زبان عربی

زبان و جغرافیای اسلام

با سلام و خسته نباشید
سوال من درباره زبان و موقعیت جغرافیایی اسلام است
زبان قران عربیست و البته میدونم دلایل منطقی زیادی داره مثل فصاحت و بلاغت این زبان و البته فهم دقیق کلمات به خاطر وجود فتحه و کسره و ... و تجوید یا نوع بیان حروف که باعث فهم بهتر کلمات و غیر قابل تغییر بودنش میشه
.
ولی سوال من کلی هست بدون در نظر گرفتن عربی بودن یا نبودن قران اینکه زبان یک دینِ جهانی چرا باید تحت تاثیر یک زبان و یک موقعیت جغرافیایی باشه؟
حتی اگر زبان اسلام به فارسی یا زبان دیگری هم بود باز هم این ایراد وارد بود
.
این موضوع باعث میشه کسانی که هیچ آشنایی با اون زبان و اون خط ندارن برای ایمان آوردن و هدایت کار خیلی سخت تری داشته باشند
و این رو هم در نظر بگیرید که یک غیر عرب زبان نه تنها از زبان و خط اسلام چیزی نمیفهمه بلکه ممکنه از نظر جغرافیایی دین دیگه ای داشته باشه و دین مادریش که با اون بزرگ شده کاملا متفاوت از اسلام باشه و این موضوع کار رو برای اسلام آوردن اون فرد خیلی خیلی سخت تر میکنه
آیا این تبعیض نیست؟
تغییر آیین مادری به این دلیل که از کودکی توی ذهن ناخود آگاه فرد به عنوان یک حقیقت و آیین راستین پذیرفته شده بسیار سخته و وقتی آیین جدید هیچ نشانی از زبان و خط مادری هم نداشته باشه کار رو به مراتب سخت تر میکنه.

واقعا چرا یک دین بزرگ که جهانیه و خدا دینی رو به جز اون دین از بنده اش قبول نمیکنه و تنها دین درست و تنها راه هدایت تا پایان بشریته باید هم زبان یا حداقل هم خط بعضی از انسان ها باشه و یا از اون مهم تر دین مادری بعضی باشه که به راحتی از کودکی پذیرفته بشه و برای بعضی از افراد که بدون تردید تعداد بسیار بیشتری رو تشکیل میدن این همه مانع بزرگ برای درک و فهم و در نهایت پذیرفتن اون دین وجود داشته باشه؟
باید قبول کنیم انکار کردن و کنار زدن دینی که ذهن ناخودآگاه از کودکی به عنوان حقیقت پذیرفته و جایگزین کردن اون با دینی که چیزی از زبان و خطش نمیفهمی کار راحتی نیست گرچه خیلی ها که به دنبال حقیقت بودن راه رو پیدا کردند ولی اون عده در مقابل کسایی که شرایطی مشابه اونها داشتن و دست از دین خودشون نکشیدن خیلی انگشت شمارن و البته باز هم میگم کار واقعا سختیه با اینکه شاید خیلی از اونها تشنه راه حقیقت باشند ولی دین خودشون رو به عنوان حق پذیرفتن و نسبت به عمل کردن به دین خودشون بسیار هم جدی هستند
چگونه همچین تبعیض بزرگی که میتونه زندگی ابدی فرد در آخرت رو تحت تاثیر قرار بده میتونه وجود داشته باشه؟
ممنون میشم جوابی رو که سخت به دنبالشم از شما بشنوم
.
اللهم عجل لولیک الفرج

زبان و ادبیات عرب و سیر تاریخی آن در ایران

سلام وعرض ادب

سوالی که از کارشناس محترم داشتم این هست که چطور شد که زبان عربی دربین ایرانیان کاملا پذیرفته شد؟به طوری که بسیاری از شاعران ودانشمندان وتاریخ نگاران و نویسندگان ایرانی در کتب خود حتی کلمه ای فارسی نمینویسند.
درکل چرا زبان عربی به متون ایرانی سرایت کرد؟
چرا بزرگانی مثل ابن مقفع وجرجانی وسیبویه وبسیاری دیگر از ایران بوده اند؟چگونه شد که حتی از خود عرب ها نیز در این زبان جلوتر رفتند اما به یک باره این روند متوقف شد؟

متشکرم:Gol:

علت عربی بودن الفاظ نماز

سلام عرض خدمت استاد محترم
سوالی داشتم در خصوص عربی بودن قرات و اینکه چرا نماز را باید به عربی خواند ایا خدا لهجه ی خاصی دارد ؟ممنون میشم پاسخ داده بشود یا حق

چرا عربی به عنوان زبان اهل بهشت انتخاب شده است؟

سلام
در روایاتی زبان اهل بهشت عربی معرفی شده است.و گفته شده موقعی که حضرت آدم (ع) در بهشت بوده به زبان عربی تکلم میکرد و موقعی که از بهشت اخراج شد زبانش به سریانی تنزل پیدا کرد.
این یعنی زبان عربی برتر از زبانهای دیگر و از سطح بالاتری نسبت به زبان های دیگر برخوردار میباشد.
اما مگر زبان عربی از هر لحاظ بهترین است؟ حالا اگر قبول کنیم از نظر قواعد بهترین باشه . در حالیکه خط زبان عربی در برابر انگلیسی حرفی برای گفتن ندارد و یا میبینم که عربی با وجود قواعد دستوری زیبایی که دارد ولی همین تکلف آمیز بودن و سختی تکلم لغات آن میتواند یکی از معایب آن زبان باشد.
این یعنی زبان عربی از هر جهت کامل نیست.ولی چرا بعنوان زبان اهل بهشت انتخاب شده ؟

