حضرت موسی

مراد از کوه اشاره شده در سوره اعراف چیست؟

سلام اون کوهی که در سوره اعراف اشاره شده و با خاک یکسان شد همون کوه طور بوده؟ در صورتی که اون کوه هنوزم پابرجاست. اگرم کوه دیگری بوده آیا آثار ویرانه هاش هنوز هست؟

دانستن زبان حیوانات

نوشت:
روزی روزگاری در زمان حضرت موسی(ع) مرد جوانی به خدمت او رسید و گفت: «ای پیامبر خدا! سال هاست که آرزو دارم زبان جانوران را یاد بگیرم. از تو خواهش می کنم زبان آن ها را به من بیاموز». حضرت موسی(ع) گفت: «این چه هوس خامی است! از این آرزو بگذر که برای تو خطرناک است ». اما مرد جوان دست بردار نبود و اصرار می کرد. حضرت موسی(ع) با خدا به راز و نیاز پرداخت و به خداخواسته جوان را عرض کرد. وحی آمد:«ای موسی خواسته ی او را اجابت کن». جوان زبان حیوانات را با دعای حضرت موسی (علیه السلام) آموخت.

روز اول خدمتکارش برایش صبحانه آورد و مقداری از نان خرده ها را در حیاط ریخت. سگ و خروس جلو دویدند. خروس تکّه ی بزرگ نان را با نوکش گرفت. سگ اعتراض کرد: «ای خروس تو همیشه به ما ظلم می کنی. تو می توانی دانه ی گندم و جو بخوری، اما از این مختصر غذایی که قسمت ما سگ هاست هم نمی گذری؟» خروس گفت: «دوست عزیز ناراحت نباش! فردا اسب ارباب می میرد. مردن اسب، جشن شما سگ هاست. تا می توانید از لاشه ی آن خواهید خورد». مرد جوان وقتی این را از خروس شنید، فورا به بازار رفت و اسبش را فروخت. روز دوم باز هم هنگام صبحانه شنید که سگ به خروس گفت: «ای دروغگو! مگر نمی گفتی اسب ارباب می میرد؟ پس چرا نمرد؟» خروس گفت: «چرا مُرد؛ ولی در جای دیگر؛ چون ارباب همان دیروز آن را فروخت. اما دوست عزیزم ناراحت نباش! فردا قاطر ارباب می میرد و شما تا چند روز گوشت زیادی می خورید». مرد جوان با شنیدن این سخن، قاطر را هم به بازار برد و فروخت.

روز سوم مرد جوان باز هم به صحبت های سگ و خروس گوش داد. سگ گفت: «ای دروغگوی فریبکار! چند روز است که با وعده هایت فریبم می دهی. مگر نگفتی قاطرش می میرد؟ پس چه شد؟» خروس گفت: «تقصیر من چیست؟ من دروغ نگفتم. قاطرش مرده؛ ولی ضررش به خریدار رسیده؛ زیرا همان دیروز او قاطرش را فروخت. اما ناراحت نباش! غلامِ ارباب فردا می میرد. ارباب و نزدیکان غلام خیرات خواهند کرد و نان های زیاد نصیب شماخواهد شد.» مرد جوان تا این را شنید، غلامش را هم به بازار برد و فروخت. روز چهارم مرد جوان خیلی خوش حال بود و با خود می گفت: «چه موفّقیت بزرگی نصیبم شده. از آن زمان که زبان حیوانات را آموختم جلو بسیاری از زیان ها را گرفتم و بلاها را از خود دور ساختم.» درهمین فکر و خیال بود که صدای بلند سگ و خروس را شنید. سگ با عوعوی تند و عصبانی اش می گفت: «ای خروس! از من دور شو تا روی دروغگویی چون تو را نبینم. » خروس که شرمنده شده بود گفت: «می دانم. حق با تو است. برای من هم عجیب است. هر که را اسم می برم، ارباب آن را می فروشد؛ اما دوست عزیز فردا صد در صد به آرزویت خواهی رسید و غذای سیری خواهی خورد.»

