منطق

منبع منطق و فلسفه

با سلام و خسته نباشید بفرمایید که این منطق و فلسفه را اولین بار چه کسی به وجود آورده؟و آیا این منطق و فلسفه ای که با آن خدا و ..اثبات میشوند فقط مخصوص دین است یا افراد و جوامع بی دین هم منطق و فلسفه دارند.اگر هست کدام شخص بی دین اینها را قبول داشته ؟منظورم از بی دین سایر مذاهب نیستند،منظورم کسانی هستند که خدا را قبول ندارند.
مثلا اینکه دور و تسلسل باطل است یا هر معلولی علت دارد.

فرایند عقلی پذیرش دین و عصمت

انجمن: 

با سلام و عرض ادب.

در مورد لزوم پذیرش دین و عصمت فرایند استدلالی ساده ای در زیر ارائه شده است. ممنون می شوم نظر خود را در مورد آن بفرمایید:

1- بشر موجودی است که ابزاری برای استدلال به نام عقل دارد.

2- از انسان بیش از آنچه توسط عقل او قابل فهم است انتظاری نیست.

3- انسان با استفاده از عقل خود به وجود خالق و مبدأی برای جهان پی می برد.

4- بشر برای تکامل و سعادت نیازمند قانون است.

5- هرچه قانون زندگی بشر دقیق تر و کامل تر باشد بهتر است. به عبارت دیگر هرچه منبع قانونگذار از تجربه و علم بیشتری برخوردار باشد مطلوب تر است.

6- لذا پیوستن به مکتب یا چارچوب فکری برتر عقلاً پسندیده و لازم است.

7- اگر قانون و پیامی از سوی خالق برای انسان آمده باشد آن قانون بخاطر مزیت در ابعاد معنوی و دقت بالاتر در اصلاح امور فردی و اجتماعی بر هر قانون دیگری ترجیح دارد.

8- بنابراین اگر انسان بتواند به نظر خالق خود در مورد روش زندگی دست یابد عقلاً باید آن را برگزیند.

9- کسی که پیامی خارجی از سوی خدا به او نرسیده است عقلاً باید به بهترین جهان بینی و مکتب فکری که از آن آگاهی دارد ملتزم باشد و آن مکتب همان دین اوست.

10- با توجه به صفات خداوند متعال بعید نیست که برای هدایت بشر فرستاده ای از سوی خود بفرستد.

11- اهل ادیان اخبار موثقی دارند مبنی بر این که خداوند عده ای از انسان های برگزیده (به نام پیامبران) را مأمور ارسال قوانین خود نموده است.

12- اگر خداوند از پیام خود محافظت نکند هدف اصلی یعنی هدایت و امکان اعتماد مردم به گفتار و کردار فرستادگان الهی نقض می شود.

13- خدا موجود عاقلی است و نقض غرض نمی کند.

14- پس اگر مطمئن شدیم کسی فرستاده خداست عصمت او در دریافت و ابلاغ و نشر پیام وحی امری ضروری است.

البته در این تاپیک قصد نداریم به تفصیل تمام موارد فوق بپردازیم. بلکه خواستم از دوستان و کارشناسان محترم تقاضا کنم ارزیابی یا ییشنهاد خود را در خصوص قوت و ضعف روند منطقی استدلال فوق بیان کرده و اگر احیاناً با مواردی موافق نیستند علت مردود بودن آن را از دید خودشان بفرمایند.

با تشکر. :Gol:

منطق چیست؟

شاگردی از استاد پرسید: منطق چیست؟

استاد کمی فکر کرد و جواب داد : گوش کنید ، مثالی می زنم ، دو مرد - پیش من می آیند. یکی تمیز ودیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد

می کنم حمام کنند.شما فکر می کنید ، کدام یک این کار را انجام دهند ؟


هردو شاگرد یک زبان جواب دادند : خوب مسلما کثیفه !


استاد گفت : نه ، تمیزه . چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر


آن را نمی داند.پس چه کسی حمام می کند ؟


حالا پسرها می گویند : تمیزه !


استاد جواب داد : نه ، کثیفه ، چون او به حمام احتیاج دارد.وباز پرسید :


خوب ، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند ؟


یک بار دیگر شاگردها گفتند : کثیفه !


استاد گفت : اما نه ، البته که هر دو ! تمیزه به حمام عادت دارد و


کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد ؟


بچه ها با سر درگمی جواب دادند : هر دو !


استاد این بار توضیح می دهد : نه ، هیچ کدام ! چون کثیفه به حمام


عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!


شاگردان با اعتراض گفتند : بله درسته ، ولی ما چطور می توانیم


تشخیص دهیم ؟هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است


استاد در پاسخ گفت : خوب پس متوجه شدید ، این یعنی: منطق !