پرسش و پاسخ _ زبان دوست _حکمت‌ها و امتياز تلاوت قرآن به زبان عربی

پرسش و پاسخ
زبان دوست
علی جان نثاریون*
*Had.jannesari@gmail.com
پرسش
سلام علیکم. در مورد قرآن سؤالی داشتم. در اینکه طبق تأکید علمای ما باید قرآن بخوانیم و به آن عمل کنیم حرفی نیست؛ اما سؤال من این است که می‌توانم به خواندن ترجمه یا تفاسیر فارسی اکتفا کنم و متن عربی آن را که متوجه نمی‌شوم چه می‌گوید، نخوانم؟
پاسخ
حکمت‌ها و امتياز تلاوت قرآن به زبان عربی
علیکم السلام و رحمة الله. توجه شما به کلام مقدس خدا و اهتمام به فهم آن، قابل تقدیر است.
برای پاسخ، ابتدا به یک نکته کوتاه دربارۀ اهمیت و جایگاه زبان عربی اشاره می‌کنیم و بعد از آن بحث را با بیان برخی از حکمت‌ها و امتیازات تلاوت قرآن به زبان عربی پی می‌گیریم.
زبان عربی از کامل‌ترین زبان‌ها و پربارترین و غنی‌ترین ادبیات، مایه می‌گیرد. همین که عربی زبان وحی خداوند است و تنها کتاب معجزه الهی که الفاظ آن دارای اعجاز است، به این زبان نازل شده، در برتر بودن آن کافی است. حتی بنابر روایتی، وحی از جانب خداوند برای تمام انبیا: به زبان عربی نازل می‌شود و برای پیامبران به زبان قومشان تبدیل می‌شود.1 انتخاب این زبان به عنوان زبان وحی خداوند، بر برتری و جامعیت این زبان نسبت به دیگر زبان‌ها دلالت دارد.2 در روایت دیگری زبان عربی، زبان اهل بهشت معرفی شده است.3
1.مضامین بسیار بلند و عالى قرآن، هرگز قابل ترجمه دقیق و كامل به هیچ زبانى نیست. اصولاً هيچ زبانى قادر به درک کامل زبان ديگر نيست. هر زبانى آنچه كه دارد مخصوص خودش است؛ يعنى اگر ادیبان زبان فارسى جمع شوند تا سوره حمد را به فارسى ترجمه كنند كه همان منظور سوره حمد را بفهماند، امكان‌پذير نيست. همچنین هیچ یک از ادیبان زبان‌های دیگر، نمی‌تواند یکی از غزل‌های ناب حافظ را به زبان ديگرى برگرداند كه همان لطافت و همان منظور را برساند؛ از این رو درک مضامین عالی قرآن از راه قرائت متن عربی آن ممکن خواهد بود.
2. انسان آگاه به سبک قرآنی می‌یابد كه فرق بین قرآن و ترجمه‏هایش، همان فرق بین كتاب الهى و بشرى است.
کلام الهی از جهات مختلف دارای اعجاز است که در صورت ترجمه، دیگر دارای آن جنبه‌های اعجازی نیست؛ چرا که سبك قرآن، نه شعر است و نه نثر. قرآن کریم نثر معمولى نيست؛ زيرا از نوعى انسجام و آهنگ و موسيقى برخوردار است كه در هيچ نثرى ديده نشده است. مسلمين همواره قرآن را با آهنگ‌هاى مخصوص، تلاوت كرده و می‌كنند که این آهنگ، موجب جذب و تحول افراد می‌شود.
وليد بن‏ مغيره که یکی از سران کفار در عصر جاهلیت و اهل فصاحت و بلاغت عرب بود، پيامبر اکرم6 را در حال قرائت قرآن دید. جذابيت قرآن، او را تحت تأثير قرار داد و به دوستان خود گفت:
إِنَّ لَهُ لَحَلاوهݑ و إِنَّ عَلَيه لَطَراوَهݑ و إِنَّ أعْلاهُ لَمُثْمِرٌ وَ إنَّ أسْفَلَهُ لمُغْدِقٌ و إِنَّه يَعْلُو و لا يُعْلَىٰ.
يعنى اين قرآن، شيرينى‏خاصى دارد. و طراوت خاصى بر آن حاکم است. اين قرآن، چونان درختی پرثمر، در بالا ميوه‌هاى شيرين دارد و در پایین ريشه‌هاى محكم. اين قرآن، برتر است و برتری بر آن ممکن نیست.4
زيبايى قرآن نه زمان می‌شناسد و نه نژاد و نه فرهنگ مخصوص. همه مردمى كه با زبان قرآن آشنایند آن را با ذائقه خود مناسب می‌یابند. هرچه زمان می‌گذرد و به هر اندازه ملت‌هاى مختلف با قرآن آشنا می‌شوند، بيش از پيش مجذوب زيبايى قرآن می‌شوند. اين حلاوت و شيرينى قرآن [و اينكه‏] هر چه تكرار می‌شود از شيرينی‌اش كاسته نمی‌شود، از وجوه اعجاز قرآن كريم است؛ مثلاً سوره حمد را روزى ده بار فقط براى نمازهايمان می‌خوانيم. با اینکه خواندن هر قطعه زيبايى روزى ده بار، ملال آور است، تنها قرآن است كه چنين شيرينی‌اى دارد كه هر چه خوانده گردد شيرينى آن سلب نمی‌شود. اين، بیان‌گر يك نوع تناسب ميان فطرت بشر و اين كلام الهی است.
سيد قطب، مفسر معروف معاصر می‌گويد:
ما شش مسلمانان بوديم که مسافرتی با کشتی داشتیم. روز جمعه به اين فكر افتاديم كه نماز جمعه را بر روى كشتى انجام دهيم. با موافقت ناخداى كشتى، همراه كاركنان كشتى كه همه از مسلمانان آفريقا بودند نماز جمعه را در عرشه كشتى برگزار کردیم. پس از پايان نماز، دیدیم یک خانم مسيحى، بسیار تحت تأثير نماز ما قرار گرفته بود، به حدى كه اشك از چشمانش سرازير بود و قادر به كنترل خويش نبود. او نزد ما آمد و با تأثر شدید پرسید: «كشيش شما [= امام جماعت] با چه زبانی سخن می‌گفت؟» به او گفتيم: «با زبان عربى».
او گفت: «من يك كلمه از مطالب شما را نفهميدم؛ اما به وضوح ديدم كه اين كلمات، آهنگ عجيبى داشت و در لابه‌لاى خطبه امام شما جمله‌هایى وجود داشت كه از بقيه ممتاز بود. آن جملات داراى آهنگ فوق‌العاده مؤثر و عميقى بود، آنچنان كه لرزه بر اندام من می‌انداخت. يقيناً اين جمله‌ها مطالب ديگرى بودند. فكر می‌كنم امام شما هنگامى كه اين جمله‌ها را ادا مى‌كرد، مملو از روح‌القدس شده بود». ما متوجه شديم اين جمله‌ها همان آياتى از قرآن بود كه من در اثناء خطبه و در نماز، آن‌ها را مى‌خواندم.5
3.قرآن، نوری است که این نور در ترجمه یا تفسیر آن، کمتر یا اصلاً یافت نمی‌شود.
خداوند در وصف قرآن کریم چنین بیان می‌نماید:
قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبينٌ؛6
از طرف خدا، نور و كتاب آشكارى به سوى شما آمد.
