با سلام و خسته نباشید
سوال من درباره زبان و موقعیت جغرافیایی اسلام است
زبان قران عربیست و البته میدونم دلایل منطقی زیادی داره مثل فصاحت و بلاغت این زبان و البته فهم دقیق کلمات به خاطر وجود فتحه و کسره و ... و تجوید یا نوع بیان حروف که باعث فهم بهتر کلمات و غیر قابل تغییر بودنش میشه
.
ولی سوال من کلی هست بدون در نظر گرفتن عربی بودن یا نبودن قران اینکه زبان یک دینِ جهانی چرا باید تحت تاثیر یک زبان و یک موقعیت جغرافیایی باشه؟
حتی اگر زبان اسلام به فارسی یا زبان دیگری هم بود باز هم این ایراد وارد بود
.
این موضوع باعث میشه کسانی که هیچ آشنایی با اون زبان و اون خط ندارن برای ایمان آوردن و هدایت کار خیلی سخت تری داشته باشند
و این رو هم در نظر بگیرید که یک غیر عرب زبان نه تنها از زبان و خط اسلام چیزی نمیفهمه بلکه ممکنه از نظر جغرافیایی دین دیگه ای داشته باشه و دین مادریش که با اون بزرگ شده کاملا متفاوت از اسلام باشه و این موضوع کار رو برای اسلام آوردن اون فرد خیلی خیلی سخت تر میکنه
آیا این تبعیض نیست؟
تغییر آیین مادری به این دلیل که از کودکی توی ذهن ناخود آگاه فرد به عنوان یک حقیقت و آیین راستین پذیرفته شده بسیار سخته و وقتی آیین جدید هیچ نشانی از زبان و خط مادری هم نداشته باشه کار رو به مراتب سخت تر میکنه.
واقعا چرا یک دین بزرگ که جهانیه و خدا دینی رو به جز اون دین از بنده اش قبول نمیکنه و تنها دین درست و تنها راه هدایت تا پایان بشریته باید هم زبان یا حداقل هم خط بعضی از انسان ها باشه و یا از اون مهم تر دین مادری بعضی باشه که به راحتی از کودکی پذیرفته بشه و برای بعضی از افراد که بدون تردید تعداد بسیار بیشتری رو تشکیل میدن این همه مانع بزرگ برای درک و فهم و در نهایت پذیرفتن اون دین وجود داشته باشه؟
باید قبول کنیم انکار کردن و کنار زدن دینی که ذهن ناخودآگاه از کودکی به عنوان حقیقت پذیرفته و جایگزین کردن اون با دینی که چیزی از زبان و خطش نمیفهمی کار راحتی نیست گرچه خیلی ها که به دنبال حقیقت بودن راه رو پیدا کردند ولی اون عده در مقابل کسایی که شرایطی مشابه اونها داشتن و دست از دین خودشون نکشیدن خیلی انگشت شمارن و البته باز هم میگم کار واقعا سختیه با اینکه شاید خیلی از اونها تشنه راه حقیقت باشند ولی دین خودشون رو به عنوان حق پذیرفتن و نسبت به عمل کردن به دین خودشون بسیار هم جدی هستند
چگونه همچین تبعیض بزرگی که میتونه زندگی ابدی فرد در آخرت رو تحت تاثیر قرار بده میتونه وجود داشته باشه؟
ممنون میشم جوابی رو که سخت به دنبالشم از شما بشنوم
.
اللهم عجل لولیک الفرج
سوالی که از کارشناس محترم داشتم این هست که چطور شد که زبان عربی دربین ایرانیان کاملا پذیرفته شد؟به طوری که بسیاری از شاعران ودانشمندان وتاریخ نگاران و نویسندگان ایرانی در کتب خود حتی کلمه ای فارسی نمینویسند.
درکل چرا زبان عربی به متون ایرانی سرایت کرد؟
چرا بزرگانی مثل ابن مقفع وجرجانی وسیبویه وبسیاری دیگر از ایران بوده اند؟چگونه شد که حتی از خود عرب ها نیز در این زبان جلوتر رفتند اما به یک باره این روند متوقف شد؟
سلام عرض خدمت استاد محترم
سوالی داشتم در خصوص عربی بودن قرات و اینکه چرا نماز را باید به عربی خواند ایا خدا لهجه ی خاصی دارد ؟ممنون میشم پاسخ داده بشود یا حق
سلام
در روایاتی زبان اهل بهشت عربی معرفی شده است.و گفته شده موقعی که حضرت آدم (ع) در بهشت بوده به زبان عربی تکلم میکرد و موقعی که از بهشت اخراج شد زبانش به سریانی تنزل پیدا کرد.
