سلام دوستان عزیز.وقت بخیر
من راجع به افرادی که اصطلاحا "دعا نویس " بهشون گفته میشه سوال داشتم
یکی از دوستان من هروقت تو مسئله ای گیر میکنه میره پیش دعا نویس
مثلا یکی از موارد این بود که داییش رو دکترا می خواستن عمل کنن بخاطر کبدش و رفت پیش اونو موضوع رو گفت . و اونم گفت حالش خوبه و نیازی به عمل نیست و نسخه یکسری داروهای سنتی و اعمال خاصی میده!
آیا مراجعه به این افراد نوعی شرک خفی محسوب میشه؟هرچند دوستم فرد معتقدیه و میگه اینا وسیله ان و این شرک نیست
البته این هم بگم به ازای سوالایی که میپرسه پول هم میگیره ولی تاالان خیلی حرفاش درست بود!حتی واسه خود من هم که رفته بود درست می گفت!مردم هم زیاد میان پیشش !یه پیرمرده!
ولی من بازم ته قلبم شک دارم؟؟؟
آیا اینکه انسان کار نیک را به خاطر ثواب انجام دهد شرک خفی محسوب میشود؟ اینکه ما حتی بین اعمال نیک به دنبال پر ثواب ترین میرویم مثلا میگیم نماز جماعت ثوابش بیشتر است جزو شرک محسوب میشود؟
- دقیق نمیشه گفت اما هزینه عمل قلب بیمار شما بین 5 تا 10 میلیون تومان هست...
- دکتر خواهش می کنم رحمی کنید... آخه هزینه دیالیزش بالاست و از طرفی بر اثر بیماری پای راستش رو از زانو قطع کردن...
و الان بیست ساله که بی کاره و درآمدی نداره...
- کاری از من بر نمیاد...
- دکتر ..........
- ببینم چه کار میشه براتون کرد!
- ممنونم دکتر... چشم امیدم به شماست... _______________
به خود می گویم :
مگر فرموده ی پروردگارم در آیه شریفه را ندیده بودم که:إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا ؛ همانا منم خداوند که معبودى جز من شايسته پرستش نيست ... (طه / 14) مگر نگفتم : لا اله الا الله ...
پاسخ خدا را چه بگویم هنگامی که از من می پرسد؛ اما امید و اعتمادت به چه کسی بود؟
چه کسی رو گره گشای مستقل گرفتاریت دیدی؟...
چنین تفکری به عنوان شرک بزرگ و جلی در فرهنگ اسلامی، در حکم کفر شمرده شده و قایل بدان از توحید بیرون و از دایره اسلام حقیقی (ان الدین عندالله الاسلام؛ آل عمران آیه۱۹) خارج می شود، چنین شرکی چنان مشهور و معروف است که می توان گفت از کفر ابلیس نیز مشهورتر می باشد.
● شرک خفی، مصیبت بسیاری از مسلمانان
اما نوع دیگری از شرک وجود دارد که متأسفانه بسیاری از اهل اسلام و بلکه برخی از دارندگان ایمان در مراتب قوی نیز بدان گرفتارند. این شرک که از آن به شرک خفی و یا شرک کوچک یاد می شود مصیبت افراد بسیاری است که گاه آدمی را بیش تر از شرک جلی و بزرگ گرفتار می کند و به ناکجاآبادها سوق می دهد.
به عنوان نمونه، در جامعه ای که امنیت شغلی در آن معنا و مفهومی ندارد، شرک خفی موجب می شود که شخص با شنیدن واژه پایان قرارداد و یا همکاری و یا اخراج، بی هوش شده و کارش به بیمارستان بینجامد.
برخی نیز دچار سکته قلبی و یا دست کم دچار افسردگی و نومیدی می شوند.
این گروه از افراد با این که مسلمان و حتی برخوردار از مراتب پایین ایمانی هستند ولی از نظر نگرش و بینش به آن جایگاهی نرسیده اند که ربوبیت الهی را در ورای امور بنگرند. اینان به اسباب ظاهری بیش از اندازه بها می دهند و از ارزش و نقش ربوبیت خدایی می کاهند. قرآن از این مسئله به ظاهرگرایی و حس گرایی تعبیر می کند و عنوان می دارد که برخی ها گرفتار ظاهر امور هستند و در ورای اسباب و ابزارهای ظاهری، ربوبیت الهی را نمی بینند.