خاصیت منطق بسته به این است که چه چیزی رابخواهی ثابت کنی!!



برچسب: 

رابطه علم كلام با علوم دیگر

رابطه علم كلام با علوم دیگر را می‌توان به دو صورت كلی ترسیم كرد:
1. علومی كه در علم كلام تأثیر می‌گذارند، یا بدین صورت كه علم كلام از آنها استفاده می‌كند، و یا بدین صورت كه با طرح پاره‌ای پرسشها یا اشكالات علم كلام را به پاسخگویی آن پرسشها و اشكالات برمی‌انگیزد و موجب نوعی تحول در علم كلام می‌گردد.
2. علومی كه از علم كلام كمك می‌گیرند. طبعاً چنین علومی، علوم دینی خواهند بود مانند تفسیر و فقه، چنان كه توضیح آن خواهد آمد.
علوم مؤثر در علم كلام
علومی كه بر علم كلام تأثیر می‌گذارند دو گونه‌اند: دسته نخست علومی‌اند كه از مبادی علم كلام به شمار می‌روند مانند منطق و معرفت‌شناسی، و دسته دوم علومی‌اند كه از مبادی آن نیستند، ولی از طریق تأیید یا تعارضی بر علم كلام تأثیر می‌گذارند.
1. منطق و علم كلام
از آنجا كه علم منطق، قوانین تفكر صحیح و روشهای استدلال را می‌آموزد، و علم كلام نیز علمی است نظری و استدلالی، طبعاً علم منطق از مبادی ضروری علم كلام خواهد بود، از این روی، متكلمان اسلامی، در آغاز رساله ها و بحثهای كلامی خود، به طور مختصر یا مفصل، درباره منطق بحث كرده‌اند.
2. معرفت شناسی و علم كلام
در معرفت شناسی (ایستمولوژی)،[1] خود علم و معرفت، موضوع بحث واقع می‌شود و مسائلی چون: حقیقت شناخت، واقع نمایی علم، ابزار معرفت، توانایی انسان برشناخت واقعیت و ... مورد بررسی قرار می‌گیرد. گرچه این دانش، به عنوان شاخه‌أی ممتاز از معرفت، در دو سه قرن اخیر ظاهر گردیده است، ولی تأمل در بحث‌های فیلسوفان و متكلمان اسلامی نشان می‌دهد كه آنان از این بحث مهم غافل نبوده و در مناسبتهای گوناگون پیرامون آن بحث و بررسی نموده‌اند.
اگر به كتب كلامی مراجعه كنیم می‌یابیم كه آنان قبل از ورود در مباحث كلامی، اموری را به عنوان مقدمه مورد بحث قرار داده اند و از آن جمله بحث‌هایی است پیرامون فكر و نظر كه از مسائل معرفت شناسی است.
قدیم‌ترین متن كلامی شیعه، كتاب «الیاقوت» تألیف ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت است.[2] وی در آغاز كتاب خود به بحث پیرامون مسائل زیر پرداخته است: ماهیت فكر و نظر، تعریف و اقسام علم، آیا نظر مفید علم است؟، دلیل چیست؟، آیا دلیل سمعی مفید علم است؟.
همچنین فخرالدین رازی، در كتاب «المحصل» مباحث گسترده‌ای را پیرامون علم و فكر و نظر مطرح نموده است كه بسیاری از آنها از مسائل خاص معرفت‌شناسی می‌باشد.[3]
3. فلسفه اولی و علم كلام
در فصلی دیگر به تفصیل پیرامون جهات تمایز و اشتراك علم كلام و فلسفه اولی بحث خواهیم كرد آنچه در اینجا یادآور می‌شویم این است كه بسیاری از مسائل فلسفی از مبادی استدلالهای كلامی بوده و نقش تعیین كننده‌أی در بحث‌های كلامی ایفاء می‌كنند، این اصل در مورد حكمت متعالیه صدرایی عمیق‌تر و فراگیرتر است.
هرگاه متكلم نسبت به مباحثی مانند اصالت وجود، تشكیك در وجود، وجود رابط و مستقل، ویژگی‌های هستی ممكن و واجب، وحدت و اقسام آن، علت و معلول، امتناع دور و تسلسل، ویژگی‌های هستی مادی و مجرد، اقسام سبق و لحوق و ... آگاهی كافی نداشته باشد، از عهده تحقیق پیرامون مسائل خداشناسی و توحید برنخواهد آمد، مثلاً نخستین عبارت بخش كلام (مقصد سوم) تجرید العقاید محقق طوسی كه بیانگر برهان اثبات وجود خداست، چنین است: «الموجود ان كان واجباً فهو المطلوب والاّ استلزمه لاستحاله الدور و التسلسل»: اگر موجود كه اصل واقعیت آن قابل انكار نیست، واجب (الوجود بالذات) باشد مطلوب الهیین ثابت است، در غیر این صورت مستلزم واجب الوجود است، زیرا دور و تسلسل محال است.
