رابطه

آیا لزومی دارد علم فلسفه با فیزیک کوانتوم تلفیق گردد؟

سلام و عرض ادب.

مدت زیادی نیست که افتخار پیدا کرده‌ام که عضو کوچکی از جامعه بزرگ اسک‌دین باشم.
در خلال این مدت موضوعاتی را در تاپیکهای مختلف مطالعه نمودم که بنظرم وجود شکافی میان فلسفه و فیزیک کوانتوم در بین آنها هویداست.

آیا میتوان مقایسه نمود ارزش مقالات فلسفی قرون متمادی گذشته را در مورد زمان، مکان، علیت، چگونگی بوجود آمدن جهان، ساختار جهان و ... با کشفیات علم فیزیک در حدود نیم قرن اخیر؟

آیا ورود فیزیک و مکانیک به مبحث کوانتوم و لمس مرز بین ماده و معنا، این نیاز را یرای فلاسفه الزام نمیکند که با فیزیک کوانتوم آشنا شده و در مباحث مختلف فلسفی خود از آن بهره ببرند؟

وقتی با انرژی الکترومغناطیس و خواص ذرات بنیادینی که همزمان خواص موجی و ذره‌ای دارند، آشنا شویم...
شاید بهتر بتوان مباحثی مانند موارد زیر را درک نمود یا توضیح داد:

- چرا هر روز نزد خدا، برابر با هزار سال نزد ماست؟
- نوری که در قرآن و روایات از آن نام برده شده چیست؟
- آیا در مقابل انرژی مادی که با سرعت نور منتشر میشود، میتوان انرژی غیر مادی متصور شد که با سرعت 10 هزار برابر نور انتشار یابد؟
- ماهیت صادر اول چیست؟
- چه دلیلی بر سنخیت علی و معلولی در عالم مجردات وجود دارد؟
- چرا فرشتگان مجرد، برای انتقالشان نیاز به زمان و بال دارند؟ و منظور از آن بال چیست؟
- زمان چیست و چه ارتباطی به جرم و فرکانس پیدا میکند؟
- ابتدائی ترین موج-ذره مادی جهان هستی، چگونه بوجود آمده؟ از عدم؟ یا تنزل موج-ذره غیر مادی؟
- روح انسان چگونه با مغز مرتبط میشود؟
- مراتب وجودی که از آن بحث میشود، دقیقا چیست و آیا ارتباطی با انرژی موج-ذره کوانتومی ندارد؟
- شعور ذرات هستی و سلولها از کجا ناشی شده؟
- غیر قابل نفوذ بودن بسته‌های اطلاعاتی کوانتومی، ارتباطی با حفاظت وحی الهی که به پیامبر(ص) نازل میشده، ندارد؟
- و .....

ممنون میشم نظر کارشناسان، کاربران، فیزیکدانان، فلاسفه و ... در این مورد را بدانم:

آیا با ورود فیزیک به مبحث کوانتوم و شکل گیری فیزیک نظری، همانطور که هاوکینگ گفته، فلسفه به انتهای راه رسیده؟
یا آنطور که برخی فلاسفه میگویند، هنوز نمیتوان به علوم تجربی اعتماد نمود؟

و یا اینکه با تلفیق فلسفه و کوانتوم و بوجود آمدن فلسفه کوانتومی، میتوان به چراهای بیشتری پاسخ داد؟

دوستان متاهل لطفا راهنمایی کنند: رابطه دوستانه یک دختر مجرد با خانمی متاهل!