این یعنی زبان عربی برتر از زبانهای دیگر و از سطح بالاتری نسبت به زبان های دیگر برخوردار میباشد.
اما مگر زبان عربی از هر لحاظ بهترین است؟ حالا اگر قبول کنیم از نظر قواعد بهترین باشه . در حالیکه خط زبان عربی در برابر انگلیسی حرفی برای گفتن ندارد و یا میبینم که عربی با وجود قواعد دستوری زیبایی که دارد ولی همین تکلف آمیز بودن و سختی تکلم لغات آن میتواند یکی از معایب آن زبان باشد.
این یعنی زبان عربی از هر جهت کامل نیست.ولی چرا بعنوان زبان اهل بهشت انتخاب شده ؟
پرسش و پاسخ
زبان دوست
علی جان نثاریون*
*Had.jannesari@gmail.com پرسش
سلام علیکم. در مورد قرآن سؤالی داشتم. در اینکه طبق تأکید علمای ما باید قرآن بخوانیم و به آن عمل کنیم حرفی نیست؛ اما سؤال من این است که میتوانم به خواندن ترجمه یا تفاسیر فارسی اکتفا کنم و متن عربی آن را که متوجه نمیشوم چه میگوید، نخوانم؟ پاسخ حکمتها و امتياز تلاوت قرآن به زبان عربی
علیکم السلام و رحمة الله. توجه شما به کلام مقدس خدا و اهتمام به فهم آن، قابل تقدیر است.
برای پاسخ، ابتدا به یک نکته کوتاه دربارۀ اهمیت و جایگاه زبان عربی اشاره میکنیم و بعد از آن بحث را با بیان برخی از حکمتها و امتیازات تلاوت قرآن به زبان عربی پی میگیریم.
زبان عربی از کاملترین زبانها و پربارترین و غنیترین ادبیات، مایه میگیرد. همین که عربی زبان وحی خداوند است و تنها کتاب معجزه الهی که الفاظ آن دارای اعجاز است، به این زبان نازل شده، در برتر بودن آن کافی است. حتی بنابر روایتی، وحی از جانب خداوند برای تمام انبیا: به زبان عربی نازل میشود و برای پیامبران به زبان قومشان تبدیل میشود.1 انتخاب این زبان به عنوان زبان وحی خداوند، بر برتری و جامعیت این زبان نسبت به دیگر زبانها دلالت دارد.2 در روایت دیگری زبان عربی، زبان اهل بهشت معرفی شده است.3
1.مضامین بسیار بلند و عالى قرآن، هرگز قابل ترجمه دقیق و كامل به هیچ زبانى نیست. اصولاً هيچ زبانى قادر به درک کامل زبان ديگر نيست. هر زبانى آنچه كه دارد مخصوص خودش است؛ يعنى اگر ادیبان زبان فارسى جمع شوند تا سوره حمد را به فارسى ترجمه كنند كه همان منظور سوره حمد را بفهماند، امكانپذير نيست. همچنین هیچ یک از ادیبان زبانهای دیگر، نمیتواند یکی از غزلهای ناب حافظ را به زبان ديگرى برگرداند كه همان لطافت و همان منظور را برساند؛ از این رو درک مضامین عالی قرآن از راه قرائت متن عربی آن ممکن خواهد بود.
2. انسان آگاه به سبک قرآنی مییابد كه فرق بین قرآن و ترجمههایش، همان فرق بین كتاب الهى و بشرى است.
کلام الهی از جهات مختلف دارای اعجاز است که در صورت ترجمه، دیگر دارای آن جنبههای اعجازی نیست؛ چرا که سبك قرآن، نه شعر است و نه نثر. قرآن کریم نثر معمولى نيست؛ زيرا از نوعى انسجام و آهنگ و موسيقى برخوردار است كه در هيچ نثرى ديده نشده است. مسلمين همواره قرآن را با آهنگهاى مخصوص، تلاوت كرده و میكنند که این آهنگ، موجب جذب و تحول افراد میشود.