فهم صحیح این برهان مبتنی بر آگاهی از وجوب و امكان ذاتی و نیز براهین امتناع دور و تسلسل است كه از مباحث فلسفه اولی می‌باشند.
همچنین محقق طوسی از اصل «وجوب الوجود بالذات» به عنوان یك قاعده مستحكم و فراگیر كلامی بهره گرفته و بسیاری از صفات جمال و جلال الهی را بر مبنای آن اثبات نموده است.
یكی از مباحث بسیار مهم كلامی، علم پیشین خداوند به موجودات است و در روایات تصریح شده است كه هیچگونه تفاوتی میان علم خداوند به موجودات قبل از آفرینش و پس از آفرینش آنها نیست،[4]تبیین این اعتقاد دینی، جز بر پایه اصول و قواعد فلسفی ممكن نیست، اصولی مانند: تشكیك در حقیقت وجود، اتحاد عاقل و معقول، بسیط الحقیقه كل الاشیاء و لیس بشیءٍ منها و ...
تبیین عمیق و دقیق صغرای برهان حدوث كه از براهین مشهور متكلمان بر اثبات وجود آفریدگار است در گرو اصل حركت جوهری است كه از اندیشه‌های ابتكاری صدرالمتألهین به شمار می‌رود.
اثبات توحید ذاتی‌(بساطت و احدیت ذات خداوند) و نیز توحید صفاتی (عینیت صفات با ذات و با یكدیگر)، مبنی بر اصالت وجود و وحدت حقیقی حقَّه است. اصل احدیت و بساطت ذات در اصطلاح روایات به «احدیُّ المعنی» بودن خداوند بیان شده است. چنانكه محمّد بن مسلم از امام باقر ـ علیه السّلام ـ روایت كرده كه فرمود: «مِنْ صِفَهِ الْقَدیم اِنَّه واحِدٌ احدٌ صَمدٌ اَحِدیُّ الْمَعنی، وَ لَیْسَ بِمَعانٍ كَثیرَهٍ مُخْتَلِفهٍ».[5] از جمله صفات قدیم (خداوند) این است كه او یگانه و یكتا و بی‌نیاز، و «احدی المعنی» است و دارای معانی (صفات) متكثر و مختلف نیست، (مقصود، واقعیت صفات است نه مفاهیم آنها).
و دهها مسئله كلامی دیگر كه فهم صحیح آنها بدون آگاهی از اصول و قواعد فلسفی ممكن نیست، و بر این اساس باید گفت: فلسفه (امور عامه ) نیز ـ همانند منطق ـ از مبادی لازم علم كلام به شمار می‌رود، و درست به همین دلیل است كه می‌بینیم متكلمان، قبل از ورود به بحث‌های كلامی (مباحث مبدأ و معاد) و پس از طرح مباحث منطقی، متعرض بحث‌های فلسفی شده و پیرامون مسائلی چون: وجوب و امكان، علت و معلول، حدوث و قدم، جوهر و عرض و ... بحث نموده‌اند. مشهور است كه محقق طوسی اولین كسی است كه مباحث فلسفی را در كلام وارد نمود، و به عبارت درست‌تر قواعد فلسفی را در خدمت بحثهای كلامی قرار داد. ولی باید گفت: این كار قرنها قبل از وی توسط اساتید علم كلام انجام گرفت، از آن جمله می‌توان كتاب «یاقوت» تألیف ابراهیم بن نوبخت را نام برد، وی قبل از آنكه با اثبات صانع و توحید و صفات الهی بپردازد، پیرامون مسائلی چون: خواص قدیم و حادث، ممكن و واجب، جوهر و عرض، امتناع تسلسل و ... بحث نموده است.
از اینجا می‌توان به ناآزمودگی نظریه برخی كه احیاناً از سردلسوزی و اخلاص به دوستداران فلسفه توصیه می‌كنند كه قبل از آموختن فلسفه، علم كلام را بیاموزند، پی برد. اینان در حقیقت تحت تأثیر شایعه بی‌اساس مخالفت فلسفه با دین و عقاید دینی كه توسط اهل حدیث و اشاعره شیوع یافت، قرار گرفته و بدون اطلاع كافی از بحثهای فلسفی و كلامی و به انگیزه دفاع از حریم دیانت، یا آموختن فلسفه را تحریم نموده، و یا فرا گرفتن كلام را قبل از آن توصیه می‌نمایند!!
آری، در اینكه آراء فلاسفه در مواردی با آراء متكلمان تعارض دارد، شكی نیست، ولی به كدام حجت عقلی و نقلی فهم متكلمان صواب بوده و گزارش صحیح شریعت است، تا اینكه رأی آنان معیار حق و باطل در عرصه دیانت دانسته شود؟!
