تهمت

با این سخت گیری بیش از حد چگونه برخورد کنیم؟

با سلام و احترام
فبل از مطرح کردن سوال توضیحی دارم
ما مسجدی داریم که مسئول پایگاه آن سختگیری های بی جهت می کند
چند مورد از سختگیری ها را به صورت سوال میخواستم مطرح کنم که درست است یا خیر.
1. اینکه به همه جوان های مسجد مشکوک است که با کوچکترها میگردند، من خودم شاهد هستم که به چند نفر از آنها تهمت ناروا زد و آنها را از مسجد آمدن منع کرده ، حتی گفته است حق آمدن به نماز جماعت را هم ندارند و شکایت می کند! به همین دلیل قانون اینکه کسی حق ندارد با دو سال کوچکتر و بزرگتر از خودش بگردد را پیاده کرده است.
2. مورد دوم اینکه مسئول پایگاه ما خودش مداح است و به یکی از مداحان ما که جوان است گفته که اگر به جائی غیر از مسجد خودمان مداحی کنی (منظور دیگر هیاتها و محافل مذهبی) مسجدمان نفرینت میکند! و او را از رفتن به جای دیگر منع کرده است.
3. تهمت های های فراوانی به جوان ها و نوجوان های ما میزند که باعث دفع آنها از مسجد می گردد.
و چون سید است و اینکه به قول امروزی ها (کله گندست) ما چاره ای نداریم جز اینکه حرف هایش را بپذیریم.
با تشکر
یازهرا

افشا کنیم تا شلاق بخوریم یا افشا نکنیم تا شلاق نخوریم؟

انجمن: 

با سلام

سوال اصلی را با ذکر چند مثال بیان می کنم

مثال اول
قرار است یک نماینده مجلس شورای اسلامی یا نماینده مجلس خبرگان رهبری یا نامزد ریاست جمهوری، انتخاب شود.
ما می دانیم که او مرتکب فلان ظلم ها یا جرائم شده است یا فلان اعمال و رفتار منافقانه را دارد و ...
اما این موارد از حیث شرعی قابل اثبات در دادگاه نیستند.
آیا اگاه کردن دیگران از جرم و ظلم و فساد مالی فلان نماینده، تا زمانی که شرعا اثبات نشود، تهمت و غیبت محسوب می شود ؟
مثال دوم
فرض کنید مردی کودک ازاری می کند اما به گونه ای این کار را انجام می دهد که از حیث شرعی قابل اثبات نباشد.
آیا آگاه کردن دیگران از جرم و ظلم او، تا زمانی که شرعا اثبات نشود، تهمت و غیبت محسوب می شود ؟
مثال سوم
امام حسین علیه السلام، چیزهایی به یزید نسبت می داد که قابل اثبات نبود و مردم مدینه نیز بعدا برای کشف حقیقت، گروه حقیقت یاب به شام فرستادند تا حقیقت اثبات شود.
آیا اگاه کردن دیگران از جرم یزید تا زمانی که شرعا اثبات نشود، تهمت و غیبت محسوب می شود ؟

در مثال های فوق
اگر این اگاه کردن، حرام نباشد
آیا طرف مقابل می تواند به جرم تهمت و غیبت، ما را مجازات کند ؟ مثلا به جرم اینکه ما به فلانی تهمت لواط زدیم، به ما حد جاری کنند یا به جرم اینکه به فلانی اتهام فساد مالی زدیم ما را مجازات کنند ؟

آیا مردم وظیفه دارند در مقابل کسانی که بدون اثبات قضائی مطالبی را جهت آگاهی نشر می دهند، مقابله کنند ؟ (آن افراد و اطرافیان به این امر علم دارند و فکر می کنند انجام وظیفه ی امر به معروف و نهی از منکر است اما افرادی که مقابله می کنند فاقد این علم هستند و فکر می کنند دارند تهمت و غیبت می شنوند ... )
یعنی امکان دارد
از یک طرف ما وظیفه ی شرعی داشته باشیم مردم را از وجود مفسدان، اگاه کنیم و از یک سو مردم وظیفه داشته باشند نسبت به این افراد، مقابله کنند یا توسط شاکی به جرم این آگاهی بخشی ( که عنوان تهمت دارد چون در دادگاه قابل اثبات نیست ) توسط دادگاه اسلامی مورد مجازات ( مثلا شلاق و ... ) قرار بگیریم ؟
و ...

