمىرفتند شاد بودند. «فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول اللّه»(2)
* شادى به خاطر كامیابىهاى دنیوى و همراه با غفلت از آخرت. «فرحوا بالحیاة الدنیا»(3)
* شادى به خاطر كسب ثروت. به قارون گفته شد: «لا تفرح»
* شادى به خاطر سختىهایى كه به مؤمنین مىرسد. «اِن تصبكم سیئة فرحوا بها»(4)
* شادى به خاطر داشتن از علم. «فرحوا بما عندهم من العلم»(5)
اما اگر شادى بر اساس حقّ و لطف الهى و خدمت به مردم و رسیدن به كمالات باشد یك ارزش است. «قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فلیفرحوا»(6)
[=times new roman,times]برخورد انسانها با نعمتها(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ایثار، غبطه. اگر پیش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولى دیگران نه، این بُخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتى كه ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا كه دیگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهرهمند مىشدیم، این غبطه است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىكنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى كه استحقاق این همه محبّت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى یوسف تكرار شود.(2)
[=times new roman,times] برخورد انسانها با نعمتها([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیه 9 سوره یونس.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ایثار، غبطه. اگر پیش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولى دیگران نه، این بُخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتى كه ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا كه دیگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهرهمند مىشدیم، این غبطه است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىكنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى كه استحقاق این همه محبّت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى یوسف تكرار شود.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر نمونه به نقل از بحار، ج 74، ص 78.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] موانع ذكر خداوند عبارت است از:
الف) شیطان. «انساهم ذكر اللّه»(1) شیطان، آنها را از یاد خدا غافل كرد.
ب) تكاثر و رقابتها. «ألهاكم التَّكاثُر»(2) شما را افزونخواهى، سرگرم ساخت.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مجادله، 19.
2) تكاثر، 1.
3) حجر، 3.
ج) آرزوها و خیالبافىها. «و یُلهِهم الاَمَل»(3) آرزو، آنها را سرگرم كرد.
[=times new roman,times]اخلاص([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذیل آیه 32 سوره لقمان)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اخلاص آن است كه كارى صد در صد براى خدا باشد. تا آنجا كه حتّى اگر یك درصد و یا كمتر از آن هم براى غیر خدا باشد، عبادت باطل و یا مورد اشكال است.
1. اگر مكان نماز را براى غیر خدا انتخاب كنیم، مثلاً در جایى بایستیم كه مردم ما را ببینند و یا دوربین ما را نشان دهد.
2. اگر زمان عبادت را براى غیر خدا انتخاب كنیم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانیم تا توجّه مردم را به خود جلب كنیم.
3. اگر شكل و قیافهاى كه در آن نماز مىخوانیم، براى غیر خدا باشد، مثلاً عبایى به دوش بگیریم، گردنى كج كنیم، در صداى خود تغییرى بدهیم و هدفى جز رضاى خدا داشته باشیم، در همهى این موارد، نماز باطل است و به خاطر ریاكارى، گناه هم كردهایم.
به بیانى دیگر، اخلاص آن است كه تمایلات و خواستههاى نفسانى، طاغوتها و گرایشهاى سیاسى و خواستههاى این و آن را در نظر نگیریم، بلكه انگیزهى ما تنها یك چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه.
براستى رسیدن به اخلاص جز با امداد الهى امكان ندارد. قرآن در آیه 32 سوره لقمان مىفرماید: هنگامى كه موجى همچون ابرها آنان را فراگیرد، خدا را خالصانه مىخوانند؛ امّا زمانى كه آنان را به خشكى نجات داد، (تنها) بعضى راه اعتدال را پیش مىگیرند (وبه ایمان خود وفادار مىمانند).
[=times new roman,times] راههاى موفقیت در آزمایشها
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]راه پیروزى در آزمایشهاى الهى چند چیز است:
الف) صبر و مقاومت.
ب) توجّهى به گذرا بودن حوادث و مشكلات.
ج) توجّهى به تاریخ گذشتگان كه چگونه مشكلات را پشت سر گذاردهاند.
د) توجّهى به اینكه همه مشكلات ما در منظر و دید خداست و همه چیز حساب دارد.
امام حسینعلیه السلام وقتى كودكش روى دستانش تیر خورد و شهید شد، فرمود: «هَوِّن علىّ ما نزل بى انّه بعین اللّه»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بحار، ج45، ص46.) این حادثه سخت، چون خدا آن را مىبیند برایم آسان مىنماید.
[=times new roman,times]ویژگىهاى افراد با تقوا(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] افراد با تقوا خصوصیات و ویژگىهایى دارند، از جمله:
1. صبر در برابر مشكلات، صبر بر ترك گناهان و صبر بر انجام واجبات.
2. صداقت در گفتار و رفتار.
3. خضوع و فروتنى در انجام دستورات و دورى از غرور و خود برتربینى.
4. انفاق از هر چه خداوند به آنان روزى كرده است.
5. شبزندهدارى و مناجات سحر و آمرزشخواهى از خداوند. آرى! سحر، مناسبترین زمان براى دعاست.(2)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «مراد از استغفار در سحر، نماز در آن وقت است».
در برخى روایات آمده است: «اگر كسى یكسال به طور مداوم، در قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار كند، مشمول این آیه مىشود».(3)
ابىبصیر از امام صادقعلیه السلام دربارهى «المُستَغفِرینَ بِالأسحار» پرسید، حضرت فرمودند: «رسول خداصلى الله علیه وآله در نماز وتر، هفتاد مرتبه استغفار مىكرد».(4)
مفضلبن عمر مىگوید به امام صادقعلیه السلام عرض كردم: نماز شب من فوت مىشود و من بعد از نماز صبح آن را قضا مىكنم؟ حضرت فرمودند: «اشكالى ندارد، ولى آن را براى خانوادهات آشكار نكن، چون آن را سنّت مىپندارند و در این صورت عمل به گفتار خداوند: «المُستَغفِرینَ بالأسحار» را ترك مىكنند».(5)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قیامت حساب و حسابرسى انواعى دارد:
حسابرسى سریع است. «و هو أسرع الحاسبین»(2) از حضرت امیر پرسیدند: چگونه خداوند به حساب همه خلق مىرسد؟ فرمود: همان طور كه همه را رزق مىدهد.(3)
از تمام نعمتها مىپرسند. «لتسئلنّ یومئذٍ عن النعیم»(4)
از همه مىپرسند حتّى از پیامبران. «فلنسئلنّ الّذین ارسل علیهم و لنسئلنّ المرسلین»(5)
حسابرسى بعضى آسان است. «حساباً یسیراً»(6)
حسابرسى بعضى سخت است. «یخافون سوء الحساب»(7)، «حساباً شدیداً»(8)
در حدیث مىخوانیم: نوع حساب، به میزان دادهها و الطاف الهى بستگى دارد: «انّما یداق اللّه العباد فى الحساب یوم القیامة على قدر ما اتاهم من العقول فى الدنیا»(9) همانا میزان دقّت در حسابرسى بندگان در روز قیامت به مقدار فهم و عقل آنان در دنیاست.
در روایت آمده است: كسانى كه در داد و ستد با مردم، سختگیر و تنگنظرند، حساب سخت و شدیدى دارند.(10)
در روایات مىخوانیم: اگر در دنیا خود را محاسبه كنید از خودتان حساب بكشید، خداوند در قیامت بر شما آسان مىگیرد.(11)
امام كاظمعلیه السلام فرمود: از ما نیست كسى كه در دنیا از خودش غافل باشد و به حساب كار خود رسیدگى نكند.(12)
[=times new roman,times]جلوههایى از دادگاه قیامت([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذیل آیه 35 سوره جاثیه.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دادگاه قیامت جلوههاى گوناگونى دارد، از جمله:
1. همه در قیامت جمع مىشوند. «یجمعكم»
2. باطل گرایان در آن روز خسارت خود را مىبینند. «یخسر المبطلون»
3. هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود. «كلّ امّة تدعى الى كتابها»
4. كتاب، گواه بر رفتار است. «هذا كتابنا ینطق علیكم بالحقّ»
5. مردم دو دسته شده، گروهى در رحمت و گروهى اهل دوزخند.
6. به دوزخیان دلایل كیفر تفهیم مىشود. «استكبرتم... اجترحوا السیئات»
7. كیفر متناسب با جرم است. «ننساكم كما نسیتم لقاء یومكم هذا»
8. عوارض و آثار سوء گناهان دامنگیر مىشود و راه خروج و عذرخواهى بسته است.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنچه از انسان سرمىزند، در پرونده عمل او ثبت مىشود و در قیامت به شكل كتابى در اختیار او قرار مىگیرد. این كتابها سه نوع است:
الف: كتاب شخصى. «اقرء كتابك»(2)
ب: كتاب امّتها. «كلّ اُمّة تدعى الى كتابها»(3)
ج: كتاب جامع. «كلّ شىء احصیناه فى امام مبین»، «فى لوح محفوظ»(4)
كلمه «امام»، هم به كتاب گفته شده، «و من قبله كتاب موسى اماما»(5) و هم به اشخاص، «انّى جاعلك للنّاس اماما»(6) در روایات، حضرت علىّبن ابىطالب علیهما السلام به عنوان یكى از مصادیق «امام مبین» معرّفى شده كه همهى علوم در نزد اوست.(7)
بیشتر مفسرین مراد از «امام مبین» را لوح محفوظ دانستهاند كه در قرآن به آن «اُمّ الكتاب»(8) گفته شده است و از آن جایى كه این كتاب حاوى تمام دانشها است و همه چیز و همه كس تابع مقدّراتى است كه در آن نوشته شده، به آن «امام» گفتهاند.(9)
[=times new roman,times]بهانه هاى فرار از جبهه و جنگ(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] كسانى كه به جبهه نمىروند، با بهانههایى فرار خود را توجیه مىكنند:
گاهى مىگویند: هوا گرم است. «لا تنفروا فى الحرّ»(2)
گاهى مىگویند: تعداد دشمن زیاد و توان ما كم است. «لا طاقة لنا»(3)
گاهى مىگویند: خانههاى ما در و دیوار و حفاظى ندارد و ما نگرانیم. «انّ بیوتنا عورة»(4)
گاهى مىگویند: مىترسیم با نگاه به دختران رومى (در جنگ تبوك)، گرفتار فتنه و گناه شویم. پس ما را با فرمان شركت در جنگ، به فتنه نیانداز. «لا تفتنّى...»(5)
گاهى مىگویند: اموال و دارایى و خانوداه، ما را گرفتار كرده و مانع حضور ما در جنگ شده است. «شَغلتنا اموالنا و اهلونا»(6)
معمولاً جهادگریزان، ترس را در قالب احتیاط، حرص و طمع را در قالب تأمین آینده، ضعف نفس را با شرم و حیا، سستى و بىعُرضگى را در قالب زهد و ضعف و ناتوانى خود را به قضا و قدر الهى و رضایت به خواست خدا توجیه مىكنند.
[=times new roman,times] . مراحل برخورد با دشمن(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در اسلام براى برخورد با دشمن مراحلى تعیین شده است:
1- بى اعتنایى. «دع أذاهم»(2)
2- اعراض. «فاعرض عنهم»(3)
3- خشونت. «واغلظ علیهم»(4)
4- جنگ. «فقاتلوا الّذین یقاتلونكم»(5)
جنگ مسلمین، براى دفاع از خود و دین خداوند است، لكن هدف دشمن از جنگ، خاموش كردن نور خدا؛ «لیطفؤا نور اللَّه بافواههم»(6) وبه تسلیم كشاندن مسلمانان است. «لن ترضى عنك الیهود و لا النصارى حتّى تتّبع ملتهم»(7)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در آیات 9 تا 11 سوره ملك، به سه اعتراف كافران در قیامت اشاره شده است:
الف) اعتراف به آمدن انبیا و تكذیب آنان. «بلى قد جاءنا نذیر فكذّبنا»
ب) اعتراف به عدم تعقل و استماع سخن حق. «لو كنّا نسمع او نعقل»
ج) اعتراف به ارتكاب گناه. «فاعترفوا بذنبهم»
در قرآن در كنار معرفى الگوهاى مثبت، هشدار داده كه به سراغ مدلهاى دیگر نرویم كه آن مدلها یا منحرفند و یا مورد قهر الهى.
در قرآن غضب شدگان و مدلهایى كه مورد قهر الهى هستند را قارونها، فرعونها، منافقان، طاغوتها، متجاوزان، ظالمان بیان كرده و الگوهاى منحرف را هوى پرستان، مشركان و كسانى كه حكومت نااهلان را مىپذیرند و به سراغ غیرخدا مىروند و نافرمانى الهى دارند(تمام آیات «لاتطع» و «لاتطیعوا» و «لاتتّبع» و «لاتتّبعوا» نمونههاى الگوهاى منفى هستند)، معرّفى كرده است.( تفسیر نور، ج1، ص 36 - 37.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در تمام قرآن، فقط همین یك آیه با جمله «یا ایّها الّذین كفروا» شروع شده و كافران را مورد خطاب قرار داده كه آنهم مربوط به قیامت است.