آیات قرآن متصف به نور شده است که این نور در ترجمه آیات دیده نمی‌شود؛ چنان‌که مرحوم كربلایى كاظم ساروقی با عنایت امام زمان7 نور قرآن را می‌ديد و با نور قرآن، آن را می‌خواند. روزى يكى از بزرگان دو تا «و» نوشتند، يكى به نيّت قرآن و ديگرى به نيّت الفبا و به او داد. كربلايى كاظم، آن «و» كه به نيّت قرآن نوشته شده بود را نشان داد و گفت: «اين، قرآن است». سؤال شد: «از كجا فهميدى؟» گفت: «اين «و» نور دارد و آن «و» نور ندارد».7
خواندن آیات الهی، موجب نورانی شدن وجود انسان و فضایی می‌گردد که در آن قرائت می‌شود؛ از این رو در آخر سورۀ مزمل خطاب به همه چنین می‌فرماید:
فَاقْرَءُوا مَا تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْءَانِ؛8
آنچه براى شما ميسّر است قرآن بخوانيد.
آیه می‌گوید: تا مى‌توانيد قرآن بخوانيد، نه قرآن بدانيد و قرآن بفهميد. ترجمۀ قرآن و تفسير آن، برداشت از آن بسیار خوب است؛ اما مورد اين دستور العمل نيست. آنچه مورد دستور الهی در این سوره است، خواندن قرآن است.
در ادامه آیه در مقام تأکید قرائت قرآن در احوال گونان این‌گونه خطاب می‌کند:
عَلِمَ أَنْ سَيَكُونُ مِنْكُمْ مَرْضى‏ وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللهِ وَ آخَرُونَ يُقاتِلُونَ فی سَبيلِ اللهِ فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنْهُ‏؛
او مى‌داند كه از شما برخى بيمارند و برخى به سفر می‌روند [و] در پى روزىِ خداوندند، و برخى در راه خدا پيكار می‌كنند؛ پس آنچه می‌توانيد از آن [قرآن] بخوانيد.
مى‌فرمايد: خدا مى‌داند كه تو گاهى مريض مى‌شوى؛ اما در همان حال به اندازه‌اى كه ممكن است، قرآن بخوان. خدا مى‌داند كه گاهى بسیار كار دارى؛ ولى در همان وقت هم به هر اندازه كه مى‌توانى، قرآن بخوان. خدا مى‌داند كه گاهى در خط مقدم جبهه هستی؛ اما در همانجا هم تا مى‌توانى قرآن بخوان.
4.قرآن، علاوه بر محتوای عالی از لطافت ویژه و نكات ادبى برخوردار است كه خود، بخشى از اعجاز قرآن است و در قالب هیچ ترجمه‌اى بیان شدنى نیست.
گروهى از كفار قريش، به مبارزه با قرآن برخاستند و تصميم گرفتند آياتى همچون آيات قرآن ابداع كنند. چهل روز بهترين غذاها و مشروبات مورد علاقه آنان را برايشان تدارك ديدند، تا با خيال راحت به تركيب جمله‌هايى همانند قرآن بپردازند؛ اما هنگامى كه به آيۀ
وَ قيلَ يا أَرْضُ ابْلَعي‏ ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعی‏ وَ غيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمينَ؛9
رسيدند که نظر فصاحت و بلاغت عربی در اوج است، چنان متعجب و متحیر شدند که به یک‌ديگر نگاه كردند و گفتند: «اين سخنى است كه هيچ كلامى شبيه آن نيست، و به كلام مخلوق شباهت ندارد». اين را گفتند و از تصميم خود منصرف شدند و مأيوسانه پراكنده گشتند.10
5.وقتى مطلبى نزد همگان با یك قرائت معیّن ثابت شود، از تحریف آن، جلوگیری خواهد شد.
مثلاً اگر سخنى به زبان فارسى باشد و كسى آن را به زبان عربى ترجمه كند، و بعد به تركى، انگليسى، فرانسه، آلمانى، روسى و... ترجمه شود، موجب نابودی یا حداقل تحریف بخشی از آن سخن می‌گردد؛ لذا فرهنگ قرائت متن عربی قرآن، خود راهی است برای جلوگیری از تحریف آن.
6.قرائت قرآن به زبان عربی باعث ایجاد زبانى مشترك در میان همه پیروان و فراهم سازى نوعى وحدت میان آنان است.
اسلام، زبان مخصوصى را براى مكالمه مسلمانان با يكديگر وضع نكرده است.
اسلام، خط مخصوصى را هم براى مردم قرار نداده است؛ چرا که اسلام، دين نژادى نيست، اما در عین حال اسلام براى اعمال مذهبى، زبان مخصوصى را انتخاب كرده كه اين زبان مخصوص، به همه مردم وحدت ببخشد.
زیبایی این وحدت و یگانگی، هنگامی قابل درک است که در اجتماع بزرگی از مسلمانانِ گوناگون جهان حاضر باشیم و نماز جماعت برپا شود. اگر قرار باشد که هر یک از مسلمانان با زبان خود به نماز بایستد، هیچ یک از مسلمانان که با امام جماعت هم‌زبان نیست، با او احساس یکدلی و یگانگی نمی‌کند؛ اما هنگامی که همۀ مسلمانان و امام و مأموم آنان با یک زبان نماز می‌خوانند، نماز آنان، سمبل وحدت و یکرنگی است.
در پایان تذکر این نکته لازم است که برای بهره‌مندی کامل از برکات قرائت قرآن کریم، باید شرایطی را فراهم نمود که یکی از آن‌ها آگاهی از زبان قرآن کریم است، تا علاوه بر بهره‌گیری از نورانیت آن، از مضامین آن نیز بهره‌مند شوید.
از همین رو از امام صادق7 نقل شده است که:
تَعَلَّمُوا الْعَرَبیَّهݑَ فَاݙنَّها کَلامُ اللِه الَّذِی تَکَلَّمَ بِهِ خَلْقَهُ؛11
عربی را بیاموزید؛ زیرا زبانی است که خداوند به وسیلۀ آن با خلق خود سخن گفته است.
پی‌نوشت‌ها
1. بحارالأنوار، علامه مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء،‌ 1404 ق، ج ‏11، ص 42.
2. همان، ج ‏16، ص 134.
3. همان، ج ‏8، ص 286.
4. مجمع البيان، شیخ طبرسی، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش، ج‏10، ص 584.
5. فى ظلال القرآن، سيد بن قطب، بيروت- قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق، ج ‏3، ص 1786؛ تفسير نمونه، ج ‏8، ص 292.
6. سوره مائده: 15.
7 . مقدمه سیر و سلوک، آیت الله مظاهری، نرم افزار مجموعه آثارآیت الله مظاهری، تولید شده توسط مرکز کامپیوتری علوم اسلامی نور، ص 64.
8. سوره مزمّل: 02.
9. سوره هود: 44.
10. تفسير نمونه، آیت الله مكارم شيرازى، : تهران، دار الكتب الإسلاميه، چاپ اول 1374ش، ج ‏9، ص 111.
11. خصال، شیخ صدوق، قم‏، جامعه مدرسين، چاپ اول،‏ 1362 ش‏،ج1، ص258.