دوستم هرکاری می کند تا دیگران را بخنداند!؟

سلام، خسته نباشید
من 15 سالمه و مرز بین نهم و دهمم
سوالی دارم؛ دوستی دارم که هر کاری میکنه تا از همه چیز خبر دار باشه و بتونه اخبار جالبی به کلاس بده و همه رو بخندونه
خب این ایرادی نداره که تقریبا تو هر کلاس چه دبیرستانی و چه راهنمایی یه نفر رو میشناسه که اطلاعات بگیره و معمولا یک جای ثابت نمیشه پیداش کرد اما ایراد و مشکل ما اینه:

از اطلاعات و اخبارش خیلی بد استفاده میکنه
برای خندوندن دیگران خیلی خیلی غیبت میکنه، شاید هم گاهی تهمت زده و خیلی خیلی هم دیگران رو مسخره میکنه
گاهی با تشویق دیگران دست به یه کار ها و رفتاری میزنه که از یه دختر کمی بعیده

احساس میکنم نمی تونه ترک کنه
من روابطم رو تو این 3 سال راهنمایی با خیلی از دوستام به خاطر رفتارشون کمرنگ کردم ولی این دوستم نسبت به بقیه کارش قابل تحمل تره و شاید بشه اصلاحش کرد، دوستم نمازخونه و با ایمان و مادرش هم معلمه قرآنه

اول که این اخلاق بدش رو تشخیص دادم یه گوشه کشوندمش و از اخلاقیات خوبش گفتم؛ خیلی آروم و مهربون براش این اشکال تو رفتارش رو توضیح دادم
یه مدت رفتم ردیف جدای از اون تو کلاس نشستم تا(هم خودم با گناهاش شریک نشم و هم) خودشو اصلاح کنه بعد دو-سه هفته بهم گفت اینکه من برم جدا بشینم فایده نداره و منم دوباره رفتم پیشش
داشت قضیه خوب میشد و رفتارش خیییییییییییلی بهتر شده بود که سر یه موضوع الکی و شاید لوس بازی، قهر کرد
من متوجه نشدم از چی ناراحته و رفتم مثلا منت کشی و ازش دلیل خواستم
وقتی دیدم دلیل الکی میاره(اون دل و منو یکی از دوستامون رو با همین قهر الکی شکست، قبلش هم خودمونو کشتیم و غرورمونو شکستیم و به رسم دوستی خواستیم بفهمیم واقعا از کدوم کار ما ناراحت شده) فقط یکم و با احترام بهش گفتم چقدر ناحقی کرده در حق من و ...
تو این مابین هم دست گذاشت روی یه سری اخلاقیاتم و حرف های خودم رو که در عالم دوستی زده بودم بهم پس داد.
بعد آشتی کردیم و اونم عذر خواهی کرد بابت حرفاش و...
اما من نمی تونستم حرفای زشتش رو که قطعا از سر لج بازی بوده فراموش کنم برای همین دیگه برای رفتار هاش مواخذه اش نکردم و در عین دوستی و آشتی، بیخیالش شدم
بدون تذکر و ...(درباره غیبت کردن و مسخره کردن دیگران)

نمیخوام از دستش بدم چون وجود یک دوست خوب خییییییییییییییییلی به آدم کمک میکنه و مایه آرامشه خصوصا تو این وضعیت افتضاح سختگیری های مدرسمون و برای اینکه بتونم باهاش دوستیمو ادامه بدم باید رفتارش رو اصلاح کنه تا یه وقتی منو مثل خودش نکنه

به هر حال؛
شما راه حل دیگه ای دارید که من عملی کنم تا شاید تغییر کنه و انقدر دچار گناه روزانه نشه!؟

تهمت در صحیح بخاری به امیرالمومنین علیه السلام

انجمن: 