سگ گفت: «لابُد این دفعه نوبت کنیزش هست و ارباب هم آن را خواهد فروخت. » خروس جواب داد: «نه! دیگر خرید و فروشی در کار نخواهد بود. » سگ با تعجّب پرسید: « چطور مگر؟» خروس گفت: «آخر این بار نوبت خودِ ارباب است. فردا او می میرد و تا چند روز غذای زیادی به شما سگ ها خواهد رسید. » مرد جوان تا این را شنید وحشت کرد. با شتاب به سوی خانه ی حضرت موسی(ع) دوید. در پای موسی افتاد و با گریه و زاری گفت: «ای کلیم الله به فریاد من برس!» حضرت موسی (ع) پرسید: « چه شده؟» مرد تمام ماجرا را برایش تعریف کرد. حضرت موسی (ع) گفت: «من همان روز اوّل به تو هُشدار دادم که این کار برای تو خطرناک است؛ اما تو گوش نکردی و اصرار داشتی زبان حیوانات را یاد بگیری. آن اسب و قاطر و غلام «بلا گردان» تو بودند. مردن آن ها تا زمانی که تو صاحب شان بودی بلا را از تو دور می کرد؛ اما تو...». مرد جوان باز اصرار کرد که مرا از مرگ نجات بده. موسی (علیه السلام) گفت: «با تقدیر الهی نمی شود کاری کرد. تنها می توانم برایت دعا کنم تا خداوند از گناهت درگذرد و با ایمان از دنیا بروی». بنابراین حضرت موسی(ع) به درگاه خدا دعا کرد: «خدایا از گناهانش درگذر و او را با ایمان از دنیاببر».

این داستان در مثنوی معنوی، دفتر سوم ذکر شده است. من منبع معتبرتری پیدا نکردم.
برای این داستان در منابع رواتی شیعه ویا اهل سنت منبع معتبری وجود دارد؟

حضرت موسي و حضرت شعيب

انجمن: 

حضرت موسي و حضرت شعيب همزمان بودند؛ پس آنچه در آيه 103 سوره اعراف می گویدبه چه معنی است؟ آيا آن حضرت شعيب كه موسي نزد او مي رود همان پيامبر معروف است كه در زمان حضرت موسي يا شخص ديگري است؟

کارشناس بحث : هدی

آیا شواهد تاریخی برای داستان حضرت موسی (ع) وجود دارد؟

سلام می دانیم مصری ها همانند یونانی ها بسیار علاقمند به ثبت وقایع تاریخی بودند.و شواهد تاریخی خوبی از گذشته و تمدن مصر باستان خود دارند.از تاریخ فرعونهای مصر باستان که قدمت انها تا 4 تا 5 هزار سال می رسد. با وجود این چرا در هیچ شواهد تاریخی بر داستان حضرت موسی در نوشته ها مصری وجود ندارد.چرا داستان حضرت موسی محدود به کتب مقدس می باشد؟ مگر میشود چنینی شخص مهم و تاثیر گذار هیچ نام و نشانی در تاریخ مصر نداشته باشد؟

آیا حضرت موسی (ع) اسیران را کشت؟

سلام
در تورات چهره موسی را فردی خونریز و خشن ترسیم کردند؟ آیا واقعا این طور بوده؟
مثلا در فصل سی و یک تورات اومده:

فرزندان ييسرائل (اسرائیل) زنان ميديان و اطفالشان را به اسارت آوردند و تمام چارپايان و مواشي و دارايي آن‌ها را غارت كردند.

و تمام شهرهاي آن‌ها را با آبادي‌هايشان و تمام كاخ‌هاي آن‌ها را آتش زدند.

مُشه (موسی) به آن‌ها گفت: آيا همه‌ي مؤنث‌ها را زنده نگه‌داشتيد؟

پس اكنون هر مذكري را از ميان اطفال بكشيد و هر زني را (هم) كه از امور زناشویي با اطلاع است بكشيد.

و هر طفل مؤنثي را كه از امور زناشویي با اطلاع نبوده است براي خودتان زنده نگه‌داريد.

این کار واقعا وحشیانه است و اصلا از یک پیامبر توقع نمیره.مگر نه اینکه پیامبران که انسانهای درستکار و مایه رحمت برای بشریت هستند.
چگونه حضرت موسی حتی به زنان و کودکان اسیرش رحم نکرد و دستور داد انها رو گردن بزنن؟

آیا حضرت موسي (ع) هر روز به در خانه فرعون می رفتند؟

سلام عليكم
آيا درست است كه حضرت موسي (ع) براي هدايت فرعون 1 سال هر روز مي رفت در خانه او وفرعون راهش نميداد اگر درست است سندش
را بفرماييد

مقایسه داستان حضرت آدم (ع) در تورات و قرآن

[=&amp]1-به روایت تورات خدا به آدم از (( روح حیات )) دمید ولی به روایت قرآن از (( روح خود))[/].