قیامت مواقف گوناگونى دارد:
1. در موقفى از قیامت اجازه عذرخواهى داده نمىشود. «لا یؤذن لهم فیعتذرون»(2)
2. در مواقف دیگر هم كه عذرخواهى مىكنند، پذیرفته نمىشود. «لا ینفع الّذین ظلموا معذرتهم»(3)
3. در موقفى حتى اجازه سخن گفتن داده نمىشود.(4)
[=times new roman]نمونه هایى از عذرخواهى در قیامت(1)
[h=1]
[/h]
مجرمان در قیامت پشیمان شده و عذرخواهى مىكنند كه نمونههایى از آن را در اینجا بیان مىكنیم:
1. گاهى به دروغ سوگند مىخورند: «و اللّه ما كنّا مشركین»(2) به خدا سوگند ما مشرك نبودیم. آرى یا به خاطر آن كه دروغگویى جزء ذات آنان شده است و یا به گمان آن كه در آن روز مىتوانند نجات یابند، سوگند دروغ یاد مىكنند ولى در هر صورت، در این سخن آنان نوعى عذرخواهى و پشیمانى است.
2. گاهى دیگران را مقصّر مىدانند: «ربّنا هؤلاء اضلّونا»(3) پروردگارا! (ما نمىخواستیم گمراه شویم) پیشینیان ما را گمراه كردند.
3. گاهى به اطاعت از بزرگان و پیشینیان: «انّا اطعنا سادتنا و كبرائنا»(4) پروردگارا! ما به خاطر پیروى از بزرگانمان گرفتار شدیم.
4. گاهى به بىتوجّهى و كم فكرى خود: «لو كنّا نسمع او نعقل...» اگر به نداى انبیا گوش مىدادیم یا تعقل مىكردیم بدبخت نمىشدیم.
5. گاهى به پشیمانى و جبران گذشته: «ربّ ارجعون لعلّى اعمل صالحاً فیما تركت»(5) پروردگارا! مرا به دنیا بازگردان، شاید در آنچه به جا گذاشتهام، عمل صالحى انجام دهم.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عذاب آخرت سختتر است، زیرا:
الف: در قیامت اسباب و وسایل قطع مىگردد. «تقطّعت بهم الاسباب»(2)
ب: نسب و فامیلى، دیگر كارآیى ندارد. «فلاانساب بینهم یومئذ»(3)
ج: فدیه قبول نمىشود. «یودّ المجرم لویفتدى... ببنیه وصاحبته و اخیه...و من فى الارض جمیعا كلاّ»(4) حاضر است بستگان و حتّى تمام جهان را فدا كند.
د: عذرخواهى مفید نیست. «یوم لاینفع الظالمین معذرتهم»(5)
ه: دوستان یكدیگر را رها مىكنند. «لایسئل حمیم حمیما»(6)
و: دوام دارد و همیشگى است. «خالدین فیها»(7)
ز: تخفیفى در كار نیست. «لایخفّف»(8)
ح: هم روحى و هم جسمى است.«ذق انك انت العزیز الكریم»(9)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قیامت نیز تقاضاى بازگشت به دنیا وجود دارد كه آیات آن، مكرّر در قرآن آمده از جمله:
الف: «فهل الى خروج من سبیل»(2) آیا براى خارج شدن از هلاكت راهى هست؟
ب: «فارجعنا نعمل صالحا»(3) ما را به دنیا برگردان تا عمل صالحى انجام دهیم.
ج: «ربّنا اخرجنا نعمل صالحا»(4) پروردگارا! ما را از دوزخ خارج كن تا كار خوبى انجام دهیم.
کد خبر : ۳۲۵۱۸۴ ۱۶ : ۴۸ - ۱۳۹۲/۹/۲۸ سرويس : دیگر رسانه ها ا [h=2]ا خاطره ی حاج آقا 'قرائتی' از بحث با یک وهابی ا[/h] خدایا تسبیح منو بده خدایا!! تسبیح منو بده!!
روزی در کنار قبرستان بقیع مدینه بودیم. یکی از این وهابی ها برای اینکه عاشقان ائمه(علیه السلام) را از قبور آن ها در بقیع دور کند،تسبیحی را در دست می گیرد و می اندازد پایین،سپس رو به حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) می کند و می گوید:
امام حسن تسبیح منو بده،امام حسن تسبیح منو بده
(مردم در حال دیدن این صحنه بودند و احتمال وجود شک و تردید در آن ها وجود داشت از این جهت که ائمه نمی توانند رفع حاجت های مردم کنند)
من بلافاصله تسبیح خودم را به زمین انداختم و گفتم:
خدایا تسبیح منو بده خدایا تسبیح منو بده!!
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پاداشهاى اخروى بهتر از پاداشهاى دنیوى است، زیرا پاداشهاى اخروى:
1. محدودیّت ندارند. «لهم ما یشاوؤن»(2)
2. از بین رفتنى نیستند. «خالدین فیها»(3)
3. در یك مكان محدود نیستند. «نتبوّأ من الجنّة حیث نشاء»(4)
4. به محاسبه ما در نمىآیند. «اجرهم بغیر حساب»(5)
5. عوارض و آفات وامراض ندارند. «لا یصدّعون عنها»(6)
6. جاودانگى زمانى دارند: «خالدین فیها»(7)
7. وسعت مكانى دارند: «عرضها كعرض السماء و الارض»(8)
8. تنوع در خوراكى وجود دارد: «انهار من عسل»(9)، «فاكهة كثیر»(10)
9. به دور از ترس و اندوه است: «آمنین»(11)
10. دوستان وفادار دارد: «اخواناً على سرر متقابلین»(12)
11. همسران زیبا دارد: «كامثال اللؤلؤ المكنون»(13)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قرآن در برخى آیات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظلوماً جهولاً»(2) (ستمگر و نادان)، «هلوعاً»(3) (حریص)، «یؤوساً»(4) (ناامید)، «كفوراً»(5) (ناسپاس)، «جزوعاً»(6) (بى صبر)، «منوعاً»(7) (بخیل) خوانده است. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ولى از سوى دیگر درباره انسان مىفرماید:[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «كرّمنا»(8) (گرامى داشتیم)، «فضّلنا»(9) (برترى دادیم)، «احسن تقویم»(10) (بهترین قوام را به او دادیم)، «نفخت فیه من روحى»(11) (روح الهى در او دمیدیم)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و این دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: یكى عقل و یكى غریزه. اگر در مسیر بندگى خدا و تربیت اولیاء خدا قرار گیرد به گونه اى است و اگر در مسیر هوس ها و طاغوت ها و وسوسه ها قرار گیرد به گونه دیگر. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 1 تا 11 سوره عادیات.
2) احزاب، 72.
3) معارج، 19.
4) اسراء، 83.
5) اسراء، 67.
6) معارج، 20.
7) معارج، 21.
اسراء، 70.
9) اسراء، 70.
10) تین، 4.
11) حجر، 29.
[=times new roman,times] ألَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَاقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ (بقره، 27)[=times new roman,times] [=times new roman,times] (فاسقان) كسانى هستند كه پیمان خدا را پس از آنكه محكم بستند مىشكنند، و پیوندهایى را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىنمایند، و در زمین فساد مىكنند، قطعاً آنان زیانكارانند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]علاّمه مجلسى قدس سره به دنبال آیه ى؛ «ویقطعون ما امر اللَّه به ان یوصل»(1) یكصد و ده حدیث در بارهى اهمیت صله ى رحم، بیان كرده، آنها را مورد بحث قرار داده است.(2) در اینجا برخى از نكات جالبى كه در آنها آمده را نقل مىكنیم:
* با بستگان خود دیدار و رابطه داشته باشید، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
* صله ى رحم، عمر را زیاد و فقر را دور مىسازد.
* با صله ى رحم، رزق توسعه مىیابد.
* بهترین قدمها، قدمى است كه براى صله ى رحم و دیدار اقوام برداشته مىشود.
* در اثر صله ى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مىیابید.
* به سراغ بستگان بروید، گرچه آنها بى اعتنایى كنند.
* صله ى رحم كنید هر چند آنها نیكوكار نباشد.
* صله ى رحم كنید، گرچه به اندازهى سلام كردن باشد.
* صله ى رحم، مرگ و حساب روز قیامت را آسان مىكند.
* صله ى رحم باعث تزكیه عمل و رشد اموال مىشود.
* كمك مالى به فامیل، بیست و چهار برابرِ كمك به دیگران پاداش دارد.
* صله ى رحم كنید، گرچه یكسال راه بروید.
* كسى كه صلهى رحم را ترك كند، بویى از بهشت به او نمىرسد.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فامیل خود رابطه ندارند، دوست مشو».(3)
[=times new roman]وظایف مربیان و مبلّغان([=times new roman]ذیل آیه 13 سوره جنّ)
1. با توجه گوش دادن. «استمع»
2. حضور گروهى. «نفر من الجنّ»
3. در برابر حقّ شاد شدن و احساسات نشان دادن. «سمعنا قرآناً عجبا»
4. تبلیغات. «فقالوا... یهدى الى الرشد»
5. ابراز عقیده و گرایش. «فامنّا به »
6. اظهار برائت از انحرافات. «ولن نشرك بربّنا احداً»
7. ردّ عقاید باطله. «ما اتّخذ صاحبة و لا ولدا»
8. تحقیر نااهلان. «یقول سفیهنا على اللّه شططا»
9. تأسف از انحراف دیگران. «ظنّنا ان لن تقول الانس والجن على اللّه كذبا»
10. نفى خرافات و گرایشهاى باطل. «رجال من الانس بعوذون برجال من الجنّ»
11. بیان عظمت حق. «فمن یستمع الان یجد له شهاباً رصداً»
12. بیان قدرت حق. «لن نعجز اللّه»
13. بیان ضعف انسان. «لن نعجزه هربا»
14. امید دادن به اهل ایمان. «فمن یومن بربّه فلا یخاف بخسا و لا رهقا»
15. مقایسه میان مسلمانان و ستمگران. «منا المسلمون و منا القاسطون»
16. با عمل خود دیگران را فرا خوانیم. «سمعنا الهدى آمّنا به فمن یؤمن بربّه ...»
17. خوب ها و خوبى ها را برجسته كنیم. «مّنا الصالحون و منّا دون ذلك»
18. با مسائل محورى و اصولى آغاز كنیم. «یؤمن بربّه، سمعنا قرآناً، لن نعجزه، لجهنّم حطبا»
غدیر در قرآن » نكتهای لطیفدر آیات قبل و بعد از این آیه نیز عبارت «مَا أُنزِلَ» آمده است: در آیه 66 میفرماید: «مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِم»، در آیه 67 فرمود: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ»، و در آیه 68 میفرماید: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُمْ». این یك امر تصادفی نیست كه در سه آیه پشت سر هم، سه تا «مَا أُنزِلَ» آمده باشد. مورد اول و سوم مربوط به كتاب آسمانی است، كه مردم باید آن را به پا دارند تا از بركات آن در دنیا و آخرت بهرهمند شوند. و مورد دوم مربوط به رهبری جامعه است كه باید از سوی خدا تعیین گردد و پس از پیامبر، در قالب امام سرپرستی جامعه را بر عهده گیرد.
مهندسی قرآن را ببینید، خدا امامتِ علی بن ابیطالب را گذاشته است بین دو كتاب آسمانی! در یك آیه میگوید: كتاب خدا را بهپا دارید، وضع اقتصادیتان خوب میشود. و در آیه دیگر میفرماید: اگر كتاب آسمانی را بهپا ندارید، هویت ندارید و هیچید. و در میان این دو آیه میگوید: ای پیامبر! علی را معرفی كن. یعنی كتاب آسمانی و امام معصوم در كنار هم. چنانكه پیامبر در حدیث ثقلین فرمود: «انّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی»
[=times new roman,times]آفات نعمتهاى دنیوى([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیات 27 تا 40 سوره واقعه)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نعمتهاى دنیوى آفاتى دارد، مثلاً:
گیاهش تیغ دارد، ولى گیاه بهشت تیغ ندارد. «مخضود»
سایهاش موقّت است، ولى در بهشت سایه درختها دائمى است. «ظل ممدود»
میوههاى دنیا یا نایاب است یا موسمى، ولى در قیامت میوهها زیاد و دائمى و در دسترس همه و بدون ضرر و زیان است. «كثیرة، لا مقطوعة و لا ممنوعة»
همسران در دنیا، گاهى متناسب نیستند، ولى در بهشت از هر جهت متناسبند، «أترابا» گاهى عاشق همسرشان نیستند، ولى در بهشت همه عاشقند، «عُرباً» گاهى بیوه هستند، ولى در بهشت همه باكرهاند، «أبكارا» در یك كلام، همسران در قیامت، آفرینش جدیدى دارند. «انشأناهن انشاءً»
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهشتیان از چند سوى، درود و سلام دریافت مىكنند:
الف) از جانب اصحاب یمین (دوستان بهشتى). «وامّا ان كان من اصحاب الیمین فسلام لك من اصحاب الیمین» اگر از اصحاب یمین باشد (به او مىگویند:) از طرف دوستان، بر تو سلام.
ب) از جانب اعرافیان. «[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و على الاعراف رجال یعرفون كلاّ بسیماهم فنادوا اصحاب الجنة ان سلام علیكم[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]»(2) بر اعراف مردانى هستند كه همه را به چهره مىشناسند و بهشتیان را ندا مىدهند كه سلام بر شما.