با سلام


از اساتید تقاضا دارم در مورد صحت و سقم این حدیث توضیح دهند



صحیح بخاری حدیث 4447



حَدَّثَنِي إِسْحَاقُ، أَخْبَرَنَا بِشْرُ بْنُ شُعَيْبِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ، قَالَ حَدَّثَنِي أَبِي، عَنِ الزُّهْرِيِّ، قَالَ أَخْبَرَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ كَعْبِ بْنِ مَالِكٍ الأَنْصَارِيُّ ـ وَكَانَ كَعْبُ بْنُ مَالِكٍ أَحَدَ الثَّلاَثَةِ الَّذِينَ تِيبَ عَلَيْهِمْ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبَّاسٍ أَخْبَرَهُ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ـ رضى الله عنه ـ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فِي وَجَعِهِ الَّذِي تُوُفِّيَ فِيهِ، فَقَالَ النَّاسُ يَا أَبَا حَسَنٍ، كَيْفَ أَصْبَحَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَقَالَ أَصْبَحَ بِحَمْدِ اللَّهِ بَارِئًا، فَأَخَذَ بِيَدِهِ عَبَّاسُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، فَقَالَ لَهُ أَنْتَ وَاللَّهِ بَعْدَ ثَلاَثٍ عَبْدُ الْعَصَا، وَإِنِّي وَاللَّهِ لأُرَى رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم سَوْفَ يُتَوَفَّى مِنْ وَجَعِهِ هَذَا، إِنِّي لأَعْرِفُ وُجُوهَ بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عِنْدَ الْمَوْتِ، اذْهَبْ بِنَا إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَلْنَسْأَلْهُ فِيمَنْ هَذَا الأَمْرُ، إِنْ كَانَ فِينَا عَلِمْنَا ذَلِكَ، وَإِنْ كَانَ فِي غَيْرِنَا عَلِمْنَاهُ فَأَوْصَى بِنَا‏.‏ فَقَالَ عَلِيٌّ إِنَّا وَاللَّهِ لَئِنْ سَأَلْنَاهَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم فَمَنَعَنَاهَا لاَ يُعْطِينَاهَا النَّاسُ بَعْدَهُ، وَإِنِّي وَاللَّهِ لاَ أَسْأَلُهَا رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم‏.

«حضرت‌ عبدالله ابن‌ عبّاس‌ رضی الله عنه می‌فرماید كه‌ در مرض‌ وفات‌ ‌رسول‌ خدا(ص‌)، حضرت‌ علی‌ رضی الله عنه از محضر ایشان‌ باز می‌گشت‌، مردم‌سؤال‌ كردند ای‌ ابوالحسن‌ حال‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم چطور است‌؟، ایشان‌ جواب‌داد:‌ به‌ حمد الله از گذشته‌ بهتر است‌، در این‌ هنگام‌ حضرت‌ عبّاس‌بن‌عبدالمطلب‌ دست‌ حضرت‌ علی‌ رضی الله عنه را گرفت‌ و گفت‌ به‌ خدا قسم‌ سه‌ روزدیگر شما تابع‌ فرد دیگری‌ می‌شوید، من‌ می‌دانم‌ كه‌ ‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم در این‌ بیماری‌ وفات‌ می‌كند، زیرا من‌ چهره‌ بنو عبدالمطلب‌ را هنگام‌ موت‌می‌شناسم‌، پس‌ بیا با هم‌ نزد‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم برویم‌ و سؤال‌ كنیم‌ كه‌خلافت‌ به‌ چه‌ كسی‌ می‌رسد، اگر خلافت‌ به‌ ما رسید هم‌ بدانیم‌ و اگر به‌ دیگران‌رسید باز هم‌ مطلع‌ شویم‌ و در صورت‌ دوّم‌ ‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم به‌ دیگران‌در مورد ما سفارش‌ می‌كند. حضرت‌ علی‌ رضی الله عنه فرمود به‌ خدا قسم‌ اگر ما از رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم در این‌ مورد سؤال‌ كردیم‌ و ایشان‌ ما را از خلافت‌ منع‌نمود، دیگر هیچ‌ گاه‌ مردم‌ به‌ ما خلافت‌ را نمی‌دهند، به‌ همین‌ خاطر به‌ خدا قسم‌من‌ هرگز از ‌ رسول‌ خدا صلی الله علیه وسلم در این‌ زمینه‌ سؤال‌ نخواهم‌ كرد.»

غیبت در کتاب داستان (رمان)!

انجمن: 

بنام خدا

با سلام

در بسیاری از کتابهای داستان (یا رمان) مشاهده می شود که فردِ گویندهء داستان، غیبتِ مخاطب خود را می کند. و یا احساس می شود که به او تهمتِ نابجا می زند. بعنوان مثال:

در کتاب (برگ ریزان - داستان واقعی دختری که ناخواسته بدنیا آمد) نوشته (آدلاین یِن ما)

(آدلاین ین ما) از داستان زندگی خود می گوید، از ابتدا تا انتها... و در مورد آزار و اذیت های پدر و نامادری اش صحبت می کند.