انجمن: 

سلام. یه راهنمایی از کارشناس محترم و دوستان متاهل یا مجرد میخواستم.
من یه دوستی دارم که متاهله و رابطمون با هم خیلی صمیمانه اس. طوری که بیشتر موقعا روزی چند بار به هم پیام میدیم، به هم ابراز محبت می کنیم، اگه برای یکی مون ناراحتی پیش بیاد اون یکی بیشتر غصه شو می خوره، اگه یه مشکلی برا یکی مون پیش بیاد هر کاری از دستمون بربیاد برای حلش انجام میدیم. شاید از دوتا خواهر به هم نزدیک تریم.خلاصه خیلی همدیگرو دوست داریم.
اینا رو گفتم که بگم اینجور رابطه ی دوستانه برای یه آدم مجرد برام منطقی تره تا یه آدم متاهل. چون یکی از همکلاسی های متاهلم هم می گفت یه دوستی داشت که تا قبل از ازدواجش تو سر و کله هم دیگه هم میزدن اما الان کمتر با هم رابطه دارن و علتش هم اینه که یه عشق بزرگتر وارد زندگیش شده. من نگرانم که این رابطه ی صمیمی و نزدیک من با دوستم براش خدای نکرده مشکل ساز بشه و توقعشو از شوهرش بالا ببره یا علاقه شو نسبت به شوهرش کم کنه و خدای نکرده یه روزی ناخواسته بشم دو به هم زن بین اونا.
اینم بگم که دوستم شوهرشو دوست داره اما نمی دونم تا چه حد؟ می ترسم اینو بگم اما واقعا نمی دونم من و بیشتر دوست داره یا شوهرشو. بعضی موقع ها واقعا شک می کنم. چون یه رفتارایی هم از شوهرش دیده که ناراحتش کرده. مثلا دوستم می گفت شوهرش خیلی نسبت به حجابش حساسه با اینکه دوستم حجابش خیلی کامله و چادرشو از رو ابروهاش می ذاره اما یه بار که چادرش از دستش درمیره شوهرش با اوقات تلخی بهش تذکر می ده. خب هر کی باشه ناراحت میشه. البته دوستم از شوهرش گلگی نمی کردا بیشتر از دست خودش ناراحت بود که حواسشو جمع نکرده بود. یا توی دوران نامزدی هم خیلی اوقات تلخی براش پیش اومده بود که دیگه اواخرش دوستم نسبت به آینده زندگیش نگران شده بود. حالا شکر خدا ازدواج کردند و زندگی خوبی دارن اما هر چی باشه خاطره ها از ذهن به این زودی پاک نمیشه.
حالا سوال من اینه که این رابه ی خیلی دوستاه ی من با دوستم درسته یا نه؟ اگه کار من اشتباهه رفتارمو چجوری اصلاح کنم که اونم ناراحت نشه؟ اگه کار اون اشتباهه چجوری اونو متوجه اشباهش بکنم که ناراحت هم نشه؟ نمی دونم درست تونستم مشکلمو بگم یا نه. نمیدونم چیکار کنم. کمکم کنید.

رابطه میان رجعت و تکامل

انجمن: 

سلام خدمت کارشناس محترم.

بنده می خواهم پیرامون اصل رجعت سوال کنم.
به اعتقاد بنده این مطلب بسیار گنگ است. منظور از تکامل چیست؟
انسان وظیفه دارد که در هر لحظه از زندگی خود وظیفه خویش را نسبت به خدا و خود و دیگران بشناسد و به آن عمل کند و پس از مرگ هم بر اساس آن معرفتی که خدا به او داده حساب و کتاب می شود. دنیا محل گذر و امتحان و آزمایش است. شهادت نهایت کمال است. کسی که جان خویش را در راه خدا ارزانی می کند در واقع به چنان تکاملی از معرفت الهی رسیده است که دنیا برایش بی ارزش باشد.
ایا این تکامل نیست؟
آیا مومنان واقعی که برای دنیا ارزشی قایل نیستند و به حیات جاویدان پس از مرگ اعتقاد دارد و عاشق خدا و لقای اویند آیا زندگی در دنیا برایشان تکامل می آورد؟
یا اصلا شیعیان که اعتقاد دارند ائمه انسانهای کاملی هستند برای تکامل به این دنیا باز میگردند؟!!!
لذا باید ابتدا تعریف کاملی از واژه تکامل داد به طوریکه سوالات بالا پاسخ داده شوند؟

مهارت همزیستی با دیگران

[INDENT]

رابطــــــــــه



در عصر یخبندان بسیاری از حیوانات یخ زدند و مردند.
خارپشتها وخامت اوضاع رادریافتند. تصمیم گرفتند دورهم جمع شوند




و بدین ترتیب همدیگررا حفظ کنند.