ج) از جانب فرشتگان. «[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و الملائكة یدخلون علیهم من كلّ باب سلام علیكم بما صبرتم[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]»(3) فرشتگان از هر سو بر آنان وارد مىشوند و به خاطر صبر و مقاوتشان بر آنان سلام مىكنند.
د) از طرف خداوند. «[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سلام قولاً من ربّ رحیم[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]»(4) از جانب خداوند رحیم، سلام بر آنان باد.
مفسر برجسته قرآن کریم تاکید کرد: خود مردم جزیره قشم٬ بهترین شاهد و حافظ این وحدت هستند و در تاریخ این جزیره موردی که مغایر با وحدت باشد، مشاهده نشده است.
[SPOILER][/SPOILER][SPOILER] رییس ستاد اقامه نماز کشور شب گذشته ـ پنجشنبه 26 دی ـ با حضور در نشست "وحدت و بیداری اسلامی" در قشم اظهار داشت: تفرقه مهم ترین عامل تضعیف قدرت جهان اسلام است. دشمن نیز با علم به این موضوع از هر اقدامی در جهت تفرقه افکنی و ایجاد اختلاف در میان مسلمانان فروگذاری نمی کند.
حجت الاسلام والمسلمین «محسن قرائتی» افزود: اسلام بر مقوله وحدت بسیار تأکید کرده و تفرقه نیز عذابی در کنار عذاب آسمانی ارزیابی شده است. وی تاکید کرد: قرآن مجید بهترین میزان و عامل وحدت بین مسلمانان است. اصل و اساس برای همه ما قرآن است و حول این کتاب آسمانی وحدت به بهترین شکل ایجاد می شود. این مفسر برجسته قرآن با تاکید بر اینکه راه خدا و قرآن فقط راه حق است خاطرنشان کرد: به غیر از این راه، ما راه و رفیق دیگری نداریم و به هوش باشیم به رفقای غیرخدایی اعتماد نکنیم. قرائتی همچنین در این نشست از وحدت بوجود آمده میان شیعیان و اهل تسنن جزیره قشم بسیار تمجید کرد و افزود: خود مردم این جزیره بهترین شاهد و حافظ این وحدت هستند و در تاریخ این جزیره موردی که مغایر با وحدت باشد، مشاهده نشده است. وی در پایان به تاثیر وحدت اشاره کرد و اظهار داشت: اگر کشورهای اسلامی به اصل وحدت توجه میکردند٬ میتوانستند آمریکا و همپیمانانش را نیز تحریم کنند؛ نه اینکه مورد تحریم قرار بگیرند.
[=times new roman,times][=times new roman,times]پذیرایى و پذیرایى كنندگان بهشت[=times new roman,times]([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیات 17 تا 24 سوره واقعه.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مسئولین پذیرایى و شیوه پذیرایى بهشتیان، خصوصیاتى دارد:
الف: هر لحظه در دسترس مىباشند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«یطوف»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ب: نوجوانانى با قیافهاى زیبا و دلپذیرند.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «ولدان»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ج: دلپذیرى آنان موسمى و لحظهاى نیست. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«مخلّدون»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
د: انواع وسایل پذیرایى را در دست دارند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«اكواب، اباریق، كاس»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ه: پذیرایى ابتدا با مایعات و نوشیدنىهاست. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«كأس من معین»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
و: آنچه عرضه مىشود، آفاتى ندارد. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«لا یصدّعون... لا ینزفون»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ز: مواد پذیرایى، متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«فاكهة مما یتخیّرون»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ح: اولویّت با نوشیدنى، سپس میوه و آنگاه غذاى گرم و مطبوع است.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «معین، فاكهة، لحم»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times][=times new roman,times]مزایاى نعمتهاى بهشتى[=times new roman,times]([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیات 68 تا 71 سوره زخرف.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نعمتهاى بهشتى اقسام مزایا را دارا هستند:
1. همه ى سلیقه ها و چشمها را اشباع مىكند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
2. تنوّع دارند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«صحاف - اكواب»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
3. زیبا هستند.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «ذهب»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
4. مطابق میل هستند.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «تشتهیه الانفس»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
5. چشم از دیدن آن خسته نمىشود [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«تلذّ الاعین»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
از اینكه قرآن فرمان مىدهد شما و همسرانتان وارد بهشت شوید، معلوم مىشود كه مراد همسران دنیوى است، زیرا حورالعین بیرون از بهشت نیستند تا وارد آن شوند.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر المیزان)
انواع اطاعت در قرآن([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیه 15 سوره لقمان)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قرآن، سه نوع اطاعت داریم:[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1. اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پیامبر و اولى الامر. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم»(1)
2. عدم اطاعت مطلق از كافران، منافقان، مفسدان، گناهكاران، ظالمان و... .«و لاتطع الكافرین و المنافقین»(2)، «لاتطع آثماً او كفوراً»(3)، «لا تتّبع سبیل المفسدین»(4)
3. اطاعت مشروط نسبت به والدین؛ یعنى اگر دستورات مفید یا مباح دادند، لازم است پیروى كنیم؛ امّا اگر تلاش كردند فرزند را به غیر خدا فراخوانند نباید اطاعت كرد.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]این گونه باشید(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] از مجموعه آیات گوناگون، استفاده مىشود كه باید اینگونه باشیم:
با راستگویان باشید. «كونوا مع الصادقین»(2)
با صالحان همراه شوید. «الحقنى بالصالحین»(3)، «و اكن من الصالحین»(4)
با نیكوكاران باشید. «توفّنا مع الابرار»(5)
با صابران باشید. «و كایّن من نبىّ قاتل معه رِبیّون كثیر فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا»(6) چه بسا پیامبرى كه همراه او پیروان بسیارى جنگیدند و كشته شدند در حالى كه در برابر سختىهایى كه در راه خدا به آنان مىرسید، مقاومت كردند و هیچ سست نشده و تسلیم نشدند.
با پیامبر و پیروان واقعى او باشد. «و لكم فى رسول اللّه اسوة»(7)، «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهیم و الّذین معه»(8)
از سپاسگزاران نعمتها باشید. «كن من الشاكرین»(9)
از اهل عبادت و بندگى باشید. «كن من الساجدین»(10)
عامل به دستورات پروردگار و خدایى باشید. «كونوا ربّانیّین»(11)
از تسلیمشدگان در برابر خدا باشید. «و اُمرت أن أكون من المسلمین»(12)
با اهل ایمان باشید. «و اُمرت أن أكون من المؤمنین»(13)
برپادارنده قسط و عدل باشید. «كونوا قوّامین بالقسط»(14)
برپادارنده دستورات خدا باشید. «كونوا قوّامین للّه»(15)
یارىگر دین خدا باشید. «كونوا انصار اللّه»(16) [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]این گونه نباشید
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از مجموعه آیات گوناگون، استفاده مىشود كه باید اینگونه نباشیم:
منافق صفت نباشید. «و لاتكونوا كالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون»(1) و مانند آنان (منافقان) نباشید كه گفتند شنیدیم و در حقیقت نشنیدند.
ریاكار نباشید. «و لاتكونوا كالّذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء الناس»(2) و مانند آنان (منافقان) نباشید كه به قصد ریا و تظاهر، خانه و كاشانه خود را رها كردند.
پیمان شكن نباشید. «و لاتكونوا كالتى نقضت غَزْلها من بعد قوة انكاثا»(3) و همانند زنى نباشید كه پنبههایى كه رشته و تابیده، واتاباند و از هم باز نمود.
پیامبر را اذیّت و ناراحت نكنید. «لاتكونوا كالّذین آذوا موسى»(4) و مانند یهودیانى نباشید كه پیامبرشان حضرت موسى را آزار و اذیّت مىكردند.
خدا را فراموش نكنید. «لاتكونوا كالّذین نسوا اللّه فانساهم انفسهم»(5) همانند كسانىكه خدا را به فراموشى سپردند نباشید كه عذاب خودفراموشى به دنبال دارد.
نا امید نباشید. «فلاتكن من القانطین»(6)
ناسپاس و كافر نباشید. «لاتكونوا كالّذین كفروا»(7)
یار و مددكار مجرمان نباشید. «فلن اكون ظهیراً للمجرمین»(8)
شكاك و دو دل نباشید. «فلاتكن من الممترین»(9)
با حق و حقیقت دشمنى نكنید. «و لاتكن للخائنین خصیما»(10) به نفع خیانتكاران، با دیگران خصومت و دشمنى نكنید.
از غافلان و نادانان نباشید. «و لاتكن من الغافلین»(11)، «و لاتكوننّ من الجاهلین»(12)
آیات و نشانههاى الهى را دروغ نپندارید. «و لاتكوننّ من الّذین كذّبوا بایات اللّه فتكون من الخاسرین»(13) و مانند كسانىكه آیات خدا را تكذیب كردند، نباشید كه آنان زیانكاران خواهید بود.
پشتیبان كافران و بىدینان نباشید. «فلاتكونن ظهیراً للكافرین»(14)
در معامله، كم فروش و گران فروش نباشید. «و لاتكونوا من المخسرین»(15)
تفرقه و اختلاف نداشته باشید. «و لاتكونوا كالّذین تفرّقوا و اختلفوا»(16)
3- به موقع بخورید و حق خداوند را نیز بپردازید«وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون»[4
4- خودتان بخورید و به حیوانات هم بدهید«وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون»[5]
5- از غذاهای حلال بخورید و طغیان نکنید«كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيه»[6](بخوريد از روزي هاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم و در آن طغيان نكنيد).
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] تفاوت منزلت حضرت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با حضرت ابراهیم علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] * - حضرت ابراهیم علیه السلام طالب حق است؛ «إنّى ذاهب إلى ربّى»(1)و پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مطلوب حق؛ «سبحان الّذى أسرى بعبده لیلاً».(2)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام تقاضاى مغفرت دارد؛ «و الّذى أطمع أن یغفر لى»(3)و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى مغفرت داده شده است؛ «لیغفر لك اللّه».(4)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام طلب عدم خزى مىكند؛ «و لا تخزنى»(5)و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى عدم خزى داده شده است؛ «یوم لا یخزى اللّه النبى».(6)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام در وسط آتش مىگوید: خداوند مرا كفایت مىكند؛ «حسبى اللّه»و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى كفایت داده شده است؛ «یا أیّها النّبى حسبك اللّه».(7)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام تقاضاى ارث برى بهشت را مىكند؛ «واجعلنى من ورثة جنّة النّعیم»(8)و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى بهشت داده شده است؛ «و للاخرة خیر لك».(9)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام در باره ى ذریّه ى خود طلب طهارت مىكند؛ «واجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام»(10)و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله ذریّهاش داراى طهارت هستند؛ «إنّما یرید اللّه یذهب عنكم الرّجس».(11)
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] تفاوت منزلت حضرت موسى علیه السلام با پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] حضرت موسى از خداوند تقاضاى شرح صدر و آسانى كار كرد؛ «ربّ اشرح لى صدرى و یسّرلى أمرى».(1)همین دو امر را خداوند به پیامبر بدون تقاضا مرحمت كرد؛ «ألم نشرح لك صدرك»(2)و «و نیسّرك للیسرى».(3)
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]تفاوت نگرش توحیدى پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با حضرت موسى علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] * - حضرت موسى علیه السلام از خود به خداوند نگریست و گفت: «انّ معى ربّى»،(481)اما پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله از خداوند به خود نگریست و گفت: «انّ اللّه معنا».(482)به تعبیر دیگر، حضرت موسى علیه السلام اول خود را مطرح كرد، بعد خدا را؛ اما پیامبرصلى الله علیه وآله اول خدا را مطرح كرد، بعد خودش را.(483)
* - حضرت موسى علیه السلام وقتى انصراف قوم خود را دید، از خداوند تقاضاى جدایى از آنان را كرد و گفت: «ربّ إنّى لا أملك الاّ نفسى و أخى فافرق بیننا و بین القوم الفاسقین»(484)؛ اما پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وقتى انصراف و لجاجت قوم خود را مشاهده كرد، از خداوند تقاضاى هدایت آنان را كرد؛ «اللّهم اهد قومى فانّهم لا یعلمون». در قیامت كه همه ى افراد مىگویند: «ربّ نفسى»، پیامبرصلى الله علیه وآله مىگوید: «ربّ أمّتى أمّتى».(485)
[=times new roman]عطایاى خداوند به حضرت موسى علیه السلام و امت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله
خداوند متعال هر نوع كرامتى كه به موسى علیه السلام عطا كرد، به امت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله نیز مرحمت فرمود:
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «قد أوتیت سؤلك یا موسى»،(1)به امت پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «و ءاتاكم من كلّ ما سألتموه».(2)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «ألقیت علیك محبّة منّى»،(3)به امّت پیامبر فرمود: «یحبّهم و یحبّونه».(4)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «لا تخف إنّك من الامنین»،(5)به امّت پیامبر فرمود: «أولئك لهم الأمن».(6)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «أجیبت دعوتكما»،(7)به امّت پیامبر فرمود: «فاستجاب لهم ربّهم».(8)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «لا تخافا إننّى معكما»،(9)به امّت پیامبر فرمود: «إنّ اللّه مع الّذین اتّقوا».(10
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «و أنجینا»،(11)به امّت پیامبر فرمود: «و كذلك ننجى المؤمنین».(12)
* - موسى با ما گفت: «و عجلت إلیك ربّ لترضى»،(13)ما با امّت تو گفتیم: «لقد رضى اللّه عن المؤمنین».(14)
* - در قرآن كریم سخن از ضیق صدر و شرح آن در بارهى حضرت موسى علیه السلام و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله به میان آمده است، با این تفاوت كه حضرت موسى علیه السلام ضیق صدر و طلب شرح آن را خودش درخواست مىكند؛ «و یضیق صدرى و لا ینطلق لسانى فأرسل إلى هرون»،(15)و «ربّ اشرح لى صدرى»(16)، اما خداوند به پیامبرصلى الله علیه وآله مىگوید: ما مىدانیم تو ضیق صدر پیدا مىكنى و ما به تو شرح صدر عطا كردیم؛ «لقد نعلم إنّك یضیق صدرك بما یقولون»،(17)در جاى دیگر مىفرماید: «ألم نشرح لك صدرك».(18)
* - خداوند در بارهى حضرت موسى علیه السلام مىگوید: حضرت موسى به میقات ما آمد؛ «جاء موسى لمیقاتنا».(19)اما در بارهى پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مىگوید: خداوند او را برد؛ «سبحان الّذى أسرى بعبده».(20)
* - خداوند حضرت موسى علیه السلام را كه طالب علم بود، به حضرت خضرعلیه السلام حواله كرد؛ «هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علمت رشداً».(21) اما پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله را به خود حواله كرد؛ «قل ربّ زدنى علماً».(22) 1) طه / 36.