زبان علمی، زبان های سامی یا هندو اروپایی؟

انجمن: 

جستار زیر، نوشتاری بسیار گویا و شیوا از روان‌شاد دکتر محمود حسابی، دانشمند بزرگ و فرزانه ایرانی، است که توانایی و قدرت بالا و برتر زبان پارسی را در واژه‌سازی، در مقایسه با بسیاری دیگر از زبان‌‌های جهان، با شرح و بیانی دانشوارانه و روش‌مند، به نمایش می‌گذارد و به دشمنان فرهنگ و هویت ریشه‌دار ایرانی، پاسخی کوبنده و درهم‌شکننده می‌دهد.


مقاله پژوهشی دکتر حسابی:

در تاریخ جهان، هر دوره‌ای ویژگی‌هایی داشته است. در آغاز تاریخ، آدمیان زندگی قبیله‌ای داشتند و دوران افسانه‌ها بوده است. پس از پیدایش کشاورزی، دوره ده‌نشینی و شهرنشینی آغاز شده است. سپس دوران کشورگشایی‌ها و تشکیل پادشاهی‌های بزرگ مانند پادشاهی‌‌های هخامنشیان و اسکندر و امپراتوری رم بوده است. پس از آن، دوره هجوم اقوام بربری بدین کشورها و فروریختن تمدن آن‌ها بوده است. سپس دوره رستاخیز تمدن است که به نام رنسانس شناخته شده است. تا آن دوره ملل مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسان بودند. می‌گویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت تنها در انضباط و نظم و وظیفه‌شناسی لژیون‌های رومی بوده که ضامن پیروزی آن‌ها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متمدن چندان فرقی با هم نداشته است.

از دوران رنسانس به این طرف، ملل غربی کم‌کم به پیش‌رفت‌های صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گذشت یکی دو قرن، ابزار کار آن‌ها به اندازه‌ای کامل شد که ملل دیگر را یارای ایستادگی در برابر حمله آن‌ها نبود. هم‌زمان با این پیش‌رفت صنعتی، تحول بزرگی در فرهنگ و زبان ملل غرب پیدا شد؛ زیرا برای بیان معلومات تازه، ناگزیر به داشتن واژه‌های نوینی بودند و کم‌کم زبان‌های اروپایی دارای نیروی بزرگی برای بیان مطالب مختلف گردیدند.

در اوایل قرن بیستم، ملل مشرق پی به عقب‌ماندگی خود بردند و کوشیدند که این عقب‌ماندگی را جبران کنند. موانع زیادی سر راه این کوشش‌ها وجود داشت و یکی از آن‌ها نداشتن زبانی بود که برای بیان مطالب علمی آماده باشد. بعضی ملل چاره را در پذیرفتن یکی از زبان‌های خارجی برای بیان مطلب دیدند؛ مانند هندوستان، ولی ملل دیگر به واسطه داشتن میراث بزرگ فرهنگی نتوانستند این راه حل را بپذیرند که یک مثال آن، کشور ایران است.

برای بعضی زبان‌ها، به علت ساختمان مخصوص آن‌ها، جبران کم‌بود واژه‌های علمی، کاری بس دشوار و شاید نشدنی است، مانند زبان‌های سامی ,که اشاره‌ای به ساختمان آن‌ها خواهیم کرد.