(نکته مهم) اینجاست که: در بسیاری از جاهای کتاب، آدلاین از پدر خود و یا نامادری اش و یا سایر افراد داستان، بدگویی می کند، که در جاهایی از کتاب، شاید بدگویی های او بجا بوده، ولی، در بخش هایی از آن، که خیلی هم زیاد است. به بدگویی ها یا تهمت هایی پرداخته، که از دیدگاه ما مسلمانان، شاید عملی صحیح و بجا بوده:

مثلا: در قسمتی می گفت: « ما که بچه بودیم، سر سفره که می نشستیم، خدا نکند که در انتهای غذا، یک دانه برنج در بشقابمان می ماند، پدر آنچنان چپ چپ نگاه می کرد که ما ناراحت می شدیم »

یا مثلا در صفحهء 298 او در مورد یکی از برادرانش جیمز می گوید: « پیش از برگزاری جشن عروسی، پدر به جیمز دستور داد، که یکی از آپارتمان هایی را بخرد که پدر اخیرا ساخته بود، بدون توجه به شرایطِ حساس سیاسی یا بازار بسیار راکِدِ معاملات املاک، و به بهای کامل از او خریداری کند. جیمز در طول دو سالی که به او گفته شده بود باید با لوئیز ازدواج کند، حقوق ناچیزش را دلار دلار ذخیره کرده بود تا زمانی که بخواهد سر و سامان بگیرد، بتواند لانهء کوچکی برای خودش تهیه کند. حالا پدر به او دستور داده بود که همهء پس اندازش را صرفِ خریدِ یکی از واحد هایی کند که پدر ساخته بود و در حال حاضر هیچ کس خریدار آن نبود! جیمز با دلخوری دستور پدر را اطاعت کرد! »

در واقع پدر او، به شدت ثروتمند بوده، ولی شاید هدف او از اینکه جیمز تمام پولهایش را برای خانه بدهد آموزش استقلال به او بوده و یا اینکه اگر گفته که یکی از آپارتمانهای او را بخرد، شاید هدفش این بوده، که او اولین نفر باشد تا بتواند بهترین آپارتمان را انتخاب کند، و جایی را بخرد که پدرش به خوبی آن ساختمان ایمان دارد و خیالش راحت است. ولی آدلاین، در واقع، در این کتاب، غیبتِ پدرش را کرده، در حالیکه ممکن است هدف پدر او، چیزی ورای آنچه او تصور می کرده بوده باشد. و او بدون توجه به اهداف حکمت آمیز پدرش، شروع به بدگویی از آن تصمیم ها کرده!

از این موارد، در این کتاب بسیار زیاد است. که اکثرا، مواردی است، که غیر مستقیم، ما انسانها را، به عدم پیروی از پدر و مادر و سرکشی فرا می خواند... و طوری داستان را می نویسد که هرکسی نداند فکر می کند، آدلاین چقدر بیچاره بوده است. البته در جاهایی حق با آدلاین بوده است و در واقع گوشه هایی از شخصیتِ بسیار زشت پدرش را هم بیان کرده که کاملا حق با او بوده و واقعا ظلم محسوب می شده. ولی در بسیاری از قسمت های رمان، روباهی را می بینم که خواسته یا ناخواسته در حال فریبِ مخاطب و هدایت او به سمت بی بند و باری است.

از دیدگاه شما استاد عزیز، مطالعهء اینگونه کتابهای داستانی و رمان، که حاوی غیبت و یا تهمت به شخصیت های داستانی هستند، (با فرض اینکه آن شخصیت ها قبلا وجود داشته اند / و یا خیالی بوده اند) برای مسمانان واقعی که هدفی جز تقوای الهی ندارند، چه حکمی دارد؟

با تشکر

من او را بخشیدم اما از تهمت هایش دلم شکسته ...