2) ابراهیم / 34.
3) طه / 39.
4) مائده / 54.
5) قصص / 31.
6) انعام / 82.
7) یونس / 89.
آل عمران / 195.
9) طه / 46.
10) نحل / 128.
11) شعراء / 65.
12) انبیاء / 88.
13) طه / 84.
14) كشف الاسرار / ج 6 / ص 134.
15) شعراء / 13.
16) طه / 25.
17) حجر / 97.
18) شرح / 1.
19) اعراف / 143.
20) اسراء / 1 ؛ كشف الاسرار / ج 5 / ص 501.
21) كهف / 66.
22) طه / 114 ؛ كشف الاسرار / ج 6 / ص 189
سلام واقعا ممنون شما خیلی زحمت میکشین و مطالبی رو که اینجا میذارین خیلی استفاذه میکنیم خدا اجر شما و همه کسایی که در این زمینه ها تلاش میکنن رو بده .خدا قوت و التماس دعای شدید ما رو موقع دعاهاتون فراموش نکنین
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]نام پیامبرعلیه السلام در ردیف نام خداوند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] خداوند سبحان، نام پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله را در موارد فراوانى در كنار اسم خود ذكر كرده است: از جمله:
* - عزّت؛ «و للّه العزّة و لرسوله».(1)
* - اطاعت؛ «أطیعوا اللّه و أطیعوا الرّسول».(2)
* - معصیت؛ «و من یعص اللّه و رسوله».(3)
* - اذیّت؛ «إنّ الّذین یؤذون اللّه و رسوله».(4)
* - اجابت؛ «استجیبوا للّه و للرّسول».(5)
* - نصرت؛ «و ینصرون اللّه و رسوله».(6)
* - نصیحت؛ «إذا نصحوا للّه و رسوله».(7)
* - حرب؛ «فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله».(8)
* - ایمان؛ «فامِنوا باللّه و رسوله».(9)
* - اعراض؛ «و من یتولّ اللّه و رسوله».(19)
از نظر قرآن كریم تنها چیزى كه سرمایهى نجات انسان در قیامت است، قلب سلیم است؛ «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ
إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيم»،(1)در دو حدیث معناى قلب سلیم به خوبى روشن شده است.
از سویى كه دنیاپرستى انسان را به انحراف و گناه مىكشاند. زیرا «حبّ الدّنیا رأس كلّ خطیئة»، از این رو قلب سلیم قلبى است كه خالى از حب دنیا باشد چنان كه امام صادق علیه السلام در ذیل همین آیه مى فرماید: «هو القلب الّذى سلم من حبّ الدّنیا»؛ قلب سلیم قلبى است كه از عشق دنیا سالم باشد.
[=times new roman]- قلب سلیم قلبى است كه جز خدا در آن نباشد، آن گونه كه امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤالى پیرامون این آیه فرمود: «القلب السلیم الّذى یلقى ربّه و لیس فیه أحد سواه»؛ قلب سلیم قلبى است كه خدا را ملاقات كند، در حالى كه غیر از او در آن نباشد.(2)
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]بهره بردارى مؤمنان از رحمت پیامبرصلى الله علیه وآله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] گاهى قرآن كریم پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله را به وصف «رحمة للعالمین» مىستاید(0)و گاهى مىفرماید: «و رحمة للّذین ءامنوا منكم»؛(1)جمع میان این آیات چگونه است؟ در پاسخ باید گفت: رحمت داراى درجات و مراتبى است، یكى مرتبهى قابلیت و دیگرى مرتبهى فعلیت؛ مثلاً باران، رحمت الهى است؛ یعنى قطرههاى آن شایستگى منشأ بركت بودن را داراست، لیكن بىتردید این رحمت، تنها در زمینهاى حاصلخیز ظهور مىكند و سنگلاخها از آن بهره نمىبرند.
پس، پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیز بالقوه براى همه موجودات هستى، به ویژه انسانها، مایهى رحمت است، ولى بالفعل مؤمنان از رحمت او بهرهمند مىشوند.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]خشنودى پیامبر و رحمت الهى
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و لسوف یعطیك ربّك فترضى»(1)
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به منزل فاطمهعلیها السلام وارد شد، در حالى كه لباس خشنى از پشم شتر در تن دخترش بود، با یك دست آسیا مىكرد و با دست دیگر فرزندش را شیر مىداد. اشك در چشمان پیامبرصلى الله علیه وآله ظاهر شد و فرمود: دخترم تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل كن. زیرا خداوند بر من وعده داده است كه آن قدر پروردگارت به تو مىبخشد كه راضى شوى.(2)
[=times new roman,times][=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times] اقسام وصیّت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1. واجب؛ مثل: وصیّت به اداى حقّ اللّه، حقّالناس، قضاى نماز و عبادات دیگر، پرداخت حقوق واجب مانند: خمس، زكات، دیون و بدهكارىها.
2. مستحبّ؛ مثل: وصیّت به امور خیریّه.
3. مباح؛ مثل: وصیّت فرزندان به نوع شغل، حرفه، لباس و غذا.
4. مكروه؛ مثل: وصیّت به مقبره سازى و انجام تشریفات غیر ضرورى.
5. حرام؛ مثل: وصیّت به ایجاد مراكز فساد، انتشار كتب ضالّه.
[=times new roman,times]انواع تجارت در قرآن(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در تجارت چند فرض وجود دارد:
تجارت بد: «بئسما اشتروا به انفسهم»(2)
تجارت بدون سود: «فما ربحت تجارتهم»(3)
تجارت كم سود: «متاع الدنیا قلیل»(4)
تجارت زیان بار: «ان الخاسرین الّذین خسروا انفسهم»(5)
تجارت بسیار زیان بار: «ان الانسان لفى خسر»(6)
تجارت رسوا: «الخسران المبین»(7)
تجارت راكد: «تخشون كسادها»(8)
تجارت مستمرّ و بادوام: «تجارة لن تبور»(9)
تجارت نجات بخش: «تجارة تنجیكم»(10)
تجارت سودآور: «تجارة مُربِحة»(11)
حضرت على علیه السلام مىفرماید: قیمت شما بهشت است، پس خودتان را ارزان نفروشید: «لیس لانفسكم ثمنٌ الاّ الجنّة فلا تبیعوها الاّ بها»(12)
دنیا تجارت خانه اولیاى الهى است: «الدنیا متجر اولیاء اللّه»(13) جالب آن كه حضرت علىعلیه السلام این سخن را به كسى فرمود كه از دنیا بدگویى مىكرد.
در تجارت با خداوند، ما سرمایه را از خود او مىگیریم و با قیمت گزاف به خودش مىفروشیم.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 10- 12 سوره صف.
2) بقره، 90.
3) بقره، 16.
4) نساء، 77.
5) زمر، 15.
6) عصر، 2.
7) حج، 11.
توبه، 24.
9) فاطر، 29.
10) صف، 10.
11) نهج البلاغه، خطبه متقین 193.
12) بحار، ج 70، ص 132.
13) نهج البلاغه، حكمت 131.
[/TD]
[/TD]
غدیر در قرآن » نكتهای لطیفدر آیات قبل و بعد از این آیه نیز عبارت «مَا أُنزِلَ» آمده است: در آیه 66 میفرماید: «مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِم»، در آیه 67 فرمود: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ»، و در آیه 68 میفرماید: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُمْ». این یك امر تصادفی نیست كه در سه آیه پشت سر هم، سه تا «مَا أُنزِلَ» آمده باشد. مورد اول و سوم مربوط به كتاب آسمانی است، كه مردم باید آن را به پا دارند تا از بركات آن در دنیا و آخرت بهرهمند شوند. و مورد دوم مربوط به رهبری جامعه است كه باید از سوی خدا تعیین گردد و پس از پیامبر، در قالب امام سرپرستی جامعه را بر عهده گیرد.
مهندسی قرآن را ببینید، خدا امامتِ علی بن ابیطالب را گذاشته است بین دو كتاب آسمانی! در یك آیه میگوید: كتاب خدا را بهپا دارید، وضع اقتصادیتان خوب میشود. و در آیه دیگر میفرماید: اگر كتاب آسمانی را بهپا ندارید، هویت ندارید و هیچید. و در میان این دو آیه میگوید: ای پیامبر! علی را معرفی كن. یعنی كتاب آسمانی و امام معصوم در كنار هم. چنانكه پیامبر در حدیث ثقلین فرمود: «انّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی»
[=times new roman,times]تفریح در اسلام(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذَلِكُم بِمَا كُنتُمْ تَفْرَحُونَ فِى الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَبِمَا كُنتُمْ تَمْرَحُونَ
این (عذاب) به خاطر آن است كه در زمین به ناحقّ شادى مىكردید و در ناز و سرمستى به سر مىبردید.
اسلام دین فطرت است و با شادى كردن كه خواستهى غزیزى انسان است، مخالفتى ندارد، آن چه مورد انتقاد است شادىهاى نابجاست كه قرآن مواردى از آن را نقل مىفرماید:
* عدهاى از اینكه به جبهه نمىرفتند شاد بودند. «فرح المخلفون بمقعدهم خلاف رسول اللّه»(2)
* شادى به خاطر كامیابىهاى دنیوى و همراه با غفلت از آخرت. «فرحوا بالحیاة الدنیا»(3)
* شادى به خاطر كسب ثروت. به قارون گفته شد: «لا تفرح»
* شادى به خاطر سختىهایى كه به مؤمنین مىرسد. «اِن تصبكم سیئة فرحوا بها»(4)
* شادى به خاطر داشتن از علم. «فرحوا بما عندهم من العلم»(5)
اما اگر شادى بر اساس حقّ و لطف الهى و خدمت به مردم و رسیدن به كمالات باشد یك ارزش است. «قل بفضل اللّه و برحمته فبذلك فلیفرحوا»(6)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 75-76 سوره غافر.
2) توبه، 81.
3) رعد، 26.
4) آل عمران، 120.
5) غافر، 83.
6) یونس، 58.
[=times new roman,times]برخورد انسانها با نعمتها(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ایثار، غبطه. اگر پیش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولى دیگران نه، این بُخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتى كه ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا كه دیگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهرهمند مىشدیم، این غبطه است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىكنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى كه استحقاق این همه محبّت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى یوسف تكرار شود.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) تفسیر نورالثقلین.
2) تفسیر نمونه.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]انسان در برخورد با نعمت، چهار حالت دارد: حسادت، بُخل، ایثار، غبطه. اگر پیش خود گفت: حال كه ما فلان نعمت را نداریم، دیگران هم نداشته باشند، حسادت است. اگر گفت: فقط ما برخوردار از این نعمت باشیم ولى دیگران نه، این بُخل است. اگر گفت: دیگران از نعمت برخوردار باشند، اگر چه به قیمتى كه ما محروم باشیم، این ایثار است. اگر گفت: حالا كه دیگران از نعمت برخوردارند، اى كاش ما هم بهرهمند مىشدیم، این غبطه است.
امام باقرعلیه السلام فرمودند: من گاهى به بعضى از فرزندانم محبّت مىكنم و آنها را روى زانوانم مىنشانم در حالى كه استحقاق این همه محبّت را ندارند، تا مبادا علیه سایر فرزندانم حسادت بورزند و ماجراى یوسف تكرار شود.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر نمونه به نقل از بحار، ج 74، ص 78.)
[=times new roman,times]موانع ذكر خداوند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] موانع ذكر خداوند عبارت است از:
الف) شیطان. «انساهم ذكر اللّه»(1) شیطان، آنها را از یاد خدا غافل كرد.
ب) تكاثر و رقابتها. «ألهاكم التَّكاثُر»(2) شما را افزونخواهى، سرگرم ساخت.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) مجادله، 19.
2) تكاثر، 1.
3) حجر، 3.