[=&amp]
2-به روایت تورات آدم در باغی زمینی در عدن به سر می برد و روایت قرآنی تنها اشاره ای به باغ کرده گرچه در برخی روایات تصریح شده که آن باغی زمینی بود.

[/]

[=&amp]3-در تورات از اعتراض فرشتگان به خلقت و سجده کردنشان به او و امتناع ابلیس خبری نیست و اصلا صحبتی از ابلیس نیست. عده ای از اسطوره شناسان معتقدند اقوام سامی تا قبل از
آشنایی با آریایی ها از موجودی به نام شیطان بی خبر بودند. البته در تورات از (( عزازیل)) نام برده شده که احتمالا همان شیطان است.[/]

[=&amp]
4-به روایت تورات آدم برای محافظت و کار کردن در باغ عدن آفریده شد و به روایت قرآن برای جانشینی خدا در زمین.[/]

[=&amp]
5-به روایت تورات خدا هر موجودی را به آدم نشان داد تا ببیند او چه اسمی بر آن می گذارد اما به روایت قرآن خدا خود اسمها را به آدم آموخت.[/]

[=&amp]
6-در تورات نام همسر آدم _ حوا _ به صراحت برده شده اما در قرآن تنها به وجودش اشاره شده است.[/]

[=&amp]
7-درخت ممنوعه در تورات (( درخت معرفت نیک و بد)) است و در قرآن نامشخص.[/]

[=&amp]
8-به روایت تورات حوا از دنده ی آدم آفریده شد ولی قرآن می گوید برای آدم همسری از جنس خودش آفریده شد.[/]

[=&amp]
9-به روایت تورات (( مار)) آدم را فریب داد به روایت قرآن شیطان. در تلمود مار تمثیلی از شیطان است. دشمنی بین انسان و شیطان در قرآن به دشمنی بین مار و زمین و دشمنی زمین و آدم در تورات تبدیل شده است.[/]

[=&amp]
10-به گفنه تورات حوا به اغوای مار شوهرش را به خوردن میوه ممنوعه ترغیب کرد اما به روایت قرآن این نافرمانی متوجه هردو است.[/]

[=&amp]
11-به روایت تورات خدا از ترس اینکه مبادا آدم از (( درخت حیات)) نیز بخورد او را از باغ می راند اما در روایت قرآن آدم به سبب نارمانی و سرکشی از آن مقام فرو می افتد.[/]

[=&amp]
12-در تورات خبری از پشیمانی آدم و حوا و توبه ی آنها نیست.[/]

[=&amp]
13-در تورات نام و شغل فرزندان آدم بیان شده اما در قرآن به طور کلی از آنها یاد شده است.[/]

[=&amp]
14-در تورات خدا موجودی است با خصایل بشری که می خرامد می بوید پشیمان می شود حرکت می کند تخت دارد راه می رود چشم و صورت دارد عصبانی می شود و خشم می گیرد تصمیم می گیرد و منصرف می شود نصیحت می پذیرد شادی می کند و ...[/]

سوالاتی در مورد داستان حضرت خضر و حضرت موسی (ع)

انجمن: 

سلام ببخشید اگه بد جایی سوال خود را پرسیدم
1 چه علمی بوده که حضرت خضر داشته و حضرت موسی نه ؟
2- اعتراض حضرت موسی حکیمانه بوده یا ناشیانه ؟
3 قتل پسر چه توجیهی عقلی داشته ؟
4شاگردی کردن حضرت موسی کنار حضرت خضر ؟
با تشکر

آیا حضرت موسی (ع) مشروب می خورده؟

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام

از یک فرد (احتمال خیلی زیاد) مشروب خواری بصورت اتفاقی شنیدم که در توجیه مشروب خواری خود می گفت: "خوب حضرت موسی هم مشروب می خورده!"

چه جوابی باید بهش داد که قانع بشه؟

با تشکر

یا حسین شهید (ع)

خیانت به حضرت موسی

انجمن: 

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَكُونُوا كَالَّذينَ آذَوْا مُوسى‏ فَبَرَّأَهُ اللَّهُ مِمَّا قالُوا وَ كانَ عِنْدَ اللَّهِ وَجيهاً (احزاب 69) اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، مانند كسانى مباشيد كه موسى را با اتهام خود آزار دادند، و خدا او را از آنچه گفتند مبرّا ساخت و نزد خدا آبرومند بود.
می خوام بدونم این داستان مربوط به کجاست؟ اگر ممکن است داستانش را کامل برایم بنویسید و خلاصه نویسی نباشد لطفا
ممنونم