سلام . من یکسال با کسی سر و کار داشتم که ازشون حسابی تهمت شنیدم و تحقیر شدم . خودم قبل از اون همیشه شخصیت با عزت نفسی بودم . اجازه نمیدادم کسی حرمتم رو بشکنه یا خودمم سعی میکردم حرمتی رو نشکنم . همیشه باهام با احترام رفتار میشد و البته احترام متقابل . چه توی خانواده چه در اجتماع . تا اینکه دست روزگار و البته اشتباهات خودم من رو در معرض کسی قرار داد که دائما مجبور بودم تهمت هایی رو تحمل کنم ، و دائما توضیح بدم که من اون آدم نیستم که اون فکر میکنه ...
من توی یک خانواده کاملن مذهبی بزرگ شدم ، خودمم آدم معمولی هستم . خوب به هر حال خالی از اشکال که نیستم و ادعایی هم ندارم و تظاهر و ریا متنفرم . اما ایشون من رو همیشه سر مسائلی تحقیر کردن و با دیگران مقایسه کردن . من عادتی به تظاهر کردن ندارم . معتقدم اگه کاری قراره برای خداوند انجام بشه ، لازم نیست به همه بند هاش خبر بدیم تا اونا فکر کنن چـــــــــــــــــــــــــــــــقـــــــــــــــــــــــــــــــــــدر مومنیم . دوست ندارم با اعتقادات مذهبیم برای خودم احترام بخرم . به هر حال ایشون همش من رو با آدمایی که به نظرش مذهبی میومدن مقایسه میکرد و منم دلم میشکست . راستش رو بخواید دارم اعتماد به نفسم رو هم از دست میدم ، هر روز به حرفاشون فکر میکنم و حتی با خودم فکر میکنم نکنه من واقعا انقدر بدم . خیلی تحقیر شدم . خیلی خیلی خیلی ...
حتی یکبار به من گفتن خدا خودش ذات پلید تو رو به من نشون داد و به من گفت توی نگاهش چقدر حقیر و بدم . اما خدای من شاهده من در رفتارم با ایشون به جز صداقت و خلوص نداشتم ...
قبلن هم راجع به ایشون از کارشناسان محترم پرسیدم . ایشون خیلی به مومن بودن خودشون امیدوارن . و البته به بد بودن من .و به من میگن من با تو فرق دارم . تو عادی هستی ولی من نمیخوام عادی باشم ... . من باید با آدم های بالاتر از تو بپرم !
من ایشون رو بخشیدم . اما از خدا میخوام واقعیت رو بهشون اثبات کنه . راستش دلم شکسته . هیچوقت توی زندگیم انقدر دل شکسته و تحقیر شده نبودم ...
به نظر شما من چیکار باید بکنم ؟ من بخشیدمشون اما قلبم آروم نیست ...دلم هزار تکه شده ... زندگیم از مسیر عادیش خارج شده چون ایشون برام مهم و ارزشمند بودن . قبلن ها مطمئن بودم به خودم اما الان طوری خودمو باختم که گاهی با خودم میگم شاید راست میگه ... شاید خدا هم با ایشون موافقه ؟

سوال اولم : با دل شکسته و اعتماد به نفس خورد شدم چیکار کنم ؟
سوال دوم : اگر اعتقاد داریم ، آیا لازمه به بقیه هم بگیم اعتقادمون رو ؟ تا اونا تاییدمون کنن و احترام بذارن یا باهامون خوب باشن؟ مگه آدم نباید از ریا دوری کنه ؟ ایشون به من میگفتن تظاهر به مذهبی بودن از تظاهر به بد بودن بهتره . تو تظاهر به بد بودن میکنی ! در صورتی که من فقط اعتقاداتم رو جار نمیزنم .
سوال سوم : من بخشیدمشون اما هنوز ازشون آزرده ام . خیلی هم بد آزرده ام . دوست دارم یکجایی خدا بهش ثابت بکنه . آیا این بد خواهیه ؟ آیا با بخششم در تضاده ؟

برچسب: 

راه اندازی وب سایت خبرخوان خودکار با علم به احتمال کذب بودن بعضی از اخبار

با سلام
سایت های خبرخوان یا news aggregator دارای نرم افزاری هستند که به طور خودکار اقدام به جمع آوری آخرین مطالب و اخبار سایت های مختلف نموده و برای بازدیدکنندگان نمایش می دهد. حال سوال اینجاست که علی رغم اینکه در سیستم خبرخوان به صراحت به منبع اصلی هر خبر لینک داده شده (یعنی تقریباً حالت نقل قول از منبع اصلی دارد) و اعلام شده که صحت محتوای مطالب بر عهده منابع می باشد؛
1- راه اندازی یک چنین سایتی با توجه به اینکه بعضی از اخبار منتشره در سایت های خبری و خبرگزاری ها ممکن است کذب بوده و یا حاوی تهمت یا غیبت از فرد/گروه مؤمنی باشند، چه حکمی دارد؟
2- آیا اگر احیاناً مطلبی حاوی محتوای کذب/تهمت/غیبت بود و در سایت ما هم به صورت خودکار منتشر شد گناهی بر گردن ماست؟
3 - اگر کنترل و حذف اخبار مذکور به صورت دستی امکان پذیر بوده اما موجب زحمت و صرف وقت فراوان باشد، واجب است که این کار انجام شود؟

مرجع بنده آقای خامنه ای هستند.