وقتی نزدیکتر بودند گرمتر میشدند ولی خارهایشان یکدیگررا زخمی




می کرد به همین خاطر تصمیم گرفتند ازهم دور شوند ولی به همین دلیل




از سرما یخ زده می مردند.

ازاین رو مجبور بودند برگزینند یا خارها ی دوستان را تحمل کنند، یا

نسلشان از روی زمین بر کنده شود.

دریافتند که باز گردند و گردهم آیند. آموختند که، با زخم های کوچکی

که همزیستی با کسی بسیار نزدیک بوجود می آورد، زندگی کنند

چون گرمای وجود دیگری مهمتراست.

و این چنین توانستند زنده بمانند....

درس اخلاقی : بهترین رابطه این نیست که اشخاص بی عیب و نقص

را گردهم می آورد بلکه آن است هر فرد بیاموزد با معایب دیگران

کنارآید و محاسن آنان را تحسین نماید.



IMAGE(http://us-mg5.mail.yahoo.com/ya/download?mid=2%5f0%5f0%5f1%5f32961%5fAMPjimIAAWaTUUbkqwFqbWX5RKo&pid=2&fid=Inbox&inline=1&appid=YahooMailNeo)



مراقب قلبها باشیم

برگرفته از یک ایمیل



دوستان گرامی اگر در این خصوص تجربه ای دارند ,بفرمایند
موفق باشید.



[/INDENT]

ازدواج اينترنتي

سلام دوستان
من تازه عصو این شبکه شدم
یک سوال مطرح می کنم و خواهشمندم هرکسی نظر خودشو بصورت واقع گرایانه بده

بنده توی یه خانواده کاملا مذهبی بزرگ شدم. همون کوچیکی هم کلی حدیث و روایت و احکام بلد بودم که آدم بزرگش نمیدونس. اینارو گفتم که بدونید شرایط خانواده ما چطوره
اما از ابتدای نوجوانی احساس خلا یک همدم در کنارم خیلی اذیتم میکرد
اینو بگم که متاسفانه به شدت آدمی احساسی هستم. خلاصه باتوجه به همه این شرایط، که قصش مفصله، صبر کردم و دوران دبیرستان تموم شد و دو سال هم از دانشگام گذشت؛ اما منطقم اجازه نداد که پا رو اعتقادات بذارم و با دختری ارتباط برقرار کنم.

واقعا شرایط سختیو می گذروندم. شبی نبود که بدون گریه بخوابم Sad نمیدونم چرا Cray 2 از بی هدفی رنج میبردم. (البت یه گوشش واسه این بود که دیگه عبادات و واجبات رو از روی اشتیاق انجام نمی دادم) افسردگی گرفته بودم. من که شب امتحانی میخوندم، معدلم تو رشته فیزیک 14 بود، اما ترم چهار، فقط 3 واحد پاس کردم

خلاصه بگم؛ حدود شش ماه بود که گاه و بی گاه چت میکردم. با دوست، آشنا، همکلاسی، فامیل. معمولا هم طرف مقابل دختر نبود
یک روز تو یه روم با یه دختری آشنا شدم که دوهفته دیگه کنکور داشت. خلاصه منم که عاشق کنکور چندتا نکته بهش گفتم و بعد از یه مدت متوجه شدم که این دختر ازون آدمایی نیس که فکرشو میکردم. ازنظر تفکری و اعتقادی بسیار شبیه به خود ما هستن. دختریه چادری، از خانواده شهید، مث خودمون بسیجی (حداقل از نظر ظاهری بسیجیم) با ایمان، حافظ چند جز قرآن، و .... که اون رو هم تنهـــــــــــایـــــی کشونده بود به دنیای کثیف «نیـــمـباز»