باید خاطرنشان کرد که شمار واژه‌ها در زبان‌های خارجی، در هر کدام از رشته‌های علمی خیلی زیاد است و چند میلیون است. پیدا کردن واژه‌هایی در برابر آن‌ها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش علمی مطمئن به انجام رسانید و نمی‌شود از روی تشابه و استعاره و تقریب و تخمین در این کار پُردامنه به جایی رسید و این کار باید از روی اصول علمی معینی انجام گیرد تا ضمن عمل، به بن‌بست برنخورد.

برای این که بتوان در یک زبان به آسانی واژه‌هایی در برابر واژه‌های بی‌شمار علمی پیدا کرد، باید امکان وجود یک چنین اصول علمی‌ای در آن زبان باشد. می‌خواهیم نشان دهیم که چنین اصلی در زبان فارسی وجود دارد و از این جهت، زبان فارسی زبانی است توانا، در صورتی که بعضی زبان‌ها ,گو این که از جهات دیگر سابقه درخشان ادبی دارند ,ولی در مورد واژه‌های علمی ناتوان هستند. اکنون از دو نوع زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد صحبت می‌کنیم که عبارت‌اند از: زبان‌های هندواروپایی (Indo-European) و زبان‌های سامی (Semitic) [= زبان‌های: عبری، عربی]. زبان فارسی از خانواده زبان‌های هندواروپایی (آریایی) است.

در زبان‌های سامی واژه‌ها بر اصل ریشه‌های سه حرفی یا چهار حرفی قرار دارند که به نام ثلاثی و رباعی گفته می‌شوند و اشتقاق واژه‌های مختلف براساس تغییر شکلی است که به این ریشه‌ها داده می‌شود و به نام ابواب خوانده می‌شود. پس شمار واژه‌هایی که ممکن است در این زبان‌ها وجود داشته باشد، نسبت مستقیم دارد با شمار ریشه‌های ثلاثی و رباعی. پس باید بسنجیم که حداکثر شمار ریشه‌های ثلاثی چه قدر است. برای این کار یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combinatoire) به کار می‌بریم. حداکثر تعداد ریشه‌های ثلاثی مجرد مساوی 19656 (نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش)می شود و نمی‌تواند بیش از این تعداد ریشه ثلاثی در این زبان وجود داشته باشد . درباره ریشه‌های رباعی می‌دانیم که تعداد آن‌ها کم است و در حدود پنج درصد تعداد ریشه‌های ثلاثی است، یعنی تعداد آن‌ها در حدود 1000 است. چون ریشه‌های ثلاثی‌ای نیز وجود دارد که به جای سه حرف فقط دو حرف وجود دارد که یکی از آن‌ها تکرار شده است؛ مانند فعل (شَدَّ) که حرف «د» دوبار به کار رفته است. از این رو بر تعداد ریشه‌هایی که در بالا حساب شده است، چندهزار می‌افزاییم و جمعاً عدد بزرگ‌تر بیست و پنج هزار (25000) ریشه را می‌پذیریم.

چنان که گفته شد، در زبان‌های سامی از هر فعل ثلاثی مجرد می‌توان با تغییر شکل آن و یا اضافه [کردن] چند حرف، کلمه‌های دیگری از راه اشتقاق گرفت که عبارت از ده باب متداول می‌باشد، مانند: فَعّلَ، فاعَلَ، اَفَعلَ، تَفَعّلَ، تَفاعَلَ، اِنفَعَلَ، اِفتَعَلَ، اِفعَلَّ، اِفعالَّ، اِستَفعَلَ … از هر کدام از افعال، اسامی مختلفی اشتقاق می‌یابد: اول، نام‌های مکان و زمان؛ دوم، نام ابزار؛ سوم، نام طرز و شیوه؛ چهارم، نام حرفه؛ پنجم، اسم مصدر؛ ششم، صفت (که ساختمان آن ده شکل متداول دارد)؛ هفتم، رنگ؛ هشتم، نسبت؛ نهم، اسم معنی. با در نظر گرفتن همه انواع اشتقاق کلمات، نتیجه گرفته می‌شود که از هر ریشه‌ای حداکثر هفتاد مشتق می‌توان به دست آورد (البته در عمل حدود 3/1 آن کاربرد دارد.). پس هر گاه تعداد ریشه‌ها را که از 25000 کم‌تر است در هفتاد ضرب کنیم، حداکثر کلمه‌هایی که به دست می‌آید 1750000 = 70 × 25000 ( که یک عملا حدود 600000 ششصد هزار تا یعنی یک سوم آن قابل استفاده است) کلمه است. یک اشکالی که در فراگرفتن این نوع زبان است، این است که برای تسلط یافت به آن باید دست‌کم 25000 (بیست و پنج هزار) ریشه را از برداشت و این کار برای همه مقدور نیست، حتی برای اهل آن زبان، چه رسد به کسانی که با آن زبان بیگانه هستند. اکنون اگر تعداد کلمات لازم آن از 600 هزار عدد بگذرد، دیگر در ساختار این زبان راهی برای ادای یک معنی نوین وجود ندارد مگر این که معنی تازه را با یک جمله ادا کنند. به این علت است که در فرهنگ‌های لغت از یک زبان اروپایی به زبان عربی می‌بینیم که عده زیادی کلمات به وسیله یک جمله بیان شده است، نه به وسیله یک کلمه! مثلاً کلمه Confronation که در فارسی آن را می‌شود به «روبه‌رویی» ترجمه کرد، در فرهنگ‌های فرانسه یا انگلیسی به عربی، چنین ترجمه شده است: «جعل الشهود و جاهاً و المقابله بین اقولهم»!!! کلمه Permeabtlity که می‌توان آن را در فارسی با کلمه «تراوایی» بیان کرد، در فرهنگ‌های عربی چنین ترجمه شده است: امکان قابلیة الترشح!!!