کسب ثواب با ناسزا و تهمت و غیبت؟!

انجمن: 

با سلام خدمت همه دوستان و استادان گرامی،

من در این سوال دیدم که کارشناس محترم سایت صحت حدیثی رو تایید کردند که در اون فحش و ناسزا و غیبت درباره فردی که شبهه وارد میکند مجاز و حتی توصیه شده است. متن حدیث به این شرح هست (کپی-پیست از سوال موجود در سایت):


رسول خدا (ص) فرمود :
هرگاه پس ازمن افرادی رادیدید که ایجادشبهه میکنندوبدعتگزارند (وظیفه شما اینست:)
1،ازآنها اظهارواعلان بیزاری کنید
2،بسیارآنهارا سب وفحش دهید
3،درباره آنهابدگویی کنید
4،پشت سرشان غیبت کنید
5،تامیتوانیدبه آنهاتهمت وبهتان واردکنید،
(به این دلایل:)
1،تاهیچ کس طمع نکنددراسلام فسادکند
2،مردم ازآنها دوری گزیده
3،بدعتهای آنان را یادنگیرند،
(اجروثواب این لعن وفحش:)
1،خداوندبه سبب این رفتاربرای شماحسنات ثبت میکند
2،مقام ودرجات رفیع به شما عنایت میفرماید.
اصول کافی/باب مجالسةاهل المعاصی،حدیث4/ج2/ص375

از طرف دیگه من احادیث و روایات زیادی مبنی بر ناپسند بودن (و در بعضی از احادیث حرام بودن) ناسزا به هر کسی (در بعضی موارد با تاکید بر اینکه حتی به کافران و فاسقان و ...) دیده ام که بعضی از اونها رو اینجا کپی-پیست میکنم:


پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله فرمود كه ورود به بهشت بر هر كسی كه فحش و ناسزا گوید، حرام است. (كنزالعمال، ج3، ص598)

مقتضای اطلاق روایات، حرام بودن فحش است با هر كس كه باشد، خواه مسلمان و مومن، یا كافر و فاسق، كوچك یا بزرگ. (شهید دستغیب، گناهان كبیره، ج2، ص299)

امام باقر علیه السلام می فرماید: ناسزاگویی، اسلحه فرومایگان بدكار است. (سفینةالبحار، ج2، ص346)

روزی امیرالمومنین(علیه السلام) شنید كه مردی به جناب قنبر دشنام می دهد و قنبر خود را آماده كرد او را فحش بدهد، حضرت فریاد زد: قنبر، آرام باش! دشنام گویت را با خواری واگذار كه با این كار خدا را خشنود میكنی و شیطان را خشمگین می سازی و دشمنت را كیفر می دهی.
سپس امام سوگند یاد كرد كه «هرگز شخص با ایمان، پروردگار خود را از چیزی همانند «حلم و خویشتن داری» راضی نساخته، شیطان را با سكوت خشمگین نكرده، احمق را با خاموشی، مجازات ننموده است. (سفینةالبحار، چاپ قدیم، ج1، ص300، واژه حلم)

آیا این احادیث با هم متناقض نیستند؟ و آیا اصولا از لحاظ عقلی چطور ممکنه اسلام، مسلمونها رو به ناسزا گفتن و غیبت کردن و تهمت زدن به مخالفینشون تشویق کنه؟ آیا این مخالف اخلاق نیست؟

چگونه از غیبت و تهمت توبه کنیم؟

انجمن: 

باعرض سلام ادب

من میخوام از غیبت کردن توبه کنم اما نمی دونم چه طور
اخه پیشت سر خیلی ها حرف زدم:Khandidan!: الان یادم نمیاد کی ها بودن یا من چی گفتم که بخوام حلالیت بگیرم تکلیف من چیست؟

چه طور از غیبت ها و تهمت هایی که زدیم توبه کنیم؟درحالی که یادمان نمیاید که پشت سر چه کسی حرف زدیم و اصلا چه گفتیم؟