بعد از حدود سه ماه تصمیم گرفتیم همدیگرو ببینیم و اتفاقا اولین قرارمون، مزار شهدای شهر، کنار قبر عموی شهیدش، بود
تا اینجا خلاصه ای بود از ماجرا! و اما سوال من:
ما تا جایی که امکان داره حدود رو رعایت می کنیم. خود بنده ی خدا اجازه نمیده که تماس داشته باشیم. من هم غیرتم اجازه نمیده.
اما نمیتونیم بی خیال این موضوع شیم که حداقل هفته ای سه بار با هم تلفنی صحبت کنیم و درطول روز به هم پیامک بدیم و از حال هم باخبر شیم
من تقریبا مطمئنم که همسر ایده آلی برای منه. چون از تمام خانواده و جد و آبائش خبر دارم.
خودش میگه منتظره من حداقل لیسانسمو بگیرم و یه کار معمولی داشته باشم و اون وقت پا پیش بذارم، اما من در شرایطی هستم که توان تحمل دو یا سه سال دیگه رو ندارم و اصلا نمیتونم سر درسام تمرکز کنم. به قول معروف آتشم تنده و خب نمیشه با طبیعتِ یه انسان 20 ساله جنگید.
ارتباط رو میدونم اشتباهه. اما خواهش میکنم در شرایط فعلی واقع بین باشید. بهترین کار چیه؟؟؟؟ با خانواده ها مطرح کنیم موضوع رو؟؟ یا بذاریمش واسه یوقتی که من از نظر درسی و معدل به حالت نرمال برگردم (اگه برگردم) تا مقبولیت بیشتری داشته باشم
این رو هم بگم که بعید میدونم پدر دختره حاضر بشه دخترش با فردی که تکلیف کار و درسش معلوم نیس، ارتباط داشته باشه

کارشناس بحث: حامی

واجب فراموش شده/ راهبردهای مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در زمینه امر به معروف و نهی از منکر

IMAGE(http://media.afsaran.ir/silPxg_535.jpg)

بزرگترین حربه در مقابل گناهکار، گفتن و تکرار کردن است. اینکه یک نفر بگوید اما ده نفر ساکت بنشینند و تماشا کنند، نمی‏شود. اگر یکی دچار ضعف نفس بشود، یکی خجالت بکشد و یکی بترسد، اینکه نهی از منکر نخواهد شد.
چرا کسانی از گفتن ابا می‏کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا می‏کنند، یک عده هم خیال می‏کنند که گفتن فایده‏یی ندارد؛ باید با دست جلو بروند! نه، زبان از دست خیلی مهم‏تر است.
چرا این واجب امر به‏ معروف‏، امر به کارهای خوب در جامعه‏ی اسلامی هنوز اقامه نشده است؟ نگویید به من چه؛ او هم نمی‏تواند بگوید به تو چه؛ اگر هم گفت، شما اعتنا نکنید.
اما همه نمی‏کنند. همه تجربه نمی‏کنند، می‏گویند آقا چرا اثر نمی‏کند؛ تجربه کنید. منکری را که دیدید، با زبان تذکّر دهید.

رابطه ایرانیان با خلافت عباسی چگونه بود؟

انجمن: 

اگرچه ايرانيان در شکل گيري خلافت عباسي نقش بسيار مهمي داشتند، ولي عباسيان پس از تثبيت قدرت، سياست خود را نسبت به آنان تغيير داده، سياست خشونت را در پيش گرفتند. همين مسئله در واکنش ايرانيان در برابر خلافت عباسي مؤثر بود. ايجاد شورش ها و تشکيل حکومت هايي همچون طاهريان، صفاريان و سامانيان نتيجه ي طبيعي تغيير سياست خلافت عباسي در برابر ايرانيان بود. پس از ايجاد اين حکومت ها بنا به شرايط و مسائل ايجاد شده، تعامل و تقابل بين خلفاي عباسي و امارت هاي ايراني پيش آمد، به ويژه آنکه بعضي از آنها، مانند صفاريان، بدون عهد و منشور خليفه به قدرت رسيده بودند.