اشکال دیگر در این زبان‌‌ا، این است که چون تعداد کلمات کم‌تر از تعداد معانی مورد لزوم است و باید تعداد زیادتر معانی میان تعدا کم‌تر کلمات تقسیم شود، پس به هر کلمه‌ای چند معنی تحمیل می‌شود در صورتی که شرط اصلی یک زبان علمی این است که هر کلمه‌ای فقط به یک معنی دلالت بکند تا هیچ گونه ابهامی در فهمیدن مطلب علمی باقی نماند. به طوری که یکی از استادان دانشمند دانشگاه اظهار می‌کردند، در یکی از مجله‌های خارجی خوانده‌اند که در برابر کلمات بی‌شمار علمی که در رشته‌های مختلف وجود دارد، آکادمی مصر که در تنگنای موانع [یاد شدن در] بالا واقع شده است، چنین نظر داده است که باید از به کار بردن قواعد زبان عربی در مورد کلمات علمی صرف نظر کرد و از قواعد زبان‌های هندواروپایی استفاده کرد. مثلاً در مورد کلمه Cephalopode که به جانوران نرم‌تنی گفته می‌شود مانند «اختاپوس» که سر و پای آن‌ها به هم متصل‌اند و در فارسی به آن‌ها «سرپاوران» گفته شده است، بالاخره کلمه « رأسه رجلیه !!» را پیش‌نهاد کرده‌اند که این ترکیب به هیچ وجه عربی نیست. برای خود کلمه Mollusque که در فارسی «نرم‌تنان» گفته می‌شود، در عربی یک جمله به کار می‌رود: «حیوان عادم الفقار»!

قسمت دوم صحبت ما مربوط به ساختمان زبان‌های هندواروپایی است. می‌خواهیم ببینیم چگونه در این زبان‌ها می‌شود تعداد بسیار زیادی واژه علمی را به آسانی ساخت. زبان‌فارسی دارای شمار کمی ریشه در حدود 1500 (هزار و پانصد) عدد می‌باشند و دارای تقریباً 250 پیشوند (Prefixe) و در حدود 600 پسوند (Suffixe) هستند که با اضافه کردن آن‌ها به اصل ریشه می‌توان واژه‌های دیگری ساخت. مثلاً از ریشه «رو» می‌توان واژه‌های «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند «پیش»، و واژه‌های «روند» و «روال» و «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش» ساخت. در این مثال، ملاحظه می‌کنیم که ریشه «رو» به دو شکل آمده است: یکی «رو» و دیگری «رف». با فرض این که از این تغییر شکل ریشه‌ها صرف نظر کنیم و تعداد ریشه‌ها را همان 1500 بگیریم، ترکیب آن‌ها با 250 پیشوند، تعداد 375000 = 250 × 1500 (سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را به دست می‌دهد. اینک هر کدام از واژه‌هایی که به این ترتیب به دست آمده است را می‌توان با یک پسوند ترکیب کرد. مثلاً از واژه «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشه «گذشت» درست شده است، می‌توان واژه «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و واژه «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشه «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه 375000 واژه‌ای را که از ترکیب 1500 ریشه با 250 پیشوند به دست آمده است با 600 پسوند ترکیب کنیم، تعداد واژه‌هایی که به دست می‌آید، می‌شود 225000000 = 600 × 375000 (دویست و بیست و پنج میلیون !!!!!!!!!!!!!). باید واژه‌هایی را که از ترکیب ریشه با پسوند‌های تنها به دست می‌آید نیز حساب کرد که می‌شود 900000 = 600 × 1500 (نهصد هزار). پس جمع واژه‌هایی که فقط از ترکیب ریشه‌ها با پیشوندها و پسوندها به دست می‌آید، می‌شود: 226275000 = 900000 + 375000 + 225000000 یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. در این محاسبه فقط ترکیب ریشه‌ها را با پیشوندها و پسوندها در نظر گرفتیم، آن هم فقط با یکی از تلفظ‌های هر ریشه. ولی ترکیب‌های دیگری نیز هست مثل ترکیب اسم با فعل (مانند: پیاده‌رو) و اسم با اسم (مانند: خردپیشه) و اسم با صفت (مانند: روشن‌دل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیب‌های بسیار دیگر در نظر گرفته شده و اگر همه ترکیب‌های ممکن را در زبان‌های هندواروپایی بخواهیم به شمار آوریم، تعداد واژه‌هایی که ممکن است وجود داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته قابل توجه این است که برای فهمیدن این میلیون‌ها واژه فقط نیاز به فراگرفتن 1500 ریشه و 850 پیشوند و پسوند داریم، در صورتی که دیدیم در یک زبان سامی (تازی) برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دست‌کم 25000 ریشه را از برداشت و قواعد پیچیده صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در ذهن نگاه داشت.

اساس توانایی زبان‌های هندواروپایی در یافتن واژه‌های علمی و بیان معانی همان است که شرح داده شد. زبان فارسی یکی از زبان‌های هندواروپایی است و دارای همان ریشه‌ها و همان پیشوندها و پسوندها است. تلفظ حروف در زبان‌های مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوت‌ها طبق یک روالی پیدا شده است. توانایی‌ای که در هر زبان هندواروپایی وجود دارد، مانند یونانی و لاتین و آلمانی و فرانسه و انگلیسی، در زبان فارسی هم همان توانایی وجود دارد. روش علمی در این زبان‌ها مطالعه شده و آماده است و برای زبان فارسی به کار بردن آن‌ها بسیار ساده است. برای برگزیدن یک واژه علمی در زبان فارسی فقط باید واژه‌ای را که در یکی از شاخه‌های زبان‌های هندواروپایی وجود دارد با شاخه فارسی مقایسه کنیم و با آن هم‌آهنگ سازیم.