ج) آرزوها و خیالبافىها. «و یُلهِهم الاَمَل»(3) آرزو، آنها را سرگرم كرد.
[=times new roman,times]اخلاص([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذیل آیه 32 سوره لقمان)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]اخلاص آن است كه كارى صد در صد براى خدا باشد. تا آنجا كه حتّى اگر یك درصد و یا كمتر از آن هم براى غیر خدا باشد، عبادت باطل و یا مورد اشكال است.
1. اگر مكان نماز را براى غیر خدا انتخاب كنیم، مثلاً در جایى بایستیم كه مردم ما را ببینند و یا دوربین ما را نشان دهد.
2. اگر زمان عبادت را براى غیر خدا انتخاب كنیم، مثلاً نماز را در اوّل وقت بخوانیم تا توجّه مردم را به خود جلب كنیم.
3. اگر شكل و قیافهاى كه در آن نماز مىخوانیم، براى غیر خدا باشد، مثلاً عبایى به دوش بگیریم، گردنى كج كنیم، در صداى خود تغییرى بدهیم و هدفى جز رضاى خدا داشته باشیم، در همهى این موارد، نماز باطل است و به خاطر ریاكارى، گناه هم كردهایم.
به بیانى دیگر، اخلاص آن است كه تمایلات و خواستههاى نفسانى، طاغوتها و گرایشهاى سیاسى و خواستههاى این و آن را در نظر نگیریم، بلكه انگیزهى ما تنها یك چیز باشد و آن اطاعت از فرمان خدا و انجام وظیفه.
براستى رسیدن به اخلاص جز با امداد الهى امكان ندارد. قرآن در آیه 32 سوره لقمان مىفرماید: هنگامى كه موجى همچون ابرها آنان را فراگیرد، خدا را خالصانه مىخوانند؛ امّا زمانى كه آنان را به خشكى نجات داد، (تنها) بعضى راه اعتدال را پیش مىگیرند (وبه ایمان خود وفادار مىمانند).
[=times new roman,times] راههاى موفقیت در آزمایشها
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] راه پیروزى در آزمایشهاى الهى چند چیز است:
الف) صبر و مقاومت.
ب) توجّهى به گذرا بودن حوادث و مشكلات.
ج) توجّهى به تاریخ گذشتگان كه چگونه مشكلات را پشت سر گذاردهاند.
د) توجّهى به اینكه همه مشكلات ما در منظر و دید خداست و همه چیز حساب دارد.
امام حسینعلیه السلام وقتى كودكش روى دستانش تیر خورد و شهید شد، فرمود: «هَوِّن علىّ ما نزل بى انّه بعین اللّه»([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بحار، ج45، ص46.) این حادثه سخت، چون خدا آن را مىبیند برایم آسان مىنماید.
[=times new roman,times]ویژگىهاى افراد با تقوا(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] افراد با تقوا خصوصیات و ویژگىهایى دارند، از جمله:
1. صبر در برابر مشكلات، صبر بر ترك گناهان و صبر بر انجام واجبات.
2. صداقت در گفتار و رفتار.
3. خضوع و فروتنى در انجام دستورات و دورى از غرور و خود برتربینى.
4. انفاق از هر چه خداوند به آنان روزى كرده است.
5. شبزندهدارى و مناجات سحر و آمرزشخواهى از خداوند. آرى! سحر، مناسبترین زمان براى دعاست.(2)
امام صادقعلیه السلام فرمود: «مراد از استغفار در سحر، نماز در آن وقت است».
در برخى روایات آمده است: «اگر كسى یكسال به طور مداوم، در قنوت نماز شب هفتاد مرتبه استغفار كند، مشمول این آیه مىشود».(3)
ابىبصیر از امام صادقعلیه السلام دربارهى «المُستَغفِرینَ بِالأسحار» پرسید، حضرت فرمودند: «رسول خداصلى الله علیه وآله در نماز وتر، هفتاد مرتبه استغفار مىكرد».(4)
مفضلبن عمر مىگوید به امام صادقعلیه السلام عرض كردم: نماز شب من فوت مىشود و من بعد از نماز صبح آن را قضا مىكنم؟ حضرت فرمودند: «اشكالى ندارد، ولى آن را براى خانوادهات آشكار نكن، چون آن را سنّت مىپندارند و در این صورت عمل به گفتار خداوند: «المُستَغفِرینَ بالأسحار» را ترك مىكنند».(5)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 17 سوره آل عمران.
2) تفسیر مجمعالبیان.
3) تفسیر اطیبالبیان ؛ منلایحضر، ج1، ص309.
4) تهذیبالاحكام، ج2، ص120.
5) مستدرك، حدیث 3259.
[=times new roman,times]حساب در قیامت(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قیامت حساب و حسابرسى انواعى دارد:
حسابرسى سریع است. «و هو أسرع الحاسبین»(2) از حضرت امیر پرسیدند: چگونه خداوند به حساب همه خلق مىرسد؟ فرمود: همان طور كه همه را رزق مىدهد.(3)
از تمام نعمتها مىپرسند. «لتسئلنّ یومئذٍ عن النعیم»(4)
از همه مىپرسند حتّى از پیامبران. «فلنسئلنّ الّذین ارسل علیهم و لنسئلنّ المرسلین»(5)
حسابرسى بعضى آسان است. «حساباً یسیراً»(6)
حسابرسى بعضى سخت است. «یخافون سوء الحساب»(7)، «حساباً شدیداً»(8)
در حدیث مىخوانیم: نوع حساب، به میزان دادهها و الطاف الهى بستگى دارد: «انّما یداق اللّه العباد فى الحساب یوم القیامة على قدر ما اتاهم من العقول فى الدنیا»(9) همانا میزان دقّت در حسابرسى بندگان در روز قیامت به مقدار فهم و عقل آنان در دنیاست.
در روایت آمده است: كسانى كه در داد و ستد با مردم، سختگیر و تنگنظرند، حساب سخت و شدیدى دارند.(10)
در روایات مىخوانیم: اگر در دنیا خود را محاسبه كنید از خودتان حساب بكشید، خداوند در قیامت بر شما آسان مىگیرد.(11)
امام كاظمعلیه السلام فرمود: از ما نیست كسى كه در دنیا از خودش غافل باشد و به حساب كار خود رسیدگى نكند.(12)
1[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]) ذیل آیات 31 تا 32 سوره الرّحمن.
2) انعام، 62.
3) نهجالبلاغه، حكمت 300.
4) تكاثر، 8.
5) اعراف، 26.
6) انشقاق، 8 .
7) رعد، 21.
طلاق، 8 .
9) كافى، ج1، ص11.
10) بحار، ج 7، ص 266.
11) وسائل، ج11، باب محاسبة النفس.
12) وسائل، ج11، باب محاسبة النفس
[=times new roman,times] سیماى انسانها در قیامت(11)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قرآن سیماى انسانهاى گوناگون چنین بیان شده است:
رو سفیدان. «تبیضّ وجوه»(2)
رو سیاهان. «وجوههم مسودّة»(3)
شادان. «وجوه یومئذ ناضرة»(4)، «وجوه یومئذ ناعمة»(5)
گرفته و غمگین. «وجوه یومئذ باسرة»(6)
خندان. «وجوه یومئذ مسفرة ضاحكة مستبشرة»(7)
غبار گرفته و گرد زده. «وجوه یومئذ علیها غبرة»(8)
خوار و ذلیل. «وجوه یومئذٍ خاشعه»(9)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 41 سوره الرّحمن.
2) آل عمران،106.
3) زمر، 60.
4) قیامت، 22.
5) غاشیه، 8 .
6) قیامت، 24.
7) عبس، 37.
عبس، 40 .
9) غاشیه، 2 .
[=times new roman,times]جلوههایى از دادگاه قیامت([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] ذیل آیه 35 سوره جاثیه.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]دادگاه قیامت جلوههاى گوناگونى دارد، از جمله:
1. همه در قیامت جمع مىشوند. «یجمعكم»
2. باطل گرایان در آن روز خسارت خود را مىبینند. «یخسر المبطلون»
3. هر امّتى به سوى كتابش خوانده مىشود. «كلّ امّة تدعى الى كتابها»
4. كتاب، گواه بر رفتار است. «هذا كتابنا ینطق علیكم بالحقّ»
5. مردم دو دسته شده، گروهى در رحمت و گروهى اهل دوزخند.
6. به دوزخیان دلایل كیفر تفهیم مىشود. «استكبرتم... اجترحوا السیئات»
7. كیفر متناسب با جرم است. «ننساكم كما نسیتم لقاء یومكم هذا»
8. عوارض و آثار سوء گناهان دامنگیر مىشود و راه خروج و عذرخواهى بسته است.
[=times new roman,times]انواع كتاب در قیامت(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]آنچه از انسان سرمىزند، در پرونده عمل او ثبت مىشود و در قیامت به شكل كتابى در اختیار او قرار مىگیرد. این كتابها سه نوع است:
الف: كتاب شخصى. «اقرء كتابك»(2)
ب: كتاب امّتها. «كلّ اُمّة تدعى الى كتابها»(3)
ج: كتاب جامع. «كلّ شىء احصیناه فى امام مبین»، «فى لوح محفوظ»(4)
كلمه «امام»، هم به كتاب گفته شده، «و من قبله كتاب موسى اماما»(5) و هم به اشخاص، «انّى جاعلك للنّاس اماما»(6) در روایات، حضرت علىّبن ابىطالب علیهما السلام به عنوان یكى از مصادیق «امام مبین» معرّفى شده كه همهى علوم در نزد اوست.(7)
بیشتر مفسرین مراد از «امام مبین» را لوح محفوظ دانستهاند كه در قرآن به آن «اُمّ الكتاب»(8) گفته شده است و از آن جایى كه این كتاب حاوى تمام دانشها است و همه چیز و همه كس تابع مقدّراتى است كه در آن نوشته شده، به آن «امام» گفتهاند.(9)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 12 سوره یس.
2) اسراء، 14.
3) جاثیه، 28.
4) بروج، 22.
5) هود، 17.
6) بقره، 124.
7) تفسیر نورالثقلین.
زخرف، 4.
9) تفسیر راهنما.
[=times new roman,times]بهانه هاى فرار از جبهه و جنگ(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] كسانى كه به جبهه نمىروند، با بهانههایى فرار خود را توجیه مىكنند:
گاهى مىگویند: هوا گرم است. «لا تنفروا فى الحرّ»(2)
گاهى مىگویند: تعداد دشمن زیاد و توان ما كم است. «لا طاقة لنا»(3)
گاهى مىگویند: خانههاى ما در و دیوار و حفاظى ندارد و ما نگرانیم. «انّ بیوتنا عورة»(4)
گاهى مىگویند: مىترسیم با نگاه به دختران رومى (در جنگ تبوك)، گرفتار فتنه و گناه شویم. پس ما را با فرمان شركت در جنگ، به فتنه نیانداز. «لا تفتنّى...»(5)
گاهى مىگویند: اموال و دارایى و خانوداه، ما را گرفتار كرده و مانع حضور ما در جنگ شده است. «شَغلتنا اموالنا و اهلونا»(6)
معمولاً جهادگریزان، ترس را در قالب احتیاط، حرص و طمع را در قالب تأمین آینده، ضعف نفس را با شرم و حیا، سستى و بىعُرضگى را در قالب زهد و ضعف و ناتوانى خود را به قضا و قدر الهى و رضایت به خواست خدا توجیه مىكنند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 11 سوره فتح.
2) توبه، 81 .
3) بقره، 249.
4) احزاب، 13.
5) توبه، 49.
6) فتح، 11.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] در اسلام براى برخورد با دشمن مراحلى تعیین شده است:
1- بى اعتنایى. «دع أذاهم»(2)
2- اعراض. «فاعرض عنهم»(3)
3- خشونت. «واغلظ علیهم»(4)
4- جنگ. «فقاتلوا الّذین یقاتلونكم»(5)
جنگ مسلمین، براى دفاع از خود و دین خداوند است، لكن هدف دشمن از جنگ، خاموش كردن نور خدا؛ «لیطفؤا نور اللَّه بافواههم»(6) وبه تسلیم كشاندن مسلمانان است. «لن ترضى عنك الیهود و لا النصارى حتّى تتّبع ملتهم»(7)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 190 سوره بقره.
2) احزاب، 48.
3) نساء، 63.
4) توبه، 73.
5) بقره، 190.
6) صف، 8.
7) بقره، 120.
[=times new roman,times]اعتراف كافران در قیامت
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در آیات 9 تا 11 سوره ملك، به سه اعتراف كافران در قیامت اشاره شده است:
الف) اعتراف به آمدن انبیا و تكذیب آنان. «بلى قد جاءنا نذیر فكذّبنا»
ب) اعتراف به عدم تعقل و استماع سخن حق. «لو كنّا نسمع او نعقل»
ج) اعتراف به ارتكاب گناه. «فاعترفوا بذنبهم»
الگوهاى منفى كدامند؟
در قرآن در كنار معرفى الگوهاى مثبت، هشدار داده كه به سراغ مدلهاى دیگر نرویم كه آن مدلها یا منحرفند و یا مورد قهر الهى.