اگر کسی معتقد باشد که: «ان الله یابی ان تجری الامور الا باسبابها؛ خداوند پرهیز دارد که امری را بیرون از دایره اسباب انجام دهد و قوانین و سنت الهی اقتضای آن دارد که از راه اسباب و مدبرات امر عمل کند»؛ چنین شخصی به راحتی می پذیرد که در ورای این مدیریت ظاهری اسباب، آن که به سبب، تأثیر می دهد و آثار را بار می کند خداوندی است که نه تنها قادر بلکه دانا و خبیر به همه امور ریز و درشت است. در این حالت اگر سببی را دید خداوند را در پیش و پس و همراه آن می یابد و بدان تکیه و اعتماد می کند که در حقیقت همان توکل واقعی است.
● قائل شدن نقش مستقل برای اسباب
اما کسانی که گرفتار شرک خفی و کوچک هستند اهل ریا و نفاق نهان نیز می شوند. آنان به اسباب و امور ظاهری بیش از اندازه بها می دهند و حضور و تأثیر الهی را نمی بینند و در حقیقت گمان می کنند که سبب و یا اسباب، خود مستقیم کاری را انجام می دهد و توجهی به اذن خداوند در تأثیرگذاری ندارند. این گونه است که به ربوبیت عرضی و همتایی با خداوند قایل می شوند و برای اسباب، نوعی پروردگاری و تأثیر مستقل را می پذیرند.
این افراد در زندگی عادی خویش انسان های ترسویی هستند و نسبت به هر کسی که گمان پروردگاری و تأثیر را می یابند کرنش می کنند و آنان را به شکلی، معبود و مسجود خویش می سازند. آنان اگر برای خداوند قدرتی و تأثیری قایل شوند در آخرت و یا در حوزه خالقیت و آفریدگاری است و می گویند: خداوند دنیا را ساخت و به حالش رها کرده است و آن که تأثیرگذار است مثلا قدرت ایالت متحده است و یا قدرت فلان کس و یا پول و ثروت است که کار می کند. این تفکر نقشی برای خداوند در ربوبیت و پروردگاری امور و چیزها در دنیا قایل نیست و عملا برای امور و اشیاء، ربوبیت و پروردگاری مستقل و بیرون از اذن الهی را قایل می شود.
بارها دیده و شنیده شده است که مبتلایان به شرک خفی به اشخاص و یا مسایل دنیوی بیش از خدا ارزش و بها داده و به جای توکل و تکیه به خدا، با کرنش و خواهش خواستار چیزی می شوند. آنان خداوند را رازق می شمارند ولی نه در کوتاه مدت و یا در دنیا بلکه در امر کلی و باور ندارند که خداوند نه تنها آگاه به همه سر و اخفی و پنهان و نهان است بلکه قادر و توانا به انجام همه امور ریز و درشت می باشد. آنان گاه علم خداوند را نسبت به کلیات می دانند و علم خدا به جزییات را نمی پذیرند، لذا باور ندارند که خداوند از مشکل روزی و غذای امروز او آگاه باشد و بخواهد آن را حل کند.
انسان هایی که از نظر خداوند و قرآن الگوهای توحید بوده و هستند کسانی اند که وقتی در مشکلات قرار می گیرند به طور مستقیم به سوی خداوند و ربوبیت او می روند که ربوبیت او به معنای پروردگاری همه جهانیان است و کسی را در ربوبیت خویش شریک و همتا نگرفته است، هر چند که در ربوبیت طولی برای برخی بلکه انسان ها به عنوان خلافت الهی نقشی قایل شده است.
ربوبیت او بر ریز و درشت امور جهان است که وقتی ابراهیم(ع) در آتش دست نیاز، فقط به سوی پروردگار بی نیاز دراز می کند فرمان می دهد: کونی بردا و سلاما علی ابراهیم؛ ای آتش بر خلاف ذات خویش که می سوزانی بر ابراهیم سرد و سلامت شو!
[="]به هر حال دوری از شرک خفی می تواند آدمی را در[/][="] هر حال نجات و رهایی بخشد و از گرفتاری هایی چون افسردگی، سکته و مرگ های آنی حفظ کرده و راه رهایی را به سوی وی بگشاید