وليد بن مغيره که یکی از سران کفار در عصر جاهلیت و اهل فصاحت و بلاغت عرب بود، پيامبر اکرم6 را در حال قرائت قرآن دید. جذابيت قرآن، او را تحت تأثير قرار داد و به دوستان خود گفت:
إِنَّ لَهُ لَحَلاوهݑ و إِنَّ عَلَيه لَطَراوَهݑ و إِنَّ أعْلاهُ لَمُثْمِرٌ وَ إنَّ أسْفَلَهُ لمُغْدِقٌ و إِنَّه يَعْلُو و لا يُعْلَىٰ.
يعنى اين قرآن، شيرينىخاصى دارد. و طراوت خاصى بر آن حاکم است. اين قرآن، چونان درختی پرثمر، در بالا ميوههاى شيرين دارد و در پایین ريشههاى محكم. اين قرآن، برتر است و برتری بر آن ممکن نیست.4
زيبايى قرآن نه زمان میشناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص. همه مردمى كه با زبان قرآن آشنایند آن را با ذائقه خود مناسب مییابند. هرچه زمان میگذرد و به هر اندازه ملتهاى مختلف با قرآن آشنا میشوند، بيش از پيش مجذوب زيبايى قرآن میشوند. اين حلاوت و شيرينى قرآن [و اينكه] هر چه تكرار میشود از شيرينیاش كاسته نمیشود، از وجوه اعجاز قرآن كريم است؛ مثلاً سوره حمد را روزى ده بار فقط براى نمازهايمان میخوانيم. با اینکه خواندن هر قطعه زيبايى روزى ده بار، ملال آور است، تنها قرآن است كه چنين شيرينیاى دارد كه هر چه خوانده گردد شيرينى آن سلب نمیشود. اين، بیانگر يك نوع تناسب ميان فطرت بشر و اين كلام الهی است.
سيد قطب، مفسر معروف معاصر میگويد:
ما شش مسلمانان بوديم که مسافرتی با کشتی داشتیم. روز جمعه به اين فكر افتاديم كه نماز جمعه را بر روى كشتى انجام دهيم. با موافقت ناخداى كشتى، همراه كاركنان كشتى كه همه از مسلمانان آفريقا بودند نماز جمعه را در عرشه كشتى برگزار کردیم. پس از پايان نماز، دیدیم یک خانم مسيحى، بسیار تحت تأثير نماز ما قرار گرفته بود، به حدى كه اشك از چشمانش سرازير بود و قادر به كنترل خويش نبود. او نزد ما آمد و با تأثر شدید پرسید: «كشيش شما [= امام جماعت] با چه زبانی سخن میگفت؟» به او گفتيم: «با زبان عربى».
او گفت: «من يك كلمه از مطالب شما را نفهميدم؛ اما به وضوح ديدم كه اين كلمات، آهنگ عجيبى داشت و در لابهلاى خطبه امام شما جملههایى وجود داشت كه از بقيه ممتاز بود. آن جملات داراى آهنگ فوقالعاده مؤثر و عميقى بود، آنچنان كه لرزه بر اندام من میانداخت. يقيناً اين جملهها مطالب ديگرى بودند. فكر میكنم امام شما هنگامى كه اين جملهها را ادا مىكرد، مملو از روحالقدس شده بود». ما متوجه شديم اين جملهها همان آياتى از قرآن بود كه من در اثناء خطبه و در نماز، آنها را مىخواندم.5
3.قرآن، نوری است که این نور در ترجمه یا تفسیر آن، کمتر یا اصلاً یافت نمیشود.
خداوند در وصف قرآن کریم چنین بیان مینماید:
قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛6
از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد.
آیات قرآن متصف به نور شده است که این نور در ترجمه آیات دیده نمیشود؛ چنانکه مرحوم كربلایى كاظم ساروقی با عنایت امام زمان7 نور قرآن را میديد و با نور قرآن، آن را میخواند. روزى يكى از بزرگان دو تا «و» نوشتند، يكى به نيّت قرآن و ديگرى به نيّت الفبا و به او داد. كربلايى كاظم، آن «و» كه به نيّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت: «اين، قرآن است». سؤال شد: «از كجا فهميدى؟» گفت: «اين «و» نور دارد و آن «و» نور ندارد».7
خواندن آیات الهی، موجب نورانی شدن وجود انسان و فضایی میگردد که در آن قرائت میشود؛ از این رو در آخر سورۀ مزمل خطاب به همه چنین میفرماید:
فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ؛8
آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد.