در قرآن غضب شدگان و مدلهایى كه مورد قهر الهى هستند را قارونها، فرعونها، منافقان، طاغوتها، متجاوزان، ظالمان بیان كرده و الگوهاى منحرف را هوى پرستان، مشركان و كسانى كه حكومت نااهلان را مىپذیرند و به سراغ غیرخدا مىروند و نافرمانى الهى دارند(تمام آیات «لاتطع» و «لاتطیعوا» و «لاتتّبع» و «لاتتّبعوا» نمونههاى الگوهاى منفى هستند)، معرّفى كرده است.( تفسیر نور، ج1، ص 36 - 37.)
[=times new roman,times] مواقف گوناگون قیامت(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در تمام قرآن، فقط همین یك آیه با جمله «یا ایّها الّذین كفروا» شروع شده و كافران را مورد خطاب قرار داده كه آنهم مربوط به قیامت است.
قیامت مواقف گوناگونى دارد:
1. در موقفى از قیامت اجازه عذرخواهى داده نمىشود. «لا یؤذن لهم فیعتذرون»(2)
2. در مواقف دیگر هم كه عذرخواهى مىكنند، پذیرفته نمىشود. «لا ینفع الّذین ظلموا معذرتهم»(3)
3. در موقفى حتى اجازه سخن گفتن داده نمىشود.(4)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 7 سوره تحریم.
2) مرسلات، 6.
3) روم، 57.
4) یس، 65.
[=times new roman]نمونه هایى از عذرخواهى در قیامت(1)
[h=1]
[/h]
مجرمان در قیامت پشیمان شده و عذرخواهى مىكنند كه نمونههایى از آن را در اینجا بیان مىكنیم:
1. گاهى به دروغ سوگند مىخورند: «و اللّه ما كنّا مشركین»(2) به خدا سوگند ما مشرك نبودیم. آرى یا به خاطر آن كه دروغگویى جزء ذات آنان شده است و یا به گمان آن كه در آن روز مىتوانند نجات یابند، سوگند دروغ یاد مىكنند ولى در هر صورت، در این سخن آنان نوعى عذرخواهى و پشیمانى است.
2. گاهى دیگران را مقصّر مىدانند: «ربّنا هؤلاء اضلّونا»(3) پروردگارا! (ما نمىخواستیم گمراه شویم) پیشینیان ما را گمراه كردند.
3. گاهى به اطاعت از بزرگان و پیشینیان: «انّا اطعنا سادتنا و كبرائنا»(4) پروردگارا! ما به خاطر پیروى از بزرگانمان گرفتار شدیم.
4. گاهى به بىتوجّهى و كم فكرى خود: «لو كنّا نسمع او نعقل...» اگر به نداى انبیا گوش مىدادیم یا تعقل مىكردیم بدبخت نمىشدیم.
5. گاهى به پشیمانى و جبران گذشته: «ربّ ارجعون لعلّى اعمل صالحاً فیما تركت»(5) پروردگارا! مرا به دنیا بازگردان، شاید در آنچه به جا گذاشتهام، عمل صالحى انجام دهم.
1) ذیل آیه 7 سوره تحریم.
2) انعام، 23.
3) اعراف، 36.
4) احزاب، 67.
5) مؤمنون، 99.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نوشیدنىهاى دوزخیان در قیامت سوزنده است نه سیراب كننده:
الف: «سُقُوا ماءً حمیماً فقطّع امعاءهم»(2) از آب جوشانى نوشانده مىشوند كه درون آنها را قطعه قطعه مىكند.
ب: «یغاثوا بماءٍ كالمُهل یشوى الوجوه»(3) از آبى همچون مس گداخته پذیرایى مىشوند، كه حرارت آن صورتها را كباب مىكند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 15 و 16 سوره ابراهیم.
2) محمد، 15.
3) كهف، 29.
[=times new roman,times] سختتر بودن عذاب آخرت(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]عذاب آخرت سختتر است، زیرا:
الف: در قیامت اسباب و وسایل قطع مىگردد. «تقطّعت بهم الاسباب»(2)
ب: نسب و فامیلى، دیگر كارآیى ندارد. «فلاانساب بینهم یومئذ»(3)
ج: فدیه قبول نمىشود. «یودّ المجرم لویفتدى... ببنیه وصاحبته و اخیه...و من فى الارض جمیعا كلاّ»(4) حاضر است بستگان و حتّى تمام جهان را فدا كند.
د: عذرخواهى مفید نیست. «یوم لاینفع الظالمین معذرتهم»(5)
ه: دوستان یكدیگر را رها مىكنند. «لایسئل حمیم حمیما»(6)
و: دوام دارد و همیشگى است. «خالدین فیها»(7)
ز: تخفیفى در كار نیست. «لایخفّف»(8)
ح: هم روحى و هم جسمى است.«ذق انك انت العزیز الكریم»(9)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیه 34 سوره رعد.
2) بقره، 166.
3) مؤمنون، 101.
4) معارج، 11 تا 16.
5) غافر، 52.
6) معارج، 10.
7) بقره، 162.
بقره، 162.
9) دخان، 49.
[=times new roman,times]تقاضاى بازگشت مجرمان(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قیامت نیز تقاضاى بازگشت به دنیا وجود دارد كه آیات آن، مكرّر در قرآن آمده از جمله:
الف: «فهل الى خروج من سبیل»(2) آیا براى خارج شدن از هلاكت راهى هست؟
ب: «فارجعنا نعمل صالحا»(3) ما را به دنیا برگردان تا عمل صالحى انجام دهیم.
ج: «ربّنا اخرجنا نعمل صالحا»(4) پروردگارا! ما را از دوزخ خارج كن تا كار خوبى انجام دهیم.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] 1)ذیل آیه 43 سوره ابراهیم.
2) غافر، 11.
3) سجده، 12.
4) فاطر، 37.
کد خبر : ۳۲۵۱۸۴ ۱۶ : ۴۸ - ۱۳۹۲/۹/۲۸ سرويس : دیگر رسانه ها
ا [h=2]ا خاطره ی حاج آقا 'قرائتی' از بحث با یک وهابی ا[/h] خدایا تسبیح منو بده خدایا!! تسبیح منو بده!!
روزی در کنار قبرستان بقیع مدینه بودیم. یکی از این وهابی ها برای اینکه عاشقان ائمه(علیه السلام) را از قبور آن ها در بقیع دور کند،تسبیحی را در دست می گیرد و می اندازد پایین،سپس رو به حضرت امام حسن مجتبی(علیه السلام) می کند و می گوید:
امام حسن تسبیح منو بده،امام حسن تسبیح منو بده
(مردم در حال دیدن این صحنه بودند و احتمال وجود شک و تردید در آن ها وجود داشت از این جهت که ائمه نمی توانند رفع حاجت های مردم کنند)
من بلافاصله تسبیح خودم را به زمین انداختم و گفتم:
خدایا تسبیح منو بده خدایا تسبیح منو بده!!
[=times new roman,times]بهتر بودن پاداش اخروى(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]پاداشهاى اخروى بهتر از پاداشهاى دنیوى است، زیرا پاداشهاى اخروى:
1. محدودیّت ندارند. «لهم ما یشاوؤن»(2)
2. از بین رفتنى نیستند. «خالدین فیها»(3)
3. در یك مكان محدود نیستند. «نتبوّأ من الجنّة حیث نشاء»(4)
4. به محاسبه ما در نمىآیند. «اجرهم بغیر حساب»(5)
5. عوارض و آفات وامراض ندارند. «لا یصدّعون عنها»(6)
6. جاودانگى زمانى دارند: «خالدین فیها»(7)
7. وسعت مكانى دارند: «عرضها كعرض السماء و الارض»(8)
8. تنوع در خوراكى وجود دارد: «انهار من عسل»(9)، «فاكهة كثیر»(10)
9. به دور از ترس و اندوه است: «آمنین»(11)
10. دوستان وفادار دارد: «اخواناً على سرر متقابلین»(12)
11. همسران زیبا دارد: «كامثال اللؤلؤ المكنون»(13)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 56 تا 57 سوره یوسف و 16 تا 19 سوره اعلى.
2) زمر، 34.
3) فرقان، 76.
4) زمر، 74.
5) زمر، 10.
6) واقعه، 19.
7) آلعمران، 15.
حدید، 21.
9) محمّد، 15.
10) زخرف، 73.
11) حجر، 46.
12) حجر، 47.
13) واقعه، 23.
[=times new roman,times] سرزنش شوندگان(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]قرآن در برخى آیات، انسان را به خاطر برخى صفات، مورد سرزنش قرار داده و او را «ظلوماً جهولاً»(2) (ستمگر و نادان)، «هلوعاً»(3) (حریص)، «یؤوساً»(4) (ناامید)، «كفوراً»(5) (ناسپاس)، «جزوعاً»(6) (بى صبر)، «منوعاً»(7) (بخیل) خوانده است. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ولى از سوى دیگر درباره انسان مىفرماید:[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «كرّمنا»(8) (گرامى داشتیم)، «فضّلنا»(9) (برترى دادیم)، «احسن تقویم»(10) (بهترین قوام را به او دادیم)، «نفخت فیه من روحى»(11) (روح الهى در او دمیدیم)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و این دوگانگى به خاطر آن است كه در انسان دو نوع عامل حركت وجود دارد: یكى عقل و یكى غریزه. اگر در مسیر بندگى خدا و تربیت اولیاء خدا قرار گیرد به گونه اى است و اگر در مسیر هوس ها و طاغوت ها و وسوسه ها قرار گیرد به گونه دیگر.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 1 تا 11 سوره عادیات.
2) احزاب، 72.
3) معارج، 19.
4) اسراء، 83.
5) اسراء، 67.
6) معارج، 20.
7) معارج، 21.
اسراء، 70.
9) اسراء، 70.
10) تین، 4.
11) حجر، 29.
[=times new roman,times] (فاسقان) كسانى هستند كه پیمان خدا را پس از آنكه محكم بستند مىشكنند، و پیوندهایى را كه خدا دستور داده برقرار سازند قطع مىنمایند، و در زمین فساد مىكنند، قطعاً آنان زیانكارانند.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]علاّمه مجلسى قدس سره به دنبال آیه ى؛ «ویقطعون ما امر اللَّه به ان یوصل»(1) یكصد و ده حدیث در بارهى اهمیت صله ى رحم، بیان كرده، آنها را مورد بحث قرار داده است.(2) در اینجا برخى از نكات جالبى كه در آنها آمده را نقل مىكنیم:
* با بستگان خود دیدار و رابطه داشته باشید، هر چند در حدّ نوشاندن آبى باشد.
* صله ى رحم، عمر را زیاد و فقر را دور مىسازد.
* با صله ى رحم، رزق توسعه مىیابد.
* بهترین قدمها، قدمى است كه براى صله ى رحم و دیدار اقوام برداشته مىشود.
* در اثر صله ى رحم، به مقام مخصوصى در بهشت دست مىیابید.
* به سراغ بستگان بروید، گرچه آنها بى اعتنایى كنند.
* صله ى رحم كنید هر چند آنها نیكوكار نباشد.
* صله ى رحم كنید، گرچه به اندازهى سلام كردن باشد.
* صله ى رحم، مرگ و حساب روز قیامت را آسان مىكند.
* صله ى رحم باعث تزكیه عمل و رشد اموال مىشود.
* كمك مالى به فامیل، بیست و چهار برابرِ كمك به دیگران پاداش دارد.
* صله ى رحم كنید، گرچه یكسال راه بروید.
* كسى كه صلهى رحم را ترك كند، بویى از بهشت به او نمىرسد.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «پدرم سفارش كرد، با افرادى كه با فامیل خود رابطه ندارند، دوست مشو».(3)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) رعد، 25.
2) بحار، ج71، ص 87.
3) تفسیر راهنما ونورالثقلین
[=times new roman]وظایف مربیان و مبلّغان([=times new roman]ذیل آیه 13 سوره جنّ)
1. با توجه گوش دادن. «استمع»
2. حضور گروهى. «نفر من الجنّ»
3. در برابر حقّ شاد شدن و احساسات نشان دادن. «سمعنا قرآناً عجبا»
4. تبلیغات. «فقالوا... یهدى الى الرشد»
5. ابراز عقیده و گرایش. «فامنّا به »
6. اظهار برائت از انحرافات. «ولن نشرك بربّنا احداً»
7. ردّ عقاید باطله. «ما اتّخذ صاحبة و لا ولدا»
8. تحقیر نااهلان. «یقول سفیهنا على اللّه شططا»
9. تأسف از انحراف دیگران. «ظنّنا ان لن تقول الانس والجن على اللّه كذبا»
10. نفى خرافات و گرایشهاى باطل. «رجال من الانس بعوذون برجال من الجنّ»
11. بیان عظمت حق. «فمن یستمع الان یجد له شهاباً رصداً»
12. بیان قدرت حق. «لن نعجز اللّه»
13. بیان ضعف انسان. «لن نعجزه هربا»
14. امید دادن به اهل ایمان. «فمن یومن بربّه فلا یخاف بخسا و لا رهقا»
15. مقایسه میان مسلمانان و ستمگران. «منا المسلمون و منا القاسطون»
16. با عمل خود دیگران را فرا خوانیم. «سمعنا الهدى آمّنا به فمن یؤمن بربّه ...»