برگرفته شده از سایت www.ariaman.com

ترجمه بيانيه مقام معظم رهبري : فیلم توهین به پیامبر

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام
در پی اهانت دشمنان اسلام به ساحت مقدس رسول اکرم(صلی الله علیه واله) مقام معظم رهبری پیامی را در محکومیت اقدام و لزوم برخورد قاطع با عوامل این کار صهیونیستی امریکایی ایراد فرموده اند و بر ان شدیم که متن پیام ایشان را به دو زبان عربی و انگلیسی ترجمه کنیم و در سایت ها و وبلاگ ها قرار دهیم و اینک متن پیام معظم له :

بسم الله الرحمن الرحيم
قال الله العزيز الحكيم: يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نورِه وَلوكَرِهَ الكافِرون
ملت عزيز ايران؛ امت بزرگ اسلام

دست پليد دشمنان اسلام بار ديگر با اهانت به پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم كينه ي عميق خود را آشكار ساخت و با اقدامي جنون آميز و نفرت انگيز، خشم مجموعه هاي خبيث صهيونيستي را از تلألؤ روزافزون اسلام و قرآن در جهان كنوني نشان داد. در روسياهي عاملان اين جنايت و گناه بزرگ همين بس كه مقدسترين و نوراني ترين چهره ميان مقدسات عالم را آماج ياوه هاي مشمئز كننده ي خويش ساخته اند. پشت صحنه ي اين حركت شرارتبار، سياستهاي خصمانه ي صهيونيسم و امريكا و ديگر سران استكبار جهاني است كه به خيال باطل خود ميخواهند مقدسات اسلامي را در چشم نسلهاي جوان در دنياي اسلام از جايگاه رفيع خود فروافكنده و احساسات ديني آنان را خاموش كنند. اگر از حلقه هاي قبلي اين زنجيره ي پليد يعني سلمان رشدي و كاريكاتوريست دانماركي و كشيش هاي امريكايي آتش زننده قرآن حمايت نميكردند و دهها فيلم ضد اسلام را در بنگاههاي وابسته به سرمايه داران صهيونيست سفارش نميدادند، امروز كار به اين گناه عظيم و غيرقابل بخشش نمي رسيد. متهم اول در اين جنايت، صهيونيسم و دولت امريكا است. سياستمداران امريكا اگر در ادعاي دخالت نداشتن خود صادقند بايد عاملان اين جنايت شنيع و پشتيبانان مالي آن را كه دل ملتهاي مسلمان را به درد آورده اند، به مجازات متناسب با اين جرم بزرگ برسانند.
برادران و خواهران مسلمان در سراسر جهان نيز بدانند كه اين حركات مذبوحانه ي دشمنان در برابر بيداري اسلامي، نشانه ي عظمت و اهميت اين خيزش و مبشّر رشد روزافزون آن است، والله غالبٌ علي امره
سيدعلي خامنه اي
23/شهريور/

In the Name of Allah, the Beneficent, the Merciful
Dear Iranian nation; the great Islamic ummah
The filthy hand of the enemies of Islam once again revealed its deep-rooted malice by insulting the Grand Prophet [Mohammad] (PBUH) and with an insane and deplorable measure showed the fury of the evil Zionists at the daily-increasing radiance of Islam and Holy Qur’an in the present world.
Regarding the disgrace of the agents of this crime and great sin it suffices to say that they have targeted the most sacred and luminous figure among the world sanctities with their disgusting nonsense. Behind this evil move lie the antagonistic policies of the Zionists and the US and other heads of the global arrogance, who in their vain delusions want to knock down the Islamic sanctities from their lofty position in the eyes of the young generations in the world of Islam and to extinguish their religious sentiments.
Had they not backed the previous links in this evil chain, namely Salman Rushdie, the Danish cartoonist, and the US pastors who burned the Holy Qur’an and had they not made orders for [production of] tens of anti-Islam movies to companies affiliated to the Zionist capitalists, things would not have lead to this great and unforgivable sin today.
The prime suspects in this crime are Zionism and the US government. If the US politicians are honest in their claim of not being involved [in production of this film], [they] must bring the perpetrators of this hideous crime and their financial backers, who have wrenched the hearts of Muslim nations, to face a punishment proportionate to this great crime.
Muslim brothers and sisters must know that this desperate move by the enemies in the wake of the Islamic Awakening is a sign of the grandeur and importance of this uprising and heralds its increasing growth.
Seyyed Ali Khamenei
September 13, 2012

بسم الله الرحمن الرحيم

قال الله العزيز الحكيم: يُريدونَ لِيُطفِئوا نورَاللهِ بِاَفواهِهِم واللهُ مُتِمُّ نورِه وَلوكَرِهَ الكافِرون
أیها الشعب الإیرانی العزیز؛ أیتها الأمة الإسلامیة العظیمة
مرة أخری أظهرت الأیدی القذرة لأعداء الاسلام، الکرهه العمیق بالإساءة إلیالرسول الاعظم(ص)و کشفت عنسخط الجمعیات الصهیونیه الخبیثة من الإشراق المتزاید للإسلام و القرآن في العالم الحدیث،بالأعمال الجنونیة والمنفورة.
یکفی فی التشویه وجوه مرتکبی هذه الجریمة و خزیهم وإثمهم الکبیر أنهم قد هجموا علی أعظم الشخصیات المضیئة فی العالم، بأباطیلهم و کلامهم الذيیثیر الإشمئزاز.
هناک وراء هذه الحرکة الخبیثة، سیاسات معادیة للصهاینة و الإمریکان وسائر زعماءالإستکبار العالمی الذین یریدون بزعمهم،أن یقسطوا المقدسات الاسلامیة عن أعین ألاجیال الشابة فی العالم الاسلامی من مکانهاالنبیلة و السامیة، و یطفئوا مشاعرهم الدینیة.
لو لم تُؤیَّد الحلقات السابقة من هذه السلسلة الخبیثة أی : سلمان الرشدی ، رسام الکاریکاتیر الدنمارکی و القسیسین الامریکی الذین حرقوا القرآن، و لا یوصّی بانتاج عشرات من الأفلام المعادیة للإسلام فی المشاریع التابعة للرأسمالیین للصهاینة، لن یصل الیوم الأمر إلی هذا الذنب العظیم و هذه الخطیئة التي لا تغتفر.
المتهم الأول في هذه الجریمة هي الصهاینه و حکومة الأمریکیة. الساسةالأمریکیون إن یکونوا أوصیاءالصادقین فی زعمهمبأنهم لا یتدخلون؛ یجب علیهم أن یعاقبوا مرتکبی هذه الجریمة الشنیعة و الدعم المالي لهذه القضیة التي قد آلمت قلوب الأمم الإسلامیة وفقاً لهذه الجریمة الکبیرة .
یجب علی الإخوة و الأخوات المسلمین فی جمیع أنحاء العالم، أن یعلموا أنّ نشاطات الأعداء، و أعمالهم الیائسة هذهأمام الصحوة الاسلامیة، تدل علیعظمة هذه الانتفاضة و أهمیتها وتبشّر بنموِّها المضاعف و المتزاید.والله غالبٌ علي أمره