آیه میگوید: تا مىتوانيد قرآن بخوانيد، نه قرآن بدانيد و قرآن بفهميد. ترجمۀ قرآن و تفسير آن، برداشت از آن بسیار خوب است؛ اما مورد اين دستور العمل نيست. آنچه مورد دستور الهی در این سوره است، خواندن قرآن است.
در ادامه آیه در مقام تأکید قرائت قرآن در احوال گونان اینگونه خطاب میکند:
عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فی سَبيلِ اللهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ؛
او مىداند كه از شما برخى بيمارند و برخى به سفر میروند [و] در پى روزىِ خداوندند، و برخى در راه خدا پيكار میكنند؛ پس آنچه میتوانيد از آن [قرآن] بخوانيد.
مىفرمايد: خدا مىداند كه تو گاهى مريض مىشوى؛ اما در همان حال به اندازهاى كه ممكن است، قرآن بخوان. خدا مىداند كه گاهى بسیار كار دارى؛ ولى در همان وقت هم به هر اندازه كه مىتوانى، قرآن بخوان. خدا مىداند كه گاهى در خط مقدم جبهه هستی؛ اما در همانجا هم تا مىتوانى قرآن بخوان.
4.قرآن، علاوه بر محتوای عالی از لطافت ویژه و نكات ادبى برخوردار است كه خود، بخشى از اعجاز قرآن است و در قالب هیچ ترجمهاى بیان شدنى نیست.
گروهى از كفار قريش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصميم گرفتند آياتى همچون آيات قرآن ابداع كنند. چهل روز بهترين غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان را برايشان تدارك ديدند، تا با خيال راحت به تركيب جملههايى همانند قرآن بپردازند؛ اما هنگامى كه به آيۀ
وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعی وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ؛9
رسيدند که نظر فصاحت و بلاغت عربی در اوج است، چنان متعجب و متحیر شدند که به یکديگر نگاه كردند و گفتند: «اين سخنى است كه هيچ كلامى شبيه آن نيست، و به كلام مخلوق شباهت ندارد». اين را گفتند و از تصميم خود منصرف شدند و مأيوسانه پراكنده گشتند.10
5.وقتى مطلبى نزد همگان با یك قرائت معیّن ثابت شود، از تحریف آن، جلوگیری خواهد شد.
مثلاً اگر سخنى به زبان فارسى باشد و كسى آن را به زبان عربى ترجمه كند، و بعد به تركى، انگليسى، فرانسه، آلمانى، روسى و... ترجمه شود، موجب نابودی یا حداقل تحریف بخشی از آن سخن میگردد؛ لذا فرهنگ قرائت متن عربی قرآن، خود راهی است برای جلوگیری از تحریف آن.
6.قرائت قرآن به زبان عربی باعث ایجاد زبانى مشترك در میان همه پیروان و فراهم سازى نوعى وحدت میان آنان است.
اسلام، زبان مخصوصى را براى مكالمه مسلمانان با يكديگر وضع نكرده است.
اسلام، خط مخصوصى را هم براى مردم قرار نداده است؛ چرا که اسلام، دين نژادى نيست، اما در عین حال اسلام براى اعمال مذهبى، زبان مخصوصى را انتخاب كرده كه اين زبان مخصوص، به همه مردم وحدت ببخشد.
زیبایی این وحدت و یگانگی، هنگامی قابل درک است که در اجتماع بزرگی از مسلمانانِ گوناگون جهان حاضر باشیم و نماز جماعت برپا شود. اگر قرار باشد که هر یک از مسلمانان با زبان خود به نماز بایستد، هیچ یک از مسلمانان که با امام جماعت همزبان نیست، با او احساس یکدلی و یگانگی نمیکند؛ اما هنگامی که همۀ مسلمانان و امام و مأموم آنان با یک زبان نماز میخوانند، نماز آنان، سمبل وحدت و یکرنگی است.
در پایان تذکر این نکته لازم است که برای بهرهمندی کامل از برکات قرائت قرآن کریم، باید شرایطی را فراهم نمود که یکی از آنها آگاهی از زبان قرآن کریم است، تا علاوه بر بهرهگیری از نورانیت آن، از مضامین آن نیز بهرهمند شوید.
از همین رو از امام صادق7 نقل شده است که:
تَعَلَّمُوا الْعَرَبیَّهݑَ فَاݙنَّها کَلامُ اللِه الَّذِی تَکَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ؛11
عربی را بیاموزید؛ زیرا زبانی است که خداوند به وسیلۀ آن با خلق خود سخن گفته است. پینوشتها 1. بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ق، ج 11، ص 42.