17. خوب ها و خوبى ها را برجسته كنیم. «مّنا الصالحون و منّا دون ذلك»
18. با مسائل محورى و اصولى آغاز كنیم. «یؤمن بربّه، سمعنا قرآناً، لن نعجزه، لجهنّم حطبا»
غدیر در قرآن » نكتهای لطیفدر آیات قبل و بعد از این آیه نیز عبارت «مَا أُنزِلَ» آمده است: در آیه 66 میفرماید: «مَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِم»، در آیه 67 فرمود: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكَ مِن رَّبِّكَ»، و در آیه 68 میفرماید: «مَا أُنزِلَ إِلَیْكُم مِّن رَّبِّكُمْ». این یك امر تصادفی نیست كه در سه آیه پشت سر هم، سه تا «مَا أُنزِلَ» آمده باشد. مورد اول و سوم مربوط به كتاب آسمانی است، كه مردم باید آن را به پا دارند تا از بركات آن در دنیا و آخرت بهرهمند شوند. و مورد دوم مربوط به رهبری جامعه است كه باید از سوی خدا تعیین گردد و پس از پیامبر، در قالب امام سرپرستی جامعه را بر عهده گیرد.
مهندسی قرآن را ببینید، خدا امامتِ علی بن ابیطالب را گذاشته است بین دو كتاب آسمانی! در یك آیه میگوید: كتاب خدا را بهپا دارید، وضع اقتصادیتان خوب میشود. و در آیه دیگر میفرماید: اگر كتاب آسمانی را بهپا ندارید، هویت ندارید و هیچید. و در میان این دو آیه میگوید: ای پیامبر! علی را معرفی كن. یعنی كتاب آسمانی و امام معصوم در كنار هم. چنانكه پیامبر در حدیث ثقلین فرمود: «انّی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی اهل بیتی»
[=times new roman,times]آفات نعمتهاى دنیوى([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیات 27 تا 40 سوره واقعه)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نعمتهاى دنیوى آفاتى دارد، مثلاً:
گیاهش تیغ دارد، ولى گیاه بهشت تیغ ندارد. «مخضود»
سایهاش موقّت است، ولى در بهشت سایه درختها دائمى است. «ظل ممدود»
میوههاى دنیا یا نایاب است یا موسمى، ولى در قیامت میوهها زیاد و دائمى و در دسترس همه و بدون ضرر و زیان است. «كثیرة، لا مقطوعة و لا ممنوعة»
همسران در دنیا، گاهى متناسب نیستند، ولى در بهشت از هر جهت متناسبند، «أترابا» گاهى عاشق همسرشان نیستند، ولى در بهشت همه عاشقند، «عُرباً» گاهى بیوه هستند، ولى در بهشت همه باكرهاند، «أبكارا» در یك كلام، همسران در قیامت، آفرینش جدیدى دارند. «انشأناهن انشاءً»
[=times new roman,times]دریافت سلام در بهشت(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]بهشتیان از چند سوى، درود و سلام دریافت مىكنند:
الف) از جانب اصحاب یمین (دوستان بهشتى). «وامّا ان كان من اصحاب الیمین فسلام لك من اصحاب الیمین» اگر از اصحاب یمین باشد (به او مىگویند:) از طرف دوستان، بر تو سلام.
ب) از جانب اعرافیان. «[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و على الاعراف رجال یعرفون كلاّ بسیماهم فنادوا اصحاب الجنة ان سلام علیكم[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]»(2) بر اعراف مردانى هستند كه همه را به چهره مىشناسند و بهشتیان را ندا مىدهند كه سلام بر شما.
ج) از جانب فرشتگان. «[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]و الملائكة یدخلون علیهم من كلّ باب سلام علیكم بما صبرتم[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]»(3) فرشتگان از هر سو بر آنان وارد مىشوند و به خاطر صبر و مقاوتشان بر آنان سلام مىكنند.
د) از طرف خداوند. «[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]سلام قولاً من ربّ رحیم[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]»(4) از جانب خداوند رحیم، سلام بر آنان باد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) ذیل آیات 25 تا 26 سوره واقعه.
2) اعراف، 46.
3) رعد، 24.
4) یس، 58 .
قرائتی پاسخ میدهد: چگونه آمریکا را تحریم کنیم؟
حجت الاسلام والمسلمین «محسن قرائتی» افزود: اسلام بر مقوله وحدت بسیار تأکید کرده و تفرقه نیز عذابی در کنار عذاب آسمانی ارزیابی شده است.
وی تاکید کرد: قرآن مجید بهترین میزان و عامل وحدت بین مسلمانان است. اصل و اساس برای همه ما قرآن است و حول این کتاب آسمانی وحدت به بهترین شکل ایجاد می شود.
این مفسر برجسته قرآن با تاکید بر اینکه راه خدا و قرآن فقط راه حق است خاطرنشان کرد: به غیر از این راه، ما راه و رفیق دیگری نداریم و به هوش باشیم به رفقای غیرخدایی اعتماد نکنیم.
قرائتی همچنین در این نشست از وحدت بوجود آمده میان شیعیان و اهل تسنن جزیره قشم بسیار تمجید کرد و افزود: خود مردم این جزیره بهترین شاهد و حافظ این وحدت هستند و در تاریخ این جزیره موردی که مغایر با وحدت باشد، مشاهده نشده است.
وی در پایان به تاثیر وحدت اشاره کرد و اظهار داشت: اگر کشورهای اسلامی به اصل وحدت توجه میکردند٬ میتوانستند آمریکا و همپیمانانش را نیز تحریم کنند؛ نه اینکه مورد تحریم قرار بگیرند.
[/SPOILER]
[=times new roman,times][=times new roman,times]پذیرایى و پذیرایى كنندگان بهشت[=times new roman,times]([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیات 17 تا 24 سوره واقعه.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]مسئولین پذیرایى و شیوه پذیرایى بهشتیان، خصوصیاتى دارد:
الف: هر لحظه در دسترس مىباشند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«یطوف»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ب: نوجوانانى با قیافهاى زیبا و دلپذیرند.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «ولدان»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ج: دلپذیرى آنان موسمى و لحظهاى نیست. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«مخلّدون»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
د: انواع وسایل پذیرایى را در دست دارند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«اكواب، اباریق، كاس»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ه: پذیرایى ابتدا با مایعات و نوشیدنىهاست. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«كأس من معین»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
و: آنچه عرضه مىشود، آفاتى ندارد. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«لا یصدّعون... لا ینزفون»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ز: مواد پذیرایى، متعدّد و متنوّع و به انتخاب مهمان است. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«فاكهة مما یتخیّرون»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
ح: اولویّت با نوشیدنى، سپس میوه و آنگاه غذاى گرم و مطبوع است.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «معین، فاكهة، لحم»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=times new roman,times][=times new roman,times]مزایاى نعمتهاى بهشتى[=times new roman,times]([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیات 68 تا 71 سوره زخرف.)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]نعمتهاى بهشتى اقسام مزایا را دارا هستند:
1. همه ى سلیقه ها و چشمها را اشباع مىكند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«تشتهیه الانفس و تلذّ الاعین»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
2. تنوّع دارند. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«صحاف - اكواب»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
3. زیبا هستند.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «ذهب»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
4. مطابق میل هستند.[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «تشتهیه الانفس»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
5. چشم از دیدن آن خسته نمىشود [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]«تلذّ الاعین»[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
از اینكه قرآن فرمان مىدهد شما و همسرانتان وارد بهشت شوید، معلوم مىشود كه مراد همسران دنیوى است، زیرا حورالعین بیرون از بهشت نیستند تا وارد آن شوند.([=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]تفسیر المیزان)
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times].
انواع اطاعت در قرآن([=times new roman,times][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]ذیل آیه 15 سوره لقمان)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]در قرآن، سه نوع اطاعت داریم:[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1. اطاعت مطلق نسبت به خداوند، پیامبر و اولى الامر. «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولى الامر منكم»(1)
2. عدم اطاعت مطلق از كافران، منافقان، مفسدان، گناهكاران، ظالمان و... .«و لاتطع الكافرین و المنافقین»(2)، «لاتطع آثماً او كفوراً»(3)، «لا تتّبع سبیل المفسدین»(4)
3. اطاعت مشروط نسبت به والدین؛ یعنى اگر دستورات مفید یا مباح دادند، لازم است پیروى كنیم؛ امّا اگر تلاش كردند فرزند را به غیر خدا فراخوانند نباید اطاعت كرد.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) نساء، 59.
2) احزاب، 1.
3) انسان، 24.
4) ص، 26.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]این گونه باشید(1)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] از مجموعه آیات گوناگون، استفاده مىشود كه باید اینگونه باشیم:
با راستگویان باشید. «كونوا مع الصادقین»(2)
با صالحان همراه شوید. «الحقنى بالصالحین»(3)، «و اكن من الصالحین»(4)
با نیكوكاران باشید. «توفّنا مع الابرار»(5)
با صابران باشید. «و كایّن من نبىّ قاتل معه رِبیّون كثیر فما وهنوا لما اصابهم فى سبیل اللّه و ما ضعفوا و ما استكانوا»(6) چه بسا پیامبرى كه همراه او پیروان بسیارى جنگیدند و كشته شدند در حالى كه در برابر سختىهایى كه در راه خدا به آنان مىرسید، مقاومت كردند و هیچ سست نشده و تسلیم نشدند.
با پیامبر و پیروان واقعى او باشد. «و لكم فى رسول اللّه اسوة»(7)، «قد كانت لكم اسوة حسنة فى ابراهیم و الّذین معه»(8)
از سپاسگزاران نعمتها باشید. «كن من الشاكرین»(9)
از اهل عبادت و بندگى باشید. «كن من الساجدین»(10)
عامل به دستورات پروردگار و خدایى باشید. «كونوا ربّانیّین»(11)
از تسلیمشدگان در برابر خدا باشید. «و اُمرت أن أكون من المسلمین»(12)
با اهل ایمان باشید. «و اُمرت أن أكون من المؤمنین»(13)
برپادارنده قسط و عدل باشید. «كونوا قوّامین بالقسط»(14)
برپادارنده دستورات خدا باشید. «كونوا قوّامین للّه»(15)
یارىگر دین خدا باشید. «كونوا انصار اللّه»(16)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) ذیل آیه 16 سوره حدید.
2) توبه، 119.
3) یوسف، 101.
4) منافقون، 10.
5) آلعمران، 193.
6) آلعمران، 146.
7) احزاب، 21.
ممتحنه، 4.
9) اعراف، 144.
10) حجر، 98.
11) آلعمران، 79.
12) نمل، 91.
13) یونس، 104.
14) نساء، 135.
15) مائده، 8 .
16) صفّ، 14.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]این گونه نباشید
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]از مجموعه آیات گوناگون، استفاده مىشود كه باید اینگونه نباشیم:
منافق صفت نباشید. «و لاتكونوا كالّذین قالوا سمعنا و هم لایسمعون»(1) و مانند آنان (منافقان) نباشید كه گفتند شنیدیم و در حقیقت نشنیدند.
ریاكار نباشید. «و لاتكونوا كالّذین خرجوا من دیارهم بطراً و رئاء الناس»(2) و مانند آنان (منافقان) نباشید كه به قصد ریا و تظاهر، خانه و كاشانه خود را رها كردند.
پیمان شكن نباشید. «و لاتكونوا كالتى نقضت غَزْلها من بعد قوة انكاثا»(3) و همانند زنى نباشید كه پنبههایى كه رشته و تابیده، واتاباند و از هم باز نمود.
پیامبر را اذیّت و ناراحت نكنید. «لاتكونوا كالّذین آذوا موسى»(4) و مانند یهودیانى نباشید كه پیامبرشان حضرت موسى را آزار و اذیّت مىكردند.
خدا را فراموش نكنید. «لاتكونوا كالّذین نسوا اللّه فانساهم انفسهم»(5) همانند كسانىكه خدا را به فراموشى سپردند نباشید كه عذاب خودفراموشى به دنبال دارد.
نا امید نباشید. «فلاتكن من القانطین»(6)
ناسپاس و كافر نباشید. «لاتكونوا كالّذین كفروا»(7)
یار و مددكار مجرمان نباشید. «فلن اكون ظهیراً للمجرمین»(8)
شكاك و دو دل نباشید. «فلاتكن من الممترین»(9)
با حق و حقیقت دشمنى نكنید. «و لاتكن للخائنین خصیما»(10) به نفع خیانتكاران، با دیگران خصومت و دشمنى نكنید.
از غافلان و نادانان نباشید. «و لاتكن من الغافلین»(11)، «و لاتكوننّ من الجاهلین»(12)
آیات و نشانههاى الهى را دروغ نپندارید. «و لاتكوننّ من الّذین كذّبوا بایات اللّه فتكون من الخاسرین»(13) و مانند كسانىكه آیات خدا را تكذیب كردند، نباشید كه آنان زیانكاران خواهید بود.
پشتیبان كافران و بىدینان نباشید. «فلاتكونن ظهیراً للكافرین»(14)
در معامله، كم فروش و گران فروش نباشید. «و لاتكونوا من المخسرین»(15)
تفرقه و اختلاف نداشته باشید. «و لاتكونوا كالّذین تفرّقوا و اختلفوا»(16)
[SPOILER][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) انفال، 21.
2) انفال، 47.
3) نحل، 92.
4) احزاب، 69.
5) حشر، 19.
6) حجر، 55 .
7) آل عمران، 156.
قصص، 17.