سيد علي خامنئي

26 شوال، 1433

دوستان در اشاعه این پیام کوشا باشید

فعالان سایبری سایت anti666.ir

همه چیز درباره کلمه الله(الله شناسی)

کلمه الله در اصل الاله بوده است و همزه به خاطر کثرت استعمال حذف گردیده است.
درباره ریشه لغت الله چند نظر وجود دارد. بعضی گفته اند این کلمه از اله مشتق شده است و بعضی دیگر گفته اند این کلمه از وله گرفته شده است. و اله فعال به معنای مفعول است مانند کتاب به معنای مکتوب.

اگر از اله مشتق شده باشد یعنی عبد پس الله یعنی ذات شایسته پرستش که کامل از جمیع جهات است. چون موجودی که خودش مخلوق دیگری است و یا دارای نقص است، شایسته پرستش نخواهد بود، پس همینکه گفته می شود الاله یعنی آن ذاتی که به گونه ای است که او را باید پرستش کرد و قهرا این معانی در این کلمه نهفته است، ذات مستجمع جمیع صفات کمالیه و مبرا (بری شده) از هر گونه سلب و نقص.
و اگر از وله مشتق شده باشد، وله یعنی تحیر، و اله یعنی حیران و یا به معنی عاشق و شیداست و از این جهت خداوند را الله گفته اند که عقل ها در مقابل ذات مقدسش حیران و یا متوجه و عاشق او و پناهنده به اویند.

سیبویه از علمای صرف و نحو ادبیات عرب از طرفداران این نظر است که ریشه کلمه الله «ولد» به معنای حیرت در مقابل عظمت و یا وله و عشق است؛ مثنوی مولوی نظر او را نقل کرده و می گوید:
معنی الله گفت آن سیبویه *** یولهون فی الحوائج هم لدیه
گفت الهنا فی حوائجنا الیک *** و التمسناها وجدناها لدیک
ترجمه: سیبویه درباره معنی الله گفت: الله کسی است که مردم در حوائج خود به حالتی واله به سوی او می روند. گفت خدای ما در نیازهایمان به سوی تو روی می آوریم و از تو می خواهیم و آنها را نزد تو می یابیم.
مولوی آن حالتی را یادآوری می کند که انسان دردی پیدا کرده و بیچاره گشته و بی اختیار به سوی نقطه ای روی می آورد و پناهنده می شود، او الله است.
احتمال قوی دارد که اله و وله دو لهجه از یک لغت باشد، یعنی اول وله بوده و بعد آن را به صورت اله استعمال کرده اند؛ و وقتی آن را به صورت اله تلفظ نمودند معنی پرستش هم پیدا کرده؛ بنابراین معنی الله چنین می شود: آن ذاتی که همه موجودات ناآگاهانه واله او هستند و او تنها حقیقتی است که شایستگی پرستش دارد.

می توان گفت که در فارسی لغتی مترادف کلمه الله که بشود جای آن گذارد نداریم، و هیچکدام رساننده تمام معنی الله نیستند.
زیرا اگر به جای الله «خدا» بگذاریم رسا نخواهد بود، چون خدا مخفف «خودآی» است و رساننده تعبیری است که فیلسوفان می کنند، یعنی واجب الوجود و یا شاید به کلمه غنی که در قرآن آمده است نزدیک تر باشد تا به الله.
و اگر خداوند استعمال شود باز رسا نخواهد بود زیرا خداوند یعنی صاحب، و اگرچه الله خداوند هم است ولی مرادف با خداوند نیست؛ خداوند یک شأن از شؤون الله است.

آموزش زبان عربی

انجمن: 

با سلام.
بنده از اساتید این تارنما خواهش دارم که اگر می شود از ابتدا شروع به تدریس عربی بکنند !!
البته شاید تا حدودی عجیب به نظر بیاید ولی با توجه به ضعف های متعدد در آموزش عربی مدارس، بنده از اساتید درخواست دارم با توجه به نظرات خودشان از ابتدا عربی را به ما بیاموزند.
علت علاقه ی من به زبان عربی به دلیل علت علاقه ی بنده به تاریخ و فقه و ... است و با توجه به اینکه اکثر این کتب و یا کتاب های معتبر این علوم و کتاب قرآن و اکثر کتب احادیث به زبان عربی هستند بنده تمام تلاشم را می کنم که زبان عربی را فرا بگیرم.
البته میدانم که آموزش زبان عربی آن هم از پشت میز کامپیوتر هم برای معلم و هم برای دانشجو کار بسیار مشکلی است ، اما هرگز غیرممکن نیست.