2. همان، ج 16، ص 134.
3. همان، ج 8، ص 286.
4. مجمع البيان، شیخ طبرسی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش، ج10، ص 584.
5. فى ظلال القرآن، سيد بن قطب، بيروت- قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق، ج 3، ص 1786؛ تفسير نمونه، ج 8، ص 292.
6. سوره مائده: 15.
7 . مقدمه سیر و سلوک، آیت الله مظاهری، نرم افزار مجموعه آثارآیت الله مظاهری، تولید شده توسط مرکز کامپیوتری علوم اسلامی نور، ص 64.
8. سوره مزمّل: 02.
9. سوره هود: 44.
10. تفسير نمونه، آیت الله مكارم شيرازى، : تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ اول 1374ش، ج 9، ص 111.
11. خصال، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسين، چاپ اول، 1362 ش،ج1، ص258.
کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفته اند این کلمه از اله مشتق شده است و بعضی دیگر گفته اند این کلمه از وله گرفته شده است. و اله فعال به معنای مفعول است مانند کتاب به معنای مکتوب.
اگر از اله مشتق شده باشد یعنی عبد پس الله یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای نقص است، شایسته پرستش نخواهد بود، پس همینکه گفته می شود الاله یعنی آن ذاتی که به گونه ای است که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا (بری شده) از هر گونه سلب و نقص.
و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنی تحیر، و اله یعنی حیران و یا به معنی عاشق و شیداست و از این جهت خداوند را الله گفته اند که عقل ها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.
سیبویه از علمای صرف و نحو ادبیات عرب از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه الله «ولد» به معنای حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است؛ مثنوی مولوی نظر او را نقل کرده و می گوید:
معنی الله گفت آن سیبویه *** یولهون فی الحوائج هم لدیه
گفت الهنا فی حوائجنا الیک *** و التمسناها وجدناها لدیک
ترجمه: سیبویه درباره معنی الله گفت: الله کسی است که مردم در حوائج خود به حالتی واله به سوی او می روند. گفت خدای ما در نیازهایمان به سوی تو روی می آوریم و از تو می خواهیم و آنها را نزد تو می یابیم.
مولوی آن حالتی را یادآوری می کند که انسان دردی پیدا کرده و بیچاره گشته و بی اختیار به سوی نقطه ای روی می آورد و پناهنده می شود، او الله است.
احتمال قوی دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغت باشد، یعنی اول وله بوده و بعد آن را به صورت اله استعمال کرده اند؛ و وقتی آن را به صورت اله تلفظ نمودند معنی پرستش هم پیدا کرده؛ بنابراین معنی الله چنین می شود: آن ذاتی که همه موجودات ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش دارد.
می توان گفت که در فارسی لغتی مترادف کلمه الله که بشود جای آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنی الله نیستند.
زیرا اگر به جای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف «خودآی» است و رساننده تعبیری است که فیلسوفان می کنند، یعنی واجب الوجود و یا شاید به کلمه غنی که در قرآن آمده است نزدیک تر باشد تا به الله.
و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود زیرا خداوند یعنی صاحب، و اگرچه الله خداوند هم است ولی مرادف با خداوند نیست؛ خداوند یک شأن از شؤون الله است.
با سلام. بنده از اساتید این تارنما خواهش دارم که اگر می شود از ابتدا شروع به تدریس عربی بکنند !!
البته شاید تا حدودی عجیب به نظر بیاید ولی با توجه به ضعف های متعدد در آموزش عربی مدارس، بنده از اساتید درخواست دارم با توجه به نظرات خودشان از ابتدا عربی را به ما بیاموزند.
علت علاقه ی من به زبان عربی به دلیل علت علاقه ی بنده به تاریخ و فقه و ... است و با توجه به اینکه اکثر این کتب و یا کتاب های معتبر این علوم و کتاب قرآن و اکثر کتب احادیث به زبان عربی هستند بنده تمام تلاشم را می کنم که زبان عربی را فرا بگیرم.
البته میدانم که آموزش زبان عربی آن هم از پشت میز کامپیوتر هم برای معلم و هم برای دانشجو کار بسیار مشکلی است ، اما هرگز غیرممکن نیست.