9) آلعمران، 60.
10) نساء، 105.
11) اعراف، 205.
12) انعام، 35.
13) یونس، 95.
14) قصص، 86.
15) شعراء، 181.
16) آلعمران، 105.[/SPOILER][/]
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام و احترام
در مورد غذا خوردن و آداب آن آیاتی تقدیم می شود:
1- از غذاهای پاک بخورید«كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ»[1]
«يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً»[2]
2- بخورید و تقوا داشته باشید«وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون»[3]
3- به موقع بخورید و حق خداوند را نیز بپردازید«وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون»[4
4- خودتان بخورید و به حیوانات هم بدهید«وَ كُلُوا مِمَّا رَزَقَكُمُ اللَّهُ حَلالاً طَيِّباً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذي أَنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُون»[5]
5- از غذاهای حلال بخورید و طغیان نکنید«كُلُوا مِنْ طَيِّباتِ ما رَزَقْناكُمْ وَ لا تَطْغَوْا فيه»[6](بخوريد از روزي هاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم و در آن طغيان نكنيد).
[/HR][1] - سوره بقره،آیه57.
[2] - سوره بقره،آیه168.
[3] - سوره مائده،آیه88.
[4] - سوره انعام،آیه141.
[5] - سوره طه،آیه54.
[6] - سوره طه،آیه81.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] تفاوت منزلت حضرت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با حضرت ابراهیم علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] * - حضرت ابراهیم علیه السلام طالب حق است؛ «إنّى ذاهب إلى ربّى»(1)و پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله مطلوب حق؛ «سبحان الّذى أسرى بعبده لیلاً».(2)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام تقاضاى مغفرت دارد؛ «و الّذى أطمع أن یغفر لى»(3)و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى مغفرت داده شده است؛ «لیغفر لك اللّه».(4)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام طلب عدم خزى مىكند؛ «و لا تخزنى»(5)و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى عدم خزى داده شده است؛ «یوم لا یخزى اللّه النبى».(6)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام در وسط آتش مىگوید: خداوند مرا كفایت مىكند؛ «حسبى اللّه»و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى كفایت داده شده است؛ «یا أیّها النّبى حسبك اللّه».(7)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام تقاضاى ارث برى بهشت را مىكند؛ «واجعلنى من ورثة جنّة النّعیم»(8)و به پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله وعده ى بهشت داده شده است؛ «و للاخرة خیر لك».(9)
* - حضرت ابراهیم علیه السلام در باره ى ذریّه ى خود طلب طهارت مىكند؛ «واجنبنى و بنىّ أن نعبد الأصنام»(10)و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله ذریّهاش داراى طهارت هستند؛ «إنّما یرید اللّه یذهب عنكم الرّجس».(11)
[/HR][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]1) صافات / 99.
2) اسراء / 1.
3) شعراء / 82.
4) فتح / 2.
5) شعراء / 87.
6) تحریم / 8.
7) انفال / 9.
شعراء / 85.
9) ضحى / 4.
10) ابراهیم / 35.
11) احزاب / 33 ؛ بحار / ج 16 / ص 405.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times] تفاوت منزلت حضرت موسى علیه السلام با پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] حضرت موسى از خداوند تقاضاى شرح صدر و آسانى كار كرد؛ «ربّ اشرح لى صدرى و یسّرلى أمرى».(1)همین دو امر را خداوند به پیامبر بدون تقاضا مرحمت كرد؛ «ألم نشرح لك صدرك»(2)و «و نیسّرك للیسرى».(3)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) طه / 25 - 26.
2) شرح / 1.
3) اعلى / 7 ؛ كشف الاسرار / ج 6 / ص 133.[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]تفاوت نگرش توحیدى پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله با حضرت موسى علیه السلام
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] * - حضرت موسى علیه السلام از خود به خداوند نگریست و گفت: «انّ معى ربّى»،(481)اما پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله از خداوند به خود نگریست و گفت: «انّ اللّه معنا».(482)به تعبیر دیگر، حضرت موسى علیه السلام اول خود را مطرح كرد، بعد خدا را؛ اما پیامبرصلى الله علیه وآله اول خدا را مطرح كرد، بعد خودش را.(483)
* - حضرت موسى علیه السلام وقتى انصراف قوم خود را دید، از خداوند تقاضاى جدایى از آنان را كرد و گفت: «ربّ إنّى لا أملك الاّ نفسى و أخى فافرق بیننا و بین القوم الفاسقین»(484)؛ اما پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله وقتى انصراف و لجاجت قوم خود را مشاهده كرد، از خداوند تقاضاى هدایت آنان را كرد؛ «اللّهم اهد قومى فانّهم لا یعلمون». در قیامت كه همه ى افراد مىگویند: «ربّ نفسى»، پیامبرصلى الله علیه وآله مىگوید: «ربّ أمّتى أمّتى».(485)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) شعراء / 62.
2) توبه / 40.
3) كشف الاسرار / ج 7 / ص 113.
4) مائده / 25.
5) كشف الاسرار / ج 3 / ص 89.[/]
[=times new roman]عطایاى خداوند به حضرت موسى علیه السلام و امت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله
خداوند متعال هر نوع كرامتى كه به موسى علیه السلام عطا كرد، به امت پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله نیز مرحمت فرمود:
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «قد أوتیت سؤلك یا موسى»،(1)به امت پیامبرصلى الله علیه وآله فرمود: «و ءاتاكم من كلّ ما سألتموه».(2)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «ألقیت علیك محبّة منّى»،(3)به امّت پیامبر فرمود: «یحبّهم و یحبّونه».(4)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «لا تخف إنّك من الامنین»،(5)به امّت پیامبر فرمود: «أولئك لهم الأمن».(6)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «أجیبت دعوتكما»،(7)به امّت پیامبر فرمود: «فاستجاب لهم ربّهم».(8)
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «لا تخافا إننّى معكما»،(9)به امّت پیامبر فرمود: «إنّ اللّه مع الّذین اتّقوا».(10
* - به حضرت موسى علیه السلام فرمود: «و أنجینا»،(11)به امّت پیامبر فرمود: «و كذلك ننجى المؤمنین».(12)
* - موسى با ما گفت: «و عجلت إلیك ربّ لترضى»،(13)ما با امّت تو گفتیم: «لقد رضى اللّه عن المؤمنین».(14)
* - در قرآن كریم سخن از ضیق صدر و شرح آن در بارهى حضرت موسى علیه السلام و پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله به میان آمده است، با این تفاوت كه حضرت موسى علیه السلام ضیق صدر و طلب شرح آن را خودش درخواست مىكند؛ «و یضیق صدرى و لا ینطلق لسانى فأرسل إلى هرون»،(15)و «ربّ اشرح لى صدرى»(16)، اما خداوند به پیامبرصلى الله علیه وآله مىگوید: ما مىدانیم تو ضیق صدر پیدا مىكنى و ما به تو شرح صدر عطا كردیم؛ «لقد نعلم إنّك یضیق صدرك بما یقولون»،(17)در جاى دیگر مىفرماید: «ألم نشرح لك صدرك».(18)
* - خداوند در بارهى حضرت موسى علیه السلام مىگوید: حضرت موسى به میقات ما آمد؛ «جاء موسى لمیقاتنا».(19)اما در بارهى پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله مىگوید: خداوند او را برد؛ «سبحان الّذى أسرى بعبده».(20)
* - خداوند حضرت موسى علیه السلام را كه طالب علم بود، به حضرت خضرعلیه السلام حواله كرد؛ «هل أتّبعك على أن تعلّمن ممّا علمت رشداً».(21) اما پیامبر اكرم صلى الله علیه وآله را به خود حواله كرد؛ «قل ربّ زدنى علماً».(22)
1) طه / 36.
2) ابراهیم / 34.
3) طه / 39.
4) مائده / 54.
5) قصص / 31.
6) انعام / 82.
7) یونس / 89.
آل عمران / 195.
9) طه / 46.
10) نحل / 128.
11) شعراء / 65.
12) انبیاء / 88.
13) طه / 84.
14) كشف الاسرار / ج 6 / ص 134.
15) شعراء / 13.
16) طه / 25.
17) حجر / 97.
18) شرح / 1.
19) اعراف / 143.
20) اسراء / 1 ؛ كشف الاسرار / ج 5 / ص 501.
21) كهف / 66.
22) طه / 114 ؛ كشف الاسرار / ج 6 / ص 189
سلام واقعا ممنون شما خیلی زحمت میکشین و مطالبی رو که اینجا میذارین خیلی استفاذه میکنیم خدا اجر شما و همه کسایی که در این زمینه ها تلاش میکنن رو بده .خدا قوت و التماس دعای شدید ما رو موقع دعاهاتون فراموش نکنین
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]نام پیامبرعلیه السلام در ردیف نام خداوند
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] خداوند سبحان، نام پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله را در موارد فراوانى در كنار اسم خود ذكر كرده است: از جمله:
* - عزّت؛ «و للّه العزّة و لرسوله».(1)
* - اطاعت؛ «أطیعوا اللّه و أطیعوا الرّسول».(2)
* - معصیت؛ «و من یعص اللّه و رسوله».(3)
* - اذیّت؛ «إنّ الّذین یؤذون اللّه و رسوله».(4)
* - اجابت؛ «استجیبوا للّه و للرّسول».(5)
* - نصرت؛ «و ینصرون اللّه و رسوله».(6)
* - نصیحت؛ «إذا نصحوا للّه و رسوله».(7)
* - حرب؛ «فأذنوا بحرب من اللّه و رسوله».(8)
* - ایمان؛ «فامِنوا باللّه و رسوله».(9)
* - اعراض؛ «و من یتولّ اللّه و رسوله».(19)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) منافقون / 8.
2) نساء / 59.
3) نساء / 14.
4) احزاب / 57.
5) انفال / 24.
6) حشر / 8.
7) توبه / 91.
بقره / 279.
9) اعراف / 158.
10) مائده / 56.[/]
[=times new roman]- قلب سلیم تنها سرمایه ى نجات
از نظر قرآن كریم تنها چیزى كه سرمایهى نجات انسان در قیامت است، قلب سلیم است؛ «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَ لَا بَنُونَ
إِلَّا مَنْ أَتىَ اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيم»،(1)در دو حدیث معناى قلب سلیم به خوبى روشن شده است.
از سویى كه دنیاپرستى انسان را به انحراف و گناه مىكشاند. زیرا «حبّ الدّنیا رأس كلّ خطیئة»، از این رو قلب سلیم قلبى است كه خالى از حب دنیا باشد چنان كه امام صادق علیه السلام در ذیل همین آیه مى فرماید: «هو القلب الّذى سلم من حبّ الدّنیا»؛ قلب سلیم قلبى است كه از عشق دنیا سالم باشد.
[=times new roman]- قلب سلیم قلبى است كه جز خدا در آن نباشد، آن گونه كه امام صادق علیه السلام در پاسخ سؤالى پیرامون این آیه فرمود: «القلب السلیم الّذى یلقى ربّه و لیس فیه أحد سواه»؛ قلب سلیم قلبى است كه خدا را ملاقات كند، در حالى كه غیر از او در آن نباشد.(2)
1) شعراء / 88-89.
2) نمونه / ج 15 / ص 273.
[="Tahoma"][="Blue"][=times new roman,times]بهره بردارى مؤمنان از رحمت پیامبرصلى الله علیه وآله
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] گاهى قرآن كریم پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله را به وصف «رحمة للعالمین» مىستاید(0)و گاهى مىفرماید: «و رحمة للّذین ءامنوا منكم»؛(1)جمع میان این آیات چگونه است؟ در پاسخ باید گفت: رحمت داراى درجات و مراتبى است، یكى مرتبهى قابلیت و دیگرى مرتبهى فعلیت؛ مثلاً باران، رحمت الهى است؛ یعنى قطرههاى آن شایستگى منشأ بركت بودن را داراست، لیكن بىتردید این رحمت، تنها در زمینهاى حاصلخیز ظهور مىكند و سنگلاخها از آن بهره نمىبرند.
پس، پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله نیز بالقوه براى همه موجودات هستى، به ویژه انسانها، مایهى رحمت است، ولى بالفعل مؤمنان از رحمت او بهرهمند مىشوند.(2)
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
1) توبه / 61.
2) المیزان / ج 9 / ص 317. [=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]
[/]
[="Tahoma"][="Blue"][=tahoma,arial,helvetica,sans-serif][=times new roman,times]خشنودى پیامبر و رحمت الهى
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif] «و لسوف یعطیك ربّك فترضى»(1)
امام صادقعلیه السلام مىفرماید: پیامبر اكرمصلى الله علیه وآله به منزل فاطمهعلیها السلام وارد شد، در حالى كه لباس خشنى از پشم شتر در تن دخترش بود، با یك دست آسیا مىكرد و با دست دیگر فرزندش را شیر مىداد. اشك در چشمان پیامبرصلى الله علیه وآله ظاهر شد و فرمود: دخترم تلخى دنیا را در برابر شیرینى آخرت تحمل كن. زیرا خداوند بر من وعده داده است كه آن قدر پروردگارت به تو مىبخشد كه راضى شوى.(2)
1) ضحى / 5.
[=tahoma,arial,helvetica,sans-serif]2) نور الثقلین / ج 5 / ص 595.