از جمله مسائل مورد اختلاف فلاسفه و اكر متكلمین، مسأله اعاده معدوم است كه متكلمان آن را جایز می‌دانند و انگیزه مخالفت آنان این است كه معاد را از باب اعاده معدوم دانسته‌اند، ولی چنانچه استاد مطهری یادآور شده‌اند، آنان در این باره مرتكب دو اشتباه شده‌اند: یك اشتباه شرعی و دینی كه موضوع حشر و قیامت را اعاده معدم دانسته‌اند، و یك اشتباه عقلی كه اعاده معدوم را جایز شمرده‌اند امّا فلاسفه معتقدند كه اوّلاً: اعاده معدوم محال است و اگر چیزی نیست و معدوم شد، آنچه كه دوباره بوجود می‌آید عین او نخواهد بود بلكه شبیه و همانند آن است و ثانیاً: معاد به معنی اعاده معدوم نیست، و اشیاء ـ خصوصاً انسانها ـ معدوم نمی‌شوند تا اینكه پس از انعدام مجدداً مخلوق شوند، بلكه معدومیت، معدومیت نسبی است، مثلاً انسانی كه می‌میرد از زندگی‌ای كه داشته است معدوم شده است، نه اینكه به كلی از صفحه وجود محو و نابود شده باشد.[6]
غالب مخالفت‌های متكلمان، با فلاسفه بزرگ الهی از این قبیل است، كه فعلاً مجال بررسی آنها نیست، البته باید حساب فیلسوفان حقیقی را از متفلسفان جدا كرد.
4. علوم تجربی و علم كلام
مقصود از علوم تجربی، صرفاً علوم طبیعی از قبیل زیست شناسی فیزیولوژی، فیزیك، شیمی و ... نیست بلكه همه دانش‌هایی است كه شیوه بحث آنها بر پایه مشاهده، تجربه و آزمایش استوار است، كه در نتیجه پاره‌ای از علوم انسانی از قبیل جامعه شناسی، روانشناسی و غیره را نیز در بر می‌گیرد، رابطه كلام با این نوع علوم را به دو گونه می‌توان ترسیم كرد:
1. تعاون و تفاهم.
2. تعارض و تصادم.
گاهی متكلم، مسئله‌ای كلامی را گذشته از این كه می‌تواند با استفاده از مبادی مستقل عقلی، تحقیق و بررسی كند، از دانش تجربی نیز بهره می‌گیرد، مثلاً یكی از راههایی كه برای اثبات علم پیشین خداوند نسبت به موجودات پیشنهاد شده است «اتقان» و «احكام» افعال خداوند است، عالم آفرینش بر پایه اتقان و نظم دقیق و شگفت‌آوری استوار است.[1]. Epistemology.
[2] . تاریخ حیات وی به طور دقیق روشن نیست، ولی از قرائن مختلف به دست می‌آید كه وی در قرن چهارم هجری می‌زیسته است، در این باره به كتاب خاندان نوبختی یا مقدمه كتاب انوار الملوك رجوع شود.
[3] . طرح این دو بحث اختصاص به دو متكلم نامبرده ندارد، بلكه اكثر متكلمان آنها را در مقدمه كتب خود آورده‌اند. (ر.ك: قواعد المرام، ابن میثم بحرانی، شرح مواقف، و شرح مقاصد).
[4] . توحید صدوق، صفحه 137، باب العلم، روایت 9.
[5] . توحید صدوق، باب صفات الذات، صفحه 144، روایت 9.
[6] . شرح مختصر منظومه، جلد 1، صفحه 176 و 177.

انواع راههای استدلال کردن

سلام به دوستان
من دانشجوی 21 ساله مهندسی هستم و با انواع راه های استدلال در ریاضیات کمی اشنایی دارم
ولی در مورد علوم انسانی اطلاعات کمی دارم
من وقتی سنم کمتر بود یک کتاب که در مورد منطق بود مطالعه کردم و علاقه زیادی به این دارم که با انواع راههای استدلال ها در علم منطق اشنا بشم

یعنی دوست دارم وقتی با یکی صحبت میکنم یا پیش خودم فکر میکنم استدلال های نابجا و غلط نکنم
لطفا راهی به من معرفی کنید(یا کتابی را معرفی کنید) که بتوانم با انواع روش ها یا راههای استدلال کردن در منطق(یا هر علم دیگری که نتایج ان با عقل قابل قبول باشد) اشنا شوم

عصاره ی منطق... [مغالطه ی پهلوان پنبه]

بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
اگه خدا بخواد تو این تاپیک می خوایم به یه شکل جذاب و روون راجع به مغالطات صحبت کنیم ...